علی شمخانی

سلوک عرفانی شهید دفاع مقدس با سوره‌ای از قرآن کریم

سلوک عرفانی شهید دفاع مقدس با سوره‌ای از قرآن کریم


سلوک عرفانی شهید دفاع مقدس با سوره‌ای از قرآن کریمبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، متن زیر قسمتی از کتاب «دِین» به کوشش علی مسرتی و برگرفته از خاطرات گردآوری شده بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.

مطلبی که از این کتاب انتخاب شده، خاطره شهادت یکی از رزمندگان اسلام است که مهدی خلفی، یکی از رزمندگان آن را نقل می‌کند و همچنین پیامی که بچه‌های مسجد جزایری از علی شمخانی مبنی بر وقوع یک عملیات دریافت کردند.

«مهدی خلفی تعریف می‌کرد: روز اول آذر ۱۳۵۹ بابک معتمد و سعید درفشان برای اطلاع از بچه‌های مقر کوت‌ شیخ و هماهنگی لازم با ما از مقر نیروی دریایی به سمت آنجا حرکت کردند. بین راه بلواری عمود بر رودخانه بود که به دلیل تسلط و دید نیرو‌های عراقی از روی ساختمان‌های بلند آن سوی رودخانه، معمولاً بچه‌ها برای عبور از آن مشکل داشتند. آن‌ها مجبور بودند تا با ایجاد خط آتش از تمرکز تیراندازی دشمن بکاهند تا بچه‌ها یکی یکی بتوانند به سرعت از عرض آن عبور کنند.

بابک و سعید در حال عبور از عرض این خیابان بودند که عراقی‌ها به سمت آن‌ها آتش گشودند و یک گلوله به زیر قلب بابک اصابت کرد. سعید از بچه‌هایی که آن اطراف مستقر بودند، کمک گرفت و بابک را با اولین خودرویی که پیدا کرد به بیمارستان برد، اما پیش از آنکه به بیمارستان برسند، بابک در حال ذکر گفتن در آغوش سعید به شهادت می‌رسد.

بابک به آیات «وَ جِی‌ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى «۲۳» یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی«۲۴»/ و جهنم را حاضر سازند آن وقت انسان متذکر می‌شود، اما چه وقت تذکر است؟…» (فجر) به سوره فجر علاقه و اهتمام زیادی نشان داشت و همین آیه را در سرآغاز وصتنامه خود آورده است. وقتی بابک این آیه را می‌خواند یا می‌شنید، در تفکر عمیقی فرو می‌رفت؛ گویی از عالم ماده جدا می‌شد و در عالم معنا سیر می‌کرد.

خانواده بابک در اهواز سکونت داشتند، اما گویا برنامه بلندمدت آن‌ها این بود که پس از بازنشستگی آقای معتمد (پدر بابک) به زادگاه خود یعنی شهر دزفول برگردند و آنجا ساکن شوند؛ بنابراین پیکر جوان رشیدشان را به دزفول انتقال دادند و در مزار شهدای آنجا دفن کردند.

بچه‌های مسجد پس از گذشت چند روز از شهادت بابک، پیامی شفاهی را از علی شمخانی دریافت کردند که عملیاتی در پیش است و به اهواز برگردند. بچه‌ها جلسه‌ای برگزار کردند و پیام شمخانی را مطرح کردند. بچه‌های مسجد جزایری تصمیم گرفتند که در اسرع وقت برگردند اما بچه‌های غیربومی و مقر دیگر گفتند که مدتی آنجا می‌مانند؛ لذا بچه‌ها با تجهیزاتشان به اهواز برگشتند و به پادگان «گلف» که به پایگاه «منتظران شهادت» تغییر نام پیدا کرده بود، رفتند.»

انتهای پیام/ ۱۱۸



منبع خبر

سلوک عرفانی شهید دفاع مقدس با سوره‌ای از قرآن کریم بیشتر بخوانید »

روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصاد

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد


روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار مهدی شیرانی‌نژاد از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس است. به بهانه همزمانی با سالگرد عملیات مرصاد بخشی از روایت او درباره این عملیات را با هم مرور می‌کنیم. عملیات مرصاد اگر چه گسترده نبود اما پیچیدگی‌های خاص خودش را داشت.

«به محض اینکه درگیری و پیشروی دشمن در منطقه جنوب شروع شد، همزمان در غرب هم درگیری‌ها آغاز شد. به دلیل شکل جغرافیایی غرب، بیشتر فرماندهان نگران جنوب بودند تا نگران غرب. دفاع در غرب برای ما راحت‌تر از دفاع در جنوب بود و توان دشمن هم در غرب ضعیف بود. به هر حال وقتی خطوط باز شد و دشمن حمله کرد، منطقه وسیعی را اشغال کرد. به تدریج یگان‌ها وارد شدند تا اینکه خبر رسید دشمن به نزدیکی اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه رسیده است.

ربیعی به من گفت سریع به کرمانشاه برو. من هم به کرمانشاه رفتم و مستقیم به قرارگاه در منطقه الهیه آمدم. آنجا به ما گفتند بروید بیمارستان امام حسین (ع) در بیستون، قرارگاه را آماده کنید که من، بیگی و گروه شاهد و همه برادر‌ها را بسیج کردم. قرارگاه را آماده کردند و خط تلفن، بی‌سیم و امکانات مختلف را آوردند. سریع جلسه گرفتیم. یگان‌های غرب و مسئولان یا بعضا جانشین‌هایشان را فراخوان کردیم، چون بعضی مسئولان توی خطوط با دشمن درگیر بودند.‌

می‌دانستیم رو به‌ روی‌ ما منافقین هستند. آن موقع شمخانی، معاون اطلاعات عملیات ستاد کل نیروهای مسلح بود و سردار رشید هم جانشینش بود. محمد باقری هم آن زمان مسئول اطلاعات ستاد کل نیرو‌های مسلح بود؛ این‌ها آمدند. محسن رضایی هم جنوب بود. شمخانی به من توضیحات را داد و ما هم بر همان اساس با برادر‌ها جلساتی داشتیم. هم تلفنی، هم نامه‌ای سعی کردیم مجموعه مخابرات را در جریان بگذاریم.

به خاطر شکل پیوندی که ما مخابراتی‌ها با هم داشتیم، مجبور بودیم خودمان مخابراتی‌ها را توجیه کنیم چون معمولا بعضی وقت‌ها غفلت می‌شد. یگان‌هایی که در غرب بودند نسبت به یگان‌های جنوب ضعیف‌تر بودند؛ لذا مجبور بودیم بیشتر توجیه‌شان کنیم. با برادر بیگی و چند نفر دیگر تقسیم کار کردیم.

در همین اثنا دشمن در حال پیشروی بود. از اسلام‌آباد گذشته و به گردنه چهارزبر آمده بود. درگیری در آنجا به اوج خودش رسید. کم کم یگان‌ها می‌آمدند و حجم نیروی انسانی زیاد می‌شد. البته چون یگان‌ها ضعیف بودند و نیرو‌ها را سراسیمه می‌فرستادند، اغلب نیرو‌ها بدون ابزار و تجهیزات بودند. این نیرو‌ها به صورت خودجوش، بر اساس اعتقاد و تکلیفی که احساس می‌کردند و پیامی که حضرت امام (ره) داده بودند وارد شدند؛ لذا هیچ سازماندهی‌ای نداشتند و جای مشخصی هم قرار نبود بروند. فقط کار خوبی که کردند این بود که این‌ها را کنترل کردند تا به همین شکل وارد منطقه درگیری نشوند، چون واقعا فاجعه اتفاق می‌افتاد.

همین اشکال برای مجموعه مخابرات هم بود. از طرفی آمادگی برای تأمین تجهیزات ارتباطی این حجم نیرو را نداشتیم. با برادر بیگی، فرمانده مرکز شاهد هماهنگ کردیم که هرچی بی‌سیم و امکانات هست، سریع به یگان‌ها واگذار شود تا مشکلی برای ارتباط نداشته باشند. منطقه چهارزبر دائم دست به دست می‌شد. کرمانشاه به شدت بمباران می‌شد و تقریبا خالی شده بود؛ خیلی خلوت بود. وقتی منافقین به اسلام‌آباد رسیدند، ما وارد کرمانشاه شدیم.

در واقع طی دو سه روز درگیری فقط دشمن تک کرده بود و تا سه‌راه اسلام‌آباد آمده و کِرِند را رد کرده بود. وقتی از سه‌راه اسلام‌آباد رد می‌شدم، می‌دیدم یگان‌ها عقب‌نشینی می‌کنند؛ مردم به سمت عقب می‌آمدند و ترافیک زیادی بود. در حقیقت، حمله و پیشروی ما هنوز شروع نشده بود. من زمینی سمت ملاوی آمدم، از ملاوی به پلدختر و سمت سه‌راهی اسلام‌آباد _ کرمانشاه رفتم، ترافیک شدید بود و بنزین نبود. مردم برای برگشتن به عقب مشکلات زیادی داشتند.

زمانی که دشمن خط را در اختیار منافقین گذاشت. منافقین آنقدر سریع جلو آمدند که تقریباً اسلام‌آباد سقوط کرده بود؛ ضمن اینکه برداشتم این است که با اینکه یگان‌هایی از قبل در منطقه بودند یعنی یگان‌های ارتش و یگان‌های سپاه که پشت سرشان بود، هیچ دفاعی از جانب آن‌ها در خطوط صورت نگرفت. دشمن از شمال قصرشیرین آمد و یگان‌ها را دور زد.

وقتی یگان‌های منافقین آمدند به سمت اسلام‌آباد، این یگان‌ها از سمت کرمانشاه آمدند پشت گردنه چهارزبر و وارد درگیری شدند. همین یگان‌هایی هم که آمدند، منسجم نبودند؛ برای نمونه تیم آقای عروج، سازماندهی بسیار قوی‌ای برای عملیات داشتند. تکاور بودند و ظرفیت عملیات خاص نیروی مخصوص را داشتند، ولی اینطور نبود که با شناسایی و برنامه‌ریزی وارد منطقه شوند؛ همین، مشکلاتی ایجاد می‌کرد.

قرارگاه نجف هم بود اما سازماندهی به هم ریخته بود. قرارگاه نجف دو محل را فرماندهی می‌کرد؛ هم منطقه ایلام را که یگان‌های دشمن از سمت مهران وارد شده بودند و هم منطقه چهارزبر را. متأسفانه ارتباطات خوبی نداشتیم. مجبور شدیم چندین دستگاه ماکس را به سمت چهارزبر نصب کنیم بعد ماکس‌ها را به صورت سیار روی خودرو و نزدیک یگان‌ها بردیم. امکان ارتباطی نبود و فرماندهان ما هم در یک نقطه خاص نبودند. عرض جبهه ۲.۵ کیلومتر بود ولی طول داشت. دشمن توپخانه داشت. خمپاره‌انداز‌هایی داشتند که پشت سر آن‌ها بود. فکر نمی‌کردیم درگیری پنج روزه تمام شود.

دشمن پشت دروازه‌های کرمانشاه بود در جنوب هم نزدیک اهواز بود. برداشت‌مان این بود که برای برگرداندن این‌ها زمان زیادی را باید طی کنیم. تصورمان این بود که ارتش دشمن که از سمت ایلام وارد شده است و می‌خواهد استان ایلام را کامل ببندد و بعد از منافقین تحویل بگیرد و در حقیقت بخشی از کرمانشاه و استان ایلام و خوزستان را تصرف کند تا در مذاکرات با دست پر باشد. به دلیل همین تصور، ما به صورت غیر سازمانی بی‌سیم توزیع کردیم. دیگر نگران کد و رمز نبودیم چون اصلا امکان به کارگیری‌اش نبود. هماهنگی‌ها در حد تلگرافی بود. باید می‌رفتیم مسئولان مخابرات یگان‌ها را پیدا می‌کردیم و فرکانس را می‌دادیم تا موقت اتصال برقرار می‌شد. در کل فضای بسیار درهم ریخته‌ای بود.

۴۸ ساعت اول که اوضاع به هم ریخته بود. انسجام نه در سلسله مراتب فرماندهی بود نه در خود سیستم عملیات. کم‌کم وقتی چهارزبر تثبیت و دشمن در آنجا متوقف شد، سازماندهی‌ها به مرور شکل گرفت که البته دو روز طول کشید. فرماندهان همه در منطقه بودند، آیت‌الله هاشمی در الهیه بود و شمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) اما این طور نبود که دائماً آنجا باشند. جلساتی داشتند و نفراتی را می‌فرستادند توی یگان‌ها تا کم‌کم این انسجام شکل گرفت.

چهار ـ پنج روز بعد از عملیات تقریباً اوضاع روشن و بهتر شد. ماکس‌ها جواب داد. البته باید بگویم با وجود همه این مشکلات، مجموعه مخابرات انسجام خوبی داشت چون ما درگیر رزم نبودیم. خیلی سریع همدیگر را پیدا کردیم. برای بعد برنامه‌ریزی می‌کردیم و سؤالات‌مان را هم از شمخانی می‌پرسیدیم که برای بعد چه کنیم.»

انتهای پیام/ ۱۱۸



منبع خبر

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »

تکذیب سخنان شمخانی درباره خروج نیروهای ایرانی از سوریه

تکذیب سخنان شمخانی درباره خروج نیروهای ایرانی از سوریه


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک منبع مطلع در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی نقل قول منتشر شده از دریابان شمخانی پیرامون خروج نیروهای ایران از سوریه را تکذیب کرد.

او اظهار داشت: دبیرشورای عالی امنیت ملی طی هفته گذشته هیچگونه مصاحبه ای با رسانه های داخلی و خارجی نداشته اند و بطور قطع انتشار اخبار جعلی از این دست با اغراض خاص و با رویکرد تضعیف اقتدار منطقه ای جمهوری اسلامی ایران تولید و منتشر می شود.

گفتنی است طی چند روز گذشته خبری در برخی گروههای غیر رسمی تلگرامی و شبکه های اجتماعی منتشر شده که طی آن از قول دبیر شورای عالی امنیت ملی اعلام شده که:“صلاح بر این شد که از سوریه خارج شویم، چون هم به نفع مردم ایران و هم مردم سوریه است.

منبع: ایرنا

یک منبع مطلع در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی نقل قول منتشر شده از دریابان شمخانی پیرامون خروج نیروهای ایران از سوریه را تکذیب کرد.



منبع خبر

تکذیب سخنان شمخانی درباره خروج نیروهای ایرانی از سوریه بیشتر بخوانید »

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نام احمد غلامپور در کنار نام فرماندهانی همچون محسن رضایی، علی شمخانی، غلامعلی رشید، سیدیحیی صفوی و محمدعلی جعفری در صفحات زرین تاریخ دفاع مقدس آمده است.

او فرمانده‌ای مهربان، خوش‌مشرب اهل بگو و بخند و از اهالی محله لب شط اهواز است. با شروع جنگ در سال ۵۹ به سپاه اهواز و سپس به سپاه سوسنگرد رفت و مسئول واحد عملیات شد. وی طی سال‌های حضور متمادی‌اش در جبهه، مراتب فرماندهی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و خیلی زود به مدارج عالی فرماندهی سپاه در جنگ دست یافت. غلامپور در عملیات‌های مهمی همچون کربلای ۵ و والفجر ۸ فرماندهی قرارگاه کربلا، مهمترین قرارگاه عمل‌کننده را برعهده داشت و در عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر فرمانده قرارگاه قدس بود. او پس از جنگ، معاون عملیات سپاه پاسداران و سپس رئیس دانشگاه فرماندهی و ستاد سپاه شد.

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند

غلامپور از سوی فرمانده معظم کل قوا نشان فتح ۲ دریافت کرده است و هم‌اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) است و به تدریس مباحث نظامی می‌پردازد. نشریه «سرو» در گفت‌وگویی با وی، ویژگی‌های دفاع مقدس برای نظام اسلامی را بررسی کرده است که در ادامه مشروح بخش اول آن تقدیم شد و در ادامه بخش دوم و پایانی آن از نظرتان می‌گذرد.

یعنی آمریکا و نظام استکبار جهانی با اصل انقلاب اسلامی مشکل داشته اند…

بله. زیرا این انقلاب ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد و اتفاق بی‌نظیری در دنیاست. این یک کودتای نظامی نیست؛ حتی یک تغییر نظام سیاسی طبق عرف رایج جهانی نیست؛ بلکه یک تغییر ایدئولوژیک و تغییر دیدگاه اعتقادی حاکم بر کشور است. این انقلاب از ماهیتی متفاوت و اسلامی و ظلم‌ستیز برخوردار است و حد و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد و این غیر از جمهوری اسلامی است که به عنوان یک نظام سیاسی در یک کشور جهان استقرار یافته است.

جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی است که در یک کشور مستقر شده و دولت دارد، مجلس شورا دارد، سایر نهاد‌ها را دارد، مرز جغرافیایی دارد، ارتباطات بین‌المللی و سفارتخانه و… دارد و مسیری را برای خود طی می‌کند؛ اما یک مفهوم کلی‌تری هست که جمهوری اسلامی نیز بخشی از کلیت آن محسوب می‌شود و آن انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی یک ایده و یک گفتمان و مجموعه‌ای از اعتقادات الهی، اسلامی و سیاسی است که محدود به کشور و ملت خاصی نیست و مرزبندی جغرافیایی در آن راه ندارد. مبنای اصلی انقلاب اسلامی توسعه حق، دفاع از مظلوم، دفاع از آزادی‌خواهان، حمایت از عدالت‌طلبان و… است؛ بنابراین آنچه نظام سلطه به شکل جنگ نظامی به ما تحمیل کرد هدفش انقلاب اسلامی است.

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند

البته اهداف دشمن حداقلی و حداکثری بود؛ یعنی یک کف داشت و یک سقف. کفش این بود که بخشی از خاک ایران را تصرف و جدا کنند و برای اینکه صدام را هم راضی نگه داشته باشند و پاداش خوش‌خدمتی او را بدهند ـ مثلاً ـ خوزستان را از ایران جدا کنند و به عراق بدهند که همین هم می‌توانست خسارت زیادی به کشور ما بزند، به سبب موقعیت اقتصادی و استراتژیک خوزستان برای کشور ما و خصوصاً نفت‌خیز بودن این استان؛ اما سقف خواسته آن‌ها این بود که پایتخت را تصرف و کلاً حاکمیت را ساقط کنند که خوشبختانه به هیچ‌کدام از این اهداف نرسیدند.

در واقع ما باید جنگ را در این ابعاد و با این مختصات ببینیم تا بتوانیم به درستی تحلیل کنیم که در جنگ چه اتفاقی افتاد و ما چه چیزی از دست دادیم و چه چیزی به دست آوردیم …

بله.

حال با توجه به این شرایطی که فرمودید، یک حمله نظامی گسترده به ما شد. از نظر نظامی ما در آن مقطع چه شرایطی داشتیم و آیا توان دفاع، آن هم برای هشت سال، را داشتیم؟

در زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد یکی از مجموعه‌هایی که بسیار آسیب دید و تضعیف شد ارتش بود. در آن زمان هم تنها نیروی نظامی کشور که این توان و قابلیت را داشته باشد که از کشور دفاع کند ارتش بود. البته کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران شکل گرفته بودند، اما هدف آن‌ها سامان دادن به مسائل داخلی و آرام کردن آشوب‌های ضد انقلاب بود و برای جنگ با دشمن خارجی آمادگی نداشتند. ارتش هم آسیب زیادی دیده بود و تغییر و تحولات زیادی در آن اتفاق افتاده بود و دیگر آن صلابت و اقتدار سابق را نداشت.

اتفاقاً یکی از دلایلی که صدام را وامی‌داشت با آسودگی خاطر به ایران حمله کند و در مصاحبه بگوید که من ظرف یک هفته کار ایران را تمام می‌کنم، نگاه به همین وضعیت ارتش در ایران بود. یعنی آن‌ها تحلیل درستی از ارتش ایران داشتند و می‌دانستند ارتش تقریباً از بین رفته است؛ هم به سبب وابستگی به آمریکا که اکنون دیگر قطع شده بود و هم به سبب خیانت‌هایی که برخی از عناصر داخل ارتش انجام می‌دادند مثل «تیمسار مدنی» و امثال او و یا طرح‌ریزی کودتا علیه نظام و امثال این مسائل، ارتش از نظر نیروی انسانی و فرماندهی و آموزش و تجهیزات و… کاملاً تضعیف شده و بدون پشتوانه محکم و قابل اتکا بود.

ما در کلاس‌های نظامی در دانشگاه معمولاً در تحلیل جنگ یک اصطلاحی را به کار می‌بریم و می‌گوییم صدام چه چیز‌هایی را دید و به ما حمله کرد؟ و چه چیز‌هایی را ندید و شکست خورد؟ قطعاً یکی از مسائلی که صدام دیده بود وضعیت ارتش ایران بود که تصور می‌کرد ظرف یک هفته کار ایران تمام می‌شود. جالب این است که چندی قبل از شروع جنگ، «برژینسکی» مشاور وقت امنیت ملی آمریکا هم مصاحبه‌ای کرده و گفته بود اگر عراق با ایران وارد جنگ شود ظرف یک هفته الی ۱۰ روز کار ایران یک‌سره می‌شود. البته این‌ها نشانه دخالت آمریکا در جنگ و اطلاع او و رضایتش از حمله عراق به ایران نیز هست.

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند

از طرف دیگر صدام هم اوضاع سیاسی داخلی و سایر تحرکاتی که عرض کردم ـ سناریو‌های اول و دوم آمریکا برای سقوط نظام بوده است ـ را می‌دیده و تصور می‌کرده جنگ با ایران آسان خواهد بود. در آن زمان اختلافات سیاسی در ایران بسیار برجسته و پررنگ بود و نزاع شدید میان دو جریان سیاسی کشور برقرار بود که یکی طرفداران امام (ره) و عمده شاگردان و روحانیت همراه امام (ره) بودند و دیگری نقطه مقابل تفکرات امام (ره) که بنی‌صدر و رجوی و جریان چپ و حتی نهضت آزادی بودند. این وضعیت در حالت بدون تهدید خارجی هم یک کشور را در بحران و حالت سقوط قرار می‌دهد، چه رسد به اینکه کسی هم بخواهد حمله و جنگ نظامی کند.

من نمی‌خواهم وارد مسائل سیاسی آن دوران شوم، ولی کلاً کشور سر و سامان سیاسی درستی نداشت و مسئولان با نظام و رهبری آن همراه و متحد نبودند و بلکه مخالف و معارض بودند. کشور در اکثر شهر‌ها و استان‌ها به شدت درگیر منازعات خونین و طغیان‌های مختلف بود و نظام هنوز استقرار لازم را نیافته و جای پایش محکم نشده بود و بدون جنگ هم خودبخود در حال از هم پاشیدن بود؛ لذا دشمن وقتی از بیرون نگاه می‌کند احساس می‌کند این کشور همه چیزش به هم ریخته و در حال زوال است و با یک فشار کوچک قدم آخر را هم برمی‌داریم و همه چیز را فرومی‌ریزیم.

آنچه که صدام ندید چه چیز‌هایی بود؟

آنچه که او ندید اولاً یک جمعیت عظیم جوان، پرانرژی و طرفدار انقلاب و پا در رکاب امام (ره) بود. شما ببینید در روز‌های اول جنگ عراق همین‌طور جلو آمد و ۱۷ هزار کیلومتر از خاک ما را گرفت، اما آنچه که او را زمین‌گیر کرد و اجازه ادامه مسیر به او نداد حضور همین توده مردم بود که اغلب اهل همان شهر‌های جنگ‌زده بودند. یعنی از پیر و جوان و زن و مرد، هر که هرچه در وسع داشت آورد و آمد به میدان جنگ. این پدیده که باید آن را «مقاومت مردمی» بنامیم برای صدام و حزب بعث قابل پیش‌بینی و محاسبه نبود و همین هم جلوی پیشروی آن‌ها را گرفت و باعث شد در همان گام اول یک تودهنی محکم بخوردند.

ما در تقسیم‌بندی مقاطع جنگ می‌گوییم در چهار پنج ماه اول جنگ که دوره مقاومت مردمی است، صدام که به صورت لجام‌گسیخته و بدون مانع حرکت کرده بود و داخل خاک ما آمده بود یک ضربه شدید خورد و متوقف شد. مثلاً در خرمشهر با وجود انبوهی از نیرو‌های عراقی که از همه لحاظ برتری با آنها بود و ما در مقابل آن‌ها اصلاً هیچ چیزی نداشتیم، ۳۴ روز طول می‌کشد که خرمشهر را ـ آن هم بخش غربی شهر در غرب رود کارون را ـ بگیرد.

یعنی ارتشی که قرار بود یک هفته‌ای تهران را بگیرد، فقط برای غرب خرمشهر ۳۴ روز متوقف شد!

آفرین! و این مقاومتی که شکل گرفت پدیده‌ای بود که شاید برای خیلی از ما هم قابل پیش‌بینی نبود! با این حرکت درواقع ترمز دستی عراق کشیده شد؛ بنابراین تمامی محاسبات ارتش عراق به هم ریخت و ارتش بعثی در کل برای رسیدن به اهدافش ناامید شد و دریافت که جنگ با ایران آن‌طور هم که تصور می‌کرده ساده و آسان نخواهد بود. درنتیجه عراق ناچار می‌شود به شکلی در سرزمین ما موضع بگیرد و گسترش پیدا کند که از نظر نظامی بدترین وضعیت است؛ یعنی هر بخشی از نیرو‌های ارتش عراق در بخشی از خاک ایران زمین‌گیر می‌شود و انسجام خود را از دست می‌دهد.

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند

ابتدا ارتش عراق تصور کرد با یک وقفه کوتاه‌مدت می‌تواند خود را بازسازی کند و انسجام و یک‌پارچگی از دست رفته را به دست آورد و مجدداً حمله کند و به باقی اهداف خود دست پیدا کند، اما عملاً این فرصت به عراق داده نشد. بلافاصله حضور مردم در جبهه‌های جنگ از شهر‌های مختلف و گسترش مقاومت رزمندگان که با عملیات‌ها و شبیخون‌های کوچک، ولی پیاپی همراه شد، نه تنها امکان بازسازی را از ارتش عراق گرفت، بلکه او را وادار کرد که به همین مقدار از خاک ما که تصرف کرده اکتفا کند و سعی کند فعلاً همان را حفظ کند و از دست ندهد.

بر عکس ارتش عراق، کم‌کم ارتش ما بازسازی شد و روحیه خودش را به دست آورد و فرماندهان ارتش در جایگاه خود جا افتادند و توانستند در دفاع از کشور ظرفیت و توان و استعداد خود را نشان دهند. از سوی دیگر با عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا و افتادن امور جنگ به دست نیرو‌های وفادار به انقلاب و امام (ره) و با توسعه فعالیت‌های سپاه پاسداران در جنگ و آموزش نیرو‌های انسانی و همچنین با تشکیل بسیج مردمی و سرازیر شدن نیرو‌های داوطلب به جبهه‌ها اوضاع به نفع ایران تغییر کرد و عراق ناچار شد یک به یک مناطقی را که تصرف کرده بود واگذار و عقب‌نشینی کند. ارتش عراق تمامی مناطق شهری و مسکونی را تخلیه کرد و مواضع خود را در مناطق دیگری از خاک ایران تثبیت کرد که البته آن‌ها را هم در سال‌های بعد و در عملیات‌های مختلف اکثراً از دست داد و ناچار به عقب‌نشینی شد.

در واقع مهمترین عاملی که برای ایران قدرت‌آفرینی کرد حضور مردم انقلابی در صحنه جنگ بود…

البته مسائل دیگری هم بود. راهنمایی‌ها و راهبری شجاعانه و الهی امام (ره) و امید دادن مداوم او به مردم و رزمندگان در افزایش توان و قدرت دفاعی ما اهمیت و تأثیر زیادی داشت. گسترش فعالیت‌های نظامی سپاه و بسیج هم همین‌طور. سپاه بلافاصله آرایش نظامی گرفت و شروع به تشکیل یگان‌ها و واحد‌های مختلف نظامی کرد و به یک نیروی نظامی کامل شبیه ارتش تبدیل شد. این روند به قدری سریع و غیر قابل تصور بود که در شهریور سال ۱۳۶۴ حضرت امام (ره) فرمان می‌دهد برای سپاه در کنار نیروی زمینی، نیروی دریایی و نیروی هوایی تشکیل شود؛ یعنی سپاه به قدری گسترده شده و از نظر تجربه و تجهیزات به نقطه‌ای رسیده که می‌تواند در دریا و در هوا با دشمن بجنگد و در کنار ارتش، نیروی دریایی و هوایی مستقل داشته باشد.

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند

جالب این است که عمده تجهیزات و تسلیحات سپاه را عراقی‌ها تأمین کردند! یعنی آنچه به عنوان غنیمت از ارتش شکست‌خورده عراق به دست آمده بود به قدری بود که برای تشکیل یک ارتش مستقل کافی بود و سپاه پاسداران با همین تسلیحات به غنیمت گرفته شده توانست توان خود را تا پایان جنگ روز به روز گسترش دهد؛ بنابراین آنچه درباره فرسوده شدن و مصرف شدن تسلیحات و ادوات جنگی در ابتدای بحث مطرح کردید هرچند صحیح است، ولی جایگزین شد و توسعه هم پیدا کرد. ضمن اینکه از همان ابتدا هم در ارتش و هم در سپاه بحث خودکفایی و تولید و تأمین اسلحه و ادوات مورد نیاز جنگ در داخل کشور مطرح شد و تا پایان جنگ دستاورد‌های بسیاری داشتیم و توانستیم در زمان پایان جنگ نسبت به زمان آغاز آن پیشرفت و توسعه زیادی پیدا کنیم.

یک مورد را به صورت مستند برای شما مطرح می‌کنم که عمق مسئله روشن شود. صدام جنگ را با ۱۲ لشکر اعم از مکانیزه، زرهی و پیاده و چند تیپ مستقل آغاز کرد و با بیش از ۵۰ لشکر که به لحاظ تجهیزات زمینی و هوایی رشد چشمگیری داشت و جزو ده ارتش برتر جهان بود به پایان برد. ما در جنگ چندین بار لشکر‌های عراق را کاملاً متلاشی کردیم و شکست دادیم و عراق مجدداً آن‌ها را بازسازی کرد و به میدان فرستاد. این هم نشان از حجم بالای تسلیحات به غنیمت کرفته شده ما دارد و هم نشان از پشتیبانی فراوانی که غربی‌ها از صدام داشتند و اگر حمایت آن‌ها نبود ارتش عراق چندباره شکست خورده بود و از بین رفته بود.
بنابراین، جنگ از چند جهت برای ما خلق قدرت کرد. از یک طرف اوضاع نابسامان سیاسی داخلی ما را سروسامان داد و وحدت و یکپارچگی میان مردم و مسئولان نظام برقرار کرد و مخالفان نظام و انقلاب اسلامی اغلب به حاشیه رفتند و حضور مؤثر و میدانی کمتری داشتند. از طرف دیگر ارتش را نوسازی کرد، آن هم بر مبنای اعتقادات اسلامی و آن را از ارتش طاغوت و رضاشاهی به ارتش جمهوری اسلامی و در خدمت نظام اسلامی تبدیل کرد. از سوی دیگر سپاه پاسداران را توسعه و گسترش داد و در کنار ارتش یک نیروی مسلح انقلابی و متناسب با اهداف انقلاب اسلامی در کشور ایجاد کرد. از جنبه دیگر بسیج را در کشور سازماندهی کرد و نیرو‌های داوطلب مردمی که آماده مقاومت و جانفشانی برای کشور بودند در این قالب تشکل یافتند و به یاری ارتش و سپاه برخاستند و همچنان بازوی دفاعی کشور هستند.

در کنار این‌ها ما موفق شدیم دشمنی را که آمده بود یک هفته‌ای کشور ما را تصرف کند هشت سال در پشت اهداف خیالی خود متوقف کنیم و نه تنها از اراضی اشغال شده در ابتدای جنگ بیرون برانیم، بلکه او را تا پشت مرز‌ها ببریم و حتی وارد خاک او شویم و او را ناچار به دفاع از خاک خود در درون کشور خودش کنیم.

من می‌خواهم بگویم بازدارندگی دفاعی ما که امروز هیچ کشوری جرأت حمله و درافتادن با ما را ندارد تنها به دلیل تجهیزات نظامی و موشکی و پهپاد‌ها و رادار‌ها و سامانه‌های پیشرفته اینچنینی که امروز بحمدالله از آن برخورداریم و یا گسترش عمق استراتژیک ما در منطقه و همراهی و حمایت کشور‌های منطقه نظیر سوریه و عراق از سیاست‌های انقلاب اسلامی نیست؛ زیرا این‌ها همه نهایتاً در دو دهه اخیر برای ما حاصل شده است. در حالی که اکنون سی و دو سال از پایان جنگ می‌گذرد و در تمامی این سال‌ها کسی با ما وارد جنگ نشده است؛ حال آنکه می‌دانیم دشمنان ما در درجه‌ای از عداوت با انقلاب اسلامی هستند که اگر می‌توانستند یک روز هم فرصت را برای جنگ با ما از دست نمی‌دادند. در حقیقت بازدارندگی دفاعی ما در طول جنگ و در حالی که با هرچه در توان داشتیم از کشور و نظام و انقلاب خود دفاع می‌کردیم به دست آمد و اگر چنین پیشرفت‌هایی در تجهیزات نظامی نکرده بودیم نیز همان دوره دفاع هشت ساله کافی بود تا هیچ کشوری به فکر حمله به ایران نیفتد. این یعنی خلق قدرت برای نظام که یکی از مهمترین دستاورد‌های دفاع مقدس است.

انتهای پیام/ ۱۱۲



منبع خبر

«جوانان انقلابی»؛ سد پولادین ایران در برابر تجاوزات ارتش بعثی/ درسی که خرمشهری‌ها به صدام دادند بیشتر بخوانید »

توییت شمخانی به مناسبت هفته بسیج

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

قیام شمخانی علیه روحانی

علی شمخانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی به تازگی در بخشی از یک مصاحبه تفصیلی که سایت اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد انتقادات مهمی را علیه دولت مطرح کرده است.

انتقادات مهمی که اگرچه نامی از شخص “آقای روحانی” در آنها دیده نمی‌شود اما روحانی به نحو کاملا مشخصی در جرگه مخاطبین این انتقادات تند قرار دارد.

شمخانی در بخشی از این مصاحبه می‌گوید: متاسفانه دولت‌هایی که در طول بیست سال گذشته در کشور ما زمام امور اجرایی را در دست داشته‌اند، بیشتر در خلاء مدیریت کرده اند و متوجه این مقوله مهم نبوده‌اند که ما امروز در “عصر دانایی” زندگی میکنیم و باید الزامات آن را در مجموعه برنامه ها و اقداماتمان مد نظر داشته باشیم.

او همچنین تصریح می‌کند: دولت های مختلف در کشور ما به دلیل بی‌برنامگی و ضعف علمی و عملی در حوزه ایجاد ادراک نسبت به کارآمدی خود، همواره رسانه ها بویژه رسانه ملی را متهم به کم کاری یا سیاسی کاری در زمینه معرفی دولت کرده اند، در حالی که مشکل اصلی همانطور که اشاره کردم به فقدان الگوی ارتباطی اختصاصی دولت ها برمی‌گردد.

شمخانی افزوده است: دولت‌های ما تاکنون ترجیح دادند مسیر آسان و بی‌دغدغه که فروش سرمایه‌های خدا داده کشور است را برای تامین درآمد در پیش بگیرند و کمتر بدنبال فعال سازی ظرفیت های ارزشمند دیگر در کشور بوده اند. مثال‌های متعددی در این خصوص وجود دارد که همگی واقعی و قابل حصول است. ازصادرات در بخش صنایع معدنی، صنایع تبدیلی وخدمات فنی و مهندسی گرفته تا  صادرات محصولات و فرآورده های کشاورزی و مصنوعات مختلف همه می تواند مبنای کسب درآمدهای ارزی قابل توجهی در کشور شود.

دبیر شورایعالی امنیت ملی همچنین در انتقاد از تصمیم عجولانه دولت برای تغییر نرخ سوخت در “آبان ۹۸” نیز گفته است: این تصمیم با توجه به اینکه یکبار در گذشته هم اتخاذ شده بود، می توانست بهتر گرفته شود و موجب شکل گیری هزینه های سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی برای کشور نشود. به طور قطع باید در زمینه تعدیل قیمت حامل های انرژی اقدام می شد ولی انتقادات جدی به نحوه اعلام، اجرا و مدیریت کاهش هزینه های اجرای طرح وجود دارد که موجب وارد شدن خسارت‌های قابل پیشگیری به کشور شد.[۱]

***

*این صحبت‌های شمخانی واجد ارزش عقلانی و سیاسی بالایی است اما سؤال این است که چرا نظرات درست و تحلیل‌های صحیح از جانب ارکان بلندپایه دولت رئیس‌جمهور روحانی یا ابراز نمی‌شوند یا اثر آنها را در تصمیمات و اجرائیات دولت اعتدال نمی‌بینیم!؟

یقینا اگر نظراتی مثل آنچه که شمخانی در انتقاد از تصمیم یک‌شبه دولت در آبان ۹۸ ابراز کرده است؛ ‌ در زمان مناسب به‌کارگیری شده بود؛ هرگز شاهد فاجعه آبان ۹۸ نبودیم…

***

افزایش ۲۶ درصدی صدقات مردم در سال کرونا

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟

مرتضی بختیاری، رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) در گزارش عملکرد این نهاد برای سال جاری با بیان اینکه صدقه در بین مردم تبدیل به یک سنت شده، گفته است: “تاکنون کمک –مردم به- صندوق صدقات نسبت به سال گذشته ۲۶ درصد رشد داشته است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از ایلنا، او همچنین در اشاره به سال ۱۴۰۰ نیز گفته است:‌ ما برنامه‌های سنگینی برای سال ۱۴۰۰ داریم که یکی از آنها امضای تفاهم جهت ساخت  ۱۰ هزار واحد مسکن با بنیاد مستضعفان و وزارت راه و شهرسازی است. باید ظرف ۱۸ ماه این واحدها ساخته و تحویل نیازمندان شود، تیم اجرایی شروع به کار کرده است. ما دنبال این هستیم که مسکن را در برنامه‌های اولویت دار قرار دهیم زیرا یتیم‌ها برای ما روستایی و شهری ندارند. ما برای روستاها باید حدود ۳۲ هزار واحد مسکونی بسازیم و ان شاءا… اعلام کنیم که یتیمان در روستاها بدون مسکن نیستند.[۲]

***

*افزایش روند پرداخت کمک‌های خیریه مردم به نهادی حاکمیتی یک نشانه بسیار مبارک است.

مبارک از این رو که اثبات می‌کند اعتماد مردم نسبت به این نهادها و البته به نظام اسلامی یک اعتماد سطح بالاست و کسانی که مدعی بی‌اعتمادی مردم  به نظام هستند صرفا لاف می‌زنند.

این رخداد در وجه دیگر نیز نشان دهنده نیمه پُر لیوان در جامعه ایرانی است که به وقت تنگدستی و بحران، مردم بیشتر به کم یکدیگر شتافتند.

***

یک سؤال مهم از مدعیان بی‌اختیاری رئیس‌جمهور

برای پیروزی یک “تدارکاتچی” در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟

هدایت‌ا… آقایی، عضو حزب کارگزاران و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در بخشی از یک یادداشت در شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی نوشته است: زمانی که مردم رای بدهند و رئیس‌جمهوری را در امور وارد کنند که نقشی کامل در اداره کشور ندارد، تصمیمات کلان را برعهده نداشته و نمی‌تواند مطالبات را به کرسی بنشاند، مشارکت مفهوم اصلی خود را از دست  می‌دهد.

او می‌افزاید: روسای جمهور کشور از ابتدای انقلاب قدرت و اختیارات وسیع نداشتند. دولت اصلاحات یکی از دولت‌های خوب کشور در زمینه اجرایی بود اما آقای خاتمی در حوزه کلان خود را تدارکاتچی می‌دانستند. آقای روحانی نیز همین گلایه را به تعبیر دیگری مطرح کرده‌اند. احمدی‌نژاد نیز بخشی از کارهایی که انجام می‌داد، در حوزه اختیارات ریاست‌جمهوری نبوده و با چراغ سبز انجام می‌شد. در غیر این صورت اگر امروز هم این شخصیت رئیس‌جمهوری کشور شود، دیگر قدرت سابق را نخواهد داشت. آقای هاشمی نیز خصوصا در دولت اول خود بخشی از حکومت بودند اما از دولت دوم به‌مرور تا حدی مسلوب‌الاختیار شدند.

آقایی تصریح می‌کند: بنابراین ما ایراد ساختاری داریم. بخشی از این ایراد به قانون اساسی ما مربوط است که باید اصلاح شود، بخش دیگر آن نیز به معضلات معمول بازمی‌گردد. این مسائل بدان معناست که دستگاه‌های اجرایی را به دستگاهی کم توان در سیاست‌گذاری تبدیل کرده‌اند. دولت پنهان نیز تصمیم‌هایی را در حیطه دولت می‌گیرد. تمامی این مسائل شبهاتی را برای مردم به وجود می‌آورد که آرای ما چه تاثیری در سرنوشت کشور دارد؟ شورای نگهبان ممیزی می‌کند و مردم از بین تایید صلاحیت‌شدگان انتخاب می‌کنند اما همان فردی که انتخاب می‌شود نیز اختیارات چندانی ندارد. این حسی است که مردم در شرایط فعلی دارند.

این فرد در خطوط پایانی یادداشت خود می‌نویسد: کسی که گفته اصلاح‌طلبان عامل کاهش مردم در انتخابات هستند، این منظور را دارد که حمایت اصلاحات از آقای روحانی سبب ناامیدی مردم شد. اما در واقع خودشان بهتر می‌دانند که اگر یک نفر از خود این افراد نیز در جایگاه ریاست‌جمهوری قرار بگیرد، باز هم نمی‌تواند نقش اصلی را ایفا کند.[۳]

***

*ما پیش از این و طی شمارگان مختلف وبلاگ مشرق توضیح داده‌ایم که چرا ادعای بی‌اختیاری یا کم‌اختیاری رئیس‌جمهور یک دروغ و یک حرف گزافه است!؟

مع‌الوصف اما در اینجا و با عنایت به صحبت‌های آقایی خوب است یک سؤال مهم از این متهم فتنه ۸۸ مطرح شود. و آن اینکه:

“اگر رئیس‌جمهور به زعم شما و دوستان شما یک بی‌اختیارِ تدارکاتچیِ مسلوب‌الاراده است پس چرا در انتخابات سال ۸۸ برای پیروز شدن میرحسین موسوی خود را تا مرز اعدام پیش بردید و اکثریت مطلق رجال اصلاح‌طلب به جرم تقلای ضد امنیتی به منظور پیروزی یک نامزد خاص دارای پرونده‌های همیشگی شدند!؟

آیا این تقلای دسته‌جمعی و این قمار کردن تمام سوابق سیاسی و اجرایی و انقلابی شما و دوستانتان برای قدرت یافتن یک تدارکاتچی مسلوب‌الاراده بود یا برای به قدرت رساندن فردی که می‌تواند در سمت ریاست‌جمهوری ایران صاحب‌اختیار بیش از ۹۵ درصد از بودجه و اجرائیات کشور باشد!؟ “

در پاسخ این سؤال، حقایق زیادی نهفته است.

***

۱_ https://etemadonline.com/content/۴۷۰۲۰۲

۲_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-۱۰۴۸۹۹۵

۳_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/۳۰۹۸۷۴



منبع خبر

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟ بیشتر بخوانید »