عباس عبدی

بادبان‌ها را بکشید

بادبان‌ها را بکشید



بزرگنمایی مشکلات و مقصردانستن سیاست‌های پیشین ناامیدی مردم نسبت به ساختار را به‌همراه دارد و جلوگیری از شکل‌گرفتن این حس میان مردم کار چندان راحتی نیست.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مواجهه رسانه‌های اصلاح‌طلب نسبت به ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان با مضامینی مثل روبه‌رویی او با بحران و مطالبات متنوع و مشکلات در راه همراه است.

در این رویکرد رسانه‌ها و افراد هوادار و نزدیک به رئیس‌جمهور از این عبارات به‌عنوان مانع و توجیهی برای به بن‌بست‌خوردن‌های «احتمالی» این دولت استفاده می‌کنند. این موضوع اما تبعاتی دارد که «کاهش سطح مطالبات» یکی از آنهاست.

اینکه مشکلات کشور را در ذهن مردم بزرگ و بزرگ‌تر کنیم، انتظارات و حتی کنش‌های مدنی آنها را در سطوح پایین و میانی محدود می‌کند.

بهتر است این موضوع هم در نظر گرفته شود که در سال‌های اخیر کشور همواره با مشکلات مختلفی به‌خصوص در حوزه‌های اقتصادی روبه‌رو بوده و تعرفه‌های رای مردم دقیقا به دلیل رفع این مشکلات به صندوق ریخته می‌شود.

بنابراین این حجم از بزرگ‌نمایی مشکلات توسط برخی از رسانه‌ها و افراد نه‌تنها گره‌ای از آنها باز نمی‌کند بلکه پیامدهای منفی قابل‌توجهی نیز به همراه دارد.

از مشکلات در راه نترسید

در دنیای «هواداری» افراد از موضوع مورد علاقه خودشان حمایت و درصورت لزوم از او برابر هجمه‌ها دفاع می‌کنند. این کنشی طبیعی است اما این روند جایی از حالت طبیعی خود خارج می‌شود که سطوح هواداری از مسیر عقلانی خود منحرف شده و کارویژه اصلی خود یعنی «حمایتگری» را جایگزین کنش‌های فرعی می‌کند.

همزمان با انتخاب مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم، فعالیت‌های حمایتی از او شدت گرفته و مردم فارغ از اینکه روز ۱۵ تیر تعرفه مرقوم به نام او را در صندوق‌های قرمزرنگ انداخته‌اند یا نه، سعی می‌کنند در مسیر حکمرانی کشور او را همراهی کنند.

در مسیر هموارسازی اما برخی با بحرانی ‌جلوه دادن وضعیت کشور سطح انتظارات از چهاردهمین تیم دولت را کاهش می‌دهند.

«مشکلاتی که در راهند» تیتر صفحه اول روزنامه «اعتماد»، یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات بود. این روزنامه اصلاح‌طلب مهم‌ترین اولویت‌های پزشکیان را مورد بررسی قرار داده و با این تیتر که مشکلاتی که در راهند، به استقبال کارگزاران جدید رفته است.

محمدعلی ابطحی فعال اصلاح‌طلب با اشاره به اینکه مطالبات غیرواقعی و حداکثری از دولت آینده کشور را با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌کند؛ نوشت: «باید باور کنیم که رقبا به‌صورت منسجم در حال فعالیت هستند. از رقبای پزشکیان هم باید دعوت کرد که با دولت همکاری کنند.» احمد زیدآبادی از دیگر فعالان اصلاح‌طلب هم تاکید کرده است: «کوه مشکلاتی که بر سر راه دولت مسعودپزشکیان قد علم کرده است بر هیچ فرد آگاهی پوشیده نیست.» عباس عبدی هم وعده‌های دولت رئیسی برای حل این مشکلات را شکست‌خورده دانسته است و نوشت: «تورم به جای نصف و تک‌رقمی شدن افزایش یافته، حتی رکورد ۸۰ ساله تورم شکسته شده است. اکنون افق روشنی برای رشد اقتصادی پایدار وجود ندارد، ساخت مسکن و تولید شغل با وعده‌های داده‌شده فاصله بسیاری دارد، همچنانکه چشم‌اندازی از رفع تحریم‌ها وجود ندارد. مجموعه این موارد موجب ناترازی‌های شدیدی در انرژی، بودجه دولت، محیط‌زیست و… شده که برای کشور و آینده آن خطرناک است.» یکی از وب‌سایت‌های اصلاح‌طلب هم چالش‌های پیش روی پزشکیان در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بررسی کرده و راه‌حل تمام چالش‌های موجود در کشور اعم از مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در گرو تندروهای جریان مقابل دانسته شده. روزنامه دیگری در این باره نوشت: «فشارهای اقتصادی به‌وجودآمده ناشی از ناکارآمدی تصمیمات اقتصادی دولت در کنار مشکلات ناشی از خروج آمریکا از برجام و افزایش قابل‌توجه ارزش کالاها، خدمات و ارزاق عمومی موجبات ایجاد انتظارات فزاینده بهبود وضعیت اقتصادی در آحاد جامعه بالاخص پس از تاکید بر لزوم بازگشت به میز مذاکرات از سوی ساکن بعدی خیابان پاستور در مناظرات انتخاباتی فراهم آورده است.»

اصلاح‌طلبی علیه اصلاح‌طلبی

قرار دادن دولت جدید در هزارتوی مشکلات و توجیه ناکارآمدی در حل آنها چندان عمل موثری نیست. شاید این موضوع در نگاه اولیه و کوتاه‌مدت کارآمد باشد و حتی آورده‌های مثبتی هم داشته باشد اما در طول زمان تبدیل به یک بافتار سیاسی و اجتماعی فرسوده‌ای می‌شود که گذر از آن راحت نخواهد بود. در شرایط کنونی از مشکلات موجود می‌توان به‌عنوان فرصت و انگیزه‌ای مناسب برای حل آنها استفاده کرد.

بادبان‌ها را بکشید

دولت جدید ممکن است ‌انگیزه و فرصت مناسبی برای اجرای اصلاحات و تغییرات داشته باشد که دولت‌های قبلی نتوانسته‌اند به آنها بپردازند. در عین حال بزرگنمایی این مشکلات منجر به ناامیدی و نتیجه عکس می‌شود.

از وجود مشکلات می‌توان برای مشارکت فعال و حمایتگر مردم در حل آن استفاده کرد. مردم اعم از طرفداران دولت جدید و حتی ۴۵ درصدی که به آن رای نداده‌اند، ممکن است درصورت آگاهی از تلاش تیم دولت برای حل مشکلات از آنها حمایت کنند با این امید که مشکلات موجود حل شوند. حمایت‌های مردمی فزاینده می‌تواند به دولت جدید قدرت و مشروعیت بیشتری برای اقداماتش بدهد.

ورود فرد یا تیم‌های جدید به حوزه‌های مختلف، نشانگر ‌انگیزه، نوآوری و روحیه کاری بیشتر نسبت به رفع چالش‌های موجود است بنابراین باید برای کمک به این موضوع از بزرگ‌نمایی مشکلات جلوگیری شود تا دولت جدید به سردرگمی دچار نشود. همان‌طور که اشاره شد رجوع به مشکلات گذشته در دولت‌ها امری مرسوم است. این موضوع جواب هم می‌دهد، اما در کوتاه‌مدت.

بزرگنمایی مشکلات و مقصردانستن سیاست‌های پیشین ناامیدی مردم نسبت به ساختار را به‌همراه دارد و جلوگیری از شکل‌گرفتن این حس میان مردم کار چندان راحتی نیست.

علاوه‌بر این، تعریف بحرانی از شرایط موجود نه‌تنها انتظارات را کاهش نمی‌دهد که موجب تولید تقاضاهای اساسی از دولت شده و با توجه به اینکه دولت جدید تجربه و منابع کافی برای مدیریت آنها ندارد، مسیر کارآمدی‌اش با این انتظارات متنوع، پیچیده و اولویت‌بندی‌نشده مختل می‌شود. درنهایت دولت مسعود پزشکیان که سبد رای متنوعی داشته، اگر نتواند با چالش‌های بازنمایی‌شده توسط طرفداران و حلقه‌های نزدیک به خودش به‌درستی تعامل کند، سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی را از دست می‌دهد.

به‌طور کلی اینکه دولت جدید در شرایط بحرانی روی کار آمده هم می‌تواند فرصت‌هایی برای اصلاحات و بهبود ایجاد کند و هم چالش‌ها و مشکلاتی را به همراه داشته باشد. موفقیت دولت جدید بستگی به توانایی آن در مدیریت بحران، ایجاد اعتماد عمومی و اجرای سیاست‌های موثر دارد.

به گذشته برگردیم یا آینده را ببینیم؟

خروج از این برساخت ذهنی ناپایدار از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور امری ضروری است و در عین‌حال راه‌حل‌هایی برای آن تعریف شده:

۱. درک علل و ریشه مشکلات: بررسی عملکرد دولت‌های گذشته و تحلیل علل مشکلات می‌تواند به درک بهتری از وضعیت فعلی منجر شود و از تکرار اشتباهات جلوگیری کند.

۲. مسئولیت‌پذیری و شفافیت: توجه به نقش دولت‌های گذشته در ایجاد مشکلات و البته رفع آنها می‌تواند به مسئولیت‌پذیری و شفافیت بیشتر در سیستم حکمرانی کشور کمک کند. این موضوع باعث می‌شود تا دولت جدید و دولت‌ها در آینده نسبت به تصمیمات و عملکرد خود دقت بیشتری داشته باشند.

در دیدگاه دیگر، توجه به گذشته کنار گذاشته شده و نگاه به آینده مدنظر قرار گرفته است:

۱. تمرکز بر راه‌حل‌ها: همان‌طور که پیش‌تر ذیل تبعات بزرگ‌نمایی مشکلات اشاره شد شایسته است که به‌جای این این امر بر راه‌حل مشکلات تمرکز شود. نگاه به آینده و تمرکز بر راه‌حل‌های عملی برای مشکلات موجود می‌تواند به پیشرفت و توسعه کشور کمک کند. تمرکز بر آینده به معنای حرکت به سوی بهبود و استفاده از فرصت‌ها برای ایجاد تغییرات مثبت است. اگر جای این رویکردها عوض شود جامعه از حرکت متوقف می‌شود.

۲. انرژی و ‌انگیزه برای بهبود: تمرکز بر آینده و حل مشکلات می‌تواند ‌انگیزه و انرژی مثبتی برای دولت و جامعه ایجاد کند. این ‌انگیزه می‌تواند به تحرک و پیشرفت بیشتر منجر شود. همچنین منجر به تقویت امر ملی و سرمایه اجتماعی که از فرصت‌های امروز کشور ماست می‌شود.

۳. همبستگی و همکاری: نگاه به آینده و حل مشکلات نیازمند همکاری و همبستگی میان دولت، مجلس و قوه‌قضائیه است. همچنین حضور فعال نهادهای مختلف و مردم نقش بسزایی در این مسیر دارد. این همکاری می‌تواند به ایجاد جو اعتماد و تعامل مثبت منجر شود.

به نظر تعادل و ترکیب این دو رویکرد می‌تواند مسیر بهتری برای پاسخ به چالش‌ها ترسیم کند:

۱. یادگیری از گذشته و حرکت به سوی آینده: بهترین رویکرد می‌تواند ترکیبی از هر دو باشد؛ به این معنی که از گذشته یاد بگیریم و درس‌هایی که می‌توانیم از آن بگیریم را مد نظر قرار دهیم، اما تمرکز اصلی را بر حل مشکلات و پیشرفت به سوی آینده قرار دهیم.

۲. انتقاد سازنده و پیشنهادها: اینکه صرفا دولت‌های گذشته نقد شوند و عملکرد دوره ریاست‌جمهوری محدود به این کار شود نه‌تنها مسائل را حل نمی‌کند که باعث از کار افتادن چرخ‌های توسعه و پیشرفت می‌شود. انتقاد از عملکرد دولت‌های گذشته باید سازنده و با پیشنهادهای عملی برای بهبود وضعیت همراه باشد.

این رویکرد می‌تواند به بهبود و اصلاح عملکرد دولت کمک کند. درنهایت، توجه به گذشته برای یادگیری و جلوگیری از تکرار اشتباهات ضروری است اما تمرکز اصلی باید بر آینده و تلاش برای حل مشکلات موجود باشد. این تعادل می‌تواند به دستیابی به نتایج مثبت و پیشرفت کشور کمک کند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بادبان‌ها را بکشید بیشتر بخوانید »

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان! / واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافان

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان! / واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافان



از جمع حامیان انتخاباتی نامزد اصلاحات و سابقه شخص وی؛ صداهای امیدبخشی برای آینده گرانی و اوضاع اقتصادی مردم به گوش نمی‌رسد.

سرویس سیاست مشرق «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان!

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان! / واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافان

فردی به نام جعفر گلابی، اخیراً طی یادداشتی که اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد، برای مدح مسعود پزشکیان نوشت:‌ او قرار نیست معجزه کند و وعده‌های ناشدنی نخواهد داد ولی…

گلابی سپس وعده و وعیدهایی را به پزشکیان نسبت داده است که تیترهای آنها را در ادامه می‌خوانید:

۱_در رفع تحریم‌ها ابتکارات عملی به خرج خواهد داد.

۲_با غول‌های افسارگسیخته تورم و فساد و تهدیدهای خارجی و شکاف میان دولت و ملت گلاویز می‌شود.

۳_وزیر خارجه‌اش زبان دنیا را خوب خواهد دانست.

۴_وزیر اقتصادش تمام ظرفیت‌های علمی کشور را به‌ کار خواهد بست.

۵_وزیر ارشادش با سینما و هنر و فرهنگ و روزنامه‌ها و دنیای مجازی آشتی خواهد کرد.

۶_ وزیر کشورش با زبانی نرم و فروتنانه با زنان و دختران و جوانان و نوجوانان سخن خواهد گفت.

۷_وزیر کارش بدون شعار کارگران را بر صدر خواهد نشاند.

۸_وزیر علومش در اکرام و احترام اساتید دانشگاه و دانشجویان عملا وارد میدان خواهد شد.

۹_با آقای پزشکیان اخلاق و برادری و آگاهی و دوستی و عدالت جانی تازه خواهند گرفت.

۱۰_ آشتی بزرگی صورت می‌گیرد و حبس‌ها و حصرها به حداقل می‌رسند. [۱]

*با خوانش ۱۰ وعده فوق که به آقای پزشکیان نسبت داده شده، آقای پزشکیان همانند دولت روحانی، جهان را گلستان خواهد کرد!

جالب آنکه نویسنده محترم در عین حال مدعی شده است که قرار نیست پزشکیان معجزه کند!

ما قضاوت درباره این وعده‌ها و کارنامه پزشکیان پیرامون آنها را بر عهده مخاطبان محترم می‌گذاریم.

بماند که برخی از این وعده‌ها اساسا در سطح اختیار یا توانایی هیچ رئیس‌جمهوری نیست!

***

واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافان

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان! / واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافانبر اساس یک تصمیم عجیب دولت سیزدهم؛ فرش دستباف ایرانی که به خارج از کشور صادر شده است؛ ‌من‌بعد می‌تواند مجددا بعنوان فرش مستعمل به کشور وارد شود و حتی در نمایشگاه نیز فروخته شود!

اتفاقی عجیب، تلخ و بی‌منطق که بهانه آن امکان عملیات تعمیر، رفوگری، شست و شو و رنگ برداری در داخل کشور عنوان شده است.

به گزارش مجاهدت از تسنیم، این رخداد تلخ که از بهمن ماه گذشته به تصویب دولت رسیده است؛ همچنین به فرش‌های بازآوری شده به ایران اجازه عرضه در نمایشگاه را هم می‌دهد! [۲]

در همین راستا رئیس مرکز ملی فرش دستباف نیز اخیراً طی اظهاراتی با افتخار گفته است:‌ ورود موقت فرش‌دست‌باف به منظور رفوگری از سال گذشته در حال انجام است.

به گزارش مجاهدت از ایرنا، او می‌افزاید: در خصوص ورود قطعی فرش دست‌باف هم لایحه مربوطه در هیات دولت است، که به زودی انجام خواهد شد! [۳]

*ما اعتراف می‌کنیم که با چشمان پر از اشک این خبرهای مرتبط با صنعت فرش دستباف را خواندیم…

فرشی که دسترنج هزاره‌ی ایرانیان است و از گرده همین دیرینگی و رنج‌زادگی و مردمی بودن به گرانقیمتی و یکتایی رسیده اما حالا به یمن نگاه عجیب مسئولان امر قرار است تبدیل به کالایی دم دستی و بی‌ارزش شده به نحوی که خارجی‌ها بتوانند پس از استفاده؛ آنرا به خودمان بفروشند!

و ما هم قانون‌مدار و با افتخار؛ این فرش مستعمل را روی سر نهاده و به کشور برگردانیم و اگر هم دیگر آنرا نخواستند؛ هیچ ایرادی ندارد!

عجیب آنکه می‌بینیم بهانه‌هایی مثل رفوکاری و تعمیر برای واردات فرش‌های دستباف عنوان شده و این در حالی است که رفوکاری و تعمیر صرفا باید برای فرشی به کار برود که در داخل ایران تولید و مستعمل شده زیرا طبعا تعمیر برای فرش گرانقیمت صادر شده هیچ معنایی ندارد!

در واقع مشتری خارجی باید پس از استفاده از کالای مصرفی فرش؛ قالی نو بخرد نه اینکه به بهانه رفو کاری و غیره همان قالی را به خودمان پس بدهد یا خواستار خدمات پس از فروش در کالای مصرفی باشد!

و ما هم با افتخار قاشق غذا را دور سر بچرخانیم و همان قالی را به ایران وارد و تعمیر کنیم و احیانا اگر مشتری خارجی تقاضامند دریافت فرش تعمیری خودش نبود هم آنرا در نمایشگاه‌های فرش ایران به فروش برسانیم!

این عملا یک کاپیتولاسیون در صنعت فرش است که در ماه‌های اخیر اتفاق افتاده و از رحم ناپاک آن نیز یک اتفاق بسیار بد متولد می‌شود که همان “ارزانی و تبدیل شدن فرش دستباف ایرانی به دستمال” است.

جالب است که مخاطبان محترم بدانند آن دسته از کشورهای دنیا که کالاهای گرانقیمت مصرفی بااصالت دارند؛ در صورت صادرات هرگز چنین گشاده‌دستی‌های بیجایی را در قبال آن کالاها ندارند و معتقدند کالای گرانقیمت صادر شده؛ رفت که رفت!

بماند که این هم جای سوال است که صادرکنندگان قَدَر فرش ایرانی چرا به خود زحمت ایجاد چند واحد تعمیرکاری فرش در کشورهای هدف را نمی‌دهند اما در مقابل زحمت صدبرابری دریافت همان فرش، وارداتش به ایران، تعمیرش و سپس عودت آن به مشتری خارجی یا فروشش در نمایشگاه ایرانی را به جان می‌خرند!؟

این قضیه به شدت تأسف‌انگیز و مشکوک است و جا دارد که حتی نهاد امنیتی به مسئله ورود کند.

مجددا تأکید می‌شود که فرش‌بافی و هنر قالی؛ یک هنر هویتی و گرانقیمت ایرانی است که بار اصلی آن بر دوش زنان و مردان و دختران زحمتکشی است که با عزت نفس در کارگاه‌های کوچک و خانه‌های محقّرشان اما دوست‌داشتنی‌شان کالای مهم فرش را تولید می‌کنند اما به جای اینکه ذینفع اصلی بهای فرش باشند؛ اینچنین قربانی قوانین عجیب و ابعاد تاریک ماجرای “واردات فرش دستباف ایران به ایران” می‌شوند!

این ماجرا باید هرچه سریعتر ملغی شود.

“جای آن است که خون موج زند در دل لعل/ زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش”

***

سکوت تئوریسین‌های پزشکیان درباره تورم و “گرانی”

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان! / واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافان

عباس عبدی، از تئوریسین‌های جریان چپ در یادداشتی که در شماره دوشنبه گذشته روزنامه اعتماد منتشر کرده؛ خطاب به پزشکیان نوشته است:

“وعده‌های بی‌پایه و نشدنی ندهید. سال ۱۴۰۰ را به یاد بیاورید، مبادا بگویید که تورم را نصف و تک‌رقمی می‌کنم. آنان که به شما رأی می‌دهند این حرف‌ها را توهین به خود خواهند دانست. من سعی می‌کنم ایده‌های خود را به نحوی منعکس کنم یا به اطلاع برسانم ولی می‌دانم که در یک موقعیت تاریخی خطیری هستید، مسوولیت شما تکرار نشدنی است.“[۴]

*ما هم با آقای عبدی موافقیم که وعده نصف یا تک‌رقمی کردن تورم وعده معقولی نیست. اما کاهش آن که معقول است!

ما و مردم توقع این را نداریم که آقای عبدی بعنوان تئوریسین، لام تا کام درباره “لزوم کاهش تورم” چیزی به روی مبارک نیاورد و آقای پزشکیان هم با سخنانی که چند ماه قبل در انتقاد از پایین بودن تعرفه‌های درمانی بیان کرده بود؛ عملا نوید گرانی‌های بیشتر را بدهد! [۵]

با این توصیه‌های عبدی و آن اظهارات پزشکیان یعنی مردم ایران در صورت پیروزی پزشکیان باید شاهد گرانی بیشتر باشند و قاتق نانشان را به کشاکش‌های سیاسی گره بزنند!

و البته این بسته به انتخاب خود مردم است…

***

۱_https://www.etemadonline.com/tiny/news-۶۶۲۹۷۵

۲_https://tn.ai/۳۰۳۸۲۶۱

۳_https://irna.ir/xjQMJm

۴_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/۲۱۸۰۴۵/۵۱-

۵_ mshrgh.ir/۱۶۱۱۳۱۶

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۱۰ معجزه در دولت پزشکیان! / واردات فرش دستباف ایرانی؛ آتش در خرمن قالیبافان بیشتر بخوانید »

کشمکش در جبهه اصلاحات درباره یک نامزد اختصاصی/ سرگردانی اصلاح‌طلبان در تکرار انتخابات ۷۶، ۸۴، ۹۲ یا ۱۴۰۰/ تاج‌زاده: انتخابات را تحریم کنید!

کشمکش در جبهه اصلاحات درباره یک نامزد اختصاصی/ سرگردانی اصلاح‌طلبان در تکرار انتخابات ۷۶، ۸۴، ۹۲ یا ۱۴۰۰/ تاج‌زاده: انتخابات را تحریم کنید!



اصلاح‌طلبان گرچه تلاش می‌کنند در قالب جبهه اصلاحات برنامه‌های انتخاباتی خود را پیش برده و به کنشگری بپردازند اما فعلاً با دو مشکل مواجه هستند.

سرویس سیاست مشرق- ورود اتوبوسی اصلاح‌طلبان به انتخابات و جدال بر سر داشتن نامزد اختصاصی یا حمایت از فردی خارجی از تشکیلات باعث کشمکش در جبهه اصلاحات شده است. تأملی برکنش‌ها و محورهای رسانه‌ای جریان اصلاحات بیانگر آن است که اختلافات درزمینهٔ راهبرد انتخاباتی جریان اصلاحات همچنان مسئله اصلی این جریان می‌باشد.

بررسی‌ها در این زمینه نشان می‌دهد که مبتنی بر راهبرد اتخاذشده از سوی احزاب و طیف‌های مختلف جریان اصلاح‌طلب پرسش اصلی مطرح در این جبهه عبارت است از اینکه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تکرارکننده چه دوره‌ای از انتخابات پیشین می‌تواند باشد، تکرار ۷۶، تکرار ۱۳۸۴، تکرار ۱۳۹۲ یا تکرار ۱۴۰۰؟

در همین رابطه گفته می‌شود که شخص خاتمی و برخی از مشاوران وی بر لزوم تکرار انتخابات ۷۶ با به میدان آوردن چهره‌ای نو، غیرتکراری و برخوردار از حمایت پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان تأکید کرده و درعین‌حال تصریح می‌کنند که تکرار انتخابات ۹۲ و رفتن به‌سوی کاندیدای غیر اصلاح‌طلب باید از روی میز جبهه اصلاحات حذف شود.

از سوی دیگر اما برخی احزاب و طیف‌های میانه‌روی جریان اصلاحات همچون حزب کارگزاران سازندگی بر مطلوب بودن رفتن به‌سوی تکرار انتخابات ۷۶ تصریح دارند اما تأکید می‌کنند اما در صورت رد کاندیدای اصلاح‌طلب باید جریان اصلاحات با پرهیز از تجربه ۸۴، به‌سوی تکرار انتخابات ۹۲ حرکت کند.

در این رابطه حسین مرعشی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی با اشاره به اینکه کاندیدای معرفی‌شده از سوی اصلاح‌طلبان باید دارای ۳ شرط باشد، «تأیید صلاحیت نامزد اصلاح‌طلب از سوی شورای نگهبان»، «وجود ظرفیت اجماع در نامزد معرفی‌شده» و «جلب حمایت نظام» را به‌عنوان این ۳ شرط مطرح و عملاً از وجود گرایش‌هایی در جبهه اصلاحات رونمایی می‌کند که نسبتی با این ۳ شرط ندارند.

وی اما در ادامه نسبت به تکرار تجربه انتخابات ۸۴ هشدار داده و ضمن تأکید بر لزوم توجه جریان اصلاحات به خواست جامعه تصریح می‌کند که باید ببینیم، جامعه چه می‌خواهد!

دبیر کل حزب کارگزاران گفته است:

ما سیاسیون ممکن است بتوانیم بر یک فرد به توافق برسیم اما آن فرد باید با استقبال گروه‌های اجتماعی مواجه شود. نمی‌توان نسبت به خواست و مطالبات زنان، جوانان، دانشگاهیان، فرهنگیان، اصناف، کارگران، کشاورزان، صنعتگران، بازرگانان و سایر اقشار جامعه بی‌توجه بود و انتظار توفیق در انتخابات داشت. یک برآورد تمایلات عمومی لازم است که در نظرسنجی‌ها خودش را نشان خواهد داد؛ بنابراین ما باید به نظرسنجی‌ها توجه زیادی داشته باشیم و به سمتی برویم که کسانی را در جمع‌های سیاسی پیشنهاد کنیم که در نظام اجتماعی دارای مقبولیت باشند.

از جانب دیگر اما برخی از تحول‌خواهان در بدنه جریان اصلاحات همچون مصطفی تاج‌زاده هستند که طی پیام‌های به جبهه اصلاحات و بابیان اینکه اتفاق خاصی نیفتاده بر ضرورت تکرار انتخابات ۱۴۰۰ یعنی تحریم انتخابات تأکیددارند. وجود این شرایط در جبهه اصلاحات اما موجب شده که عباس عبدی از فعالان اصلاح‌طلب نیز با تأکید بر اینکه ️جبهه اصلاحات در یک سردرگمی تحلیلی قرارگرفته است، تصریح کند که باعث تأسف است که بگویم دوستان جبهه اصلاحات در یک سردرگمی تحلیلی قرارگرفته و قادر نیستند تصمیمات سیاسی جامعی را اتخاذ کنند.

عبدی نوشته است:

دوستان اعلام کرده‌اند که مشارکت جبهه در انتخابات منوط به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی خود خواهد بود. هم به لحاظ راهبردی نادرست است و هم از منظر تاکتیکی. شرط گذاشتن به‌تنهایی به معنای تهدید و تقابل است و باید حضور انتخاباتی را از طریق گفت‌وگو و تفاهم حل کرد و نه شرط و شروط گذاشتن…

عبدی با تصریح بر اینکه آن گزاره به لحاظ تاکتیکی نیز به دو دلیل ایراد جدی دارد، می‌نویسد، اول اینکه چرا یک نیروی سیاسی باید دست خود را در اتخاذ تصمیمات سیاسی بعدی ببندد؟ شاید به هر دلیلی به این نتیجه برسید و بخواهید که از یک نامزد دیگر حمایت کنید. به نظرم دوستان اصلاح‌طلب درباره سبد رأی خود دچار خطا هستند. بدون تردید انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ با حضور مستمر و فعال آنان شکل گرفت ولی این اثرگذاری مطلق و یک‌سویه نبود. نیروی سیاسی باید متوجه این ماجرا باشد که چه‌بسا این راهبرد از سوی نیروهای خودش هم شکسته شود و این زیان سیاسی خواهد بود.

درمجموع با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت؛

۱- اصلاح‌طلبان در اتخاذ راهبرد انتخاباتی خود برای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دچار تشتت و چنددستگی شده‌اند. از سویی نمی‌خواهند ژست اپوزیسیونی خود را به چالش بکشند و از جانب دیگر نمی‌توانند از انتخابات مهم ریاست جمهوری دل بکنند

۲- اصلاح‌طلبان گرچه تلاش می‌کنند در قالب جبهه اصلاحات برنامه‌های انتخاباتی خود را پیش برده و به کنشگری بپردازند اما فعلاً با دو مشکل مواجه هستند.

نخست اینکه شخص خاتمی خود نظرات شخصی داشته و علاوه بر آن تحت تأثیر رادیکال‌های جریان اصلاحات هست لذا بعضاً تصمیماتی به‌صورت دیکته شده برای جبهه اصلاحات دارد، این رویه را می‌توان در گفتگوی مستقیم با محمد صدر برای کاندیداتوری برای انتخابات مشاهده کرد. مورد دوم اما بازمی‌گردد به مسئله شکاف میان هسته سخت و رادیکال جریان اصلاحات با طیف میانه‌رو که طیف میانه‌رو تصریح دارد در صورت عدم موفقیت کاندیدای اصلاح‌طلب باید از کاندیدای میانه‌رو در انتخابات حمایت کرد.

این مسئله اما گرچه از سوی هسته سخت جریان اصلاحات به بهانه تأکید بر حمایت از کاندیدای هویتی رد می‌شود اما در بطن و متن خود یک نکته بسیار مهم دیگری را نیز گوشزد می‌کند و آن اینکه خاتمی و تصمیم سازان اصلاح‌طلب به‌شدت از هر آنچه یادآور انتخابات ۹۲ و حمایت آنان از روحانی است حذر می‌کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کشمکش در جبهه اصلاحات درباره یک نامزد اختصاصی/ سرگردانی اصلاح‌طلبان در تکرار انتخابات ۷۶، ۸۴، ۹۲ یا ۱۴۰۰/ تاج‌زاده: انتخابات را تحریم کنید! بیشتر بخوانید »

آقای عبدی انتخاب با شما!

آقای عبدی انتخاب با شما!



ما ۱۱۵ کیلو اورانیوم ۶۰ درصد داریم که اسرائیلی‌ها حالا می‌گویند اگر ۹۰ درصد نشود، با این کنار می‌آیند! و امریکا با دوربین‌های خاموش آژانس و انباشت اورانیوم در ایران، مشغول آزادسازی پول‌های ایران است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: آقای عباس عبدی، تحلیلگر ارشد رسانه‌های اصلاح‌طلب با مفروض گرفتن آنچه کسانی «دستاورد هسته‌ای خروج غیرقانونی امریکای ترامپ از برجام برای ایران» نامیده‌اند و مقایسه آن با «نتایج فرضی اقتصادی باقی‌بودن برجام» خطاب به کسی یا کسانی که معلوم نیست کیستند، نوشته است حالا «انتخاب با شما»! یعنی وقتی این همه خسارت اقتصادی داشته چرا باید به دستاورد هسته‌ای آن فخر کرد.

آقای عباس عبدی، تحلیلگر ارشد رسانه‌های اصلاح‌طلب با مفروض گرفتن آنچه کسانی «دستاورد هسته‌ای خروج غیرقانونی امریکای ترامپ از برجام برای ایران» نامیده‌اند و مقایسه آن با «نتایج فرضی اقتصادی باقی‌بودن برجام» خطاب به کسی یا کسانی که معلوم نیست کیستند، نوشته است حالا «انتخاب با شما»! یعنی وقتی این همه خسارت اقتصادی داشته چرا باید به دستاورد هسته‌ای آن فخر کرد.

آقای عبدی! مخاطب این «شما» چه کسی است؟ ترامپ یا آن‌ها که «نواصولگرا» می‌نامید؟! اگر به نواصولگرایان کنایه می‌زنید، آن‌ها الان در تلاش برای توافق هسته‌ای با غرب هستند و در زمان خروج امریکا از برجام، نه در دولت روحانی بودند، نه در طرف ترامپ، نه سرپیاز نه ته‌پیاز. چرا باید حالا به آن‌ها بگویید «انتخاب با شما»؟!

در این نوشته با خودتان سخن می‌گویید یا با دیگران؟! حتماً نمی‌خواهید بگویید «درست است که ترامپ از برجام خارج شد و دوستی و امید دولت روحانی را به امریکا نادیده گرفت، و درست است که اصولگرایان در آن زمان سکان مذاکرات را در دست نداشتند و هیچ امتیازی برای آنان در روند مذاکرات نمی‌توان قائل شد-که اگر بودند از آن صدها سکه اهدایی به سلاطین مذاکره، چند تایی را هم باید به آنان می‌دادند-، اما خب، برخی از همان اصولگراها در دل خود یا در نوشته‌های خود، برجام را خوش نمی‌داشتند!»

معلوم نیست چرا مخاطب داخلی -اصولی‌ها یا هرکس دیگر- باید بابت کاری که ترامپ کرد، بین ۱۱۵ کیلو اورانیوم ۶۰ درصد و دستاوردهای اقتصادی ماندن در برجام، یکی را انتخاب کند!

داستان به این سادگی است: یک ترامپی بود که اصلاح‌طلبان او را دیوانه می‌نامیدند و برجام را پاره کرد. ایران حتی تهدیدهایی کرد که مانع آن شود. یعنی مایل به ازهم پاشیدن همان وضعیت نیم‌بند برجام و بلکه بی‌بند برجام نبود. دوستان شما می‌گفتند «امریکا نمی‌تواند با یک امضا از برجام خارج شود و اگر هم خارج شود، جهان با او همراهی نمی‌کند.»، اما شد آنچه نباید می‌شد و امریکا خارج شد و جهان همراهی کرد. فرض کنیم همه آن خسارت‌های اقتصادی که شما می‌گویید هم به بار آمده باشد (با اینکه در این «اگر»‌ها نتوان نشست و اقتصاد چیزی نیست که بتوان با یکی دو «اگر» و «مگر» از آن یک پیش‌بینی دقیق بیرون کشید)، این نتایج اقتصادی یعنی کاهش رشد اقتصادی و افزایش تورم، ناگزیر بود و در درجه اول، بر گردن ترامپ و بعد تقصیر کسانی بود که امید و اعتماد به امریکا بستند. وقتی ناگزیر بود، باید چه می‌کردیم؟! نباید همان ۱۱۵ کیلو اورانیوم ۶۰ درصد را که هم ارزش مالی و سیاسی دارد و هم از نظر بازدارندگی، خودبه‌خود مثل بمب عمل می‌کند و هم وزانت توان علمی و فنی و استقلال سیاسی ایران را بالا می‌برد، تولید می‌کردیم؟! این سه دستاورد آیا از هرلحاظ قابل اندازه‌گیری است و آیا حدی و قیمتی برای آن هست؟! اگر غنی‌سازی ۶۰ درصد را انجام نمی‌دادیم، ترامپ یا بایدن به برجام بازمی‌گشتند یا تضمینی بود که اقتصاد به آن وضع گرفتار نشود؟

مفهوم مخالف نوشته آقای عبدی این است که «اگر ترامپ از برجام خارج نمی‌شد، وضع اقتصادی ما بهتر بود، هرچند ذخیره اورانیوم ۶۰ درصد هم نداشتیم». خب الان «انتخاب با شما» دیگر یعنی چه؟! انتخاب با کی؟! یعنی آن جماعت تقریباً ذهنی نواصولگرایان (که هرچه می‌خواهید در لفافه به نظام ناسزا بگویید، با ساختن یک موجود خیالی، آشکارا به آن‌ها می‌گویید) باید «به هرقیمتی» ترامپ را خشنود می‌کردند تا در برجام بماند و از این حرف‌های خیالی؟!

اگر بخواهیم منصفانه درباره تاریخ بیست‌ساله مناقشه هسته‌ای ایران و غرب قضاوت کنیم، باید بگوییم در آن نوبت که امریکا از برجام خارج شد (ترامپ خارج شد و بایدن و دموکرات‌ها به‌رغم آن همه وعده در تبلیغات انتخاباتی، به آن بازنگشتند)، ایران که خود را محروم از فواید لغو تحریم‌ها می‌دید، دست‌کم کار خود را ادامه داد و حالا همین مقدار اورانیوم غنی‌شده را موتور پیش‌برنده مذاکرات کرده است. حتماً باید سری به تیترهای متنوع روزنامه‌هایی که در آن می‌نویسید بزنید تا ببینید که این از نظر دوستان شما نشدنی بود که ما هم اورانیوم ۲۰ درصد داشته باشیم، هم با امریکا انواعی از توافق‌ها را از تبادل زندانیان و رفع مسدودی پول‌ها و آنچه این روزها می‌شنوید، به انجام برسانیم و هم با روسیه و چین ببندیم- چنانکه سناتورهای امریکا رسماً می‌گفتند نزدیک‌شدن به چین مانع توافق است- چه رسد به اورانیوم ۶۰ درصد و این حرف‌ها!

نباید اینکه راهگشایی در کشور به دست کدام دولت و جریان انجام می‌شود، ما را حساس و به قضاوت عجولانه و متناقض بکشاند. نواصولی‌های شما نیز اگر به فرض چنین کرده و موفقیت‌ها را مانع شده باشند تا به دست خودشان رقم بخورد، بیخود کردند. افتخار هر گشایشی باید به پای ملت نوشته شود.

ما ۱۱۵ کیلو اورانیوم ۶۰ درصد داریم که نقد است و اسرائیلی‌ها حالا می‌گویند اگر ۹۰ درصد نشود، با این کنار می‌آیند! و امریکا با دوربین‌های خاموش آژانس و انباشت اورانیوم در ایران، مشغول آزادسازی پول‌های ایران است. این نقد نقد است. آن نتایج فرضی اقتصادی که برشمردید، نسیه است و روی کاغذ و با محاسبه ساده شما. انتخاب با شما که «این نقد بگیرید و آن نسیه بدارید» یا «اصولی و اصلاحی بنشینند کنار هم و آواز دهل از دور بشنوند که مثلاً خوش است!»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آقای عبدی انتخاب با شما! بیشتر بخوانید »

سهم رسانه‌های مدعی اصلاحات در خون‌های ریخته‌شده

سهم رسانه‌های مدعی اصلاحات در خون‌های ریخته‌شده



در حالی ‌که مدیران نشریات طیف مدعی اصلاحات باید پاسخگوی عملکرد خود در همصدایی با جریان معاند و ضدانقلاب در جریان اغتشاشات اخیر و تلاش برای حمایت و تطهیر اغتشاشگران باشند، در جای طلبکار نشسته و به بازداشت خبرنگاران خود که همکاری برخی از آنها با سرویس‌های جاسوسی آشکار شده معترض شده‌اند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در روزهای گذشته اعلام خبر بازداشت دوتن از خبرنگاران روزنامه‌های زنجیره‌ای اعتماد و شرق موجب شده تا طبق معمول مدیران این نشریات با ژستی طلبکارانه به فضاسازی علیه قوه قضائیه و نهادهای امنیتی بپردازند و با استدلالات و ادعاهای مضحکی همچون جای «روزنامه‌نگار در زندان نیست»، «خبرنگاران ما صدای بی‌صداها بودند»، «به بند کشاندن دلسوزان نه منطقی است و نه اخلاقی» و… خبرنگاران بازداشت شده خود را تبرئه یا تطهیر کنند.

در همین رابطه «عباس عبدی» فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «چرا بازداشت؟» نوشت: «تردیدی وجود ندارد که هیچ‌کس به اندازه متولیان رسانه‌های فرامرزی از این اتفاق خوشحال نمی‌شوند، چون بیشترین و شاید تنهاترین سودبرنده آنان هستند.»

ادعای عجیب مدیرمسئول اعتماد

همچنین مدیر مسئول اعتماد نیز در واکنش به بازداشت خبرنگار سیاسی این روزنامه در مطلبی وی را یکی از شریف‌ترین روزنامه‌نگاران که تلاش کرده صدای محرومان را به مسئولان برساند خواند و مدعی شد: «در همه ۲۰ سال، رویکرد «اعتماد» بر سه استراتژی مشخص استوار بوده است: رویکرد اصلاحی به امور و مرزبندی جدی با جریان برانداز، نقد دولت‌ها و نهادهای مسئول در کشور و حفظ تمامیت ارضی کشور و مرزبندی جدی با تجزیه‌طلبان.»

پیش از این نیز مدیرمسئول روزنامه شرق از دیگر نشریات زنجیره‌ای طیف مدعی اصلاحات در واکنش به بازداشت خبرنگار خود مدعی شده بود که اینها خبرنگار هستند و کار خبری خود را کرده‌اند و خبرنگار بازداشت شده همه امور را با هماهنگی او انجام می‌داده است که البته کمی بعد تصاویر خبرنگار مذکور در دوره آموزشی عملیات روانی سازمان جاسوسی آمریکا منتشر شد.

نکته قابل تامل اینکه ادعای مدیرمسئول روزنامه اعتماد درباره مرزبندی جدی با جریان برانداز و تجزیه‌طلبان در حالی است که در پی بازداشت خبرنگار این روزنامه‌های رسانه‌های معاند، ضدانقلاب و تجزیه‌طلب به‌صورت هماهنگ به این اقدام دستگاه‌های امنیتی واکنش نشان داده و ضمن اعتراض به بازداشت خبرنگاران اصلاح‌طلب مدعی شدند: «با وجود همه محدودیت‌ها و تهدیدها روزنامه‌نگاران مستقل در ایران همچنان برای انجام وظیفه اصلی‌شان که اطلاع‌رسانی بدون سانسور است تلاش می‌کنند.»

چرایی اعتراض رسانه‌های معاند به بازداشت خبرنگاران اصلاح‌طلب

نوع واکنش رسانه‌هایی از جمله بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال، این سؤال را در افکارعمومی ایجاد کرد که چرا این رسانه‌ها که در دشمنی با مردم ایران از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کنند، از بازداشت این افراد عصبانی و ناراحت هستند؟! پاسخ را باید در عملکرد این به اصطلاح خبرنگاران و رسانه‌های اصلاح‌طلب جست‌وجو کرد.

در شرایطی که زمینه بحران‌سازی از مسائل و حوادث عادی با هدف ایجاد فشار روانی، اضطراب و خشم انباشته، سیاه‌نمایی از همه شئون حکومت و کشور و ایجاد نفرت نسبت به وطن‌، ناامیدسازی از بهبود اوضاع، به‌خصوص اوضاع اقتصادی و معیشتی و بزک کردن دشمنان اصلی و واقعی کشور و جایگزین کردن دیگران به‌عنوان دشمن به‌عنوان سه محور اصلی عملیات روانی علیه ملت ایران در دستورکار رسانه‌ها معاند قرار گرفته‌، آنها مدت‌هاست عقیده دارند و این عقیده خود را پنهان هم نکرده‌اند در این مسیر قطعا به کمک بازوانی در داخل ایران نیاز خواهند داشت که در ادبیات استراتژیک غربی‌ها به‌ویژه آمریکایی‌ها «شبکه همکار غرب در ایران» نامیده می‌شوند.

در همین راستا نگاهی کلی به مواضع رسانه‌های زنجیره‌ای مدعی اصلاح‌طلبی نشان می‌دهد که این جریان رسانه‌ای چگونه در تلاش برای تکمیل پروژه عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران به‌صورت روزانه با انتشار اخبار دروغ و سانسور اخبار مثبت در جامعه یأس‌آفرینی و با القای بن‌بست در آینده کشور شکاف میان مردم و حاکمیت را دنبال می‌کنند.

همچنین رسانه‌های اصلاح‌طلب که در روزهای پرفراز و نشیب کشور همیشه بر آتش ناامنی‌ها هیزم ریخته‌اند در جریان اغتشاشات اخیر نیز به یکی از منابع عملیات روانی علیه نظام و تهییج و تحریک مردم برای موضع‌گیری تبدیل شده و تمامی توان خود را به‌کار گرفتند تا با دروغ‌پردازی و شبهه‌افکنی همسو با معاندین‌، براندازان و تجزیه‌طلبان بر شعله این آشوب‌ها و اغتشاشات بیفزایند.

فصول مشترک رسانه‌های اصلاح‌طلب با معاندین، ضدانقلاب و تجزیه‌طلبان

در تشریح فصل مشترک رسانه‌ای جریان اصلاح‌طلب و جریان معاند، ضدانقلاب و تجزیه‌طلب، چند سرفصل بسیار مهم وجود دارد که عبارتند از: «اصرار بر به‌کارگیری کلیدواژه «اعتراض» و انکار «اغتشاش» و «آشوب»»، « کشته‌سازی»، «نفرت‌پراکنی علیه مدافعان امنیت»، «تردیدافکنی در فعالیت گروهک‌های تروریستی از جمله داعش»، «ضریب دادن به تجمعات اعتراضی در دانشگاه‌ها با چاشنی مظلوم‌نمایی»، «سوءاستفاده از دانش‌آموزان و نوجوانان»، «تمرکز بر گسل‌های قومیتی»، «نفی تجزیه‌طلبی»، «تمرکز بر گسل جنسیتی و القای تحقیر سیستماتیک زنان در ایران»، «باورسازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور و القای مخالفت اکثریت مطلق مردم ایران با جمهوری اسلامی» و «سانسور حضور چشمگیر مردم در تشییع شهدا و راهپیمایی ۱۳ آبان».

با این حال مدیران رسانه‌های طیف مدعی اصلاح‌طلبی با انکار این همصدایی و با سرپوش گذاشتن بر عملکرد دشمن شادکن خود، مدعی مرزبندی با جریان برانداز و تجزیه‌طلب هستند و خبرنگاران بازداشت شده خود را نیز دلسوز مردم و صدای بی‌صدایان می‌خوانند.

جرم بزرگ‌تر زمینه‌سازی برای جنایت در پوشش فعال رسانه‌ای

بریدن گلوی مأمور پلیس، آتش زدن مدافعان امنیت، شکنجه طلبه بسیجی‌، بستن خیابان‌، ایجاد ارعاب برای کسبه و بازاریان با هدف اعتصاب اجباری که همگی از مصادیق ارتکاب جرم و جنایت است تنها بخشی از خروجی و نتیجه تلاش سه‌ماهه رسانه‌های طیف مدعی اصلاحات برای ضریب دادن و اعتباربخشی به اغتشاشات بوده است.

بنابراین جرم بزرگ‌تر و جنایت عظیم‌تر، را کسانی مرتکب شده‌اند که تحت عناوینی همچون فعال سیاسی، روزنامه‌نگار و… زمینه این جنایات را فراهم کرده و در ادامه نیز به تطهیر و تبرئه جانیان و آدم‌کُشان اغتشاشات اخیر پرداختند.

از طرفی مردم امید دارند با قاطعیت دستگاه قضایی کسانی که در پوشش فعالیت رسانه‌ای با مواضع و دروغ‌پراکنی‌های خود بسترساز این همه آشوب و شرارت و خسارت و به زمین ریختن خون‌های پاک جوانان کشور توسط مشتی اغتشاشگر غافل یا جاهل و یا مزدور شدند احضار و بازخواست شوند چرا که اگر این بسترسازی‌ها نبود، هیچ‌گاه شاهد آنچه که بودیم‌، نبودیم!

منبع: کیهان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سهم رسانه‌های مدعی اصلاحات در خون‌های ریخته‌شده بیشتر بخوانید »