عملیات بیت المقدس

تضعیف روحیه بعثی‌ها توسط شهید خرازی در خرمشهر

تضعیف روحیه بعثی‌ها توسط شهید خرازی در خرمشهر


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبرد‌های دوران هشت سال دفاع مقدس متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات این دوران محسوب شود.

حاج رمضان الله وکیل؛ مسئول تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «موقعیت الله وکیل»، به بیان اقدامات ارزشمند پشتیبانی و تدارکات در عملیات بیت‌المقدس پرداخته است:

به نظر من از تدابیر صحیحی که از همان اولین روز‌های شروع جنگ اندیشیده شد، فعال شدن پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی بود که در عملیات بیت‌المقدس نیرو‌های آن آشکارتر وارد صحنه نبرد شدند و گام‌به‌گام با نیرو‌ها از هر محور برای احداث دپو، سنگر، کانال و… بر اساس نیاز‌های یگان‌های خودی اقدام می‌کردند.

سپاه هم از این عملیات به بعد، به فکر تقویت و تأمین تجهیزات مهندسی و ارتقای توانایی‌های این واحد افتاد. زمانی که نیرو‌های تیپ ما (۲۵ کربلا) در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس به جاده اهواز-خرمشهر رسیدند، نیرو‌های جهاد و مهندسی سپاه، دپوی عظیمی به ارتفاع بیش از سه متر در امتداد جاده اهواز-خرمشهر از بعد از سه‌راهی پادگان حمید تا میدان ورودی شهر احداث کردند و درحالی‌که در دید مستقیم دشمن بودند، موفق شدند تا این فاصله ۱۰۰ کیلومتری را در کمتر از یک هفته دپو کشی کنند تا تردد برای نیرو‌های خودی در جاده اهواز-خرمشهر با امنیت بیشتری امکان‌پذیر شود. امکاناتی هم که جهاد در این زمینه به کار گرفت، از طریق مردم، سازمان‌ها و نهاد‌ها تأمین‌شده بود. مثلاً فلان وزارتخانه یا اداره پنج دستگاه لودر داشت که یکی از آن‌ها را به جهاد اهدا کرده بود تا در جبهه به کار گرفته شود.

ما در هر سه مرحله عملیات بیت‌المقدس در نقش تدارکات و پشتیبانی تیپ ۲۵ کربلا، به سهم خود برای آزادی خرمشهر و تثبیت و استقرار رزمندگان، با توجه به گستردگی منطقه عملیاتی و اینکه دائم نیرو‌ها در حال پیشروی بودند، بسیار فعال بودیم و فشار زیادی را متحمل شدیم؛ گاهی در محور و خطی اعلام نیاز به مهمات می‌شد؛ اما وقتی ماشین حاوی مهمات به محل اعزام می‌شد، نیرو‌ها پیشروی کرده بودند و با شدت آتش دشمن، هر لحظه احتمال برخورد ترکش یا تیر به ماشین حمل مهمات و انفجار آن وجود داشت که اگر چنین اتفاقی می‌افتاد، ماشین به همراه راننده و نیرو‌های همراهش در یک‌لحظه با انفجار وحشتناکی دود می‌شد و به هوا می‌رفت.

اولویت ما تأمین وسایل جان‌پناه و تجهیزات و مهمات رزمندگان بود. کار رساندن مواد غذایی و آب هم با مشکلات خاص خودش روبه‌رو بود. گاهی در بین راه، تانکر آب هدف قرار می‌گرفت و با هدر رفتن آب، کار با تأخیر مواجه می‌شد و برای جایگزینی سریع، با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شدیم. در کنار همه این مشکلات، جابه‌جایی نیرو‌ها و رساندن آن‌ها تا خط مقدم، اولین وظیفه ما بود. از طرفی تعداد کافی خودرو نیز در اختیار ما نبود که همه را هم‌زمان سرویس دهیم. به همین دلیل به‌ناچار در دو یا چند مرحله این کار را سامان می‌دادیم و گاهی هم به همه واحد‌ها اعلام می‌کردیم که رأس ساعت فلان همه خودرو‌های واحدتان در خدمت تدارکات باشد تا کار انتقال نیرو‌ها به محل شروع عملیات یا خطوط محل درگیری به‌خوبی انجام گیرد.

جلوگیری از غرق شدن تجهیزات نظامی

به خاطر دارم در آب‌های ساحلی خرمشهر، لنجی نزدیک اسکله خرمشهر در حال غرق شدن بود که با دو سه نفر از نیرو‌ها داخل آن شدیم و بیش از چند هزار قبضه سلاح سبک را که عراقی‌ها برای نیرو‌های خودشان در خرمشهر فرستاده بودند، کشف و تخلیه کردیم.

از همه یگان‌های عملیاتی که وارد خرمشهر شده بودند، هر یک، یکی دو ماشین از این سلاح‌ها را تحویل گرفتند و بردند. ما هم بیش از سه وانت به‌عنوان هدیه به تیپ امام حسین (ع) فرستادیم. بیشتر اسلحه‌ها کلاشینکف بود و دوقبضه تیربار و چندین قبضه آرپی‌جی ۷ هم در بین سلاح‌ها وجود داشت که نصیب تیپ ما شد.

اگر این عملیات به‌سرعت اجرا نمی‌شد و مدت‌زمان بیشتری صرف آن می‌شد، از نظر پشتیبانی در بخش ملزومات شخصی و تأمین تجهیزات و مهمات هم به مشکل برمی‌خوردیم.

ناباوری فرماندهان از خبر فتح خرمشهر

روزی که خرمشهر به محاصره نیرو‌های ما درآمد، شهید حسین خرازی که وضعیت دشمن را دیده بود، به‌منظور تضعیف روحیه آن‌ها و تقویت روحیه رزمندگان، با خودرو از خاکریز خودی عبور و به سمت مرکز شهر خرمشهر حرکت کرد. خرازی هیچ ترسی از دشمن نداشت و در حین عملیات دائم می‌گفت این قسمت را پر کنید؛ فلان جا را آتش بریزید.

به خاطر دارم وقتی شهیدان احمد کاظمی و حسین خرازی به قرارگاه مرکزی عملیات اعلام کردند که ما الآن داخل خرمشهریم، در آن‌سوی بی‌سیم باورش برای فرماندهان قرارگاه مشکل بود و آن‌ها چندین‌بار تکرار کردند که ما داخل خرمشهریم و ۶ هزار نفر عراقی به شکل تظاهرات، خودشان را تسلیم کرده‌اند تا باورپذیر شد.

دیگر اینکه آن دسته از نیرو‌های عراقی که خودشان را به آب‌زده بودند که فرار کنند، اکثرشان غرق شدند یا هدف گلوله قرار گرفتند و جنازه‌های آن‌ها در کنار ساحل در دو طرف رودخانه به چشم می‌خورد.

چشیدن طعم پیروزی در خرمشهر

به‌هرحال استعداد و نبوغی که آن زمان فرماندهان و طراحان اصلی در قرارگاه مرکزی عملیات به خرج دادند؛ با حول و قوه الهی و تلاش واحد پشتیبانی و تدارکات، یگان‌های رزمی شرکت‌کننده در عملیات بزرگ بیت‌المقدس، همه اهداف پیش‌بینی‌شده و موردنظر محقق شد و ما طعم بسیار شیرین پیروزی را در آزادی خرمشهر چشیدیم و با شنیدن پیام امام خمینی (ره) از رادیو و بلندگو‌های واحد تبلیغات در جبهه، همه خستگی‌هایمان در رفت.

قبل از این عملیات، صدام اعلام کرده بود هر نیروی نظامی ایرانی که بتواند خرمشهر را فتح کند، کلید بصره را به او خواهم داد. طبق گزارش‌های نیرو‌های اطلاعات-عملیات، نیرو‌های عراقی تا نزدیک بصره فرار کرده بودند که اگر از قبل پیش‌بینی‌های لازم در خصوص تأمین امکانات و نیروی رزمنده شده بود، می‌توانستیم با تعقیب آن‌ها ضربات بیشتری به ارتش عراق وارد کنیم.

منبع:

فضل‌الله صابری، رضا اعظمیان جری، موقعیت الله وکیل، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، صص ۵۵، ۵۶، ۵۷، ۵۸

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تضعیف روحیه بعثی‌ها توسط شهید خرازی در خرمشهر بیشتر بخوانید »

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «الی بیت‌المقدس» که ۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد، در قالب دو محور عملیاتی به نام‌های «محرم» و «سلمان» کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر آغاز می‌شود؛ این نیروها می‌بایستی مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر می‌رساندند.

سردار جاویدالأثر «احمد متوسلیان» با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی «نصر ۲» هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی تیپ ۲ و لشکر ۲۱ حمزه (تابع این قرارگاه) را بر عهده گرفت و لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان، از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع کرده و هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا کرد تا از نزدیک شاهد تحولات حین عملیات باشد.

رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

پس از تصرف برق‌آسای جاده‌ اهواز – خرمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرم نیز به سمت این جاده به حرکت درآمدند و شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث شد تا ادامه‌ نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شد. در چنین شرایطی احمد متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع داشت؛ اما فشار دشمن زیاد و امکان مقابله با آن‌ها کم بود.

ساعت‌های اولیه صبح روز جمعه دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با شهادت «محسن وزوایی» و «حسین تقوی‌منش»؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرم، اولین ضربه‌ کاری به احمد متوسلیان وارد شد؛ اما به رغم تمامی نارسایی‌ها و مشکلات موجود، رزمندگان تیپ ۲۷ طی شش شبانه‌روز جنگ نابرابر، توانستند سرانجام اهداف مرحله‌ اول عملیات «الی بیت‌المقدس» را تثبیت نموده و خود را برای آغاز مرحله‌ دوم نبرد آماده کنند.

در مرحله دوم عملیات «الی بیت‌المقدس» بیشترین نگرانی متوسلیان از جانب گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه‌ای در منتهی الیه سمت چپ محور محرم، واقع در ایستگاه گرمدشت بود که در محاصره دشمن به مدت پنج شبانه‌روز جنگیدند و مقاومت کردند و عاقبت با شهادت اکثر نیروهای این گردان از جمله حسین قجه‌ای؛ فرمانده و محمدرضا موحد دانش؛ معاون گردان، آن منطقه را تثبیت کردند.

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

سردار جاویدالأثر احمد متوسلیان در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

احمد متوسلیان به‌دلیل ضرباتی که در مرحله‌ اول عملیات، بر پیکره‌ نیروی انسانی، به‌خصوص کادر‌های فرماندهی گردان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) وارد شد، برای بازسازی مجدد گردان‌ها با مشکلات عدیده‌ای مواجه بود که مهم‌ترین آن‌ها، شهادت محسن وزوایی؛ فرمانده و حسین تقوی‌منش؛ جانشین محور محرم بود. به‌همین منظور، این‌بار متوسلیان گردان‌های عملیاتی تیپ را فقط در قالب یک محور عملیاتی، سازمان‌دهی کرده و مسئولیت فرماندهی آن را هم، به یار دیرینه‌اش محمود شهبازی واگذار کرد. این گردان‌ها، مأموریت داشتند تا از ایستگاه گرمدشت با گرای ۲۶۰ درجه، رو به سمت غرب پیشروی کرده و پس از طی ۱۳ کیلومتر، خودشان را به دژ مرزی کوت‌سواری برسانند.

با اتمام مرحله‌ دوم و متعاقب آن انجام ناموفق مرحله‌ سوم عملیات «الی بیت‌المقدس» در بیستم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، دیگر همه‌چیز به نبرد پایانی موکول شد. این در حالی است که دیگر نه توانی برای ادامه‌ عملیات باقی مانده و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها؛ به‌گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری نهایی با مشکل و تردید مواجه شدند.

شهید «محمدابراهیم همت» جانشین فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در این خصوص گفته است: «… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان! به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغز‌ها خسته شده بود! یعنی برای مرحله‌ نهایی عملیات «الی بیت‌المقدس» هیچ‌کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همه‌ ما دودل شویم که آیا به داخل خونین‌شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد؟ دیگر هیچ‌کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت. تا این‌که قرار شد برادران عزیزمان «محسن رضایی» و «صیاد شیرازی» به محضر حضرت امام شرفیاب شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرمشهر داری چنین سختی‌هاست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیم‌گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر دهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

شهید «علی صیاد شیرازی» و «محسن رضایی»

تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، امام در جواب آن‌ها فرمودند: «تا توکل‌تان چقدر باشد». در این لحظه برادران ما – رضایی و صیاد شیرازی – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کل فرماندهان لشکر‌ها و تیپ‌ها را احضار کردند و به آن‌ها گفتند ما مسایل و مشکلات‌مان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکل‌تان چقدر باشد! این موضوع در روحیه‌ برادر‌ها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آن‌جا برادر‌ها همه به گریه افتادند و می‌گفتند: لابد توکل‌مان ضعیف است دیگر، لابد توکل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزم‌شان را جزم کردند تا با توکل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحله‌ پایانی عملیات آماده کنند».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد بیشتر بخوانید »

برگزاری گرامی‌داشت شهدای عملیات بیت المقدس در نکا+ فیلم

برگزاری گرامی‌داشت شهدای عملیات بیت المقدس در نکا+ فیلم

به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از مازندران، در آستانه دومین اجلاسیه ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران، گرامی‌داشت شهدای عملیات بیت المقدس با محوریت پاسدار شهید «احمد نوروزی» سه شنبه یکم خرداد ساعت ۱۹:۳۰ در حرم شهدای گمنام نکا برگزار می‌شود. 

این مراسم نورانی با سخنرانی امیر سرتیپ «دربندی» از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی و مدیحه سرایی «رضا بذری» همراه است.

کد ویدیو

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری گرامی‌داشت شهدای عملیات بیت المقدس در نکا+ فیلم بیشتر بخوانید »

حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت

حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد «إلی بیت‌المقدس» را نسبت به سایر نبرد‌های دوران هشت سال دفاع مقدس متمایز می‌کنند و باعث می‌شوند که نبرد «إلی بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر، قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است تا با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

سردار «مهدی شیرانی‌نژاد» جانشین مخابرات سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «مخابرات در جنگ» به بیان خاطرات خود از حضور در مرحله سوم عملیات «إلی بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر و مجروحیت در این مرحله پرداخته است:

مرحله دوم (عملیات إلی بیت‌المقدس) تمام شد و وارد مرحله سوم شدیم. در مرحله سوم، بحث خرمشهر مطرح شد و ما را به شمال خرمشهر انتقال دادند.

بخشی از یگان‌های ما در پاسگاه زید ماندند؛ یعنی تیپ امام حسین (ع) دوتکه شد. بخشی از آن برای کار شناسایی به شمال خرمشهر رفت.

۲۶، ۲۷ اردیبهشت بود. بیست کیلومتری خرمشهر مستقر شدیم. همین موقع، دشمن پاتک شدیدی را انجام داد. این‌طرف (خرمشهر) هم درگیری بود و تیپ امام حسین (ع) در دو منطقه درگیر شد؛ چون فاصله بود، ارتباط ما خیلی بد بود و قطع و وصل می‌شد. بی‌سیم‌های راه دورمان هم خوب نبود؛ داغ می‌کرد. چون فاصله بین پاسگاه زید و این‌جا (خرمشهر) زیاد بود، ارتباط برقرار نمی‌شد.

ساعت دوازده و نیم آقای خرازی به من گفت: چرا ارتباط قطع می‌شه؟ گفتم: نمی‌دونم، بی‌سیم‌ها دچار مشکله. گفت: چه‌کار می‌تونیم بکنیم؟ گفتم: می‌خوای برم حالت رله انجام بدم؟ گفت: نمی‌شه رله کرد. گفتم: حالا بهتر از هیچ چیه دیگه.

به‌هرحال اوضاع هر دو طرف خراب بود. هیچ خبری هم نداشتیم. ایشان هم نگران بود. نمی‌توانست این‌طرف را رها کند. فرماندهان ما هم نبودند. به چه علت، خاطرم نیست.

حرکت کردم و به سمت پاسگاه زید رفتم. منطقه هم به‌شدت زیر آتش توپخانه بود. تقریباً فاصله دشمن هم با مواضع ما خیلی کم بود.

من از ساعت یک شروع کردم، چپ و راست توی خط رفتم و گزارش کردم. وقتی ارتباط قطع می‌شد، می‌آمدم عقب‌تر و فاصله را کم می‌کردم و دستور را می‌گفتم و برمی‌گشتم.

دائم با ماشین پشت خط تردد می‌کردم. فرماندهان گردان‌ها هم نمی‌گفتند اصلاً تو کی هستی و نمی‌توانی صحبت کنی. حتی فرمانده گردان نمی‌گفت بی‌سیم را به من بده تا خودم با شهید خرازی صحبت کنم.

مجروحیت

سه چهار ساعت به همین منوال بود. فشار دشمن به‌تدریج کم شد. بالاخره آن‌روز تمام شد. دشمن دوباره از صبح شروع کرد. من هم به خاطر اینکه خط بروم به شهید خرازی گفتم و آمدم منطقه و همان کار روز قبل را شروع کردم؛ البته حجم پاتک دشمن کمتر از دیروز نبود و تا ساعت حدود یک بعدازظهر بیشتر شد.

شهید خرازی گفت: خودت برو بالای خاکریز، به من بگو چه خبره. از ماشین پیاده شدم و رفتم بالای خاکریز. با دوربین یک دیدبان، منطقه را بررسی و اوضاع را گزارش می‌کردم. بالاخره ماشین مخابرات، بی‌سیم و جیپ فرماندهی دست من بود و آن موقع داشتن این‌ها برای من خیلی مهم بود و حرفم برش داشت.

تا رفتم، برادری که آن‌جا بود، دوربین را به من داد. دفعه بعد شهید خرازی گفت: برو تانک‌ها را بشمار. دوباره که رفتم بالا، مجروح شدم و آمدم عقب و به مرحله بعد نرسیدم؛ بدین‌صورت که روی خاکریز بودم که خمپاره پشت سر من خورد؛ چون گرم شمردن تانک‌ها بودم، اول نفهمیدم. چند لحظه که گذشت، احساس کردم سوختم. دست گذاشتم و دیدم از همه‌جا خون می‌آید؛ ترکش به کمرم و پایم خورده بود. به دیدبان هم چیزی نگفتم.

از خاکریز به‌صورت سینه‌خیز پایین آمدم. سرم گیج می‌رفت. پشت ماشین نشستم، دیدم اصلاً نمی‌توانم. دست چپم کلاً کار نمی‌کرد. امدادگری هم نبود. با همان وضع یک مقدار جلو آمدم.

یکی از افراد بهداری تا مرا دید، گفت: بیا اینجا! تمام ماشین خونی شده بود. احساس می‌کردم نباید وقت آن بنده خدا را بگیرم؛ چون امدادگر خط بود و من جزو خط نبودم. فقط به او گفتم: ببندش! هر جور که هست، می‌رم.

موقع پانسمان دیدم درد دارم. گفتم: ولش کن، کار دارم. باید برم. سوار ماشین شدم و با یک‌پا و یک دست؛ ده دوازده کیلومتری رانندگی کردم. دیدم نمی‌توانم رانندگی کنم، زدم کنار. به یک بنده خدایی گفتم و او هم پشت ماشین نشست و آمدیم تا قرارگاه پیش حسین خرازی.

چون ترکش به آنتنم خورد، دیگر نمی‌توانستم ارتباط بگیرم. حسین خرازی من را نگاه کرد و گفت: چرا جواب نمی‌دادی؟ وضعیتم را برای او گفتم: آقای ربیعی گفت: سریع برو عقب! حالا از من اصرار و از ایشان هم انکار.

من را توی ماشین گذاشتند و عقب فرستادند. پایم کلاً بی‌حس بود. به اورژانس که رسیدم؛ گفتند: باید منتقل بشی اهواز. گفتم: من که چیزیم نیست. دارم راه می‌رم. دکتر گفت: خودت خبر نداری. واقعاً هم خبر نداشتم. خون زیادی رفته بود؛ البته یک مقدار هم خجالت می‌کشیدم که عقب بیایم. به این فکر بودم که می‌خواهد عملیات شود، همه درگیر هستند، خط هم شلوغ است، من باید عقب بروم.

به‌زور من را سوار هلی‌کوپتر شنوک کردند. با هلی‌کوپتر سمت اهواز آمدیم. هلی‌کوپتر روی یک پد در کنار رودخانه کارون نشست. با آمبولانس مرا بردند بیمارستان نفت توی منطقه کیان پارس. یک روز آن‌جا بودم. بعد از مداوای اولیه، گفتند باید منتقل بشوم. قبول نکردم.

با اینکه تب داشتم، از بیمارستان بیرون آمدم. با هر سختی و مکافات تا دارخوین آمدم. پایم کلاً حس نداشت و باید پایم را دراز می‌کردم.

در دارخوین آقای بنی لوحی تا وضعم را دید، گفت: سریع باید برگردی اصفهان! قبول نکردم. رفتم منطقه، قرارگاه؛ همان‌جایی که نیرو‌ها برای عملیات آماده می‌شدند.

دو سه روز به عملیات آزادی خرمشهر مانده بود. آقای ربیعی تا مرا دید، گفت. اینجا چه‌کار می‌کنی؟ پات را هم دنبال خودت آوردی؟ سریع برگرد عقب!

هرچی بالا و پایین و گریه کردم، قبول نمی‌کرد به منطقه عملیاتی برگردم. در همین زمان آقای خرازی داشت رد می‌شد، من را که دید، بعد از احوالپرسی گفت: باید بری عقب. ایشان که گفت، قبول کردم. برگشتم دارخوین؛ پیش آقای بنی لوحی. امریه به من داد و دوباره رفتم بیمارستان که گفتند پایت وضعیت خوبی ندارد و با هواپیمای سی ۱۳۰ منتقل شدم شیراز؛ بیمارستان نمازی. دو سه روز آنجا بودم و بعد با هواپیما به اصفهان منتقل شدم.

به خاطر تشابه اسمی با یک نفر دیگر، خانواده‌ام فکر کرده بودند که شهید شده‌ام. بعد متوجه شدند؛ ولی حدود ۲۴ ساعت در فضایی بودند که انگار شهید شده‌ام.

نزدیک عملیات آزادسازی خرمشهر (مرحله چهارم) بود. خیلی ناراحت بودم. ترکش‌هایی که به کمرم خورده بود، نزدیک نخاع بود. ترکش پایم را به‌سختی درآوردند. فقط یادم هست که تقریباً بیهوش شدم.

منبع:

نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: مخابرات در جنگ: روایت مهدی شیرانی نژاد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۷، صص ۱۵۴، ۱۵۵، ۱۵۶، ۱۵۷

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت بیشتر بخوانید »

تاثیر ادغام دو قرارگاه‌ «فتح» و «قدس» در آزادسازی خرمشهر

تاثیر ادغام دو قرارگاه‌ «فتح» و «قدس» در آزادسازی خرمشهر


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ۱۸ اردیبهشت، لشکر‌های ۵ مکانیزه و ۶ زرهی ارتش عراق برای تمرکز در دفاع از «بصره»، تا پشت مرز عقب‌نشینی کردند؛ بدین ترتیب پادگان حمید، هویزه، سه راهی جفیر تا دژ مرزی کوشک و طلاییه آزاد و الحاق بین قرارگاه «فتح» و «قدس» برقرار شد.

با الحاق ۲ قرارگاه‌های «فتح» و «قدس»، ۷۰ درصد از مناطق پیش‌بینی شده در طرح عملیات «بیت‌المقدس» آزاد شد و تنها نقاطی در حد فاصل دژ مرزی تا مرز، خرمشهر و حومه آن و نیز سرزمین‌های شمال غربی آن، در اشغال دشمن باقی ماند؛ همچنین آزادسازی بیش از ۱۰۰ کیلومتر از جاده ۱۳۰ کیلومتری و راهبردی اهواز – خرمشهر دستاورد بزرگی در این مرحله محسوب می‌شد.

بدین‌ترتیب در ۲ دور نبرد «بیت‌المقدس»، ۴ هزار و ۲۰۰ کیلومتر مربع از سرزمین‌های کشورمان از اشغال نیرو‌های عراقی آزاد شد؛ همچنین تنها در دور دوم عملیات، بیش از ۲ هزار نفر کشته یا مجروح و نزدیک به ۵۰۰ نفر از نظامیان عراقی اسیر شدند.

در پایان دور دوم نبرد‌ها، با پیدایش اوضاع جدید در منطقه عملیاتی «بیت‌المقدس»، نشست فرماندهان در قرارگاه مرکزی «کربلا» برگزار شد که هدف از این نشست، تجزیه و تحلیل عقب‌نشینی دشمن و بررسی موقعیت جدید بود تا بر اساس آن، بتوانند برای ادامه نبرد تدابیر لازم را به‌کار گیرند. در این نشست «حسن باقری» فرمانده قرارگاه «نصر» گزارش نقل و انتقال دشمن در خرمشهر را ارائه داد؛ «غلامعلی رشید» فرمانده قرارگاه «فتح» نیز نتیجه‌گیری کرد که تمام تلاش‌های دشمن در روز گذشته، بر جلوگیری از پیشروی نیرو‌های خودی به سمت شلمچه متمرکز بوده است؛ لذا با توجه به اوضاع منطقه‌ای، تصمیم گرفته شد تا در اجرای مرحله سوم عملیات تسریع شود؛ بدین ترتیب مرحله سوم عملیات «بیت‌المقدس» از ۱۹ اردیبهشت سال ۶۱ با هدف محاصره خرمشهر و تثبیت سرزمین‌های آزاد شده، آغاز شد.

در دور سوم نبرد، تلاش اصلی به قرارگاه «نصر» سپرده شد و قرارگاه «فتح» نیز مأموریت بازسازی، تجدید قوا و تثبیت موقعیت به‌دست آمده را داشت و مأموریت قرارگاه «قدس» هم حفظ دستاورد‌های دور یکم و دوم در محدوده جاده حسینیه تا هور و نیز عقب راندن ارتش عراق در آن نواحی از دژ مرزی به آن سوی نوار مرز در داخل خاک عراق تعریف شده بود.

بدین‌ترتیب اولویت یکم قرارگاه «کربلا» که با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش، هدایت عملیات «بیت‌المقدس» را با سه قرارگاه اصلی «قدس»، «فتح» و «نصر» و یک قرارگاه پشتیبان بر عهده داشت، تهاجم به مواضع دشمن در حومه خرمشهر بود که بر این اساس به قرارگاه «نصر» مأموریت داده شد تا برای قطع جاده خرمشهر – شلمچه، بستن راه‌های عقب‌نشینی دشمن و محاصره آنها در خرمشهر، آماده عملیات شود؛ این قرارگاه که عهده‌دار اجرای تلاش اصلی بود، بیش از هر قرارگاه دیگری در دور دوم نبرد‌ها آسیب دید بود و قرارگاه «کربلا» هم ضمن توجه به آسیب‌های وارد شده به قرارگاه «نصر»، با انتقال تیپ‌های ۲۵ کربلا، ۵۵ هوابرد و ۲زرهی لشکر ۹۲ از قرارگاه «فتح» به قرارگاه «نصر» و نیز انتقال تیپ ۱۷ قم (۱۷ علی بن ابی طالب (ع)) از قرارگاه «فجر» به «نصر»، آن را برای اجرای مأموریت جدید تقویت کرد.

اولویت دوم قرارگاه «کربلا» تأمین هدف‌هایی بود که مأموریت قرارگاه «قدس» را تشکیل می‌دادند؛ به همین منظور، قرارگاه «کربلا» در نشست مشترک با قرارگاه «قدس» در ۱۹ اردیبهشت، ماموریت این قرارگاه را تعیین کرد و تأمین منطقه‌ای از خط حد دژ شماره ۱۰ تا خط حد شماره ۲۹ به قرارگاه «قدس» واگذار شد؛ بدین‌ترتیب قرارگاه «کربلا» تصمیم گرفت تا تأمین منطقه شمال جاده حسینیه تا مرز را از مأموریت قرارگاه «فتح» خارج کند و به قرارگاه «قدس» بسپارد؛ بنابراین تیپ ۲۱ امام رضا (ع) و تیپ ۳۷ زرهی شیراز را که در دور دوم زیر امر قرارگاه «فتح» بودند، با حفظ موقعیت و تداوم ماموریت تیپ ۲۱، از ۱۹ اردیبهشت زیر امر قرارگاه «قدس» قرار داد.

همان‌طور که گفته شد، در دور سوم نبرد، تلاش اصلی به قرارگاه «نصر» سپرده شد؛ لذا این قرارگاه باید در ۲ جهت عملیات می‌کرد؛ از سویی با حرکت شرقی – غربی فاصله دژ مرزی تا مرز بین‌المللی ایران را طی می‌کرد و با قرارگاه «فتح» الحاق می‌شد و از سویی دیگر نیز به موازات جاده اهواز – خرمشهر، از شمال به جنوب، از ایستگاه گرمدشت تا سیل‌بند عرایض و از سیل‌بند عرایض به سوی جاده شلمچه – خرمشهر پیشروی و نیرو‌های عراقی داخل شهر را محاصره می‌کرد؛ در همین راستا برای اجرای ماموریت یاد شده، یگان‌های زیر امر قرارگاه «نصر» در ساعت ۲۲ روز ۱۰ اردیبهشت، تهاجم به دشمن را آغاز کردند.

۲ یگان قرارگاه «نصر» پس از انهدام نیرو‌ها و تجهیزات عراقی‌ها، به طرف مرز پیشروی کردند و تا دقایق آغازین بامداد ۲۰ اردیبهشت به نوار مرزی دست یافتند. بامداد روز سوم عملیات، ۲۱ اردیبهشت ساعت ۲:۳۰ یگان‌هایی از قرارگاه «فتح» شامل تیپ‌های ۱۴ امام حسین (ع) و ۸ نجف هر کدام با یک گردان، برای کمک به قرارگاه «نصر» به دشمن یورش بردند؛ آنها نزدیک ساعت ۵ بامداد با تیپ ۵۷ ولیعصر (عج) الحاق شده و سپس با ۶ کیلومتر پیشروی، به شلمچه نزدیک شدند.

ساعت ۱۰:۳۰ بامداد، ارتش عراق با آرایش نیروی زرهی از ۲ جناح چپ و راست پاتک کرد؛ اما پس از چند ساعت نبرد، پاتک عراقی‌ها خنثی شد؛ بدین ترتیب قرارگاه «نصر» در کنار الحاق با قرارگاه «فتح» خط پدافندی پیوسته‌ای با این قرارگاه تشکیل داد در حالی که تک شرقی – غربی پیشرفت شایانی نداشت؛ اما در تک شمالی – جنوبی، با وجود وارد کردن تلفات به دشمن و آسیب زدن به سازمانش و نیز با وجود پیشروی، ادامه حرکت به سوی جاده شلمچه – خرمشهر در شمال سیل‌بند عرایض متوقف شد. در نتیجه رزمندگان به رخنه‌ای که تا شمال سیل‌بند عرایض به دست آمده بود، اکتفا کردند و مقابل دشمن خط پدافندی جدیدی تشکیل دادند.

در سوی دیگر نبرد، قرارگاه «قدس» متأثر از ۲ عامل مناطق پاکسازی نشده و تحرکات دشمن بود؛ دشمن در سه منطقه شمال جاده حسینیه، منطقه مرزی کوشک و شمال پاسگاه طلاییه حرکات خطرآفرینی داشت و یگان‌های قرارگاه قدس هم از نخستین دقایق ۲۰ اردیبهشت، آماده اجرای مأموریت بودند و به تناسب مأموریت‌ها و تلاش برای به دست گرفتن ابتکار عمل، واکنش نشان می‌دادند.

در سومین دور عملیات «بیت‌المقدس»، در محور قرارگاه «قدس» مناطق وسیعی از اشغال دشمن آزاد شد. در منطقه جنوبی نیز نتیجه این عملیات، گامی برای محاصره خرمشهر بود و با وجود عدم موفقیت کامل، موقعیت دشمن در خرمشهر با خطر‌های بیشتری روبه‌رو شد و نیرو‌های عراقی با به‌جای گذاشتن کشته‌های فراوان، ناچار شدند از حاشیه ساحلی هور در محدوده مرزی عقب‌نشینی کنند؛ با این عقب‌نشینی دوباره پاسگاه شهابی از تصرف دشمن بیرون آمد و ارتش عراق تا شمال منطقه طلاییه جدید عقب رانده شد. انهدام بیش از ۷۵ دستگاه تانک و نفربر و به غنیمت در آمدن ۱۵ دستگاه تانک دشمن، سرنگونی ۹ فروند هواپیما، اسارت بیش از ۳۵۰ نفر و کشته شدن نزدیک به ۶۰۰ نفر از عراقی‌ها، از جمله مهمترین نتایج و دستاورد‌های دور سوم عملیات «بیت‌المقدس» بود.

در پایان دور سوم عملیات، مقاومت گسترده ارتش عراق از یک سو و تمرکز آن بر پدافند سخت از خرمشهر و خستگی و تحلیل توان خودی از سوی دیگر، زمینه‌ای شد تا فرماندهی قرارگاه «کربلا» برای اجرای عملیات آزادسازی خرمشهر فرصت بیشتری به یگان‌ها بدهد. همچنین مقرر شد در حرکت بعدی در دور چهارم، از توان عملیاتی ۲ تیپ المهدی (عج) و امام سجاد (ع) که زیر امر قرارگاه «فجر» بودند، استفاده شود.

در دور چهارم عملیات «بیت‌المقدس» با وجود آزادسازی بیش از ۵ هزار کیلومتر مربع از سرزمین‌های کشورمان و اسارت بیش از ۵ هزار نفر از نیرو‌های عراقی؛ ۲۳ شبانه‌روز نبرد پی‌درپی، توان نیرو‌های خودی را کاسته بود و یگان‌ها نیاز به بازسازی داشتند و این امر خود زمینه‌ساز بازیابی توان دشمن و تمرکز آن و پیچیدگی بیشتر عملیات شده بود.

ضرورت تأمین مناطق آزاد شده در سه دوره پیشین نبرد قطعی بود و متمرکز کردن توان باقی‌مانده برای آزادسازی خرمشهر اهمیت ویژه‌ای داشت؛ لذا تکمیل محاصره شهر و سپس آزاد‌سازی آن هدف اصلی عملیات محسوب می‌شد و تأمین مناطق آزاد شده که در برگیرنده مناطق شمالی عملیات بود نیز ضرورتی انکارناپذیر بود؛ بنابراین فرماندهی قرارگاه «کربلا» تامین مناطق شمالی را به قرارگاه «قدس» واگذار کرد و برای آزادسازی منطقه جنوبی به‌ویژه خرمشهر، سه قرارگاه «فتح»، «فجر» و «نصر» را به کار گرفت و با هدف تأمین مناطق شمالی و نبرد در مناطق جنوبی، عملیات با رمز «بسم‌الله قاصم الجبارین؛ یا محمد بن عبدالله (ص)» آغاز شد.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تاثیر ادغام دو قرارگاه‌ «فتح» و «قدس» در آزادسازی خرمشهر بیشتر بخوانید »