فیلم/ یادمان سیدالشهدا (ع)؛ یادآور از حماسه آفرینی رزمندگان لشکر ۱۰
فیلم/ یادمان سیدالشهدا (ع)؛ یادآور از حماسه آفرینی رزمندگان لشکر ۱۰ بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عملیات کربلای ۱ در نهم تیر سال ۱۳۶۵ آغاز و تا ۱۰ روز ادامه داشت، هدف از این عملیات باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تأمین کل منطقه بود. در این عملیات شهر مهران، هشت روستای منطقه، پاسگاه دراجی و سلسله ارتفاعات قلاویزان بهویژه قله ۲۲۳ و همچنین منطقهای به وسعت ۱۷۵ کیلومترمربع از خاک ایران و عراق از دست عراقیها آزاد شد و عقبههای دشمن ازجمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیررس نیروهای اسلام قرار گرفت.
در ادامه روایت یکی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) از این عملیات را میخوانید.
«گفتند امشب باید به دشمن حمله کنیم. روز همه به خود سازی مشغول بودند، یک عده وصیتنامه مینوشتند و به دوستان و همسنگرانشون توصیههای آخر را میکردند، عدهای دیگر هم مدام تجهزاتششان را چک و ماموریتها را با همراهان خود مرور میکردند.
ساعت چهار بعد از ظهر همهی نیروهایی که باید در شب اول عملیات میکردند در موقعیت عشق حسین جمع شدند. مثل اینکه قرار بود مراسم وداع برگزار شود.
با حضور گردانهای دیگر جای سوزن انداختن نبود، بچهها دو به دو دست در آغوش هم انداختند و داشتند وداع میکردند. گفتند قرار است برادر محسن رضایی برای بچههای لشکر ۱۰ صحبت کند. آقا محسن با شعار صل علی محمد یار امام خوش آمد پشت تریبون رفت. از اهمیت عملیات گفت و اینکه صدام جنایت کار گفته مهران در مقابل فاو و شما رزمندگان امشب میخواهید توی دهن صدام بزنید.
همه بچهها خوشحال بودند که برای عملیات انتخاب شدند. بعد از آقا محسن حاج صادق آهنگران پشت میکروفون قرار گرفت.
نیم ساعت همه با نوای حاج صادق رزمندهها گریه کردند و سینه زدند و بعد از نوحه خوانی گردانها به خط شدند تا از دروازه قرآن عبور کنند. حاج علی فضلی کنار دروازه قرآن ایستاد و با هرکس که از زیر قرآن رد میشد روبوسی میکرد.
هوا داشت تاریک میشد که کامیونها به خط شدند تا گردانها را به سمت خط ببرند. بچهها نماز مغرب و عشا را خواندند و راه افتادند.
شب دهم تیرماه نزدیک آخرهای ماه قمری است، ماهی توی آسمان دیده نمیشود که مهتاب اطراف را روشن کند، این تاریکی برای نزدیک شدن به دشمن خوب است. همه آماده بودند تا تکلیف خود را انجام دهند.»
انتهای پیام/ 141
روایتی از لحظات اعزام رزمندگان اسلام به عملیات کربلای یک بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عملیات کربلای ۱ در نهم تیر سال ۱۳۶۵ آغاز و تا ۱۰ روز ادامه داشت، هدف از این عملیات باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تأمین کل منطقه بود. در این عملیات شهر مهران، هشت روستای منطقه، پاسگاه دراجی و سلسله ارتفاعات قلاویزان بهویژه قله ۲۲۳ و همچنین منطقهای به وسعت ۱۷۵ کیلومترمربع از خاک ایران و عراق از دست عراقیها آزاد شد و عقبههای دشمن ازجمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیررس نیروهای اسلام قرار گرفت.
در ادامه روایت یکی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) از این عملیات را میخوانید.
«گفتند امشب باید به دشمن حمله کنیم. روز همه به خود سازی مشغول بودند، یک عده وصیتنامه مینوشتند و به دوستان و همسنگرانشون توصیههای آخر را میکردند، عدهای دیگر هم مدام تجهزاتششان را چک و ماموریتها را با همراهان خود مرور میکردند.
ساعت چهار بعد از ظهر همهی نیروهایی که باید در شب اول عملیات میکردند در موقعیت عشق حسین جمع شدند. مثل اینکه قرار بود مراسم وداع برگزار شود.
با حضور گردانهای دیگر جای سوزن انداختن نبود، بچهها دو به دو دست در آغوش هم انداختند و داشتند وداع میکردند. گفتند قرار است برادر محسن رضایی برای بچههای لشکر ۱۰ صحبت کند. آقا محسن با شعار صل علی محمد یار امام خوش آمد پشت تریبون رفت. از اهمیت عملیات گفت و اینکه صدام جنایت کار گفته مهران در مقابل فاو و شما رزمندگان امشب میخواهید توی دهن صدام بزنید.
همه بچهها خوشحال بودند که برای عملیات انتخاب شدند. بعد از آقا محسن حاج صادق آهنگران پشت میکروفون قرار گرفت.
نیم ساعت همه با نوای حاج صادق رزمندهها گریه کردند و سینه زدند و بعد از نوحه خوانی گردانها به خط شدند تا از دروازه قرآن عبور کنند. حاج علی فضلی کنار دروازه قرآن ایستاد و با هرکس که از زیر قرآن رد میشد روبوسی میکرد.
هوا داشت تاریک میشد که کامیونها به خط شدند تا گردانها را به سمت خط ببرند. بچهها نماز مغرب و عشا را خواندند و راه افتادند.
شب دهم تیرماه نزدیک آخرهای ماه قمری است، ماهی توی آسمان دیده نمیشود که مهتاب اطراف را روشن کند، این تاریکی برای نزدیک شدن به دشمن خوب است. همه آماده بودند تا تکلیف خود را انجام دهند.»
انتهای پیام/ 141
روایتی از لحظات اعزام رزمندگان اسلام به عملیات کربلای یک بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عملیات کربلای ۱ در نهم تیر سال ۱۳۶۵ آغاز و تا ۱۰ روز ادامه داشت، هدف از این عملیات باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تأمین کل منطقه بود. در این عملیات شهر مهران، هشت روستای منطقه، پاسگاه دراجی و سلسله ارتفاعات قلاویزان بهویژه قله ۲۲۳ و همچنین منطقهای به وسعت ۱۷۵ کیلومترمربع از خاک ایران و عراق از دست عراقیها آزاد شد و عقبههای دشمن ازجمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیررس نیروهای اسلام قرار گرفت.
در ادامه روایت یکی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) از این عملیات را میخوانید.
گفتند امشب باید به دشمن حمله کنیم. روز همه به خود سازی مشغول بودند، یک عده وصیتنامه مینوشتند و به دوستان و همسنگرانشون توصیههای آخر را میکردند، عدهای دیگر هم مدام تجهزاتششان را چک و ماموریتها را با همراهان خود مرور میکردند.
ساعت چهار بعد از ظهر همهی نیروهایی که باید در شب اول عملیات میکردند در موقعیت عشق حسین جمع شدند. مثل اینکه قرار بود مراسم وداع برگزار شود.
با حضور گردانهای دیگر جای سوزن انداختن نبود، بچهها دو به دو دست در آغوش هم انداختند و داشتند وداع میکردند. گفتند قرار است برادر محسن رضایی برای بچههای لشکر ۱۰ صحبت کند. آقا محسن با شعار صل علی محمد یار امام خوش آمد پشت تریبون رفت. از اهمیت عملیات گفت و اینکه صدام جنایت کار گفته مهران در مقابل فاو و شما رزمندگان امشب میخواهید توی دهن صدام بزنید.
همه بچهها خوشحال بودند که برای عملیات انتخاب شدند. بعد از آقا محسن حاج صادق آهنگران پشت میکروفون قرار گرفت.
نیم ساعت همه با نوای حاج صادق رزمندهها گریه کردند و سینه زدند و بعد از نوحه خوانی گردانها به خط شدند تا از دروازه قرآن عبور کنند. حاج علی فضلی کنار دروازه قرآن ایستاد و با هرکس که از زیر قرآن رد میشد روبوسی میکرد.
هوا داشت تاریک میشد که کامیونها به خط شدند تا گردانها را به سمت خط ببرند. بچهها نماز مغرب و عشا را خواندند و راه افتادند.
شب دهم تیرماه نزدیک آخرهای ماه قمری است، ماهی توی آسمان دیده نمیشود که مهتاب اطراف را روشن کند، این تاریکی برای نزدیک شدن به دشمن خوب است. همه آماده بودند تا تکلیف خود را انجام دهند.
انتهای پیام/ 141
روایتی از لحظات اعزام به عملیات کربلای یک بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، رزمنده دوران دفاع مقدس و تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا «جعفر طهماسبی» در نوشتهای درخواست همکاری از نویسندگان و پژوهشگران برای سرعت بخیدن به کار ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان این لشکر پرداخت. او نوشته است:
۳۳ سال از دفاع مقدس میگذرد، ۳۶ سال از عملیات پیروزمندانه والفجر ۸ میگذرد. لشکر ۱۰ سید الشهدا (ع)، که آن روز تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود به فرماندهی حاج علی فضلی ۲۴ ساله، بیش از ۶۰ روز مردانه در فاو جنگید.
او در کارنامه ۶۰ روزهاش عبور از اروند خروشان، شکستن هیمنه دشمن در جزیره ام الرصاص، دفع پاتکهای جنون آمیز دشمن بعثی در اطراف کارخانه نمک و حملههای مستمر و غافل گیر کننده به توان رزم دشمن با صدها شهید دارد.
حالا فرمانده ۶۰ بهار از عمرش میگذرد و علاوه بر صدمات در صحنههای نبرد بیماری سختی را هم پشت سر گذاشته و با عنایت الهی، مدد اهل بیت علیهم السلام و دعای شهدا و همسنگرانش پا به رکاب مشغول پاسداری از انقلاب است.
بعد از ۳۶ سال از نبرد فاو هنوز این حماسه ثبت و ضبط نشده است. تازه فرمانده تصمیم گرفته بعد از ۳۵ سال ۲ هفته یکبار همسنگرانش را کنار هم جمع و آنها را تشویق به ثبت این حماسه کند، همسنگرانی که مثل خودش گرد پیری بر سر و رویشان نشسته.
تقریبا اکثر این جلسات را شرکت کردم، کار در حد میلیمتری پیش میرود. فرمانده ۲ هفته یک بار چند ساعت در خدمت حماسه رزمندگان لشکرش حضور پیدا میکند.
دیروز که جلسه حماسه رزم والفجر ۸ در باغ موزه بود یاد این جمله فرمانده شهید تخریب لشکر ۱۰ شهید نوریان افتادم که میگفت: «برادرها ما وقت نداریم. وقت خیلی تنگ است.»
خدا را شکر که فرمانده ما شفا پیدا کرد و خدا عمر دوبارهای به او داد و خیلی از فرماندهان دیگر هم که از کرونا ویروس نصیبی داشتند جان سالم به در بردند.
چند روز پیش در جلسه حماسه رزم با ترس به فرماندهام حاج علی فضلی گفتم: «حاج آقا ما وقت نداریم کارها خیلی کند پیش میرود. برای تدوین حماسه والفجر ۸ بیش از یک سال است که داریم تلاش میکنیم هنوز به جایی نرسیدیم. هنوز توی جزیرهام الرصاص گیر کردیم. کار به این بزرگی متولیان بزرگ هم میطلبد.»
در همین جلسه عمق فاجعه را برای فرمانده و جمع فرماندهان اینگونه تشریح کردم و گفتم: «حکایت کار تدوین، ثبت و ضبط حماسههای لشکر ۱۰ مثل این شده که در پیست موتور سواری مسابقه اتومبیلرانی برگزار شود. رزمندگان و فرماندهان گردانها و واحدهای لشکر ۱۰ مثل دفاع مقدس پای کار بازگو کردن حماسه هستند، اما متاسفانه توان فنی و تجهیزات این حرکت بزرگ به اندازه سایزش دیده نشده و با صد افسوس باید گفت که این امر حیاتی و مهم میلیمتری جلو میرود.»
اینجا باید اعلام کنم برای ثبت تاریخ رزم لشکر ۱۰ نیاز مبرم و حیاتی به پژوهشگر و نویسنده سابقه دار (رزومه دار) و آشنای به این حوزه است. بیاییم تا دیر نشده و طوفان فراموشی فرماندهان و رزمندگان حماسه ساز را نوازش نکرده کاری کنیم.
انتهای پیام/ ۱۴۱
تدوین، ثبت و ضبط حماسههای لشکر ۱۰ میلیمتری جلو میرود بیشتر بخوانید »