عملیات خیبر

تکرار عاشورا در جزیره مجنون

تکرار عاشورا در جزیره مجنون/ رزمندگان برای تحقق دستور امام (ره) مظلومانه ایستادند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «محمدحسین احمدی مؤید» از رزمندگان لشکر ۳۱ عاشوراست که نخستین‌بار سال ۱۳۶۱ هنگامی که ۱۷ ساله بود، عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و در عملیات‌های متعددی از جمله عملیات «خیبر» شرکت کرد.

وی هرچند در عملیات «خیبر»، دچار جراحت شد و او در میانه نبرد، به عقب بازگرداندند؛ اما خاطرات شنیدنی‌ای از آن‌روز‌ها دارد، بنابراین خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز برای شنیدن خاطرات این پیشکسوت دوران دفاع مقدس، به گفت‌وگو با وی پرداخته است که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: چگونه برای عملیات «خیبر» آماده شدید؟ حال و هوای رزمندگان چگونه بود؟

مدتی قبل از عملیات، به جنوب و تنگه «سعیدیه» آمدیم. در آن‌جا آموزش‌های لازم به رزمنده‌ها داده شد. ما اطلاع داشتیم که قرار است عملیات انجام شود؛ اما از زمان و مکان آن بی‌اطلاع بودیم؛ چراکه تجربه‌های قبلی باعث شده بود اصول حفاظت اطلاعات کاملا رعایت شده و دشمن غافلگیر شود. عصر روز قبل از عملیات هم حال و هوای عجیبی داشت. کاملا معنویت به فضای نیرو‌ها غالب بود.

دفاع‌پرس: چگونه وارد عملیات و جزیره «مجنون» شدید؟

اولین اکیپ‌ها با «بلم» راهی منطقه شدند؛ چون باید کاملا در سکوت حرکت می‌کردند. نیرو‌های ما قرار بود جزیره را دور بزنند و در قسمت جنوبی آن مستقر شوند. البته من و دوستانم وقتی حرکت کردیم که عملیات آغاز شده بود و برای همین از قایق موتوری استفاده کردیم. وظیفه گردان ما پاکسازی قرارگاه‌های دشمن و تثبیت حضور در جزیره بود.

با توجه به اینکه مین‌گذاری یا موانع چندانی وجود نداشت، گردان تخریب در جلو استفاده شده بود و نیروهایشان در خط پاتک دشمن ایستادگی می‌کردند؛ برای همین رزمندگان گردان سیدالشهداء (ع) را به‌عنوان جایگزین آن‌ها تعیین کرده بودند.

دفاع‌پرس: عبور از نیزار‌ها به چه صورتی انجام شد؟

نیزار‌ها محل کمین دشمن در آبراه‌ها بودند؛ البته ما در آغاز عملیات، خبری از بچه‌های پیشرو نداشتیم و نمی‌دانستیم با چه خطری روبه‌رو هستند. وقتی ما عبور می‌کردیم، آبراه‌ها پاکسازی شده بودند و ما با کم‌ترین خطر رد شدیم؛ اما به‌هرحال عبور از نیزار‌ها خوف خاص خود را داشت؛ چراکه مانعی برای کمین گرفتن در مقابل تیراندازی – حتی تیراندازی‌های ایذایی دشمن- وجود نداشت.

وقتی ما به جزیره رسیدیم و پیاده شدیم، صبح بود. آن‌جا یک نفر را دیدیم که سررسید یا دفترچه‌ای در دست داشت. وقتی نزدیک شدیم دیدیم شهید «مهدی باکری» است؛ یعنی قبل از ما در آن‌جا منتظرمان مانده بود. فرماندهان ما هیچ‌وقت نمی‌گفتند بروید، همیشه می‌گفتند بیایید؛ یعنی خودشان جلوتر از رزمندگان حرکت می‌کردند.

تکرار عاشورا در جزیره مجنون

دفاع‌پرس: از وضعیت جزیره بگویید؛ وضعیت رزمندگان در مقابل نیروهای بعثی چکونه بود؟

ارتفاع خاکریز‌ها خیلی کم بود و آن‌طور که من شنیده بودم، همین هم با بولدوزر‌های خود عراقی‌ها زده شده بود. ارتفاع چنان کم بود که مجبور بودیم پشت خاکریز‌ها غلت بزنیم و کوچک‌ترین بلند شدن، مساوی با مرگ بود. بزرگ‌ترین سلاح ما ۲ قبضه مینی‌کاتیوشا بود و همان هم از عراقی‌ها به غنیمت گرفته بودیم. هنوز تجهیزات لازم وارد جزیره نشده بود. در مقابل، دشمن از تجهیزات زرهی قدرتمند برخوردار بود. یعنی دیواره‌ای از آهن به سمت ما می‌آمدند. رزمندگان در عملیات «خیبر» واقعاً مظلومانه شهید شدند و مظلومانه ایستادند تا دستور امام خمینی (ره) مبنی بر این‌که جزایر مجنون باید حفظ شوند، محقق شود؛ وگرنه امکانات برابر نبود.

عصر همان‌روز که خط را از گردان تخریب تحویل گرفته بودیم، صحنه‌ای پیش آمد که انگار روز عاشورا بود؛ ۲ رزمنده گردان تخریب مجروح شده بودند، یکی پاهایش قطع شده و دیگری به سینه‌اش تیر خورده بود. این افراد دست خود را گردن همدیگر انداخته بودند و در همان وضعیت دعای فرج می‌خواندند. کل خط مبهوت و مجذوب این صحنه شده بود. نزدیک غروب هم بود و شفق خورشید روی صورت این ۲ نفر افتاده بود. واقعاً صحنه استثنایی بود و در همان حال هردو شهید شدند.

قبل از عملیات شهید «حمید باکری» در چادر بزرگ، کالک عملیات را توضیح می‌داد و چون نقشه بزرگ بود، با دسته بیل نقاط را نشان می‌داد. حتی گاهی به دسته بیل تکیه می‌کرد و نسبتا هم خیره می‌شد؛ چون خیلی خسته بود. این تنها توضیحی بود که به ما داده شد.

جزیره موضع دشمن بود و طبیعتاً آشنایی زیادی نداشتیم. روزی که وارد جزیره شدیم، تا عصر هیچ تانکی را نزده بودیم؛ چون فاصله تانک‌ها زیاد بود و آر.پی.جی به آن‌ها نمی‌رسید. هوا که داشت تاریک می‌شد، تانک‌ها سعی کردند خاکریز را از سمت چپ دور بزنند و ما را قتل عام کنند. آر.پی.جی زن‌ها جلوتر رفتند و پنج تانک را زدند. این باعث شد که دشمن عقب‌نشینی را شروع کند. بعد به سنگر فرماندهی رفتیم و شهید «قاسم هریسی» آن قرارگاهی که قرار بود بگیریم را برای‌مان توضیح داد.

ساعت ۱:۳۰ بامداد بود که وارد قرارگاه شدیم و آن‌جا را پاکسازی کردیم، بعد در سمت راست‌مان، در آن طرف جاده اصلی با عراقی‌ها درگیر شدیم. آن‌ها فاصله کمی در حد ۵۰ تا ۶۰ متر با ما داشتند و اول فکر می‌کردیم آن‌ها جزو نیرو‌های خودمان هستند، چون ترکی صحبت می‌کردند. بعد دیدیم به ترکی به ما فحش می‌دهند و متوجه شدیم ترکمن‌های کرکوک عراق هستند. چند تانک از عصر دیروز سالم باقی مانده بودند که به‌صورت سرگردان، تیراندازی کور می‌کردند. ناگهان دیدیم که پشت سر ما هستند. در اثر تیراندازی یکی از همان تانک‌ها، موج انفجار مرا گرفت و دیگر چیزی از عملیات «خیبر» به یاد ندارم.

دفاع‌پرس: پس از جراحت‌تان کجا بستری شدید؟

من متوجه هیچ چیز نبودم. چند روز که گذشت متوجه شدم در بیمارستان آیت‌الله طالقانی تهران هستم و بعد هم به بیمارستان اعصاب و روان تبریز منتقل شدم و بعد از بهبودی دوباره به جبهه برگشتم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تکرار عاشورا در جزیره مجنون/ رزمندگان برای تحقق دستور امام (ره) مظلومانه ایستادند بیشتر بخوانید »

علی‌وار می‌جنگیم و حسین‌وار به شهادت می‌رسیم

علی‌وار می‌جنگیم و حسین‌وار به شهادت می‌رسیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، شب قبل از عملیات، حال و هوای ویژه‌ای در جبهه‌ها حاکم بود و بسیاری از صحنه‌های معنوی زیبا در این ساعات منتهی به شروع نبرد رقم می‌خورد که بی‌شباهت به شب قبل از حماسه عاشورا نبود.

«حسن مشهدی عبادی» جانباز دفاع مقدس و برادر سردار شهید «محمدباقر مشهدی عبادی» فرمانده دلاور گردان امام حسین (ع) لشکر ۳۱ عاشورا، خاطره‌ای را از سخنان برادر شهید خود در شب قبل از عملیات خیبر و نیز اولین دقایق آغاز این نبرد روایت کرده که نشانگر شهادت‌طلبی و خلوص نیت این شهید سرافراز است:

«شب قبل از عملیات خیبر دستور داد موتور برق محل استقرار گردان را خاموش کنند و گفت: هرکس از دنیا نبریده، چراغ‌ها را خاموش کرده‌ایم که بدون هیچ خجالتی بتواند برگردد. من به صراحت می‌گویم مأموریت ما مأموریت شهادت است و یک درصد هم احتمال ندارد احدی برگردد؛ ما تا آخرین نفر علی‌وار می‌جنگیم و حسین‌وار به شهادت می‌رسیم.

با آغاز عملیات، محمدباقر سوار هلی‌کوپتر شد تا همراه نیرو‌های خود به جزایر مجنون اعزام شود؛ اما پس از برخاستن هلی‌کوپتر آن را فرود آورد و به یکی از رزمندگانی که در مقر مانده بود، گفت: به برادرم حسن بگو یک‌بار با اتومبیل لشکر تصادف کرده‌ام، برود و مخارج آن اتومبیل را با لشکر تصفیه کند».

«محمدباقر مشهدی عبادی» هفتم اسفند سال ۱۳۶۲ در جریان همین عملیات به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

علی‌وار می‌جنگیم و حسین‌وار به شهادت می‌رسیم بیشتر بخوانید »

«حمید کرداوغلی»؛ شهیدی از قهرمانان گمنام کمیته‌ انقلاب اسلامی

«حمید کرداوغلی»؛ شهیدی از قهرمانان گمنام کمیته‌ انقلاب اسلامی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، کمیته انقلاب اسلامی که یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد، نهادی انتظامی که هدف اصلی آن برقراری نظم و امنیت در کشور و مقابله با گروه‌های ضدانقلاب بود؛ اما باوجود اینکه تمرکز کمیته به حراست از انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن در داخل شهر‌ها بود، اعضای این نهاد در دفاع مقدس نیز حضوری فعال داشتند که تاکنون کم‌تر به آن پرداخته شده است.

یکی از همین قهرمانان گمنام کمیته انقلاب اسلامی در آذربایجان شرقی، سردار شهید «حمید کرداوغلی» است. وی متولد سال ۱۳۴۰ در تبریز بود که تحصیلات خود را تا کسب دیپلم در رشته ریاضی فیزیک، در زادگاه خود ادامه داد و در جریان انقلاب اسلامی فعالانه در تمامی صحنه‌های پرشور انقلاب شرکت کرد.

«حمید کرداوغلی» پس از پیروزی نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، در سال ۱۳۵۹ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و مسئولیت واحد احتیاط را برعهده گرفت. وی با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌ها شد و ۷ اسفند سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات خیبر در جزیره مجنون به مقام رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از سال‌ها مفقودی، سال ۱۳۸۰ کشف و در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد.

مادر شهید «حمید کرداوغلی» درباره فرزند شهید خود گفته است:

بعد از پایان خدمت سربازی در کمیته انقلاب اسلامی به استخدام آن نهاد درآمد. مقدار حقوقی را که از اداره می‌گرفت همه را در راه فقرا خرج می‌کرد. خیلی فعال بود و شب و روز کار می‌کرد؛ طوری که هفته‌ای یک روز به خانه می‌آمد و فقط شام را با هم بودیم و بعد می‌رفت. اکثر مواقع از تمام مساجد (که دارای واحد‌های احتیاط بودند) سرکشی کرده و نزدیک صبح به اداره برمی‌گشت.

همیشه به برادرانش سفارش می‌کرد؛ اول خدا و بعد هم امام (ره) را فراموش نکنید. یک هفته بعد از شهادتش، خانم میانسالی به در منزل ما آمد و گفت: «به سختی منزل‌تان را پیدا کرده‌ام، شما مادر حمیدآقا هستید؟»، وی را به درون منزل دعوت کردم و مرا بغل کرد و با گریه گفت: «پسر من مریض بود و نیاز به عمل جراحی داشت. ما پول لازم را نداشتیم تا زمانی که حمید آقا هزینه عمل جراحی پسرم را آورد و او را عمل کردند و حالش خوب شد. حتی بیش از یک سال برای شوهر بیکار و بیمارم مقرری می‌داد تا اینکه خبر شهادت ایشان را شنیدم و برای عرض تسلیت آمده‌ام».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«حمید کرداوغلی»؛ شهیدی از قهرمانان گمنام کمیته‌ انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

پدر شهید «جاویدکیا» آسمانی شد

پدر شهید «جاویدکیا» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «عباس جاویدکیا» پدر شهید «علی‌اصغر جاویدکیا» صبح امروز (جمعه) در تبریز دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

بنابراین گزارش، شهید «علی‌اصغر جاویدکیا» در دوم فروردین سال 1343 در تبریز متولد شد و 7 اسفند 1362 هنگامی که به عنوان عضوی از گردان امام حسین (ع) در عملیات خیبر حضور یافته بود، در جزایر مجنون به شهادت رسید.

پیکر مطهر این شهید والامقام، پس از سال‌ها مفقودی در سال 1376 کشف و در وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهید «جاویدکیا» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

طلاییه؛ سرزمین رشادت‌های خیبرشکنان

طلاییه؛ سرزمین رشادت‌های خیبرشکنان


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: منطقه طلاییه که امروز یادمانی در آن احداث شده و محل زیارت کاروان‌های راویان‌نور است، به حماسه‌ها و رشادت‌های رزمندگان و سه‌راهی شهادتش معروف است؛ منطقه‌ای که می‌گویند صدام بیش از یک‌میلیون گلوله بر سر رزمندگان اسلام ریخت و آن‌ها برای عبور، ناچار بودند از روی پیکرهای مطهر شهدا عبور کنند.

سرهنگ «سید فرامرز صادقی» جمعی تیپ ۵۵ هوابرد شیراز است که این‌روزها با از سرگیری مجدد راهیان‌نور، در یادمان طلاییه به روایت‌گری آن‌چه در این منطقه بر رزمندگان اسلام گذشته است می‌‌پردازد. در این راستا وی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس اعزامی به راهیان‌نور، به تشریح حماسه‌هایی که توسط رزمندگان اسلام در طلاییه به‌وقوع پیوسته، پرداخته است که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید:

منطقه‌ای که امروز به‌عنوان یادمان طلاییه شناخته می‌شود، خط پدافندی نیروهای بعثی عراق بود که رزمندگان اسلام سال ۱۳۶۲ عملیات خیبر را در این منطقه انجام دادند. عملیات «خیبر» در سه محور صورت گرفت؛ طلاییه، جزیره مجنون شمالی و جزیره مجنون جنوبی.

رزمندگان اسلام ابتدا در منطقه هور از نیزارها با استفاده از قایق‌ها و بلم‌ها عبور کردند و توانستند تأمین جزیره مجنون جنوبی و جزیره مجنون شمالی را کاملا برقرار کرده و بعد از آن از طریق هوانیروز دیگر رزمندگان به جزیره مجنون شمالی وارد شدند و با استفاده از قایق‌های موتوری که از قبل آماده شده بود، به خط دشمن زدند و توانستند وارد منطقه خشکی در خاک عراق شده و در کنار آن، از پل‌هایی که روی دجله بود، عبور کنند به جاده بصره – العماره برسند.

این درحالی بود که نیروهای شهید «علی هاشمی» حدود یک سال منطقه را شناسایی کرده، نی‌ها را بریده و مسیر را برای عبور قایق‌ها و بلم‌ها آماده کرده بودند.

از سویی دیگر، محور «زید» را لشکر ۱۴ امام حسین (ع) آزاد کرد و به‌همراه لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) مأموریت یافتند تا در منطقه طلاییه عمل کنند؛ اما هنگامی که رزمندگان می‌خواستند از این منطقه عبور کنند، با آتش سنگین دشمن مواجه شدند و آتشی که دشمن در این منطقه اجرا می‌کرد، طلاییه را به منطقه‌ای غیرقابل عبور تبدیل کرده بود؛ بنابراین ادامه عملیات در طلاییه ناممکن شده و اهداف عملیات «خیبر» به حفظ جزایر مجنون محدود شد و شهید «محمد ابراهیم همت» پس از آن‌ به جزیره مجنون جنوبی رفت و در آن‌جا به شهادت رسید.

منطقه طلاییه محوری در عملیات خیبر بود که قرار بود از طریق آن تدارکات رزمندگان و پشتیبانی آتش صورت گیرد و ادوات زرهی خود را جلو ببریم؛ اما به در بسته خوردیم و همین مسئله موجب شد تا رزمندگان اسلام مجبور به مقاومت سرسختانه در جزایر مجنون شوند؛ چراکه حجم آتش دشمن در جزایر مجنون نیز زیاد بود.

در این‌جا حضرت امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده کل قوا در پیامی بر ضرورت حفظ جزایر مجنون تأکید کردند؛ بنابراین رزمندگان اسلام نیز در حالی که دشمن بعثی ۷۲ ساعت در این جزایر آتش می‌ریخت، ایستادگی کرده و جزایر مجنون را حفظ کردند؛ بر همین اساس بود که دشمن دست به سلاح شیمیایی برد، در حالی که برخی از رزمندگان ما به تجهیزات مقابله با سلاح شیمیایی مجهز نبودند و به شهادت رسیدند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طلاییه؛ سرزمین رشادت‌های خیبرشکنان بیشتر بخوانید »