طلبه شهید

کارگاه آموزشی تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد

کارگاه آموزشی تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خراسان‌ شمالی، کارگاه آموزشی مصاحبه و تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس و مقاومت ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد.

دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۴/۴/۲۰/۳۰۳۵۶۴۲_۱۴۳.jpg” alt=”کارگاه آموزشی تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>کارگاه آموزشی مصاحبه و تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس و مقاومت با حضور ۲۰ نفر از خواهران طلبه حوزه علمیه فاطمه الزهرا (س) شهرستان فاروج در راستای برگزاری کنگره سه هزار شهید استان و جهت تألیف آثار و تدوین کتاب شهدای طلبه این شهرستان برگزار شد.

دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۴/۴/۲۰/۳۰۳۵۶۴۴_۳۸۸.jpg” alt=”کارگاه آموزشی تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>شرکت کنندگان در این کارگاه آموزش‌ها را بر اساس سرفصل‌های آموزشی توسط استاد «معصومه رحمانی» مدیر ادبیات و انتشارات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی فرا گرفتند.

«معصومه رحمانی» مدیر ادبیات و انتشارات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی در این خصوص ضمن اشاره به سرفصل‌های آموزشی، گفت: مبانی تاریخ شفاهی، رصد و سوژه‌یابی، آمادگی برای یک مصاحبه خوب، طراحی سوال و مدیریت مصاحبه از جمله سرفصل‌های آموزشی این کارگاه بود. همچنین چند نمونه از آثار طلاب در ادامه این کارگاه به صورت عملی مورد بررسی و نقد قرار گرفت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کارگاه آموزشی تدوین کتاب حوزه دفاع مقدس ویژه خواهران طلبه شهرستان فاروج برگزار شد+ تصاویر بیشتر بخوانید »

پیروی از ولایت فقیه پیام شهدا است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از گلستان، مادر طلبه شهید حجت‌الاسلام «ابوالفضل نیازمند» اظهار داشت: افتخار می‌کنم که مادر شهید هستم و در شرایط کنونی، پیام شهدا و رمز پیروزی ایران اسلامی، وحدت همه مسلمانان و پیروی از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری هست.

گفتنی هست، طلبه جهادی شهید، حجت‌الاسلام ابوالفضل نیازمند، همسر طلبه وی الهام فرهمند به همراه سه فرزند، ۱۲ ساله، ۱۰ ساله و پنج ساله خود، در حملات روز جمعه رژیم صهیونیستی به تهران به شهادت رسیدند.

انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیروی از ولایت فقیه پیام شهدا است بیشتر بخوانید »

کیف قرمزی که برات شهادت «حسین شرکت» شد


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز سی‌ام دی‌ماه سال ۱۳۳۴ در یکی از محلات قدیمی و اصیل اصفهان به نام کوچه صراف‌ها و در خانواده‌ای مذهبی و علاقه‌مند به امام حسین و اهل بیت(ع) به‌دنیا آمد. مادرش نام او را حسین گذاشت، چون برادر بزرگش که حسین نام داشت در عاشورای سال قبل از تولد او، از دنیا رفته بود. «حسین شرکت» پس از گذراندن تحصیلات دوران ابتدایی، برای ادامه تحصیل تا اخذ دیپلم، مجبور شد روز‌ها کار کند و شب‌ها به تحصیل بپردازد؛ چراکه هزینه‌های تحصیلی و شخصی خود را شخصا و با کار کردن تأمین می‌کرد.

حسین پس از اخذ دیپلم، عازم خدمت سربازی شد. محل خدمتش روستای قارمه دره بود. آشنا ساختن دانش‌آموزان آن منطقه با اعتقادات مذهبی و آموزش قرآن، تهیه کتاب و کمک در ساختن مدرسه، حمام و … از جمله فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی او در طول مدت خدمت در این منطقه بود.

دانشجوی الهیات تهران، طلبه قم، رزمنده جبهه!

یک سال پس از پیروزی انقلاب، در سال ۱۳۵۸ از طریق کنکور سراسری به دانشگاه راه یافت و در رشته الهیات پذیرفته شد و در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، تحصیل خود را آغاز کرد. اما چندی بعد دانشگاه‌ها به‌دلیل مشکلات فرهنگی برای مدتی تعطیل شدند، حسین نیز از فرصت استفاده کرد و در شهر قم به گذراندن دروس حوزوی مشغول شد. اما پس از اندک زمانی، تجاوز و تهاجم دشمن بعثی به سرزمینمان آغاز شد و او از طرف سپاه پاسداران قم که پس از پیروزی انقلاب، خدمت در آنجا را شروع کرده بود، عازم جبهه‌های نبرد شد.

مسئولیت عملیات خاکی جهاد سازندگی استان اصفهان در جنگ

او با آغاز جنگ و در همان اولین روزها، لباس رزم پوشیده و به خیل رزم‌آوران آوردگاه نبرد پیوست و در عملیات‌های ثامن‌الائمه (ع) و فتح‌المبین شرکت کرد. مدتی بعد، پس از بازگشت ازجبهه، به عضویت جهاد سازندگی درآمد و برای سومین مرتبه، این‌بار با جهادگران جهاد سازندگی روانه میدان رزم شد. استعداد سرشار و هوش خدادادی او سبب شد در مدت کوتاهی مسئولیت مهندسی رزمی و مسئولیت عملیات خاکی جهاد سازندگی استان اصفهان را به‌عهده بگیرد و در عملیات‌های غرورآفرین فتح‌المبین و بیت‌المقدس، فعالانه حضور یابد و بی‌وقفه و خستگی ناپذیر، در کنار جهادگران مخلص فداکار و سنگرسازان بی سنگر، تلاش و مجاهدت ورزد.

عشقت‌ ای جان جهان، ما را میان خون کشاند…

روح بلند حسین، در قفس تنگ دنیایی و در قالب خاکی و زمینی، طاقت ماندن بیشتر نداشت. او چنان خالص و پاک و صیقل خورده و شفاف شده بود که دیگر این زمین با همه تعلقاتش برای او زندان و زنجیر بود. بیتاب رها شدن بود و بیقرار بال گشودن. روز‌های آخر عمرش بار‌ها اطرافیان و دوستان و همرزمان، از او شنیده بودند که گفته بود: «خدایا! مگر نه این هست که خودت گفته‌ای، هر آن‌کس که عاشق من شود، من نیز عاشق او خواهم شد و هر کس را که عاشقش شوم، او را به پیش خود می‌خوانمش… پس کی عاشق من می‌شوی؟!…»

کیف قرمز را بردار…

شاید جواب این سؤالش بود که در رویایی که یک شب در آخرین مرخصی، در خانه دید و برای مادرش تعریف کرد که: در خواب دیدم که در کنار یک کشتی بودم که عازم کربلا بود، دو کیف دستی، یکی به رنگ سبز و دیگری به رنگ قرمز بود و من خواستم سبز را دست بگیرم ولی گویا کسی گفت، قرمز را بردار و رفتم به سوی کشتی… و در پی این رؤیای شیرین با خانواده‌اش وداع کرد و رفت، درحالی‌که همه می‌دانستند او دیگر باز نخواهد گشت.

روز فتح خرمشهر گفت: امروز شهید می‌شوم!…

او چنان مشتاق و منتظر شهادت بود که به شهادت خود یقین پیدا کرده بود. حتی هم‌رزمانش هم دریافته بودند که حسین به‌زودی به لقاء دوست خواهد شتافت و خود نیز این راز را پنهان نمی‌کرد، زیرا روز سوم خرداد به دوستان گفته بود: «من امروز به شهادت خواهم رسید»! و همین هم شد. خدا خریدار عشقش شده بود و بهای این معامله، چیزی بزرگتر از جان عاشق او نبود که با شهادت، به وسعت لامکانی قرب معشوق می‌رسید. روز فتح خرمشهر، او جزو اولین فاتحان شهر بود، اما برای او خدا، فتح بزرگتری تدارک دیده بود: فتح جان در وصل و لقای جانان! و: «ما به فلک می‌رویم، عزم تماشا که‌راست؟!…»

باید وضوی خون بسازیم…

ظهر روز واقعه، حسین به‌همراه برادرش در ۲ کیلومتری خرمشهر بودند و دوستان گفتند همینجا نماز ظهر را به‌جا بیاوریم یا در خرمشهر؟ جمع آنها گروهی بودند که گاهی سرود «وضوی خون» را می‌خواندند. حسین در گوش یکی از دوستان گفت: «باید وضوی خون بسازیم» این قطعه‌ای از آن سرود بود.

بالاخره به طرف خرمشهر رفته و سرانجام عصر روز سوم خردادماه، روز آزادسازی خرمشهر و در آخرین مرحله عملیات افتخارآفرین و پیروز بیت‌المقدس، حسین به مسجد جامع خرمشهر می‌رود. سردار رشید جبهه حق «حاج حسین خرازی» که یاران خود را در منطقه گمرک در تنگنای محاصره توسط قوای باقیمانده دشمن می‌بیند، از او و جمعی دیگر از دوستان می‌خواهد تعدادی از رزمندگان را جمع‌آوری کنند و برای یاری بچه‌های لشکر به گمرک بروند.

با سری خونین سوی ارباب…

«حسین شرکت» و «سید محمد لاله‌زار» جمعی از رزمندگان را به گمرک می‌رسانند و همانجا با نیرو‌های دشمن درگیر می‌شوند، پس از شکستن محاصره درحالی‌که حسین و اکبر سلطانی در کنار هم به رزم و دفاع مشغول بودند، شهید سلطانی به شهادت می‌رسد و لحظاتی بعد سر حسین که همیشه می‌گفت آن را به خدا هدیه کرده‌ام، مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد. حسین شرکت در کنار سید محمد لاله‌زار، عهد خود را عاشقانه ادا کرد، و در سن ۲۷ سالگی به آرزوی دیرین خود رسید و با سری خونین به زیارت مولایش حسین(ع) و همسنگران و همرزمان شهیدش شتافت.

روز فتح خرمشهر، روز فتح بزرگتری برای او بود: شهادت، که منتهای مقصد و مقصود عاشقان و غایت آمال سالکان معراج فنا در ذات حضرت احدیت هست، او را در جذبه جمال حق، جاودانه کرد. حسین، از گشودن دروازه خرمشهر، به گشایش دروازه ملکوت و عرش خدا و دیدار حسین(ع) و اصحاب عاشورایی او رسید. سوم خرداد ۶۱ روز فتح «حسین شرکت» بود و روز شهادتش؛ و چه افتخاری از این بالاتر؟!

انتهای پیام/ ۱۱۹

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کیف قرمزی که برات شهادت «حسین شرکت» شد بیشتر بخوانید »

اینفوگرافی/ طلبه شهید «علیرضا شکوهیان»

اینفوگرافی/ طلبه شهید «علیرضا شکوهیان»


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اینفوگرافی/ طلبه شهید «علیرضا شکوهیان» بیشتر بخوانید »

اینفوگرافی/ طلبه شهید «فتح‌الله صفری‌بیدک»

اینفوگرافی/ طلبه شهید «فتح‌الله صفری‌بیدک»


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اینفوگرافی/ طلبه شهید «فتح‌الله صفری‌بیدک» بیشتر بخوانید »