عملیات بیت المقدس

اشتباه راهبردی بعثی‌ها موجب تسریع در آزادسازی خرمشهر شد

اشتباه راهبردی بعثی‌ها موجب تسریع در آزادسازی خرمشهر شد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در حالی که با تلاوت آیاتی از سوره مبارکه «فتح» عقربه‌های ساعت ۳۰ دقیقه بامداد را نشان می‌داد، قرارگاه «کربلا» که با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش، هدایت عملیات بیت‌المقدس را با سه قرارگاه اصلی «قدس»، «فتح» و «نصر» و یک قرارگاه پشتیبان بر عهده داشت، با قرائت رمز عملیات، فرمان آغاز یورش قرارگاه‌ها را صادر کرد: «بسم‌الله الرحمن الرحیم؛ بسم‌الله القاسم الجبارین؛ یا علی بن ابی طالب (ع)»

رزمندگان که از ساعت‌ها پیش در انتظار فرمان حمله بودند، در تمام محور‌های عملیاتی حرکت سرنوشت‌ساز خود را آغاز کردند. نخستین خبر درگیری در ساعت ۵۵ دقیقه بامداد از محور «فتح ۴» و قرارگاه کربلا رسید؛ تقریباً سه ساعت پس از آغاز عملیات، تمام یگان‌ها با دشمن درگیر شدند؛ اما شبکه ارتباطی بی‌سیم دشمن، همچنان جریان عادی داشت و هیچ‌گونه آماده‌باش اعلام نکرده بود؛ گزارش‌ها و شواهد نشان‌دهنده غافلگیری دشمن بود که در محور قرارگاه «فتح»، نمود بیشتری داشت.

پس از ابلاغ فرمان حمله، چراغ‌های سالن عملیات قرارگاه کربلا خاموش و مراسم دعای کمیل برپا شد؛ هدایت عملیات به‌همراه طنین ملکوتی دعا، معنویت خاصی را بر قرارگاه کربلا حاکم کرده بود و آیت‌الله صدوقی و آیت‌الله مشکینی نیز جداگانه به‌وسیله بی‌سیم، پیام‌هایی برای رزمندگان قرائت می‌کردند.

بر اساس طرح قرارگاه «کربلا»، عملیات در محور قرارگاه «قدس» به‌گونه‌ای طراحی شده بود که این قرارگاه بتواند متناسب با وضعیت کلی عملیات، در همه محور‌های قرارگاه «کربلا» نقشی تاثیرگذار در روند کلی نبرد ایفا کند؛ به عبارتی دیگر، در این محور شکلی از عملیات تظاهر به تک، اما با شیوه‌های برنامه‌ریزی شده و سازمانی اجرا می‌شد که نشان‌دهنده عملیاتی واقعی بود؛ بنا به نظر فرماندهان، این تاکتیک می‌توانست مانع از حساسیت دشمن نسبت به محور اصلی نبرد (محور‌های «نصر» و «فتح») شود.

در سوی دیگر یعنی در محور «نصر» و «فتح» باید با عبور رزمندگان از رودخانه کارون، اوضاع به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. در این سو در حالی که پیش‌بینی شده بود که توجه دشمن به محور قرارگاه قدس مشغول خواهد شد و در اشتباه راهبردی خود مبتنی بر عدم استقرار در ساحل غربی کارون باقی خواهد ماند، باید یگان‌های زیر امر قرارگاه‌های «فتح» و «نصر»، در این محور‌ها غافلگیرانه و به سرعت به جاده اهواز – خرمشهر دست می‌یافتند.

در چارچوب این طرح، تیپ‌ها و لشکر‌های زیر امر قرارگاه‌های سه‌گانه، با دریافت دستور از قرارگاه مرکزی «کربلا»، حمله به مواضع دشمن را در جبهه عملیاتی جنوب کرخه کور و کارون غربی آغاز کردند. با پای کار رفتن یگان‌ها، نشان عقربه‌های ساعت روی ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت بود که رمز «یا علی بن ابی طالب (ع)» برای شروع عملیات اعلام شد.

در دور یکم، در طول ۷ روز نبرد مستمر و موفق، قرارگاه‌های «فتح» و «نصر» توانستند منطقه غرب کارون تا جاده اهواز – خرمشهر را تأمین کنند، راه مهم تدارکاتی – مواصلاتی ارتش عراق را ببندند و ارتباط شمال و جنوب جبهه دشمن را با مشکل اساسی روبه‌رو کنند؛ همچنین آزادسازی منطقه‌ای به وسعت ۸۰۰ کیلومتر مربع (کیلومتر ۶۸ تا ۱۰۳ جاده اهواز – خرمشهر)، به اسارت درآوردن بیش از ۴ هزار نفر عراقی که در میان آنها ۱۲۲ افسر نیز وجود داشت، کشته یا زخمی شدن بیش از ۷ هزار نفر و انهدام یا به غنیمت گرفتن ده‌ها خودرو، تانک و نفربر و سرنگونی چندین فروند هواپیمای دشمن، از نتایج دور یکم عملیات بیت‌المقدس بود.

در دور دوم نبرد، بار دیگر قرارگاه «کربلا» قرارگاه‌های سه‌گانه «قدس»، «فتح» و «نصر» را با یکدیگر برای اجرای عملیات سازماندهی کرد؛ تدبیر کلی برای اجرا، همانند دوره اول مبتنی بر تصمیم‌گیری برای ۲ منطقه متفاوت، اما به هم پیوسته جنوب کرخه کور و کارون غربی بود.

تدبیر قرارگاه «کربلا» برای منطقه کرخه کور، مانند دوره قبل، درگیر نگه داشتن دشمن بود تا پیشروی در غرب کارون با دشواری‌های کمتری روبه‌رو شود؛ از سویی دیگر نیز در تدبیر برای چگونگی نبرد در کارون غربی، ۲ رویکرد وجود داشت؛ در رویکرد اول آزادسازی خرمشهر، گام ابتدایی و تأمین مرز هدف بعدی محسوب می‌شد؛ اما در رویکرد دوم، گام اول تأمین مرز و هدف بعدی رهایی خرمشهر شناخته شد.

رویکرد اول منطبق با طرح اولیه بود؛ در طرح‌ریزی اولیه پیش‌بینی شده بود که در دور دوم، قرارگاه «فتح» از شرق به غرب به‌سوی مرز پیشروی کند و قرارگاه «نصر» نیز از شمال به جنوب در امتداد جاده اهواز – خرمشهر به سمت جنوب تک کرده و خرمشهر را آزاد کند؛ اما بررسی شناسایی‌های انجام شده، مطالعه عکس‌های هوایی و بررسی رده‌های پدافندی هفت‌گانه ارتش عراق در شمال غربی خرمشهر و موانع آبی ایجاد شده به دست دشمن در مدخل شهر، نشان می‌داد که پیشروی به سمت شهر با مشکلات بسیاری روبه‌رو است؛ همچنین اجرای یک حمله آزمایشی در این محور نیز نشان داد که پیشروی در این مسیر کند و همراه با تلفات زیاد خواهد بود؛ بنابراین مأموریت قرارگاه «نصر» در رویکرد اول به کنار گذاشته شد.

از سویی دیگر، آرایش یگان‌های عراقی مستقر در غرب جاده خرمشهر، به سوی شمال بود و خطوط دفاعی‌شان که شمال غربی خرمشهر را پوشش می‌داد، از شمال تا حد فاصل ایستگاه گرمدشت – پاسگاه بوبیان گسترده بود؛ بدین ترتیب منطقه عملیاتی که از شرق به جاده خرمشهر و از غرب به مرز بین‌المللی محدود بود، از جناح شمالی با تهدید جدی روبه‌رو بود نبود؛ بر این اساس رویکرد دوم در دستور قرار گرفت.

در رویکرد دوم جهت حرکت ۲ قرارگاه «فتح» و «نصر» از شرق به غرب و در محدوده عرضی جنوب ایستگاه حسینیه تا ایستگاه گرمدشت و به عمق جاده اهواز – خرمشهر تا مرز تعیین شد.

اجرا نشدن طرح پیش‌بینی شده، خود زمینه فریب دشمن را فراهم کرد و هجوم به دشمن در شب میلاد حضرت علی (ع) از ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه روز ۱۶ اردیبهشت با رمز «یا علی بن ابی‌طالب (ع)» آغاز شد.

قرارگاه «قدس» با توجه به ماموریتی که دریافت کرده بود، نبردش را در ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه شروع کرد و در طول چند روز به بیش از آن‌چه در تعیین هدف‌ها پیش‌بینی شده بود، دست یافت. قرارگاه «فتح» نیز در آخرین ساعات شامگاه ۱۶ اردیبهشت نبرد خود را آغاز کرد و همه یگان‌هایش تا ۹ بامداد ۱۷ اردیبهشت به خط مرزی دست یافتند. همچنین یگان‌های قرارگاه «نصر» هم تا پیش از ساعت ۴ بامداد روز ۱۷ اردیبهشت، دژ مرزی را که به موازات مرز ایران و عراق احداث شده بود، به تصرف درآوردند. ۲ قرارگاه «فتح» و «نصر» در حالی که از روبه‌رو و پهلو تهدید می‌شدند، در طول ۶ روز نبرد، موقعیت به دست آمده را حفظ کردند.

در دور دوم نبرد که از ۱۶ اردیبهشت آغاز شد و تا ۱۹ اردیبهشت به طول انجامید، رزمندگان با پیشروی ۱۲ کیلومتری در عمق، حدفاصل جاده اهواز – خرمشهر تا مرز را آزاد کردند و به دژ مرزی دست یافتند؛ با این پیروزی ۱۷ کیلومتر از مرز بین‌المللی از محل تقاطع جاده حسینیه با مرز به سمت شلمچه آزاد شد؛ در این درگیری‌ها تعداد زیادی از تانک‌ها و نفربر‌های دشمن منهدم شد یا به غنیمت درآمد و رزمندگان نیز توانستند همچون یک پیکان از قلب منطقه دشمن عبور کنند و خود را به مرز برسانند که نوک پیکان آنها برای دشمن حرکت به سمت «بصره» را تداعی می‌کرد؛ با این تصور در ۱۸ اردیبهشت، لشکر‌های ۵ مکانیزه و ۶ زرهی ارتش عراق برای تمرکز در دفاع از بصره، تا پشت مرز عقب‌نشینی کردند؛ بدین ترتیب پادگان حمید، هویزه، سه راهی جفیر تا دژ مرزی کوشک و طلاییه آزاد و الحاق بین قرارگاه «فتح» و «قدس» برقرار شد.

با الحاق ۲ قرارگاه‌های «فتح» و «قدس»، ۷۰ درصد از مناطق پیش‌بینی شده در طرح عملیات «بیت‌المقدس» آزاد شد و تنها نقاطی در حد فاصل دژ مرزی تا مرز و خرمشهر و حومه آن و سرزمین‌های شمال غربی آن در اشغال دشمن باقی ماند؛ همچنین آزادسازی بیش از ۱۰۰ کیلومتر از جاده ۱۳۰ کیلومتری و راهبردی اهواز – خرمشهر دستاورد بزرگی در این مرحله محسوب می‌شد. آزادسازی این جاده منجر به سهولت و سرعت جابه‌جایی نیرو‌ها و تجهیزات می‌شد و جبهه را به عقبه اصلی‌اش یعنی شهر اهواز پیوند می‌داد.

بدین ترتیب در ۲ دور نبرد «بیت‌المقدس»، ۴ هزار و ۲۰۰ کیلومتر مربع از سرزمین‌های کشورمان از اشغال نیرو‌های عراقی آزاد شد؛ همچنین تنها در دور دوم عملیات، بیش از ۲۰۰۰ نفر کشته یا مجروح و نزدیک به ۵۰۰ نفر از نظامیان عراقی اسیر شدند.

در این مرحله، سرتیپ «یونس محمد رشید» فرمانده تیپ ۲۴ کشته شد و علاوه بر این، تیپ‌های ۶، ۸ و ۱۲ از لشکر ۳ زرهی، تیپ ۲۴ از لشکر ۱۰ و تیپ‌های ۱۰، ۱۷ و ۳۰ زرهی، ۳۳ نیروی ویژه، تیپ ۹۰ پیاده و لشکر‌های ۴ و ۸ پیاده منهدم، ۶ فروند هواپیما و بالگرد عراقی سرنگون و تعداد زیادی تانک، نفربر و خودرو منهدم شدند.

با دستاورد‌های این مرحله و دسترسی به عقبه‌های دشمن و تهدید «بصره»، بسیاری از مسئولان کشور در فضای پیروزی قرار گرفتند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اشتباه راهبردی بعثی‌ها موجب تسریع در آزادسازی خرمشهر شد بیشتر بخوانید »

سجده با صورت متلاشی روی خاک خرمشهر

روایتی از شهادت سردار «حسین قجه‌ای» در آستانه آزادسازی خرمشهر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «فتح خرمشهر» پیروزی بزرگی برای رزمنده‌هایی بود که ماه‌ها با دست خالی مقابل دشمن تا بن دندان مسلح عراق در مرز‌ها مقاومت کرده بودند، اما با چشمانی اشکبار پس از ۴۵ روز مقاومت مجبور به ترک شهر شده و تا ماه‌ها دشمن را در خاک خود تحمل کرده بودند.

 اراده‌ها بر این بود که شهر باز پس گرفته و دشمن بیرون رانده شود، اما عزم این اتفاق با دستور امام خمینی (ره) که فرمود «خرمشهر باید آزاد شود» عملیاتی شد. طرح ریزی عملیات بیت المقدس از ماه‌های قبل از اجرای آن در دستور کار قرار گرفت و به فاصله مدت کمی از عملیات فتح المبین آغاز شد. بزرگی کار و سختی همراه با آن به خاطر استفاده صدام از همه امکانات و تجهیزات بود تا هیچ امکانی برای باز پس گیری شهر نباشد. او به خیال خود که برای همیشه به خرمشهر دست یافته نام آن را محمره گذاشت، اما چندی نگذشت که به دستان تنومند و ایمان قوی فرزندان ایران زمین خرمشهر آزاد شد.

فرماندهان زیادی در آزادسازی خرمشهر نقش اثرگذار داشتند، از آنجا که تعداد لشکر‌های شرکت کننده در عملیات گسترده بود اغلب فرماندهان در این عملیات به صورتی میدانی و ستادی فعال بودند. روایت‌ها درباره اولین حضور نیرو‌ها در خرمشهر متفاوت است، عده‌ای رزمندگان لشکر ۱۳ امام حسین (ع) و نیرو‌های شهید خرازی را فاتحان خرمشهر می‌دانند و عده‌ای دیگر حاج احمد متوسلیان و همرزمانش را، به هر روی آن چه اهمیت دارد البته که نفس آزادی و پیروزی رزمندگان در این عملیات است که در هر جایگاه و جایی که بودند به وظیفه خود عمل کردند تا حماسه بزرگ فتح خرمشهر رقم بخورد. 

سردار حاج علی میرکیانی از کادر‌های فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) درباره حضور شهید حسین قجه‌ای، یکی از فرماندهانی که گفته می‌شود پس از آزادسازی خرمشهر از اولین نفراتی بود که وارد شهر شد روایتی دارد که در ادامه می‌خوانید.

** ساعات پایانی روز چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات بیت المقدس

شدت درگیری دوطرف به اوج خود رسید. در غرب کارون زمین به لرزه درآمد. سپاه سوم ارتش عراق با اجرای یک رشته پاتک سنگین ریختن آتش پرحجم توپخانه و به میدان کشاندن انبوهی از نیرو‌های پیاده، کماندویی و لشکر‌های تانک خود برای در هم کوبیدن موضع گردان سلمان در ایستگاه گرمدشت اقدام کرده بود.

هوا تاریک شده بود، اما دشمن همچنان آتش می‌ریخت و در صدد بود تا با رخنه به داخل نیرو‌های خودی آن‌ها را تسلیم کند. بچه‌های مهندسی دو خاکریز عصایی برای جلوگیری از نفوذ دشمن در سمت چپ حد گردان سلمان احداث کرده بودند که تا آن موقع موضع اولی را نیرو‌های دشمن به تصرف خود درآورده بودند و در آن مستقر شده بودند.

برای اینکه خاکریز دومی هم سقوط نکند حسین دنبال راه چاره می‌گشت. او خودش را به آب و آتش می‌زد تا این موضع همچنان حفظ شود و جاپایی برای مرحله دوم عملیات باشد. 

سر و صورت و لباس هایش کاملا خون آلود و گرد و خاکی بود. چشم هایش مثل دوتا کاسه خون و از شدت شلیک گلوله‌های آر. پی. جی از گوش هایش خون سرازیر شده بود. چند دقیقه‌ای منطقه را برانداز کرد و خطاب به من گفت: بیا برویم سنگر عراقی‌ها چند تا الوار بیاوریم و بیندازیم روی این سنگر‌ها تا کمی جلوی تیر و ترکش‌ها را بگیرند. به سید باقر گفتم: سید من با حسین می‌روم برای آوردن الوار تو هم اینجا بالای خاکریز بنشین و به نیرو‌ها کمک کن. به اتفاق حسین از روی دژ اصلی رو به خرمشهر حرکت کردیم چند متر جلوتر دیدیم داخل یکی از سنگر‌های روباز، بچه‌های گردان سلمان به نوبت سمت دشمن تیراندازی می‌کنند و بعد هم می‌نشینند روی زمین. همین که آن‌ها می‌نشستند نیرو‌های دشمن متقابلا شلیک می‌کردند.

پشت یکی از سنگر‌ها ایستاده بودیم که پس از شلیک بچه‌های خودی عراقی‌ها هم خط آتش شان را به سمت ما گرفتند. هم زمان با شلیک عراقی‌ها در میان دود و آتش حسین نقش زمین شد.

در یک آن خودم را به او رساندم، تیر دوشکا یا گرینوف صورتش را متلاشی کرده و به حالت سجده روی زمین افتاده بود. اول کمی دستپاچه شدم، اما بعد به خودم آمدم و پیکر حسین را به سمت پایین خاکریز کشاندم تا از تیر و ترکش‌های دوباره در امان باشد.

چون شب بود تاریکی هوا باعث شد بچه‌ها متوجه شهادت حسین نشوند. من هم بی سیم گردان را در اختیار گرفتم و طوری وانمود کردم که هیچ اتفاقی نیافتاده تا صبح مقاومت می‌کردیم و موضعی که حسین برای حفظ آن این همه زحمت کشیده بود را حفظ می‌کردیم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از شهادت سردار «حسین قجه‌ای» در آستانه آزادسازی خرمشهر بیشتر بخوانید »

«رجبعلی آهنی»؛ فرمانده‌ای که هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد

«رجبعلی آهنی»؛ فرمانده‌ای که هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نشد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از بیرجند، «رجبعلی آهنی» از اهالی روستای «سلطانی» نهبندان بود که رنج استضعاف را از کودکی چشیده بود. هنوزچهار بهاراز زندگی را پشت سر نگذاشته بود که برای همیشه از دست نوازش پدر محروم شد. ازآن هنگام سرپرستی او و دیگر فرزندان خانواده را مادر برعهده گرفت.

«رجبعلی» با مشاهده رنج وسختی مادر برای تامین مخارج زندگی پس از طی دوره ابتدایی برای تأمین مخارج خانواده آستین همت بالا زد ومشغول کار شد و پس از دستفروشی در شرکت‌های داروسازی، توزیع دارو را برعهده گرفت.

شهید «رجبعلی آهنی» پس از اتمام سربازی بار دیگر برای کمک به خانواده مشغول کارشد. روزها از پس هم به همین منوال می‌گذشت تا این که اوهمزمان با اوج‌گیری مبارزات ملت ایران به تهران رفت و درآنجا با افکار امام خمینی(ره) آشنا شد و در حماسه 17 شهریور تهران نیز حضور داشت و بعد ازآن با هدف سازماندهی مبارزات مردمی راهی بیرجند شد.

«رجبعلی آهنی» فردی که در برابر سختی‌ها کمر خم نکرد

«رجبعلی آهنی» فردی نبود که در برابر سختی‌ها کمر خم کند بلکه تحمل مشکلات از اومردی آهنین ساخت.با پیروزی انقلاب برای کمک به هموطنانش وارد جهاد سازندگی شد. پس از آن برای مبارزه منافقین به عضویت سپاه پاسداران درآمد و سرکوب کومله و دموکرات از افتخارات زندگی‌اش بود.

عشق به امام خمینی(ره) موجب شد تا داوطلبانه در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کند. در عملیات «طریق‌القدس» به عنوان فرمانده گردان خط‌شکن شجاعتی بی‌نظیر از خود نشان داد و به همراه دیگر همرزمانش دشمن بعثی را وادار به عقب‌نشینی به عمق 30 کیلومتری خاک خود کرد.

شهید «آهنی»: انقلاب را پا برهنگان باید حفظ کنند

در عملیات «بیت‌المقدس» به عنوان خط‌شکن فرماندهی گردان «ابوذر» را به عهده گرفت. در این عملیات نام گردان خود را «ابوذر» گذاشت و معتقد بود «ابوذر از پا برهنگان بود و انقلاب را پا برهنگان باید حفظ کنند». خود او نزد افراد گردانش با عنوان «شیر علی و چریک خمینی» معروف بودند.

«رجبعلی آهنی» در این عملیات بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد اما پس از مداوا بار دیگر به دنبال پیدا کردن گمشده‌اش راهی جبهه شد و در عملیات «بیت‌المقدس» به عنوان فرمانده گردان خط‌شکن ابوذر حضور داشت و آن‌گاه که به همراه همرزمانش قصد باز پس‌گیری خرمشهر را داشت ترکشی به پشتش اصابت کرد و با وجود مجروحیت یک لحظه از هدایت نیروهایش باز نایستاد تا اینکه صبح روز بعد با اصرار برای درمان به پشت خط مقدم منتقل شد.

هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد

«رجبعلی» هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد در عملیات «رمضان» به عنوان معاون تیپ حضور داشت و برای بار سوم در هنگام گرفتن سنگرهای مثلثی عراق مورد اصابت ترکش قرار گرفت و برای درمان به بیرجند منتقل شد.

«رجبعلی آهنی» در 25 سالگی ازدواج کرد. چند روز بعد از ازدواج از طرف سپاه پاسداران به عنوان فرمانده فداکار عازم مکه معظمه شد و در حالی که هنوز دو ماه از زندگی مشترکش نگذشته بود بار دیگر در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کرد. «رجبعلی آهنی» که همچون کوه در برابر مشکلات و سختی ها مقاوم بود و صبر و حوصله بی‌نظیری داشت 25 آبان 1361 در حالی که معاون تیپ21 امام رضا(ع) بود در عملیات «مسلم‌بن عقیل» در جبهه سومار و در تپه‌های مشرف به شهر مندلی عراق در حال عبور از میدان مین مرغ روحش به پرواز درآمد و به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت در راه خدا بود رسید و پیکر پاکش پس از 18سال مفقودی 31 خرداد 1380 در بیرجند تشییع شد.

ناگفته‌هایی از شهید «آهنی» در عملیات «بیت‌المقدس»

«غلامرضا زمانی» یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از نیروهای گردان ابوذر در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در بیرجند، گریزی به عملیات «بیت‌المقدس» زد و اظهار داشت: در این عملیات گردان «ابوذر» یکی از گردان‌های خط‌شکن بود و باید نیروهای این گردان خط پیچیده‌ای را که دشمن بعثی طراحی کرده بود می‌شکست.

وی با بیان اینکه هنوز به خاکریز اول عراقی‌ها نرسیده بودیم که شهید «آهنی» بر اثر اصابت ترکش به کمرش مجروح شد، بیان داشت: عقربه‌های ساعت دو و سی دقیقه صبح را نشان می‌دادند و «رجبعلی» در حالی که پتویی دور خود پیچیده بود و شعار همیشگی خود را «شیرعلی، چریک خمینی» تکرار می‌کرد به هدایت نیروهای رزمنده مشغول بود.

این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: ساعت 9 صبح روز بعد عراق پاتک بسیار سنگینی زد و من برای کار با تیرباری که از عراقی‌ها غنیمت گرفته بودم دنبال پیدا کردن گلوله از این سنگر به آن سنگر می‌دویدم و جلوی سنگری پتویی آویزان بود و پتو را کنار زدم و داخل سنگر شدم.

زمانی با بیان اینکه دیدم کسی داخل سنگر است و خیلی ترسیدم چون فکر کردم یکی از نیروهای عراقی داخل سنگر است، افزود: کمی که جلوتر رفتم دیدم شهید «رجبعلی آهنی» در حالی که رنگش زرد شده روی صندوق‌های مهمات داخل سنگر دراز کشیده است.

وی ادامه داد: من را که دید گفت:چه می خواهی؟ گفتم دنبال گلوله گرینف می‌گردم و آن را نمی‌شناسم، ساعت 11 بود او مانند بیماری بی‌حال و بی‌رمق که روی تخت بیمارستان خوابیده به من گفت: صندوق‌هایی که من روی آن‌ها دراز کشیده‌ام همه حاوی گلوله گرینف هستند، بردار و ببر، این در حالی بود که ساعت دو و سی دقیقه صبح ترکش خورده بود و با این وجود همراه نیروهایش بر روی خط دشمن که شکسته شده بود حضور داشت و ساعت 11صبح در حالی که مقدار زیادی خون از او رفته بود با حالت بیهوشی برای درمان به پشت خط مقدم منتقل شد.

فرمانده‌ای که در همه عملیات‌ها پیشگام بود

رزمنده دوران دفاع مقدس با تأکید بر اینکه در فرهنگ شهید «رجبعلی آهنی» کار نشدنی وجود نداشت، تبیین کرد: به بعضی از فرماندهان آن زمان پیشنهاد شکستن خط دشمن داده شد ولی آن‌ها انجام این کار را نپذیرفتند وشهید «آهنی» به دلیل برخورداری از اراده بسیار قوی و توکل برخداوند این کار بزرگ را انجام داد و این در حالی بود که در قرار گاه تصمیم بر این بود که گردان ابوذر خط‌شکن نباشد.

زمانی خاطرنشان کرد: شهید «آهنی» به عنوان یک فرمانده تنها دستور دهنده نبود بلکه قبل از همه به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد و آنچه او را به این جایگاه رساند این بود که وقتی از نیروهایش کاری را می‌خواست انجام دهند، خودش پیشگام می‌شد.

وی یکی از ویژگی ‌های بارز شهید «آهنی» را عدم تفاوت بین خودش و نیروهای تحت امرش ذکر و اضافه کرد: اگر قرار بود نیروهای رزمنده از «کرخه نور» شب عملیات با تحمل مشکلات زیادی عبور کنند او اولین فردی بود که این کار را انجام می‌داد و بعد از آن از دیگر نیروها درخواست می‌کرد تا از آنجا عبور کنند.

فرهنگ دوران جنگ باید احیا شود

رزمنده دوران دفاع مقدس تبیین کرد: امروز فرهنگ دفاع مقدس و ایثار و شهادت توانسته ایران اسلامی را از گزند کینه توزی‌های استکباری جهانی مصون نگه داشته و راه تعالی و پیشرفت جامعه به سمت اهداف والای نظام جمهوری اسلامی را همواره سازد.

زمانی با بیان اینکه باید برای انتقال فرهنگ و ارزش‌های دوران دفاع مقدس به نسل امروز الگوهای عملی را به آن‌ها معرفی کنیم، تأکید کرد: مسئولان آنطور که باید و شاید به وظیفه خود در این زمینه عمل نکرده‌اند تا فرماندهان شهید دفاع مقدس را به عنوان الگوهایی برای نسل جوان به خوبی معرفی کنند.

خاطراتی از شهید «آهنی» به روایت مادر 

مادر شهید «آهنی» نیز به بیان خاطراتی از فرزند شهیدش پرداخته بود و گفت: یک روز بی‌موقع از مدرسه برگشت و کیسه‌ای پر از پنبه را به کناری پرتاب کرد و با ناراختی در گوشه‌ای از اتاق زانوهایش را میان دستانش گرفت و من از رفتارش متعجب شدم، پرسیدم: چرا الان از مدرسه برگشتی رجب جان؟ بغض کرده بود و فقط در جوابم می‌گفت: هیچی، از کیسه مشتی پنبه برداشتم و پرسیدم: اینها را ازکجا آوردی؟ سرش را به طرفم برگرداند و گفت: من دیگر مدرسه نمی‌روم، آقای معلم می‌خواهد از ما کار بکشد به هر کدام از بچه‌های روستا یک کیسه پنبه داده تا با مادرهایشان بریسند، زور می‌گوید یا پنبه را بگیرید و نخ درست کنید و و یا دستکش ببافید تا برای خانواده‌ام هدیه ببرم وگرنه حق ندارید پایتان را در کلاس بگذارید…

مادر ادامه گفته بود: طاقت نداشتم او را با گلویی بغض کرده ببینم، سرش را به سینه چسباندم و گفتم: عیبی ندارد، من پنبه‌ها را می‌ریسم تو برو مدرسه، اما او گفت: نه من حرف زور گوش نمی‌کنم و چرا شما بی‌اجرت کار کنید؟ فردا پنبه را در کلاس جلویش پرت می‌کنم و دیگر به مدرسه نمی‌روم، هر چه اصرار کردم «رجبعلی» زیر با نرفت و همین کار باعث شد تا ترک تحصیل کند.

مادر به خاطره دیگری از فرزنش شهیدش پرداخته بود و گفته بود: هرگز او را تند خو و عصبی ندیده بودم، برای همین وقتی با عصبانیت وارد خانه شد  تعجب کردم و دست از لباس شستن کشیدم و به اتاق رفتم و دیدم «رجبعلی» قرآنی برداشته ومشغول خواندنش بود و پرسیدم چه شده؟ خدا نکند تو را کج خلق ببینم.

مادر ادامه داده بود: بدون اینکه نگاهش را از قرآن بردارد، گفت: چیزی نیست اجازه بدهید کمی قرآن بخوانم، می‌ترسم الان حرفی بزنم که به گناه ختم شود و من هم دست از کنجکاوی برداشتم و بعد از مدتی کوتاه خودش به سراغم آمد و علت ناراحتی‌اش را که پرسیدم بمن گفت: امروز چند معلم زن از آموزش و پرورش بیرجند برای شرکت در جلسه‌ای به روستا آمده بودند و به محض ورود با مردان دست دادند و من هم از اینکه حریم خدا شکسته شد سخت ناراحت شدم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«رجبعلی آهنی»؛ فرمانده‌ای که هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نشد بیشتر بخوانید »

«رجبعلی آهنی»؛ فرمانده‌ای که هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد

«رجبعلی آهنی»؛ فرمانده‌ای که هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از بیرجند، «رجبعلی آهنی» از اهالی روستای «سلطانی» نهبندان بود که رنج استضعاف را از کودکی چشیده بود. هنوزچهار بهاراز زندگی را پشت سر نگذاشته بود که برای همیشه از دست نوازش پدر محروم شد. ازآن هنگام سرپرستی او و دیگر فرزندان خانواده را مادر برعهده گرفت.

«رجبعلی» با مشاهده رنج وسختی مادر برای تامین مخارج زندگی پس از طی دوره ابتدایی برای تأمین مخارج خانواده آستین همت بالا زد ومشغول کار شد و پس از دستفروشی در شرکت‌های داروسازی، توزیع دارو را برعهده گرفت.

شهید «رجبعلی آهنی» پس از اتمام سربازی بار دیگر برای کمک به خانواده مشغول کارشد. روزها از پس هم به همین منوال می‌گذشت تا این که اوهمزمان با اوج‌گیری مبارزات ملت ایران به تهران رفت و درآنجا با افکار امام خمینی(ره) آشنا شد و در حماسه 17 شهریور تهران نیز حضور داشت و بعد ازآن با هدف سازماندهی مبارزات مردمی راهی بیرجند شد.

«رجبعلی آهنی» فردی که در برابر سختی‌ها کمر خم نکرد

«رجبعلی آهنی» فردی نبود که در برابر سختی‌ها کمر خم کند بلکه تحمل مشکلات از اومردی آهنین ساخت.با پیروزی انقلاب برای کمک به هموطنانش وارد جهاد سازندگی شد. پس از آن برای مبارزه منافقین به عضویت سپاه پاسداران درآمد و سرکوب کومله و دموکرات از افتخارات زندگی‌اش بود.

عشق به امام خمینی(ره) موجب شد تا داوطلبانه در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کند. در عملیات «طریق‌القدس» به عنوان فرمانده گردان خط‌شکن شجاعتی بی‌نظیر از خود نشان داد و به همراه دیگر همرزمانش دشمن بعثی را وادار به عقب‌نشینی به عمق 30 کیلومتری خاک خود کرد.

شهید «آهنی»: انقلاب را پا برهنگان باید حفظ کنند

در عملیات «بیت‌المقدس» به عنوان خط‌شکن فرماندهی گردان «ابوذر» را به عهده گرفت. در این عملیات نام گردان خود را «ابوذر» گذاشت و معتقد بود «ابوذر از پا برهنگان بود و انقلاب را پا برهنگان باید حفظ کنند». خود او نزد افراد گردانش با عنوان «شیر علی و چریک خمینی» معروف بودند.

«رجبعلی آهنی» در این عملیات بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد اما پس از مداوا بار دیگر به دنبال پیدا کردن گمشده‌اش راهی جبهه شد و در عملیات «بیت‌المقدس» به عنوان فرمانده گردان خط‌شکن ابوذر حضور داشت و آن‌گاه که به همراه همرزمانش قصد باز پس‌گیری خرمشهر را داشت ترکشی به پشتش اصابت کرد و با وجود مجروحیت یک لحظه از هدایت نیروهایش باز نایستاد تا اینکه صبح روز بعد با اصرار برای درمان به پشت خط مقدم منتقل شد.

هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد

«رجبعلی» هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد در عملیات «رمضان» به عنوان معاون تیپ حضور داشت و برای بار سوم در هنگام گرفتن سنگرهای مثلثی عراق مورد اصابت ترکش قرار گرفت و برای درمان به بیرجند منتقل شد.

«رجبعلی آهنی» در 25 سالگی ازدواج کرد. چند روز بعد از ازدواج از طرف سپاه پاسداران به عنوان فرمانده فداکار عازم مکه معظمه شد و در حالی که هنوز دو ماه از زندگی مشترکش نگذشته بود بار دیگر در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کرد. «رجبعلی آهنی» که همچون کوه در برابر مشکلات و سختی ها مقاوم بود و صبر و حوصله بی‌نظیری داشت 25 آبان 1361 در حالی که معاون تیپ21 امام رضا(ع) بود در عملیات «مسلم‌بن عقیل» در جبهه سومار و در تپه‌های مشرف به شهر مندلی عراق در حال عبور از میدان مین مرغ روحش به پرواز درآمد و به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت در راه خدا بود رسید و پیکر پاکش پس از 18سال مفقودی 31 خرداد 1380 در بیرجند تشییع شد.

ناگفته‌هایی از شهید «آهنی» در عملیات «بیت‌المقدس»

«غلامرضا زمانی» یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از نیروهای گردان ابوذر در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در بیرجند، گریزی به عملیات «بیت‌المقدس» زد و اظهار داشت: در این عملیات گردان «ابوذر» یکی از گردان‌های خط‌شکن بود و باید نیروهای این گردان خط پیچیده‌ای را که دشمن بعثی طراحی کرده بود می‌شکست.

وی با بیان اینکه هنوز به خاکریز اول عراقی‌ها نرسیده بودیم که شهید «آهنی» بر اثر اصابت ترکش به کمرش مجروح شد، بیان داشت: عقربه‌های ساعت دو و سی دقیقه صبح را نشان می‌دادند و «رجبعلی» در حالی که پتویی دور خود پیچیده بود و شعار همیشگی خود را «شیرعلی، چریک خمینی» تکرار می‌کرد به هدایت نیروهای رزمنده مشغول بود.

این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: ساعت 9 صبح روز بعد عراق پاتک بسیار سنگینی زد و من برای کار با تیرباری که از عراقی‌ها غنیمت گرفته بودم دنبال پیدا کردن گلوله از این سنگر به آن سنگر می‌دویدم و جلوی سنگری پتویی آویزان بود و پتو را کنار زدم و داخل سنگر شدم.

زمانی با بیان اینکه دیدم کسی داخل سنگر است و خیلی ترسیدم چون فکر کردم یکی از نیروهای عراقی داخل سنگر است، افزود: کمی که جلوتر رفتم دیدم شهید «رجبعلی آهنی» در حالی که رنگش زرد شده روی صندوق‌های مهمات داخل سنگر دراز کشیده است.

وی ادامه داد: من را که دید گفت:چه می خواهی؟ گفتم دنبال گلوله گرینف می‌گردم و آن را نمی‌شناسم، ساعت 11 بود او مانند بیماری بی‌حال و بی‌رمق که روی تخت بیمارستان خوابیده به من گفت: صندوق‌هایی که من روی آن‌ها دراز کشیده‌ام همه حاوی گلوله گرینف هستند، بردار و ببر، این در حالی بود که ساعت دو و سی دقیقه صبح ترکش خورده بود و با این وجود همراه نیروهایش بر روی خط دشمن که شکسته شده بود حضور داشت و ساعت 11صبح در حالی که مقدار زیادی خون از او رفته بود با حالت بیهوشی برای درمان به پشت خط مقدم منتقل شد.

فرمانده‌ای که در همه عملیات‌ها پیشگام بود

رزمنده دوران دفاع مقدس با تأکید بر اینکه در فرهنگ شهید «رجبعلی آهنی» کار نشدنی وجود نداشت، تبیین کرد: به بعضی از فرماندهان آن زمان پیشنهاد شکستن خط دشمن داده شد ولی آن‌ها انجام این کار را نپذیرفتند وشهید «آهنی» به دلیل برخورداری از اراده بسیار قوی و توکل برخداوند این کار بزرگ را انجام داد و این در حالی بود که در قرار گاه تصمیم بر این بود که گردان ابوذر خط‌شکن نباشد.

زمانی خاطرنشان کرد: شهید «آهنی» به عنوان یک فرمانده تنها دستور دهنده نبود بلکه قبل از همه به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد و آنچه او را به این جایگاه رساند این بود که وقتی از نیروهایش کاری را می‌خواست انجام دهند، خودش پیشگام می‌شد.

وی یکی از ویژگی ‌های بارز شهید «آهنی» را عدم تفاوت بین خودش و نیروهای تحت امرش ذکر و اضافه کرد: اگر قرار بود نیروهای رزمنده از «کرخه نور» شب عملیات با تحمل مشکلات زیادی عبور کنند او اولین فردی بود که این کار را انجام می‌داد و بعد از آن از دیگر نیروها درخواست می‌کرد تا از آنجا عبور کنند.

فرهنگ دوران جنگ باید احیا شود

رزمنده دوران دفاع مقدس تبیین کرد: امروز فرهنگ دفاع مقدس و ایثار و شهادت توانسته ایران اسلامی را از گزند کینه توزی‌های استکباری جهانی مصون نگه داشته و راه تعالی و پیشرفت جامعه به سمت اهداف والای نظام جمهوری اسلامی را همواره سازد.

زمانی با بیان اینکه باید برای انتقال فرهنگ و ارزش‌های دوران دفاع مقدس به نسل امروز الگوهای عملی را به آن‌ها معرفی کنیم، تأکید کرد: مسئولان آنطور که باید و شاید به وظیفه خود در این زمینه عمل نکرده‌اند تا فرماندهان شهید دفاع مقدس را به عنوان الگوهایی برای نسل جوان به خوبی معرفی کنند.

خاطراتی از شهید «آهنی» به روایت مادر 

مادر شهید «آهنی» نیز به بیان خاطراتی از فرزند شهیدش پرداخته بود و گفت: یک روز بی‌موقع از مدرسه برگشت و کیسه‌ای پر از پنبه را به کناری پرتاب کرد و با ناراختی در گوشه‌ای از اتاق زانوهایش را میان دستانش گرفت و من از رفتارش متعجب شدم، پرسیدم: چرا الان از مدرسه برگشتی رجب جان؟ بغض کرده بود و فقط در جوابم می‌گفت: هیچی، از کیسه مشتی پنبه برداشتم و پرسیدم: اینها را ازکجا آوردی؟ سرش را به طرفم برگرداند و گفت: من دیگر مدرسه نمی‌روم، آقای معلم می‌خواهد از ما کار بکشد به هر کدام از بچه‌های روستا یک کیسه پنبه داده تا با مادرهایشان بریسند، زور می‌گوید یا پنبه را بگیرید و نخ درست کنید و و یا دستکش ببافید تا برای خانواده‌ام هدیه ببرم وگرنه حق ندارید پایتان را در کلاس بگذارید…

مادر ادامه گفته بود: طاقت نداشتم او را با گلویی بغض کرده ببینم، سرش را به سینه چسباندم و گفتم: عیبی ندارد، من پنبه‌ها را می‌ریسم تو برو مدرسه، اما او گفت: نه من حرف زور گوش نمی‌کنم و چرا شما بی‌اجرت کار کنید؟ فردا پنبه را در کلاس جلویش پرت می‌کنم و دیگر به مدرسه نمی‌روم، هر چه اصرار کردم «رجبعلی» زیر با نرفت و همین کار باعث شد تا ترک تحصیل کند.

مادر به خاطره دیگری از فرزنش شهیدش پرداخته بود و گفته بود: هرگز او را تند خو و عصبی ندیده بودم، برای همین وقتی با عصبانیت وارد خانه شد  تعجب کردم و دست از لباس شستن کشیدم و به اتاق رفتم و دیدم «رجبعلی» قرآنی برداشته ومشغول خواندنش بود و پرسیدم چه شده؟ خدا نکند تو را کج خلق ببینم.

مادر ادامه داده بود: بدون اینکه نگاهش را از قرآن بردارد، گفت: چیزی نیست اجازه بدهید کمی قرآن بخوانم، می‌ترسم الان حرفی بزنم که به گناه ختم شود و من هم دست از کنجکاوی برداشتم و بعد از مدتی کوتاه خودش به سراغم آمد و علت ناراحتی‌اش را که پرسیدم بمن گفت: امروز چند معلم زن از آموزش و پرورش بیرجند برای شرکت در جلسه‌ای به روستا آمده بودند و به محض ورود با مردان دست دادند و من هم از اینکه حریم خدا شکسته شد سخت ناراحت شدم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«رجبعلی آهنی»؛ فرمانده‌ای که هیچ‌گاه از جهاد در راه خدا خسته نمی‌شد بیشتر بخوانید »

استعانت از کریمه اهل بیت(س) در مقابله با میراژهای عراقی

استعانت از کریمه اهل بیت(س) در مقابله با میراژهای عراقی



نشست روایت‌گری «از سوباشی تا کیوبک» با حضور امیرسرتیپ خلبان سید اسماعیل پیروان و جمعی از رزمندگان دفاع مقدس در عملیات بیت المقدس به میزبانی اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم برگزار شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، به مناسبت سوم خرداد ماه، سالروز آزادسازی خرمشهر و همزمان با دهه کرامت، نشست روایتگری «از سوباشی تا کیوبک» به میزبانی اداره کل کتابخانه‌های عمومی و با همکاری کنگره ملی شهدای استان، سپاه ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) استان، کانون فرهنگی تبلیغی حدیث فتح و خانه مطبوعات استان قم در کتابخانه مرکزی قم برگزار شد.

روایت استعانت از حرم کریمه اهل بیت (علیهم السلام) در مقابله معجزه آسا با میراژ های عراقی

مهدی توکلیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان قم در این نشست ابراز داشت: باعث افتخار مجموعه اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم است که امروز و همزمان با دهه مبارک کرامت، میزبانی دو امیر سرافراز ارتش، یکی از شهر قم و یکی از مشهد مقدس و تعدادی از زرمندگان پیشکسوت دفاع مقدس و عملیات بیت المقدس را در محفلی به عهده داریم که برای اولین بار، روایت رشادت های یکی از خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی را در آن شاهد خواهیم بود.

وی در ادامه افزود: محافل روایت گری دفاع مقدس می تواند با حضور هنرمندان و نویسندگان منجر به تولید آثار فاخر و آشنایی نسل جدید با ایثار های صورت گرفته توسط رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس شود که زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و رضایت خانواده شهدا را نیز در پی خواهد داشت.

روایت استعانت از حرم کریمه اهل بیت (علیهم السلام) در مقابله معجزه آسا با میراژ های عراقی

در ادامه این نشست، امیر سرتیپ خلبان، محمد اسماعیل پیروان ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای عملیات بیت المقدس گفت: پس از عملیات کربلای ۵ که منجر به شکست سنگین دشمن از رزمندگان ما شد، آنها شروع به انتقام ناجوانمردانه از طریق بمباران شهر ها و شهید کردن مردم بی دفاع در شهر هایی مثل قم، همدان، کرمان و جزیره خارک، که از نظر استراتژیک اهمیت بسیاری برای کشور ما، داشت کردند؛ در این بین شهر قم به جهت خاستگاه انقلاب و وجود زائرین و حوزه های علمیه، بیش از سایر شهر ها مورد توجه رژیم بعث عراق بود و ماموریت ما نیز دفاع از حریم هوایی این شهر بود.

وی در ادامه تصریح کرد: ماموریت دفاع از حرم و حریم استان قم به بنده از پایگاه شکاری ۸۱ نیروی هوایی اصفهان و امیر خلبان کازرونی، از خلبانان استان قم سپرده شده بود و چند روز مانده به جشن های دهه فجر سال ۱۳۶۵ بود که رادار های سوباشی خبر از ورود سه هواپیمای جنگنده میراژ به سمت قم دادند و این در حالی بود که در همان روز، جنگنده اصلی ما دچار نقص فنی شده بود و جنگنده جایگزین نیز مجهز به موشک های پیشرفته نبود و فقط دو موشک حرارتی کوچک و کم برد داشت.

پیروان با اشاره به استعانت از خداوند و کریمه اهل بیت (علیهم السلام) اضافه کرد: ساعت ۱۵:۳۰ عصر بود که از آسمان قم و بر فراز حرم حضرت فاطمه معصومه (س) از خداوند و کریمه اهل بیت (علیهم السلام) درخواست کمک کردیم و به جنگ میراژ های عراقی رفتیم و در ابتدا سعی کردیم با مانور دادن، آنها را از قم دور کرده و موشک های آنها را خالی کنیم که نتوانند به قم آسیب برسانند؛ در ادامه با نزدیک شدن به یکی از میراژ ها، یک موشک حرارتی را به سمت آنها نشانه گرفتم و این میراژ از بین رفت و دو جنگنده عراقی دیگر هم با توجه به کمبود بنزین از شهر دور شدند و پس از ساعتی از کشور ما خارج شدند.

معاون هماهنگ کننده سابق نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در پایان اظهار داشت: این خواست خدا بود که ما با یک جنگنده بدون موشک های پیشرفته بتوانیم از حریم شهر قم دفاع کنیم و پس از این ماموریت و بازگشت به قم مجددا بر فراز قم رفتیم و زیارتی کردیم که یکی از لذت بخش ترین زیارت های ما در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) بود و از آن روز به بعد اعتقاد ویژه ای به آن حضرت دارم.

روایت استعانت از حرم کریمه اهل بیت (علیهم السلام) در مقابله معجزه آسا با میراژ های عراقی

در ادامه این نشست، امیرسرتیپ دوم خلبان باقر پناهی، گفت: مسئله بمباران شهرها زمانی رخ می‌داد که رزمندگان ما در جبهه‌های زمینی عملیات موفق می‌کردند و عراقی‌ها به خاطر پایین آوردن روحیه رزمنده‌ها و مردم شهرها را با بمباران می‌کردند. شهرها پدافند داشتند اما در اوایل جنگ ما از نظر پدافند ضعیف بودیم.

وی گفت: اینها در ارتفاع می‌آمدند که برد پدافند ما به آنها نرسد و بمباران می‌کردند. سال ۶۵ خلبان اف ۴ در پایگاه همدان بودم. زمان بمباران شهرها بود که ما مقابله به مثل می‌کردیم اما در انتقام نامردی نمی‌کردیم. زمان جنگ می‌گفتیم فلان شهرها تخلیه شود چراکه می‌خواهیم در جواب زدن شهرهایمان این شهرها را بزنیم، البته ما چون اطلاعات بیشتری داشتیم بیشتر مرکز نظامی را می‌زدیم و موشک‌هایی که ما می‌زدیم موشک‌های نقطه زن بودند و شاید یکی از دلایل مهمی که بمباران به شهرها قطع شد این بود که ما هم موشک داشتیم و هم خلبان‌های ما برخلاف بمباران کور آنها به عملیات‌های دقیق دست می‌زدند.

گفتنی است، در این نشست همچنین محمدعلی خاکباز یگانه، از رزمندگان استان قم در عملیات بیت المقدس به بیان خاطراتی از این عملیات و فتح خرمشهر پرداخت. همچنین در پایان از خانواده شهید حسین علی شیری، از شهدای استان قم در عملیات بیت المقدس؛ امیر سرتیپ دوم خلبان باقر پناهی از خلبانان بازنشسته نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران؛ امیر سرتیپ خلبان اسماعیل پیروان، معاون هماهنگ کننده سابق نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران و محمدعلی خاکباز یگانه، محسن دلپاک و رضا شهبازی از رزمندگان استان قم در عملیات بیت المقدس تقدیر شد.

روایت استعانت از حرم کریمه اهل بیت (علیهم السلام) در مقابله معجزه آسا با میراژ های عراقی

روایت استعانت از حرم کریمه اهل بیت (علیهم السلام) در مقابله معجزه آسا با میراژ های عراقی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استعانت از کریمه اهل بیت(س) در مقابله با میراژهای عراقی بیشتر بخوانید »