عملیات بیت المقدس

آزادی خرمشهرناراحتی قطع پاهایم را برد

شوق آزادی خرمشهر درد قطع‌ شدن پایم را از بین برد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، از روزی که «خیرالله نصیری» جانباز دوران داع مقدس برای همیشه ویلچرنشین شد بیش از ۴۰ سال می‌گذرد، سال‌هایی که سخت و شیرین گذشته و جوان ۲۳ ساله آن روز را امروز ۶۰ ساله کرده است.

خودش می‌گوید «به قطع بودن پاهایم عادت کرده‌ام»، ولی ما که تا خاری در دست و پایمان می‌رود تا مدت‌ها از وجود‌ ضایعه کوچک رنج می‌بریم خوب می‌دانیم بیشتر از دو برابر سن را نشسته کار کردن، غذا خوردن و زندگی کردن چقدر دشوار است. سختی‌ای که حتی دانستن هم به فهم آن کمکی نمی‌کند و تا خود جای او نباشیم درک نمی‌کنیم.

بهترین و تلخ‌ترین خاطره زندگی نصیری همزمان در عرض چند روز و در عملیات بیت المقدس رقم خورد، از طرفی پای او برای همیشه گرفته شد و از طرف دیگر خبر آزادی خرمشهر را شنید. جانباز خیرالله نصیری در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس اظهار داشت: همان شبی که بعد از مجروحیت شدید در عملیات بیت المقدس به هوش آمدم، ۷۲ ساعت از زمانی که روی مین رفته بودم می‌گذشت. تا تلویزیون را روشن کردم خبر آزادی خرمشهر پخش شد، دیگر جانبازی و بیمارستان و مجروحیت از یادم رفت، ۲۳ سال با پا زندگی کرده بودم و حالا که پا نداشتم، ناراحت نبودم، بیشتر از اینکه از درد پا ناراحت باشم از آزادی خرمشهر خوشحال بودم. بعد‌ها قطع پا عادی شد و به زندگی برگشتم.

نصیری زمانی که به جبهه رفت نیروی ارتشی بود، در رسته مهندسی تخریب، بخش مین، می‌گوید: من تخریبچی مین بودم، اعزام شده از جمعی مهندسی بروجرد. چند روز قبل از آزادی خرمشهر یعنی ۲۷ اردیبهشت مامور شدیم برویم دشت عباس، در منطقه سرخه نادری نزدیک ساعت ۹ صبح هر دو پایم رفت روی مین.

وی تعریف می‌کند: من و چند افسر درجه‌دار ارتش به همراه دوستانم محمدعلی گودرزی، آقای نم نم، آقای مبشری در حال کار کردن روی مین‌ها بودیم. در حال خنثی کردن مین ضد خودرو بودم، چاشنی را که باز کردم چند متر آن طرف‌تر یک مین والمری منفجر شد و ما در تله انفجاری گیر کردیم، محمدعلی به شهادت رسید و آقای نم نم دو پا و یک دستش قطع شد و ترکش‌ها تمام صورت آقای مبشری را زخمی کردند. انگار یک کامیون خاک به هوا پاشیده شد و من پرت شدم، دیدم یک پایم عین مار سر بریده گوشه‌ای افتاده. به بیمارستان دزفول که رفتیم آن یکی پایم را بریدند. تا وقتی که ما را به مشهد ببرند متوجه نشدم چه اتفاقی برایم افتاده. یک خانم پرستاری بود که خدا حفظش کند یا اگر از دنیا رفته خدا رحمتش کند، آمد بالای سرم و خون‌های صورتم را با آب گرم پاک کرد، گفتم چه اتفاقی برای من افتاده؟ گفت پسرم دو پایت قطع شده است.

نصیری ادامه می‌دهد: آزادی خرمشهر فقط کار خدا بود. بزرگترین موانع را صدام برای خرمشهر به کار گرفته بود. از سال ۵۹ تا ۶۱ مین کار گذاشته بود، زمان خنثی کردن مین‌ها متوجه می‌شدم که زمان زیادی از نصب آن گذشته برای همین به محض اینکه نیرو نزدیک مین می‌رفت منفجر می‌شد.

نصیری در ادامه تعریف می‌کند: در بیمارستان مشهد تعدادی از اعضای خانواده‌ام آمدند برای دیدنم، شش ماهی را در بیمارستان‌های تهران بودم تا اینکه دوباره سرپا شدم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شوق آزادی خرمشهر درد قطع‌ شدن پایم را از بین برد بیشتر بخوانید »

جلوه‌ای از اخلاص شهید «تقوی» در عملیات بیت‌المقدس

جلوه‌ای از اخلاص شهدایی در عملیات بیت‌المقدس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، عملیات «بیت‌المقدس» یکی از موفق‌ترین و مهم‌ترین عملیات‌های رزمندگان ایرانی در طول دفاع مقدس است که با آزادسازی خرمشهر به پایان رسید. این پیروزی بزرگ همانند هر موفقیت دیگری، مرهون تلاش و فداکاری رزمندگانی است که هر یک با انجام وظیفه در کسوت و مسئولیت خاص خود، سهمی در حصول آن داشتند.

سرهنگ «رحمان رحمان‌زاده» یکی رزمندگان حاضر در عملیات بیت‌المقدس است که از شهرستان آذرشهر استان آذربایجان شرقی، به‌عنوان پزشکیار در این عملیات شرکت کرده بود و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از آن روز‌ها به‌خاطر دارد.

خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز به‌مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، به گفت‌وگو با این پیشکسوت دفاع مقدس پرداخته است که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: از حضورتان در عملیات بیت‌المقدس بگویید؟ چطور شد در این عملیات بزرگ شرکت کردید؟

من قبلا در «تکاب» و «سنندج» و نیز سایر مناطق غربی کشور، در درگیری‌ها با عناصر ضدانقلاب و گروهک دموکرات شرکت کرده بودم؛ اما حضور در این عملیات تجربه متفاوتی بود. ما از تهران از محلی که بعدا تبدیل به مقر لشکر محمد رسول الله (ص) شد، به منطقه جنوب اعزام شدیم. در پادگان گلف اهواز گفتند که شما را در لشکر محمد رسول الله (ص) – که آن روزها تیپ بود- به‌کار گیری می‌کنیم و من را به گردان مسلم‌بن‌عقیل (ع) فرستادند و چون دوره مربوط به بهداری را طی کرده بودم و پزشکیار بودم، در بهداری گردان مشغول به کار شدم.

مسئول بهداری گردان، شهید «تقوی» بود و من هم به نوعی جانشین او شدم. بعداً متوجه شدم که مسئول بهداری تیپ محمد رسول الله (ص) که بعداً به لشکر ارتقاء یافت، همشهری ما شهید «محمدحسین مردی ممقانی» است؛ شهید «ممقانی» گویا قبلا در سپاه مریوان مسئول بهداری بود و شهید «متوسلیان» همه این دوستان را از آن‌جا با خودش به جنوب و تیپ محمد رسول الله (ص) آورده بود. البته من توفیق پیدا نکردم با شهید «ممقانی» از نزدیک صحبت کنم.

دفاع‌پرس: فضای این مناطق چگونه بود و جنگیدن در آن، چه مشکلاتی داشت؟

هوای آن منطقه واقعا گرم بود. من همیشه در خاطراتم می‌گویم که جنگ در جنوب فقط مبارزه با نیرو‌های عراقی نبود؛ بلکه یک رزمنده باید می‌توانست در آن آب و هوای گرم که پر از پشه‌ها و حشرات موذی بود، دوام بیاورد و از پس زندگی در چنین وضعیتی برآید.

خاطره جالب و بامزه‌ای در این باره به یاد دارم؛ در جریان همین عملیات، یک شب پشه‌ها ما را اذیت می‌کردند و اصلا اجازه خوابیدن نمی‌دادند. کسی به من گفت یک اورژانس زیرزمینی وجود دارد که خیلی هم خنک است و شما که نیروی بهداری هستید، می‌توانید بروید آن جا بخوابید. من و چند نفر از دوستانم که اهل شهر «فسا» بودند، از پنجره آن‌جا رفتیم داخل و خوابیدیم. ناگهان یک دسته رزمنده وارد شدند و با اسلحه «یوزی» ما را به نوعی گروگان گرفتند و داد می‌زدند «برپا، برپا». بعد ما را بردند در محوطه جمع کردند و پرسیدند چرا به این‌جا آمده‌اید؟ من مسئولیت را قبول کردم و گفتم فقط به‌خاطر فرار از پشه‌ها آمده بودیم. بعد هم بازداشت‌مان کردند. بچه‌های اهل فسا گریه می‌کردند و می‌گفتند ما به‌خاطر خدا به جبهه آمده‌ایم، چرا ما را دستگیر کرده‌اید. من آن‌ها را آرام می‌کردم. صبح که شد، با دادن توضیحات، آزاد شدیم. اما علت اینکه ما را گرفتند، این بود که گویا در روز‌های نزدیک به عملیات، چند نفر نفوذی عضو گروهک منافقین را که به دنبال خرابکاری بودند، گرفته بودند. برای همین مشکوک شده بودند که شاید ما هم دنبال خرابکاری هستیم؛ لذا حق داشتند که حساس شوند. به‌هرحال آن شب هم به آن صورت سپری شد.

دفاع‌پرس: فعالیت کردن به‌عنوان پزشکیار و عضو بهداری در کنار سایر رزمندگان، چگونه بود؟

به‌طور کلی حضور در جنوب و جنگیدن با عراق برای من تازگی داشت و تجربه‌ای در این خصوص نداشتم. در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس، گردان با تجهیزات کامل، آماده پیشروی شده بود؛ امدادگران هم فقط کوله‌پشتی و برانکارد داشتند؛ جا دارد اشاره کنم که به ما کلاشینکف نمی‌دادند و فقط سرنیزه و نارنجک داشتیم.

فرماندهان دستور داده بودند به شکل درازکش، منتظر فرمان ما باشید. نزدیک یک دیده‌بان عراقی بودیم که او ناگهان داد زد «قف! قف! قف!» (به‌معنی ایست!). من که هیچ تجربه‌ای از جنگیدن با عراقی‌ها نداشتم و اولین بارم بود که چنین حرفی را می‌شنیدم، با خودم گفتم وسط این معرکه چرا این سرباز عراقی دنبال قیف می‌گردد؟! معمولا مسئول بهداری در کنار فرمانده گردان حرکت می‌کند؛ اما شهید «تقوی» مسئول بهداری گردان ما رفته بود خیلی جلوتر کنار تک‌تیرانداز‌ها و آرپی‌جی‌زن‌ها دراز کشیده بود. با ندای «الله اکبر»، دستور حمله داده شد و تیراندازی‌ها آغاز شد. نیرو‌های ما به سمت همان عراقی که داد می‌زد «قف»، تیراندازی کردند که من با خوشحالی گفتم «قیف را قیف کردند!». به هرحال عملیات ادامه پیدا کرد. من بعدا از شهید «تقوی» پرسیدم که چرا تو آن‌قدر جلوتر رفته بودی، در هرحالی که به‌عنوان مسئول بهداری اسلحه‌ای به همراه نداری. گفت «من مسلح به سلاح الله اکبر هستم». این هم جلوه‌ای از اخلاص ایشان و شهدای‌مان بود.

دفاع‌پرس: از شنیدن خبر پیروزی نهایی و آزادسازی خرمشهر چه حسی داشتید؟

در عملیات بیت‌المقدس اراده همه روی پیروزی متمرکز شده بود و اصلا فکر تسلیم و عقب‌نشینی نداشتیم. فقط به فکر پیشروی بودیم و حتی مجروحان را که پانسمان می‌کردیم، به دست تخلیه‌گر‌ها به عقب برمی‌گرداندیم و خودمان جلو می‌رفتیم.

جلوه‌ای از اخلاص شهید «تقوی» در عملیات بیت‌المقدس

درباره فضای عمومی و اراده جمعی رزمندگان برای پیروزی، خاطره جالبی در ذهن دارم. یک شب من در دشت و بیایان گم شدم و جلوتر که رفتم، پسربچه ۱۲ یا ۱۳ ساله‌ای را دیدم که با اسلحه نگهبانی می‌دهد؛ به او گفتم که من گم شده‌ام، می‌توانم شب را همین‌جا بمانم؟ این بسیجی نوجوان سعی کرد مرا ببرد و جلوتر به مسئولان آن حوالی نشان دهد تا راهنمایی‌ام کنند. گویا آن‌جا مقر جهاد سازندگی بود. او مرتب به لباس سبز پاسداری من نگاه می‌کرد و انگار می‌خواست چیزی بگوید. پرسیدم چیزی می‌خواهی بگویی؟ گفت: برادر! من اهل خرمشهرم، از خانه و زندگی آواره شده‌ایم و خانواده‌ام در یک شهر دیگر مانده‌اند، من هم آمده‌ام به رزمنده‌ها کمک کنم. با حسرت عجیبی گفت: برادر شما که پاسدار هستی، به‌نظرت راست می‌گویند که خرمشهر آزاد می‌شود؟ من هم با اطمینان گفتم: حتما آزاد می‌شود. هیچ‌وقت حسرت عمیق این نوجوان را نمی‌توانم فراموش کنم.

اگر کسی در آن فضا نبوده باشد، نمی‌تواند آن روز‌ها را درک کند. همه در حسرت و آرزوی آزادی خرمشهر بودند و برای آن ثانیه‌شماری می‌کردند. واقعا باورمان نمی‌شد خرمشهر آزاد شود.

در مرحله پایانی، ما در شلمچه بودیم و با یک گردان ارتش ادغام شده بودیم. عراقی‌ها درحال ترک منطقه بودند و دوستان ما آن‌ها را می‌زدند که ناگهان همه داد زدند: «الله اکبر» و گفتند که خرمشهر آزاد شده است. بعدا وارد شهر شدیم و دیدیم که همه جا شادی و خوشحالی است، واقعا لحظات بی‌نظیری بود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جلوه‌ای از اخلاص شهدایی در عملیات بیت‌المقدس بیشتر بخوانید »

روایت شهید کاظمی از فتح خرمشهر و گرفتن هزاران اسیر در شهر+ فیلم

روایت شهید کاظمی از فتح خرمشهر و گرفتن هزاران اسیر در شهر+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تیپ ۸ نجف اشرف به فرماندهی سردار شهید حاج «احمد کاظمی» از یگان‌های مهم عملیات بیت المقدس محسوب می‌شد. این تیب با ۱۲ گردان در قرارگاه فتح سازمان یافته بود و به عنوان تلاش اصلی وارد عملیات شد و پس از نبرد‌های سنگینی که در مراحل اول و دوم انجام داده سرانجام موفق شد در مرحله چهارم عملیات با عبور از خطوط پدافندی خودی و انهدام مواضع دشمن از جاده اهواز – خرمشهر وارد این شهر شود و با نفوذ و گسترش نیروها، خرمشهر را از سمت ورودی به تصرف در آورد. تماس بی‌سیم حاج احمد کاظمی با قرارگاه و اعلام آزادی خرمشهر از لحظات تاریخی این عملیات است.

طبق آمار ثبت شده تیپ ۸ نجف اشرف در عملیات بیت المقدس ۳۵۸ شهید و یک هزار و ۶۵۶ مجروح داشت.

در فیلم پیش رو که اوایل دهه ۷۰ ضبط شده، شهید احمد کاظمی فرمانده وقت لشکر ۸ نجف‌اشرف، طی برنامه تلویزیونی سپاه که به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر در عملیات الی‌بیت‌المقدس ضبط شده، در حضور سرداران رحیم صفوی و غلامعلی رشید، به ارائه توضیحاتی در خصوص این عملیات می‌پردازد.

در این برنامه، مجری از شهید کاظمی به عنوان «فرمانده اولین تیپی که وارد خرمشهر شد» یاد کرده و از او می‌خواهد توضیحاتی در این خصوص ارائه دهد. شهید کاظمی نیز مطالبی درباره آمادگی کامل عراق برای یک نبرد شدید در خرمشهر و جزئیات مربوط به شکست معجزه‌آسای آن‌ها گفته و لحظاتی از ورود نیرو‌ها به میدان مرکزی شهر و تعداد بسیار زیاد اسرا را توصیف می‌کند.

سردار رحیم‌صفوی که تنها فرمانده دارای درجه در این برنامه است، توضیحاتی در خصوص شرایط ملی و جهانی ایران در مقطع آزادسازی خرمشهر بیان کرده و سردار رشید هم بخشی از پیام حضرت‌امام (ره) به مناسبت این عملیات را می‌خواند.

در ادامه برنامه، وقتی دوباره نوبت به صحبت‌های شهید کاظمی می‌رسد، این فرمانده در ابتدا از تمامی هنرمندان و نویسندگان درخواست می‌کند که خاطرات دفاع‌مقدس را ثبت و ضبط کنند و در ادامه خاطره‌ای از شرایط حساس و شکننده مرحله دوم عملیات را بازگو می‌کند.

شهید کاظمی در بخشی از صحبت‌های خود گفت: در اولین لحظاتی که وارد شهر شدیم با سرعت و عظمتی که رزمندگان نشان دادند دشمن سلاح‌هایش را پایین گذاشت و با اینکه برای نبرد با ما کاملا آماده شده بود، اما هجوم سریع رزمندگان ما را که دید قدرتی از خود نشان نداد و از مواضع خودش جدا شد. وقتی وارد میدان شهر شدیم وسعت اسرایی که گرفته بودیم ما را حیران کرد، دیدیم بسیجی‌ها چطور عملیات را مدیریت می‌کنند. با گرفتن تعداد زیادی اسیر توانستیم این مرحله از عملیات را پشت سر بگذاریم.

این مصاحبه، با صحبت‌های رحیم صفوی در خصوص حضور شهید آیت‌الله صدوقی در قرارگاه مرکزی کربلا و حرف‌های مجری پیرامون بازسازی مناطق جنگی، به پایان می‌رسد.

در بخش‌های ابتدایی فیلم نیز، زیرصدایی شبیه به ترجمه گفتگو‌ها شنیده می‌شود که به نظر می‌رسد به دلیل مشکلات فنی در زمان تولید یا تدوین مجدد فیلم، بروز پیدا کرده است.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت شهید کاظمی از فتح خرمشهر و گرفتن هزاران اسیر در شهر+ فیلم بیشتر بخوانید »

عراق در حال خراب کردن خرمشهر بود/ شناسایی وجب به وجب رزمنده‌ها در شهر

عراق در حال خراب کردن خرمشهر بود/ شناسایی وجب به وجب شهر توسط رزمنده‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار شهید حاج احمد سیاف زاده فرمانده اسبق دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) سپاه و فرمانده واحد عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس بود. او در عملیات‌های بسیاری از جمله حضور داشت و به خاطر عملکردش در عملیات خیبر نشان درجه ۲ فتح دریافت کرد. او سال ۱۳۹۰ براثر عوارض ریوی ناشی از جراحت‌های دوران دفاع مقدس به همرزمان شهیدش پیوست. وی در سال ۱۳۸۰ در مصاحبه‌ای با سازمان صدا و سیما در خصوص عملیات بیت المقدس به بیان نکاتی از این عملیات پرداخت که مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید.

ما باید به دو نکته اساسی پیرامون فتح خرمشهر و سوم خرداد فکر کنیم. تئوری اول برنامه سقوط جمهوری اسلامی توسط استکبار جهانی بود. یک بار این تئوری را از طریق کودتا امتحان کرده بودند که البته نتوانستند و مجددا این هدف را از طریق شورش داخلی پیگیری کردند که از آن طریق هم نتوانستند به اهدافشان برسند. حالا در برنامه‌ای جدید قصد داشتند هدف را از طریق یک جنگ منطقه‌ای و برنامه ریزی شده دنبال کنند.

تئوری شکست ناپذیری عراق در آزادسازی خرمشهر

ما با شکست ارتش بعث عراق در عملیات آزادسازی خرمشهر (بیت‌المقدس) این تئوری را شکست دادیم. وقتی استکبار جهانی در این راهبرد هم شکست خورد به این نتیجه رسید عراقی که برای جنگ با ایران در این مقطع کاندید شده بود و می‌خواست هدف آنان را اجرایی کند، همین که بتواند بصره را حفظ کند هنر کرده است چه برسد به تصرف خرمشهر و خوزستان! ارتش عراق تا قبل از شکست در عملیات آزادسازی خرمشهر برای خود وضعیتی در دنیا و ایران تصور کرده بود، اما پیروزی در این عملیات باعث شد هیمنه¬ی او درهم فرو شکند.

ما در عملیات بیت المقدس شهری را آزاد کردیم که خود عراقی‌ها به روایتی ۳۵ روز و به روایت دیگری چهل و پنج روز در گرفتن شهر از ما تلاش کردند. تازه ما یگانی هم برای دفاع از این شهر نداشتیم. تمام حضور ما در این مدت به همت نیرو‌های مردمی، نیرو‌های گردان دژ و گردان تکاور دریایی ارتش بود که در برنامه‌های تلویزیونی حتما اسم آن‌ها را شنیده‌اید. سپاه خرمشهر نیز یک سپاه تازه تأسیس بود، بعید می‌دانم بیشتر از ۵۰۰ نفر نیرو داشته باشد؛ اما شما دیدید که چگونه همین رزمنده‌ها بعد از یک سال و شش ماه، طی چند روز طی عملیاتی این شهر را از تصرف دشمن خارج کردند. بعد از این عملیات بود که دنیا به این نتیجه رسید تئوری‌های از پیش تعیین شده‌شان روی کاغذ جواب داده. یگان‌هایی مثل لشکر ۳ و تیپ‌هایی مثل ۳۷ کماندویی، ۴۵ روز جنگیده و پشت سر هم توسط ابرقدرت‌ها پشتیبانی شدند، به نحوی که اگر تانکش زده می‌شد تانک دیگری می‌آمد. اگر گردانش خسته می‌شد، گردان دیگری جایگزین می‌شد، با این وضعیت توانستند خرمشهر را تصرف کنند.

اما سال بعد تحولی در جمهوری اسلامی و نیرو‌های مسلح ما صورت گرفت که توانستند در شب اول خرداد عملیاتی ترتیب دهند که با ۲۰ هزار نظامی در خرمشهر نتوانستند مقابل رزمندگان ما بایستند. با اینکه توان ما سه به یک هم نبود.

عراق در حال خراب کردن خرمشهر بود/ شناسایی وجب به وجب رزمنده‌ها در شهر

عراق در حال خراب کردن خرمشهر بود/ شناسایی وجب به وجب رزمنده‌ها در شهر

هنوز یکی دوماه از جنگ نگذشته بود که جلسه‌ای در جنوب برگزار شد. در آن جلسه مسئولینی از تهران از جمله آقای ناطق نوری به جبهه آمدند تا خدمت آقای جهان آرا برویم. می‌خواست وضعیت خرمشهر و بچه‌های مدافعش را از نزدیک ببیند که چه کاری انجام می‌دهند، خط مقدم چگونه است و یک گزارشی از آقای جهان آرا بگیرد.

سوار ماشین شدیم، از اهواز رفتیم خرمشهر و مستقیم خود را به پرشین هتل رساندیم. آنجا مقر جدید سپاه خرمشهر بود که شهید جهان آرا در آنجا استقرار داشت. حوالی عصر بود. وقتی رسیدیم، شهید جهان آرا از پله‌ها آمد پایین به استقبال و ما را دعوت کرد، رفتیم بالا. دقیق خاطرم نیست. گفتند برای شما فیلمی می‌گذاریم که مربوط به وضعیت فعلی شهر خرمشهر است. بازار سیف خرمشهر یک فاضلاب بزرگی داشت که به رودخانه می‌ریخت، بچه‌های بومی سپاه خرمشهر از سمت کوت شیخ داخل رودخانه، شنا کرده و رفته بودند آن طرف که از طریق فاضلاب وارد بازار سیف بشوند. بچه‌ها این مسیر را بلد بودند، چون بعضا اقوامشان در آن بازار مغازه داشتند، می‌دانستند که آنجا فاضلاب هست و انسان می‌تواند آنجا راه برود. ما فیلم را قشنگ را می‌دیدیم که این بچه‌ها با دوربین رفته بودند، حالا روز شده و آمدند بالای یک ساختمانی و دوربین‌هایشان را نشان می‌دادند که حتی عکس هم ازخودشان گرفته بودند. آن‌ها با این فیلم داشتند عملکرد عراق را در خرمشهر نشان می‌دادند.

آنچه ما در فیلم دیدیم این بود که عراق با بلدوزر، لودر، اسکریپر، گریدر و هر چه داشت برابر یک طرحی شهر را صاف می‌کرد. عراق داشت زمین را برای خودش از نظر نظامی دوباره تعریف می‌کرد. ما آنجا فهمیدیم عراق مقاومت ۴۵ الی ۳۵ روزه¬ی ما را دیده و می‌دانستند این خانه‌ها، خانه‌های همین‌هایی است که رفته‌اند آن طرف رودخانه و اگر این‌ها بخواهند یک روز با یک هجوم مجدد برگردند رزمنده‌های ما آشنا هستند که چگونه در این کوچه‌ها حرکت کنند، لذا داشت آرایش شهر را به ضرر نظامی ما بهم می‌زد. بعدا هم که وارد خرمشهر شدیم دیدیم هر چه ماشین و این¬ها بود عمودی کرده بودند، چون عراقی¬ها از تعداد هواپیما‌های c۱۳۰ و هلی کوپتر‌های ۲۰۵ و ۲۱۴ ما خبر داشتند که می‌توانستند نیرو هلی برن کند لذا پیش بنی می‌کردند با چترباز و تیپ ۵۵ هوابرد و ۲۳ نوهد وارد شهر شویم.

سقوط بالگرد عراقی کار را تمام کرد

عراق واقعا فکر نمی‌کردند ما بتوانیم در کمتر از ۳ روز وارد خرمشهر شویم. نقطه ضعف آن‌ها این بود که در این عملیات غافلگیر شدند. با اینکه می‌دانستند بعد از عملیات ثامن الائمه، طریق القدس و فتح المبین نوبت این عملیات است، اما نمی‌دانستند ما از کدام محور عمل می‌کنیم. ما هم به پاشنه آشیل عراق زدیم. قرارگاه نصر و فتح وظیفه شان این شد که باید خط کارون را بشکنند و از منطقه دارخوین عبور کنند و به جاده برسند. گام اول رسیدن به جاده بود. ما باید عراق را به هراس می‌انداختیم. بدتر از هراسی که در عملیات فتح المبین به سرشان آمد. گام دوم رسیدن به دژ‌های مرزی بود. با این اقدام کارِ عراق تمام بود یعنی بصره یا خرمشهر محاصره می‌شد. همین اتفاق هم افتاد و آنجا بود که وقتی یکی از بالگرد‌های عراقی وقتی در نزدیک خین سقوط کرد دیگر کار عراق تمام شد و دیدید چگونه عراقی‌ها فوج فوج خود را تسلیم ما کردند.‌

می‌خواستند پای شورای امنیت به قضیه جنگ عراق باز نشود

جریان استکبار جهانی بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برای جلوگیری از موفقیت‌های بعدی ایران، خیلی سراسیمه به نتیجه رسیدند که پیشنهاد یک طرفه‌ای برای پایان جنگ بدهند و بگویند که از این مقطع ما حاضریم جنگ تمام شود. اما هیچ نوشته رسمی از سازمان‌های بین المللی به جا نگذارند و پای شورای امنیت به این قضیه باز نشود. می‌خواستند اسم این جنگ را یک نزاع منطقه‌ای بگذارند که مثلاً درگیری بین عراق و ایران بوده و همواره هم از قدیم الایام مشکل مرزی داشتند. حالا یک حادثه‌ای صورت گرفته است و ۲ سالی هم از اختلاف آن‌ها گذشته است. نمی‌خواستند زیر بار مسئولیت این اشتباه استراتژیک‌شان بروند. اینجا هوشیاری حضرت امام (ره) اجازه نداد که ایران قربانی تصمیمات لحظه¬ای دنیا شود. درایت ایشان بود که باعث شد دیگر هیچ کس فکر این غلط‌ها به ذهنش خطور نکند. حضرت امام (ره) فرمودند مگر می‌شود جنگی که ۲ سال است صورت گرفته و عراق تا عمق ۱۵۰ کیلومتری وارد ایران شده و تا نزدیکی‌های اهواز آمده و چهار پنج تا از استان‌های ما را تحت تأثیر قرار داده، ما خیلی راحت بگوییم همین! بعد قبول کنیم دشمن کوتاه آمده و ما هم به سر مرزهایمان برویم و آن‌ها هم سر مرزهایشان بروند. حالا فرضاً قبول کردیم و برگشتیم؛ به کدام مرز برگردیم؟ این عراقی‌ها خودشان قرارداد الجزایر را پاره کردند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عراق در حال خراب کردن خرمشهر بود/ شناسایی وجب به وجب شهر توسط رزمنده‌ها بیشتر بخوانید »

سوم خرداد تجلی مقاومت ایثار و پیروزی ملت ایران است

سوم خرداد تجلی مقاومت و ایثار ملت ایران است


امیر دریادار «حمزه‌علی کاویانی» جانشین فرمانده نیروی دریایی ارتش در گفت‌وگو با خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، با اشاره به اهمیت روز سوم خرداد در تاریخ دفاع مقدس اظهار داشت: چهلمین سالگرد عملیات غرورآفرین بیت‌المقدس را خدمت ملت بزرگ ایران اسلامی تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. این روز به واقع تجلی مقاومت، ایثار و پیروزی ملت بزرگ ایران در مقابل دشمنان استکباری است.
 
وی با اشاره به ابعاد عملیات بزرگ و گسترده بیت‌المقدس گفت: این عملیات که منجر به آزادسازی و بازپس‌گیری خرمشهر شد، از ویژگی‌های مهمی برخوردار بود که می‌توان در این بین به وحدت نیرو‌های مسلح، وحدت فرماندهی، ایثارگری، ولایتمداری و شهادت‌طلبی اشاره کرد.
 
دریادار کاویانی افزود: این موفقیت بزرگ با اخلاص و پایمردی ملت بزرگ ایران رقم خورد و ابعاد گسترده بین‌المللی را در پی داشت.
 
جانشین فرمانده نداجا در پایان خاطرنشان کرد: امروز تلاش و همت همه نیرو‌های مسلح در راستای ایجاد امنیت، خدمت‌رسانی به مردم و گام برداشتن در مسیر شهدای عزیز است.
 
انتهای پیام/ 221

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سوم خرداد تجلی مقاومت و ایثار ملت ایران است بیشتر بخوانید »