عباس شمسعلی

خنجر از پشت

خنجر از پشت



مسئولان محترم باید توجه ویژه‌ای به تاراج چندین میلیارد دلاری سوخت و مبارزه با کسانی که در شرایط جنگ اقتصادی از پشت خنجر می‌زنند هم داشته باشند.   

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

شاید کمتر روزی باشد که در خبرها از کشف محموله‌های انبوه سوخت قاچاق یا کشف خط لوله چند کیلومتری انتقال غیرقانونی سوخت نخوانیم و نشنویم.

به این چند نمونه در روزهای اخیر توجه کنید؛

«رئیس پلیس امنیت اقتصادی از دستگیری عوامل قاچاق ۵۵ میلیون لیتر سوخت با بارنامه‌های صوری خبر داد. اعضای این باند در قالب یک شرکت تجاری در پوشش صادرات از طریق مبادی رسمی در بنادر جنوبی کشور اقدام به قاچاق فرآورده‌های سوختی به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس میکردند.»

«با پایش‌های صورت‌گرفته و همکاری پلیس امنیت اقتصادی و مرزبانی فراجا یک فروند کشتی حامل بیش از سه میلیون لیتر گازوئیل قاچاق در آب‌های ساحلی استان هرمزگان توقیف و ۱۴ نفر اعضای

این باند دستگیر شدند.»

یکی از خبرهای عجیب روزهای گذشته درخصوص قاچاق سوخت نیز به نقل از رئیس کل دادگستری هرمزگان روایت شد که گفت: «حجم ذخیره مخازن سوخت قاچاق در بندر کلاهی غیرقابل تصور و بیش از ۲۱ میلیون و ۵۰۰ هزار لیتر است که با تولید روزانه یک پالایشگاه برابری می‌کند. اگر ۱۰هزار نیسان هم به بندر کلاهی آورده شوند، نمی‌توانند ذخایر سوخت قاچاق موجود در این بندر را تخلیه کنند.»

در روزهای گذشته همچنین خبری منتشر شد که از تشکیل پرونده برای ۳۰ ویلای لوکس متعلق به قاچاقچیان سوخت در بندرکلاهی هرمزگان حکایت داشت.

از این نمونه‌ها متاسفانه بسیار است و البته باید گفت آنچه در خبرها می‌آید حجم کشف شده از انبوه قاچاق سوخت روزانه و سالانه در کشور است و آن مقدار که کشف نمی‌شود و به جیب قاچاقچیان و بالادست‌های آنها سرازیر می‌شود جای خود دارد.

حرف و حدیث درباره حجم بالای قاچاق سوخت در روزهای اخیر واکنش رئیس قوه قضائیه را نیز در پی داشت.

حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای در جلسه روز دوشنبه شورای عالی قضائی ضمن دستور موکد به مسئولان قضائی برای ورود جدی‌تر و بدون اغماض به رسیدگی به پرونده‌های قاچاق سوخت، تصریح کرد: «به هیچ‌وجه قابل قبول نیست که کشور نیاز مبرم به سوخت داشته باشد، آن‌گاه اعلام شود که ۱۵ میلیارد دلار و حتی بیشتر، قاچاق بنزین و گازوئیل در کشور اتفاق می‌افتد».

واقعیت آن است که مسئله قاچاق به طور کلی و به ویژه قاچاق انبوه سوخت، مسئله دیروز و امروز کشورمان نیست و این معضل به دردی مزمن تبدیل شده است.

شاید زمانی اگر سخن از قاچاق سوخت می‌شد در ذهن بسیاری، تصویر برخی مرزنشینان محروم و کم برخوردار با ظرف‌های چند لیتری سوخت در دست نقش می‌بست اما متاسفانه اکنون با شبکه‌های درهم تنیده و باندهای گسترده‌ای روبه‌رو هستیم که برای خود اسکله اختصاصی قاچاق و کیلومترها خط لوله انتقال سوخت قاچاق دارند و از راه قاچاق سرمایه کشور و مردم، ثروت‌های افسانه‌ای اندوخته‌اند.

سؤال مهم این است که آیا این حجم از قاچاق سوخت بدون نفوذ در برخی دستگاه‌ها و آلوده کردن برخی افراد در رده‌های مختلف ممکن است یا خیر؟ در این زمینه حداقل نباید این احتمال را نادیده گرفت.

موضوعی که رئیس قوه قضائیه هم در سخنان اخیر خود آن را مورد توجه قرار داد و گفت: «چنانچه عواملی از کارگزاران نظام در پرونده‌های قاچاق سوخت، شریک جرم و کمک‌کار قاچاقچیان باشند، وفق موازین قانونی، مورد برخورد شدید قرار خواهند گرفت و به هیچ‌وجه این‌گونه نخواهد بود که به سبب فی‌المثل خدماتی که پیش‌تر داشته‌اند، مورد اغماض و ارفاق قرار گیرند.»

اکنون پس از سال‌ها تجربه از مقابله با قاچاق سوخت و با درک بیشتر اهمیت مسئله و تاثیر مخربی که این پدیده پرخسارت بر جامعه و اقتصاد کشور می‌گذارد باید جدی‌تر از هر زمان و با به‌کارگیری همه توان و ظرفیت‌ها وارد میدان شد.

در شرایطی که دستگاه‌های مختلفی همچون ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، پلیس امنیت اقتصادی فراجا، قوه قضائیه، مجلس، دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی در کنار دولت و وزارت نفت و سایر دستگاه‌های اقتصادی و بخش‌های مختلف دیگر در مسئله مبارزه با قاچاق سوخت چه از طریق شناسایی راه‌های نفوذ و سوءاستفاده، چه در مسیر مبارزه میدانی همه‌جانبه با اقدام به قاچاق سوخت یا در بخش اصلاح و تقویت قوانین بازدارنده و همچنین تقویت زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری غیرقابل خدشه دارای مسئولیت هستند، باید از پراکنده کاری و اقدامات جزیره‌ای پرهیز کرد و با تشکیل یک کمیته واحد و تقویت همکاری‌ها و هماهنگی‌های بین‌بخشی، قوی‌تر از همیشه به جنگ با فرصت‌طلبان و تاراج‌کنندگان ثروت ملی رفت.

اگر بپذیریم که ما در یک جنگ تمام عیار اقتصادی هستیم و خنثی‌سازی انواع توطئه‌های دشمن برای از مسیر خارج کردن چرخ‌های اقتصاد و سازندگی باید سرلوحه اقدامات همه دستگاه‌ها باشد، به جرأت می‌توان گفت یکی از محوری‌ترین عرصه‌های این جنگ اقتصادی تمام‌عیار مسئله قاچاق به طور عام و قاچاق سوخت به طور خاص است.

وقتی سخن از ضربه چندین میلیارد دلاری قاچاقچیان سوخت به اقتصاد کشور و زندگی مردم آن هم در این شرایط خطیر اقتصادی می‌شود، دیگر مماشات یا تمسک به قوانین غیرمؤثر از جمله جریمه و توقیف اموال قاچاقچیان نمی‌تواند کمکی به بازدارندگی در این حوزه نماید.

اگر باور داشته باشیم که کار قاچاقچیان سوخت در زمان جنگ اقتصادی به طور یقین همراهی و همکاری با دشمن برای آسیب زدن به کشور است باید با این خائنان گردن‌کلفتی که ملت و کشور خود را به دشمن فروخته‌اند همان کاری را کرد که با خائنان و جاسوسان دشمن در جنگ نظامی می‌کنند.

بی شک باید با وضع قوانین سفت و سخت و بازدارنده، اقدام شبکه‌های درهم تنیده و مافیایی قاچاق سوخت را بدون اغماض، با قاطعیت و با اشد مجازات پاسخ داد تا خیانتکاران به ملت به سزای عمل پست خود برسند.

شاید یکی از دقیق‌ترین تعابیر درخصوص قاچاقچیان و تاثیر اقدامات آنها بر مردم و کشور را رهبر معظم انقلاب بیان فرموده‌اند. ایشان که همواره بر قاطعیت در برخورد با قاچاقچیان تاکید دارند در تاریخ ۱۶ خرداد سال ۱۳۹۵ در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی اظهار داشتند: «مسئله‌ قاچاق که اشاره کردند و بنده هم مکرّر اشاره کرده‌ام، خیلی جدّی است؛ یعنی واقعاً قاچاق، خنجری است که به پشت نظام وارد می‌شود. یک عدّه‌ای برای خاطر منافع شخصی خودشان، منافع کشور را با قاچاق لگدمال می‌کنند؛ باید با این مبارزه کرد، باید با این مقابله کرد. البتّه بدیهی است که این مقابله آسان نیست؛ برای خاطر اینکه آن کسانی که درآمدهای میلیاردی از قاچاق دارند، به این آسانی‌ها دست برنمی‌دارند. باید برخورد کرد؛ این برخورد را البتّه دولت باید بکند، امّا پشتوانه‌ این برخورد دولتی، مجلس است؛ شما هستید که باید بخواهید، باید تصمیم بگیرید، باید برنامه‌ریزی کنید.»

رهبر انقلاب در جای دیگر (دیدار با کارگران، هشتم اردیبهشت ۱۳۹۵) درخصوص مسئله مبارزه با قاچاق تاکید کردند: «دستگاه مقابله ‌با قاچاق را باید خیلی جدّی گرفت؛ قوی‌ترین آدم‌هایمان را باید بگذاریم برای این کار؛ و می‌شود؛ عقیده‌ بنده این است که می‌شود؛ یا جلویش گرفته خواهد شد یا اگر بکلّی هم جلوگیری نشود، بخش مهمّی‌اش کاهش خواهد یافت. این یک مسئله‌ بسیار اساسی است.»

و مثل همیشه توصیه ایشان برای انجام بهتر و دقیق‌تر امور دعوت به کار جهادی است تا جایی که در مورد مبارزه جدی با قاچاق نیز می‌فرمایند:« مسئله‌ قاچاق خیلی مسئله‌ مهمی است و با شوخی شوخی و آهسته‌کاری و مانند اینها هم کاری پیش نمی‌رود؛ باید یک کار جهادی قاطعِ انقلابی کرد.» (دیدار با مسئولان نظام ۲۵ خرداد ۱۳۹۵).

با این توصیف، کار مبارزه با قاچاق و جلوگیری از هدررفت چندین میلیارد دلاری سرمایه کشور و مردم به دست قاچاقچیان، باید جدی‌تر از هر زمان دیگر و با تمرکز و پیگیری جهادی و انقلابی دستگاه‌های مسئول در صدر کارهای جاری کشور قرار بگیرد.

در شرایطی که مسئولان محترم برای آزادسازی چند میلیارد دلار پول به ناحق بلوکه شده و رفع تحریم‌ها و دفاع از حقوق مردم و کشور بر روی موضوع مذاکرات تمرکز دارند، در کنار آن باید توجه ویژه‌ای هم به تاراج چندین میلیارد دلاری سوخت و مبارزه با کسانی که در شرایط جنگ اقتصادی از پشت خنجر می‌زنند هم داشته باشند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خنجر از پشت

خنجر از پشت بیشتر بخوانید »

پنجره طلایی

پنجره طلایی



حل مسئله ازدواج جوانان در کشور ما می‌تواند ضلع دیگری نیز داشته باشد و آن هم وجود انبوه خیرین و ثروتمندان نیک‌اندیش و مردمی است که حتی با اندک سرمایه هم به دنبال کار خیر و گره‌گشایی از دیگرانند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

این روزها که در ایام هفته ملی جمعیت قرار داریم، شاهد ارائه آمارها و هشدارها در مورد وضعیت نگران‌کننده جمعیت کشور در سال‌های پیش‌رو و ابراز نگرانی از پایان فرصت استفاده از پنجره طلایی جمعیت کشور برای ترمیم جمعیتی از سوی کارشناسان این حوزه و مسئولان امر هستیم.

این هشدارها و نگرانی‌ها مبتنی بر آماری است که حکایت از کاهش شدید نرخ موالید و کاهش کم‌نظیر میزان فرزندآوری در دو سه دهه اخیر در کشور دارد که البته در کنار عوامل مختلف، بخشی از آن ریشه در فرهنگ‌سازی غلط و تداوم بی‌منطق سیاست‌های کنترل جمعیت در دهه هفتاد و پس از آن دارد.

با این حال جوان بودن جمعیت ایران تا حد زیادی فرصت جبران راه اشتباه گذشته و جلوگیری از افتادن در سیاه‌چاله جمعیتی را هرچند در چند سال محدود در اختیار ما گذاشته است، فرصتی که از آن به عنوان پنجره طلایی جمعیت یاد می‌شود.

تبعات مسئله کاهش جمعیت و پیری جامعه که تنها چند سال با آن فاصله داریم آن‌قدر واضح و قابل تصور است که شاید نیاز به توضیح و تفسیر زیاد نداشته باشد. اینکه ما طی چند سال از کشوری جوان با انبوهی از نیروی فعال و کارآمد به کشوری پیر با کمبود شدید نیروی مؤثر کار و نیروی پیش‌برنده جامعه تبدیل شویم خود به تنهائی گویای خیلی از مسائل و تهدیدات است.

در کنار آن؛ تبدیل جمعیت جوان و پویای امروز به اکثریت جمعیتی سالمند با نیاز به انواع مراقبت‌ها و خدمات ویژه (که البته وظیفه قطعی افراد در خانواده و مسئولان در بخش‌های مختلف است) و بدون پشتوانه کافی جمعیتی و کمبود نیروی جوان مورد نیاز، مشکلات فراوانی برای خانواده‌ها و کشور ایجاد خواهد کرد که تبعات مختلف اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، خانوادگی و… تنها بخشی از این مشکلات است.

البته مسئله کاهش جمعیت و مشکلات ناشی از آن مختص کشور ما نیست و بسیاری از کشورها از سال‌ها قبل با هدف رهایی از گرفتار شدن در این مشکلات، دست به اقدامات مختلف از جمله سیاست‌های تشویقی جمعیتی زده‌اند و در این راه گاه شاهد اختصاص مشوق‌های قابل توجه با صرف هزینه‌های بسیار هستیم که منطق آن به صرفه بودن این هزینه و مشوق‌ها در مقابل هزینه و تبعات کاهش جمعیت است.

در کشورمان نیز با هدف کاهش روند پیری جمعیت و تشویق خانواده‌ها به فرزندآوری در سال‌های اخیر شاهد تصویب و ابلاغ «قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» بودیم. در این قانون ضمن برشمردن وظایف مختلف برای دستگاه‌ها، مشوق‌هایی برای فرزندآوری در نظر گرفته شده است. این قانون با وجود اینکه هنوز همه دستگاه‌ها آن‌طور که باید پای کار نیامده‌اند، تا حدی توانسته است در مسیر هدف‌گذاری شده مؤثر باشد.

هفته گذشته بود که معاون بهداشت وزارت بهداشت با وجود اینکه اعلام کرد تعداد موالید سال گذشته حدود ۷ درصد نسبت به سال ۱۴۰۲ کاهش یافته است، در مورد اثرگذاری قانون جوانی جمعیت اظهار داشت: «با اجرای قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده، سرعت کاهش موالید کمتر شده است.»

طبیعتاً اجرای دقیق این قانون و مطالبه و نظارت بر روی دستگاه‌هایی که برای آنها وظیفه قانونی در نظر گرفته شده است و می‌توانند به رفع مشکلات خانواده‌ها و تسهیل فرزندآوری آنها کمک کنند، در کنار افزایش مشوق‌ها و حمایت‌ها می‌تواند بیش از پیش مؤثر باشد. هرچند یکی از موانع پیش پای افزایش جمعیت، برخی مسائل فرهنگی و نگاه غلط برخی افراد به مسئله فرزندآوری است که نیازمند کار قوی فرهنگی رسانه‌ها، دستگاه‌های تبلیغاتی و همه کسانی است که تریبون یا فضای تبلیغ در هر سطحی دارند تا علاوه ‌بر مزایا و برکات فرزندآوری بموقع و متعدد، خانواده‌ها را نسبت به تبعات بی‌میلی به فرزند یا تمایل به تک‌فرزندی آگاه نمایند.

اما همان‌طور که اشاره شد؛ کشور ما در حال حاضر جمعیتی با اکثریت جوان دارد و بسیاری از جوانان ما در سن ازدواج قرار دارند. این بخشی مهم از همان پنجره طلایی جمعیت است که باید برای استفاده هرچه بهتر و بیشتر آن برنامه‌ریزی و تلاش کرد.

هرچند در قانون جوانی جمعیت اشارات و بندها و مصوباتی برای تسهیل ازدواج جوانان مورد توجه قرار گرفته است اما گاه در عمل شاهد کندی ارائه مشوق‌های ازدواج از جمله تأخیر در پرداخت وام‌های بانکی هستیم.

البته واقعیت آن است که تداوم یا تشدید برخی مشکلات اقتصادی و متأسفانه سقف بالای توقعات بسیاری از خانواده‌ها باعث شده است همین مقدار وام ازدواج هم که در سال‌های گذشته رشد قابل توجهی داشته است، و وصول آن هم مستلزم مشقات زیاد و پشت سر گذاشتن موانع و بهانه‌های بانک‌هاست نتواند تکاپوی همه ملزومات مرسوم و گاه سختگیرانه ازدواج را بدهد.

این شرایط متأسفانه دلسردی بسیاری از جوانان مشتاق ازدواج و تردید آنها برای ورود به این عرصه را درپی داشته است. امری که می‌تواند تبعات ناخوشایند اجتماعی برای جامعه و خانواده‌ها و خود جوانان داشته باشد.

در این میان هم خانواده‌ها و هم مسئولان دولتی، مجلس و همه دستگاه‌های مربوطه باید جدی‌تر و مسئولانه‌تر وارد شوند. از یک‌سو خانواده‌ها باید با اصلاح فرهنگ کنونی پرمسئله و پرحاشیه ازدواج که با سختگیری‌های بی‌منطق و گاه هزینه‌تراشی‌های بی‌فایده همراه است راه را بر ازدواج آسان، ساده و به دور از تجملات جوانان بگشایند و از سوی دیگر مسئولان امر باید به طور جدی‌تر به رفع موانع اقتصادی ازدواج جوانان و تقویت مشوق‌ها حرکت کنند.

در خصوص معضلات فرهنگی و موانع سختگیرانه در راه ازدواج جوانان همین بس که یادآور شویم در دوران همه‌گیری کرونا و کنار گذاشته شدن مراسمات پرتجمل و برگزاری ساده و بی‌تکفل مراسم ازدواج جوانان، شاهد رشد قابل توجه و قابل تأمل آمار ازدواج در کشور بودیم. مسئله‌ای که این پیام روشن را به جامعه و خانواده‌ها می‌دهد؛ در امر ازدواج به عنوان پاک‌ترین و آسمانی‌ترین پیوند انسانی، مهم تشکیل کانون مقدس خانواده و رسیدن جوانان به آنچه خدای بزرگ از آن به عنوان آرامش و سکینه یاد کرده می‌باشد و نه چشم و هم‌چشمی و ریخت و پاش‌هایی که هیچ سودی ندارد و تنها مانع ازدواج جوانان می‌شود.

به عنوان مثال اینکه اولین گام‌های ازدواج مشروط به هزینه چند ده میلیونی و گاه چند صد میلیونی خرید طلا شود چه ضرورتی دارد؟

مسئولان امر هم باید توجه داشته باشند که از یک‌سو با شرایط جمعیتی کشور ما و هشدارهای علمی و غیرقابل کتمان کارشناسان حوزه جمعیت درباره دو سه دهه آینده، اکنون و در شرایطی که داشتن جمعیت جوان و به عبارتی وجود پنجره طلایی جمعیت آرزوی بسیاری از کشورهاست، هر میزان تلاش و هزینه برای تسهیل ازدواج جوانان و تشکیل خانواده و رشد فرزندآوری چیزی جز سرمایه‌گذاری و جلوگیری از یک بحران بزرگ نیست وگرنه در زمانی که وارد سیاهچاله جمعیتی بشویم، صرف چندین برابری این هزینه هم نمی‌تواند کمکی به حل مشکل نماید.

از سوی دیگر در شرایطی که تاخیر در ازدواج جوانان زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات، معضلات و آسیب‌های اجتماعی است، باید پذیرفت هزینه و کمک به تسهیل ازدواج جوانان بسیار کمتر و منطقی‌تر از هزینه مقابله با معضلات و آسیب‌های اجتماعی مذکور است.

و اما سخن پایانی اینکه، حل مسئله ازدواج جوانان در کشور ما می‌تواند ضلع دیگری نیز داشته باشد و آن هم وجود انبوه خیرین و ثروتمندان نیک‌اندیش و مردمی است که حتی با اندک سرمایه هم به دنبال کار خیر و گره‌گشایی از دیگرانند.

تاکنون خیرین و مردم خیّر ما در عرصه‌های مختلف به کمک دولت و مسئولان در عرصه‌های مدرسه‌سازی، ساخت بیمارستان، کمک‌های همدلانه در زمان‌های مختلف و سایر موارد این چنینی ورود مؤثر و گره‌گشا داشته‌اند. اکنون به نظر می‌آید مسئله ازدواج جوانان هم می‌تواند و باید به صورت جدی مورد توجه خیرین قرار بگیرد.

پیشنهاد می‌شود در کنار کمک‌ها و مشوق‌های دولتی برای ازدواج جوانان، عرصه برای ورود همراه با سازوکارهای دقیق خیرین و مردم خیّر به کمک‌رسانی مهربانانه به جوانان در سن ازدواج و زوج‌های در شرف تشکیل خانواده از جمله ایجاد صندوق‌ها یا حساب‌های ویژه و هر روشی که می‌توان در نظر گرفت باز شود. استفاده از این ظرفیت بزرگ بی‌شک گامی بزرگ و پربرکت در مسیر خیر و صلاح جامعه خواهد بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پنجره طلایی

پنجره طلایی بیشتر بخوانید »

فیلم/ دمام‌زنی به یاد درگذشتگان حادثه بندر رجایی در ورزشگاه آزادی

از این واضح‌تر؟!



حادثه تلخ بندر شهید رجایی که مردم کشورمان را اندوهگین کرده است یک بار دیگر نشان داد، گوش سپردن به مارهای خوش خط و خال رسانه‌ای ضد انقلاب تا چه حد خطا و گمراه‌کننده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

حادثه دلخراش و مهیب آتش‌سوزی و انفجار در بندر شهید رجایی که منجر به جان باختن ده‌ها نفر از هموطنان شد و تعداد زیادی مجروح و خسارت برجا گذاشت، به طور طبیعی به علت وسعت حادثه و ابعاد پیچیده آن از نظر اعلام دقیق علت، نیازمند بررسی کافی و صرف زمان مناسب است که هم اکنون در حال واکاوی و تحقیق تخصصی از سوی تیم‌های مسئول و متخصص می‌باشد.

مسئله بررسی دقیق علت حادثه علاوه‌بر مطالبه به‌حق مردم، از سوی مسئولان ارشد کشور و به‌ویژه رهبر معظم انقلاب نیز مورد تاکید قرار گرفته است. رهبر انقلاب در پیام اخیر خود به مناسبت این حادثه تصریح کرده‌اند: «حادثه دردناک آتش‌سوزی در بندر شهید رجایی موجب اندوه و نگرانی است. مسئولان امنیتی و قضائی موظفند با بررسی کامل، هرگونه سهل‌انگاری یا تعمّد را کشف و بر طبق مقررات پیگیری کنند.»

این دستور و تاکیدات در چنین حادثه‌ای هم به این دلیل است که علت حادثه پیچیده است و واضح نیست و هم اینکه مسئولان امر در بررسی‌های خود هر احتمالی را مورد توجه و بررسی قرار دهند.

در این شرایط و به دلیل همین پیچیدگی، طبیعی است که شاهد برخی حدس و گمان‌ها و اظهارنظرها در فضای رسانه‌ای و محافل عمومی باشیم که پرواضح است تا زمان بررسی دقیق تخصصی احتمالات، هرگونه حدس و گمان و اظهار نظر غیرکارشناسی فاقد ارزش و غیرقابل اتکا باشد.

اما فراتر از این حدس و گمان‌های معمول و غیرکارشناسی، در چنین مواقعی و در حوادث مختلف در کشورمان شاهد یک اراده برای ایجاد موج خبری منفی و پمپاژ اظهارنظرهای عجیب و غریب برای غلبه بر ذهن و روح مردم از سوی رسانه‌های معاند و افراد ضد مردم و ضد انقلاب در این رسانه‌ها و یا فضای مجازی هستیم.

روایات و داستان‌سرایی‌هایی که گاه آنقدر ‌ عجیب و گل‌درشت مطرح می‌شود که تداعی‌کننده آن مثال معروف است که «دروغ هرچه بزرگ‌تر؛ باورپذیرتر».

در حوادث و اتفاقات گذشته شاید گاه باید تلاش زیادی می‌شد تا به برخی از افراد ثابت کرد این خط خبری رسانه‌های معاند در دروغ‌پردازی از یک حادثه یا اتفاق، یک حرکت هدفمند برای تاثیرگذاری بر اذهان و بهره‌برداری از یک حادثه برای رسیدن به مقاصد مخرب این رسانه‌هاست، اما این بار پرده‌ها کمی بالاتر رفته است و مردم بهتر می‌توانند قضاوت کنند.

به این اظهار نظر بی‌پرده یک کارشناس‌نما در گفت‌وگو با شبکه صهیونیستی اینترنشنال پس از حادثه بندر شهید رجایی توجه کنید تا بیشتر به این همه تلاش این مدل رسانه‌ها در سال‌های مختلف برای ایجاد موج خبری پس از حوادث طبیعی و غیرطبیعی در کشورمان پی ببرید.

این به اصطلاح کارشناس در گفت‌وگو با اینترنشنال به صراحت اعلام کرد: «کار رسانه تشویش اذهان عمومیه. رسانه باید اذهان عمومی را مشوش کنه علیه حکومتی که نمی‌خواد اتفاقاً یک‌سری پرسش‌ها در مورد واقعیات برای مردم ایجاد بشه. وظیفه رسانه اتفاقاً امروز اینه پرسش‌های بنیادین درافکندن، پرسش‌های مزاحم برای حکومت مطرح کردن، ایجاد شک و تردید.»

این کارشناس‌نما ادامه داد: «اتفاقاً هیچ اشکالی نداره ما باید سیاه‌نمایی کنیم باید بدترین سناریو را مطرح بکنیم و حکومته که باید ثابت بکنه که بدترین اتفاق نیفتاده بلکه جور دیگری بوده.»

این فرد در ادامه در حالی که چند دقیقه قبل اذعان کرده بود بدون توجه به واقعیت‌ها به دنبال سیاه‌نمایی با دروغ بزرگ است، علت حادثه بندر شهید رجایی را به یک داستان‌سرایی خنده‌دار مرتبط کرد.

این اظهارات قابل تامل که صریح‌تر از همیشه نیت ضد انقلاب در سیاه‌نمایی به هر قیمت و با هر دروغ و شایعه‌ای را در معرض نمایش گذاشت، در حالی است که مسئولان ارشد کشور و از جمله رهبر انقلاب خود پیش از همه دستور صریح برای بررسی دقیق علت حادثه اخیر داده‌اند.

حال با این اظهارنظر بی‌پرده‌ای که تصریح می‌کند رسانه‌های ضد انقلاب و چهره‌های وابسته به آنها در حوادث طبیعی و غیرطبیعی در کشورمان، همچون مگس روی زخم با ژست مضحک دلسوزی برای مردم ایران از هر آنچه دروغ و شایعه‌سازی برای تسخیر ذهن مردم فروگذار نمی‌کنند، تشخیص دشمنی آنها با ایران و ایرانی کار سختی است؟

در کنار این اعتراف صریح و کم‌سابقه، همچنین در روزهای اخیر شاهد قهقهه‌های مستانه و خنده‌های برخی مجریان و کارشناسان شبکه‌های معاند فارسی‌زبان هنگام سخن گفتن از حادثه بندر شهید رجایی بودیم و حتی یک نفر از آنها در اظهاراتی وقیحانه درباره تسلیت گفتن به بازماندگان عزادار این حادثه تصریح کرد: «هر کس سوگواری می‌کند از ما نیست؛ چرا هشتگ «ایرانم تسلیت تسلیت» می‌زنید؟!»

همه اینها و یادآوری خط پلید شایعه‌سازی و موج خبرهای منفی دروغ در حوادث گذشته کشورمان نباید جای کمترین تردید برای آنها که تاکنون خوش‌باورانه و سهل‌انگارانه فکر می‌کردند این رسانه‌ها از روی دلسوزی و نگرانی برای مردم ایران اظهارنظر می‌کنند باقی بگذارد.

باید همه متوجه شده باشند که این افراد نه تعصب و وابستگی به ایران دارند نه به ایرانیان. اینها عده‌ای مزدور رسانه‌ای هستند که همه چیز خود را به دشمنان این کشور فروخته‌اند و از ایرانی بودن تنها فارسی صحبت کردن را دارند و بس.

فراموش نکرده‌ایم وقتی خبر سقوط هواپیمای اوکراینی در سال ۹۸ و جان باختن تعدادی از هموطنانمان در آن حادثه منتشر شد، این حادثه غم‌انگیز هیچ اهمیتی برای رسانه‌های معاند نداشت چون اینها ارزشی برای جان مردم ایران قائل نیستند، اما همین‌که مشخص شد علت حادثه چه بوده است و مجالی برای سیاه‌نمایی پیدا کردند، همین شبکه‌ها به عزاداری پرداختند و به سوگواری و دامن‌زدن به ماجرا مشغول شدند.

حادثه تلخ بندر شهید رجایی که مردم کشورمان را اندوهگین کرده است یک بار دیگر نشان داد، گوش سپردن به مارهای خوش خط و خال رسانه‌ای ضد انقلاب تا چه حد خطا و گمراه‌کننده است.

البته نباید از برخی همنوایی‌های رسانه‌ای در داخل و تحرکات داخلی فضای مجازی هم به راحتی گذشت، چه بسا سرنخ برخی از این تحرکات داخلی هم به همان رسانه‌های معاند یا کارفرمایی مشترک ختم می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از این واضح‌تر؟!

از این واضح‌تر؟! بیشتر بخوانید »

تلاش مضحک قطره‌ها برای تحریم سرچشمه

تلاش مضحک قطره‌ها برای تحریم سرچشمه



کدام کشور به غیر از ایران در جشنواره ملی خود به فیلم‌های حاوی سیاه‌نمایی و منتقدانه علیه ارکان خود جایزه می‌دهد؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: پس از برگزاری خوب و موفق جشنواره تئاتر فجر در روزهای گذشته، این روزها چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر با استقبال خوب مردم، رسانه‌ها و بخش زیادی از اهالی سینما در حال برگزاری است.

از ویژگی‌های مثبت این جشنواره افزایش فیلم‌های شرکت‌کننده و راه‌یافته به بخش رقابتی نسبت به سال قبل و حضور چهره‌های جوان و بروز استعدادهای جدید است که می‌تواند نویدبخش تزریق خونی تازه به حوزه مهم و اثرگذار سینمای کشورمان باشد.

جشنواره این دوره اما در اتفاقی نادر چند روز یا چند هفته زودتر از آغاز خود با اکران نمایش رقت‌انگیز عده‌ای از روزی خوران دور از منطق سینما کلید خورده بود. نمایشی که به‌دلیل ضعف در سناریو و باورناپذیری روایت شدیداً مستحق دریافت تمشک طلایی است.

ماجرای این نمایش که باید دید کارگردان، تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار اصلی آن چه کسانی و در کجای این جهان هستند، تلاش برای به راه انداختن جریان تحریم جشنواره فیلم فجر بود.

برداشت اول در جریان تولید فیلم‌ها در ماه‌های اخیر بود که هجمه شدید و ارعاب و تهدید برخی جریانات دیکتاتور خصلت مدعی آزادی نثار کسانی شد که حاضر به همراهی با جریان تحریم جشنواره نشدند.

در ادامه و در پلانی دیگر در روزهای گذشته چند نفری که در یک فیلم حاضر در جشنواره بازی کرده یا موسیقی فلان فیلم را تنظیم و اجرا کرده بودند و طبیعتاً در قبال کارشان کلی هم دستمزد به جیب زده‌اند، به بهانه نخ‌نمای گلایه از آنچه شرایط اخیر کشور نامیده‌اند و ترجمه سلیس آن نمی‌تواند چیزی جز حمایت از اغتشاشات ناکام ماه‌های اخیر باشد اعلام کردند که حضور فیلم‌هایی که آنها در ساخت آن به‌عنوان بازیگر و… نقش داشته‌اند در جشنواره فیلم فجر مورد تاییدشان نیست و باید جشنواره تحریم شود.

گذشته از اینکه ایجاد چنین حواشی عجیبی هیچ سنخیتی با فضای نشأت‌گرفته از هنر و روح و تفکر یک هنرمند ندارد، این نوع موضع‌گیری‌ها با ابتدایی‌ترین اصول کار حرفه‌ای نیز در تضاد است.

اینکه یک بازیگر در یک پروژه سینمایی که کارگردان و تهیه‌کننده و مالکی دارد شرکت کند و در قبال کارش دستمزد بگیرد اما به خود اجازه دهد برای آن پروژه تعیین تکلیف یا ایجاد حاشیه نماید، تنها از کسانی بر می‌آید که با رفتارشان فریاد می‌زنند علی‌رغم قراردادها و ادا و اطوارهای آنچنانی، هنوز فرسنگ‌ها با حرفه‌ای شدن فاصله دارند.

برخی گفته‌اند حضورشان در فیلم‌های حاضر در جشنواره مربوط به قبل از اتفاقات اخیر کشور بوده است و به‌دلیل حوادث ماه‌های گذشته جشنواره را تحریم کرده‌اند، این دوستان زرنگ سینمای ایران اما نمی‌گویند که اولاً اگر واقعاً از فیلم شرکت‌کننده در جشنواره ابراز برائت می‌کنند، چرا دستمزد دریافتی از این پروژه را بازنمی‌گردانند؟ یعنی این پروژه‌ها همه چیزشان بد و ناخوشایند شده الا پول‌شان؟

دوم اینکه شفاف و روشن بیان کنند در شرایطی که شرکت در جشنواره سالانه و بین‌المللی فیلم فجر هدف بسیاری از کارگردانان و تهیه‌کنندگان و عوامل بخش‌های مختلف سینمای کشورمان است و سال‌هاست شاهد حضور فعال و رقابت تنگاتنگ اهالی سینما در این رویداد معتبر بوده‌ایم، این تحریم‌کنندگان کم‌شمار از این به بعد در فیلم‌هایی که قصد شرکت در جشنواره فیلم فجر را داشته باشند نقش‌آفرینی می‌کنند یا خیر؟ فکر نمی‌کنند با این رفتار و اجرای خواسته یا ناخواسته سناریوی از پیش باخته تحمیلی از اتاق‌های فکری که نه دلسوز کشور و نه دلسوز اهالی هنر هستند خود بیشتر از همه آسیب می‌بینند؟

این افراد که این روزها حتماً برپایی پرشور جشنواره فجر و حضور و استقبال مردم و شرکت استعدادهای نوپا، باانگیزه و خلاق که آینده سینمای این کشور هستند در این رویداد فرهنگی هنری را می‌بینند، آیا از خود پرسیده‌اند که اساساً تحریم چنین جشنواره ریشه‌دار و مورد اقبالی شدنی است؟

البته نباید فراموش کرد که در سال‌های گذشته در بین اهالی متعدد سینما بسته به میزان فعالیت بازیگران، کارگردانان و عوامل مختلف این عرصه در سال منتهی به جشنواره گاه برخی افراد با یک یا چند پروژه در جشنواره حاضر بودند و برخی دیگر از چهره‌ها شاید در آن سال و حتی یکی دو سال قبل‌تر بنا به شرایط حرفه‌ای و دلایل و سلیقه خود در پروژه‌ای نقش‌آفرینی نکرده و طبیعتاً در جشنواره حاضر نبودند، بنابراین همواره در سال‌ها و دوره‌های گذشته، عده‌ای از اهالی سینما در جشنواره حاضر و عده زیادی غایب بوده‌اند و تکرار این روند مرسوم و حاضر نبودن بخش‌هایی از جامعه فعالان سینما در جشنواره امسال را نمی‌توان به تحریم مرتبط دانست.

گذشته از اینها، کسانی که غافل از خواب شوم دشمنان این مردم که برای تمامیت ارضی کشور در اغتشاشات اخیر دیده بودند این روزها به بهانه محاکمه و مجازات عده‌ای قاتل و آشوبگر مسلح که طی ماه‌های گذشته گلوی مامور پلیس می‌دریدند یا مدافعان امنیت را ناجوانمردانه شکنجه کرده و با سنگ و قمه یا اسلحه گرم به شهادت می‌رساندند؛ به خیال خود جشنواره فجر را تحریم کرده‌اند باید به این سؤال پاسخ دهند که چرا طی این سال‌ها با وجود اثبات انواع جنایت‌ها و خباثت‌های آمریکا و اروپا علیه مردم ایران، هیچ‌گاه حاضر نشدند جشنواره‌های برگزار شده توسط این کشورها را تحریم کنند؟ آیا از مشارکت آلمان در تجهیز عراق به سلاح‌های شیمیایی به کار برده شده علیه مردم و رزمندگان ایرانی بی‌خبرند که باز هم در جشنواره فیلم برلین شرکت می‌کنند؟ آیا از خباثت فرانسه علاوه‌بر تجهیز عراق به بمب‌افکن‌های پیشرفته برای بمباران شهرهای ایران یا ارسال خون‌های آلوده به ایدز به کشورمان یا حتی سرکوب وحشیانه معترضان فرانسوی در سال‌ها و روزهای اخیر خبر دارند و باز هم برای خوش رقصی روی فرش قرمز جشنواره کن از هم سبقت می‌گیرند؟

آیا از جنایت‌های مختلف جنگی، اقتصادی و تحریم‌های ناجوانمردانه و زورگویانه آمریکا علیه مردم ایران که حتی بیماران سرطانی و کودکان معصوم و مظلوم پروانه‌ای را قربانی کرده است مطلعند و باز برای شرکت در جشنواره بین‌المللی فیلم آمریکا یا گرفتن ویزا و اقامت این کشور سر از پا نمی‌شناسند و حتی تصویر پاسپورت آمریکایی خود را نیز به نمایش می‌گذارند؟

اینها که با تعداد کم اما سرو صدای زیاد خود را به دروغ نماینده جامعه سینمایی کشور جا می‌زنند و با اجرای سناریوی از پیش مردود تحریم جشنواره به قصد زدن ضربه به نظام جمهوری اسلامی بیشتر خود را منزوی کرده‌اند، بهتر است در خلوت خود یا در محافلشان صادقانه به این موضوع فکر کنند که اگر حمایت‌های جمهوری اسلامی از هنر و زمینه‌سازی‌های نظام برای رشد و گسترش سینما نبود این دوستان اکنون به توفیقات امروزشان می‌رسیدند؟ آیا می‌توانند رشد کیفی و کمی صنعت سینما و شکوفایی استعدادها (نه برای گرم کردن محافل حرام و باطل و پر کردن چشم‌های هرزه به رسم پیش از انقلاب) از طریق دانشگاه‌ها و موسسات مختلف و سرمایه‌گذاری صداوسیما و نهادهای مختلف انقلابی در دوران بیش از چهار دهه عمر جمهوری اسلامی را در مقایسه با دوران طاغوت نادیده بگیرند؟

وقتی امام راحل در ابتدای انقلاب فرمودند «ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم»، مسیر رشد و اصلاح سینما در کشور کلید خورد و زنان و دختران و جوانان علاقه‌مند به هنر و سینما از سرنوشت تلخ و محتوم ترسیم شده در زمان پهلوی که نهایت آن افتادن در دام انحطاط و فساد بود نجات یافتند و به عزت متکی به هنر و حفظ پاکی و بروز شکوفایی استعداد خود در سایه انقلاب اسلامی رسیدند که در سینمای جهان بی‌نظیر است. به راستی این فضای سالم (که در سال‌های اخیر جریانی خزنده سلامت آن را نشانه گرفته است) و این محمل مناسب برای رشد و شکوفایی که حتی سخاوتمندانه دختر مهاجر اما ناسپاس کشور همسایه را نیز در برگرفته کجا قابل دسترس است؟

در کدام کشور رهبر عالی و بزرگ‌ترین چهره سیاسی و مذهبی، علاوه‌بر حمایت‌های مشفقانه از اهالی رشته‌های مختلف هنری، جلسات گفت‌وگو و نشست و برخاست صمیمانه با اهالی سینما برگزار می‌کند؟ کدام کشور به غیر از ایران در جشنواره ملی خود به فیلم‌های حاوی سیاه‌نمایی و منتقدانه علیه ارکان خود جایزه می‌دهد؟

با نگاهی به عملکرد جمهوری اسلامی متوجه می‌شویم که همواره اراده نظام حفظ همه چهره‌های هنری و… و بهره‌مندی از توانایی و استعداد آنها برای خدمت به مردم و کشور بوده است مگر آنکه عده‌ای خود برای خروج از این چتر حمایتی و یا برای پشت کردن به کشور و مردم اصرار داشته باشند.

در عین حال نباید فراموش کرد در کشوری با این همه استعداد و نوجوانان و جوانان باهوش، توانمند، خلاق، بزرگ‌اندیش و وجود پتانسیل‌های انسانی انباشته و بی‌نظیر در حوزه‌های مختلف علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی، اجتماعی و… تحریم کردن‌های این چنینی که در حاشیه جشنواره فجر شاهدش بودیم بیش از آنکه برای کشور تهدیدکننده یا آسیب‌رسان باشد که نیست، برای خود این افراد که بر محدود کردن فعالیت و حذف خود از ویترین و دایره سرویس‌دهی سخاوتمندانه نظام اصرار دارند خسارت‌زا خواهد بود.

کشوری که همچون سرچشمه جوشنده استعدادهاست با کناره‌گیری چند نفر، مستاصل نمی‌شود همان‌طور که جوانان کم سن و سال آن در جنگ تحمیلی بدون هیچ آموزش و دوره تخصصی بزرگ‌ترین ژنرال‌های بعثی مورد حمایت غرب و شرق را به خاک ذلت نشاندند و جوانان خلاق آن با دست خالی و در سایه سخت‌ترین تحریم‌ها به قله‌های علوم مختلف رسیدند. تحریمِ سرچشمه‌ای چنین جوشان و پربرکت از سوی چند قطره آب که همه اعتبار، ثروت و جایگاه خود را مدیون سخاوت این سرچشمه هستند بیش از آنکه نگران‌کننده باشد، نویدبخش باز شدن بیشتر فضا برای جوشش و بروز استعدادهای جدید است. در همین جشنواره امسال تئاتر و فیلم فجر، جوانان با انگیزه و توانایی پا به عرصه نهاده‌اند که با کمی حمایت و میدان دادن می‌توانند سال‌ها به مردم و هنر این سرزمین خدمت کنند. تجربه‌ای که سال‌هاست با استعدادیابی در جشنواره مردمی عمار به اثبات رسیده است.

حرف آخر اینکه، کاش مسئولان و متولیان فرهنگی به‌جای تکرار اشتباه گذشته در دادن این همه تریبون و سرویس و معافیت‌های مالیاتی و… و توجه بیش از ظرفیت به افراد ناسپاس، به هنرمندان واقعی و مردمی که معیار مردمی بودنشان آدرس‌های غلط بی‌بی‌سی و اینترنشنال نیست و چهره‌هایی که به احترام مردم و با قدردانی از نظام و انقلاب و با وجود هجمه دیکتاتورهای خفه‌کننده آزادی، از گذشته تاکنون متواضعانه و بدون چشمداشت چراغ جشنواره فجر و هنر و فرهنگ کشور را روشن نگه داشته‌اند بیشتر توجه کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تلاش مضحک قطره‌ها برای تحریم سرچشمه

تلاش مضحک قطره‌ها برای تحریم سرچشمه بیشتر بخوانید »

کینه‌ای که دشمن از حجاب دارد

کینه‌ای که دشمن از حجاب دارد



سرگرم کردن دختران و زنان جامعه ما به خودنمایی و تبرج و تظاهر در کوی و برزن و فضای مجازی و ارزش‌گذاری‌های جعلی و فریبنده بر اساس برجسته کردن ظاهر با خودنمایی، دامی است که بر سر راه آنها گذشته شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: موضوع مهم زنان، دیر زمانی است که به صحنه تقابل فرهنگ غربی با فرهنگ اسلامی تبدیل شده است.

این تقابل از نگاه ویرانگر و تحقیرکننده دهه‌ها و سده‌های اخیر غرب به زن که نتیجه هولناک آن سال‌هاست در این جوامع خودنمایی می‌کند و حتی صدای بسیاری از ‌اندیشمندان منصف و نگرانشان را بلند کرده است تا نگاه عزت‌بخش و احیاکننده فرهنگ اصیل اسلامی در خصوص زن که باعث شده است زنان بسیاری با دین‌ها و ملیت‌های مختلف و در اقصی نقاط جهان، دلداده نگاه مترقی و «انسان» دیدن زن شوند دیده می‌شود.

این جذاب بودن حقوق و نگاه ارزشی اسلام برای زنان بود که سردمداران نگران فرهنگ غربی را به فکر استحاله جوامع اسلامی و شبیه ساختن زن مسلمان به زن غربی ‌انداخت تا مانع از فروپاشی ارزش‌های منحط اما سودآور در حوزه زنان در غرب شود.

اما بیش از چهار دهه است این تقابل فرهنگی صورت و شدتی متفاوت پیدا کرده است. پیروزی انقلاب اسلامی آن هم در کشوری که ۴۳ قبل‌تر یعنی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ با دستور کشورهای استعمارگر غربی و پادویی رضاخان پهلوی کمر به برچیدن حجاب اسلامی بسته شد و در سال‌های بعد تلاش برای به ابتذال کشاندن زنان و دختران و تبدیل آن به کشوری دنباله‌رو فرهنگ غربی ادامه داشت شوک عظیمی به دنیای غرب وارد کرد.

با ترویج و تابیدن نگاه انقلاب اسلامی به حوزه‌های مختلف در سطح جامعه که برگرفته از ارزش‌های اصیل اسلام بود، یکی از جلوه‌های مترقی و دستاوردهای رهایی‌بخش در مسیر انقلاب مربوط به تغییر نگاه به زن از یک موجود ضعیف نگاه داشته شده و محروم از حقوق والایی که قرن‌ها پیش اسلام به او داده بود کم‎کم خودنمایی کرد.

علاوه‌بر جنبه‌های مثبت و اصلاحی و مترقی انقلاب اسلامی در جنبه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج از کشور، با توجه به اثرگذاری شگرف انقلاب مردم ایران بر موضوع زنان در سطحی فرامرزی و کمک به احیای ارزش‌های اسلامی در حوزه زنان، بدون اغراق می‌توان گفت که بعد از نجات زنان با تابیدن خورشید اسلام در حجاز و رهایی زنان و دختران از دوران سیاه مشرکین، پیروزی انقلاب اسلامی یک بار دیگر نجات‌بخش زنان شد.

اگر با آغاز و گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان، دختران از کابوس ننگ شمرده شدن و مجازات زنده به گور شدن به جرم دختر بودن نجات پیدا کردند و ارزشی همتراز با مردان یافتند، پیروزی انقلاب اسلامی نیز یک بار دیگر نجات بخش روح و جایگاه دختران و زنان در ایران و بسیاری از نقاط جهان شد.

اگر تا دیروز در این کشور حرکت خزنده فرهنگ مخرب غربی، کمال زن و دختران ایرانی را فستیوال «دختر شایسته» و نشستن تصویر برهنه زنان بر جلد مجلات و سر در سینماهای منحرف و مستهجن و تبلیغ اجناس می‌دانست یا خوش‌رقصی در کاباره‌ها و خدمات‌دهی در فحشاخانه‌ها و مراکز رسمی بدنام شهر تا سر حد مرگ سرنوشت محتوم بسیاری از دختران و زنان روستایی و شهری گرفتار در دام کاسبان پول‌پرست تاجر شهوت و ثروت بود و اگر عرصه برای خانواده‌های مذهبی و دختران و زنان مومن حتی در تردد روزانه و با ترس از حال دگرگون مشتریان مشروب‌فروشی‌های متعدد در محلات مختلف تنگ آمده بود، با پیروزی انقلاب و حاکم‌شدن ارزش‌های اسلامی، برگ جدیدی رقم خورد و فضای کم‌نظیری برای حیات طیبه و رشد و ترقی دختران و زنان در مسیر صحیح ایجاد شد.

با حمایت و ریل‌گذاری صحیح جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته در حوزه زنان و با آگاه شدن دختران این سرزمین از جایگاه و ارزش واقعی خود، کارنامه درخشانی از رشد چشمگیر زنان در حوزه‌های مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و درخشش زن ایرانی در میادین مختلف جهانی ایجاد شد که بارها بیان شده و به علت ملموس و عینی بودن نه قابل انکار است و نه حتی دشمن‌ترین افراد با انقلاب اسلامی به خود اجازه می‌دهند این مسیر رشد و ترقی زنان و ارتقای بی‌نظیر بانوان در پرتو حمایت و حیات جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند.

به واقع انقلاب اسلامی بر خلاف غرب که چندین دهه است زن را در مسیر سراشیبی سقوط جایگاه و ارزش قرار داده و با نگاه پست ناشی از شهوت و ثروت، به جای ارتقای مقام زن آن را به کالایی مصرفی و درجه ۲ تبدیل کرده است، زن آسیب‌دیده از سرایت ویروس زندگی غربی را با نسخه‌ای شفابخش از کتاب درمانگر قرآن و دین نجات‌بخش اسلام به جایگاهی قریب به جایگاه ارزشمند و رفیع خود رسانده است.

دقیقاً به همین دلیل است که در ادامه آن تقابلی که در ابتدا بیان شد و در شرایطی که انقلاب بزرگ اسلامی جامعه غرب را به چالشی عمیق کشیده است طی سال‌های اخیر و امروز دنیای غرب به تکاپوی خنثی‌سازی یا انحراف و تحریف برای ممانعت از گسترش و ترویج این نگاه نوین و جذاب به دنیای بیرون از مرزها و جغرافیای ایران افتاده است غافل از اینکه این نسخه شفابخش سال‌هاست که به دست دختران و زنان فراوانی در دنیا رسیده است و چه بسیار از زنان در کشورهای مختلف که پس از آشنایی با نگاه و فرهنگ اسلامی و انقلاب مردم ایران در حوزه زنان مجذوب آن شده و حتی دین اسلام را برگزیده و حجاب و عفاف را سنگر و پناهگاه آرامش خود کرده‌اند.

اما چالشی چنین ناگوار برای دنیای غرب باعث شده است که آنها به فکر خشکاندن سرچشمه جوشان فرهنگ اسلامی در عصر حاضر و خاموش کردن خورشید انقلاب اسلامی و استحاله فرهنگی جامعه ایرانی بیفتند. سال‌هاست که از هر روشی و با هر ابزاری که در اختیار دارند از فضای مجازی و سینما و موسیقی تا شبکه‌های ریاکار و فریبنده ماهواره‌ای به دنبال ترویج سراب سبک زندگی خود در ایران اسلامی هستند.

یکی از نمونه‌های به روز تلاش دنیای غرب برای تغییر فرهنگ ایرانی اسلامی و ترویج فرهنگ غربی، مسئله حجاب اسلامی بانوان است. تلاش عجیب و پرحجم رسانه‌های رسمی و مجازی پرتعداد وابسته به غرب و یا مورد حمایت مالی و سیاسی دشمنان ایران برای ترویج بی‌حجابی واقعیتی انکار ناپذیر و هشداردهنده است.

در این تقابل و به تعبیری تهاجم و جنگ فرهنگی که افتادن هر روسری و حجاب از سر دختران و بانوان ایرانی به عنوان افتادن عَلَم و پرچم یک سرباز و میدان‌دار تلقی می‌شود، انتظار از دختران و بانوان این سرزمین آگاه بودن به فلسفه این تقابل و تفکر درخصوص نیت پلید جبهه دشمن است.

سرگرم کردن دختران و زنان جامعه ما به خودنمایی و تبرج و تظاهر در کوی و برزن و فضای مجازی و ارزش‌گذاری‌های جعلی و فریبنده بر اساس برجسته کردن ظاهر با رنگ و لعاب و خودنمایی، دامی است که بر سر راه آنها گذاشته شده است و سرانجامی بهتر از چاهی که امروز زن در غرب گرفتار آن شده است ندارد چرا که توجه بیش از حد و خارج از چارچوب شرعی و حریم خانواده به ظاهر و ترویج شوکه‌کننده عمل‌های زیبایی و مصرف سرسام‌آور لوازم آرایشی و در ادامه کم‌توجهی و یا خدای نکرده بی‌توجهی به حجاب نه تنها بر خلاف آنچه غرب و رسانه‌های فریبنده آن تبلیغ می‌کنند فضیلت و امتیازی برای زنان و دختران به ارمغان نمی‌آورد، بلکه آنها را از حرکت در مسیر رشد و ترقی علمی، اجتماعی، خانوادگی و… باز می‌دارد.

دروغی که این رسانه‌ها سال‌هاست به خورد جامعه دختران و زنان ما می‌دهند این باور غلط است که حجاب محدودکننده و مانع پیشرفت و ترقی است درحالی که وجود انبوهی از زنان موفق که با داشتن حجاب اسلامی به بالاترین درجه‌ها و سکوهای علمی، اجتماعی، ورزشی و… رسیده‌اند و انبوهی از زنان که با وجود کم توجهی به حجاب توفیق چندانی در عرصه اجتماع نیافته و برخی از آنها سرگرم وسواس در رسیدن به زیبایی و جمال ظاهری شبیه به ستاره‌های جعلی‌هالیوود و مجری‌های بزک شده ماهواره‌ای… از مسیر درست زندگی بازمانده‌اند.

آیا در مورد فلان دختر ورزشکاری که در ایران با داشتن حجاب اسلامی به مدال ورزشی المپیک رسید می‌توان گفت که حجاب مانع پیشرفت او و امثال او بوده است؟ آیا این فرد و دیگرانی همچو او بعد از مهاجرت و کشف حجاب توانستند ‌اندکی از افتخاراتی که با داشتن حجاب و در سایه حمایت و تشویق جمهوری اسلامی داشتند را تکرار کنند؟

زنان و دخترانی که گمان می‌کنند این همه هزینه دشمن برای ترویج بی‌حجابی در جامعه ما از طریق صدها شبکه ماهواره‌ای و اینستاگرام و سایر عرصه‌های فضای مجازی، از روی دلسوزی و از روی اعتقاد واقعی به آزادی است بهتر است از خود بپرسند چرا دشمن نگران زنان ما شده و از بین موضوعات مختلف مثلاً ترویج بیشتر توجه به علم آموزی زنان یا تلاش برای تحکیم خانواده و حل مشکل ازدواج دختران و جوانان فقط بر روی برداشتن حجاب اصرار دارد؟

از طرفی اگر آنها واقعاً معتقد به آزادی پوشش هستند چرا در همین فرانسه که خود را یکی از دلسوزان ظاهری دختران و زنان ایرانی جا می‌زند، اجازه تحصیل به دختران محجبه در دانشگاه و مدارس داده نمی‌شود؟

آیا در همین شبکه‌های ماهواره‌ای ضدایرانی که معتقد به آزادی پوشش هستند اجازه داده می‌شود یک مجری محجبه فعالیت کند؟

با این شرایط مشخص می‌شود که دشمن و رسانه‌های وابسته به آنها در ورای ژست دلسوزانه برای زنان ایرانی، هدف دیگری دارند و آن از بین بردن فرهنگ ایرانی اسلامی و انتقام از حجاب اسلامی به عنوان یکی از مهم‌ترین نمادها و پرچم‌های انقلاب اسلامی است.

سخن پایانی آنکه نتیجه و عاقبت راه و البته دامی که در سال‌های اخیر و بیشتر از آن، امروز از سوی سردمداران ریاکار غربی و رسانه‌های وابسته به دشمنان ایران پیش پای دختران و زنان کشورمان گذاشته شده است، سال‌هاست که در جوامع غربی و جوامعی که کورکورانه به تقلید از فرهنگ غرب مشغول شدند کاملا عیان است.

نابودی نهاد خانواده و تبدیل زن به عنصر تامین‌کننده خواسته‌های پایان‌ناپذیر شهوانی مردان و توجه به زن نه به خاطر ارزش‌های ذاتی‌اش بلکه به علت جاذبه‌های ظاهری و جنسی ارمغان این مسیر است.

غالب دختران و زنان این سرزمین که فطرتاً عفیف و پایبند به ارزش‌های انسانی و اسلامی هستند تاکنون با تأسی از بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) که خود نماد ارزش اسلام برای زنان است، نقشه شوم دشمن را مختل کرده‌اند، اما آن عده ‌اندکی که در مسیر خوشایند دشمن قرار گرفته‌اند باید از خود بپرسند آیا با کنار گذاشتن روسری و حجاب طمع دشمنان این سرزمین به کشاندن زنان و دختران به ورطه منحط زندگی غربی پایان می‌پذیرد یا این ابتدای یک پایان تلخ و شوم است؟

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کینه‌ای که دشمن از حجاب دارد

کینه‌ای که دشمن از حجاب دارد بیشتر بخوانید »