عاشقانه

. کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد… . ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب ت…


.
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
.
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
.
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
.
هر چه بود باز بود…
.
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
.
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
.
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
.
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
.
“مهربان خدایم دوستت دارم”
.
پ ن: اگر دلتون گرفته ،حرف های دلتون با خدا رو بنویسید….
.

.

. . . شیعه



منبع

mim.rezai75@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد… . ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب ت… بیشتر بخوانید »

۩ஜ ﷽ ஜ۩ ♕عــــــــَلــــــــِيٌّ مــــــــَعــــــــَ الــــــــْحــــــــَقـــــــِّ♕ ๑۩ل…


۩ஜ ﷽ ஜ۩
♕عــــــــَلــــــــِيٌّ مــــــــَعــــــــَ الــــــــْحــــــــَقـــــــِّ♕
๑۩لٍــــــــَهٍــــــــْفٍـــــــــَاٍنٍــــــــْ۩๑ .
.

.

.

دلتنگ محرم و کرب وبلا♥️
. . ????
.

@lahfan_128
@lahfan_128
@lahfan_128
@lahfan_128
.

 



منبع

lahfan_128@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

۩ஜ ﷽ ஜ۩ ♕عــــــــَلــــــــِيٌّ مــــــــَعــــــــَ الــــــــْحــــــــَقـــــــِّ♕ ๑۩ل… بیشتر بخوانید »

۩ஜ ﷽ ஜ۩ ♕عــــــــَلــــــــِيٌّ مــــــــَعــــــــَ الــــــــْحــــــــَقـــــــِّ♕ ๑۩ل…


۩ஜ ﷽ ஜ۩
♕عــــــــَلــــــــِيٌّ مــــــــَعــــــــَ الــــــــْحــــــــَقـــــــِّ♕
๑۩لٍــــــــَهٍــــــــْفٍـــــــــَاٍنٍــــــــْ۩๑ .
.

.

دلتنگ♥️
. . ????
.

@lahfan_128
@lahfan_128
@lahfan_128
@lahfan_128
.

 



منبع

lahfan_128@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

۩ஜ ﷽ ஜ۩ ♕عــــــــَلــــــــِيٌّ مــــــــَعــــــــَ الــــــــْحــــــــَقـــــــِّ♕ ๑۩ل… بیشتر بخوانید »

قسمت پنجم “شهيد عباس_دوران ” . اونشب خیلی دیر خوابیدیم برای همین صبح هم خیلی دیر بیدارشدم …


?قسمت پنجم?
“شهيد عباس_دوران ”
.
اونشب خیلی دیر خوابیدیم برای همین صبح هم خیلی دیر بیدارشدم
همکارهای شیفت صبحشون هم اومده بودن و برای بیرون اومدن از اتاق خیلی خجالت می کشیدم
تا اینکه عباس اومد بهم گفت بیا بیرون …
چهار پنج نفر اونجا نشسته بودن و با کلی خجالت سلام دادم و سرم رو پایین انداختم و از آلرت خارج شدم
دیگ سوار ماشین شدیم و اومدیم خونه
اونزمان برام عادی بود رفتن به آلرت‌
اما الان وقتی درموردش صحبت میشه و میگن تو اولین زنی هستی که با شوهرت داخل آلرت رو به رسوندی
یه احساس غرور بهم دست میده 🙂
.
.
اگر اشتباه نکنم
برای همه خلبان ها اینطور بود که شش ماه ایران بودن و دوره ی خلبانی رو که میدیدن میفرستادنشون
و یه دوره ی دوساله میدیدن
دوران هم اسفند سال 48 نیرو هوایی شده بود
شش ماه بعد برای دروه خلبانیشون رفت امریکا
اونجا هم دیگه به هر حال دروه هایی که می دیدن و به صورت امتحان پس میدادن ایشون جز نفرات اول تا سوم بود?
بعد از اینکه دوره شون تموم شد
های خارجی‌شون استعداد ها و مهارت های عباس و ‌دیده بودن و بهش پیشنهاد دادن که بمونه آمریکا
اما عباس قبول نکرد و گفت :
من هیچ وقت نمی تونم همچین کاری رو بکنم چون هم ام توی بودن و هم من به هر حال ایرانی بودم از جیب این بوده که منو فرستادن آمریکا حالا دیگه برای من خیلی سنگینه که بیام دوره ببینم و بخوام اینجا بمونم!
.
{به روایت عباس دوران }
.

.
❌تا اینجا که اومدید میشه هم و بذارید
❌هم کنید که همیشه پیجمون رو داشته باشید
❌هم کنید که بقیه هم ببینن

.



منبع

revayate.eshq@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

قسمت پنجم “شهيد عباس_دوران ” . اونشب خیلی دیر خوابیدیم برای همین صبح هم خیلی دیر بیدارشدم … بیشتر بخوانید »

— …


@fun_tv32 @download.ins

 



منبع

eli_urmia1378@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

— … بیشتر بخوانید »