عباس شمسعلی

نه به آن همه عجله نه به این همه تعلل


فیلم

آیا جوان و نوجوان عزیز ما که این روزها و در حوادث اخیر درخصوص احتمال فریب‌خوردن برخی از این فرزندان ایران سخن فراوان گفته شد، اساساً شناخت کافی از دشمن و ماهیتش دارد …

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: کشور ما به دلایل مختلف یکی از اهداف مشترک و مهم برای سلطه‌گران در پیاده کردن عملیات جنگ روایت‌ها و جنگ روانی است.

درخصوص علت آن باید گفت؛ پیروزی انقلاب اسلامی و پایان دادن بر سلطه همه‌جانبه آمریکا و انگلیس و قطع حمایت مستقیم ایران از رژیم صهیونیستی، شوک بزرگ و بهت‌آوری برای جهان استکباری بود تا جایی که هنوز بعد از گذشت بیش از چهار دهه نتوانسته‌اند این شکست سنگین و محرومیت از منابع سرشار نفتی و دست‌اندازی و چپاول را هضم کنند. از سوی دیگر برافراشته شدن پرچم استقلال و آزادی توسط جمهوری اسلامی و انقلاب مردم ایران که تبدیل به الگویی عینی و زنده برای سایر ملت‌ها شد سنگینی این داغ برای مستکبران شکست‌خورده از انقلاب اسلامی را چندین برابر کرده است.

به‌دلیل اهمیت انقلاب اسلامی و نگرانی از گسترش ابعاد مختلف آن بود که از همان روزهای نخست دشمن از هرآنچه برای زمین‌زدن انقلاب اسلامی به فکرش می‌رسید دریغ نکرد از ایجاد جنگ‌های تجزیه‌طلبانه در اوایل انقلاب و سپس تحمیل جنگ ۸ ساله و خسارت‌بار به ایران تا اعمال انواع تحریم‌ها و فشارها.

اما هرچه گذشت از تاثیر این خباثت‌ها بر پیشگیری از حرکت انقلاب اسلامی ناامیدتر شد تا جایی که امروز همان نهال نازک و شاید به خیال دشمن آسیب‌پذیر جمهوری اسلامی به درختی تناور تبدیل شده و کشورمان در سایه جمهوری اسلامی با شتابی کم‌نظیر در بسیاری از زمینه‌های علمی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و… جهشی خیره‌کننده داشته است.

حال به نظر می‌رسد دشمنی که نتوانسته با جنگ نظامی، تحریم، ترور و انواع فشارها مانع پیشرفت و حرکت رو به جلوی جمهوری اسلامی‌شود، دست به دامن جنگ روانی شده است.

ایجاد بیش از ۲۰۰ شبکه فارسی‌زبان ماهواره‌ای و حمایت مالی و تجهیزاتی از آنها، بهره‌برداری از انواع امکانات شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و تلاش برای یارگیری از نیروهای رسانه‌ای همسو با خود در داخل کشور گواه جدیت دشمن در این عرصه است.

بخش مهمی از این عملیات و کارویژه طراحی شده، سیاه‌نمایی محض از وضعیت ایران، تحقیر و تلاش برای ناامید کردن مردم از عملکرد جمهوری اسلامی است به همین علت شما هرگز در رسانه‌های اختصاصی و فراوان دشمن علیه نظام هیچ‌گونه خبر مثبت یا ذره‌ای امید به آینده را نمی‌بینید.

در این شرایط است که دشمن با وجود اطلاع دقیق از میزان پیشرفت‌ها و توفیقات ایران پس از انقلاب دست به سانسور کامل آنها می‌زند در حالی که امروز به استناد برخی از منابع خود غربی‌ها و نیز به گواه واقعیات موجود، ایران از کشور عقب‌مانده و ضعیف و وابسته دوران پهلوی به کشوری صاحب‌نام در حوزه‌های مختلف علمی تبدیل شده است که در محافل جهانی حرف برای گفتن دارد و هر از گاهی خبر شکستن انحصار تولید یک محصول استراتژیک علمی توسط جوانان دانشمند ایرانی که در اختیار آمریکا یا برخی کشورهای محدود بوده است منتشر می‌شود.

در حوزه نظامی و صنایع موشکی و ریزپرنده‌ها ایران ضعیف در دوران پهلوی و نیازمند در دوران جنگ، امروز به جرأت در بین چند کشور صاحب‌نام جهان قرار دارد و توان و قدرت نظامی آن موضوعی پذیرفته از سوی غربی‌هاست تا جایی که آزمایشات موشکی یا احتمال فروش تجهیزات نظامی از سوی ایران به کشورهای دیگر ترس بر تن آنها انداخته است.

در صنعت هسته‌ای سرعت پیشرفت ایران سال‌هاست که غربی‌ها را شگفت‌زده کرده است و آنها برای کشیدن ترمز این پیشرفت که کاربردهای فراوانی در حوزه‌های پزشکی، انرژی و آب شیرین‌کن و خدمات دیگر دارد انواع حیله‌های سیاسی و حتی ترور دانشمندان جوان کشورمان را به کار برده‌اند.

در حوزه اقتصادی و صنعتی ایران پس از انقلاب با تکیه بر توان داخلی در حوزه‌های مختلف پیشرفت‌های چشمگیری داشته است که جایگاه بیست‌ویکم اقتصادهای بزرگ جهان در آخرین رتبه‌بندی صندوق بین‌المللی پول مؤید این مطلب است آن هم در شرایطی که دشمن انواع تحریم‌های بانکی و فشارهای اقتصادی را بر کشورمان تحمیل کرده است و اگر نبود این تحریم‌های سنگین و ظالمانه و نبود برخی کم‌کاری‌ها و سوءتدبیرها و شاید تنبلی عده‌ای از مدیران، جایگاه ایران در حوزه اقتصاد بسیار فراتر از موقعیت فعلی هم می‌بود.

در حوزه نفوذ و اقتدار منطقه‌ای موقعیت ایران قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست.

پیشرفت‌های چشمگیر در حوزه زنان، بسط مردم‌سالاری دینی، گسترش خدمات اجتماعی و رفاهی و حتی پیشرفت‌های بزرگ ورزشی در عرصه‌های جهانی و نمونه‌های مختلف و متعدد دیگر از توفیقات نظام جمهوری اسلامی را می‌توان برشمرد که البته طبیعی است هیچ‌کدام از این توفیقات و پیشرفت‌ها جایی در رسانه‌های خبیث دشمن همچون بی.بی.سی فارسی و اینترنشنال و… ندارد و آنها فقط مامور به سیاه‌نمایی یا بزرگ‌نمایی کمبودها و مشکلات هستند.

این به‌اصطلاح رسانه‌ها مامور هستند تلفات کرونایی ایران را با تلخ‌ترین و سیاه‌ترین حالت پوشش گسترده بدهند اما موفقیت بزرگ ایران در تولید چند نوع واکسن کرونا و مهار بیماری در کشورمان همزمان با ادامه تلفات فراوان در کشورهای غربی را سانسور کنند.

باید گفت در داخل کشور برخلاف داشتن ابتکار عمل و دست برتر در بخش نظامی، علمی و حتی اقتصادی، در عرصه جنگ روایت‌ها و جنگ تبلیغی و روانی برخی کم‌کاری‌ها یا کم‌توجهی‌ها، غفلت‌ها یا خیانت‌ها و سوءتدبیرها باعث ایجاد فضای مناسبی برای دشمن شده است و آنها هم متوجه این نقطه ضعف شده‌اند و قصد ندارند سرمایه‌گذاری و فعالیت در این زمینه را رها کنند.

نمونه تشدید یافته این فعالیت‌ها و جنگ روانی و روایت‌ها را در ماجرای اغتشاشات اخیر می‌توان به وضوح دید.

دستور رهبر معظم انقلاب درخصوص جهاد تبیین و مقابله با جریان تحریف را می‌توان در این فضا بهتر تحلیل کرد. اینکه ایشان چرا برای موضوع تبیین از لفظ معنی‌دار جهاد استفاده کرده‌اند یا اینکه چرا جریان تحریف را با جریان تحریم همراه دانسته و زیان و خسارت آن را گوشزد می‌کنند، نشان از اهمیت موضوع و البته توجه دادن به کم‌کاری‌های گذشته است.

اینکه امروز برخی یا بسیاری از مردم و جوانان و نوجوانان ما در جریان جزئیات و ابعاد بسیاری از پیشرفت‌ها و موفقیت‌های کشور نباشند و یا از دشمنی‌ها و خباثت‌های تاریخی و امروزی دشمن اطلاع کافی نداشته باشند یعنی کم‌کاری در داخل و دادن فرصت به طرف مقابل و رسانه‌های پرآب‌وتاب و متنوع آن برای پر کردن ذهن خالی از اطلاعات درست و حقیقی مردم و جوانان. امروز دشمن با انواع ابزار رسانه‌ای و به‌خصوص فضای مجازی در اثرگذاری بر ذهن نوجوانان و جوانان ما به‌شدت فعال است، اما آیا در داخل به همان میزان برای این موضوع کار شده است؟

آیا جوان و نوجوان عزیز ما که این روزها و در حوادث اخیر درخصوص احتمال فریب‌خوردن برخی از این فرزندان ایران سخن فراوان گفته شد، اساساً شناخت کافی از دشمن و ماهیتش دارد تا متوجه قصد و نیت سوء و زبان چرب و فریبنده‌اش باشد؟

آیا به میزان کافی و مبتنی بر اصول کاربردی و نه رفع تکلیفی در دوران تحصیل دانش‌آموزان و دانشجویان اطلاعات و اسناد جنایت‌های دشمن در حق ملت ایران به آنها داده شده است تا در بزنگاه‌ها بتواند دوست و دشمن را تشخیص دهد؟

رهبر انقلاب چندبار درخصوص معرفی صحیح دشمن به دانش‌آموزان و دانشجویان سخن گفته‌اند. ایشان در آبان‌ماه ۹۵ فرمودند: « بعد از آنکه جوان‌های ما رفتند و این مرکز (سفارت آمریکا) را تسخیر کردند و با زحمت زیاد توانستند کاغذهایی را که خرد شده بود (مدارکی را که در کاغذخردکن ریخته شده بود) گردآوری کنند و به‌صورت کتاب دربیاورند، آن‌وقت معلوم شد که چه توطئه‌هایی در طول این مدت در داخل سفارت آمریکا وجود داشته است. این کتاب‌ها حدود ۷۰ جلد است؛ شماها خوانده‌اید اینها را؟ چرا هیچ نشانی از مضامین برگزیده این کتاب‌ها در مجموعه مدارس ما، دبیرستان‌های ما، دانشگاه‌های ما نیست؟ چرا؟ این یکی از اعتراض‌های من است. وزیر محترم آموزش ‌و پرورش؛ چرا اینها را داخل کتاب‌های درسی قرار نمی‌دهید؟ چرا نمی‌گذارید نسل جوان ما، نسل جدید ما بفهمد و بداند که آمریکا با این‌جا چه کرده است و چه توطئه‌هایی زیر سر داشته؟»

کم‌توجهی و تعلل در عمل به این دستور راهبردی باعث شد تا ایشان در جریان دیدار هفته گذشته خود با دانش‌آموزان با گلایه از کم‌توجهی‌ها بگویند: «حادثه‌ سوّم هم که یک سال بعد از آن حادثه است ـ بعد از پیروزی انقلاب ـ هجوم دانشجویان به سفارت آمریکا است و پیدا کردن اسنادی در آنجا که این اسناد، توطئه‌های آمریکا علیه ملّت ایران را نشان می‌داد؛ هفتاد هشتاد جلد شده. شماها که وقت نمی‌کنید بخوانید این کتاب‌ها را، [امّا] من یک وقتی به آموزش و پرورش گفتم مضامین این کتاب‌ها را در کتاب‌های درسی بیاورید، متأسفانه نکردند. این [اسناد] نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در این مدتی که در ایران حضور داشتند ـ یعنی مثلاً از حدود سال ۲۸ و ۲۹ ـ چه کارهایی در ایران کردند، چه توطئه‌هایی و چه خیانت‌هایی انجام دادند.»

این همه تعلل و فرار از عمل به یک وظیفه مهم در حالی است که فراموش نمی‌کنیم در همان دولت قبل که به این دستور و توصیه مهم کم‌توجهی کرد، با سرعت و عجله‌ای عجیب موضوع تعهد و پیوستن ایران به برنامه اجرای سند مخرب ۲۰۳۰ که استعمار فرهنگی و تغییر ریشه‌ای در سبک زندگی ایرانی اسلامی دانش‌آموزان ما را دنبال می‌کرد به تصویب رسید و ابلاغ شد و اگر نبود روشنگری دلسوزان و رسانه‌های انقلابی و دستور صریح رهبری برای توقف آن معلوم نبود چه اتفاقات تلخی رقم می‌خورد. عجیب آنکه رئیس دولت قبل تا پایان مسئولیتش حاضر به لغو رسمی آن نشد! و در نهایت با روی کار آمدن دولت سیزدهم مصوبه اجرای سند ۲۰۳۰ رسماً لغو شد.

در سایه این کم کاری‌ها و فرار از مسئولیت‌هاست که بسیاری از نوجوان و جوان ایرانی وقتی اسم انگلیس را می‌شنوند در ذهن‌شان نه جنایت‌های بزرگ این دولت استعماری علیه ایران از جمله ماجرای قحطی بزرگ منجر به مرگ چندین میلیون از مردم کشورمان یا تحمیل سلسله پهلوی و… بلکه لیگ برتر جزیره و ترکیب چلسی و منچستریونایتد و منچسترسیتی و… خطور می‌کند.

چرا بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی وقتی نام آمریکا را می‌شنوند به جای اینکه به یاد کودتای ۲۸ مرداد و حمایت آمریکا از رژیم پهلوی در کشتار انقلابیون و کمک به صدام در جنگ تحمیلی یا ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرانی بیافتند نام «تام کروز» و «برد پیت» و فلان فیلم‌ هالیوودی در ذهن‌شان تداعی می‌شود؟

آیا نوجوان و جوان ما از جزئیات جنایت منافقان و ترور چندهزار نفر از مردم بی‌گناه ایران به دست آنها و همکاری‌شان با صدام خبر دارند؟ 

آیا مطمئن هستیم که همه دانشجویان ما از مناسبت ۱۶ آذر و علت نام‌گذاری این روز به نام روز دانشجو یعنی کشتار دانشجویان معترض به سفر معاون رئیس‌جمهور آمریکا در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ در صحن دانشگاه تهران توسط رژیم پهلوی اطلاع دارند؟

بی‌شک اگر رسانه ملی و همه رسانه‌ها و به‌خصوص آموزش و پرورش بر روی مسئله دشمن‌شناسی و معرفی ماهیت کسانی که این روزها ماهیت پلیدشان را مخفی کرده و ژست دلسوزی برای مردم ایران گرفته‌اند درست عمل کرده و نوجوان و جوان و دانشجو و اقشار مختلف مردم جامعه به درستی و به‌طور کامل از کارنامه این گرگ‌های رفته در پوستین میش مطلع باشند هرگز فریب این نقاب دوستانه را نخواهند خورد و خود به بزرگ‌ترین مدعی و طلبکار از آنها تبدیل می‌شوند.

ورود مستند و جذاب و به روز جنایت‌های دشمن به کتب درسی و یا انتشار نشریات دانش‌آموزی و دانشجویی با زبان نسل امروز با محتوای دشمن‌شناسی در کنار تولیدات قوی هنری نیاز مهمی است که دیگر نباید از آن غفلت کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نه به آن همه عجله نه به این همه تعلل بیشتر بخوانید »

دایه‌های نامطمئن

دایه‌های نامطمئن



دانستن ارزش نسل نوجوان و جوان پاک‌سرشتی که ما داریم به این است که برای تعالی آنها تلاش کنیم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: یکی از موضوعاتی که درخصوص آشوب‌های اخیر و رخدادهای تلخ روزهای گذشته زیاد مطرح می‌شود، حضور اندک برخی نوجوانان و جوانان در تجمعات و همراهی بعضاً از روی هیجان یا ناشی از نداشتن اطلاعات کافی از پشت‌پرده اغتشاشات است.

هرچند نمی‌توان این موضوع را به‌طور کامل منکر شد یا نادیده گرفت اما نباید از بزرگنمایی و ضریب دادن هدفمند رسانه‌ای این اتفاق توسط دستگاه‌های تبلیغاتی معاند برای نشان دادن فریبکارانه یک چهره ناسازگار یا مخالف هنجارها از نوجوانان و جوانانمان غافل شد. 

واقعیت آن است که با وجود برخی گلایه‌ها و اعتراضات در سطح جامعه، نه گروه‌های چندده یا چندصد نفره حاضر در صحنه‌های اغتشاش و اعتراضات خشن نماینده همه ۸۵ میلیون نفر مردم کشور بودند و نه اندک نوجوانان و جوانان فریب خورده حاضر در این ماجرا (که آنها نیز فرزندان این کشورند) معرف و نماینده همه هم‌سن و سالان خود هستند، هرچند افتادن همین تعداد اندک از افراد کم‌سن و سال در دام فریب طراحی‌شده دشمن در اتفاقات اخیر هشداردهنده و نیازمند واکاوی بیشتر از سوی مسئولان، رسانه‌ها و کارشناسان حوزه‌های مختلف است.

از آنجا که هدف از نگارش این سطور بررسی آشوب‌ها و اغتشاشات اخیر یا آسیب‌شناسی آن نیست، صرفاً به بهانه همین نگرانی ایجادشده درخصوص چرایی حضور اندک برخی نوجوانان و جوانان موسوم به «دهه هشتادی‌ها» در ماجراهای اخیر، نگاهی می‌اندازیم به چند حوزه مهم که در شکل‌دهی ذهن و شخصیت و تربیت نسل جوان و نوجوان کشور نقش و مسئولیت‌های قابل توجهی دارند اما ظاهراً آن‌طور که باید؛ از سال‌های گذشته تاکنون در عمل به وظیفه خود نمره قبولی یا رضایت‌بخشی نمی‌گیرند از جمله صداوسیما، آموزش و پرورش، برخی خانواده‌ها و مسئولان و فعالان عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی کشور.

البته در همین ابتدا باید بر این باور قلبی تاکید کنیم که اکثریت و بخش عمده همین دهه هشتادی‌ها و دهه نودی‌ها به‌عنوان سرمایه‌های ارزشمند و آینده‌سازان کشور را فرزندانی پاک‌سرشت، متین و دارای فطرت‌های پاک تشکیل می‌دهند و حضور انبوه آنها در مراسمات معنوی همچون اربعین و تشییع شهدا، حماسه سرود «سلام فرمانده» و تجمعات انقلابی مختلف موید این ادعاست، اما با همه اینها تعالی همه‌جانبه و رشد بالنده آنها وظیفه خطیری است و نباید از آن غفلت کرد.

۱- خانواده به‌عنوان نخستین و مهم‌ترین عرصه حضور فرزندان جایگاه بسیار مهمی در شکل‌گیری شخصیت افراد و تربیت آنها دارد. خیلی مختصر می‌توان به برخی تغییرات شکل‌گرفته در این نهاد مهم طی دو سه دهه اخیر که منجر به اثرگذاری منفی روی خروجی آن یعنی فرزندان و در نهایت جامعه شده اشاره کرد.

سال‌هاست که به‌دلیل مشکلات اقتصادی بسیاری از خانواده‌ها اداره امورات خود را نیازمند اشتغال همزمان زوجین می‌دانند و در نتیجه ممکن است پدر و مادر ساعت‌های طولانی در محیط خانواده حضور نداشته باشند، همچنین تحمیل فرهنگ غلط و مخرب تک‌فرزندی یا کاهش فرزندآوری هم آثار منفی محسوس و نامحسوس زیادی برای خانواده‌ها داشته است.

البته در این دو موضوع اصرار به اشتغال بانوان و کاهش فرزندآوری نمی‌توان تحمیل باورهای نامأنوس با فرهنگ بومی را نادیده گرفت تا آنجا که حتی بسیاری از خانواده‌های فاقد مشکلات اقتصادی نیز بر اشتغال بانوان اصرار دارند یا از فرزندآوری امتناع می‌کنند!

در موضوع اشتغال بانوان متاسفانه در مواردی که شاید ضرورت اقتصادی برای این کار وجود نداشته است هم با تکیه بر باور غلط رایج که القا می‌کند اجتماعی بودن زن تنها با اشتغال خارج از خانه محقق می‌شود شاهد دامن زدن به موج غیبت مادران در خانه و در کنار فرزندان هستیم حال آنکه چه بسیار بانوانی که به ضرورت و اقتضای شرایط، حضور پررنگی در اجتماع برای تحصیل و فعالیت‌های موثر برای خود و خانواده و جامعه دارند و اصطلاحا اجتماعی هستند اما لزوما شاغل نیستند یا اصراری به شاغل بودن ندارند.

 ذکر این نکته نیز ضروری است که اسلام و بزرگان دین و نظام ما نیز بر اجتماعی بودن زن تاکید دارند و اساساً وجود احکام حجاب زنان نشان از اجتماعی بودن زن مسلمان است. 

دور بودن طولانی افراد خانواده از یکدیگر یا تنها ماندن طولانی فرزندان در محیط خانه که ‌نمایی آشنا از بسیاری از خانواده‌های امروزی است باعث شده، پدران و مادران به سراغ جایگزین‌ها یا شاید دایه‌هایی برای پر کردن زمان غیبت خود در خانه و نبودن‌شان در کنار فرزندان بروند.

مواردی همچون سپردن مداوم کودکان به مهدهایی که متاسفانه بسیاری از آنها در حوزه امور تربیتی و فرهنگی مشغول نسخه‌برداری از فرهنگ غربی هستند یا مشغول کردن فرزندان در ساعت‌های تنهایی با انواع گیم‌ها و بازی‌های رایانه‌ای پرخطر و کم‌خطر (که حتی به عقیده کارشناسان، تداوم بر بی‌خطر آنها نیز خطرناک است)، تهیه انواع سی‌دی‌های انیمیشن غربی که بسیاری از آنها سنخیتی با فرهنگ ما ندارد، در مواردی متاسفانه دادن اجازه به فرزندان برای سپری کردن اوقات تنهایی با نشستن پای شبکه‌های ماهواره‌ای و از همه نگران‌کننده‌تر سپردن فرزندان به دایه‌ای نامطمئن به نام فضای مجازی و گوشی‌های هوشمند که هرآنچه بقیه موارد دارند او یکجا دارد!

از طرفی متاسفانه در زمان حضور پدران و مادران خسته و بازگشته از کار روزانه نیز شاید کمتر حوصله یا رمقی برای سر و کله زدن یا هم‌صحبتی و وقت گذاشتن برای فرزندان باقی مانده باشد و چه گزینه‌ای بهتر از همان گوشی و سی‌دی و گیم و… برای سرگرم کردن فرزندان؟ نسخه‌ای که حتی بسیاری از مادران غیرشاغل نیز برای راحتی خود به آن تن می‌دهند.

قطعاً نمی‌توان گفت این پدران و مادران که تا این حد خود را برای تامین مایحتاج مادی فرزندان یا مثلا تامین شهریه مدرسه آنها به زحمت می‌اندازند، دغدغه تربیت فرزندان‌شان یعنی مهم‌ترین سرمایه زندگی‌شان را نداشته باشند اما آیا این مسیر را درست طی می‌کنند؟

اما آیا پدر و مادری که مثلاً بر روی انتخاب دوست فرزندشان در مدرسه و محله حساس هستند، فضای مجازی بی‌در و پیکر را با گرگ‌های کمین‌گرفته که فرزندشان ساعت‌ها در آن سیر می‌کند، محیط مناسبی برای دوست‌یابی و تربیت می‌دانند؟

پدر و مادری که از پهن‌شدن دام خطرناک اعتیاد در مسیر تردد فرزند نوجوان و جوان‌شان وحشت دارند می‌دانند که در این فضای مجازی یله کشور ما مانند اینستاگرام و تلگرام و… که فرزندشان در آن حضور دارد انواع صفحات و کانال‌های اغواکننده فروش موادمخدر به‌شدت فعال هستند؟

خانواده‌ای که بر روی حریم و چارچوب‌های اخلاقی تاکید دارد می‌داند که چه تعداد صفحات مجازی مروج فحشا، شبهه، گروه‌های ناهنجار و مروجان خشونت و… ممکن است روزانه از جلوی نظر فرزندشان گذشته باشد؟ با همه مزایای مثبتی که می‌توان برای فضای مجازی برشمرد اما نمی‌توان آثار مخرب آن را که گاه قابل جبران نیست انکار کرد.

آیا پدران و مادران به‌طور کامل از سلامت و مناسب بودن این دایه‌هایی که به‌جای خود فرزندشان را به آنها سپرده‌اند اطمینان دارند و همه آنها نظارت و کنترل ضابطه‌مند در این خصوص را رعایت می‌کنند؟

متاسفانه برخی از والدین خود نیز غرق در این فضا شده‌اند. مسئولان دولت قبل و کسانی که برای رسیدن به قدرت، رها بودن فضای مجازی را پسندیدند جوابی برای آسیب‌های امروز دارند؟

۲- یکی دیگر از عناصر و نهادهای موثر در تربیت صحیح فرزندان این سرزمین آموزش و پرورش است.

در این خصوص به اجمال باید گفت؛ کمرنگ کردن نقش امور تربیتی که از بیش از دو دهه قبل شروع شد و پرداختن بیش از اندازه به آموزش و غفلت محسوس از پرورش و مهارت‌آموزی‌های مفید، میدان دادن به مدارس غیردولتی و تا حدی خودمختار، کمک به پا گرفتن مافیای کنکور با گردش مالی چندهزار میلیاردی و رخنه بساط تست و کنکور و کتاب‌های کمک‌آموزشی پولساز تا سطح مدارس ابتدایی و باز هم سپردن نقش مادرانه تربیتی به دایه‌های کنکوری و مروج بی‌عدالتی آموزشی، وارد کردن انبوه افرادی به جایگاه رفیع معلمی در سال‌های اخیر به بهانه کمبود و اضطرار که برخی از آنها و نه همه این عزیزان متاسفانه کیفیت لازم از لحاظ مربی بودن و انسان‌سازی را نداشته‌اند، اکتفا به امور تربیتی کم‌مایه و بخشنامه‌ای و رفع تکلیفی بخشی از کم‌کاری‌های آموزش و پرورش در این سال‌هاست.

آیا همین مسئله نبود عدالت آموزشی که دانش‌آموزان با همه وجود آن را درک می‌کنند و سال‌هاست عقده‌ها و حسرت‌های ناشی از آن را فرو می‌برند نمی‌تواند دستاویز تحریک دشمن و سوارشدن روی ذهن نوجوانان شود؟

درخصوص همین مسئله حجاب و آشنایی عمیق و معرفتی نوجوانان دختر با فلسفه و ارزش آن یا بالابردن سواد رسانه‌ای و قدرت تحلیل دانش‌آموزان که این روزها بهانه فرصت‌طلبی دشمن شده است کدام کار جدی و اثرگذار در طول ۱۲ سال تحصیل انجام شده است؟

راستی خروجی کم‌توجهی به مسائل تربیتی و تکیه صرف به درس و آموزش و تست و کنکور و قربانی‌شدن عدالت آموزشی را هفته گذشته در دانشگاه شریف دیدید؟

۳- صداوسیما که به تعبیر حضرت امام(ره)باید دانشگاه و مرکز تربیت و انسان‌سازی باشد سال‌هاست از قافله عقب مانده است.

پرداختن بیش از حد به موضوع سرگرمی در قالب‌های مختلف و رها کردن رسالت انسان‌سازی، تولید پرهزینه سریال‌ها و برنامه‌هایی که بسیاری از آنها هیچ کمکی به رشد و تربیت جامعه نمی‌کند، غفلت از توجه به نوجوانان و جوانان و دادن فضایی مناسب و همیشگی برای طرح حرف‌ها، نیازها و مشکلات آنها و هم‌زبانی و هم‌کلام شدن با این نسل مهم، از جمله خطاهای رسانه ملی است.

آیا این قشر فقط سریال سرگرم‌کننده و فیلم‌ هالیوودی یا فوتبال و انیمیشن می‌خواهد، چقدر برای شناساندن الگوها و قهرمانان میهن‌مان به نسل کودک و نوجوان و تقویت هویت ملی و دینی آنها در رسانه ملی تلاش شده است؟

عجیب نیست که به تعبیر حضرت آقا نسل نوجوان ما رونالدو را می‌شناسد اما دانشمند بزرگ هم‌عصر خود دکتر کاظمی‌آشتیانی مؤسس مجموعه رویان را نمی‌شناسد؛ مقصر کیست؟ هزینه ده‌ها میلیاردی برای یک برنامه بی‌محتوا و پول‌دادن کلان و بی‌حساب و کتاب به سلبریتی‌هایی که سر بزنگاه‌هایی مانند روزهای گذشته چشم بر لطف صداوسیما و مردم می‌بندند و حرف و خواسته دشمن را تکرار می‌کنند چه توجیهی دارد؟

راستی رسانه ملی در این سال‌ها چند برنامه قابل توجه و مؤثر و با زبان روز برای آشنایی جامعه با فلسفه و ارزش حجاب و پاسخ به شبهات فکری نوجوانان و جوانان ساخته است؟ مشکل کمبود بودجه و اولویت داشتن جیب فراخ سلبریتی‌هاست یا اراده‌ای برای این کارها وجود نداشته است؟

آیا رسانه‌های دیداری و مجازی دشمن با این همه هزینه و ریخت و پاش به راحتی از کنار این نسل رهاشده و نادیده گرفته‌شده در رسانه ملی می‌گذرند؟

۴- در کنار صداوسیما؛ مسئولان فرهنگی و هنری در حوزه‌های مختلف در این سال‌ها و دولت‌های مختلف چه نمره‌ای به خود در قبال توجه به نقش تربیتی برای نوجوانان و جوانان می‌دهند؟ سلبریتی‌هایی که سریع در نقش دلسوز ملت فرو می‌روند چند فیلم سینمایی و تولید هنری موثر و مفید برای نوجوانان و جوانان در کارنامه خود دارند؟

چه کسانی مجوز یا هزینه ساخت سریال‌های خانگی مخرب حجاب و عفاف یا سریال‌های «یاغی»پرور را می‌دهند اما برای ساخت فیلم و سریال‌های در تراز تربیت نوجوان ایرانی انقلابی و معرفی الگوهایی همچون نوجوان شهید پهلوان سعید طوقانی یا بهنام محمدی و علی لندی و محسن حججی و دختران شهیده و عفیف این سرزمین کاری نمی‌کنند؟ 

۵- مسئولان دولتی و اجرایی کشور و سازمان‌های عریض و طویل فرهنگی از سال‌های گذشته تاکنون هم باید متوجه نقش مهم و پاسخگوی عملکرد خود در پرورش درست نوجوانان و جوانان و معرفی درست ارزش‌ها و هنجارها به آنها باشند اما بعید است همه این دستگاه‌ها و مسئولان آنها در سال‌های اخیر نمره قبولی در این حوزه‌ها بگیرند.

تامین خواسته‌های به‌حقی همچون تحصیل همراه با عدالت و اشتغال مناسب و ازدواج آسان نیز از خواسته‌های این نسل است که باید به‌درستی و دقت مورد توجه قرار گیرد.

دانستن ارزش نسل نوجوان و جوان پاک‌سرشتی که ما داریم به این است که برای تعالی آنها تلاش کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دایه‌های نامطمئن بیشتر بخوانید »

دفاع از حق یا حق‌الوکاله؟!

دفاع از حق یا حق‌الوکاله؟!



یکی از ریشه‌های کمبود تعداد وکیل در کشور، اولا ظرفیت‌گذاری در فرآیند جذب کارآموزان وکالت و ثانیا واگذاری این گلوگاه به ذی‌نفعان این حوزه بوده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

حمایت از مظلومی که توان یا زبان استدلال و دفاع در برابر ظلم وارد شده به خود را ندارد یکی از اساسی‌ترین فلسفه‌های شکل‌گیری نهاد حقوقی وکالت و فعالیت وکلا بوده است.

اهمیت نقش مثبت وکلا در کمک به رسیدگی پرونده‌های قضایی به حدی است که حق برخورداری از وکیل مدافع برای همه طرف‌های دعوا از جمله مجرم و متهم لحاظ می‌شود تا هیچ فردی چه شاکی یا متشاکی از امکان دفاع حقوقی مناسب محروم نماند.

طی گذشت زمان اما با برخی رویه‌ها و اقدامات انجام شده از طرف پاره‌ای وکلا، وکالت دیگر صرفاً نه یک اقدام انسانی در دفاع از مظلوم و روشن‌کننده حقیقت و احیاکننده عدالت بلکه در ذهن و رفتار تعداد قابل توجهی از وکلا تنها به یک فعالیت حرفه‌ای جذاب و پر درآمد تبدیل شده است.

بی‌شک کسب درآمد معقول و متناسب با زحمت و تلاشی که برای ارائه یک خدمت گره‌گشا به مردم حاصل می‌شود هیچ ایراد و مشکلی ندارد، اما مشکل از آنجا شروع می‌شود که در کنار فعالیت سالم بسیاری وکلای اخلاق‌مدار و خدوم، برخی از هم‌صنفان آنها متاسفانه به مراجعه‌کننده و کسی که برای راهنمایی و دادخواهی دست نیاز در سخت‌ترین شرایط و بحران‌ها به سوی آنها دراز کرده به چشم طعمه یا لقمه‌ای چرب نگاه می‌کنند.

برخی رفتارهای نامناسب مشهود یا شکایت‌های واصله و گلایه مردم از رفتار طیفی از وکلا، حکایت از تغییر اساسی فلسفه و جایگاه وکالت در نظر عده قابل توجهی از این حقوقدانان و پررنگ شدن طمع و فرصت‌طلبی آنها از درد و بحران مراجعه‌کنندگان دارد.

مطالبه حق‌الوکاله‌های سنگین و غیرمنطقی از موکلان یک بخش از گلایه‌های به حق مردم است.

درخواست مثلاً ۲۰ درصد یا کمتر و بیشتر از مورد دعوا در پرونده‌هایی مانند سهم‌الارث یا دعوای ملکی و… آن هم با هر نتیجه‌ای که در پرونده ثبت شود در شرایطی که گاه ارزش مال مورد دعوا چند میلیارد تومان است یکی از این مشکلات و گلایه‌هاست به‌خصوص آنکه در پرونده‌های زیادی از این دست، کل وقت اختصاص‌یافته وکیل برای مراجعه به دادگاه یا پیگیری‌های مربوطه ممکن است چند ساعت هم نشود. آیا این سطح از درآمد برای یک پرونده و تحمیل هزینه سنگین به مردم درست و منطقی است؟!

اینکه یک موکل بخش عمده‌ای از ارزش کم یا زیاد مال مورد اختلاف را باید تقدیم وکیل کند براساس عدالت است؟

تنظیم برخی قراردادهای یک‌طرفه، سرپیچی از الزام قانونی برای ثبت مفاد قرارداد و درج دقیق حق‌الوکاله متعارف در سامانه قوه قضائیه هم از دیگر اقدامات برخی از وکلا و از مصادیق شکایت مردم از آنهاست.

یکی از اهداف این الزام، جلوگیری از اجحاف در حق مردم و از طرفی زمینه‌سازی برای شفافیت درآمد وکلا و به تبع آن دریافت مالیات قانونی و متناسب با این درآمد بوده است.

متاسفانه بسیاری از وکلا که خود باید سرآمد احترام به قانون و جلوگیری از تخلف باشند به روش‌های مختلف از جمله دریافت حق‌الوکاله فراتر از حد متعارف و قانونی به صورت زیر میزی یا خودداری از بارگذاری قرارداد وکالت در سامانه مذکور، راه خود را می‌روند و گوش‌شان به این حرف‌ها بدهکار نیست.

از طرفی طبق اعلام مراجعه‌کنندگان به دفاتر برخی وکلا، حق‌الوکاله هم برای فرار از پرداخت مالیات یا به صورت نقدی و یا واریز به کارت بانکی شخص ثالث که مثلا از اقوام یا نزدیکان جناب وکیل است و روش‌های دیگر جابه‌جا می‌شود و بسیاری از کارت‌خوان‌های موجود در دفاتر حقوقی هم فقط خاک می‌خورند!

به جرأت می‌توان گفت یکی از مهم‌ترین دلایل یکه‌تازی این طیف از وکلایی که هیچ قانون و عرف و معیاری را مانع زیاده‌خواهی خود نمی‌بینند، انحصار و محدودیت تعداد وکیل و تناسب نداشتن عرضه و تقاضاست.

سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی در این زمینه می‌گوید: «در حال حاضر در کشور مابه‌ازای هر صدهزار نفر در حدود ۹۶ وکیل وجود دارد که این میزان در حدود یک‌سوم آمار کشورهای پیشرفته جهان است.

یکی از ریشه‌های کمبود تعداد وکیل در کشور، اولا ظرفیت‌گذاری در فرآیند جذب کارآموزان وکالت و ثانیا واگذاری این گلوگاه به ذی‌نفعان این حوزه بوده است.

تعارض منافع در تعیین ظرفیت و برخورد سلیقه‌ای در تعیین تعداد پذیرفته‌شدگان موجب شده تا در هر سال به‌طور متوسط تنها در حدود ۵ درصد از شرکت‌کنندگان در آزمون کارآموزی وکالت پذیرفته شوند. حوزه سردفتری و کارشناسی رسمی نیز دست‌کمی از حوزه وکالت نداشته و سال‌هاست درگیر مسائلی از قبیل انحصار، تعارض منافع و رفتارهای سلیقه‌ای است.»

انحصار سازوکار جذب کارآموزان وکالت توسط «کانون وکلا» از موضوعاتی است که در سال‌های گذشته تاکنون به‌عنوان یک معضل و مانع بر سر راه خیل عظیم جوانان فارغ‌التحصیل رشته حقوق و مشتاق ورود به عرصه وکالت از سوی رسانه‌های مختلف از جمله کیهان و کارشناسان و صاحب‌نظران مطرح شده است.

یکی از اقدامات عملی مجلس یازدهم برای شکستن این سد و انحصار مخرب، تصویب قانون «تسهیل صدور مجوزهای کسب‌وکار» در اواخر سال گذشته با اهداف مختلف از جمله تقویت سطح دسترسی عمومی به خدمات حقوقی بود که البته این روزها طرح استفساریه مربوط به این قانون درخصوص نحوه سنجش و محاسبه امتیاز داوطلبان آزمون وکالت در مجلس تصویب و برای اعلام‌نظر در اختیار شورا نگهبان قرار گرفته است.

قطعاً شکستن چنین انحصارهایی و باز کردن صحیح و منطقی عرصه ورود هزاران جوان تحصیلکرده، باانگیزه و تازه‌نفس برای ورود به چرخه خدمت و اشتغال کمک بزرگی به جامعه است.

از رهبر معظم انقلاب نقل است که ایشان درخصوص اهمیت سلامت مردم فرموده‌اند: «ما می‌خواهیم اگر کسی در یک خانواده مریض شد بیش از رنج مریض‌داری رنج دیگری نداشته باشد»، خوشبختانه در سال‌های گذشته و در همین یک سال عمر دولت سیزدهم افزایش چشمگیر پوشش بیمه سلامت و اجرای طرح‌های سلامت‌محور برای حمایت از بیماران و کاهش هزینه خانواده‌های آنها تا حد زیادی این دغدغه مهم رهبر انقلاب را پوشش داده است.

اما متاسفانه درخصوص مراجعات حقوقی مردم به برخی وکلا می‌توان گفت بسیاری از افرادی که در یک پرونده اختلافی یا دعوا و بحران به وکلا مراجعه می‌کنند در مواردی دردی مضاعف به دردشان اضافه می‌شود چرا که خود را در فشار پرداخت حق‌الوکاله‌های سنگین، قراردادهای یک‌طرفه و اجحاف و زیاده‌خواهی می‌بینند که برایشان دشوار است و شاید برای گرفتن حق‌شان از وکیل خود نیاز به وکیل دیگری داشته باشند!

رفع این دغدغه مضاعف مردم بسیار ضروری است. تسهیل دسترسی مردم به وکیل کاردان، با پرداخت حق‌الوکاله معقول و قانونی از جمله آثار اقدام منطقی مجلس برای شکستن انحصار پذیرش و صدور مجوز وکالت است.

قطعا حمایت قوه قضائیه و مرکز وکلای دستگاه قضا از این مصوبه قانونی هم می‌تواند کمک شایانی به حل این مشکل نماید.

علاوه‌بر شکستن انحصار و دادن حق انتخاب بهتر و بیشتر وکیل به مردم و کمک به رفع مشکلات حقوقی آنها، قطعا اصلاح رویه ناسازگار برخی از وکلا و برخورد با آن طیف از حقوقدانان قانون‌شکن و زیاده‌خواهی که از طرق مختلف قصد رسیدن به درآمدهای آنچنانی و فرار از پرداخت مالیات و اجحاف مضاعف به مردم را دارند باید از سوی دستگاه قضا، دولت، مجلس و سازمان‌های نظارتی بیش از همیشه جدی گرفته شود.

ذکر این نکته نیز ضروری است که بیان مواردی از تخلفات و قانون‌شکنی‌های طیفی از وکلا نباید باعث شود انبوه خدمات دلسوزانه و کارگشای بسیاری از وکلای خدوم نادیده گرفته شود. بسیارند وکلای پاکدستی که خود را وقف دفاع از حق و عدالت کرده‌اند، هستند وکلایی که حتی با وجود پیشنهادهای نجومی برای وکالت، اگر طرف پرونده‌ای را دور از حق و انصاف بدانند تن به پذیرش وکالت وی نمی‌دهند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دفاع از حق یا حق‌الوکاله؟! بیشتر بخوانید »

از «سلمان رشدی» تا «ابوبکر بغدادی»

از «سلمان رشدی» تا «ابوبکر بغدادی»



سران کشورهای اروپایی باید پاسخ دهند اگر مدعی حق حیات هستند چرا در برابر ترور ناجوانمردانه اَبَرمرد قهرمان مبارزه با تروریست یعنی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دست آمریکایی‌ها …سکوت کردند؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ۳۴ سال قبل انتشار کتاب موهن «آیات شیطانی» به قلم «سلمان رشدی» هندی‌تبار در انگلیس و توهین و جسارت وی به قرآن کریم و ساحت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) خشم مسلمانان در سراسر جهان را برانگیخت.

این اعتراضات با صدور حکم تاریخی و قاطع امام خمینی(ره) در ۲۵ بهمن سال ۶۷ درخصوص مهدورالدم بودن سلمان رشدی جوششی تازه پیدا کرد و انبوهی از مسلمانان در کشورهای مختلف با برپایی تظاهرات حمایت خود از این حکم مهم را اعلام کردند.

جدیت مسلمانان برای اجرای این حکم و تجربه تاریخی و تلخ دولت انگلیس از اثرات صدور فتوا و حکم یک مرجع عالی تقلید باعث شد مسئولان این کشور که خود نقشی هدفمند در حمایت از سلمان رشدی برای انتشار این کتاب موهن داشتند به فکر حفاظت همه‌جانبه از جان وی بیفتند و تا همین سال‌های اخیر سالانه میلیون‌ها دلار خرج محافظت از او نمایند.

موضوعی که نهایتاً اعتراض مردم این کشور و مهاجرت رشدی به آمریکا را در پی داشت تا ماموریت نگهداری از این نویسنده مرتد به این کشور سپرده شود.

در نهایت با وجود همه مراقبت‌های امنیتی برای حفظ جان سلمان رشدی، در روزهای اخیر کابوسی که ۳۴ سال همراه او بود رنگ واقعیت گرفت و بر اثر حمله یک جوان لبنانی‌تبار ساکن آمریکا سلمان رشدی تا آستانه ورود به جهنم نیز رفته است.

این روزها اما سران برخی کشورهای غربی و رسانه‌های در اختیار آنها و مثل همیشه برخی پادوهای مواجب‌بگیرشان سعی در تحریف یک واقعیت روشن دارند و با ادعای دروغین طرفداری از آزادی بیان و منتقد و آزاده خواندن نویسنده‌ای که با حمایت و چراغ سبز این کشورها مقدسات و ارزش‌های مسلمانان جهان را به زشت‌ترین حالت ممکن مورد توهین قرار داده است به فریب افکار عمومی مشغولند.

با این ژست نچسب دفاع از آزادی بیان و عقیده همچنین سعی دارند صدور حکم اعدام سلمان رشدی از سوی امام خمینی(ره) را نشان‌دهنده خشونت و مقابله غیرمنطقی اسلام و علما با منتقد جلوه دهند!

قبل از پرداختن به فلسفه و دلایل صدور این حکم تاریخی از سوی حضرت امام، ذکر این نکته ضروریست که فضای نقد و گفت‌وگو و مباحثه در چارچوب اخلاق و منطق در بین علمای جهان اسلام به تبعیت از بزرگان دین و رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) یک امر معمول، پذیرفته‌شده و جاری است و نمی‌توان علمای راستین اسلام را به نداشتن روحیه و دیدگاه نقد و مباحثه متهم کرد.

گذشته از نمونه‌های حاکمیت این فضا در صدر اسلام نمونه‌های ملموس و روشنی در همین دهه‌ها و حتی سده‌های گذشته تا امروز می‌توان نام برد که علمای اسلام به زیبایی و در فضایی عالمانه و اخلاق‌مدارانه به مباحثه و نقد نظرات و دیدگاه‌ها؛ هم درون جامعه اسلامی و هم در ارتباط با دانشمندان و متفکران غیرمسلمان اهتمام داشته و دارند.

مکاتبات و مباحثات محترمانه و برادرانه علمای بزرگ شیعه همچون آیت‌الله العظمی بروجردی(ره) با بزرگان و علمای اهل سنت دانشگاه الازهر همچون شیخ «شلتوت» و شیخ «عبدالمجید سلیم»، مباحثات علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر کبیر المیزان با «هانری کربن» فیلسوف و اسلام‌شناس شهیر فرانسوی یا مباحثات، مکاتبات و دیدارهای علامه محمدتقی جعفری(ره) با «برتراند راسل» فیلسوف نامی انگلیسی، دیدارهای گرم امام‌خمینی(ره) با علما و اسقف‌های مسیحی، شرکت رهبر انقلاب در جلساتی با حضور علمای اهل سنت از اقصی نقاط جهان اسلام و ارتباط علمای بزرگ کنونی با علمای سایر کشورها تنها نمونه‌ای از وجود و رونق این فضای گفت‌وگو و برخورد منطقی در بین علمای اسلام با کسانی است که به ظاهر در مبانی و اعتقادات دارای نظرات متفاوتی باشند و غیرواقعی بودن اتهام ناسازگاری اسلام و علمای بزرگوار با منتقدین را نشان می‌دهد.

جالب و البته تاسف‌برانگیز آنکه اتفاقاً جریان تکفیری از جمله وهابیت که اعتقادی به این فضای گفت‌وگو و نقد عالمانه ندارد ساخته و پرداخته همین دولت‌های غربی از جمله انگلیس است و ارتباطی با دنیای واقعی اسلام ندارد.

با این تفاصیل، آیا حکم تاریخی امام خمینی(ره) که خود عالمی عالی‌رتبه و متفکری بزرگ در بین علمای اسلام و استاد و مراد بسیاری از علمای بزرگ معاصر و مظهر عطوفت و مهربانی بودند، درخصوص ارتداد سلمان رشدی و مهدورالدم بودن وی آن‌گونه که جریان جهانی تحریف سعی در القای آن دارند مخالفت خشن و غیر منطقی با یک منتقد است؟

واضح است کتاب نوشته شده توسط سلمان رشدی که با حمایت انگلیس و همراهی برخی دیگر از کشورهای غربی منتشر شده بود نه یک نقد عالمانه، بلکه توهینی آشکار به پیامبر اسلام و شیطانی خواندن آیات قرآن کریم و توطئه‌ای برنامه‌ریزی‌شده از سوی غرب برای مخدوش کردن چهره اسلام و مسلمانان بود به‌ویژه آنکه از دهه‌ها قبل موج فزاینده گرایش به اسلام در دنیا و از جمله در خود کشورهای غربی ترس و نگرانی سران این کشورها را در پی داشته و آنها چاره‌ای جز تحریف و مخدوش کردن چهره واقعی و رحمانی اسلام و مبانی و ارزش‌های مطابق با فطرت آن ندارند و در این راه از گذشته تاکنون گاه با صرف هزینه‌های هنگفت به تولید فیلم‌های ترسیم‌کننده چهره دروغین از اسلام و مسلمانان پرداخته‌اند، گاه با حمایت از فردی مرتد و خودفروخته همچون سلمان رشدی کتاب آیات شیطانی منتشر می‌کنند، گاه از کاریکاتور توهین‌آمیز علیه پیامبر اسلام در مجلات غربی یا قرآن‌سوزی در کشورهایشان حمایت می‌کنند.

گاه به اعتراف خودشان دست به ایجاد گروه‌هایی خشن و تروریستی همچون داعش می‌زنند تا با نشر تصاویر هالیوودی ترسناک از جنایت‌های آنها چهره‌ای دیوگونه از مسلمانان به نمایش بگذارند و حتی در برابر شیعه واقعی مبتنی با ارزش‌ها و اصول منطقی و مترقی جذاب یک روز بهائیت جعلی را ساخته و پرداخته و روزی شیعه موسوم به شیعه انگلیسی را ایجاد و حمایت می‌کنند تا علاوه‌بر تلاش برای انشقاق در جهان تشیع با نمایش اقدامات غیرمنطقی و خشنی همچون صحنه‌های وهم‌انگیز و خون‌آلود قمه‌زنی این اقدامات را به دروغ معرف تفکر شیعه نمایش دهند.

به واقع از سلمان رشدی تا ابوبکر بغدادی و سران بهائیت و وهابیت نه منتقد و خلیفه و عالم بلکه همه سربازان و افسران دست‌آموز غربی‌ها در جنگ عقیدتی با اسلام واقعی و تلاش مذبوحانه آنها برای مهار رشد روزافزون این دین کامل در دنیا از جمله در کشورهای غربی هستند.

اینکه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی خیلی زود عمق خط فکری پنهان شده در پشت انتشار کتاب آیات شیطانی را شناسایی کرد نشان از بصیرت کم‌نظیر آن مرد الهی است.

علاوه‌بر اصول فقهی مسلم و قابل دفاع صدور حکم ارتداد و مهدورالدم بودن سلمان رشدی از سوی امام راحل (که جا دارد توسط اهل فن و برای پاسخ به شبهات بیش از گذشته واکاوی و طرح شود)، باید گفت؛ صدور این حکم قاطع اقدامی هوشمندانه و غیرتمندانه در دفاع از حریم اسلام و پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم بود که توانست ترمز توهین به مقدسات مسلمان از طریق سلمان رشدی‌های دیگر دست‌پرورده غرب و دشمنان اسلام را تا حد بسیار بسیار زیادی بکشد و اگر نبود صدور چنین حکم بازدارنده‌ای، با عزمی که در سران کشورهای غربی وجود داشت و دارد بی‌شک تاکنون نمونه‌های فراوانی از آیات شیطانی و نویسنده مرتد آن علیه دنیای اسلام تولید و تکثیر می‌شد.

در واقع امام راحل همچون طبیبی حاذق و با تشخیصی دقیق حکم به مبارزه و نابودی با یک میکروب مخرب را صادر کرد تا علاوه‌بر محافظت از پیکره جهان اسلام، جهان را نیز از گسترش میکروب کشنده و بیماری‌زای توهین به عقاید و ارزش‌ها و ادیان الهی مصون نگه دارد.

البته این طبیب دوراندیش دستور مهم و لازم‌الاجرای دیگری درخصوص حذف یک غده سرطانی از سطح منطقه و جهان را نیز صادر کرده‌اند که چیزی تا تحقق آن نمانده است.

ماجرای اخیر درخصوص سلمان رشدی یک بار دیگر به رسوایی و دروغ‌گویی سران کشورهای غربی دامن زد. جالب آنکه اکنون سران کشورهای غربی به‌ جای شرمندگی و عذرخواهی بابت حمایت از فردی که آشکارا و بی‌شرمانه مقدسات مسلمانان را مورد توهین قرار داده است، یک‌بار دیگر و پس از حمله به سلمان رشدی ژست دفاع از آزادی بیان و عقیده گرفته‌اند. این دروغگویان که چنین ادعای آزادی بیان و عقیده را مطرح می‌کنند باید پاسخ دهند چرا خود بزرگ‌ترین ناقضان آزادی بیان و عقیده هستند؟

چطور می‌شود آنها دم از آزادی بیان می‌زنند و حتی توهین به مقدسات اسلامی را می‌پذیرند اما در کشورهای آنها سؤال و نقد علیه هولوکاست ممنوع است؟ چطور سلمان رشدی توهین‌کننده به مقدسات اسلامی مورد حمایت آشکار آنها قرار می‌گیرد و برای حفظ جان وی میلیون‌ها دلار هزینه می‌کنند اما «روژه گارودی» از متفکران و ‌اندیشمندان فقط به علت سؤال یا تشکیک در ادعای صهیونیست‌ها درخصوص هولوکاست در فرانسه مدعی آزادی محاکمه می‌شود؟

یا چطور «اورسلا هاوربک» پیرزن ۹۳ ساله آلمانی به همین اتهام انکار هولوکاست با وجود کهولت سن روانه زندان می‌شود؟ رئیس‌جمهور فرانسه باید پاسخ دهد که چگونه در دفاع از آزادی عقیده سلمان رشدی اظهار فضل می‌کند اما در کشور تحت حاکمیت او زنان و دختران تنها به علت داشتن حجاب از حق تحصیل و بسیاری از حقوق اجتماعی محروم هستند؟

سران فرانسه و آمریکا و سایر کشورهای غربی و کسانی که اکنون در دفاع از نویسنده‌ای موهن دم از آزادی و حق حیات می‌زنند چرا از حق حیات کودکان و زنان کشته شده زیر آوار بمباران در افغانستان، یمن، سوریه، فلسطین، لبنان، عراق و… که با حضور مستقیم خود آنها یا با حمایت آشکارشان قربانی شدند چیزی نمی‌گویند و شرمنده نیستند؟

این دروغگویان ریاکار و مدعی حق حیات، چرا از حمایت همه‌جانبه خود از صدام و رژیم بعث عراق در حمله موشکی و بمباران شهرها و کشتار مردم بی‌گناه و کودکان معصوم ایرانی و همچنین بمباران شیمیایی علیه مردم و رزمندگان ابراز شرمندگی نمی‌کنند؟

آیا این رسانه‌های فریبکار غربی و فارسی‌زبان وابسته به غرب جرأت و حریت بیان این واقعیت‌ها و جنایات مورد حمایت سران خود را دارند؟

سران کشورهای اروپایی باید پاسخ دهند اگر مدعی حق حیات هستند چرا در برابر ترور ناجوانمردانه اَبَرمرد قهرمان مبارزه با تروریست یعنی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دست آمریکایی‌ها که اروپا نیز امنیت کشورهای خود را مدیون رشادت‌های وی در مبارزه با داعش است، سکوت کردند؟

سران اروپا و آمریکا که مدعی آزادی عقیده هستند چطور پناهگاه و حامی منافقینی شده‌اند که قاتل هزاران مرد و زن و کودک ایرانی هستند و رگبار گلوله را به سمت افرادی که فقط ظاهری مذهبی و حزب‌اللهی داشتند یا در مغازه خود عکس امام را نصب کرده بودند می‌گرفتند؟

خنده‌دار اینکه این روزها گردانندگان شبکه سعودی ضدایرانی هم که کارفرمایانشان با اره‌برقی مخالف سیاسی و روزنامه‌نگار منتقدی همچون «جمال خاشقجی» را قطعه‌قطعه می‌کنند نیز در ضد انسانی بودن حکم علیه سلمان رشدی سخنوری می‌کنند! سران غرب هم برای تأمین نفت، این جنایت سعودی‌ها را به روی خود نمی‌آورند.

واقعیت آن است که دنیای غرب امروز رسواتر از همیشه در مسائلی همچون حقوق بشر، آزادی بیان و عقیده است اما در جنگ رسانه‌ای و القائات و تحریف با جدیت فعالیت دارد و می‌طلبد در کشورمان نیز مقابله با این تحریفات و جهاد تبیین در دفاع از ارزش‌ها و مبانی مسلم و والای اسلامی و انقلابی با جدیت و غیرتمندانه از سوی مسئولان و فعالان عرصه رسانه و همه کسانی که امکان آن را دارند دنبال شود به‌خصوص در آشنا ساختن جوانان با واقعیت‌های پوشانده‌شده با تحریف.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از «سلمان رشدی» تا «ابوبکر بغدادی» بیشتر بخوانید »

پیام سیلی غدیری مردم در گوش دشمن

پیام سیلی غدیری مردم در گوش دشمن



این احساس مسئولیت‌ها از طرف مردم و جوانان و خانواده‌ها با وجود مشکلات اقتصادی و گرفتاری‌ها برای حضور نجیبانه در پای کار نظام و انقلاب و ناکام گذاشتن دشمن، وظیفه مسئولان و مدیران کشور را سنگین‌تر کرده.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

برپایی مراسم باشکوه جشن عید غدیر در تهران با عنوان «مهمانی ۱۰ کیلومتری» و حضور شگفت‌انگیز جمعیتی که تا سه میلیون نفر هم تخمین زده می‌شود، در کنار مراسمات سراسری و پر رونق دیگری که در سطح کشور برگزار شد، امسال جلوه‌ای خاص و به‌یادماندنی به این عید بزرگ بخشیده بود.

ازدحام جمعیت در خیابان ولی‌عصر(عج) و خیابان‌های اطراف در حالی بود که خیلی‌ها در اثر ترافیک پدید آمده در خیابان‌های دورتر، در مسیر ماندند و نتوانستند خود را به محل قرار برسانند.

در این میان همچون مناسبت‌های دیگر مذهبی، اجتماعی و سیاسی در سال‌های اخیر، باز هم حضور انبوه جوانان و نوجوانان عاشق و دلداده اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) و حضور یکپارچه اقشار مختلف مردم با ظواهر مختلف، در این مراسم به طور ویژه عیان بود.

به همین علت هم بود که رسانه‌های معاند و وابسته به دشمن و برخی غرض‌ورزان داخلی، تاب تحمل و عنان از دست دادند و به بهانه‌های مختلف نارضایتی و خشم خود نسبت به این اتفاق بزرگ بروز دادند.

اما به راستی درد و نگرانی واقعی این افراد و شبکه‌هایی که در عناد با مردم ایران کم نگذاشته‌اند و همواره از تحریم و هر آنچه باعث ایجاد مشکلات برای کشورمان شود حمایت و ابراز خوشحالی کرده‌اند؛ مثلا تولید زباله در یک مراسم با شکوه یا شلوغی مترو است؟ آیا می‌توان باور کرد کسانی که خبر مرگ‌های کرونایی در ایران را با آب و تاب و خوشحالی مخلوط با سیاه‌نمایی در شبکه‌های نفت‌اندود خود پخش می‌کردند، اکنون دلسوز مردم ایران و نگران خطر کرونا در یک مراسم در فضای باز شده باشند؟

طبیعتاً علت این ناخشنودی چیز دیگری است.این افراد و رسانه‌های معاند، از ضربه حیثیتی و سیلی محکمی که یک بار دیگر از مردم و جوانان و نوجوانان این کشور خوردند ناراحت و سردرگم هستند. حق هم دارند؛ وقتی ۲۴ ساعته و با صرف هزینه سنگین از هر تلاشی برای ایجاد شکاف بین مردم و ارزش‌ها و نظام ولایی دریغ نمی‌کنند، اما به یکباره و در یک جشن مذهبی با شکوه و دور از تصور و انتظار خود همه این تلاش‌ها را بی‌اثر می‌بینند، طبیعی است حالی بهتر از شرایطی که این روزها به آن دچار شده‌اند، نداشته باشند.

اما حضور حماسی مردم و جوانان در مراسم عید غدیر امسال تنها دلیل عصبانیت پادوهای رسانه‌ای دشمن و هنگ مجازی آن نیست. این ماجرا سابقه‌ای پرتکرار دارد که می‌توان به چند نمونه از آن در همین سال‌های اخیر اشاره کرد.

حضور بی‌نظیر مردم در حماسه ۹ دی سال ۸۸، در واکنش به حرمت‌شکنی فتنه‌گران نسبت به روز عاشورا و عزاداران حسینی(ع) و به میدان آمدن مردم برای پایان بخشیدن به ۸ ماه فتنه‌انگیزی و جنگ رسانه‌ای دشمن، یکی از سهمگین‌ترین ضرباتی بود که معاندان و بدخواهان از ملت ایران دریافت کردند دشمنان هر آنچه از انواع توطئه‌های سنگین و گسترده، با به‌کارگیری همه امکانات رسانه‌ای و مجازی آن روز، بسیج برخی سفارتخانه‌ها، به میدان کشاندن همه سرمایه خود از منافقان و بهائیان و فتنه‌گران آلت دست رشته بودند، با حضور مردم پنبه شد و یک‌بار دیگر شاهد حضور اقشار مختلف مردم از زن و مرد و پیر و جوان با تفکرات و ظواهر مختلف برای دفاع از نظام اسلامی و پاسداشت ارزش‌های عاشورایی جامعه بودند.

اتفاقی که ۱۰ سال قبل از آن، در ۲۳ تیر سال ۷۸ نیز افتاده بود و حضور به موقع مردم و جوانان به فتنه‌انگیزی چندروزه آشوبگران تحت حمایت دشمن در برخی خیابان‌های تهران پایان داده بود.

در سال‌های پس از آن ایام نیز با وجود افزایش حجم تبلیغات منفی، گسترش امکانات رسانه‌ای و بهره‌گیری تمام و کمال دشمن از فضای مجازی برای ایجاد شکاف بین مردم و جوانان با مسئولان و ارزش‌های حاکم بر کشور، در مواقع و مناسبت‌های مختلف مذهبی، ملی و سیاسی، نتیجه با آنچه دشمن تصور می‌کرد و انتظار داشت، بسیار متفاوت بود.

در کنار حضور مردم و جوانان در مواردی همچون راهپیمایی‌های ۲۲ بهمن یا انتخابات مختلف برخلاف خواست و تلاش دشمن، می‌توان به حضور چند ده میلیونی اقشار مختلف مردم در مراسم تشییع با شکوه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد که باعث تحیّر جهانیان و سرخوردگی دشمنان شد.

موضوعی که نشان از عمق عشق و علاقه دلدادگی مردم به نظام اسلامی، وطن و فرهنگ عاشورایی شهادت داشت و اگر امکان تشییع پیکر حاج قاسم و یارانش در همه کشور فراهم می‌شد بدون شک مردم در هر شهر و استانی باشکوه‌تر از شهر و استان قبلی شرکت می‌کردند.

نمونه دیگری از این عشق مردم به فرهنگ شهادت و مکتب اسلام را می‌توان در تشییع باشکوه شهدای غواص یا شهید محسن حججی و یا تشییع پیکر علمای اعلام مشاهده کرد.

حضور جمعیت چند میلیونی مردم و به ویژه جوانان کشورمان در پیاده‌روی اربعین طی سال‌های اخیر، برپایی مراسم اعتکاف -که گاه به علت استقبال انبوه جوانان با قید قرعه امکان حضور در آن فراهم می‌شود-، برگزاری همراه با شکوه روزافزون هیئت‌ها و مراسم مذهبی ماه محرم و شب‌های قدر و… همچنین رونق اردوهای راهیان نور و گسترش اردوهای جهادی با حضور داوطلبانه جوانان و دانشجویان و طلاب در مناطق محروم، نمونه‌های دیگری از دینداری جامعه ایران و عمق باور به ارزش‌هاست که ناامیدی دشمن را در پی داشته است؛ دشمنی که خیلی تلاش می‌کند جامعه و جوانان ایرانی را دین‌گریز و دارای اختلاف فکری و عقیدتی با نسل اول انقلاب معرفی کند، اما هر بار، یک تودهنی محکم نوش جان می‌کند.

در شرایطی که بسیاری از کشورهای غربی در مسیر انحطاط و سقوط اخلاق و با تسلط شیطان و شیطان‌صفتان، شاهد ترویج مواردی همچون همجنس‌بازی در سطح جامعه و مدارس و رژه این گمراهان بی‌اخلاق در خیابان‌های خود هستند، باعث افتخار ما است که خیابان‌ها و کوی و برزن‌های ایران اسلامی شاهد بر افراشتن پرچم اهل‌بیت(ع) و حضور انبوه نوجوانان و جوانان در مسیر نورانی و پاک اسلام و ارزش‌های الهی است.

در ماه‌های اخیر هم جامعه ایرانی، شاهد یکی از عجیب‌ترین و زیباترین جلوه‌های تبلور ایمان و دلدادگی نسبت به ارزش‌ها، با معجزه سرود «سلام فرمانده» در کشور بود. این بار، نوبت به کودکان و نوجوانان کم‌سن و سال رسیده بود تا شهر به شهر با حضور بی‌نظیر در مراسمات هم‌خوانی این سرود صحنه‌های زیبایی از تربیت اسلامی و مکتبی خود را به نمایش بگذارند.

آنجا نیز به ویژه پس از مراسم هم‌خوانی خانوادگی ۱۰۰هزار نفری در استادیوم آزادی، رسانه‌های دشمن و برخی وابستگان و پادوهای آنها با عصبانیت، مشغول هذیان‌گویی و به تخطئه ماجرا به بهانه‌های واهی شدند، اما خود نیز بهتر می‌دانند چه خبر شده و ایستادگی در برابر این موج بی‌فایده است. جالب آنکه این سرود به مرزهای ایران هم محدود نشد و تا اقصی نقاط منطقه و دنیا راه پیدا کرد و با استقبال فطرت‌های پاک در کشورهای دیگر نیز همراه شد.

اینها تنها چند نمونه از حضور معنی‌دار مردم ما در مناسبت‌ها و برنامه‌هایی است که سبب خشم بدخواهان شده و البته دشمن نیز به خوبی متوجه شده که از کجا ضربه می‌خورد و یقین دارد تا حضور مردم و جوانان و نوجوانان در این مسیرهای ارزشمند و معنوی و انسان‌ساز ادامه داشته باشد، همه نقشه‌ها و توطئه‌هایش عقیم و بی‌اثر خواهد بود و دقیقاً به همین علت است که در سال‌های اخیر، بسیار هدفمند و با روش‌های مختلف، آشکار و پنهان، برای اثرگذاری بر روی کودکان و نوجوانان و جوانان کشور و تغییر ذائقه و روحیات آنها، مطابق میل خود، سرمایه‌گذاری و فعالیت می‌کند.

در این راه می‌توان به استفاده دشمن از ابزار بسیار موثر و فراگیر فضای مجازی برای القای انواع شبهات اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، معرفی چهره‌های تهی اما معروف و سلبریتی داخلی و خارجی به‌عنوان الگو، تولید و عرضه فراوان انواع انیمیشن‌ها و بازی‌های رایانه‌ای مین‌گذاری شده و مسموم، تلاش برای پیاده‌سازی سند رسوای ۲۰۳۰ در کشور، تلاش برای وارد کردن سبک زندگی غیراسلامی و غیرایرانی به خانواده‌ها با ترویج سگ‌گردانی و…، پررنگ کردن برخی به اصطلاح جشن‌ها و آداب و رسوم غیربومی و نامأنوس غربی در ذهن جوان‌ها، تلاش برای حاکم کردن فرهنگ غلط خودداری از فرزندآوری و ترویج تک‌فرزندی یا زندگی بدون فرزند و حتی ترویج پلیدی‌هایی همچون ازدواج سفید برای آسیب زدن به کانون مهم خانواده، تلاش برای حاکم کردن سبک غربی آموزش بدون پرورش در مدارس به ویژه در برخی مدارس غیردولتی، تلاش برای اختلاف‌افکنی قومیتی و فرهنگی، ترویج بی‌حجابی به روش‌های مختلف و بسیاری از اقدامات دیگر برای پیشگیری از تربیت نسل جوان و نوجوان مومن انقلابی اشاره کرد.

همه اینها هوشیاری بیش از پیش خانواده‌ها و البته مسئولان را می‌طلبد تا از همه طریق، راه نفوذ دشمن را ببندند. پالایش و سالم‌سازی فضای مجازی و پرهیز از انفعال خطرناک نسبت به این حربه دشمن، پررنگ‌تر شدن فعالیت‌های مفید و سازنده پرورشی در مدارس، ساخت انبوه تولیدات فرهنگی و بازی و انیمیشن و… مطابق با نیاز جامعه جوان و جدی گرفتن توطئه‌های خبیثانه، می‌تواند خوابی را که دشمن برای نسل آینده‌ساز این کشور دیده، برهم بزند.

سخن آخر اینکه، این احساس مسئولیت‌ها از طرف مردم و جوانان و خانواده‌ها با وجود مشکلات اقتصادی و گرفتاری‌ها برای حضور نجیبانه در پای کار نظام و انقلاب و ناکام گذاشتن دشمن، وظیفه مسئولان و مدیران کشور را سنگین‌تر کرده و می‌طلبد آنها جدی‌تر و قدرشناسانه‌تر، برای رفع مشکلات زندگی این مردم با وفا تلاش کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیام سیلی غدیری مردم در گوش دشمن بیشتر بخوانید »