علامه طباطبایی

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان تحولی تاریخ ساز تأثیر خود را در همه زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی گذاشت. تحولی شگرف که خاستگاه آن، بی شک مجامع مردمی و دینی و حضور و حمایت مردم است.

در بررسی روند مبارزات اسلامی مردم ایران علیه رژیم پهلوی و سیر رویدادهای سال ۱۳۴۲ به بعد تا وقوع انقلاب اسلامی سال ۵۷، نقش مساجد و حسینیه‌ها بسیار برجسته است. در نهضت اسلامی، مساجد نه تنها در ایجاد حرکت، جنبش و نیز بیدارسازی مردم ایران از ظلم و ستم رژیم پهلوی نقش تأثیرگذار و عمیقی ایفا نمود بلکه در کنار آن، هسته‌های اولیه مبارزات را نیز شکل دهی و سازماندهی کرد. تبادل اطلاعات و برگزاری جلسات گروهی فعالان نهضت در مساجد صورت می‌پذیرفت و اخبار جریان‌ها و حوادث، راحت تر به مردم انتقال می‌یافت.

ببینید:

عکس/ ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، دیدار مردم با امام خمینی(ره)‏

به مناسبت چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، قصد داریم نقش مساجد، حسینیه‌ها و هیئت‌های مذهبی را در پیروزی نهضت اسلامی بررسی کنیم.

یکی از مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین مراکز دینی و مذهبی فعال در جریان انقلاب اسلامی، حسینیه ارشاد واقع در خیابان دکتر شریعتی تهران بود. برای بررسی بیشتر نقش حسینیه ارشاد در پیروزی نهضت اسلامی با قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران به گفتگو نشستیم.

* ایده تأسیس مرکزی فرهنگی-دینی به نام حسینیه ارشاد از کجا آمد؟

از حسینیه ارشاد می‌توان به عنوان یکی از مراکز مهم و تأثیرگذار در تحولات فرهنگی سیاسی معاصر در کنار مراکز و پایگاه‌های اسلامی چون مسجد هدایت، مسجد جلیلی، مسجد جامع بازار و… نام برد که در سال ۱۳۴۴ توسط آقایان محمد همایون، ناصر میناچی مقدم و عبدالحسین علی آبادی با خرید زمینی به مساحت چهار هزار متر مربع، در خیابان معروف شمیران قدیم (شریعتی فعلی) احداث شد. در همان سال نیز بانیان حسینیه به دنبال ثبت آن برآمدند. بنا بر اسناد ساواک، آیت الله مرتضی مطهری، ناصر میناچی مقدم و محمد همایون پی‌گیر ثبت حسینیه بودند. آیت الله مرتضی مطهری به عنوان مسئول برنامه‌های عقیدتی حسینیه با دعوت از علمای برجسته‌ای چون علامه محمدتقی جعفری و حجت‌الاسلام علی شاهچراغی جهت حضور در هیئت مدیره حسینیه و ثبت قانونی و رسمی آن در سال ۱۳۴۶، برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های حسینیه را آغاز کرد.

پس از آن در حسینیه ارشاد، هیئت علمی‌ای متشکل از مرحوم حجت الاسلام سیدعلی شاهچراغی، علامه محمدتقی جعفری، شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر، حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی و برخی دیگر از چهره‌های برجسته روحانیت آن زمان، در کنار آیت الله مطهری آغاز به کار کردند.

* برنامه حسینیه ارشاد برای آگاهی بخشی به مردم چه بود؟

برنامه‌های آیت الله مطهری در زمینه علمی در حسینیه ارشاد به دو بخش تقسیم می‌شد، نخست بخش روحانیت و دیگری بخش محققین و دانشگاهیان، در حقیقت آیت الله مطهری با این اقدام، تلاش کرد وحدتی میان روحانیت و اساتید دانشگاه و یا به تعبیر امروز «حوزه و دانشگاه» ایجاد نماید. موضوعاتی که قرار بود در حسینیه مطرح شود، اسلام شناسی و مبانی تشیع بود و شخصیت‌هایی که بدین جهت به حسینیه دعوت می‌شدند، عموماً در عرصه اسلام شناسی صاحب نظر، مستقل و خوشنام بودند.

جلسات حسینیه به عنوان یک مؤسسه تحقیقاتی علمی و پژوهشی برگزار می‌شد و لازم بود که اساتید و روحانیون مستدل و مستند مسائلی را که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پاسخگوی سوالات، شبهات، القائات و همچنین شایعاتی که علیه اسلام، تشیع و دین وجود داشت، مطرح نمایند.

جلسات حسینیه به عنوان یک مؤسسه تحقیقاتی علمی و پژوهشی برگزار می‌شد و لازم بود که اساتید و روحانیون مستدل و مستند مسائلی را که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پاسخگوی سوالات، شبهات، القائات و همچنین شایعاتی که علیه اسلام، تشیع و دین وجود داشت، مطرح نمایند.

همین پاسخگویی مستدل اساتید و روحانیون به مسائل گاهی به تناسب مباحث اسلامی در جهت ایجادی و تدوین و تبیین مبانی اعتقادی اسلام صورت می‌گرفت، خصوصاً در زمانی که به فاصله چند متر از حسینیه ارشاد، کاخ جوانان تأسیس شده بود که از آن به عنوان یکی از مراکز فساد و تباهی نام می‌برند. البته تأسیس چنین مراکزی جز سیاست‌های رژیم پهلوی بود، درست زمانی که اسلام ستیزی و اسلام زدایی در بطن جامعه با شعار باستان گرایی و تجدد گرایی در حال گسترش بود، حسینیه ارشاد فعالیت خود را به مدت ۸ سال، از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۲ ادامه داد. سال‌هایی که با تحولات بسیار عمیق در جامعه ایران آن زمان همزمان بود.

اما از فعالیت‌های حسینیه ارشاد در این سال‌ها ۳ منبع داریم. یک منبع خاطرات و زندگی نامه بزرگان از جمله زندگی نامه شهید آیت الله مرتضی مطهری، خاطرات حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی، خاطرات حجت السلام علی دوانی، خاطرات حضرت آیت الله خامنه‌ای و خاطرات حجت الاسلام فلسفی است. منبع دیگر ما خاطرات برخی جوانان آن زمان است که در جلسات حسینیه شرکت می‌کردند و منبع سوم ما کتاب «حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک» می‌باشد.

* هسته فعالیت‌های سیاسی در حسینیه ارشاد چه کسانی بودند؟

اولین سند از حسینیه ارشاد در اسناد ساواک به ۲۲ شهریور ۱۳۴۴ تعلق دارد، جایی که اولین سخنرانی حسینیه توسط حجت الاسلام فلسفی و به دعوت آیت الله شهید مرتضی مطهری در زمینه مباحث اعتقادی صورت گرفت.

مرحوم آقای فلسفی از سال ۴۴ تا ۴۷ از شمار سخنرانان منظم و جاری حسینیه در مواقع مختلف بودند. سخنرانی‌های ایشان عمدتاً برای جوانان و نوجوانان جذاب بود. دیگر سخنران این حسینیه استاد فخرالدین حجازی بودند که ایشان هم بین سال‌های ۴۴ تا ۴۷ در حسینیه سخنرانی داشتند که البته به دلیل اختلافی که با آقای میناچی داشتند از حسینیه جدا شدند. البته برخی دیگر از روحانیون هم انتقاداتی به ایشان داشتند. سخنرانی‌های استاد مطهری نیز از همان اوایل تأسیس حسینیه تا حدود سال ۱۳۴۸ ادامه داشت.

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی

استاد محمدتقی شریعتی (پدر دکتر علی شریعتی) از دیگر سخنران حسینیه ارشاد بودند که از مشهد در این جلسات حاضر می‌شدند، ایشان از سال‌های دور در مشهد سابقه برنامه‌ریزی برای جوانان در کانون نشر حقایق اسلامی را داشتند.

استاد محمد تقی شریعتی بر حسب مباحث و روش استدلال خود پیرامون مباحثی از جمله عدالت، امامت، توحید و… که در مجموعه کتابی با عنوان خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنّت به عنوان اولین کتاب منتشر شده توسط حسینیه ارشاد به چاپ رسید و آیت الله مطهری بر آن مقدمه‌ای نوشتند، بسیار مورد توجه بود. کتاب موعود اُمَم و مباحث دیگری که ایشان مطرح می‌کردند، تا سال ۱۳۵۲ در حسینیه ادامه داشت و گاهاً به صورت درس نامه و یا سخنرانی ارائه می‌شد.

در همین حین تحلیل ساواک این بود که شهید مطهری و استاد شریعتی از جمله افرادی هستند که سوابق مضره دارند و باید آن‌ها را دستگیر و زندانی کرد.

در کنار ساختمان بزرگی که در سه بخش برای حسینیه ارشاد طراحی شده بود، یک مسجد، یک کتابخانه و یک دبیرخانه نیز در نظر گرفته بودند. مسجد در قسمت شمالی، دبیرخانه در قسمت شمال شرقی و کتابخانه هم در زیرزمین ساختمان تعبیه شده بود و با آثاری در حوزه کودکان، نوجوانان و کتب عمومی افتتاح شد.

برای حسینیه یک بخش انتشارات نیز طراحی شده بود که زیر نظر دبیرخانه حسینیه بود و مسئولیت چاپ، نشر و تکثیر سخنرانی‌ها را داشت. در گزارش ساواک آمده است که بخش انتشارات حسینیه، مجهز به سیستم ترجمه آثار به زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسه بود و از این طریق، مطالب را به مخاطبین منتقل می‌کرد.

پس از ارائه مقاله دکتر علی شریعتی تحت عنوان «سیمای محمد (ص)»، آیت الله مطهری از نوع قلم و بیان دکتر شریعتی تجلیل و ایشان را برای سخنرانی در حسینیه دعوت می‌کند.

گنجایش مخاطبین حسینیه را نیز ۲۰۰ نفر اعلام کردند در حالی که عدد ۲ هزار مخاطب نیز برای دوره‌ها و جلسات آن به ثبت رسیده است. حسینیه در طی مدت فعالیت خود از سخنرانان مختلفی از جمله حضرات آقایان آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر، حجت الاسلام صدر بلاغی، آیت الله شیخ ابوالقاسم خزعلی و برخی اساتید دانشگاه نیز دعوت می‌نمود.

در همین حال، همزمان با تشکیل کنگره پانزدهمین قرن نهضت پیامبر (ص) در سال ۱۳۴۷-۱۳۴۸، برگزار شد، دو جلد کتاب با عنوان «محمد، خاتم پیغمبران (ص)» از مجموعه سخنرانی‌های صورت گرفته در کنگره به چاپ رسید، البته برخی از سخنرانی‌ها هم چاپ نشد از جمله سخنرانی آیت الله ناصر مکارم، دکتر ناظر زاده کرمانی، استاد سید محمد محیط طباطبایی. این کنگره با انعکاس وسیعی در داخل و خارج از کشور همراه بود،

خصوصاً که در همان ایام، «اقبال لاهوری / شاعر نامدار پاکستان شعری را تحت عنوان «سرود اسلامی» به زبان اردو، سروده بود که آن هم به صورت ترجمه در قالب یک کتاب با همراه چند مجموعه شعر دیگر منتشر شد.

* توجه ساواک چطور به حسینیه جلب شد؟

حساسیت ساواک نسبت به حسینیه ارشاد بعد از این کنگره، بیشتر از قبل شد، به ویژه که در همین ایام، سخنرانی آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و انتقاد از جنایات اسرائیل علیه فلسطینی‌ها و مسلمانان و حوادث صحرای سینا در آن ایام در پاسخ به شبهات و سوالات مطرح شد. برخی از موارد سخنرانی‌ها نیز در گزارش ساواک موجود است.

ساواک می‌دانست که عده‌ای روحانیون انقلابی هستند که از قم در سخنرانی‌های حسینیه حضور می‌یابند. در این حال، شهید مطهری و علامه سید محمدحسین طباطبایی و آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، طرحی را برای کمک به فلسطینی‌ها آماده و ارائه کردند، ساواک گزارشی تدوین می‌کند تحت عنوان کمک حسینیه به چریک‌های فلسطینی از سهم امام و امکانات مردم. ساواک با آیت الله مطهری برخورد می‌کند و ایشان را احضار می‌کند.

* فعالیت‌های دکتر علی شریعتی از چه زمانی در حسینیه ارشاد آغاز شد؟

در ادامه فعالیت حسینیه ارشاد، پس از ارائه مقاله دکتر علی شریعتی تحت عنوان «سیمای محمد (ص)»، آیت الله مطهری از نوع قلم و بیان دکتر شریعتی تجلیل و ایشان را برای سخنرانی در حسینیه دعوت می‌کند. سخنرانی‌های دکتر شریعتی به صورت درس نامه در ۳ موضوع جامعه شناسی ادیان، جامعه شناسی اسلام و جامعه شناسی تشیّع خلاصه می‌شد. اما به سبب تخصص ایشان در جامعه شناسی اسلام و اصول و روش خاص و متفاوتی که در بیان اصول و مبانی اسلام داشتند، ایشان مورد توجه مخاطبین قرار گرفت.

دکتر علی شریعتی، بحث در مورد جامعه شناسی ادیان را تقریباً در ۱۵ جلسه خلاصه و جمع بندی می‌کنند، و کلیاتی را در خصوص مسیحیت و… مطرح می‌کنند چراکه امکان اینکه مفصل در این مورد صحبت کنند، فراهم نمی‌شود. به این دلیل که ایشان عصر جمعه هر هفته از مشهد به تهران سفر می‌کردند و زمان زیادی نداشتند. خصوصاً ریاست دانشگاه مشهد که با ساواک همکاری داشت برای وی مشکلاتی پدید می‌آورد.

اما در خصوص یهودیت به صورت مفصل سخنرانی می‌کنند و وارد موضوع جامعه شناسی اسلام می‌شوند، درس‌های جامعه شناسی اسلام را تقریباً در ۱۵ جلسه مطرح می‌کنند و بعد از تدریس مباحث جامعه شناسی تشیّع و نکاتی که در جلسات مطرح می‌شد، دکتر احساس می‌کرد که ساواک به دنبال تعطیلی حسینیه و دستگیری ایشان است، بنابراین مباحث را با تعجیل مطرح کردند و همین امر بر حساسیت ساواک می‌افزود.

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی

در اسناد ساواک در این خصوص آمده است که سخنرانی‌های دکتر شریعتی از خرداد ۱۳۴۸، با نام نویسی از دانشجویان و استقبال مخاطبین همراه شد و حدود ۴ هزار نفر در جلسات دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد شرکت می‌کردند. همه این اتفاقات ساواک را به عنوان معضل سیاسی-امنیتی حساس‌تر کرده بود.

در این زمان، استاد مطهری، علامه جعفری، استاد محمدتقی شریعتی، دکتر علی غفوری و دیگر اساتید نیز مباحث را مطرح می‌کردند و همزمان با این ایام، در سال ۱۳۴۸ حسینیه ارشاد کاروانی متشکل از تعدادی از روحانیون و اساتید حسینیه از جمله شهید مطهری، استاد محمدتقی شریعتی، دکتر علی شریعتی و حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی و… راهی حج شدند، آن سفر حج نیز بر حساسیت ساواک افزود.

ساواک به دنبال این بود که ببیند بودجه حسینیه از چه راهی تأمین می‌شود، در آن زمان حسینیه ارشاد، ماهانه حدود ۲۰۰ هزار تومان مخارج داشت، که معمولاً از راه سهم امام، سهم سادات، هدایای مردمی و… تأمین و خرج حسینیه و هزینه‌های جاری آن بود.

ساواک در آبان سال ۱۳۴۸ لیستی از افرادی که به حسینیه ارشاد کمک مالی می‌کردند، منتشر کرد و همین امر از گسترش نفوذ ساواک و تسلط آن بر اطلاعات حکایت دارد.

در ادامه دکتر شریعتی در سخنرانی که در خصوص اصول دین مطرح می‌کنند، مواردی از جمله توحید، نبوت و سپس بحث عدل و امامت را بیان می‌کنند و اشاره می‌کنند که سیاست‌های جاری به دنبال دور نگه داشتن مردم از این دو اصل اسلام است. همینطور عدل و امامت که ذیل وحدانیت خداوند مطرح است، دکتر اشاره می‌کند که این حرکت شگردی است برای اینکه مردم طبقات پایین جامعه را از تحولات جامعه دور نگه دارد، البته در ادامه برای اینکه دردسر را از خود دور کند، این مباحث را به دوره سلطان محمود غزنوی ارجاع می‌دهد.

در همین ایام، آیت الله مطهری، علامه طباطبایی و آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، اعلامیه‌ای در مورد آوارگان فلسطینی منتشر می‌کنند، سپس ساواک آن‌ها را احضار و بازخواست می‌کند.

* دلیل کناره‌گیری آیت الله مطهری از فعالیت‌های حسینیه ارشاد چه بود؟

با برگزاری نمایشنامه ابوذر غفاری در مرداد ماه ۱۳۵۱ در حسینیه ارشاد ساواک را بیش از پیش به رویدادهای حسینیه متوجه کرده بود، در همین ایام، آقای میناچی که یکی از موسسین حسینیه بود، شروع به دخالت در برنامه‌ریزی‌های حسینیه کرد. از نظر اساس نامه حسینیه، برنامه ریزی و تغییر در برنامه‌ها، در حیطه مسئولیت شهید مطهری بود که بعدها شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر و علامه طباطبایی و چند تن از دیگر اساتید هم به آن اضافه شدند، به هر حال آقای میناچی وظیفه‌ای در این خصوص نداشتند. آقای مطهری در رابطه با این دخالت‌های بی مورد، چندین بار اعتراض کردند که این اتفاق باعث انتقاد و کناره‌گیری استاد مطهری، شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر و دیگر روحانیون از حسینیه ارشاد شد.

کناره‌گیری استاد مطهری در ادامه منجر به کناره‌گیری و کمرنگ شدن ارتباط روحانیونی از جمله آقایان حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی، حجت الاسلام فلسفی و… با حسینیه شد.

در خصوص اینکه اختلاف آقای میناچی با آقای مطهری از سوی ساواک طراحی شده یا خیر؟ سند معتبری در دست نیست. اما در کتاب ویژگی‌های استاد مطهری، حضرت آیت الله خامنه‌ای به این مهم اشاره می‌کنند که دخالت‌های آقای میناچی موجب کناره‌گیری استاد مطهری از فعالیت در حسینیه ارشاد شد.

در خصوص اینکه اختلاف آقای میناچی با آقای مطهری از سوی ساواک طراحی شده یا خیر؟ سند معتبری در دست نیست. اما در کتاب ویژگی‌های استاد مطهری، حضرت آیت الله خامنه‌ای به این مهم اشاره می‌کنند که دخالت‌های آقای میناچی موجب کناره‌گیری استاد مطهری از فعالیت در حسینیه ارشاد شد.

* کناره‌گیری آیت الله مطهری چه تأثیری در روند فعالیت‌های حسینیه ارشاد داشت؟

متأسفانه از سال ۱۳۴۹ به بعد، حسینیه ارشاد تقریباً یک‌طرفه شد، سخنرانی‌های دکتر علی شریعتی و استاد محمد تقی شریعتی و سید صدرالدین بلاغی در حسینیه ارائه می‌شد و دیگر آیت الله مطهری هیچ نقشی در برنامه‌ها نداشتند.

در ادامه بین دکتر علی شریعتی و عده‌ای از روحانیون در مورد دیدگاه دکتر پیرامون برخی مبانی تشیع و نقدهای دکتر نسبت به برخی از علما از جمله علامه مجلسی، شیخ عباس قمی و…، به سبب مباحثی که دکتر علی شریعتی از منظر جامعه شناسی در خصوص اصول و مبانی اعتقادی و اسلامی مطرح می‌کرد، انتقاداتی بیان شد و ساواک هم به این اختلافات دامن می‌زد. اختلافاتی که اگر شیطنت ساواک نبود، می‌توانست در درون خود حسینیه ارشاد حل شود.

به هر صورت اعتراضاتی که از طرف علما وجود داشت، در کنار شیطنت‌های ساواک و یا برخی افرادی که تحمیل شده بودند و یا صلاحیت نداشتند، جو جامعه را ناپایدار و حسینیه را در مظان اتهام قرار دادند. البته ساواک هم در نشر و گسترش بیانیه‌ها به خصوص در سال ۱۳۵۱ به این شرایط دامن می‌زد. از طرفی حضور پربار و گسترده جوانان و مباحث جامعه شناسانه‌ای که دکتر شریعتی مطرح می‌کرد، باعث شده بود که جمعی از جوانان ضد رژیم یا فعال سیاسی، حسینیه را محلی برای قرارها و دیدارهای خود در نظر بگیرند.

از سویی کتاب و درس نامه‌های حسینیه نیز به اداره نگارش نمی‌رفت و خود حسینیه به عنوان یک مؤسسه تحقیقاتی- انتشاراتی، از ابتدا مجوز را گرفته بود که بتواند سلسله درس‌ها و مطالعات خود را منتشر کند، لذا ساواک به دنبال بازخوانی مجدد مجموعه سخنرانی‌های حسینیه، با استفاده از بررسی‌های مأموران ساواک که افرادی نادرست بودند از موقعیت و اختلافات موجود استفاده و به هدف خود نزدیک می‌شوند.

در ذیل گزارشات آمده که ساواک همه آثار و مسائل را بررسی و با مطالعه مجموعه جزوات و کتاب‌ها متوجه می‌شود که خطری در کمین است چرا که برخی اعضای مجاهدین خلق یا احزاب مختلف و یا گروه‌های مسلح، در حسینیه رفت و آمد داشتند و همین امر حساسیت ساواک را دو چندان می‌کرد. در اسناد ساواک به این موضوع اشاره شده است، لذا به فکر محدود کردن حسینیه می‌افتند. گزارش‌هایی هم از خارج از کشور می‌رسید مبنی بر اینکه کتاب‌های حسینیه ارشاد در خارج از کشور در اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا و آمریکا در دسترس دانشجویان خارج از کشور قرار گرفته است. در داخل هم جوانانی دستگیر می‌شوند که در کنار اعلامیه‌های امام راحل و کتاب‌های ممنوعه، کتاب‌های دکتر شریعتی را در دست دارند.

در نهایت شایعه بسته شدن حسینیه ارشاد در ۹ آذرماه ۱۳۵۱ مطرح می‌شود و به همین دلیل یک تظاهرات هزار نفری از دانشجویان در کنار حسینیه شکل می‌گیرد و عده زیادی دستگیر می‌شوند. این تظاهرات پرونده حسینیه ارشاد را سنگین‌تر می‌کند.

* تعطیلی حسینیه ارشاد چه پیامدی داشت؟

انتقادات به دکتر علی شریعتی از سوی محافل حوزه‌های علمیه و برخی از علما همچنان ادامه داشت، تا اینکه سرلشکر دکتر عبدالکریم ایادی که پزشک ویژه شاه و از مسئولین ساواک و همینطور از چهره‌های مهم تشکیلات بهائیت بود، نامه‌ای به سرلشکر نعمت الله نصیری ریاست ساواک می‌نویسد مبنی بر اینکه شاه از وضعیت حسینیه ناراحت است و باید حسینیه زودتر تعطیل بشود، نصیری در جواب می‌گوید که ما به اوضاع مسلط و در حال برنامه‌ریزی برای دستگیری افراد هستیم. پس از دستگیری چندین چهره حسینیه، دکتر ایادی مجدد نامه‌ای به سرلشکر نصیری می‌نویسد، مبنی بر اینکه حالا که نفرات را دستگیر کردید، اعلیحضرت منتظر هستند تا آنها به سزای اعمالشان برسند. در نهایت این پیگیری‌ها به تعطیلی حسینیه می‌انجامد.

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی

تعطیلی حسینیه انعکاس وسیعی در جامعه داشت، به دنبال این اتفاقات دکتر شریعتی زندگی مخفی را آغاز می‌کند تا به بازنگری و باز نویسی آثار خود بپردازد. در این دوره دیدارهایی با برخی علما و جلساتی با افراد صاحب نظر داشت.

در ادامه ساواک استاد محمدتقی شریعتی را دستگیر می‌کند که از این طریق دکتر شریعتی را تحت فشار قرار دهد، ایشان هم به دلیل حفظ جان پدر، خودشان را معرفی کرده و زندانی می‌شوند.

انعکاس تعطیلی حسینیه برای رژیم سنگین تمام می‌شود، لذا دکتر سید حسین نصر، ناصر میناچی و منوچهر آزمون که رئیس سازمان اوقاف بود، برنامه‌ریزی می‌کنند که حسینیه را با یک برنامه‌ریزی جدیدی احیا کنند. در ادامه با ارزیابی‌هایی که انجام می‌دهند، علی رغم اینکه کلاس‌های صرف و نحو، محاوره، عربی، قرآن شناسی، درس تبلیغ، اصول و عقاید، تنظیم و آماده بازگشایی می‌شود اما احساس می‌کنند که احیای حسینیه غیرممکن است. بدین ترتیب همچنان تعطیل باقی می‌ماند.

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی

بعد از آن در اثر اعتراضات و فشارهای داخلی و خارجی بر روی شاه، نهایتاً دکتر علی شریعتی از زندان آزاد شد، اما این بار به دلیل اینکه ممکن است حرکت جدیدی را آغاز نماید، تحت تعقیب قرار گرفت و به همین دلیل، نهایتاً راه حل را در سفر به خارج از کشور می‌دید، خصوصاً که نام خانوادگی او در شناسنامه «مزینانی» بود، به راحتی از کشور خارج شد و در همان سال در خارج از کشور درگذشت. در درگذشت دکتر شریعتی در انگلستان انگشت اشاره به طرف ساواک بود.

اما حسینیه ارشاد تا پیروزی انقلاب اسلامی همچنان بسته بود و پس از پیروزی انقلاب، با نطق مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی در شهادت مظلومانه آیت الله مرتضی مطهری، بازگشایی می‌شود. اما این بار هم دکتر میناچی خود را وارث حسینیه ارشاد می‌دانست و امکان برنامه‌ریزی به کسی نمی‌داد، فقط در چند مورد خود برنامه‌هایی داشت.

بازخوانی تاریخچه مجامع دینی و مذهبی موفق نظیر حسینیه ارشاد که توانست در مدت زمانی کوتاهی تأثیر عمیقی بر مخاطبان خود و تحولات انقلاب اسلامی بگذارد می‌تواند برای تحول در فعالیت‌های مساجد، حسینیه‌ها و دیگر مجامع مذهبی و دینی با عنایت به گام دوم انقلاب اسلامی راه گشا باشد.

منبع: مهر



منبع خبر

حسینیه ارشاد؛ سنگری برای مقابله با اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی پهلوی بیشتر بخوانید »

آیات تکان‌دهنده قرآن درباره دل شکستن

آیات تکان‌دهنده قرآن درباره دل شکستن



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آزار دادن مردم و شکستن دل دیگران ازجمله مواردی است که طبق آموزه‌های قرآن کریم و حدیث اهل بیت علیهم السلام، در گروه حق‌الناس قرار می‌گیرد و دستورهای زیادی مبنی بر رعایت حقوق مردم در این رابطه وارد شده است.

از منظر قرآن کریم هر رفتار و کلامی که به ناحق موجب رنجش دیگری شود، گناه محسوب شده و باید از آن پرهیز شود، مگر آنکه انسان دلیل شرعی و قابل قبولی بر این رفتار خودش داشته باشد. مانند اینکه کسی مورد ظلم قرار گرفته باشد و برای دادخواهی اعتراض کند.

مثال دیگر در این خصوص که بسیار شایع است، ناراحتی در مقابل کسی است که وظیفه شرعی و دینی امر به معروف و نهی از منکر را انجام می‌دهد. اگر کسی در قبال آمر به معروف و ناهی از منکر که این عمل را مطابق موازین دینی انجام می‌دهد، اظهار ناراحتی کند رنجش ا بر حق نبوده و نمی‌تواند در دادگاه عدل الهی معترض باشد. چراکه خودش حکم خدای متعال مبنی بر رعایت موازین دینی را رعایت نکرده و با رفتار یا گفتار ناپسند خود، فرد یا جامعه‌ای را متضرر کرده است.

در عین حال قرآن کریم به منظور رعایت حق‌الناس میان مردم دستورالعمل‌هایی دارد. یکی از این موارد پرهیز افراد از مسخره کردن و استهزای دیگران است. چنانکه خدای متعال در این باره می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُن؛ ای افراد باایمان! گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره نکنند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند و گروهی از زنان شما نیز دیگران را مسخره کند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند.»

از سوی دیگر عیب‌جویی و اظهار عیوب و نقص‌های ظاهری و باطنی افراد در بسیاری از مواقع موجب رنجش شده و رابطه صلح‌آمیز میان افراد را خدشه‌دار می‌کند. خدای متعال از این رفتار اظهار ناخشنودی کرده و دستور می‌دهد که: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُم؛ به عیب‌جویی از یکدیگر نپردازید.»

گاهی نیز دامنه عیب‌جویی از دیگران آن‌قدر گسترده می‌شود که افراد برای یکدیگر لقب‌های زشت و آزاردهنده پیدا می‌کنند و در حضور یا غیاب آنها، با این لقب‌ها از آنها یاد می‌کنند. اما این رفتار نیز نمونه‌ای دیگر از پایمال کردن حق‌الناس محسوب می‌شود که خدای متعال ما را از این کار نهی فرموده است: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب؛ با نامه‌ای زشت، یکدیگر را مورد خطاب قرار ندهید.»

فخرفروشی، تکبر و روی گرداندن از مردم به هر دلیلی که باشد یکی دیگر از موارد نادیده گرفتن حق‌الناس به حساب می‌آید که بسیار مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است. آنجا که خداوند متعال ما را به رعایت احترام و ادب در برابر یکدیگر فرمان داده و از رویگردانی و دل شکستن دیگران نهی فرموده است: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس؛ با بی‌اعتنایی از مردم رو نگردان.» چنانکه گاهی دامنه این فخرفروشی حتی به رفتارهای ظاهری مانند راه رفتن و قدم برداشتن هم می‌رسد: «لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا؛ هنگام راه رفتن، باد نخوت بر گلو نینداز.»

منابع:

  • تفسیر المیزان؛ علامه طباطبایی
  • تفسیر نمونه؛ آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی
  • تفسیر تسنیم؛ آیت‌الله العظمی جوادی آملی
  • بحارالانوار؛ علامه مجلسی

منبع: تسنیم



منبع خبر

آیات تکان‌دهنده قرآن درباره دل شکستن بیشتر بخوانید »

آیا بزرگانی همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری در تاریخ تکرار می‌شوند؟

آیا بزرگانی همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری در تاریخ تکرار می‌شوند؟

آیا بزرگانی همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری در تاریخ تکرار می‌شوند؟ بیشتر بخوانید »

برگی از تاریخ

برگی از تاریخ| مزاح جالب علامه طباطبایی با بنیانگذار جمهوری اسلامی


خبرگزاری فارس ـ رحمت رمضانی: سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی، فرزند آیت‌الحق سیدحسین قاضی طباطبایی و از مبارزان دیرین نهضت اسلامی است. او نه تنها محضر علامه طباطبایی و بسیاری از علما را درک کرده، بلکه همه خاطره ذهن او را پوشانده است. انگار این مبارز دوران قبل از انقلاب یار و همرزم آیت‌الله طالقانی بعد از انقلاب و بعد از جمهوری اسلامی، سیاست را به مردان انقلابی سپرده است و خود در گمنامی به مبارزه با خصم درون می‌پردازد و در آرزوی مرد مردستان است و گاه زبان به شکوه می‌گشاید: چرا دیگر بزرگانی مانند علامه طباطبایی و بهجت جلوه نمی‌کنند؟ نکند همه گرفتار نفس شده باشیم.

آیت‌الله علامه سیدمحمدحسین طباطبایی فیلسوف و مفسر برجسته قرآن کریم در ۲۴ آبان ۱۳۶۰ درگذشت. به همین مناسبت با یکی از نزدیکان علامه و مبارز علیه رژیم پهلوی، یعنی سیدمحمد قاضی طباطبایی که هم امام و علامه را درک کرد به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

فارس: آقای قاضی! شما نسبت خویشاوندی با علامه داشتید و محضر او را درک کردید. برایمان بگویید علامه در چه فضای تاریخی پا به عرصه وجود گذاشت؟

مرحوم علامه طباطبایی در ۲۹ ذی‌الحجه ۱۳۲۱ قمری مصادف با ۱۲۸۱ شمسی در روستای شادآباد تبریز متولد شد. این خاندان از خاندان‌های قدیمی و تاریخی ایران است که در کتب تاریخ و رجال مورد اعتنا قرار گرفته و مورخین ایرانی با نظر عظمت و بزرگی به این خانواده توجه کرده‌ و در اظهارات‌شان از آنها به عنوان خاندان سادات عبدالوهابیه نام برده‌اند و از آل امیر عبدالوهاب طباطبایی هستند.

آل امیر عبدالوهاب از بزرگ‌ترین خانواده‌ای هستند که در ایران، به‌ویژه در آذربایجان سکونت اختیار کردند و از چند قرن پیش، اصل آن شجره علوی در این مملکت شاخ و برگ انداخت و به اصالت، نجابت، صحت نسب، شرافت و بزرگی مشهور و به جلالت و عظمت معروف شدند. این خاندان از ذریه حضرت امام حسن مجتبی(ع) از نسل حسن مثنی و اولاد ابراهیم طباطبا هستند.

مرحوم طباطبایی ابتدا تحصیلاتشان را در مدرسه طالبیه تبریز آغاز کرد و بعد از شرح مقدمات برای ادامه تحصیل به اتفاق برادرشان آقاسیدمحمدحسن الهی طباطبایی و پدر بنده مرحوم آیت‌الله سید حسین قاضی طباطبایی عازم نجف اشرف شدند.

آن زمان برای نجف رفتن وسیله‌ای نبود و با حیوانات یا پیاده می‌رفتند. مرحوم آقای طباطبایی، اخوی ایشان و پدر بنده جزو شاگردان ممتاز مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی کمپانی فقیه بزرگ و آیت‌الله میرزای نایئنی که کتاب تنبیه‌الامه را نوشتند، مرحوم آیت‌الله طالقانی این کتاب را به فارسی برگردان کردند.

همچنین نزد بزرگانی مانند مرحوم شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء و مرجع یگانه سیدابوالحسن اصفهانی و سیدابوتراب خوانساری و ضیاءالدین عراقی که هر یک کوهی از دیانت و تقوا و علم بودند، استفاده شایانی بردند.

علم اخلاق و توحید خالص و ناب را از محضر حضرت آقامیرزاعلی قاضی طباطبایی بهره مند شدند. حضرت آقای قاضی چنان عشق حضرت حق را در وجودشان متبلور ساخت که تا پایان عمر از برکات آن یگانه بهره مند بودند.

آقای طباطبایی به کرات می‌فرمودند «کسی به جامعیت قاضی تاکنون به دنیا نیامده است». شاگردان مرحوم آقاسیدعلی قاضی در تلفیق علم و اخلاق با هم اسوه بودند مرحوم طباطبایی در علوم غریبه و جبر و اعداد و حساب و ابجد و رمل و اسطرلاب هم یگانه بود منتها بروز نمی‌داد حتی در نقاشی و شعر و خطاطی و خوشنویسی هم وارد و آشنا بود.

برخی شاگردان آقای سیدعلی قاضی علاوه بر علامه طباطبایی و علامه سید محمد حسن الهی طباطبایی، آیت‌الله سیدحسین قاضی طباطبایی،آیت‌الله میرزا علی اکبر مرندی، آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری، آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی، آیت‌الله حسن مصطفوی تبریزی، آیت‌الله شیخ عباس قوچانی، آیت‌الله محمدتقی بهجت فومنی و آقای سیدهاشم موسوی حداد، علامه تهرانی، آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی، آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی، آیت‌الله سیدجواد خامنه ای(پدر رهبر معظم انقلاب) و حاج شیخ علی محمد بروجردی و … بودند.

فارس: گویا علامه طباطبایی در دوره‌ای نجف را ترک کردند و به زادگاه خود برگشتند.

بله تنگی معیشت باعث شد علامه طباطبایی و برادرشان از نجف به تبریز بازگردند و حدود ۱۰ سال در تبریز مقیم شدند و به امر کشاورزی پرداختند. با تأسیس حوزه علمیه قم که به سال ۱۳۴۰ قمری به دست حاج شیخ عبدالکریم حائری و علمای ثلاث قبل از ایشان در قم چون آیت‌الله حجت کوه کمری، سیدمحمدتقی خونساری و آیت‌الله سیدصدرالدین صدر انجام شد، مرحوم علامه طباطبایی هم مهاجرت به قم کردند و در محضر مرحوم آیت‌الله حجت و مرحوم آیت‌الله بروجردی تقریبا درس را به اتمام رساندند.

داماد مرحوم آیت‌الله قدوسی که پس از انقلاب مقام قضایی کشور را برعهده داشتند، فرمودند من تا این اواخر نمی‌دانستم علامه طباطبایی مبالغ سنگینی بدهکار است. مرحوم علامه اغلب کتب مورد نیاز خود را از دیگران به عاریه می‌گرفت.

فارس: علامه طباطبایی از نوادر روزگار ماست که به راستی از شمار دو چشم یک تن کم و از شمار خرد هزاران بیش بود. شما این افتخار را داشتید با این گنجینه علوم اسلامی همدم باشید. درباره ویژگی اخلاقی ایشان بفرمایید.

مرحوم علامه، اخلاق بسیار عجیبی داشت. هیج وقت عصبانی و ناراحت نشد. حتی برخی نادان‌ها با نامه بی‌امضا یا با امضا به ایشان جسارت‌های ناروا می‌کردند، او می‌فرمود من که رسوای جهانم و یکی دو تا نیست و عظمت اخلاقی او همه را نرم می‌کرد.

مرحوم علامه در ۲۴ ساعت کمتر از ۶ ساعت می‌خوابید و مدام در حال مطالعه بود. زمانی یکی از پزشکان او را از مطالعه نهی کرد، او فرمود: «بدون کار و مطالعه زندگی از مرگ بدتر است». یکی از ویژگی‌های بارز مرحوم علامه کم سخنی بود. هیچ کجا ابتدا به ساکن مطلبی را عنوان نمی‌کرد , بیشتر پاسخگو بود.

مرحوم علامه در فوت همسرشان خیلی محزون شدند. هنگامی که از تشییع فارغ شدT به منزلشان در کوچه ارک قم بازگشتند و خیلی گریستند. برخی بزرگان به ایشان گفتند که شما سوره قیامت را تفسیر کردید. این حالت عجیبی از شما است. ایشان هم گفته بودند که شما نمی‌دانید چه نعمتی را از دست دادم. من بخش اعظم این تفسیر المیزان را مدیون همسرم بودم.

بعد از وفات خانم، مرحوم علامه با خواهر استاد روزبه ازدواج کردند که این بانوی محترم هم از خاندان زهد و تقوا بود. تا مرحوم علامه حیات داشت به بهترین وجه از او با آن مقام علمی و عملی مراقبت کردند. در هر صورت مرحوم علامه همیشه قدردان زحمات همسرشان بودند.

فارس: تابستان‌ها علامه به مشهد مشرف می‌شدند. گویا در این زمینه خاطره جالبی دارید که نشان دهنده بخشی از سبک زندگی علامه است.

 مرحوم علامه تابستان‌ها تشرف به مشهد داشتند. مرحوم علامه تهرانی نقل کردند که قریب ۴۰ سال از شاگردان مرحوم علامه بودم و خیلی آرزو داشتم در نماز به ایشان اقتدا کنم، اما او هیچگاه امامت جماعت را نپذیرفت. مرحوم علامه نقل می‌کنند که یک بار علامه طباطبایی را به مشهد دعوت کردم و با خواهش من در منزلم اسکان کردند و کتابخانه‌ای را در اختیار او قرار دادم.

سجاده نماز را وسط کتابخانه پهن کردم. موقع نماز مغرب که شد مرحوم طباطبایی می‌خواستند نماز را شروع کنند و من می‌خواستم سریع به او اقتدا کنم. طولی نکشید که او مرا صدا کرد و گفت: «من میهمانم و شما میزبان هستید، میهمان از میزبان هر چه بخواهد و در توانش باشد، باید انجام دهد». عرض کردم همینطور است و لطفا جلو بایستید و من به شما اقتدا کنم، اما او باز هم اجازه نداد که به او اقتدا کنم.


دهه ۴۰. علامه سید محمدحسین طباطبایی در حیاط منزل شخصی

یادم می‌آید قدیم هر کس می‌خواهد به زیارت خانه خدا برود از مرحوم علامه طباطبایی که خداحافظی می‌کرد و از او ره توشه‌ای می‌خواست، مرحوم علامه به او می‌گفت: به یاد خدا باش خداوند خودش فرموده فالذکرونی اذکرکم.

علامه در مشهد هم در نماز آیت‌الله میلانی بیشتر شرکت می‌کردند. مرحوم آیت‌الله آخوند ملاعلی همدانی که از مردان باتقوا و بزرگ بود، می‌فرمود من مردی را بی‌هواتر از علامه طباطبایی در عمرم ندیدم و همیشه می‌گفت که او همواره در عالم سکوت به سر می‌برد.

آیت‌الله معزی در تهران بودند. می‌فرمودند مشهد رفتم و در صحن رضوی می‌چرخیدم و به اعمال خودم فکر می‌کردم و خجالت از کوله بار گناهم داشتم که به حرم داخل شوم. ناگهان دیدم دست مهربانی به پشتم خورد برگشتم دیدم علامه طباطبایی است. 

سلام و احوالپرسی کرد و گفت: «چرا داخل نمی‌شوی»؟ من گفتم خجالت می‌کشم و من کجا و این حرم پاک کجا، مرحوم علامه طباطبایی گفتند: «طبیب برای چه مطب باز می‌کند. اینجا هم مطب اهل بیت است. محل مداوای همه دردهاست. وارد شو، دردت را بگو و دوایت را بگیر».

*فارس: پدر شما معروف به شیدای گمنامی از عارفان دلسوخته بود که بسیار با علامه حشر و نشر داشت درباره چگونگی این ارتباط بفرمایید.

یکی از بزرگ‌ترین و عزیزترین یاران او در قم پدر من، مرحوم آیت‌الله سیدحسین قاضی طباطبایی فرزند آیت الحق سیداحمد قاضی و برادرزاده استادشان سیدعلی آقا قاضی بود که اغلب اوقات آقای طباطبایی با او محشور بود.

مرحوم قاضی که پدر من باشند، عصرهای جمعه در منزلشان مرثیه و روضه هفتگی داشتند. علامه هر هفته مقید بودند در این مجلس حاضر شوند. یک هفته در میان تهران و هفته بعد در قم بودند. می‌نشستند تا غروب و نماز را هم همانجا می‌خواندند.

مرحوم علامه در نوجوانی در منزل آیت‌الحق آقاسیداحمد قاضی طباطبایی که جد من بودند در روضه هفتگی جمعه‌ها شرکت می‌کردند. شبی به جلسه نرسیدند و به اخوی آقاسیدمحمدحسن الهی طباطبایی، شعری فرستادند که تضمینی از غزلی از حافظ بود و از او خواستند که در این مجلس هفتگی آقای قاضی شعر را بخوانند.

گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم
با همین قافله‌ام راه فنا می‌پویم 

دست همت ز سراب دو جهان می‌شویم
شور یعقوب کنان یوسف خود می‌جویم

که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم
گفت هر چند عطش کنده بن و بنیادم
زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم 

 فارس: رابطه حضرت امام با علامه چگونه بود؟

حضرت امام خمینی اندکی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به قم رفتند و همسایه دیوار به دیوار علامه طباطبایی شدند. علاقه‌مندان امام برای دیدار با ایشان، گاهی اوقات از دیوار خانه علامه بالا می‌رفتند تا به خانه حضرت امام بروند و باعث آزار و اذیت علامه می‌شدند.

روزی برای دیدار با علامه به منزل او رفتم. بعد از مدتی علامه به همراه من برای دیدار با امام خمینی (ره) به منزل امام رفتند. امام به شوخی به علامه گفتند «آقای طباطبایی! ما شما را اذیت می‌کنیم و باید شما به دادگاه بروید و علیه ما شکایت کنید. علامه نیز در جواب شوخی امام گفت: «دادگاه شما فایده‌ای ندارد؛ چون مسئولیت دادگاه‌ها با شماست، من باید به خدا شکایت کنم».

 فارس: شما از مبارزان انقلاب اسلامی هم هستید که در زندان رژیم گذشته حضور داشتید. علامه طباطبایی برای ملاقات شما به زندان تشریف آوردند. دراین باره خاطره‌ای دارید؟

چیزی که من یادم هست، یک روز مرحوم علامه طباطبایی، پدرم آیت‌الله آسیدحسین قاضی و مرحوم آشیخ حسن مقدس پیشنماز مسجد اعظم قلهک، برای ملاقات من به زندان شماره ۴ قصر آمدند. عده‌ای از طلبه‌ها هم برای دیدن آیت‌الله طالقانی از قم آمده بودند. ظاهراً یکی از آن‌ها در جیبش اعلامیه داشت. آن روز‌ها تفتیش بدنی می‌کردند. مرحوم پدرم می‌گویند: اعلامیه را بده به من! آن آقا امتناع می‌کند و می‌گوید: شما خبر ندارید که اگر بگیرند، با آدم چه می‌کنند. علامه طباطبایی می‌فرمایند: شما اعلامیه را بده و کاری نداشته باش! خلاصه همه وارد می‌شوند و نوبت به پدر من که می‌رسد، ایشان را نمی‌گردند!

وقتی از پدرم پرسیدم که چرا شما را سربازان نگشتند، چیزی به من نگفتند. بعد از وفات او در مدارکشان جمله‌ای از آقاسیدعلی قاضی دیدم که اگر خوف داشتید از کسی به شما آسیبی برسد ده تا از حروف مقطعه قرآن را به انگشتان ببندید به نزد او که رسیدید، باز کنید، ایمن می‌مانید. به نظرم پدرم هم از این روش استفاده کردند.

فارس: خاطره دیگری از علامه که به نظر جالب است، برای ما بگویید.

مرحوم استاد روزبه برادر همسر علامه از پایه‌گذاران مدرسه علوی تهران بود که حقا آن دوره خدمت بزرگی کردند. مرحوم علامه را یک جلسه به مدرسه دعوت کرد و او به یکی از کلاس‌ها وارد شد. شاگردان پرسش‌های زیادی داشتند و مرحوم علامه به شوخی به بچه‌ها گفتند: «چه کسی به شما گفته که من بلدم به همه سوالات پاسخ دهم؟»

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمود: استادم حضرت سیدعلی قاضی طباطبایی اجازه نمی‌دادند کسی از او عکس بگیرد تا اینکه برای شناسنامه باید عکس می‌انداخت و آنها هم شماری عکس از او گرفتند و شاگردان هم سر تصاحب عکس‌ها دعوایشان شد. مرحوم آقای قاضی هم کشمکش آنها را نظاره می‌کرد و آخر فرمود شما عقل ندارید من خودم اینجا نشسته‌ام؛ شما سر عکس من دعوا می‌کنید! مرحوم علامه طباطبایی هم فرمود: من یکی از آنها بودم!

انتهای پیام/





منبع خبر

برگی از تاریخ| مزاح جالب علامه طباطبایی با بنیانگذار جمهوری اسلامی بیشتر بخوانید »