عباس سلیمی نمین

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس



دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، یادبود مرحوم نادر طالب‌زاده سه شنبه، 29فرودین مصادف با 27 ماه مبارک رمضان در محل حسینیه هنر برگزار شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، یادبود مرحوم نادر طالب‌زاده سه شنبه، 29فرودین مصادف با 27ماه مبارک رمضان در محل حسینیه هنر برگزار شد.

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

در این مراسم، چهره‌های مطرحی از فعالان عرصه‌های مختلف فرهنگ، هنر، قلم و رسانه جبهه فرهنگی انقلاب از جمله جمال شورجه، ابوالقاسم طالبی، محمدرضا سرشار، محمدرضا نیرومند، محمدحسین قدیری ابیانه، مهدی رمضانی، وحید جلیلی، محمد سرشار، معسود رضایی، عباس سلیمی نمین، محسن مقصودی، محمدتقی فهیم، سینا واحد، آرش دریابندری، یعقوب توکلی، شفیع آقامحمدیان، محمدحسن روزی طلب، عباس گودرزی، علیرضا شجاعی‌زند، حسن شمشادی، محمد گلریز، هادی آرزم، محمدحسن یادگاری، محسن مقصودی، محمد رحمانی و… حضور داشتند.

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دوازدهمین ضیافت افطاری فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد + عکس بیشتر بخوانید »

۹ نکته‌ی سلیمی‌نمین درباره اعتراضات و اغتشاشات اخیر؛ زخم‌ها را باید علاج کرد


یادداشت سلیمی‌نمین| تنگ‌نظرانه نمی‌توان شهید "سلیمانی" را دید

برقراری ارتباطات منطقی حتی پیرامون مسائل روزمره در فضای غلبه احساس بر تفکر و ایجاد شکاف‌های کاذب بر محور تنفر، ناممکن می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس سلیمی نمین در یادداشتی راجع به اعتراضات و اغتشاشات اخیر نوشت: در فضای غلبه احساس بر تفکر و ایجاد شکاف‌های کاذب بر محور تنفر، برقراری ارتباطات منطقی حتی پیرامون مسائل روزمره ناممکن می‌شود، چه رسد به مسائل پیچیده و چند لایه اجتماعی- سیاسی، که جای خود را دارند؛ هر چند در شرایط عادی نیز درک متقابل نسلی که صرفاً در فضای مجازی سیر می‌کند و حتی از مفهوم خشونت درک واقعی ندارد، امری بسیار دشوار است، به ویژه بعد از ایام طولانی ابتلای جامعه جهانی به کرونا که ارتباطات واقعی بسیار حداقلی شد.

اکنون که بدخواهان ملت ایران شکستی را در سوءاستفاده از معادلات داخلی این مرز و بوم بر کارنامه سراسر ناکامی خود افزودند توجه به نکاتی می‌تواند تجربیات را پررنگ‌تر سازد:

۱ ـ بهره‌مندی از فوت متأثر کننده یک جوان برای کلید زدن آشوب، به‌سرعت فضا را هیجانی می‌کند (همان‌گونه که چنین شد)، اما وقتی تنش‌آفرینان از دروغ و فریب برای بر هم زدن نظم یک جامعه بهره برده باشند به فاصله کوتاهی غبارها فرو می‌نشیند؛ در چنین شرایطی موتور آشوب نیازمند سوژه‌های جدید خواهد بود تا اذهان از هیجانی شدن تجربه نیندوزند؛ لذا به خویشتن‌داری فوق‌العاده کنش‌گران جامعه از هر سلیقه و گرایشی نیازمندیم تا بدخواهان ایران را دست خالی از میان صفوف خود بیرون برانیم.

۲ ـ فرصت‌طلبان سیاسی، به ویژه در اقلیت واقع‌شدگان امروز، را که در شرایط غبار آلودگی به زعم خویش، مدبرانه؟! دشمن را نمی‌بینند تا خود را نزد مردم معترض هیجان‌زده محبوب سازند، نباید در جایگاه دشمن نشاند. بدون تردید در فضای آرام بعد از غبار جز سهمی از ناکامی عداوت‌ورزان به این مرزو بوم نصیب‌شان نخواهد شد؛ این واقعیت را در تجربیات سال‌های گذشته همچون سال ۸۸ به وضوح شاهد بودیم.

۳ ـ آنانی که در مدیریت یک رسانه، خطابت در تریبون‌های رسمی، اظهارات ناشی از خود استراتژیست پنداری و. نه تنها به التیام زخم‌ها نمی‌پردازند بلکه آن‌ها را عمیق‌تر می‌سازند هر چند در دشمن‌شناسی نمره قابل قبولی داشته باشند نباید منعکس کننده مواضع نظام تلقی شوند؛ زیرا اینان مدت‌هاست دچار نزدیک بینی‌اند و هنر دفع حداکثری‌شان هزینه می‌آفریند.

۴ ـ مسائل اجتماعی بروز یافته، تک عاملی نیستند؛ لذا چشم فرو بستن بر سایر عوامل، استمرار مشکلات را سبب می‌شود. با وجود تأکیدات رهبری بر این مهم که دشمن بر زخم‌ها می‌نشیند و ضرورت به رسمیت شناختن مطالبات به‌حق و اعتراضات مردمی و پاسخ‌گویی به آن، متأسفانه برخی تحلیل‌گران نزدیک به کانون‌های بروز خطا هرگز مایل نیستند در مقام بررسی عامل یا عوامل ایجاد زخم بر آیند؛ این رویکرد فرصت‌ها را برای برمیم شکاف‌های اجتماعی محدود می‌کند.

۵ ـ در تاریخ معاصر، همواره «ملت ایران» مطالبات منطقی خود را به گونه‌ای دنبال کرده که هرگز فرصتی به بیگانگان و سلطه‌طلبان ندهد و فقط افراد و گروه‌هایی با هدایت بیرونی، خشونت و آشوب را برای فراهم کردن مقدمات کودتای بیگانه دنبال می‌کرده‌اند.

۶ ـ خوشبختانه، امروز تبدیل ایران به یک قدرت تعیین‌کننده موجب شده است که اراده تهران نگذارد حتی در منطقه، سلطه‌گرانی که سابقه دو کودتا در میهن ما دارند با آشوب آفرینی کودتاهایی در عراق، سوریه، ترکیه و… صورت دهند، اما این واقعیت پیش رو نباید ما را از محاسبات متأثر از جنگ رسانه‌ای سلطه‌طلبان غافل کند.

۷ ـ تحرکات دشمن عمدتاً در جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای تجلی می‌یابد و واقعیت‌های صحنه محوریت ندارد؛ زیرا برای اولین بار در تاریخ ارتباطات، حجم خبرسازی در رسانه‌های خارجی خاص، متمرکز بر ایران است و هیچ رخداد دیگری را پوشش نمی‌دهند؛ حتی علاوه بر تبلیغ و ترویج گروه‌های تروریستی، به آموزش اقدامات تروریستی نیز می‌پردازند. متأسفانه به نظر نمی‌رسد که نمایندگی‌های سیاسی ایران در اروپا به وظایف خود در پاسخ‌گویی به خلاف واقع‌گویی‌های رسانه‌های مورد پشتیبانی نژادپرستان صهیونیست عامل باشند؛ در غیر این صورت با استفاده از فرصت‌های قانونی پاسخ‌گویی، به‌خوبی می‌توان مخاطبان این رسانه‌ها را با واقعیت‌ها آشنا ساخت.

۸ ـ تبلیغات پر حجم رسانه‌های با منشأ خارجی (اعم از مجازی و غیر مجازی) بیش از آن که بر فضای داخل کشور تأثیر گذارد، توهم را بر جریانات مختلف خارج کشور حاکم ساخته است؛ زیرا این گونه القا شده که زمینه کسب موقعیت برای آنان در ایران به کمک بیگانه فراهم است؛ نزاع الوات‌گونه آنان در خیابان‌های پاریس و لندن برای همگان شوک‌آور و درس‌آموز بود.

۹ ـ ملت بزرگ ایران در فراز و فرودهای دهه‌های گذشته با فراهم آوردن فرصت برای اندیشیدن و تأمل در رخدادها، خطرات جدی را پشت سر گذاشته است. در دهه ۶۰ علاوه بر استفاده از گروه‌های تروریستی حتی ارتش سری ناتو علیه ایران فعال شد و ظرفیت‌هایی را از ایرانیان گرفتند که جایگزین ساختن آن‌ها محال به نظر می‌رسید، اما «هویت»، رها نشدنی نیست.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۹ نکته‌ی سلیمی‌نمین درباره اعتراضات و اغتشاشات اخیر؛ زخم‌ها را باید علاج کرد بیشتر بخوانید »

رسوایی رسانه‌های وابسته به دولت انگلستان/ سلیمی نمین: با مرگ ملکه تغییری در سیاست‌های انگلیس ایجاد نمی‌شود

رسوایی رسانه‌های وابسته به دولت انگلستان/ سلیمی نمین: با مرگ ملکه تغییری در سیاست‌های انگلیس ایجاد نمی‌شود



مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت: ملکه انگلیس در داخل مرزها و بین مردم این کشور هم اصلا محبوب نبود و به عنوان سمبل اشرافیت و سرمایه‌داری شناخته می‌شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، پنجشنبه ۱۷ شهریورماه، الیزابت دوم، ملکه سابق انگلستان در سن ۹۶ سالگی درگذشت. وی از سال ۱۹۵۲ میلادی به مدت ۷۰ سال سلطنت بریتانیا و قلمروهای مشترک المنافع را برعهده داشت.

پس از مرگ وی، رسانه‌های وابسته به خاندان سلطنتی انگلستان ازجمله بی‌بی‌سی فارسی، سعی داشتند او را به عنوان «ملکه خوش قلب» معرفی کنند؛ این درحالی است که تمامی صفحات اینستاگرامی وابسته به رسانه بی‌بی‌سی ازجمله صفحات انگلیسی و فارسی این رسانه، در پُست‌های مربوط به مرگ ملکه، دسترسی کاربران برای ارسال نظرات و کامنت گذاشتن را مسدود کردند.

به باور کارشناسان، علی‌رغم تلاش‌های رسانه‌ای اخیر برای تطهیر چهره ملکه و فعالیت‌های انگلستان در طی دهه‌های گذشته، نمی‌توان کارنامه او و حکومت تحت سلطنت‌اش در داخل و خارج از خاک‌های بریتانیا را از جنایت‌ها و خیانت‌های متعددی که مرتکب شده است سفید کرد.

در همین مورد گفت‌وگویی با عباس سلیمی‌نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران داشتیم که در زیر می خوانید:

پس از درگذشت ملکه انگلستان رسانه‌های معاند از جمله بی‌بی‌سی فارسی سعی دارند وی را به عنوان شخصیتی دلسوز و «ملکه خوش قلب» معرفی کند. نظر شما راجع به اقدام مشترک این رسانه‌ها چیست و به طور کلی کارنامه ملکه سابق انگلیس را چطور ارزیابی می‌کنید؟

سلیمی نمین: قبل از اینکه بخواهیم به کارنامه انگلیسی ها که ملکه در آن نقش جدی دارد بپردازیم، به نظر من توجه به رسوایی که رسانه‌های وابسته به این کشور مثل بی‌بی‌سی و افتضاحی که در نوع خبررسانی از خودشان بروز می‌دهند، بسیار مهم است. جالب‌تر از کارنامه ملکه این کشور سلطه‌گر که در همه جهان جنایاتی مرتکب شده که بر همه محرز است، نوع عملکرد رسانه‌هایی مانند بی‌بی‌سی است که در زمینه خبررسانی مدعی هستند.

* بستن کامنت پُست‌های بی‌بی‌سی، نشان دهنده تنفر مردم نسبت به ملکه است

بی‌بی‌سی در برخی از بخش های خبری به طور کامل به تبلیغات در مورد ملکه پرداخت و به علاوه اجازه کامنت‌گذاری در صفحه اینستاگرام خود را برای کاربران مسدود کرد؛ این مسئله نشان می‌دهد تنفر افکار عمومی نسبت به ملکه بسیار زیاد است که بی‌بی‌سی فارسی و بی‌بی‌سی انگلیسی مجبور به چنین اقدامی شده‌اند.

رسوایی رسانه‌های وابسته به دولت انگلستان/ سلیمی نمین: با مرگ ملکه تغییری در سیاست‌های انگلیس ایجاد نمی‌شود

در روزهای گذشته این رسانه ها سعی کردند که ملکه را در داخل مرزهای بریتانیا و بین مردم این کشور محبوب نشان دهند. نظر شما راجع به این مسئله چیست؟

سلیمی نمین: ملکه در داخل مرزها و بین مردم انگلستان هم اصلا محبوب نبود و به عنوان سمبل اشرافیت و سرمایه‌داری شناخته می‌شد، اشرافیتی که امروز بسیاری از مردم انگلیس از آن متنفر هستند. ملکه‌ای که در چندین نقطه آن کشور از جمله اسکاتلند و لندن کاخ های عجیب و غریب داشت و سمبل و نماد سرمایه‌داری بود، به هیچ‌وجه نمی‌تواند در بین عموم مردم انگلستان محبوب باشد.

بر فرض که نظر مردم انگلستان همان طوری که این رسانه‌ها تبلیغ می‌کنند باشد، پس برای چه کامنت‌های صفحه‌های اینستاگرام بی‌بی‌سی را می‌بندند؟ قطعاً ملکه انگلستان پایگاه اجتماعی مورد قبولی ندارد که حتی بی‌بی‌سی انگلیسی نمی‌گذارد مردم این کشور و تمام نقاط جهان، کامنت‌ها و نظرات خودشان را در پُست‌های مربوط به مرگ وی ارسال کنند. این اقدام آن‌ها نشان می‌دهد که افکار عمومی خوشایند بی‌بی‌سی نیست و اگر بود در اینجا باید استقبال می‌کردند و می‌گذاشتند نظرات مردم منتشر شود؛ این که چنین فرصتی را به مردم نمی‌دهند، نشان می دهد که افکار عمومی مخالف ملکه است.

برخی تظاهرات‌ها و مخالفت‌هایی که در گذشته، در خود انگلستان صورت گرفته، کاملاً نشان‌دهنده عدم محبوبیت ملکه در بین مردم این کشور است. به عنوان مثال در ماجرای طلاق و مرگ «دایانا»، همسر سابق پادشاه فعلی انگلستان که در آن زمان جانشین ملکه بود، مردم به شدت ضد ملکه شدند. دایانا مخالف با تشریفات سلطنتی بود و این مخالفت خودش را ابراز می‌کرد، متقابلاً خانواده سلطنتی نیز با او درگیری جدی داشتند و همه متوجه این موضوع شده بودند. در نهایت فشارهای خاندان سلطنتی باعث شد که او از کاخ بیرون رانده شده و مجبور به طلاق از همسرش یعنی چارلز، پسر بزرگ ملکه شود. دایانا پس از طلاق، با یک مرد مسلمان ازدواج کرد و مشغول به فعالیت های عام‌المنفعه شد که اقبال عمومی نسبت به وی را همراه داشت.

از سوی دیگر قبول این مسئله که مادر فرزندان پادشاه آینده انگلستان با یک فرد مسلمان ازدواج کند، برای خانواده سلطنتی بسیار سخت بود و در نهایت با یک حادثه ساختگی که نتیجه همکاری سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه و انگلیس بود، او را کشتند؛ در آن موقع برای همه روشن بود که دربار انگلیس دایانا را حذف کرد. پس از این حادثه مردم به شدت از دایانا طرفداری کردند که این یک نوع ابراز تنفر از ملکه بود زیرا همه از اختلاف بین دایانا و ملکه اطلاع داشتند و او را در این جنایت سهیم می‌دانستند؛ در اینجا افکار عمومی انگلیس دایانا را انتخاب کرد و برای او عزاداری بسیار گسترده‌ای را انجام داد.

رسانه های وابسته به خاندان سلطنتی از جمله بی‌بی‌سی سعی می‌کنند با سانسور نظرات مردم انگلستان، ملکه را در بین مردم این کشور محبوب نشان دهند، درحالی که خود آن‌ها نیز می‌دانند که بخش قابل توجهی از افکار عمومی انگلیس از او متنفر است. البته بعضی از نسل‌های اشرافی و نژادپرست‌های انگلیسی، اشرافیت ملکه را نشان افتخار می دانند اما نسل جدید انگلیس اصلاً چنین چیزی را قبول ندارند که ملکه بتواند در مجلس لردها نقش اساسی را داشته باشد.

در انگلستان مجلس لردها قدرت بسیار بالاتری نسبت به مجلس عوام دارد و می‌تواند هر کاری که خواست را در ارتباط با مصوبات مجلس عوام انجام دهد؛ با این حال سال‌هاست که اعضای مجلس لردها توسط ملکه انتخاب می‌شوند و در سال‌های اخیر با فشارهای افکار عمومی، انتخاب تعدادی از اعضا به دولت واگذار شد؛ قطعا اگر افکار عمومی با ملکه همراه بود، هرگز او را به محدودکردن قدرت خود در این زمینه مجبور نمی‌کردند.

رسوایی رسانه‌های وابسته به دولت انگلستان/ سلیمی نمین: با مرگ ملکه تغییری در سیاست‌های انگلیس ایجاد نمی‌شود

اقدامات ملکه در دوران سلطنتش‌اش در خارج از مرزهای انگلستان را چطور ارزیابی می‌کنید و به نظر شما مردم جهان چه نظری راجع به وی دارند؟

* دموکراسی در انگلیس با وجود سلطنت کاملاً نقض می‌شود

سلیمی نمین: اقدامات انگلستان و نظرات مردم نسبت به ملکه در سطح جهانی بسیار روشن است. ملکه یا پادشاه، بخش همیشگی و غیر قابل تغییر نظام سیاسی انگلستان هستند؛ در انگلستان یک بخش متغیر وجود دارد که دولت ها هستند ولی ریاست نظام سیاسی انگلستان و ساختار اداری این کشور با ملکه یا پادشاه است، یعنی اوست که ساختار را هدایت می‌کند و دولت ها نمی‌تواند نظام اداری این کشور را دست‌خوش تغییرات جدی کنند و دموکراسی نیز در این کشور با وجود سلطنت، کاملاً نقض می‌شود. 

در کشور ما دولت جدیدی که سر کار می‌آید، می تواند نظام اداری را کاملاً دستخوش تغییرات اساسی کند درحالی که در انگلیس، بخش ثابتی که زیر نظر پادشاه یا ملکه است، اجازه چنین کاری را نمی‌دهد و به احزابی که پیروز انتخابات می‌شوند، صرفاً اجازه تغییر یک معاونت حزبی را می‌دهند. در کشور ما دولت های جدیدی که سرکار می‌آیند، می‌توانند صدر تا ذیل وزارتخانه‌ها را عوض کنند ولی در نظام سیاسی انگلیس بخش ثابت به هیچ وجه اجازه چنین کاری را به بخش متغیر یعنی دولت‌ها نمی‌دهد.

نظر شما در مورد فعالیت‌های برون مرزی خاندان سلطنتی انگلستان و شخص ملکه به ویژه اقدامات آن‌ها در ایران چیست؟

سلیمی نمین: جنایت های برون مرزی انگلستان زیاد است و آن‌ها در نقاط مختلف جهان مانند آفریقا جنایت‌های عظیمی را انجام دادند. این قضیه در طول چندصدسال اخیر رخ داده و به عنوان مثال خاندان سلطنتی انگلستان در ماجرای به اسارت گرفتن افراد آزاد در آفریقا و انتقال آن‌ها به انگلیس و بعد آمریکا، نقش اساسی داشتند. در طول تاریخ، سرمایه‌داران بزرگ که مورد حمایت ملکه یا پادشاه انگلیس بودند و از آن‌ها عنوان‌هایی مانند (سِر) دریافت می‌کردند، تحت حمایت نظام پادشاهی انگلیس جنایاتی را در اقصی نقاط جهان انجام دادند.

* جنایات انگلیسی‌ها در طول تاریخ شرم‌آور است

جنایاتی که انگلیسی‌ها در آفریقا مرتکب شده‌اند، فاجعه است؛ به عنوان مثال تاجران برده برای اینکه سود بیشتری داشته باشند، برده‌ها را در راه آفریقا تا انگلیس در انبار کشتی‌ها نگه می‌داشتند که در طول مسیر بسیاری از آن‌ها تلف می‌شدند و آن‌ها را به دریا می‌انداختند. وقتی که انسان این موارد را مطالعه می‌کند معلوم می‌شود که جنایات انگلیسی‌ها در طول تاریخ شرم‌آور است و خود دنیایی از مطالب را در بر می‌گیرد.

* بی‌بی‌سی به دلیل وابستگی مجبور به سانسور حقایق تاریخی درباره جنایات انگلیس است

در مثالی دیگر جنایات انگلیسی‌ها در هند و غارت منابع و کشتار مردم این کشور نیز بسیار عجیب و غریب است. انگلیسی‌ها مردان هندی را به اسارت می‌گرفتند و در هر جایی که می‌خواستند سلطه‌گری کنند، این سربازان هندی را پیش قراول قرار می دادند و حتی در حمله به ایران نیز سربازان هندی را در جاهای پرخطر به کار می‌گرفتند. طبیعتاً رسانه‌های مانند بی‌بی‌سی که ساختارش تحت نظر نظام پادشاهی انگلیس و شخص ملکه یا پادشاه است و خیلی به دولت این کشور مربوط نیست، مجبور به سانسور این حقایق هستند.

رسوایی رسانه‌های وابسته به دولت انگلستان/ سلیمی نمین: با مرگ ملکه تغییری در سیاست‌های انگلیس ایجاد نمی‌شود

نظر شما درباره شبکه‌سازی و تاثیر گذاری انگلستان در ایران چیست؟

سلیمی نمین: انگلستان شبکه‌های مختلفی برای فعالیت‌های مخفی و جاسوسی دارد؛ به عنوان مثال شبکه فراماسونری انگلیس خیلی وسیع‌تر از MI6 است اما شبکه سرویس اطلاعاتی انگلیس در ایران، در ۲ کودتای ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ نقش اساسی داشت.

* انگلیس‌ها با کودتای ۱۲۹۹ توانستند شبکه اطلاعاتی خود را در ایران بسط دهند

قبل از کودتای ۱۲۹۹ انگلیسی‌ها بحث تجزیه ایران و تقسیم آن به دو قسمت را دنبال می‌کردند ولی بعد از انقلاب داخلی روسیه و سرکار آمدن بلشویک‌ها، حکومت جدید روسیه سربازان خود را از ایران خارج کرد که این اقدام فرصتی استثنایی برای انگلستان فراهم ساخت؛ انگلستان قبل از خروج روسیه از ایران به تقسیم ایران بر اساس قرارداد ۱۹۰۷ راضی بودند ولی با خروج روسیه و کودتای ۱۲۹۹، به تمام ایران تسلط پیدا کردند و از این طریق توانستند شبکه اطلاعاتی خود را در ایران بسط دهند.

* انگلیسی‌ها علیه بشریت جنایت انجام دادند

قبل از این تاریخ، انگلیسی‌ها به بهانه هند، موقعیت خودشان را در ایران تثبیت می‌کردند و طبیعتاً در این دوران سرکوب مخالفان که علاوه بر کودتا صورت می گرفت، توسط سرویس‌های اطلاعاتی این کشور انجام شد. این دو کودتا به معنای نقض حاکمیت ملی ایران بود و جنایاتی که در بین این دو کودتا توسط انگلیسی‌ها در کشور ما انجام شده، حدیث مفصلی دارد ولی به طور کلی جنایات آن‌ها محدود به ایران نیست و انگلیسی‌ها علیه بشریت جنایت انجام دادند.

در حال حاضر نیز سیستم پادشاهی انگلیس هنوز در بسیاری از کشورها مانند استرالیا و کانادا حضور دارد و نماینده پادشاهی انگلیس در آن‌جا، مافوق تمام سیستم‌های آن کشورهاست؛ در جنایت های برون مرزی انگلستان، طبعاً نقش اساسی با پادشاه یا ملکه است و بخش متغیر نظام سیاسی این کشور یعنی دولت‌ها، صرفا عامل اجرایی هستند و سیاست‌گذار و تصمیم‌ساز این جنایت‌ها، بخش ثابت یعنی سیستم پادشاهی است؛ به عنوان مثال در آفریقای جنوبی سیستم ثابت نظام سیاسی انگلیس، سال‌ها از رژیم آپارتایدی این کشور که بر اساس برتری نژادی بود، حمایت می‌کرد که مربوط به دوران همین الیزابت دوم بود و در نهایت با فشار افکار عمومی مجبور به عقب نشینی در این زمینه شد.

در دورانی که خود من در انگلستان دانشجو بودم، تشکل های دانشجویی و سیاسی این کشور تظاهرات‌های بسیار گسترده‌ای علیه اقدامات بخش ثابت نظام سیاسی انگلیس یعنی نظام پادشاهی، برگزار می‌کردند؛ این یک فکت تاریخی است که نشان می‌دهد مردم انگلستان علیه سیاست‌های ملکه به میدان آمدند و صراحتاً مخالفت خودشان را ابراز کردند.

به نظر شما با مرگ ملکه الیزابت دوم، در سیاست‌های کلی انگلستان و اختیارات و ثروت‌های ملکه یا پادشاه این کشور، تغییری ایجاد می‌شود؟

سلیمی نمین: خیر، به عقیده من تغییری در این زمینه ایجاد نمی‌شود مگر اینکه در آنجا حرکت‌های اجتماعی گسترده صورت بگیرد. قطعاً نظام سلطنتی انگلیس تلاش می‌کند که این واقعیت ها پنهان بماند و ملکه را به عنوان یک شخصیت بسیار رئوف نشان دهند؛ علت عمده‌ای اینکه در حال حاضر بی‌بی‌سی این رسوایی را برای خود رقم می‌زند این است که نگذارد چنین تغییری صورت بگیرد.

 * بی‌بی‌سی مقاومت می‌کند تا سلطنت را در انگلیس حفظ کند

این سانسورها برای بی‌بی‌سی بسیار پر هزینه است ولی مجبور هستند که جلوی ابراز نظرات مخالف را بگیرند که به معنی شکننده بودن آن‌ها در این زمینه است؛ آن‌ها مقاومت می‌کنند تا ساختار ثابت نظام سیاسی انگلیسی یعنی پادشاه و ملکه که مسئول سیاست‌گذاری این کشور است را حفظ کنند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رسوایی رسانه‌های وابسته به دولت انگلستان/ سلیمی نمین: با مرگ ملکه تغییری در سیاست‌های انگلیس ایجاد نمی‌شود بیشتر بخوانید »

تحقیر فرهنگی راهی برای استثمار کشورهاست/ روشنفکران آدم بودن را در شباهت به غرب جست‌وجو می‌کردند

تحقیر فرهنگی راهی برای استثمار کشورهاست/ روشنفکران آدم بودن را در شباهت به غرب جست‌وجو می‌کردند



استاد مطالعات تاریخی گفت: غرب چنین القا می‌کرد که برای آدم بودن باید شبیه اروپایی‌ها شد. به قول حسن تقی‌زاده:« باید از موی سر تا ناخن پا شبیه به غرب شد.»

به گزارش مجاهدت از مشرق، مواجهه ایرانیان با غرب و مظاهر غربی و نوع کنش و واکنش در برابر این تلاقی فرهنگ‌ها و مقوله مدرنیته، موجب بروز و ظهور برخی مسائل مهم در کشور شد. موضوع اعراض از ظرایف و ذخایر فرهنگی و اقبال و گرایش افراطی به غرب و فرهنگ غربی از نکات قابل توجه در این اوراق از تاریخ ایران است. 

قرار را بر آن گذاشتیم تا با عباس سلیمی نمین، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر گپی بزنیم که بخش‌هایی از این گفت‌وگو را خواهید خواند. 

مدرنیزاسیون یا الیناسیون؟ مسأله این است

سلیمی نمین ابتدا گفت: نکته قابل توجه و مهم که باید به آن توجه کرد، این است که صِرف مدرن و پیشرفته شدن کشور، امر نامطلوب و بدی نیست. بلکه موضوع و نقطه نزاع در این است که نیروی مهاجم غربی به وسیله وابستگان داخلی در ایران که متصدیان سیاست و فرهنگ کشور بودند، ایران و ایرانیان را به سوی الیناسیون (خودباختگی اجتماعی) کشاند و ایرانی را با خود و هویت فرهنگی‌اش بیگانه کرد. این بیگانه‌سازی و سیر و تطور آن در کشور ایران را باید مورد بررسی و پژوهش قرار داد. 

وی افزود: مدرن شدن به معنای پیشرفته شدن، ذاتی هر جامعه و مطلوب، بلکه اساساً ضروری است. همه جوامع باید رو به سوی پیش‌روی و جلو رفتن حرکت کنند. تازه‌سازی روش‌های مدیریتی و مدل‌های حکومتی در بخش‌های مختلف اساساً برای هر کشوری که خواهان موفقیت است، یک امر ضروری و اجتناب‌ناپذیر محسوب می‌شود، اما آنچه در تاریخ معاصر کشور ما شاهدش بودیم مدرنیته و پیشرفته شدن کشور از سوی حکومت‌ها نبود، بلکه ما شاهد خالی شدن هویت فرهنگی از درون بودیم. اِلینه کردن و کشیدن جامعه به سویی که به نوعی به بی‌هویت اجتماعی برسد، نکته‌ای است که به اسم مدرنیته به جامعه ایرانی خورانده شد. 

سلیمی نمین ادامه داد: در جامعه، وظیفه روشنفکر این است که بر حقایق اجتماع واقف باشد و با شناخت نقاط قوت و نقاط ضعف سعی در بهینه‌سازی کشور کند و با ارائه راه‌حل قدم در رفع نقایص آن بگذارد، اما ما در ایران با نوع دیگری از روشنفکری روبه‌رو بودیم. روشنفکری‌ای که می‌گفت معماری اصیل ایرانی از بین برود و معماری غربی جایگزین آن شود، موسیقی ایرانی به حاشیه رود و موسیقی اروپایی جای آن را بگیرد و قِس علیهذا. این نمونه‌هایی از تلقی مدرنیته در ایران بود که در حقیقت مدرن‌سازی از سوی این سیاست‌ها صورت نمی‌گرفت، بلکه تهی کردن ظرفیت‌های موجود است.

این استاد مطالعات تاریخی گفت: همانطور که پیش از این اشاره شد، ما از انقلاب مشروطه به این سو به خصوص در عصر پهلوی با مدرنیزاسیون مواجه نیستیم، بلکه الیناسیون و تهی شدن ذخایر فرهنگی داخلی است که به نام پیشرفت در کشور وجود دارد. 

سیاست تحقیر فرهنگی راهی برای استثمار کشورها

وی افزود: نیروی خارجی که به وسیله کودتا یا اعمال نظامی بر کشور تسلط می‌یابد، یکی از عمده فعالیت‌هایش برای بقای خود و بهره‌کشی از منافع آن کشور، تحقیر فرهنگ کشور هدف و نفی ارزش‌های فرهنگی آن است. علت چنین کاری این است که اگرمردم آن کشور خود را با نیروی متجاوز در وضعیت برابر بدانند، هیچ‌گاه حاضر به پذیرش این تهاجم و تسلط نخواهند بود. به طور مثال در مورد همین ایران، وقتی انگلیس‌ها اولین بار با بمباران و کودتا سعی در تسلط بر کشور داشتند، مردم در برابر آن مقاومت نشان داده و هیچ سر سازشی با آن نداشتند. قرارداد ۱۹۱۹ یا رویترز به خاطر همین مقاومت‌ها لغو می‌شود و شکست می‌خورد؛ چرا که شأنیت مردم اجازه نمی‌دهد چنین تسلطی را پذیرا باشند. 

از موی سر تا ناخن پا باید غربی شد!

او گفت: وقتی نیروی خارجی توانست به وسیله قدرت سرکوب نظامی مقاومت‌های مردم را درهم بشکند، نوبت به نوع دیگری از سرکوب رسید. نیروی خارجی برای استمرار بقای خود مجبور به تحقیر فرهنگی است. پَست جلوه دادن فرهنگ، اجتماع، موسیقی و… کاری است که در این مرحله قدرت‌های خارجی در کشور انجام دادند. استعمار چنین القا می‌کرد برای داشتن مقام حقیقی انسانی باید شبیه به آنچه غرب هست، شد. به قول حسن تقی‌زاده: «باید از موی سر تا ناخن پا شبیه به غرب شد.» در این تفسیر اساساً آدم بودن مساوی با فرنگی بودن است که حقیقتاً هیچ قرابت معنایی با پیشرفته شدن ندارد، بلکه نابود کردن هویت خود است.  

سلیمی نمین ادامه داد: سیاست تحقیر فرهنگی و سیاسی از سوی سیاست‌مداران و روشنفکران به وسیله سلطه رضاخانی پذیرفته شد و عملاً قدرت تقابل را از مردم گرفت. در رفتارشناسی رضاخان این امر، کاملاً مشهود است. نفی لباس سنتی ایرانی و تقابل با باورها و اعتقادات دینی مردم یکی از مشهورترین سیاستگذاری‌های او در این راستاست. به راه انداختن کارناوال که زنان مبتذل در آن شرکت می‌کنند در تاریخ تاسوعا نمونه‌ای از اِلینه کردن (بیگانه‌سازی) کشور توسط رضاخان است. اگر مردم، آزادگی و استقامت را از امام حسین یاد گرفتند، باید حسین علیه‌السلام را از مردم گرفت و آن را به حاشیه راند.

وی افزود: وقتی در سطح جامعه تحقیر فرهنگی پذیرفته شد، کشور به سمت تقلید کورکورانه حرکت کرد و اساساً‌خیلی از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های ما بر اثر این نوع مواجهه از بین رفت. سیاستمدارانی که روشنفکر محسوب می‌شدند، وابستگان و متعهدان دولت‌های غربی بودند که باید خواسته آنان را در کشور عملی می‌کردند. یعنی آنان این تحقیر فرهنگی و خودباختگی هویتی را باور کرده بودند، اما در راستای آن قدم بر می‌داشتند. چرا؟ چون به غرب تعهد داده بودند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تحقیر فرهنگی راهی برای استثمار کشورهاست/ روشنفکران آدم بودن را در شباهت به غرب جست‌وجو می‌کردند بیشتر بخوانید »

منوچهر محمدی: گرایش رضاخان به آلمان‌ها یک دروغ بزرگ تاریخی است

منوچهر محمدی: گرایش رضاخان به آلمان‌ها یک دروغ بزرگ تاریخی است


منوچهر محمدی: گرایش رضاخان به آلمان‌ها یک دروغ بزرگ تاریخی است


یک پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: در شهریور ۱۳۲۰ تاریخ مصرف رضاخان تمام شد و باید می‌رفت. خود انگلیسی‌ها او را به تبعیدگاه فرستادند. بنابراین دروغ است که چون او به آلمان‌ها گرایش داشت و حاضر نشد آنها را از ایران بیرون کند، برکنارش کردند.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، سومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در ۳ شهریور ۱۳۲۰» به دبیری دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ آغاز شد.

عباس سلیمی‌نمین، پژوهشگر در روز سوم همایش بیان کرد: موضوع سخنرانی من این است که چگونه خیزش بسیار پراهمیت تاریخ ایران که یک گام بلند در مسیر توسعه سیاسی به حساب می‌آمد، نه تنها خنثی شد بلکه موجب شد تا ملت ایران دو گام به عقب بردارند. درباره نهضت مشروطه که از نام آن برمی‌آید به‌معنای مشروط کردن قدرت و مشارکت مردم در امور خودشان است.

وی افزود: شرایط سرکوب مردم در این جریان اینطور نبود که به قبل از مشروطه برگردیم آن چنان تیغ این سرکوب برنده بود که ملت ایران نتوانست گامی در بحث سیاسی بردارد و استقلال خود را حفظ کند.

سلیمی‌نمین با طرح این پرسش که با چه ساختاری مطالبه ملت ایران اینگونه سرکوب شد، گفت: ملت ایران در نهضت مشروطه به هیچ وجه به دنبال تغییر بنیادین در کشور و انسداد سیاسی نبود؛ چرا که می‌توانست در قدرت تاثیر داشته باشد. اگر انسداد سیاسی وجود داشت، مطالبه ملت حداکثری می‌شد و تغییرات بسیاری مطالبه می‌کرد؛ اما وقتی در حد مشروط کردن قدرت مطالبه می‌کند یعنی می‌تواند بر روند قدرت تاثیر بگذارد.

این پژوهشگر بیان کرد: ما هزینه چندانی چون قتل‌عام‌های گسترده برای میل به خواسته‌ها و دست‌یابی به مشروطه پرداخت نکردیم. این مطالبه یک مطالبه حداقلی و تاثیرگذاری در قدرت و تقویت‌کردن آن است. نهضت مشروطه نخواسته است که تمام پایه‌های قدرت را تغییر بدهد، اما یک گام بزرگ در حوزه سیاسی محسوب می‌شود و اگر مردم می‌توانستند قدرت پادشاه را مهار کنند، نگرانی جدی از مردم گرفته می‌شد.

وی ادامه داد: آن چه محور تحرکات مردم است، نگرانی از سلطه بیگانه است. یعنی اهدای امتیازات پادشاه به بیگانگان، نگرانی‌هایی را از بحث استقلال و صیانت از شئون خود مردم جمله ایجاد کرد.

سلیمی‌نمین تاکید کرد: البته در این میان، جریاناتی را شاهد هستیم که به دنبال برهم زدن تعاملات در کشور است؛ یعنی با اینکه شاه مشروطه را امضا کرده است، اما حرکت‌هایی در جامعه صورت می‌گرفت که تلاش می‌شد تعاملات سازنده را به بن بست بکشاند و جامعه را با هرج و مرج یکی کند.

وی بیان کرد: یکی از مسائلی که توانست در تاریخ معاصر ملت ایران را در مطالبه خود ناکام بگذارد، طرح شعارهای تندروانه و حرکت‌های تند با شرایط جامعه است؛ در شرایطی که می‌توان با کم ترین هزینه یک مطالبه سیاسی را رقم زد، دست به اقدامات پر هزینه آن زمان نه تنها مطالبه مردم را تحقق نبخشید؛ بلکه موجب تثبیت بیگانگان برای کسب منافع‌شان در ایران شد و ملت ایران را در گامی که برداشته‌بود، به عقب زد. در گام مشروطه پژوهش‌های بیشتر و جدی‌تری باید صورت بگیرد؛ مطبوعاتی که می‌توانستند بدترین توهین‌ها را به شاه داشته‌ باشند و در مسیر توسعه مشروطه باشند، نبودند و این جریان پیش‌نیاز کودتا به‌حساب می‌آمد.

*گرایش رضاخان به آلمان‌ها یک دروغ بزرگ تاریخی است

منوچهر محمدی، پژوهشگر با موضوع «علل و عوامل برکناری رضاخان با تاکید بر آلمان گرایی» طی سخنانی عنوان کرد: متاسفانه تاریخ گذشته در دست بیگانگان و کسانی بوده که آلت دست آنها بودند، اینها مطالب را طوریکه خودشان می‌خواستند، نوشتند. یکی از دروغ‌های بزرگ تاریخ درباره رضاخان است چرا که در تاریخ اینطور به ما القا کردند که رضاخان گرایش به آلمان‌ها داشت چون رضاخان اصرار داشت که آلمان‌ها در ایران باشند، در نتیجه با یک اولتیماتوم ۲۴ ساعته ایران را اشغال و رضاخان را عزل کردند، این یک دروغ بزرگ تاریخ است، در حالیکه واقعیت امر چنین چیزی درست نیست.

وی با بیان اینکه رضاخان را خود انگلیسی‌ها سرکار آوردند، توضیح داد: پس از کودتای ۱۲۹۹ و در سوم شهریور ۱۳۲۰ چون تاریخ مصرف رضا خان تمام شده و می‌بایست می‌رفت، خودشان هم او را عزل و به تبعیدگاه فرستادند. بنابراین مطلقا این نیست که چون او به آلمان‌ها گرایش یافت و حاضر نشد آنها را از ایران بیرون کند، آنها برکنارش کردند.

محمدی با اشاره به اینکه آلمان‌ها با توصیه خود انگلیسی‌ها وارد ایران شدند، افزود: علتش هم این بود که حکومت بلشوییکی در روسیه، خطری برای اروپا و غرب بود و انگلیس که توان مقابله با آنها را نداشت، دنبال یک موازنه بود. چون آمریکایی‌ها حاضر نشده بودند در مقابل شوروی بایستند، انگلیس ناچار شد هم حزب نازی به رهبری هیتلر را تقویت کند و هم با ایجاد یک کمربند بهداشتی به قول خودشان جلوی میکروب بلشوییک را بگیرند.

این پژوهشگر اظهار داشت: با توجه به مرز ۲۵۰۰ کیلومتری ما در ایران با شوروی، اینجا هم می‌بایست در مقابل شوروی که هم تمایل به آبهای گرم خلیج فارس داشت و هم دنبال نفوذ اقتصادی و کمونیستی بود، ایستادگی و لذا آلمان‌ها را تشویق کردند تا به ایران بیایند و جالب است که تا آخر هم به آنها اجازه دادند که هر فعالیتی کنند جز اینکه به نفت طمع نداشته باشند.

وی با بیان اینکه در تیر ماه ۱۳۲۰ متفقین به جمع‌بندی رسیدند که ایران باید اشغال شود، توضیح داد: به همین دلیل تصمیم می‌گیرند مسئله حضور ایرانی‌ها را در ایران بهانه بکنند و به این وسیله ایران را اشغال کنند. رضاخان در این زمان دچار توهم شده بود که واقعا مسئله تدارکات متفقین است. بنابراین رضاخان پس از اشغال ایران تاریخ مصرفش تمام شد و از ایران تبعید شد.

این همایش تا عصر امروز، چهارشنبه ادامه دارد.

انتهای پیام/




منبع

منوچهر محمدی: گرایش رضاخان به آلمان‌ها یک دروغ بزرگ تاریخی است بیشتر بخوانید »