عملیات تفحص

پیکر شهید خوزستانی پس از ۴۱ سال در گلزار شهدای همدان شناسایی شد

پیکر شهید خوزستانی پس از ۴۱ سال در گلزار شهدای همدان شناسایی شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خوزستان، «بهرام دوست‌پرست» دبیر اجرایی کمیته سیاستگذاری نظارت بر خاکسپاری شهدای اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس دفاع مقدس همدان امروز در جمع اصحاب رسانه از شناسایی پیکر مطهر شهید «غلامرضا شریفی» از طریق نمونه برداری آزمایش DNA خبر داد و اظهار داشت: این شهید به عنوان شهید گمنام در گلزار شهدای همدان خاکسپاری شده بود.

وی افزود: پیکر مطهر شهید بسیجی «غلامرضا شریفی» فرزند محمد، طی عملیات تفحص در سال ۱۳۷۶ به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده بود که اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) پیکر مطهرش شناسایی شد.

دوست‌پرست گفت: این شهید والامقام متولد سال ۱۳۴۲ در دشت آزادگان خوزستان است که در ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۱، در عملیات «والفجر مقدماتی» به شهادت رسیده بود و پیکر مطهرش بعد از ۴۱ سال انتظار شناسایی شد.

 دبیر اجرایی کمیته سیاستگذاری، هماهنگی و نظارت بر خاکسپاری شهداء در همدان، تصریح کرد: خبر شناسایی پیکر شهید، طی مراسمی توسط سپاه حضرت ولیعصر (عج) خوزستان به خانواده محترم این شهید اطلاع رسانی شد.

وی یادآور شد: مراسم یادبودی در روز (پنج شنبه ۲۴ خرداد) با حضور خانواده شهید شریفی در گلزار شهدای همدان برگزار می شود و این خانواده صبور پس از ۴۱ سال انتظار بر بالین فرزند شهیدشان حاضر می‌شوند.

‌انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیکر شهید خوزستانی پس از ۴۱ سال در گلزار شهدای همدان شناسایی شد بیشتر بخوانید »

یاحسین! اینجا کجاست؟

روایت مسئول تفحص شهدا از دلاوری رزمندگان در عملیات والفجر ۸


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حسین بهزاد» پژوهشگر و نویسنده دوران دفاع مقدس روایتی از عملیات تفحص شهدا را در کتاب «زمین‌های مسلح» آورده است که در ادامه می‌خوانید.

دهه هفتاد را برادر مرتضی شادکام؛ تخریب‌چی اکیپ تفحص برایمان می‌گوید: … همین‌جا که الآن داریم از کنارش می‌گذریم، نقطه‌ی اوج درگیری این شیربچه‌های شکارچی تانک، با دشمن بوده، می‌فهمی چه می‌گویم؟! از این فرش ترکشی که روی زمین را پوشانده بگیر و بیا تا این برزخ چهار کیلومتری میدان مین و سیم‌های خاردار عنکبوتی و فرشی و حلقوی و بشکه‌های ۱۰ لیتری فوگاز، که محتویات آن، فولاد را ذوب می‌کنند چه رسد به بدن آدمیزاد، تا این خورشیدی‌ها و تله‌های انفجاری ناپالم و… [حمله‌ی شدید سرفه به ریه‌های بی‌رمق‌اش، کلام او را قطع می‌کند].

این بچه‌های مظلوم ما، شب حمله‌ی والفجر مثل قرقی از لابه‌لای شانزده رده موانع ایذایی این چنینی گذشته‌اند تا خودشان را به پای خط اوّل پدافندی بعثی‌ها برسانند… چه فایده دارد این‌ها را ضبط می‌کنی؟ تو با این ضبط فسقلی و آن یک کفِ دست دوربین قراضه‌ات چه طور می‌خواهی برای مردم شهر، که هیچ‌کدام از این صحنه‌ها را ندیده‌اند حق مطلب را در توصیف اینجا ادا کنی؟… اصلاً چرا با ما مصاحبه می‌کنی؟… کاش ضبط صوتی، چه می‌دانم، دوربینی هم وجود داشت که می‌شد با آن‌ها حرف‌های این شهدا را ضبط کرد؛ تا خودشان به ما می‌گفتند در آن شب‌ها، اینجا چه بر این‌ها گذشته… [باز هم هجوم بی‌امان سرفه، به پهنای صورت اشک می‌ریزد.] برو، برو با شهداء مصاحبه کن خبرنگار.

برشی از یادداشت حسین بهزاد از عملیات تفحص در مرداد ۱۳۷۳:

از شدت هُرم گرما، رمل‌های مقتل، انگار آتش گرفته‌اند. بچه‌های اکیپ تفحص توی گودال قتلگاه گرد هم حلقه زده‌اند و بی‌اعتنا به دوربین خوش‌اشت‌های حاج‌ نادر طالب‌زاده گوش دل سپرده‌اند به شاعر شیعه‌نامه؛ محمدرضا آقاسی که با همان شور قلندروارش دارد زبان حالِ شهدای مظلوم قتلگاه را برای‌شان روایت می‌کند:

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
به کرنش نیفتد، ولی خدای

مرا از دم تیغ‌ها بیم نیست
سر مرد بر خاک تسلیم نیست

که ققنوس را بیم آتش مباد
فرو بسته تسلیم آتش مباد

که آتش به ققنوس، پر می‌دهد
به معراج، بال سفر می‌دهد

و من رفته‌ام توی بحر آنچه در پیرامون‌ام می‌بینم، خشاب‌های خالی، تفنگ‌های درهم شکسته، پرچم‌های سوخته، تکه‌های خرد شده‌ی جمجمه‌ها و سربند‌هایی که تک و توک، از زیر رمل‌ها بیرون زده‌اند و این حصار مین‌های والمر، با آن شاخک‌های بد ترکیب‌شان…

یا حسین! اینجا کجاست.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت مسئول تفحص شهدا از دلاوری رزمندگان در عملیات والفجر ۸ بیشتر بخوانید »

یاحسین! اینجا کجاست؟

یاحسین! اینجا کجاست؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حسین بهزاد پژوهشگر و نویسنده دوران دفاع مقدس روایتی از عملیات تفحص شهدا در کتاب «زمین‌های مسلح» آورده است که آن را در ادامه می‌خوانید.

دهه هفتاد را در  مرتضی شادکام؛ تخریب‌چی اکیپ تفحص برایمان می‌گوید: … همین‌جا که الآن داریم از کنارش می‌گذریم، نقطه‌ی اوج درگیری این شیربچه‌های شکارچی تانک، با دشمن بوده، می‌فهمی چه می‌گویم؟! از این فرش ترکشی که روی زمین را پوشانده بگیر و بیا تا این برزخ چهار کیلومتری میدان مین و سیم‌های خاردار عنکبوتی و فرشی و حلقوی و بشکه‌های ۱۰ لیتری فوگاز، که محتویات آن، فولاد را ذوب می‌کنند چه رسد به بدن آدمیزاد، تا این خورشیدی‌ها و تله‌های انفجاری ناپالم و… [حمله‌ی شدید سرفه به ریه‌های بی‌رمق‌اش، کلام او را قطع می‌کند]این بچه‌های مظلوم ما، شب حمله‌ی والفجر مثل قرقی از لابه‌لای شانزده رده موانع ایذایی این چنینی گذشته‌اند تا خودشان را به پای خط اوّل پدافندی بعثی‌ها برسانند… چه فایده دارد این‌ها را ضبط می‌کنی؟ تو با این ضبط فسقلی و آن یک کفِ دست دوربین قراضه‌ات چه طور می‌خواهی برای مردم شهر، که هیچ‌کدام از این صحنه‌ها را ندیده‌اند حق مطلب را در توصیف اینجا ادا کنی؟… اصلاً چرا با ما مصاحبه میکنی؟… کاش ضبط صوتی، چه می‌دانم، دوربینی هم وجود داشت که می‌شد با آن‌ها حرف‌های این شهدا را ضبط کرد؛ تا خودشان به ما می‌گفتند در آن شب‌ها، اینجا چه بر این‌ها گذشته… [باز هم هجوم بی‌امان سرفه، به پهنای صورت اشک می‌ریزد.]برو، برو با شهداء مصاحبه کن خبرنگار.

برشی از یادداشت حسین بهزاد از عملیات تفحص در مرداد ۱۳۷۳: از شدت هُرم گرما، رمل‌های مقتل، انگار آتش گرفته‌اند. بچه‌های اکیپ تفحص توی گودال قتلگاه گرد هم حلقه زده‌اند و بی‌اعتنا به دوربین خوش‌اشت‌های حاج‌نادر طالب‌زاده گوش دل سپرده‌اند به شاعر شیعه‌نامه؛ محمدرضا آقاسی که با همان شور قلندروارش دارد زبان حالِ شهدای مظلوم قتلگاه را برای‌شان روایت می‌کند:
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای به کرنش نیفتد، ولی خدای
مرا از دم تیغ‌ها بیم نیست سر مرد بر خاک تسلیم نیست
که ققنوس را بیم آتش مباد فرو بسته تسلیم آتش مباد
که آتش به ققنوس، پر می‌دهد به معراج، بال سفر می‌دهد
و من رفته‌ام توی بحر آنچه در پیرامون‌ام می‌بینم، خشاب‌های خالی، تفنگ‌های درهم شکسته، پرچم‌های سوخته، تکه‌های خرد شده‌ی جمجمه‌ها و سربند‌هایی که تک و توک، از زیر رمل‌ها بیرون زده‌اند و این حصار مین‌های والمر، با آن شاخک‌های بد ترکیب‌شان…
یا حسین! اینجا کجاست.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یاحسین! اینجا کجاست؟ بیشتر بخوانید »

پیکر شهید مصطفی جربان به زادگاهش بازگشت

پیکر شهید «مصطفی جربان» پس از ۳۶ سال به زادگاهش بازگشت +تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان،  پیکر شهید «مصطفی جربان» از غواصان گردان ۱۵۵ لشکر انصارالحسین (ع) استان همدان پس از ۳۶ سال انتظار به زادگاهش بازگشت و پس از برگزاری یادواره شهدا در زادگاهش در روستای «سورتجین» آرام گرفت.

«مصطفی جربان» در چهارم تیرماه ۱۳۴۷ در روستای «سورتجین» از توابع شهرستان رزن متولد و در سال ۱۳۶۵ با غواصان دلاور به عملیات کربلای ۴ اعزام و در ۲۵ دی سال ۱۳۶۵، به شهادت رسید.

پیکر شهید مصطفی جربان به زادگاهش بازگشت

پیکر شهید مصطفی جربان به زادگاهش بازگشت

پیکر شهید مصطفی جربان به زادگاهش بازگشت

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیکر شهید «مصطفی جربان» پس از ۳۶ سال به زادگاهش بازگشت +تصاویر بیشتر بخوانید »

چگونگی تشخیص پیکر شهدای ایرانی از اجساد عراقی+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سیدمحمد باقرزاده فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستادکل نیرو‌های مسلح، در حاشیه عملیات تفحص پیکر شهدا در مناطق عملیاتی به توضحیاتی در خصوص چگونگی تشخیص اولیه پیکر‌های شهدای ایرانی از اجساد سربازان عراقی پرداخت.

چگونگی تشخیص پیکر شهدای ایرانی از اجساد عراقی+ فیلم

گفتنی‌ است برخی وسایل همراه پیکر‌های شهدا، و آرمی که بر روی این وسایل حک شده نشان دهنده ایرانی و یا عراقی بودن پیکر‌های کشف شده است. در نهایت پیکر‌ها پس از کشف در مناطق عملیاتی برای انجام آزمایشات دقیق‌تر و تشخیص دی ان‌ای به مراکز تحقیقاتی منتقل می‎شوند.

در ادامه فیلمی از تفحص پیکر یک شهید به همراه توضیحات سردار باقرزاده  را می‌‎بینید.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

چگونگی تشخیص پیکر شهدای ایرانی از اجساد عراقی+ فیلم بیشتر بخوانید »