عملیات رمضان

برگزاری مراسم عزاداری به یاد بسیجی شهید «حسن محمودزاده»

برگزاری مراسم عزاداری به یاد بسیجی شهید «حسن محمودزاده»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قم، مراسم عزاداری سالروز رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) به یاد بسیجی شهید حسن (حسین) محمودزاده از شهدای قم در دوران دفاع مقدس برگزار شد.

این مراسم با سخنرانی، مرثیه سرایی و سینه زنی به یاد مظلومیت آل الله و گرامیداشت یاد و خاطره شهدا بویژه بسیجی شهید حسن (حسین) محمودزاده همراه بود.

شهید محمودزاده متولد محله رضاآباد در خیابان آیت الله طالقانی(آذر) قم بود؛ وی در اوقات فراغت به کارگری در کوره‌پزخانه می پرداخت. این شهید عزیز تیرماه سال ۱۳۶۱ پس از پایان امتحانات مدرسه، به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شد و در عملیات رمضان در محدوده پاسگاه زید به شهادت رسید.

پیکر مطهر این شهید والامقام، پس از ۱۴ سال مفقودیت در سال ۷۵ تفحص و در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برگزاری مراسم عزاداری به یاد بسیجی شهید «حسن محمودزاده» بیشتر بخوانید »

مروری کوتاه بر زندگینامه سردار شهید «داوود گریوانی»

مروری کوتاه بر زندگینامه سردار شهید «داوود گریوانی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از خراسان شمالی، سردار «داوود گریوانی» در یکم دی سال ۱۳۴۴ در روستای علی گل از توابع شهرستان بجنورد به دنیا آمد. در سنین نوجوانی مادر مهربان و دلسوز خود را از دست داده و از مهر و محبت مادری محروم می‌شود. با اینکه سن کمی دارد، اما جزو فعالان انقلابی قرار می‌گیرد و در تظاهرات و راهپیمایی‌های قبل انقلاب علیه رژیم پهلوی شرکت می‌کند.

پس از انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی به فرمان امام لبیک گفته و در سال ۶۰ برای اعزام داوطلبانه به جبهه با چند تن از دوستان از جمله پسر عمویش شهید «زکریا گریوانی» به عضویت بسیج در آمده و دوره آموزش مقدماتی را در بجنورد می‌گذراند. به علت کم بودن سن و به دستور فرماندهان وقت با اعزامش به جبهه مخالفت می‌شود. دو برادر دیگرش در جبهه حضور دارند، او هم در سال ۱۳۶۱ به همراه شهید زکریا گریوانی رسماً به جبهه اعزام و  وارد عرصه نبرد با دشمن بعثی می‌شود.

در همان ابتدا در عملیات رمضان پسر عمویش به شهادت رسیده و خودش هم مجروح شد و به عقب منتقل می‌گردد. هنوز بهبودی کاملی نیافته که دوباره به جبهه باز می‌گردد. به علت شجاعت و شهامتی که در مبارزه با دشمن از خود نشان می‌دهد به واحد تخریب منتقل و به نحو احسن در این واحد پرخطر مشغول به خدمت می‌شود. پس از گذشت مدتی به واحد اطلاعات منتقل و در همین زمان از او درخواست می‌شود که به عضویت رسمی سپاه درآید و داوود در جواب می‌گوید: فعلاً وظیفه ما جنگیدن و بیرون راندن دشمن از خاک کشور هست. فرقی نمی‌کند که ما، در سپاه، بسیج و یا در چه سمت و پستی باشیم. اما با اصرار مکرر فرماندهان به اعضاء رسمی سپاه می‌پیوندد. شایستگی‌هایش باعث معرفی و ادامه خدمت او به عنوان فرمانده گروهان غواصان می‌شود. در درگیری‌های مختلف چند بار مجروح می‌شود، اما با این وجود هیچ ترس و واهمه‌ای از جنگ ندارد، برای همین به «شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ» معروف می‌شود.

بنا به اظهار یکی از همرزمانش؛ تصورش این بود که در عملیات والفجر ۸ به شهادت می‌رسد، اما چنین نشد. یک سال بعد، پس از برگشت از عملیات کربلای۴ وقتی می‌بیند که خبری از شهادت نیست و خیلی از هم رزمانش زخمی، اسیر یا شهید شده‌اند، غمگین و افسرده داخل یکی از سنگر‌ها غنیمت گرفته شده از بعثی‌ها می‌نشیند. با حالت عجیبی، دگرگون بود.

سنگری که داوود گریوانی در آنجا بود، از نظر استحکام به گونه‌ای بود که راکت‌های هواپیما کمتر به او اثر می‌کرد. اما ناگهان گلوله یا خمپاره‌ای نزدیک سنگر منفجر می‌شود و ترکش آن به قلب داوود نفوذ می‌کند. وی بر اثر برخورد ترکش به پهلو و قلب در ۴ دی ماه سال ۱۳۶۵ در محل خین – شلمچه به فیض عظمای شهادت نائل می‌شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری کوتاه بر زندگینامه سردار شهید «داوود گریوانی» بیشتر بخوانید »

موافقت امام خمینی برای ورود به خاک عراق پس از استدلال‌های اعضای شورای عالی دفاع

شرایط امام خمینی (ره) برای ورود رزمندگان اسلام به خاک عراق


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از سازمان اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، جلسه شورای عالی دفاع صبح روز ششم خرداد سال ۱۳۶۱ در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقع در جماران، با حضور معظم‌له، آیت‌الله «سید علی خامنه‌ای» رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی دفاع، حجت‌الاسلام والمسلمین «علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی» رئیس مجلس شورای اسلامی و نماینده امام در شورای عالی‌ دفاع، سرتیپ «ظهیرنژاد» رئیس ستاد مشترک ارتش، سرهنگ «سلیمی» وزیر دفاع، «محسن رضایی» فرمانده کل سپاه پاسداران، سرهنگ «صیاد شیرازی» فرمانده نیروی زمینی ارتش، «علی‌اکبر ولایتی» وزیر امور خارجه، «کمال خرازی» سرپرست ستاد تبلیغات جنگ و حجت‌الاسلام والمسلمین «سید احمد خمینی» فرزند امام خمینی (ره)، تشکیل شد.

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی درباره تشکیل این جلسه نوشته است: در ساعت ۱۰ صبح، جلسه شورای عالی دفاع در دفتر امام تشکیل شد. آقایان صیاد شیرازی و رضایی گزارش جبهه‌‏ها را دادند. … نسبت به آینده جنگ هم تصمیم اتخاذ شد.

قرار شد در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم، برای تأمین شهرهای خودمان و گرفتن خسارت. ظهر، نماز را با امام به جماعت خواندیم.

رئیس مجلس شورای اسلامی در یک گفت‏‌وگوی اختصاصی نیز درباره این جلسه و نظر امام خمینی (ره) در مورد ادامه جنگ گفت: فرماندهان ارتش و سپاه خدمت امام رفتند. من هم بودم. یک جلسه طولانی بود. فرماندهان گفتند اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمی‌‏شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت خواهند کرد. منطق جنگ این نظر را نمی‏‌پسندد.

امام خمینی (ره) مسائل انسانی را مطرح می‏ کردند و می‏‌گفتند اگر به مردم عراق آسیب برسانیم، برای آن‌ها مشکل خواهد شد. نتیجه‌‏اش این شد که امام اجازه دادند به‌صورت محدود در مناطقی که مردم عراق نیستند، ما وارد خاک عراق شویم.

ایشان اجازه دادند که نیروهای ما خود را به دجله برسانند تا اگر روزی قرار شد کاری بکنیم، فاصله را کوتاه کرده باشیم.

از «سید محمد موسوی‌خوئینی‌ها» نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی نیز درباره این جلسه نقل‌شده است: من اصلاً در جلسه نبودم. پیش امام رفته بودم، کار دیگری داشتم، می‏‌خواستم بلند شوم بروم که بعد فرماندهان جنگ آمدند. امام در آن‌جا به چند دلیل با این کار ادامه جنگ مخالفت کردند.

آقای هاشمی رفسنجانی موافق اصلی بود. استدلالش هم این بود که ما این‌جا ایستادن‌مان مشکلی را حل نمی‏‌کند و نمی‏‌توانیم در مذاکرات کار جدی انجام دهیم. تنها راهش این است که عملیات دیگری انجام دهیم و برویم بخش قابل‌توجهی از خاک عراق را به دست بگیریم، بعد بنشینیم مذاکره کنیم. امام پنج دلیل در مخالفت آورد؛ ولی درنهایت به جمع‌‏بندی احترام گذاشت.

دلایل مخالفت اولیه امام با ورود به خاک عراق

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در تشریح دلایل مخالفت امام خمینی (ره) با عبور نیروهای ایران از مرز اظهار داشت: امام موافق نبودند که نیروهای ما وارد خاک عراق شوند و درعین‌حال، متوقف کردن جنگ را هم قبول نداشتند، می‌‏گفتند اگر شما وارد عراق شوید، چند اشکال پیدا می‏‌شود: اولاً الآن از‌ لحاظ بین‌‏المللی موضع برحق داریم و متجاوز در خاک ماست. ثانیاً عرب‏‌ها که متفق نیستند و بعضی‏‌ها با ما هستند، پشت سر صدام قرار می‏‌گیرند و کار ما دشوار می‏‌شود. ثالثاً مردم عراق تصرف سرزمین خود را تحمل نمی‏‌کنند و آن‌هایی که الآن با ما هستند، در آن ‌صورت به ما به‌عنوان تجاوزگر نگاه می‏‌کنند. رابعاً مردم بی‏‌گناه عراق آسیب می‏بینند.

محسن رضایی هم درباره این جلسه چنین توضیح داد، امام سؤال کردند شما برای چه می‏‌خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده‏‌ای از دوستان استدلال‏‌های سیاسی می‏‌کردند، می‏‌گفتند ما به این دلیل می‏‌خواهیم برویم. برادرهای ارتش و ما آمدیم استدلال‏‌های نظامی کردیم، گفتیم که مثلاً ما اگر از مرز برویم به اروند، آن‌جا اگر هم جنگ حالت معلق پیدا کند، یعنی نه جنگ نه صلح باشد، پشت اروند می‏‌شود دفاع کرد.

سیاسیون گفتند که ما تا این‌جا رسیدیم و هیچ‌چیزی در دست‌مان نیست و نظرشان این بود که حالا که ما این توانایی را داریم باید جایی از خاک عراق را بگیریم تا بتوانیم آن فشاری را بر دشمن وارد کنیم تا عراق هم شرایط ما را قبول کند.

فرمانده سپاه پاسداران دراین‌باره افزود: آن‌جا استدلالی شد و امام پذیرفتند و فرمودند این عملیاتی که می‏‌خواهید به اسم رمضان انجام دهید، انجام دهید و امام تصمیم گرفتند به اینکه ما از مرزها عبور کنیم و جنگ از مرزها به آن‌طرف مرز کشیده شود.

منبع:

حبیبی، ابوالقاسم، روزشمار جنگ ایران و عراق: آزادسازی خرمشهر؛ پایان رؤیای تجزیه ایران، (کتاب نوزدهم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۸، صص ۶۳۴، ۶۳۵

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شرایط امام خمینی (ره) برای ورود رزمندگان اسلام به خاک عراق بیشتر بخوانید »

عکس‌العمل عجیب فرمانده ارتش پس از قطع شدن دستش

عکس‌العمل عجیب فرمانده ارتش پس از قطع شدن دستش



همرزم شهید زارعیان می‌گوید: روز دوم عملیات بود که ناگهان ترکش گلوله تفنگ ۱۳۰ میلیمتری دست چپ اسماعیل را از مچ قطع کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اسماعیل زارعیان جهرمی در سال ۱۳۳۴ در آبادان متولد شد. اسماعیل پس از پایان تحصیلات مدرسه به ارتش رفت و بعدها از فرماندهان لشکر ۹۲ زرهی شد. او از جمله افراد موثر در فتح خرمشهر است که رشادت‌های فراوانی از خود نشان داد. سرانجام این مجاهد راه خدا روز بیست و یکم رمضان سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید و مزد جهادش را با عاقبت بخیری دریافت کرد. آنچه می‌خوانید خاطره‌ای است به روایت علی قمصری از همرزمان شهید.

عکس‌العمل عجیب فرمانده ارتش پس از قطع شدن دستش
شهید اسماعیل زارعیان جهرمی

عملیات رمضان با رمز «یا صاحب‌الزمان ادرکنی» شروع شده بود. گروهان من و اسماعیل از لشکر پیاده ۹۲ زرهی ارتش نزدیک یکدیگر بودند. آفتاب سوزان تیرماه خوزستان، امان همه را بریده بود.

فریادهای اسماعیل بچه‌ها را به جلو می‌راند. روز دوم عملیات بود که ناگهان ترکش گلوله تفنگ ۱۳۰ میلمتری دست چپ اسماعیل را از مچ قطع کرد. دستش را در جیب خود گذاشت تا نیروهایش بویی نبرند!

فرمان حمله داد و خودش هم دوشادوش بچه‌ها پیش می‌آمد. از همه جا گلوله می‌آمد. ترکش دیگری دست راستش را از کتف جدا کرده بود. یکی از بچه‌ها گفت که موج او را گرفته است. با چشم گریان به طرفش دویدم. خونریزی شدید و روزه، دیگر رنگی به رخسارش نگذاشته بود. ترکش تمام بدنش را پاره پاره کرده بود. لب‌های خشکیده، دست‌های جداشده، پیکر پاره پاره و غرقه به خونش روی خاک گرم خوزستان، کربلا را در ذهنم مجسم کرد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس‌العمل عجیب فرمانده ارتش پس از قطع شدن دستش بیشتر بخوانید »

شهید همت، اوج تعهد و شور و دلسوزی

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در دل‌نوشته‌ای به توصیف شخصیت همرزم شهید خود سردار «محمدابراهیم همت» پرداخت و نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم

عمده ما جنوبی‌ها (فرماندهان و نیرو‌های مستقر در جبهه‌های خوزستان) با برادران ارزشمندی همچون «احمد متوسلیان» و «محمدابراهیم همت» در زمستان ۱۳۶۰ و قبل از عملیات «فتح‌المبین» آشنا شدیم که از بخش‌های مختلف شمال‌غرب و جبهه‌های کردستان، به خوزستان فراخوانده شده و تیپ «محمد رسول الله (ص)» را تشکیل دادند. رزمندگان آن‌ها نیز عمدتاً از تهران بودند.

از عملیات فتح‌المبین در نوروز ۱۳۶۱ تا هنگام شهادت شهید همت در عملیات خیبر در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲، هرچند مدت آشنایی‌مان خیلی طول نکشید و او آسمانی شد، اما در جلسات عملیاتی، جبهه‌ها و عملیات‌های مختلف، افتخار همکاری و معاشرت با او را داشتم.

در این مدت کمتر از دو سال، شهید همت در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان، جانشین تیپ محمد رسول الله (ص) و پس از اسارت برادر متوسلیان در لبنان در تابستان ۱۳۶۱، در عملیات‌های مسلم بن عقیل در سومار، والفجر مقدماتی (جنوب فکه)، والفجر ۱ (شرهانی)، والفجر ۴ (شمال‌غرب مریوان) و خیبر (هورالهویزه) فرماندهی تیپ و سپس لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) را عهده‌دار بود.

شهدای فرمانده لشکر‌های سپاه در بسیاری از خصیصه‌ها مانند عشق به اسلام و ایران و امام خمینی (ره)، ایمان و اخلاص و عبادت، شجاعت و ایثار و بسیاری خصائص نیکو مشترک بودند، اما هر یک نیز دارای ویژگی‌های مختص به خود بودند که قاعدتاً آن ویژگی‌ها موجب تمایز آن‌ها از یکدیگر می‌شود.

در این بین؛ شهید همت به‌لحاظ احساس مسئولیت، تعهد، دلسوزی و شور بی‌نظیر در میان فرماندهان تمایز خاصی داشت.

این ویژگیِ او را بار‌ها در نحوه رسیدگی و مراقبت از رزمندگان و بسیجیان لشکر، مخالفت با استفاده از خودرو یا امکاناتی متمایز از نیرو‌های رزمنده، از دست ندادن حتی یک لحظه در تمام دوران شناسایی، طرح‌ریزی، تمرین و انجام عملیات و محروم کردن خود از حداقل آسایش و استراحت دیده بودم و به خاطر دارم.

از جمله: در پاییز سال ۱۳۶۲ و با هدف آشنا شدن فرماندهان با ویژگی‌های دریا و آبگیر‌ها و عملیات‌های دریایی و سختی‌های آن و آماده شدن برای عملیات خیبر در هورالهویزه (هرچند که هیچ‌یک از فرماندهان لشکر‌ها اطلاعی از محل و نوع عملیات بعدی (خیبر) نداشتند)، برنامه گشت دریایی با استقرار و حضور در ناو‌های نیروی دریایی ارتش در خلیج فارس و سوار و پیاده شدن مکرر در کنار جزایر و… ترتیب داده شده بود.

در این سفر چند روزه دریایی که استراحت و خواب و خوراک مناسبی نیز نبود، خستگی، همه وجود ما را گرفته بود و بعضاً در مسیر و نزدیک جزایر، برخی‌ها دچار خواب‌آلودگی می‌شدند و تنها کسی که لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و اجازه غفلت و کم‌توجهی به دیگران را نیز نمی‌داد، او بود.

دائماً بین فرماندهان در حرکت بود و با نقشه و سؤال و جواب از فرمانده ناو و من هم، موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های عملیاتی منطقه، دیگران را توجیه و تشویق به توجه و دقت می‌کرد؛ تا حدی که بعضی‌ها به او اعتراض هم می‌کردند.

در مورد دیگر، یکی از فرماندهان را در یک خودروی استیشن دارای کولر دیده بود و با او برخورد جدی کرده بود و در جلسه نیز به فرماندهان تأکید می‌کرد که همانطور که رزمنده‌ها سختی می‌کشند، ما هم باید سختی‌ها را لمس کنیم و تحمل نمائیم.

نحوه و میزان حضور و رسیدگی او به خانواده محترمش نیز در بحبوحه درگیری‌ها، نمونه دیگری بود که از نزدیک دیدیم. در نهایت نیز؛ همچون یک رزمنده گمنام بر ترک یک موتور در جزیره مجنون در عملیات خیبر، مزد این تعهد، شور و دلسوزی را دریافت کرد.

لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) و پیروزی‌های آن در آن مقطع، بدون شک، مرهون تلاش‌ها و مجاهدت‌های این فرمانده دلاور سپاه اسلام است.

ان‌شاءالله که آن رفاقت و همراهی، موجب شفاعت او از همه ما جاماندگان نیز بشود.

سرلشکر محمد باقری

۱۴۰۲/۰۲/۰۴»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود بیشتر بخوانید »