در جریان تفحص پیکر مطهر شهدا در شرق دجله عراق، گروههای تفحص با پیکر مطهر شهیدی روبرو شدند که دستان مبارکش توسط دشمنان بعثی بسته شده بود.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، گروههای تفحص شهدا امروز (یکشنبه ۲۵ مهر ماه) در جریان کاوش در منطقه عملیاتی خیبر و بدر در شرق دجله عراق پیکر مطهر شهیدی را تفحص کردند که دستان مبارکش توسط دشمنان بعثی بسته شده بود.
این در حالی است که همزمان با آخرین روزهای ماه محرم، پیکر مطهر یک شهید نیز در روز شنبه ۱۳ شهریور ماه در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی در فکه عراق در حالی تفحص شد که پاهای شهید با سیمهای مخابراتی به هم بسته شده بود و هویت این شهید از روی پلاک شناسایی شد.
آنچه در ادامه میبینید کشف پیکر مطهر شهیدی با دستان بسته امروز (یکشنبه ۲۵ مهر ماه) در شرق دجله عراق است:
منطقه عملیاتی خیبر
منطقه عملیاتی خیبر در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است. یک روز پیش از اجرای عملیات، نیروها وارد هور شده و تا حد ممکن در داخل آبراهها پیشروی کردند و سرانجام در ساعت ۲۱:۳۰ سوم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ عملیات خیبر با رمز یا رسول الله(ص) آغاز شد.
منطقه عملیاتی خیبر
منطقه عملیاتی بدر
عملیات بدر در ساعت ۲۳ روز ۲۰ اسفند ماه ۱۳۶۳ با رمز مبارک یا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد و در همان ساعات اولیه، درگیریهای شدید بین نیروهای خودی و دشمن در گرفت و با وجود مقاومت شدید دشمن در برخی مواضع، تمامی خطوط و استحکامات دشمن به سرعت در هم کوبیده شد.
همزمان با شب شهادت امام رضا (ع) پیکرهای مطهر ۵ تن از شهدای دوران دفاع مقدس کشف و شناسایی شد.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، پیکرهای مطهر شهیدان محمود حسرتی معاف، بهروز محمدی لندی، سید فاضل مدنی، عبداله موسوی و غلام خونی پس از گذشت سالها از دوران دفاع مقدس از طریق انجام آزمایش DNA و پلاک هویت شناسایی شدند.
پس از این شناسایی، امروز(چهارشنبه ۱۴ مهر ماه) با اطلاعرسانی به خانوادههای این شهدا از چشم انتظاری در آمدند.
شهید محمود حسرتی معاف در سال ۱۳۳۹ به دنیا آمد، از تالش به جبهههای حق اعزام شد و هنگامی که ۲۰ ساله بود در ۱۶ اردیبهشت ماه سال ۵۹ در عملیات درگیری با اشرار بانه به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.
بسیجی شهید بهروز محمدی لندی در سال ۱۳۴۲ دیده به جهان گشود، او از ایذه به جبهه رفت و همانند شهید حسرتی در سن ۲۰ سالگی در عملیات خیبر در جزیره مجنون در هشتم اسفند ماه سال ۶۲ به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند.ی
شهید سید فاضل مدنی در سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد، از لاهیجان عازم جبهه شد و او نیز در بیستمین بهار زندگی در ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس در شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.
شهید عبدالله موسوی در سال ۱۳۴۳ به دنیا آمد، در سن ۱۹ سالگی در عملیات خیبر در جزیره مجنون در هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید.
شهید غلام خونی متولد سال ۱۳۴۶ از بهبهان عازم جبهه شد. او در حالی که تنها ۱۶ سال داشت در عملیات خیبر در جزیره مجنون در هشتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲به همرزمان شهیدش پیوست.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، اسماعیل معنوی، مستندساز طی توییتی نوشت: خدمتِ مادرِِ سردار هور رفتیم تا تابلوی «درآغوش بهشت» را رونمایی کند، چشمش که به چهره ها افتاد…
نیم ساعت آنجا بودیم، فقط از حاج قاسم حرف میزد، حتی یک جمله از پسرش که سردار بزرگ و مظلومِ دفاع مقدس بود حرفی نزد. یاد روضه معروف ام البنین(س)افتادم که مدام میگفت از حسینم چه خبر…
می دانید “بن بست شکنِ جنگ” لقب چه کسی بود؟! طراح عملیاتهایی مثل خیبر و بدر، فرمانده “قرارگاه به کلی سری نصرت” که شناسایی های وسیع برون مرزی داشت، فرمانده جوان بیست و چندساله ای که در سپاه ششم نیروهای ۳استان را فرماندهی میکرد…
نام سردارِ پرافتخارِ هور “علی هاشمی” را شنیده اید؟
راوی و از یاران نزدیک محسن رضایی در دفاع مقدس گفت: دشمن نسبت به عملیات کربلای ۴ هوشیار بود، چون اطلاعاتی از طریق آمریکاییها در اختیار عراقیها قرار گرفت.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، قبل از آغاز جنگ در کردستان و سیستان بلوچستان حضور داشت و با آغاز جنگ تحمیلی همراه با سایر رزمندگان تهرانی عازم جبهه شد. اولین کار روایتگری او در عملیات بدر و در مرکز بود. بعد از آن در تمام عملیاتهای دفاع مقدس راوی سردارانی چون غلامپور، رحیم صفوی، شمخانی و محسن رضایی بود. ۵ ماه آخر جنگ نیز در کنار محسن رضایی فرمانده سپاه دائم حضور داشت و وقایع آن روزها را ثبت و ضبط میکرد. به مناسبت چهل و یکمین هفته دفاع مقدس مجید مختاری از پیشکسوتان جهاد و مقاومت و راوی این دوران درباره تلخ و شیرینهای عملیات کربلای ۴ و ۵ (در ماههای پایانی سال ۱۳۶۵ و روزهای ابتدایی سال ۱۳۶۶) برایمان گفت که در ادامه میخوانید:
عملیات خیبر و نخستین حضور غواصان در جنگ
از چه زمانی شاهد حضور غواصان برای عملیاتها بودید؟
ورود و حضور غواصان از عملیات خیبر شروع شد. در این عملیات برای غافلگیری دشمن در منطقه هور، نیاز به حضور تعدادی غواص بود. در واقع نیرویی که در آب و خاک بتواند عملیات انجام دهد. به همین خاطر تعداد غواصان بسیار محدود بود و عمدتاً از آنها برای شناسایی استفاده میکردند. بعدها در عملیات بدر و سپس والفجر ۸ برای عبور از رودخانه اروند از نیروهای غواص استفاده شد. چون تنها مسیر دسترسی به خطوط عراق، عبور از اروند با غواص و قایق بود و استفاده از مسیرهای دیگر موجب هوشیاری دشمن میشد. برای همین در عملیات والفجر ۸، گردانهای غواص شکل گرفتند. در واقع هر یگان رزمی، ۲ تا ۵ گردان غواصی داشت که این غواصان وظیفهشان شکستن خط بود.
در عملیات والفجر ۸ به دلیل پیچیدگی آب اروند و جزر و مد متأثر از آب خلیج فارس و تابش نور ماه، رفتوآمد برای غواصان بسیار سخت بود. البته غواصان بارها گذر از این مسیر را تمرین کردند تا بتوانند بر رود تسلط پیدا کنند و از اروند رود عبور کنند. این عملیات با عملکرد مطلوب غواصان با موفقیت انجام شد و دیگر حضور آنها در عملیاتها به شکل روال درآمد.
جلسه توجیهی قبل از عملیات کربلای ۴
بهترین تصمیم فرماندهان سپاه در کربلای ۴
پس غواصان با همان تجربه عملیات والفجر ۸، گام در عملیات کربلای ۴ گذاشتند؟
در عملیات کربلای۴ باز هم بحث عبور از اروند رود مطرح بود. در این عملیات در رودخانه کارون روبروی منطقه ابوالخصیب عراق. یکسری از غواصان والفجر ۸ را برای این عملیات سازماندهی کردند. اما با توجه به وجود چندین جزایر در اروندرود و خطوط پدافندی دشمن، کار غواصان پیچیدهتر بود. چرا که آنها باید اول میرفتند خطوط دشمن در جزایر را متوقف میکردند و بعد راهی آن سوی اروند در خاک عراق میشدند. همچنین بعضی از یگانها قرار بود از جایی به نام تنگه در میان جزایر عبور کنند و به آن طرف اروند بروند.
همزمان با آنها نیز نیروهایی به خطوط دفاعی دشمن در جزایر امالرصاص حمله کنند و در نهایت همه نیروها به آن سوی اروند برسند و خطوط اصلی دشمن را شکست دهند. همه این پیچیدگیها باعث شد برای زمان انجام عملیات خیلی دقت شود، چون نیروها زمان بیشتری برای رسیدن به ساحل دشمن در اروند نیاز داشتند.
نکته قابل توجه این بود که دشمن نسبت به عملیات کربلای ۴ هوشیار بود، چون اطلاعاتی از طریق آمریکاییها در اختیار عراقیها قرار گرفت. به همین خاطر رژیم بعث تقریباً منطقه، زمان عملیات و محورهای عملیات را متوجه شد و زمانی که نیروهای ما به خطوط دشمن زدند، نیروهای عراقی آمادگی کامل برای مقابله با رزمندگان را داشتند که این هوشیاری در همان ساعتهای اولیه عملیات معلوم شد.
بنابراین وقتی موج اول غواصان از اروند عبور کردند، عراقیها دقیقاً در سر آن تنگه با دوشکا و توپهای بیست و سه میلیمتری ضدهوایی دائم در داخل آب به سمت نیروهای ما شلیک میکردند. در این شرایط بخشی از نیروهای ما عبور کرده بودند و به سمت اروند رفته بودند. از این طرف هم فرماندهان سعی داشتند، سریعتر خطوط شکسته شود تا نیروهای موج دوم با قایق از داخل رود کارون به صورت عمود از اروند عبور کنند. از آنجایی که دشمن کامل بر عملیات هوشیار بود، در این تقاطع نیروهای ما مورد حمله و آماج بعثیها بود. ساعت ۲ صبح به بعد نیروهای عراقی به شدت دهانه اروند رود را بمباران کردند.
این عوامل منجر شد که موج دوم اعزام رزمندگان به آن سوی اروند نرسد. در این محور نزدیک به چهار قرارگاه؛ قرارگاه نجف از سمت شلمچه، قرارگاه قدس، قرارگاه کربلا و قرارگاه نوح در لبه اروند حضور داشتند. در مرحله اول ۴۵ گردان غواص به آن سوی اروند رسیدند. تقریباً آن سوی اروند رزمندگان به دام عراقیها افتادند. در چنین شرایطی فرماندهان باید تصمیم میگرفتند که عملیات ادامه پیدا کند یا دستور عقبنشینی دهند.
غواصان عملیات کربلای ۴
از آنجایی که هوا رو به روشنایی میرفت، با بررسیها انجام شده فرماندهان دستور عقبنشینی دادند. بسیاری از یگانها تلاش کردند که همان اول صبح نیروهایشان را با قایق به عقب منتقل کنند که بخش عمدهای از نیروها برگشتند. اما بخش قابل توجهی از غواصان در آن سوی ساحل اروند و جزایری که خط شکسته نشده بود، گرفتار شدند و آن فاجعه رخ داد.
آقا محسن من دیگر یک سکانی هم ندارم
آن فیلمها و تصاویری که از اسارت و شهادت غواصان منتشر شد، مربوط به همین عملیات کربلای ۴ بود؟
بله! عمده تلفاتی که ما از غواصان در جنگ داشتیم، مربوط به عملیات کربلای ۴ بود. جعفر اسدی فرمانده لشکر ۳۳ المهدی وقتی برای جلسه توجیهی پیش فرماندهاش برای عملیات کربلای ۵ رفت، گریه کرد و خطاب به فرماندهاش گفت: آقا محسن من دیگر یک سکانی(هدایتکننده قایق) هم ندارم. تمام سکانهایم در عملیات کربلای ۴ برای آوردن غواصان شهید شدند.
روایتی از مظلومیت شهدای غواص در کربلای ۴
اعتماد به نفسی که عراق از آمریکا عاریه گرفت
اشاره داشتید که عراق نسبت به عملیات کربلای ۴ هوشیار شده بود، این هوشیاری چگونه به دست آمده بود؟
بله! افشای عملیات بر اساس اطلاعاتی بود که آمریکا به عراق داده بودند. عراقیها بعد از این عملیات بلافاصله از آمریکاییها به خاطر این کمک تشکر کردند. این در حالی بود که عراقیها به خاطر شکست فاو و استراتژی موسوم به دفاع متحرک بسیار سرخورده شده بودند، اما در عملیات کربلای ۴ دوباره اعتماد به نفس خود را به دست آوردند.
غواصان در حال اعزام برای عملیات
آمریکاییها از عوامل اصلی شهادت غواصان در کربلای ۴ هستند
چرا آمریکا به عراق در عملیات کربلای ۴ ایران کمک کرد؟
بعد از ماجرای مک فارلین در ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۶۵ کلیه تحولات سیاسی و نظامی جنگ تحت تأثیر قرار گرفت. در آن ماجرا، هیأت آمریکایی برای ملاقات با مقامات بلندپایه ایران خیلی امیدوار بود. با این وجود امام خمینی (ره) مسؤولان را از هرگونه ملاقات منع کردند، همین امر بر عصبانیت امریکا و اقدام علیه ایران افزود. بنابراین بعد از افشای ماهیت تماسهای پنهانی ایران و آمریکا، این رویداد به نحو آشکاری بر روند تحولات جنگ تأثیر گذاشت.
در آن زمان امام خمینی (ره) به آقای هاشمی دستور دادند که این اصل ماجرای حضور مکفارلین در ایران به اطلاع مردم برساند. وقتی ماجرای این دیدار افشا شد، یک تنش بسیار زیاد در منطقه ایجاد شد. اعراب پیش خودشان فکر کردند حالا که آمریکا به صورت پنهانی دارد با ایران کار میکند، پس وعده مقابله آمریکا با ایران دروغ است. بنابراین آمریکاییها شروع به بازسازی روابطشان با کشورهای عرب، از جمله عراق کردند. پس با این تصور و تحلیل برای اینکه نشان دهند با ایران همراه نیستند، اطلاعات مربوط به عملیات کربلای ۴ را لو دادند. چرا که آمریکا از طریق اطلاعات ماهوارهای خیلی بر منطقه مسلط بود. در واقع یکی از عوامل اصلی شهادت شهدای غواص همین آمریکاییها هستند.
شعار عملیات سرنوشتساز در سال ۱۳۶۵ و ارتباط آن با کربلای ۵
حال چرا در این شرایط، عملیات کربلای ۵ انجام شد؟
در عملیات کربلای ۴ بیشترین بسیج نیرو را داشتیم که شامل ۲۵۵ گردان بود. در موج اول کربلای ۴ نزدیک به ۵۰ گردان تلفات دادیم که شامل شهید، اسیر و زخمی بود. از سویی دیگر، نیروهای مسلح ایران در سال ۱۳۶۵ شعار عملیات سرنوشتساز را سر داده بودند و عراق هم تصور کرده بود که عملیات کربلای ۴، همان عملیات سرنوشتساز است. بنابراین اگر هوشیاری فرماندهان نبود، تلفات بیشتری در عملیات کربلای ۴ میدادیم. از طرف دیگر آقای هاشمی که در دزفول مستقر بود و عملیات کربلای ۴ را پیگیری میکرد که جنگ سرنوشتساز چه میشود؟ همچنین فرماندهان یگانها فشار آوردند که نیروهایشان چهار ماه است در جبهه هستند و اگر به مرخصی بروند، نصف این نیروها بر نمیگردند.
دشمن هم با تصور اینکه عملیات ایرانیها شکست خورده، به سوی فاو سرازیر شد تا فاو را پس بگیرد. در چنین شرایطی چون عمده نیروهای ایران در شرق بصره و در محور عملیاتی کربلای ۴ بود، آمادگی دفاع از فاو را نداشتیم و شکست میخوردیم. چون امکانات و اطلاعاتمان از خطوط دشمن فقط ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری خط دشمن بود و از تحولات ارتش عراق در عقبهشان اطلاعات زیادی نداشتیم. عراق تمام فرماندهانی که برای جنگ با اسرائیل تربیت کرده بود را فراخوان داد و در ساختار ارتشش جا داد. (این اطلاعات را بعدها به دست آوردیم) بنابراین فرمانده کل سپاه با بررسی شرایط تصمیم گرفت در همین منطقه، عملیات جدید را آغاز کند.
در چنین موقعیت دشواری، فرماندهان سپاه با تمرکز بر اهمیت استراتژیک و نقش منطقه شرق بصره در تعیین سرنوشت جنگ و ضرورتهای نظامی، مجدداً تمامی طرحهای عملیاتی را بازبینی کردند. به همین خاطر در منطقه شلمچه به دلیل موفقیت لشکر ۱۹ فجر و تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) در عملیات کربلای ۴ مورد توجه عملیاتی قرار گرفت.
در عملیات کربلای ۵، ۲۰۰ گردان سپاه برای اجرای عملیاتی گسترده در شلمچه حاضر شدند که طبق طرح مانور، ۳ قرارگاه مأمور اجرای عملیات شدند. قرارگاه کربلا با شش لشکر و ۲ تیپ سپاه مأموریت تصرف، پاکسازی و تأمین منطقه پنج ضلعی و غرب کانال پرورش ماهی را بر عهده گرفت.
وقتی اوج ارادت عراقی شیعه در کربلای ۵ نمایان شد
در عملیات کربلای ۵، شما هم حضور داشتید، خاطرهای از این عملیات دارید؟
در شب دوم عملیات کربلای ۵ کنار آقای غلامپور بودم. اتفاق جالبی در پنج ضلعی رخ داد. آقای غلامپور در حال فرماندهی در یک نفربر بود. ما هم کنار ایشان بودیم. در آن زمان، حول و حوش نفربر، توپی به آن شلیک میشد، چند تا توپ شلیک شد. منطقه هم باتلاقی بود و با هر بار شلیک توپ گلولای به اطراف پخش میشد، اما توپها منفجر نمیشد. این اتفاق ۱۰ تا ۱۵ بار در چند روز تکرار شد. جای سؤال برای ما شده بود. بعد از مدتی آن فرد عراقی که مسؤول شلیک این توپها بود، اسیر شد و گفت: به عمد کاری کرده بود که توپها عمل نکند.
صرف کلهپاچه وسط معرکه جنگ!
روز سوم عملیات ساعت ۸:۳۰ صبح پنج نفر در همین نفربر نشسته بودیم و فرماندهی داشت کارش را انجام میداد که یک دفعه دیدیم مدیر قرارگاه با یک قابلمه کلهپاچه آمد و آن را وسط نفربر روی سفره گذاشت. آقای غلامپور خیلی عصبانی شد و گفت: این چیه؟ آقای ارگانی مدیر قرارگاه گفت: صبحانه کله پاچه برای همه درست کردیم! آقای غلامپور خیلی ناراحت شد و گفت: بچهها دارند توی خط میجنگند و تو کله پاچه میآوری!؟ آنها حتی نان هم برای خوردن ندارند و ما اینجا کله پاچه بخوریم!؟ آقای غلامپور آن کلهپاچه را نخورد و بقیه هم دست نزدند تا اینکه یک ساعتی گذشت و همین طور سفره پهن بود. منتها هر کدام از فرماندهان یگانها که از خط بر میگشتند و سر و صورتشان خاکی یا زخمی بود، آقای غلامپور با دست خودش برایشان لقمه میگرفت، اما خودش از آن کلهپاچه نخورد.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، «نادعلی کرمیار» پدر گرامی شهیدان والامقام «محمد، موسی و رضا کرمیار» ساعاتی پیش پس از سالها فراق از فرزندانش دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
پیکر این پدر شهید صبح فردا ۱۲ مرداد ساعت ۱۰ از منزل وی به سمت گلزار شهدای روستای ولیان تشییع و در جوار فرزندان شهیدش به خاک سپرده خواهد شد.
«محمد کرمیار» متولد اردیبهشت ۱۳۳۷، اسفند سال ۶۲ و «موسی کرمیار» متولد فروردین ۱۳۴۵، اسفندسال ۶۲ هر دو در عملیات خیبر در جزیره مجنون براثر درگیری با دشمن و اصابت ترکش و «رضا کرمیار» متولد فروردین سال ۱۳۴۷، فروردین سال ۶۷ در عملیات بیتالمقدس در شلمچه به مقام رفیع شهادت نائل آمدند.