بصیرت در عشق

بصیرت در عشق


گروه استان‌های دفاع‌پرس- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ آقا جان! پسر فاطمه، می‌دانم که زبانم قاصر از گفت‌وگو پیرامون دلیل حرکت شما از مکه به سمت کربلاست، خیلی‌ها گفته‌اند و هنوز رازی که در این حرکت نهفته ناگفته باقی مانده هست تا شاید روزی که وارث حقیقی انبیاء و اولیاء بیاید و این راز مگو گفته شود. 

گفته‌اند؛ حادثه کربلا، قیام امام حسین(ع) و ….. که هرکس از نگاه خودش گفته هست و اما من یک لاقبای بیسواد می‌گویم؛ کربلا سرمنشاء بصیرت و دانائی هست.

 بدون بصیرت نمی‌توان کربلا رفت، بدون بصیرت نمی‌توان در روز عاشورا ایستاد. بدون بصیرت نمی‌توان در مقابل لشکری ۳۰ هزار نفره با لبی عطشان ایستاد و دست آخر اینکه بدون بصیرت نمی‌توان خدا را شناخت و به او یقین داشت.

آقا جان! از امام زین العابدین نقل هست که در شب عاشورا فرمودید: «من در میان اصحاب جهان با وفاتر و بهتر از اصحاب خودم نمی‌دانم.» 

و چه زیبا سخنی در وصف یاران‌تان گفتید و چه پاسخ دلنشینی شنیدید: «بخدا من دوست دارم کشته شوم و زنده شوم و باز کشته شوم تا هزار بار، تا خداوند با کشته شدن من تورا و خاندانت را یاری کند.»

اما آقا جان! آنها تو را دیدند و در رقابت بین دنیا و بهشت، شهادت در رکاب شما را انتخاب کردند تا به بهشت بروند ولی ما پس از سال‌ها که از قیامت می‌گذرد نادیده عاشقت شدیم. آنهم با شنیدن صدایت از گلوی مردی از تبار تو که تنها گفت: «ما هرچه داریم از محرم و صفر هست». 

آقا شنیدیم و ندیده عاشقت شدیم و فریاد زدیم: «با نوای کاروان، بار بندید همرهان این قافله عزم کرب و بلا دارد»
آقا جان، مولای من، در عشق تو چه بصیرتی نهفته هست؟ که جوانان ما ندیده عاشقت شدند و چه خوش آمدند و آمدیم. بعضی‌ها رسیدند و بعضی چو منی از قافله جا ماندند.

آقای بی‌کفنم! می‌دانم که در لحظه‌لحظه حرکت شما از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا رازی نهفته هست که هرچه از عاشورای سال ۶۱ هجری می‌گذرد، سیل مشتاقانت بیشتر می‌شود و سینه‌زنان گرد پرچم عزایت بیشتر.

باز دلم صبح گهان دم گرفت 
سینه من بوی محرم گرفت 

خانه دل گشت عزاخانه‌ات
شور گرفت حالت ماتم گرفت

اشک زسرچشمه چشمم چکید
طعم گرفت، طعم محرم گرفت

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بصیرت در عشق

بصیرت در عشق بیشتر بخوانید »