عملیات بیت المقدس

قابلیت‌های نظامی ایران برای ادامه جنگ بعد از خرمشهر

قابلیت‌های نظامی ایران برای ادامه جنگ بعد از خرمشهر


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در تبیین و بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات «إلی بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر، در پاسخ به این سوال که «آیا بررسی قابلیت‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران برای ادامه جنگ مبتنی بر ارزیابی‌های درستی بود؟ ما با اتکا به چه توان نظامی به جنگ ادامه دادیم؟»، اعلام کرد: 

«چه حقیقتی آشکارتر از این‌که ایران در مدت ۲۰ ماه توانست طی عملیات‌های بزرگی همچون «ثامن‌الائمه»، «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» ۸۰۵۰ کیلومترمربع از سرزمین‌های اشغال شده را آزاد کند و بیش از ۳۵ هزار و ۸۰۰ تن از نیرو‌های دشمن را به اسارت درآورد و ۱۸ هزار تن از آن‌ها را نیز به هلاکت رسانده یا زخمی کند. آیا این‌ها حاکی از قابلیت‌های نظامی و توانایی رزمی ایران نبود؟

در حقیقت تجربه ۲۰ ماه مقاومت و دستاورد‌های آن نشان داد که ما توان کافی برای تداوم جنگ تا حصول نتیجه لازم را داریم تا بتوانیم حقوق خود را مطالبه کنیم و یک صلح پایدار در منطقه مستقر سازیم».

منبع: درویشی، فرهاد، جنگ ایران و عراق پرسش‌ها و پاسخ‌ها، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، ۱۳۸۵، ص ۸۴

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قابلیت‌های نظامی ایران برای ادامه جنگ بعد از خرمشهر بیشتر بخوانید »

مکالمه شهید «باقری» در عملیات «إلی بیت‌المقدس» با سردار «شریعتی»+ صوت

مکالمه شهید «باقری» در عملیات «إلی بیت‌المقدس» با سردار «شریعتی»+ صوت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات «إلی بیت‌المقدس» ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در مناطق اهواز، دشت آزادگان، هویزه، پادگان حمید، خرمشهر، کرخه و کارون، به منظور آزادسازی شهر‌های خرمشهر و هویزه و همچنین پادگان حمید به‌طور مشترک توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران و با رمز «یا علی بن ابی‌طالب (ع)» اجرا شد و سرانجام در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ با آزادسازی ۵۰۳۸ کیلومتر از خاک ایران، بالاخص شهر‌های خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز – خرمشهر، پایان یافت.

سردار شهید «حسن باقری» از فرماندهان و نخبگان حاضر در دفاع مقدس یکی از کسانی بود که نقش موثری در فتح خرمشهر داشت. او با تصمیمات درست و دقیق توانست رزمندگان تحت امر خود را به خوبی راهنمایی کند. آن‌چه در ادامه خواهید شنید صوت مکالمه بی‌سیم این شهید والامقام با سردار «امین شریعتی» در هدایت عملیات تیپ عاشورا است که روز ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ ضبط شده و برای اولین‌بار منتشر می‌شود.

کد ویدیو

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مکالمه شهید «باقری» در عملیات «إلی بیت‌المقدس» با سردار «شریعتی»+ صوت بیشتر بخوانید »

تصاویر/ نشست خاطره‌گویی عملیات بیت‌المقدس در قم

تصاویر/ نشست خاطره‌گویی عملیات بیت‌المقدس در قم


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ نشست خاطره‌گویی عملیات بیت‌المقدس در قم بیشتر بخوانید »

اقدام بعثی‌ها برای حفظ خرمشهر در خیابان ساحلی شهر

اقدام بعثی‌ها برای حفظ خرمشهر در خیابان ساحلی شهر


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون عملیات «إلی بیت‌المقدس» را نسبت به سایر نبرد‌های دوران هشت سال دفاع مقدس متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که عملیات آزادسازی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.

«علی عچرش» از امدادگران و مسئولان ستاد پشتیبانی جنگ ماهشهر در دوران دفاع مقدس، در کتاب خاطرات خود با عنوان «امدادگر کجایی» به بیان خاطراتش از آغازین روز‌های فتح خرمشهر و بازدید از این شهر پرداخته و نوشته است:

«دنبال فرصتی بودم به خرمشهر بروم. اسحاق به نیت دیدن خرمشهر به ماهشهر آمد. او در جزیره سیری روی چاه‌های نفت کار می‌کرد.

با بچه‌های ستاد تصمیم گرفتیم تا با هم به خرمشهر برویم. من و اسحاق و آقای آتش‌پنجه از دوستان شرکت شیمیایی رازی با جیپ لندرور و تعدادی از بچه‌ها مثل عباس حسن‌پور، یاسر زائری، حاج عابدی، علی فلاحی، با مینی‌بوس هلال‌احمر، دو ماشینه به خرمشهر رفتیم.

اگر نیرو‌های نظامی اجازه می‌دادند، سیل جمعیت از همه کشور به خرمشهر سرازیر می‌شد. ماقبل از ظهر از مسیر سربندر به شادگان رفتیم. در خیابان‌های شادگان، جشن و شادی برپا بود. عرب‌های شادگان در خیابان‌ها یزله می‌کردند. ما هم از ماشین پیاده شدیم و با عرب‌ها یزله کردیم.

مردم قدم‌به‌قدم، شیرینی و شربت پخش می‌کردند. تعداد زیادی از جنگ‌زده‌های خرمشهر به شادگان مهاجرت کرده بودند. از قدیم بین مردم خرمشهر و شادگان پیوند دوستی و فامیلی برقرار بود. آن‌ها بیشتر از بقیه مردم این پیروزی را مال خودشان می‌دانستند.

یکی‌دو ساعت را در شادگان گذراندیم و بعد به سمت سه‌راهی دارخوین حرکت کردیم. از آن‌جا به سمت کارون رفتیم و از روی پل شناور رودخانه کارون که رزمنده‌ها برای عملیات بیت‌المقدس زده بودند، گذشتیم.

در همان مسیری که رزمنده‌ها در شب عملیات به‌طرف خرمشهر رفته بودند، حرکت کردیم تا به جاده اهواز خرمشهر رسیدیم. در اطراف جاده راکت‌های عمل‌نکرده و تانک‌های سوخته و ماشین‌های منهدم شده، پراکنده رها شده بود.

در جاده منتهی به خرمشهر، هنوز نیرو‌های رزمنده در حال جابه‌جایی مهمات و تجهیزات بودند. چهره رزمنده‌ها خسته ولی شاد بود؛ آن‌ها مرد‌های بزرگی بودند که همه ما را در پیروزی‌شان شریک کردند. با حسرت به آن‌ها نگاه می‌کردم.

در ۱۰ کیلومتری خرمشهر، با اسحاق از لندرور پیاده شدیم و روی یکی از تانک‌ها ایستادیم و با ژست پیروزی، عکس یادگاری گرفتیم. بعدازظهر به خرمشهر رسیدیم و به‌طرف مسجد جامع رفتیم.

خیلی از محله‌ها به تلی از خاک تبدیل شده بود و از کوچه و خیابان خبری نبود. با اینکه هرکدام از ما محله‌های خرمشهر را می‌شناختیم، اما با این همه خرابی، راه را گم کردیم و نمی‌دانستیم از چه راهی به سمت مسجد جامع برویم.

یاسر زائری را جلو انداختیم. بچه خرمشهر بود و بهتر از ما می‌توانست راه را پیدا کند. عراقی‌ها از ترس حمله و نفوذ رزمنده‌ها، شهر را به یک دژ بزرگ نظامی تبدیل کرده بودند. از ماشین پیاده شدیم و در کوچه و خیابان‌ها گشتی زدیم.

عراقی‌ها در بعضی محله‌ها، قسمتی از دیوار بین خانه‌ها را خراب کرده بودند و از بین دیوار‌ها تردد می‌کردند. بیشتر خانه‌های خرمشهری‌ها خالی‌شده بود. بعثی‌ها هر وسیله با ارزش و قابل‌استفاده‌ای را برده بودند. تنها چیزی که هنوز روی دیوار‌ها خودنمایی می‌کرد، قاب عکس‌های خانوادگی بود؛ تنها نشانه صاحبان اصلی خانه‌ها که از چشم بعثی‌ها دور مانده بود.

سجده شکر در مسجد جامع خرمشهر

خرمشهر شبیه شهر‌های ویران جنگ جهانی دوم در فیلم‌های سینمایی بود. هرچه جلوتر می‌رفتیم، کمتر خرمشهر را می‌شناختم. عده‌ای رزمنده در حال شستن حیاط مسجد بودند، عده‌ای هم در خیابان‌های اطراف ایستاده بودند. بیشترشان سرتا پا خاکی بودند. با بچه‌ها وارد مسجد شدیم. در حیاط مسجد سجده کردم؛ چندبار زمین را بوسیدم و خاک کف مسجد را بو کردم. وارد شبستان شدیم. در و دیوار مسجد را طواف کردیم و به یمن این پیروزی بزرگ، دو رکعت نماز شکر خواندیم.

دالان‌های زیرزمینی بعثی‌ها در خرمشهر

یکی از خاطره‌های مشترک همه ما از خرمشهر، کبابی‌ها و ساندویچی‌های خیابان ساحلی و قایق‌سواری در کارون بود. با بچه‌ها از رو به روی مسجد جامع گذشتیم و به سمت خیابان ساحلی رفتیم. در مسیرمان متوجه کانال‌های زیرزمینی شدیم. داخل کانال رفتیم. سرم را خم کردم که به‌جایی نخورد؛ اما متوجه شدم ارتفاع کانال ۱۰ تا ۲۰ سانت از قد من بلندتر است. هر چه جلو می‌رفتیم، این تونل یا کانال زیرزمینی به آخرش نمی‌رسید.

آن‌قدر جلو رفتیم تا به لب شط رسیدیم. از دریچه کانال، بخش شرقی خرمشهر در آن‌طرف رودخانه کارون و مواضع نیرو‌های خودی را می‌دیدیم. با کنجکاوی مسیر تونل را جلو رفتیم تا ببینیم از کجا سر درمی‌آوریم. از خیابان ساحلی دور شدیم. تونل زیرزمینی عراقی‌ها از خانه‌های مردم خرمشهر گذشت و در یکی از خیابان‌های اصلی شهر به سنگر عراقی‌ها رسید.

عراقی‌ها خرمشهر را برگ برنده خودشان در جنگ می‌دانستند و هر کاری کردند خرمشهر را حفظ کنند. آن‌ها در طول و عرض خیابان ساحلی که در قسمت غربی خرمشهر بود، کانال زیرزمینی حفر کرده بودند.

نزدیک اذان مغرب به مسجد جامع برگشتیم و کنار رزمنده‌ها نماز جماعت خواندیم. صف نمازگزار‌ها تا حیاط کشیده شده بود. وسط دو نماز، دست‌به‌دست هم دادیم و دعای وحدت را خواندیم.

ساچمه‌پلو با سنگ‌های ریز و درشت

هنوز در مسجد بودیم که بچه‌های تدارکات شام آوردند و بین همه نیرو‌ها تقسیم کردند. دور هم نشستیم و پلو عدس یا به قول بچه‌ها ساچمه‌پلو خوردیم. ممکن نبود با خوردن پلو عدس، چند سنگ‌ریز و درشت زیر دندان‌مان نرود. احتمالاً آشپز‌ها وقت کافی برای پاک کردن برنج و عدس و جدا کردن سنگ‌ریزه‌ها نداشتند و برنج و عدس را فله در قابلمه غذا می‌ریختند.

بعد از شام، پیاده به خیابان‌های اطراف مسجد رفتیم. حول‌وحوش خیابان چهل متری، سنگر اجتماعی عراقی‌ها را پیدا کردیم. مثل فاتحان جنگ داخل سنگر رفتیم. سنگر که نبود، بیشتر شبیه انبار تدارکات بود. انواع و اقسام کنسرو، کمپوت و شیر خشک در سنگر پیدا می‌شد. بیشترشان هم خارجی بودند.

با اینکه در مسجد شام خورده بودیم، دوباره دورهم نشستیم و چند قوطی کمپوت و کنسرو باز کردیم و با اشتها خوردیم. شب را در همان سنگر اجتماعی عراقی‌ها خوابیدیم. تا نصفه‌شب از خاطرات‌مان از خرمشهر گفتیم و خندیدیم: خاطرات قبل از جنگ و دوره نوجوانی.

صبح برای خواندن نماز جماعت به مسجد جامع رفتیم. بعد از نماز، صبحانه را هم همان‌جا کنار رزمنده‌ها خوردیم. بعد از صبحانه به فلکه فرمانداری رفتیم و از پل شناور حفار از روی رودخانه کارون گذشتیم و خودمان را به جاده اهواز- آبادان رساندیم و از آن‌جا برای دیدن دوستان‌مان به ستاد امداد جبهه آبادان رفتیم.

در حیاط ستاد چند نفر از بچه‌ها مشغول تعمیر آمبولانس بودند. همه‌جا روغن ماشین ریخته بود و بوی بنزین به بینی می‌زد. بچه‌ها دور ما جمع شدند. ناهار را باهم خوردیم و بعدازظهر به ماهشهر برگشتیم».

منبع:

رامهرمزی، معصومه، امدادگر کجایی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۰، صص ۲۴۷، ۲۴۸، ۲۴۹، ۲۵۰، ۲۵۱، ۲۵۲

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اقدام بعثی‌ها برای حفظ خرمشهر در خیابان ساحلی شهر بیشتر بخوانید »

فتح خرمشهر پاسداشت حضور مردم در همه صحنه‌هاست

فتح خرمشهر پاسداشت حضور مردم در همه صحنه‌هاست


 گروه استان‌های دفاع‌پرس‌ ـ شهرام گراوندی، سردبیر نشریه پیوند ایرانیان؛ آزادی خرمشهر در سوم خرداد 1361 از چنگ دژخیم بعثی در تاریخ جنگ ایران و عراق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. 

خبر آزادی خرمشهر آن چنان شگفت آور بود که در سراسر میهن مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر مردم ایران بسان خانواده‌ای بزرگ که فرزند از دست رفته خود را باز یافته اند اشک‌های شادی و شعف خود را نثار روح شهدای حماسه آفرین صحنه‌های شورانگیز این نبرد کردند.

برای پی بردن به عظمت این نبرد حماسی کافی است بدانیم که نیروهای متجاوز بعث عراق پیش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما برای آزادی خرمشهر در اطلاعیه‌ای به نیروهای خود دستور داده بودند که دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق محسوب دارند. همچنین تجهیزات و امکانات دفاعی دشمن در این منطقه نشان می‌داد که عراق خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قیمت، این شهر را در تصرف نیروهای خویش نگهدارد.

هنگامی که مرحله اول و دوم عملیات بیت‌المقدس به پایان رسید و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقرشدند، رادیوی رژیم بعثی، می‌کوشید در تبلیغات کاذب خود، حضور نیروهای عراق را در خرمشهر به رخ بکشد تا توجیهی برای ترمیم روحیه نیروهای شکست خورده و رو به هزیمت عراق باشد. فتح خرمشهر در زمانی کمتر از 24 ساعت، موجب شد که بخش قابل توجهی از نیروهای مهاجم عراقی به اسارت نیروهای جمهوری اسلامی ایران درآیند.

نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرورآفرین بیت‌المقدس که برای رها سازی خرمشهر از سلطه نیروهای مهاجم عراقی انجام شد، از دهم اردیبهشت ماه تا چهارم خرداد ماه 1360 به طول انجامید. این نبرد حماسی علاوه بر پایان بخشیدن به 19 ماه اشغال بخشی از حساس ترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربه‌ای سهمگین و کمرشکن به توان رزمی و جنگ طلبی‌های دشمن مهاجم وارد ساخت.

کوتاه سخن، اینکه عملیات بیت‌المقدس به عنوان برجسته ترین عملیات پدآفندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در تاریخ نظامی 8 سال دفاع مقدس ثبت شده است. اگر امروز در هر شهر و روستا در سراسر کشور به گلزار شهیدان گذر کنیم و تاریخ نقش بسته بر سنگرها را مرور کنیم، خواهیم دید که مجموعه شهیدان سوم خرداد 1360 الگویی کوچک از ملت مقاوم ایران است که چونان سپهری پر ستاره می درخشد.

سوم خرداد یک حماسه ملی است؛ اگر حضور ملت در صحنه جبهه‌های دفاع نبود، نه حماسه آن پیروزی تحقق می‌یافت و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پیروزی. لذا به حق می‌توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمی در همه صحنه‌هاست.

 شادی‌های به یاد ماندنی خودجوش و سراسری پس از آزادسازی خرمشهر نیز برگ دیگری از این حماسه ملی بود و نشان داد که مردم سراسر ایران اسلامی، اعم از آن که هرگز خرمشهر را به چشم دیده باشند یا نه چگونه از شنیدن خبر این پیروزی ساعت‌ها به دست افشانی و پایکوبی پرداختند و هزیمت دشمن اشغالگر را از خاک میهن جشن گرفتند.

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فتح خرمشهر پاسداشت حضور مردم در همه صحنه‌هاست بیشتر بخوانید »