عباس شمسعلی

«نهضت مدارا» چگونه گره‌گشایی می‌کند؟

«نهضت مدارا» چگونه گره‌گشایی می‌کند؟



«نهضت مدارا» برای مردم ما شعار نیست، چون پیش از این بارها در عرصه‌های مختلف مردم نمونه‌های زیادی همچون نهضت «مواسات و همدلی» و… را به ظهور و اثبات رسانده‌اند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

این روزها یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از خانواده‌ها؛ موضوع افزایش بی‌ضابطه و جهشی کرایه خانه‌هاست. عده‌ای از مستاجران نگران امکان تمدید قرارداد خود با قیمتی منطقی، و عده‌ای دیگر با استرس، مشغول یافتن منزلی متناسب با درآمد خود هستند. البته افزایش کرایه‌ها و جابه‌جایی مستاجران، کم‌وبیش اتفاق مرسوم هر سال است، اما در سال‌های اخیر و به خصوص در شرایط فعلی، این اتفاق از مدار و معیار منطقی، فاصله بیشتری گرفته است.

البته موضوع این یادداشت بررسی علل اقتصادی این ماجرا نیست و پیش از این در گزارش‌های کیهان، از جمله روز گذشته، به طور مفصل به آن پرداخته شده است، اما به طور اجمالی می‌توان به مواردی از جمله کم‌کاری و ضعف دولت قبل در اتخاذ سیاستی کارآمد برای ساخت مسکن و تامین این نیاز مهم و ناتوانی در کنترل عرضه و تقاضا در بازار مسکن، تورم افسارگسیخته و رشد چندبرابری قیمت، دامن زدن برخی مشاوران املاک به افزایش کرایه‌ها و قیمت مسکن، توقع بعضاً نامعقول برخی موجران در تعیین کرایه و همچنین ضعف در سیستم نظارتی بر این بازار به عنوان برخی از عوامل منتهی به شرایط فعلی اشاره کرد.

در روزهای اخیر با بالا رفتن تب افزایش کرایه‌ها، با تصمیم سران قوا و طبق اعلام وزیر راه و شهرسازی برای کنترل این شرایط، تصمیماتی از جمله تعیین سقف مجاز برای افزایش کرایه‌ها و همچنین تمدید خودکار قراردادها اتخاذشده که باید دید در عمل تا چه ‌اندازه می‌تواند با لحاظ کردن حقوق موجران و مستاجران، آرامش و منطق را به بازار برگرداند و البته باید اذعان کرد که اجرای موفق چنین مصوباتی بیش از هر چیز منوط به همراهی خود مردم است.

اما در کنار این مباحث باید گفت که حل مشکل موجود در حوزه کرایه خانه و کمک به رفع دغدغه مستاجران، فراتر از هر مصوبه و قانونی، به دست خود مردم امکان‌پذیر است؛ اما چگونه؟

فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی مردم کشورمان و حافظه تاریخی بلندمدت و کوتاه‌مدت این سرزمین مملو از رفتارهای ارزشمند انسانی، ایثار و ازخودگذشتگی و دستگیری هموطنان‌مان از یکدیگر در شرایط سختی و مشکلات است. در این فرهنگ غنی، برعکس بسیاری از جوامع بشری و فرهنگ‌های بیگانه، حس همدلی و مهربانی مردم با یکدیگر، با افزایش مشکلات و سختی‌ها بیشتر متبلور می‌شود که نمونه‌های فراوانی می‌توان برای آن برشمرد.

مگر می‌توان اتحاد، همبستگی و فرهنگ والای ایثار و ازخودگذشتگی مردم در سال‌های دهه ۶۰ و ایام سخت جنگ تحمیلی و کمک‌رسانی به جبهه‌ها را فراموش کرد؟ مگر می‌توان نوع‌دوستی و کمک‌رسانی همگانی مردم با هر سطح و توان مالی به هموطنان زلزله‌زده و آسیب‌دیده از سیل و سایر حوادث طبیعی در سال‌های دور و نزدیک را نادیده گرفت؟

مگر می‌شود از مهار کرونا سخن گفت و از سربلندی مردم این سرزمین در برگزاری حماسه همدلی و کمک‌های مومنانه و جهادی به تامین ملزومات بهداشتی، یا حمایت از بیماران و خانواده‌های آنها و کسانی که متأثر از صدمات کرونا، رونق کسب‌وکار و درآمد خود را از دست داده بودند یاد نکرد؟

ارزش این ایثارگری‌ها و این سطح از بلوغ فرهنگی و اجتماعی، وقتی بیشتر نمایان می‌شود که نگاهی به رفتار مردم در بسیاری از کشورها در شرایطی همچون جنگ، کرونا، گرانی و…، نمونه‌هایی از حس خودخواهی و ترجیح خود به دیگران را پیش چشم ما به نمایش می‌گذارد. به عبارتی، اولویت دادن غیرمتعهدانه به خود و نادیده گرفتن دیگران در شرایط سختی و مشکلات، فرسنگ‌ها با فرهنگ ایرانی و اسلامی مردم ما فاصله دارد.

در همین موضوع کرایه خانه و روابط موجر و مستاجر؛ مگر نمونه‌های ارزشمندی از انسانیت و ایثار صاحب‌خانه‌ها را کم سراغ داریم؟ بارها از صاحبخانه‌های باخدایی شنیده‌ایم که برعکس آن دسته از موجران که متاسفانه فرزندآوری مستاجران یا تعدد فرزند آنها را خط قرمز اجاره دادن یا معادل با حکم تخلیه می‌دانند، بر اساس بزرگ‌منشی و انسانیت خود از اینکه مستاجری را به علت داشتن چند فرزند رد کنند ابا داشتند یا اینکه وقتی مستاجرشان صاحب اولاد می‌شد و به حسب ظاهر باید کرایه بیشتری می‌پرداخت، مبلغ کرایه را کم می‌کردند؛ با این منطق که مستاجر من اکنون خرجش بیشتر شده و نیازمند حمایت است.

فراوان دیده‌ایم صاحب‌خانه‌هایی که اساس افزایش کرایه را نه مظنه بازار مسکن و بازارگرمی فلان بنگاهی و سایت و کانال؛ بلکه توان مستاجر و انصاف و رضایت خدا قرار داده‌اند. صاحب‌خانه‌هایی که مستاجر را نه به عنوان مسئول پر کردن جای همه کمبودهای خود، بلکه همچون فرزند و عزیز خود دیده‌اند و از طریق مدارا با آنها، در واقع با خدا معامله کرده‌اند.

همچنین نمونه‌های زیادی از خیرین مسکن را دیده‌ایم که با وجود بهره‌مندی از تعداد زیادی واحد مسکونی و امکان درآمدزایی بسیار زیاد از اجاره یا فروش آنها، این خانه‌ها را برای استفاده رایگان زوج‌های جوان وقف کرده‌اند.

این نمونه‌ها نه افسانه و شعار بلکه واقعیت‌هایی از جامعه ما است که متاسفانه در هیاهوی غلبه سودمحوری، کمتر دیده و روایت می‌شود، حال آنکه بازگشت بیشتر به این فرهنگ و رفتارها، چاره بسیاری از مشکلات است.

طی سال‌های اخیر و اکنون، فشاری سنگین بر دوش مستاجران وارد آمده و برای بسیاری از آنها، جابه‌جایی و تهیه یا تمدید مسکن، به کابوس تبدیل شده است. حل این مشکل هرچند همان‌طور که گفته شد تدابیر اساسی مسئولان و تلاش مضاعف برای جبران کمبودها و فشارهای سال‌های اخیر در حوزه مسکن را می‌طلبد و هرچند اقداماتی نظیر نهضت ساخت چهار میلیون واحد مسکونی طی چهار سال، یا پرداخت وام ودیعه مسکن و تعیین سقف افزایش اجاره و تمدید قراردادها و… نیز توسط دولت در دست اجراست، اما فراگیری این موضوع و حل آن، باز هم همت مردانه و ایثار هموطنان را می‌طلبد تا با راه‌اندازی «نهضت مدارا»، تا حد ممکن اصطلاحاً هوای مستاجران را داشته باشند و از تحمیل شرایطی که خود می‌دانند از عهده آنها خارج است پرهیز کنند.

شکی نیست در این میان باید به مشکلات صاحب‌خانه‌ها نیز توجه کرد؛ اما متاسفانه یک‌سویه دیده شدن این شرایط از طرف بسیاری از صاحب‌خانه‌ها، گره به کار ‌انداخته است. عده‌ای گمان می‌کنند اگر مسکن خود را با نرخ عرف محل (که خدا می‌داند با چه متر و معیاری تعیین می‌شود و پشت‌پرده برخی قیمت‌سازی‌ها چه خبر است) اجاره ندهند یا از حداکثر قیمتی که فلان بنگاهی و سایت و… بر پایه‌ای بعضاً بی‌اساس و نه مثلا در مسیر نرخ تورم و شرایط واقعی جامعه بر زبان‌ها ‌انداخته‌اند کوتاه بیایند، از قافله جا مانده و زیان دیده‌اند. حال آنکه در همین شرایط نیز هستند صاحب‌خانه‌هایی که ترجیح می‌دهند انصاف را رعایت کنند و اسیر برخی سوداگری‌های ناصواب نشوند.

نباید از نظر دور داشت که بهره‌مندی از امکان خانه داشتن و اجاره دادن آن، می‌تواند آزمونی مهم از جانب خداوند باشد تا سطح انصاف و مدارای عده‌ای را بسنجد و خوشا به حال آنانکه با سربلندی از این آزمون و فراهم کردن آسایش بندگان خدا و مراعات حال آنها، رضایت الهی و آسایش فردای ابدی را خریده‌اند و چه سود و معامله‌ای بهتر از این؟

یکی دیگر از مواردی که این روزها به شدت نیازمند تبلور و اجرای «نهضت مدارا» از سوی مردم و خانواده‌هاست، موضوع مهم ازدواج است که به دلایل اقتصادی و فرهنگی برای جوانان سخت‌تر و دورتر شده است. یکی از ملزومات اصلی این عرصه نیز تهیه مسکن است که هزینه‌های آن برای جوانان بسیار سخت‌تر است چراکه در کنار این خان مهم باید هزینه‌های دیگری برای برگزاری مراسم و عمل به آداب و رسوم‌های دست و پاگیر و غیرضروری و پر هزینه هم داشته باشند.

در کنار نیاز به همراهی و مدارای صاحب‌خانه‌ها با زوج‌های جوان، این امر مهم نیازمند عمل به «نهضت مدارا» از سوی خانواده‌ها از طریق کاستن موانع غیرضروری از جمله اجبار به برگزاری مراسم‌های آن‌چنانی، یا خرید اجباری چند ده میلیونی طلا در ابتدای ازدواج و صرف‌نظر کردن از ریخت‌وپاش‌ها و شرط و شروط‌هایی است که هیچ کمکی به زندگی جوانان نمی‌کند. این موضوع هم یکی دیگر از مصادیق نقش مهم مردم در حل مشکلات است، چراکه در موضوع ازدواج در کنار وظیفه مهم زمینه‌سازی مسئولان از طریق ایجاد شغل یا فراهم کردن شرایط مناسب اقتصادی، تامین مسکن و…، خود مردم و خانواده‌ها می‌توانند با رونق دادن به ازدواج‌های آسان، نه در حرف بلکه در عمل، موانع مهمی را از پیش پای جوانان بردارند.

«نهضت مدارا» برای مردم ما شعار نیست، چون پیش از این بارها در عرصه‌های مختلف مردم نمونه‌های زیادی همچون نهضت «مواسات و همدلی» و… را به ظهور و اثبات رسانده‌اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«نهضت مدارا» چگونه گره‌گشایی می‌کند؟ بیشتر بخوانید »

معروف یا با معرفت؟!

معروف یا با معرفت؟!



در بسیاری از کشورهای دنیا، چهره‌های معروف و سلبریتی به صرف داشتن شهرت و معروفیت حق ندارند در هر موضوعی اظهارنظر غیر تخصصی یا گمراه‌کننده داشته باشند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

شاید این سؤال مطرح شود که افراد اصطلاحاً سلبریتی هم مثل همه مردم حق اظهارنظر و موضع‌گیری دارند، خوب در این شکی نیست، اما وقتی در برخی رفتارها و سوابق عده زیادی از این افراد دقت می‌کنیم متوجه می‌شویم که رفتار آنها صرفاً یک اظهار نظر ساده نیست و مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

در بسیاری از کشورهای دنیا، چهره‌های معروف و سلبریتی به صرف داشتن شهرت و معروفیت حق ندارند در هر موضوعی اظهارنظر غیر تخصصی یا گمراه‌کننده داشته باشند. اما نگاهی به انبوه مواضع عجیب و غریب و گاه آسیب‌زای سلبریتی‌ها در کشور ما که هیچ هزینه و بازخواستی هم برای آنها ندارد نشان می‌دهد که در موارد بسیاری، در مقاطع مختلف این افراد در پوشش دفاع از مردم یا دلسوزی برای کشور به خصوص در روزهای حادثه یا مواجهه کشور با یک مشکل، به جای همراهی و کمک به رفع مشکلات، مواضعی اتخاذ کرده یا موجی به راه ‌انداخته‌اند که شباهت عجیبی به خواست و ایده‌ال دشمن در آن شرایط دارد.

به عبارتی مهم نیست که این نظرات تا چه حدی از واقعیت یا منفعت کشور و مردم به دور باشد، اما می‌تواند خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تبدیل به مهمات دشمن در جنگ روانی شود. مخصوصا آن که دشمن هویت دم‌دستی این جماعت را پنهان می‌دارد تا از آنها تصور افراد صاحب‌نظر(!) را القاء کند.

متاسفانه مختصات فضای مجازی هم به این ماجرا دامن زده است به طوری که گویا هر شخصی معروف باشد یا تعداد دنبال‌کننده واقعی یا غیرواقعی زیادی داشته باشد، حق دارد درباره همه مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و… بدون علم و تخصص و آشنایی حداقلی اظهار نظر کند.

وقتی که اکثریت قریب به اتفاق این قبیل اظهارنظرها رنگ و بوی منفی و سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد و یا همسو با نظر دشمنان می‌شود باید به خیلی از چیزها شک کرد.

به عنوان مثال در سال‌های اخیر شاهد حمایت برخی از چهره‌های معروف و سلبریتی‌ها از برخی جنایتکاران و قاتلان و تروریست‌ها بوده‌ایم. در ماجرای قتل یک شهروند در استان فارس به دست «نوید افکاری» که با اعتراف صریح وی به انجام این جنایت و پس از طی سیر معمول محاکمه حکم قصاص برای این شخص صادر شد، هم‌زمان با جنگ روانی دشمن برای سوءاستفاده از این ماجرا با هدف اتهامات ضدحقوق بشری به ایران، موجی از حمایت‌های برخی چهره‌های سلبریتی از یک قاتل به راه افتاد بدون اینکه از خود بپرسند چرا طرف قاتل و مقابل خانواده مظلوم مقتول و در کنار رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند؟

در ماجرای شورش دراویش گنابادی در خیابان پاسداران و پس از حمله یکی از اعضای فرقه دراویش به نام «محمد ثلاث» به ماموران پلیس و به شهادت رساندن آنها که مشغول تامین امنیت مردم بودند، باز هم در یک روند عادلانه و پس از اعتراف صریح قاتل به انجام جنایت و صدور حکم قصاص وی، بسیاری از چهره‌های سلبریتی، به جای دفاع از خانواده و فرزندان مظلوم شهدای پلیس و محکومیت این جنایت، طرف قاتل را گرفتند و با جوسازی و فشار علیه دستگاه قضایی خواستار آزادی قاتل شدند.

از طرفی بارها و در مقاطعی که میهن داغدار بهترین فرزندان خود از دانشمندان شهید هسته‌ای تا سرداران سپاه و سربازان مرزبانی، نیروهای پلیس، شهدای مدافع حرم و امنیت…بود که جان خود را برای سربلندی کشور و در دفاع از میهن و مردم نثار کردند و به دست دشمنان صهیونیستی یا تروریست‌های آمریکایی و اشرار مسلح به شهادت رسیدند شاهد واکنشی در محکومیت این اقدامات از طرف بسیاری از سلبریتی‌ها نبودیم.

این افراد در هنگام شیوع کرونا در کشور همنوا با رسانه‌های دشمن در سیاه‌نمایی وضعیت کشور کم نگذاشتند و یک روز در شرایط کمبود واکسن کلیپ ضجه و درخواست واردات واکسن و روزی تصاویر گدایی تحقیرآمیز واکسن از نخست‌وزیر کانادا منتشر می‌کردند، یک روز تعداد تلفات ایران را نشان بدبختی و درماندگی و عقب‌ماندگی معرفی کرده و بر واردات واکسن آمریکایی اصرار می‌کردند، اما وقتی به همت دولتمردان واکسن به وفور تامین شد و با تلاش دانشمندان ایرانی، کشورمان جزو معدود تولیدکنندگان واکسن موثر کرونا قرار گرفت و تبدیل به صادرکننده واکسن شد و در شرایطی که آمار فوتی‌ها در ایران تک رقمی و حتی صفر شد آن هم در شرایطی که در کشورهای قبله آمال این افراد که واکسن آمریکایی هم در اختیار داشتند همچنان روزانه صدها نفر جان خود را به علت کرونا از دست می‌دهند، صدایی از این سلبریتی‌های همیشه طلب‌کار در تحسین موفقیت کشور و تشکر از دولت و دانشمندان جوان ایرانی در نیامد!

هنگامی که یک سرود مربوط به امام زمان(عج) با استقبال مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان این کشور و حتی کشورهای دیگر روبه‌رو شد، برخی سلبریتی‌ها که همچون شبکه‌های معاند به خشم آمده بودند به بهانه اجرای سرود در ورزشگاه آزادی، این مراسم معنوی که در آن چندین بار با مردم آبادان همدردی شد را برگزاری جشن همزمان با عزاداری مردم آبادان در حادثه متروپل قلمداد کردند و جالب آنکه چند روز بعد تصاویر حضور یکی از همان سلبریتی‌های معترض، در جشن عروسی فلان خواننده خارج نشین معلوم‌الحال منتشر شد.

به راستی این همه تشابه در مواضع و خودنمایی یا سکوت هدفمند برخی سلبریتی‌ها با مواضع دشمنان مردم و کشور اتفاقی است؟! باور کنیم که این نوع موضع‌گیری‌ها ربطی به رزومه‌سازی برای آینده و احتمالاً گرفتن ‌گرین‌کارت و اقامت در کشورهای غربی ندارد؟ آیا این افراد می‌ترسند اگر مثلا شهادت دانشمندان یا سرداران ایرانی به دست آمریکا و صهیونیست‌ها را محکوم کنند، امتیازی منفی در برگه درخواست ‌گرین‌کارت آنها ثبت شود یا هر چه بیشتر علیه کشور سیاه‌نمایی کنند فرصت بیشتری برای رسیدن به این سراب خواهند داشت؟!

وقتی نمایندگانی از این سلبریتی‌ها خوش‌بینانه یا خائنانه در تور قرمز جشنواره‌های خوش آب و رنگ سینمایی که دیگر در سیاسی بودن آنها شکی نیست می‌افتند با فراموشی خدمت و بستری که کشور و نظام برای رشد آنها فراهم کرده است، با فیلم‌های ضعیف یا صحبت‌های خود همنوا با دشمن مشغول ترسیم چهره‌ای سیاه از کشور و مردم خود می‌شوند و وطن و مردم را به جایزه‌های کم‌ارزش می‌فروشند نباید به نیت و پشت‌پرده آنها شک کرد؟ حال آنکه اگر ذره‌ای غیرت داشتند از خود می‌پرسیدند چرا همان کشورهای میزبان که فرش قرمز زیر پای آنها پهن کرده‌اند اجازه چنین خودنمایی و بیان مواضع ناخوشایندی را به منتقدان خود نمی‌دهند؟

البته فراموش نمی‌کنیم که در کشورمان از گذشته تاکنون چهره‌های معروف که علاوه‌بر معروف بودن معرفتِ مردم دوستی واقعی، میهن‌پرستی، احترام به ارزش‌ها و قهرمانان واقعی وطن را نیز در وجود خود داشته و از بروز آن هم ابایی ندارند هم داشته و داریم.

چهره‌هایی که بر خلاف آن سلبریتی‌های مدعی که هنگام سختی یا حوادث طبیعی مثل زلزله، سیل، پلاسکو، متروپل و… مشغول نمک‌پاشی بر زخم مردم و ماهیگیری علیه نظام می‌شوند، از کمک و بسیج امکانات برای هموطنانشان دریغ نمی‌کنند و با الگو برداری از کاری که زمانی یک چهره معروف اما با معرفت همچون جهان پهلوان غلامرضا تختی در زلزله بوئین‌زهرا، دین خود را به هم میهنانشان ادا می‌کنند. چهره‌هایی که به جای نالیدن و سیاه‌نمایی و گرفتن ژست دفاع از مردم برای رفع مشکل هموطنان خود نه در حرف بلکه در عمل گام برمی‌دارند.

چهره‌هایی همچون ورزشکاران بامعرفت «رسول خادم»، «یوسف کرمی» و… که خاضعانه در اردوهای جهادی مناطق محروم حاضر می‌شوند یا محمد انصاری که علاوه‌بر چشم‌پوشی طلب سه‌میلیارد تومانی خود از تیم باشگاهی‌اش و هدیه این مبلغ برای تامین جهیزیه زوج‌های جوان تحت پوشش یک خیریه، با راه‌اندازی مدرسه فوتبال به نام شهید «ابراهیم‌ هادی» برای استفاده رایگان همه کودکان کار از این مدرسه فراخوان می‌دهد، یا سایر پهلوانان و چهره‌های سرشناس که بر خلاف فلان ورزشکار که با درآمد چندین میلیاردی در سال و اتومبیل چند میلیاردی و خانه و کاخ آنچنانی در مصاحبه و توئیتر دم از دلسوزی برای مردم و محرومان می‌زند اما قدمی برای آنها بر نمی‌دارد از هر آنچه بتوانند در دستگیری از محرومان دریغ نمی‌کنند.

ممکن است هر فرد معروفی بامعرفت نباشد اما چه بسیار افراد گمنامی که اهل معرفت و گذشت و انسانیت هستند. ممکن است فردی معروف نباشد اما بر خلاف آن سلبریتی که 80 میلیون مردم ایران را در برابر فرزندش بی‌ارزش می‌داند در دفاع از میهن و دین و مردم خود چندین فرزندش را رهسپار میدان جنگ کند، یا بر خلاف چهره‌های معروف اما کم‌معرفتی که دم از مردم و کشور می‌زنند اما از این که فرزندانشان در خاک ایران به دنیا بیایند ابا دارند، افراد غیرمعروف اما بامعرفتی هستند که برای وجب به وجب خاک این کشور جان خود را فدا می‌کنند.

بر خلاف چهره‌های اهل خودنمایی این روزهای فضای مجازی، سلبریتی واقعی «بابک نوری هریس» شهید مدافع حرم زیبارو و خوش‌قیافه است که حتی بسیاری از سلبریتی‌های اهل خودنمایی آرزوی داشتن سیمای وی را دارند، اما برای اینکه ناموس و خاک کشورش به دست داعشی‌های جنایتکار نیفتد داوطلبانه قدم در میدان جنگ با تکفیری‌ها می‌گذارد و جان خود را فدا می‌کند.

متاسفانه در غفلت فعالان فرهنگی امروزه چهره‌های سلبریتی که بسیاری از آنها صلاحیت کافی از لحاظ اخلاقی، منش، کردار و رفتار اجتماعی را ندارند به واسطه جادوی فضای مجازی یا تریبون دادن‌های عجیب رسانه ملی به آنها تبدیل به الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان ما شده‌اند. الگوهایی که به طور اتفاقی یا شاید هماهنگ، درست هم‌راستا با اهداف دشمن در زمینه ترویج ضدارزش‌هایی چون اشاعه بی‌حجابی، سگ‌پروری، قبح‌شکنی و هنجارشکنی‌های متضاد با عرف و ارزش‌های جامعه و سایر زمینه‌ها مشغول آسیب رساندن به فرهنگ و آینده فرزندان این کشور هستند. به عنوان مثال افرادی که هنگام حضور در یک محفل یا حتی جشنواره‌ای مثل جشنواره فیلم فجر نشان می‌دهند که حتی توانایی انتخاب یک لباس موجه و درست برای خود را ندارند چطور می‌خواهند الگوی نوجوان ما یا مرجع مردم در انتخابات باشند؟

به قول حضرت حافظ :

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست

کلاه داری و آیینِ سروری داند

هزار نکته باریکتر ز مو این‌جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

اکنون این نیاز به شدت احساس می‌شود که جوانان انقلابی و دارای دغدغه وارد گود شوند و در عرصه‌هایی همچون هنر، ورزش، فرهنگ و… تا رسیدن به قله‌ها تلاش کنند و نگذارند عرصه برای بی‌هویت‌های اکثراً بی‌سواد و نان به نرخ روزخور، خالی بماند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معروف یا با معرفت؟! بیشتر بخوانید »

تکثیر نسخه جیبی سند ۲۰۳۰

تکثیر نسخه جیبی سند ۲۰۳۰



این یک واقعیت است که این همه تلاش دشمن برای اثرگذاری بر نوجوانان و جوانان کشورمان با صرف هزینه‌های هنگفت، برای تسلط بر افکار و ‌تربیت نسل آینده این کشور به خواست و سلیقه خود است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: در کنار موضوع الگو گرفتن کودکان و نوجوانان از استفاده بدون برنامه و غیرهدفمند بسیاری از پدران و مادران و بزرگ‌ترها از فضای مجازی، طی دو سال گذشته و با شیوع کرونا که باعث شد آموزش و کلاس‌های درس به ناچار به‌صورت مجازی برگزار شود، گرایش و دسترسی بدون برنامه‌ریزی کودکان و نوجوانان به فضای مجازی بسیار گسترده‌تر از گذشته اتفاق افتاد و اکنون هم که شاهد برگزاری حضوری کلاس‌های درس و تقریباً توقف آموزش مجازی هستیم، بسیاری از نوجوانان و کودکان به علت وابستگی زیاد به گوشی‌های همراه هوشمند و دسترسی به فضای مجازی همچنان ساعت‌ها مشغول گشت‌وگذار در این فضا هستند.

شاید بتوان این وابستگی شدید کودکان و نوجوانان به فضای مجازی را در کنار تلفات انسانی، یکی از مهم‌ترین خسارت‌های بیماری کرونا در دو سال گذشته دانست.

طبیعی است که حضور به اندازه، هدفمند و کنترل‌شده در فضای مجازی و استفاده کاربردی از تکنولوژی‌های روز تلفن همراه موضوعی پذیرفته شده و واضح است اما مشکل از آنجایی شروع می‌شود که این روزها بسیاری از افرادی که مشتری فضای مجازی هستند، بیش از حد نیاز یا ضرورت و بدون اینکه هدف مشخصی داشته باشند ساعت‌ها مشغول به این فضای بی‌کران می‌شوند.

این نوع رفتار در کنار خطرات مختلفی که برای همه سنین و خانواده‌ها دارد به‌طور ویژه باعث بروز اختلال و مشکلات عدیده جسمی، روحی، رفتاری و آسیب در کودکان و نوجوانان می‌شود، اختلال‌هایی که گاه برای ‌ترک آنها و در امان ماندن از آثار مخرب‌شان بر زندگی اجتماعی، روابط خانوادگی، تحصیل و کسب‌وکار و سلامت باید مدت‌ها تلاش کرد.

اما مشکل وقتی بیشتر و بغرنج‌تر می‌شود که می‌بینیم در کنار این حجم گسترده و غیرهدفمند از حضور طیف‌های مختلف سنی به‌ویژه کودکان و نوجوانان کشورمان در فضای مجازی، متأسفانه مدیریت این فضا در کشور به شدت رها شده و این فضا تقریباً بدون ضابطه و کنترل مناسب، بر زندگی خانواده‌ها و سبک زندگی کودکان و نوجوانان و افراد مختلف احاطه پیدا کرده و سایه انداخته است. فضای مجازی امروز در کشورمان به رانندگی انبوه خودروها با سرعت بالا و خطرآفرین در شرایطی می‌ماند که هیچ قانون و مأمور و راهکاری برای کنترل آنها وجود ندارد.

نکته عجیب اینکه این حجم از رها بودن و انفعال نسبت به فضای مجازی در دولت‌ها و کشورهای غربی نیز کم‌سابقه است. طبیعی است وقتی پدیده‌ای چنین گسترده وارد زندگی انسان‌ها می‌شود و تا این حد می‌تواند جوامع و رفتار و سبک زندگی آنها را دستخوش تغییر کند، نمی‌توان و نباید نسبت به کنترل و مدیریت آن بی‌تفاوت بود، این اصلی است که سال‌هاست در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله کشورهای پیشرفته غربی و شرقی با حساسیت و بدون اغماض در حال اجراست اما سال‌هاست بسیاری از مسئولان کشورمان نسبت به آن بی‌تفاوت بوده و گاه به تعبیر رهبر انقلاب برخی از مسئولان به رها بودن فضای مجازی افتخار هم می‌کرده‌اند!

همین رها بودن فضای مجازی بهترین فرصت را به دشمنان داده است تا با خیال راحت به طراحی و اجرای انواع و اقسام پروژه‌های فکری،‌ ترویج مسائل ضدفرهنگی و غیراخلاقی، تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی، طرح زیرکانه و البته فریبنده شبهات، شایعات و… پرداخته و به‌ویژه جوانان و نوجوانان و حتی کودکان ایرانی را هدف قرار دهند.

همین غربی‌ها که در فضای مجازی برای خود قوانین مختلفی از جمله کنترل سنی کاربران در پیوستن به برخی شبکه‌های اجتماعی و… را به اجرا درمی‌آورند و در مدیریت فضای مجازی و کنترل اثرات آن تا آنجا جدی هستند که در آمریکا حساب کاربری رئیس‌جمهور مستقر آن کشور به علت عبور از خط قرمزهای منافع ملی مسدود می‌شود، در قبال ما چنین نیستند و این فضا را فرصتی برای اثر گذاری مطلوب خود می‌دانند.

در جدیت دشمنان کشورمان برای اثرگذاری در اذهان و هجمه فرهنگی علیه ما همین بس که هر روز طی ۲۴ ساعت ده‌ها و صدها شبکه ماهواره‌ای و کانال و رسانه اجتماعی با صرف هزینه‌های سنگین به‌صورت رایگان برای مردم ایران برنامه فارسی و محتوای مختلف تولید و عرضه می‌کنند. 

یکی از اهداف این پروژه‌ها در کنار اهداف سیاسی، هدف‌گیری هویت ملی، تغییر سبک زندگی و تفکر و نابود کردن اعتماد به نفس جوانان با القای شبهات، تصویرسازی‌های غلط از جمله کتمان پیشرفت‌ها و اغراق و دروغ‌پردازی درخصوص مشکلات است. 

موضوع هویت ملی مسئله مهمی است تا آنجا که رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار با معلمان با تأکید بر لزوم آشنایی جوانان و نوجوانان کشورمان با این سرمایه ملی گفتند:«ما بایستی کاری کنیم که دانش‌آموز ما دارای هویت ملی بشود. مهم‌تر از علم‌آموزی یا لااقل در حد علم‌آموزی این است که او احساس هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس اعتماد به نفس ملی پیدا بکند. از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود این چیزی است که امروز وجود ندارد… شما بین بچه‌های مدارس‌تان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود داشت می‌شناسند، رونالدو را چند درصد می‌شناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمی‌شناسیم؟ این خیلی مهم است یک بخش از این چیزهایی که می‌گوییم هویت ملی همین است که افتخارات ملی را، گذشته علمی را، گذشته‌ سیاسی را، گذشته‌ بین‌المللی را بشناسند.»

اما در کنار غفلت مزمن برخی از مسئولان کشور و ضعف در سیستم تبلیغی و فرهنگی و نظام آموزشی از جمله کم‌توجهی به ارزش ۱۲ سال تحصیل دانش‌آموزان که به گفته رهبر انقلاب یک فرصت ارزشمند و بزرگ برای انتقال درست ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب به این نسل و نهادینه‌ کردن هویت اسلامی و ایرانی در آنهاست، شاهد پمپاژ دشمن در فضای مجازی برای جدا کردن نوجوانان و جوانان ما از هویت اصیل و افتخارآمیز ملی خود و کشتن اعتماد به نفس و غرور ملی در آنها هستیم.

متأسفانه کمبود تولیدات تقویت‌کننده هویت ملی و معرفی‌کننده مفاخر معاصر و گذشته در سینما و تا حدی تلویزیون و رسانه‌های اجتماعی داخلی هم مزید بر علت شده است.

حال آنکه دشمن با جدیت به‌دنبال اثرگذاری از هر طریق و خنثی کردن مزیت‌های اجتماعی و ملی کشورمان و جلوگیری از انتقال آنها به جوانان و نوجوانان است. در این راه شاهد بودیم که پیش از این سند ۲۰۳۰ را برای اثرگذاری بر روی نسل آینده‌ساز کشور و تغییر سبک زندگی و ‌تربیت آنها با شیوه مطلوب خود در پیش گرفت که متأسفانه با انفعال و خیانت مسئولان دولت قبل مصوبه و تعهد اجرای این سند مخرب هم صادر شد و اگر هوشیاری رهبر انقلاب و هشدارهای دلسوزان نبود و سند ۲۰۳۰ متوقف نشده بود، معلوم نبود چه خسارت بزرگی به کشور وارد می‌شد.

بر اساس همان سند ۲۰۳۰، طرح مفاهیمی همچون فرهنگ جهاد و شهادت و ارزش‌هایی همچون مقاومت و حتی دروسی مانند آمادگی دفاعی برای دانش‌آموزان مضر و خطرناک اما طرح مباحث غیراخلاقی و ترویج فرهنگ زننده غربی مفید اعلام می‌شود. (البته این روزها همان سردمداران شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای تصاویر کودکان و نوجوانان اوکراینی با اسلحه جنگی را نماد ایستادگی و مقاومت مردم این کشور می‌دانند).

رهبر انقلاب هم دیروز با تأکید بر موضوع مهم روحیه مقاومت، فرمودند: «بچه‌ها ارزش مقاوم بودن را بفهمند. اینکه یک ملت اجزایش اجزای مقاومی هستند، مقاوم یعنی چه؟ یعنی در مقابل باج‌گیری عقب‌نشینی نمی‌کنند،‌ در مقابل حمله به خودشان نمی‌لرزند، در مقابل زورگویی کوتاه نمی‌آیند، اکسیر علاج مشکلات کشور این است؛ احساس مقاومت،‌ روحیه‌ مقاومت، باید یک ملت بتواند در مقابل زورگویی‌ها مقاومت بکند این را باید یاد بگیریم از بچگی از نوجوانی این باید در ما نهادینه بشود.»

اینجاست که منظور دشمن از تلاش برای حذف نمادهای مقاومت از کتب درسی و یا حذف تصاویر قهرمان ملی و سردار جبهه مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی از اینستاگرام و… را می‌توان درک کرد. دشمن از شناخته شدن و تبدیل شهید سلیمانی‌ها و مرحوم کاظمی آشتیانی و دانشمندان شهید هسته‌ای به الگوی کودکان و نوجوانان ایرانی و پرورش نسلی مقاوم و توانا وحشت دارد.

جالب آنکه دشمن به قیمت رسوایی و بدنام شدن باز هم پای حذف نمادهایی که وجود آنها را مخالف سیاست‌های خود و الهام‌بخش جوانان و نوجوانان می‌داند می‌ایستد. از یک سو تصاویر قهرمان ملی ما را حذف می‌کند، از سوی دیگر مخرب‌ترین و زشت‌ترین تصاویر غیراخلاقی را که از طریق همین شبکه‌های اجتماعی به خورد نوجوانان و جوانان ما می‌دهد بی‌اشکال می‌داند. از یک‌سو طلبکارانه از طریق پادوهای خود پخش سرود زیبای «سلام فرمانده» که این روزها با یک کار مبتکرانه و درست فرهنگی با استقبال کم‌نظیر کودکان ایرانی مواجه شده است را برای آنها نامناسب و تضییع‌کننده حقوق آنها می‌داند اما از سوی دیگر بی‌شرمانه زمینه ارتباط و گفت‌وگوی زشت و تأسف‌برانگیز یک نوجوان ایرانی آسیب‌دیده از فضای مجازی با یک زن مدل فاسد را فراهم می‌کند.

این یک واقعیت است که این همه تلاش دشمن برای اثرگذاری بر نوجوانان و جوانان کشورمان با صرف هزینه‌های هنگفت، برای تسلط بر افکار و ‌تربیت نسل آینده این کشور به خواست و سلیقه خود است. اگر دشمن برای تحقق تسلط یک روز به‌دنبال‌ اشغال و تسخیر کشور یا استعمار و جنگ نظامی بود و روزی برای اجرای شبیخون فرهنگی اجرای سند ۲۰۳۰ در مدارس را دنبال می‌کرد، امروز همان اهداف را با بالاترین سطح عملیات در فضای مجازی در پیش گرفته است. به عبارتی اگر روزی سند ۲۰۳۰ یک سند آموزشی برای مدارس بود و به در بسته خورد، طراحان آن به‌جای اینکه بیکار بنشینند امروز در حال اجرای بدون مزاحم همان اهداف این سند در گوشی‌های موبایل و با فراگیری بسیار هستند، دشمن امروز بهترین ابزار برای نفوذ و پیاده کردن همان سیاست‌های سند ۲۰۳۰ را فضای مجازی می‌داند، جایی‌که متأسفانه حساسیت کمتری بر روی آن وجود دارد.

شاید از دولت قبل با آن تفکرات غربگرایانه توقعی برای مدیریت درست فضای مجازی نمی‌رفت، اما اکنون همان‌طور که با مدیریت صحیح و اراده و همکاری زمینه مدیریت بیماری خطرناک کرونا فراهم شد و اراده گسترده‌ای برای اصلاح موضوع ارزهای ‌ترجیحی و جلوگیری از خسارت سیاست‌های غلط این حوزه به‌وجود آمده است، از دولت مردمی، مجلس انقلابی، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر مسئولان انتظار می‌رود برای حفظ کشور از هجمه‌های فرهنگی و در امان ماندن آینده سازان ایران از دام‌های دشمن در فضای مجازی سریع و به‌طور جدی وارد عمل شوند؛ حال با تصویب یا اجرای هر طرحی با هر نام و عنوانی که می‌شود. قطعاً مخالفان یا منتقدان مدیریت فضای مجازی و حتی آنان که به دروغ و ناجوانمردانه درخواست برای مدیریت فضای مجازی و بهره‌گیری مفید در عین مصونیت از آسیب‌های این فضا را معادل فیلتر و محدودیت جا می‌زنند هم حاضر نیستند بدون کنترل و نظارت کودک و نوجوان خود را پای فضای مجازی رها شده و در اختیار دشمن بنشانند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تکثیر نسخه جیبی سند ۲۰۳۰ بیشتر بخوانید »

از شرکت‌های«صوری» تا شرکت‌های«دانش‌بنیان»

از شرکت‌های«صوری» تا شرکت‌های«دانش‌بنیان»



بی‌شک راه نجات کشور از مشکلات اقتصادی و رونق تولید و همچنین ناکام گذاشتن و خنثی کردن تحریم‌ها،نه از مسیر فربه شدن شرکت‌های صوری بلکه از طریق توجه و حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و تولیدکنندگان می گذرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: پس از نام‌گذاری سال ۱۴۰۱ به عنوان «سال تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین» از سوی رهبر معظم انقلاب و در ادامه تاکیدات مجدد ایشان بر اهمیت این موضوع، مباحث مختلفی در این خصوص در رسانه‌ها مطرح شده است، دراین میان توجه به برخی ابزار و پیش‌زمینه‌های لازم برای بهره‌مندی کامل از این حوزه ضروری می‌نماید.

باید گفت که تاکید رهبر انقلاب بر موضوع شرکت‌های دانش‌بنیان سابقه‌ای فراتر از نام‌گذاری امسال دارد و ایشان در سال‌های گذشته و به‌مناسبت‌های مختلف نیز بر اهمیت این حوزه تاکید داشته‌اند.

شاید یکی از موارد مهمی که برای بهره‌مندی بلندمدت و تحقق بهتر این هدف‌گذاری نیاز باشد، توجه به مبحث تولید علم و پرورش بیش از پیش نیروهای عالم و توانمند در حوزه‌های مختلف علمی و صنعتی و… باشد.

روال شرکت‌های دانش‌بنیان به این معنی است که تعدادی جوان تحصیل‌کرده و بهره‌مند از علم به‌جای اینکه با مدرک تحصیلی خود که حاصل یک عمر تلاش آنهاست به امید استخدام از این شرکت به آن شرکت و از این اداره و سازمان به کجا و کجا مراجعه کنند، در نهایت یا جواب منفی بشنوند یا در صورت پذیرش، یک زندگی کارمندی کم بازده را در پیش بگیرند و احتمالا بسیاری از ایده‌ها و توانمندی‌های آنها از طرف برخی مدیران مورد کم‌توجهی قرار بگیرد، خود با تشکیل یک شرکت دانش‌بنیان و ایجاد حلقه‌ای از افراد با سواد، خلاق و با انگیزه، وارد گود طراحی، تولید و پیشرفت صنعت و فناوری کشور می‌شوند و به سهم خود گره‌ای از مشکلات کشور و مردم باز می‌کنند.

نمونه‌های فراوانی از برکات این شرکت‌های دانش‌بنیان از سال‌های گذشته تا کنون به خصوص در شرایط تحریم در حوزه‌های مختلف و برای رفع نیاز کشور وجود دارد از جمله اینکه بارها و هرازچندگاهی خبر موفقیت این جوانان توانمند را مثلاً در شکست انحصار تولید داروهای مهم و حیاتی یا طراحی برخی قطعات مهم صنعتی و تجهیزات پزشکی و فناورانه و دست‌یابی به تکنولوژی‌های پیشرفته که تنها برخی کشورهای پیشرو توان ساخت آن را داشته‌اند شنیده یا دیده‌ایم.

به عبارتی این شرکت‌های دانش‌بنیان خود به ابزار و بازویی توانمند برای برداشتن موانع از مسیر حرکت پیشرفت کشور و ناکام گذاشتن دشمنانی که تحمل رشد و شکوفایی ایران را ندارند و در این راه حتی از ترور دانشمندان‌مان نیز دریغ نمی‌کنند، تبدیل شده‌اند.

اما هرچند این پیشرفت‌ها و توفیقات مرهون مزیت بزرگ برخورداری کشور از نسل و جمعیتی جوان و باهوش است که بسیاری از کشورها حسرت داشتن چنین گنج ارزشمندی را دارند، اما در این باره، اشاره به نکاتی ضروری به نظر می‌رسد؛

همان‌طور که اشاره شد، کشورمان به دلیل برخورداری از نسل جوان و نوجوان دارای ضریب هوشی بالا و مستعد، از پتانسیل بالقوه کم نظیر نیروی انسانی برای تسریع در پیشرفت و جهش علمی و صنعتی برخوردار است اما آیا از این منبع عظیم به خوبی استفاده می‌شود؟ نگاهی به سیستم آموزشی کشور در یکی دو دهه گذشته به ویژه سال‌های اخیر برخی نگرانی‌ها از هدر رفت استعدادهای فراوان در مسیر مدرسه تا دانشگاه را نمایان می‌کند.

خلاصه شدن بخش اعظم انرژی و هم و غم اولیاء، دانش‌آموزان و کادر آموزشی برای عبور از هفت‌خوان ترسیم ‌شده برای رسیدن به دانشگاه و در موارد فراوان تبدیل تدریس علم به آموزش روش‌های تست‌زنی در مدارس و آموزشگاه‌های آزاد تا حد زیادی مجال انتقال علم واقعی به نسل دانش‌آموز را گرفته است.

اینکه یک دانش‌آموز به‌جای فهم کامل و علمی فیزیک، شیمی، ریاضی، زیست و… بیشتر نحوه پاسخ به تست‌های چهارگزینه‌ای را فرامی‌گیرد به این معنی است که پایه‌های علمی مورد نیاز برای تداوم علم‌آموزی در دانشگاه و حرکت در مسیر کسب دانش و در ادامه توانایی در تولید علم خیلی دقیق گذاشته نمی‌شود. (بگذریم از اینکه در این کارزار، درس‌هایی همچون معارف و تعالیم دینی هم در نظر برخی دانش‌آموزان و مدارس بیشتر به‌عنوان دروس عمومی دارای فلان مقدار ضریب در کنکور دیده می‌شوند تا نسخه‌های انسان‌ساز و معرفتی!)

از سوی دیگر نحوه رقابت در کنکور دانشگاه‌ها و تمایل نامتقارن و دور از نیاز کشور در گرایش دانش‌آموزان به برخی رشته‌های خاص که هم ناشی از ناکارآمدی مناسب سیستم هدایت تحصیلی و هم تصویرسازی مضر و پر زرق و برق از زندگی آنچنانی در صورت قبولی در برخی رشته‌هاست، باعث عدم موفقیت تعداد زیادی از دانش‌آموزان در این ماراتن نفسگیر و در نتیجه سرخوردگی و هدررفت بسیاری از استعدادها می‌شود. بسیاری از این دانش‌آموزان سرخورده یا بسیاری دیگر که با فشار جامعه یا خانواده هدفی جز قبولی در دانشگاه ندارند در نهایت رشته‌هایی را برمی‌گزینند تا سرشان بی‌کلاه نماند اما این تحصیل آنها خیلی کمکی به جامعه و تولید و ترویج علم نمی‌کند.

از طرفی تب بالای مدرک‌گرایی و گسترش فراوان و بی‌ضابطه انواع مراکز آموزش عالی که بسیاری از آنها فاقد استانداردهای لازم هستند هم خود به جای خدمت در مسیر پیشرفت مشکلاتی را ایجاد می‌کند.

با این شرایط همچنان بار پیشرفت علمی بر دوش تعدادی دانشگاه برتر و خاص و قهرمانان المپیک کنکور که بهتر درس خوانده و باسوادترند یا بهتر تست زده‌اند می‌افتد و بسیاری دیگر از استعدادها از مدار صحیح علم و دانش خارج می‌شوند.

به طور جدی نیاز است برای حفظ استعدادهای ناب دانش‌آموزان کشور فکری اساسی برای روش گزینش دانشگاه‌ها و کیفی‌سازی مراکز آموزش عالی به‌جای رشد کمی‌شود و از طرفی وقت دانش‌آموزان در مدارس صرف کسب علم شود نه تست‌زنی کم بازده.

موضوع دیگر نحوه بهره‌برداری از استعدادهایی است که بالاخره توانسته‌اند وارد آموزش عالی شوند. علاوه‌بر لزوم ارتقای سطح علمی دانشگاه‌ها باید فکری اساسی برای استفاده از این سرمایه‌های ارزشمند پس از فارغ‌التحصیلی کرد. متاسفانه در سال‌های اخیر رشد فارغ‌التحصیلان بیکار یا کسانی که به اجبار در شغلی بی‌ارتباط با مدرک دانشگاهی مشغول هستند افزایش یافته و این مورد حتی برخی فارغ‌التحصیلان مستعد در رشته‌های خوب و کاربردی دانشگاه‌های برتر کشور یعنی همان فاتحان سرافراز کنکور را نیز شامل می‌شود. 

ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان یکی از روش‌های کارآمد برای جلوگیری از این خسارت بزرگ است. بستری که در صورت فراهم بودن شرایط و اتخاذ تدابیر درست، می‌تواند بسیاری از خلأ‌های کشور در مسیر توسعه و عبور از موانع ناشی از تحریم‌های خارجی و برخی بی‌تدبیری‌های داخلی که دست‌کمی از تحریم‌ها ندارند را برطرف کند.

در این میان نخبگان جذب شده در شرکت‌های دانش‌بنیان نیاز به حمایت‌های مادی و معنوی مهمی دارند. در کنار نیاز به باور داشتن مدیران کشور به توانایی این جوانان و شرکت‌ها، کمک به تامین سرمایه مورد نیاز دانش‌بنیان‌ها در مسیر تحقیق و توسعه و تولید مسئله مهمی است.

 متاسفانه در سال‌های گذشته در شرایطی که بسیاری از این جوانان مستعد و شرکت‌های دانش‌بنیان به شدت نیازمند جذب سرمایه مناسب برای تحقق ایده‌های خلاقانه و کاربردی خود بودند و شاید با دست رد بانک‌ها برای مشارکت در کارهای تولیدی مطمئن روبه‌رو می‌شدند، بسیاری از ابربدهکاران و مفسدان اقتصادی به‌راحتی و با لطایف‌الحیلی از جمله تاسیس شرکت‌های صوری و کاغذی یا زدوبند و… هزاران میلیارد تومان از بانک‌ها تسهیلات گرفتند و حیف و میل کردند، همچنین بسیاری از این شرکت‌های صوری توانستند ده‌ها و صدها میلیون دلار ارز دولتی بگیرند و بدون اینکه خدمتی به مردم کرده باشند مشغول خسارت زدن به اقتصاد کشور باشند.

هرچند با ورود جدی دستگاه قضایی در سال‌های اخیر با بسیاری از این تخلفات برخورد شده است اما قطعاً اصلاح جدی این رویه‌ها از جمله نظارت بر بانک‌ها و تعریف کانال‌هایی مناسب برای تامین سهل‌الوصول تسهیلات تولیدکنندگان واقعی از جمله شرکت‌های دانش‌بنیانی که طرح و ایده‌هایی تایید شده و مورد نیاز کشور را برای تولید در حوزه‌های مختلف دارند بسیار ضرورت دارد.

بی‌شک راه نجات کشور از مشکلات اقتصادی و رونق تولید و همچنین ناکام گذاشتن و خنثی کردن تحریم‌ها، نه از مسیر فربه شدن شرکت‌های صوری بلکه از طریق توجه و حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و تولیدکنندگان واقعی و دانشمندان دلسوز می‌گذرد.

به‌عنوان مثال خودکفایی در بسیاری از تولیدات و صنایع یا تولید واکسن کرونا و تبدیل کشور از واردکننده این واکسن‌ها به صادرکننده آن طی یک مدت بسیار کوتاه، نه از شرکت‌های صوری و دلالان بلکه از محققان جوان و شرکت‌های دانش‌بنیان برمی‌آید.

از دیگر مصادیق مهم و لازم در حمایت از دانش‌بنیان‌ها و تولیدکنندگان داخلی، قطع دست دلالانی است که برای رسیدن به سودهای هنگفت واردات، مانع از رونق تولید داخل و پر و بال گرفتن شرکت‌های دانش‌بنیان با انواع سنگ‌اندازی‌ها می‌شوند.

موضوع مهم دیگر، لزوم حرکت صنایع بزرگ کشور از جمله خودروسازان، صنایع نفت و… به سمت بهره‌مندی بیش از پیش از خدمات شرکت‌های دانش‌بنیان و دانشمندان و محققان جوان و خلاق این مجموعه‌ها و پیوند جدی‌تر صنعت و دانشگاه است. 

موضوع دیگری که باید جدی‌تر و کاربردی‌تر از گذشته مورد توجه قرار گیرد، لزوم توجه به استعدادهای فراوانی است که در مراحلی پایین‌تر از تاسیس شرکت دانش‌بنیان قرار دارند. گاه جوان‌های مستعدی را در مرکز یا دور افتاده‌ترین نقاط کشور می‌بینیم که شاید تحصیلات دانشگاهی هم نداشته باشند اما توانایی و خلاقیت فراوانی در اختراع و یا بروز ایده‌های گره گشا دارند و اگر به آنها توجه شود و این استعدادها در شبکه‌هایی از افراد مشابه خود ساماندهی و هدایت شوند و مورد حمایت مادی و معنوی قرار گیرند می‌توانند در آینده شرکت‌های دانش‌بنیان فراوان و مفیدی را ایجاد کرده و منشاء خدمت شوند. این وظیفه استعدادیابی و توجه به جوانان مستعد و مخترع از وظایف مهم پارک‌های علم و فناوری در سراسر کشور است که با نگاهی ویژه و نو و بهتر از گذشته از این استعدادهای ناب حمایت کنند و با در اختیارگذاشتن فضا و امکانات به آنها و حتی بردباری در برابر آزمون و خطاهای احتمالی این افراد شکوفایی این سرمایه‌ها را رقم بزنند.

گسترش شرکت‌های دانش‌بنیان که در سال‌های گذشته آغاز شده، اکنون با تدبیر راهگشای رهبر انقلاب وارد مرحله جدید و مهمی شده است و باید از این موقعیت به نفع کشور استفاده کرد. 

بی‌شک کشوری که بتواند از خیل عظیم استعدادهای جوان و دانشمندان و محققان و منابع مادی، خدادادی و انسانی خود به‌درستی استفاده کند، نه تنها بن بست ندارد بلکه می‌تواند به اوج برسد؛ و چقدر پرچم زیبای کشورمان به قله‌های پیشرفت و رشد و تعالی جهان می‌آید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از شرکت‌های«صوری» تا شرکت‌های«دانش‌بنیان» بیشتر بخوانید »

درصد مشارکت مردم یا مسئولان؟!

درصد مشارکت مردم یا مسئولان؟!



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: باز هم همچون تمام انتخابات گذشته بازار گمانه‌زنی‌ها و نظرسنجی‌ها در مورد میزان و درصد مشارکت مردم و واجدین شرایط در انتخابات مهم 28 خردادماه جاری داغ شده است. در این میان برخی معتقدند که مردم این‌بار هم با وجود همه گلایه‌ها، مشارکت بالایی در انتخابات خواهند داشت، عده‌ای پیش‌بینی می‌کنند که به علت همین گلایه‌ها و برخی نارضایتی‌ها، میزان مشارکت کاهش داشته باشد و البته برخی چهره‌های سیاسی نیز رندانه تلاش می‌کنند کاهش احتمالی مشارکت را به انجام وظیفه قانونی و صریح شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌ها ارتباط دهند نه نارضایتی‌ها از عملکرد مسئولان اجرایی! اما بد نیست به موضوع مشارکت از زاویه دیگری نگاه کنیم.

سؤال اینجاست؛ چرا همیشه میزان مشارکت مردم در ‌ترازوی تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها یا محوریت نظرسنجی‌ها قرار می‌گیرد؟ چرا یک‌بار موضوع «میزان مشارکت مسئولان» مورد توجه قرار نمی‌گیرد؟ میزان مشارکت در چه؟، بخوانید!

بدون تعارف مردم کشورمان را می‌توان در نیم قرن اخیر به‌عنوان الگو و پرچمدار مشارکت در بزنگاه‌های تاریخی و سرنوشت‌ساز کشور خود دانست. از مشارکت عظیم مردم در جریان نهضت و مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی با رای 98 درصدی تا حضور پرشور و تعیین‌کننده در 8 سال دفاع مقدس با نثار مال و جان خود و تقدیم بهترین فرزندانشان، از مشارکت و حضور ده‌ها میلیونی در تشییع پیکر پاک سردار دل‌ها، از مشارکت پرشور و مثال‌زدنی در انتخابات پرتعداد برگزار شده با وجود همه مشکلات و گلایه‌ها از عملکرد برخی از مسئولان تا حضور در هر صحنه‌ای که لازم بوده، همه و همه کتاب قطوری از مصادیق مسئولیت‌پذیری مردم و مشارکت در امور جاری کشور را به ارمغان آورده است.

اما سؤال این است که آیا این مشارکت مسئولانه از سوی مردم به اندازه کافی و مناسب از سوی مسئولان و مدیران اجرایی کشور که وظیفه خدمت به آنها را دارند پاسخ داده شده و آیا میزان مشارکت مسئولان در این عرصه همانند مردم مطلوب و رضایت‌بخش بوده است؟

هرچند با نگاهی منصفانه به عملکرد دولت‌های شکل گرفته در کشورمان در حداقل سه دهه اخیر و پس از جنگ تحمیلی می‌توان مصادیق و نمونه‌هایی از رویکردها و خدمات مثبت و تلاش برای پیشرفت کشور را هم دید، اما متأسفانه در نگاهی جامع‌تر نمونه‌های متعددی از رهاشدگی مسئولیت‌ها یا درصد نامطلوب مشارکت مسئولان در عمل به وظایف و سرگرم شدن در حواشی و کارهای بی‌ثمر را نیز می‌توان مشاهده کرد.

وقتی از رضایت یا نارضایتی مردم از عملکرد برخی مسئولان اجرایی سخن می‌گوییم به جرأت می‌توان ادعا کرد که هرجا دولت‌ها، انقلابی و وفادار به آرمان‌های انقلاب و امام عمل کرده‌اند نتیجه حاصل شده مورد تأیید و رضایت مردم بوده و به همان نسبت، فاصله گرفتن از این آرمان‌های مورد تأیید و علاقه مردم از سوی دولت‌های مختلف دلخوری و نارضایتی آنها را در پی داشته است. برای اثبات این ادعا باید گفت مگر نه اینکه توقع مردم از مسئولان کشور چیزی جز ساده زیستی و پرهیز از روحیه ‌اشرافی‌گری با دامن ‌زدن به تجملات، یا پرهیز از سیاست‌زدگی مخرب و حواشی بی‌ثمر یا دل نسپردن و چشم ندوختن به وعدهای پوچ دشمنان قسم‌خورده نظام، همچنین لحظه‌ای غافل نشدن از خدمت بی‌منت به محرومان و اقشار ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه، یا تلاش همه‌جانبه برای رشد اقتصاد و تولید با نگاه به توانمندی‌های کم نظیر داخلی و… نیست؛ آیا این انتظارات چیزی جز آرمان‌های اصیل انقلاب و امام امت می‌باشد؟ آیا بی‌توجهی و زیر پا گذاشتن این انتظارات به حق توسط مسئولان که باعث نارضایتی مردم می‌شود چیزی جز زیر پا گذاشتن اصول و آرمان‌های انقلاب است؟

با در نظر گرفتن این اصول و انتظارات، تداوم برخی مشکلات و تبدیل آنها به دردهای مزمن با وجود امکان رفع با اندکی همت و تن دادن به سختی‌ها به جای عافیت‌طلبی، همان ریشه نارضایتی مردم است.

با این نگاه می‌توان به تداوم درد مزمن بوروکراسی اداری، تداوم و رشد تصاعدی قاچاق، تداوم فشار بر تولیدکنندگان، تداوم معضل بیکاری و عدم استفاده مطلوب از خیل جوانان تحصیل کرده و خلاق، تداوم و رشد وحشتناک نقدینگی سرگردان، تداوم حیات دلالان زالوصفت، تداوم سیر افزایش قیمت‌ها و عدم نظارت مناسب بر سیستم توزیع، درجا زدن صنعت خودروسازی به‌عنوان نمونه‌های متعدد دیگر از مصادیق مشارکت نامطلوب یا ناکافی دولت‌های گذشته (البته به نسبت‌های مختلف) در رفع موانع پیش پای زندگی مردم‌ اشاره کرد. مشکلاتی که در سال‌های اخیر و در دولت کنونی متأسفانه با ضعف مشهود عملکرد دولت و چشم دوختن غیرطبیعی به گره‌گشایی مشکلات به دست دشمن، بیش از هر زمان دیگری خودنمایی می‌کنند و عجیب آنکه مسئولان دولتی منت بدتر نشدن شرایط را نیز بر سر مردم می‌گذارند!

مردم البته به نیکی می‌دانند که هرجا و در هر حوزه‌ای خواه در گوشه‌ای از دولت یا بخش‌های مختلف نهادها و سازمان‌های دیگر کشور، پرهیز از حواشی بیهوده، عمل به وظیفه، باور به توانمندی داخلی، تبعیت از رهبر حکیم، دل نبستن واهی به دشمن، پرهیز از تنبلی و سستی و حرافی به جای عمل، توجه به شایسته‌سالاری و پرهیز از مدیریت رانتی و در یک کلام انقلابی‌گری اصل و معیار عمل قرار گرفت شاهد پیشرفت و رشد حیرت‌انگیز در بخش‌های مختلف بوده‌ایم، شاهد مثال این موضوع رشد صنایع موشکی و دفاعی همچنین پیشرفت در رشته‌های مختلف علمی ‌از هسته‌ای تا نانوتکنولوژی و سلول‌های بنیادی و… یا خودکفایی در تولید گندم در مقاطعی از سال‌های گذشته تا بی‌نیازی در واردات بنزین و حتی ایجاد ظرفیت صادرات آن با ورود جوانان و نهادهای انقلابی خدمتگزار می‌باشد. به این فهرست باید حضور مقتدرانه و امنیت بخش در سطح منطقه به پشتوانه رهبری هوشمندانه و حضور نیروهای غیور نظامی و فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر فرماندهان سلحشور را نیز اضافه کنیم. از سوی دیگر هر جا از آرمان‌ها و شعارهای اصیل انقلاب اسلامی و مدیریت در ‌تراز انقلاب فاصله گرفتیم یا به سمت عمل به نسخه‌های غیربومی‌ و ناسازگار در حوزه‌های اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و… رفتیم عواقب ناخوشایندی را تجربه کردیم.

مردم فهیم ما که تفاوت مسئولیت‌پذیری و عمل به مسئولیت را با کم‌کاری، حرافی و وظیفه نشناسی کاملاًً درک می‌کنند، بارها ثابت کرده‌اند که همان‌طور که عقد اخوت با هیچ مسئول کم‌کار یا حزب و جناحی نبسته‌اند، قدرشناس خدمت و وظیفه‌شناسی مسئولان سالم و انقلابی هستند. نمونه این قدرشناسی را می‌توان در حضور بی‌نظیر و چندین میلیونی مردم در تشییع پیکر پیر و مراد الهی خود یا بدرقه سردار پاک سرشت و اسطوره‌ای خود شهیدحاج قاسم سلیمانی یا شهید حججی‌ها و شهدای غواص و سایر شهدای مدافع وطن و مدافع حرم مشاهده کرد یا این مشارکت همراه با قدرشناسی را در تجلی عشق مردم به رهبر حکیم و فرزانه خود و لبیک به ایشان در عرصه‌های مختلف از جمله حضور بی‌نظیر در رزمایش همدلی لمس کرد.

اما یکی دیگر از جلوه‌های گلایه مردم از مسئولان اجرایی در کنار عملکرد آنها، برخی بی‌صداقتی‌ها یا رفتارها و سخنان ناامیدکننده است.

در روزهای اخیر اولین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد که چند نکته درخصوص این مناظره قابل توجه است. رهبر معظم انقلاب همواره ضمن تأکید بر لزوم جلب مشارکت مردم در انتخابات از اهمیت امیدآفرینی برای اقشار مختلف جامعه سخن گفته‌اند. متأسفانه در مناظره اخیر برخی از کاندیداهای نزدیک به یک جریان خاص با نمایش از قبل دیکته‌شده و تمام و کمال بی‌اخلاقی و تهمت و توهین به سایر نامزدهای این عرصه به جای پرداختن به مسئله اقتصاد که موضوع این مناظره بود در شرایطی که مردم زیادی خسته از مشکلات اقتصادی منتظر بودند تا برنامه‌های کاندیداهای مختلف را شنیده و به ارزیابی بپردازند باعث تأسف و ناامیدی طیف زیادی از بینندگان و شنوندگان و محروم کردن آنها از بهره‌مندی مطلوب و متقاعدکننده از مناظره شدند. آیا این افراد که خود را مدعی و نگران مشارکت مردم در انتخابات دانسته و یکی از آنها در اقدامی ناپسند بدون‌ اشاره به ضعف عملکرد و نارضایتی مردم از دولتی که وی تا چند روز پیش در آن مسئولیت یکی از گلوگاه‌های مهم اقتصادی را در اختیار داشته، از اطمینان خود از مشارکت نکردن درصد زیادی از مردم به دلایلی واهی سخن می‌گوید، می‌خواهند مشارکت مردم را با دروغ و تهمت و سیاه‌بازی بالا ببرند؟ این مناظره نشان داد که چه کسانی مردم را ناامید می‌کنند.

این در حالی است که چند روز قبل یعنی ششم خرداد رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس در توصیه به نامزدهای انتخابات پیش رو فرمودند: «انتخابات را صحنه‌ جنگ قدرت قرار ندهید. نگاه نکنید به آن چیزی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی معمول است که برخوردهای اهانت‌آمیز آبرویشان را برد. ما در گذشته هم هر وقتی که نامزدها در مناظرات تلویزیونی و غیره روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ‌ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحاء ضررکرد؛ در گذشته هم این جور بوده. این‌جوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنین خواهد شد. میدان انتخابات، میدان مسابقه‌ خدمت است.»

اکنون که در آستانه انتخاباتی بسیار مهم و تعیین‌کننده هستیم باید به مردم بزرگوار و فهیم کشورمان یادآور شد که حضور پرشور و مشارکت بالای آنها در این انتخابات و برگزیدن هوشمندانه سکاندار مسئولیت خطیر اجرایی کشور در چهار سال آینده با رای بالا و پشتوانه دلگرم‌کننده مردمی در عرصه داخلی و خارجی بسیار حائز اهمیت است، تا جایی‌که رهبر انقلاب در سخنان 14 خردادماه خود با اشاره به اینکه امام(ره) انتخابات را فریضه‌ دینی می‌دانستند، فرمودند: «در وصیّت‌نامه‌ امام یک عبارت بسیار هشداردهنده‌ای هست که می‌فرمایند: «عدم حضور در انتخابات، در بعضی مقاطع چه بسا گناهی باشد در رأس گناهان کبیره»؛ یا در یک بیان دیگر می‌فرمایند: «کوتاهی در مشارکت – یعنی مشارکت در انتخابات- دارای پیامدهای دنیوی، چه بسا تا نسل‌های بعد و مستلزم بازخواست الهی است».

از سوی دیگر باید به نامزدهای محترم انتخابات هم متذکر شد که گمان نکنند گرفتن رای از مردم و نشستن بر کرسی ریاست جمهوری پایان کار است بلکه انتخاب از سوی مردم شروع راه مهم خدمت به کسانی است که همچون همیشه با دنیایی از امید چشم به منتخب خود دوخته‌اند تا ضمن عمل به وعده‌های انتخاباتی بالاترین درصد مشارکت در آبادانی کشور و عمل به وظیفه را از خود به یادگار بگذارد.

فراموش نکنیم مشارکت مسئولانه مدیران اجرایی کشور در عمل به وظایف و پرهیز از حواشی بی‌ثمر و غنیمت شمردن فرصت زودگذر خدمت، بهترین تضمین برای تداوم مشارکت بالای مردم در انتخابات است و مردم نیز می‌دانند هرچند برخی کم‌کاری‌ها و سوءتدبیرها در سال‌های گذشته کام آنها را تلخ کرده است اما قطعاً حضور در پای صندوق‌های رای و انتخاب هوشمندانه و آگاهانه بهترین راه برای رفع کژی‌ها و رفع موانع و بهترین راه برای پایان دادن به مشکلات کشور است.

راستی؛ اگر یک یا چند تعمیرکار در تشخیص عیب خودروی ما دچار خطا یا اشتباه شوند خودرو را کنار خیابان رها کرده و از تعمیر آن ناامید می‌شویم یا تلاش بیشتری برای یافتن بهترین و متخصص‌ترین تعمیرکار و رفع مشکل خودروی خود می‌کنیم؟



منبع خبر

درصد مشارکت مردم یا مسئولان؟! بیشتر بخوانید »