عملیات مرصاد

حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد/ دشمنان ما فقط حرف می‌زنند/ ایران در هیچ نقطه‌ای اشغال‌شدنی نیست



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار حسین سلامی امروز در مراسم گرامیداشت سالروز عملیات مرصاد که در محل برگزاری این عملیات در استان کرمانشاه برگزار شد، اظهار داشت: مرصاد؛ نماد روشن مقاومت است.

وی افزود: عملیات مرصاد صفحه درخشانی از تاریخ ایران است که سیمای فداکاری، روح وفاداری است که درس‌های بزرگ و عبرت‌های سهمگینی به دشمنان خود می‌دهند و نشان می‌دهند این مردم برای دفاع از ارزش‌ها، کرامت‌ها و وطن خود جان خود را فدا خواهند کرد.

بیشتر بخوانید:

مردم ایران دیگر فریب جنجال‌ها و دروغ‌های دشمنان را نمی‌خورند

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: مردم رشید ایران در مقابل قومی منفور و جداشده از ملت که به دشمن پناه بردند و به این ملت خیانت کردند و با سلاح دشمن حمله کردند؛ ایستادند و به خائنان که آرزوی دشمن را با خود همراه آورده بودند فهماندند که رویاهای شیطانیشان روی زمین هیچ وقت تعبیر نخواهد شد.

وی ادامه داد: ایران در هیچ نقطه‌ای اشغال شدنی نیست و مردم ایران هیچ گاه تماشاچی نیستند و به آب و آتش میزنند بر فراز ارتفاعات حضور می‌ابند و آتش‌های دشمن را خاموش و دشمن را ناکام می‌کنند چرا که این خصوصیت مردم ایران است.

سلامی تصریح کرد: نظام آمریکایی در حال افول و نابودی است، قدرت خود را از دست داده و مجبور شده به برجام برگردد و این ما هستیم که شرط تعیین می‌کنیم؛ این یعنی اقتدار ایران، که نتیجه مرصاد کمین‌گاه الهی است، نتیجه از خودگذشتگی و رشادت‌های مردان و زنانی است در این منطقه پرچم دشمن را برزمین زدند و پرچم اسلام و ایران را به اهتراز درآوردند.

وی خاطرنشان کرد: امروز ملت ایران محاسبات دشمن را به غلط انداخته، دشمنان فکر می‌کنند اگر ساعتی برق قطع شود و یا منطقه‌ای با کم‌آبی و خشکسالی مواجه شود، مردم ایران اعتقادات خود را کنار می‌گذارند و بر طبل بیگانگان می‌کوبند.

سلامی گفت: ملت ایران نشان دادند چقدر وفادار هستند و چقدر دشمنان را به خوبی می‌شناسند و فریب خواب آشفته مزدوران را نمی‌خورند.

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه کرد: ملت ایران آگاه، سربلند و بیدار هستند، در این روزها هم باز امواج زیبای بیداری و عطر دل‌انگیز روح جوانمردی و غیرت که از مردمان این سرزمین در فضا منتشر شد بار دیگر شکوه حماسه‌های دیگری را رقم زد و دشمنان ما خار، افسرده و پژمرده شدند و حرفی برای گفتن ندارند چون در فضای نفرت ملت ایران هستند.

وی ادامه داد: ملت ایران خادمان را از خائنان تشخیص می‌دهند و بیگانه‌پرستان را حذف می‌کنند و هرگز به کلام آن‌ها گوش نمی‌دهند، بدانید دشمنان ما فقط حرف می‌زنند و چیزی جزء حرف ندارند و ما در میدان آن‌ها را تجربه کردیم و دیده‌ایم که بی‌حس، بی‌حال و عاجز هستند و حرفی برای گفتن ندارند.

سلامی خاطرنشان کرد: درود خدا بر شهیدان مرصاد و مرصادهای دیگری که به فضل الهی، ملت در کمینگاه‌ها دشمنان نشست و تیر وفاداری خود را از چله کمان رها کردند و بر قلب دشمنان نشاندند.

وی متذکر شد: ما پیشمرگ ملت در میدان‌های سخت و خطر هستیم با مردم تا انتهای پیروزی همراه هستیم، می‌دانیم که بر مشکلات غلبه می‌کنید شکوه صبر و شکیبایی ملت را ستایش می‌کنیم و می‌گوئیم:«ما هستیم، شما هستید و با هم ایران را زیباتر از همیشه با امید و پیروی از یک رهبر بزرگ، عزیز و جانباز حضرت امام خامنه‌ای (معظم‌له) می‌سازیم».



منبع خبر

حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد/ دشمنان ما فقط حرف می‌زنند/ ایران در هیچ نقطه‌ای اشغال‌شدنی نیست بیشتر بخوانید »

روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصاد

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد


روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار مهدی شیرانی‌نژاد از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس است. به بهانه همزمانی با سالگرد عملیات مرصاد بخشی از روایت او درباره این عملیات را با هم مرور می‌کنیم. عملیات مرصاد اگر چه گسترده نبود اما پیچیدگی‌های خاص خودش را داشت.

«به محض اینکه درگیری و پیشروی دشمن در منطقه جنوب شروع شد، همزمان در غرب هم درگیری‌ها آغاز شد. به دلیل شکل جغرافیایی غرب، بیشتر فرماندهان نگران جنوب بودند تا نگران غرب. دفاع در غرب برای ما راحت‌تر از دفاع در جنوب بود و توان دشمن هم در غرب ضعیف بود. به هر حال وقتی خطوط باز شد و دشمن حمله کرد، منطقه وسیعی را اشغال کرد. به تدریج یگان‌ها وارد شدند تا اینکه خبر رسید دشمن به نزدیکی اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه رسیده است.

ربیعی به من گفت سریع به کرمانشاه برو. من هم به کرمانشاه رفتم و مستقیم به قرارگاه در منطقه الهیه آمدم. آنجا به ما گفتند بروید بیمارستان امام حسین (ع) در بیستون، قرارگاه را آماده کنید که من، بیگی و گروه شاهد و همه برادر‌ها را بسیج کردم. قرارگاه را آماده کردند و خط تلفن، بی‌سیم و امکانات مختلف را آوردند. سریع جلسه گرفتیم. یگان‌های غرب و مسئولان یا بعضا جانشین‌هایشان را فراخوان کردیم، چون بعضی مسئولان توی خطوط با دشمن درگیر بودند.‌

می‌دانستیم رو به‌ روی‌ ما منافقین هستند. آن موقع شمخانی، معاون اطلاعات عملیات ستاد کل نیروهای مسلح بود و سردار رشید هم جانشینش بود. محمد باقری هم آن زمان مسئول اطلاعات ستاد کل نیرو‌های مسلح بود؛ این‌ها آمدند. محسن رضایی هم جنوب بود. شمخانی به من توضیحات را داد و ما هم بر همان اساس با برادر‌ها جلساتی داشتیم. هم تلفنی، هم نامه‌ای سعی کردیم مجموعه مخابرات را در جریان بگذاریم.

به خاطر شکل پیوندی که ما مخابراتی‌ها با هم داشتیم، مجبور بودیم خودمان مخابراتی‌ها را توجیه کنیم چون معمولا بعضی وقت‌ها غفلت می‌شد. یگان‌هایی که در غرب بودند نسبت به یگان‌های جنوب ضعیف‌تر بودند؛ لذا مجبور بودیم بیشتر توجیه‌شان کنیم. با برادر بیگی و چند نفر دیگر تقسیم کار کردیم.

در همین اثنا دشمن در حال پیشروی بود. از اسلام‌آباد گذشته و به گردنه چهارزبر آمده بود. درگیری در آنجا به اوج خودش رسید. کم کم یگان‌ها می‌آمدند و حجم نیروی انسانی زیاد می‌شد. البته چون یگان‌ها ضعیف بودند و نیرو‌ها را سراسیمه می‌فرستادند، اغلب نیرو‌ها بدون ابزار و تجهیزات بودند. این نیرو‌ها به صورت خودجوش، بر اساس اعتقاد و تکلیفی که احساس می‌کردند و پیامی که حضرت امام (ره) داده بودند وارد شدند؛ لذا هیچ سازماندهی‌ای نداشتند و جای مشخصی هم قرار نبود بروند. فقط کار خوبی که کردند این بود که این‌ها را کنترل کردند تا به همین شکل وارد منطقه درگیری نشوند، چون واقعا فاجعه اتفاق می‌افتاد.

همین اشکال برای مجموعه مخابرات هم بود. از طرفی آمادگی برای تأمین تجهیزات ارتباطی این حجم نیرو را نداشتیم. با برادر بیگی، فرمانده مرکز شاهد هماهنگ کردیم که هرچی بی‌سیم و امکانات هست، سریع به یگان‌ها واگذار شود تا مشکلی برای ارتباط نداشته باشند. منطقه چهارزبر دائم دست به دست می‌شد. کرمانشاه به شدت بمباران می‌شد و تقریبا خالی شده بود؛ خیلی خلوت بود. وقتی منافقین به اسلام‌آباد رسیدند، ما وارد کرمانشاه شدیم.

در واقع طی دو سه روز درگیری فقط دشمن تک کرده بود و تا سه‌راه اسلام‌آباد آمده و کِرِند را رد کرده بود. وقتی از سه‌راه اسلام‌آباد رد می‌شدم، می‌دیدم یگان‌ها عقب‌نشینی می‌کنند؛ مردم به سمت عقب می‌آمدند و ترافیک زیادی بود. در حقیقت، حمله و پیشروی ما هنوز شروع نشده بود. من زمینی سمت ملاوی آمدم، از ملاوی به پلدختر و سمت سه‌راهی اسلام‌آباد _ کرمانشاه رفتم، ترافیک شدید بود و بنزین نبود. مردم برای برگشتن به عقب مشکلات زیادی داشتند.

زمانی که دشمن خط را در اختیار منافقین گذاشت. منافقین آنقدر سریع جلو آمدند که تقریباً اسلام‌آباد سقوط کرده بود؛ ضمن اینکه برداشتم این است که با اینکه یگان‌هایی از قبل در منطقه بودند یعنی یگان‌های ارتش و یگان‌های سپاه که پشت سرشان بود، هیچ دفاعی از جانب آن‌ها در خطوط صورت نگرفت. دشمن از شمال قصرشیرین آمد و یگان‌ها را دور زد.

وقتی یگان‌های منافقین آمدند به سمت اسلام‌آباد، این یگان‌ها از سمت کرمانشاه آمدند پشت گردنه چهارزبر و وارد درگیری شدند. همین یگان‌هایی هم که آمدند، منسجم نبودند؛ برای نمونه تیم آقای عروج، سازماندهی بسیار قوی‌ای برای عملیات داشتند. تکاور بودند و ظرفیت عملیات خاص نیروی مخصوص را داشتند، ولی اینطور نبود که با شناسایی و برنامه‌ریزی وارد منطقه شوند؛ همین، مشکلاتی ایجاد می‌کرد.

قرارگاه نجف هم بود اما سازماندهی به هم ریخته بود. قرارگاه نجف دو محل را فرماندهی می‌کرد؛ هم منطقه ایلام را که یگان‌های دشمن از سمت مهران وارد شده بودند و هم منطقه چهارزبر را. متأسفانه ارتباطات خوبی نداشتیم. مجبور شدیم چندین دستگاه ماکس را به سمت چهارزبر نصب کنیم بعد ماکس‌ها را به صورت سیار روی خودرو و نزدیک یگان‌ها بردیم. امکان ارتباطی نبود و فرماندهان ما هم در یک نقطه خاص نبودند. عرض جبهه ۲.۵ کیلومتر بود ولی طول داشت. دشمن توپخانه داشت. خمپاره‌انداز‌هایی داشتند که پشت سر آن‌ها بود. فکر نمی‌کردیم درگیری پنج روزه تمام شود.

دشمن پشت دروازه‌های کرمانشاه بود در جنوب هم نزدیک اهواز بود. برداشت‌مان این بود که برای برگرداندن این‌ها زمان زیادی را باید طی کنیم. تصورمان این بود که ارتش دشمن که از سمت ایلام وارد شده است و می‌خواهد استان ایلام را کامل ببندد و بعد از منافقین تحویل بگیرد و در حقیقت بخشی از کرمانشاه و استان ایلام و خوزستان را تصرف کند تا در مذاکرات با دست پر باشد. به دلیل همین تصور، ما به صورت غیر سازمانی بی‌سیم توزیع کردیم. دیگر نگران کد و رمز نبودیم چون اصلا امکان به کارگیری‌اش نبود. هماهنگی‌ها در حد تلگرافی بود. باید می‌رفتیم مسئولان مخابرات یگان‌ها را پیدا می‌کردیم و فرکانس را می‌دادیم تا موقت اتصال برقرار می‌شد. در کل فضای بسیار درهم ریخته‌ای بود.

۴۸ ساعت اول که اوضاع به هم ریخته بود. انسجام نه در سلسله مراتب فرماندهی بود نه در خود سیستم عملیات. کم‌کم وقتی چهارزبر تثبیت و دشمن در آنجا متوقف شد، سازماندهی‌ها به مرور شکل گرفت که البته دو روز طول کشید. فرماندهان همه در منطقه بودند، آیت‌الله هاشمی در الهیه بود و شمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) اما این طور نبود که دائماً آنجا باشند. جلساتی داشتند و نفراتی را می‌فرستادند توی یگان‌ها تا کم‌کم این انسجام شکل گرفت.

چهار ـ پنج روز بعد از عملیات تقریباً اوضاع روشن و بهتر شد. ماکس‌ها جواب داد. البته باید بگویم با وجود همه این مشکلات، مجموعه مخابرات انسجام خوبی داشت چون ما درگیر رزم نبودیم. خیلی سریع همدیگر را پیدا کردیم. برای بعد برنامه‌ریزی می‌کردیم و سؤالات‌مان را هم از شمخانی می‌پرسیدیم که برای بعد چه کنیم.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »

روایت مادر شهید از عقد آسمانی پسرش در عملیات مرصاد

روایت مادر شهید از عقد آسمانی پسرش در عملیات مرصاد


روایت مادر شهید از عقد آسمانی پسرش در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جهادگر شهید ناصر جلالی ۲۸ آبان ماه ۱۳۴۳ در نجف‌آباد متولد شد. دومین فرزند خانواده بود. با پست سر گذاشتن دوره پپر شور کودکی راهی مدرسه شد. در کنار درس خواندن، در کار‌های کشاورزی به یاری پدرش می‌رفت. تابستان‌ها حرفه مکانیکی را دنبال می‌کرد. ناصر انجام واجبات دین را زودتر از سن تکلیف آغاز کرد و تا می‌توانست در مسجد و مجالس مذهی حاضر می‌شد. از ویژگی‌های بارز اخلاقی‌اش می‌توان به فعال بودن، زرنگ بودن، مهربانی و با گذشت بودن اشاره کرد. زمانی که درگیری‌های انقلابی مردم به اوج خود رسید، هم‌دل و همپا با دیگر آزادی خواهان در صحنه درگیری و تظاهرات حاضر می‌شد. پس از پیروزی انقلاب به ارگان جهاد پیوست و خالصانه فعالیت داشت.

 وقتی دشمن گلول تانک‌های خود را به سوی مردم بی‌دفاع شهر‌های مرزی نشانه گرفت و امام خمینی فرمان دادند که مردان بدون لحظه‌ای درنگ به مناطق جنگی بشتابند، آقا ناصر امر رهبرش را به دیده نهاد و در گردان زرهی جهاد به جبهه‌های حق علیه باطل رفت. سال‌های زیادی را بدون آوردن هیچ بهانه‌ای در نبرد با دشمن پشت سر گذاشت. هرگاه دچار مجروحیت می‌شد، خم به ابرو نمی‌آورد و بعد از بهبودی نسبی دوباره به جبهه می‌رفت. حتی یک بار که به شدت از ناحیۀ سر مجروح و در بیمارستان مشهد بستری شده بود. بعد از کمی بهبودی برای حضور در عملیات مرصاد، از گردان زرهی به گردان مهندسی رفت و به عنوان مکانیک به اسلام‌آباد غرب رهسپار شد، در حالی که دلاورانه در مقابل منافقان ایستادگی می‌کرد. ناصر حلالی سرانجام در پنجم مرداد سال ۱۳۶۷ مصادف با شب عید قربان در عملیات مرصاد با اصابت ترکش به سر و سینه به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد. جسم پاکش که به سختی قابل شناسایی بود، بعد از بازگشت به زادگاهش در نجف آباد آرام گرفت.

مادر شهید روایت کرده است: هنوز بهبودی نسبی‌اش را به دست نیاورده بود که مصمّم‎تر از قبل عزم رفتن به جبهه را کرد. من که توانایی مخالفت با او را نداشتم قرآن آوردم تا او را بدرقه کنم. وقتی از زیر قرآن رد شد، گفت: «مادر جان من تصمیم خود را گرفته‏ام، ان‎شاءاله این بار شهید خواهم شد. این کار‌های شما فایده ندارد.» پاسخ دادم: «این حرف‏ها را نزن. می‏روی و پیروز بر می‏گردی.» گفت: «مادر جان می‏خواهم در راه حق کشته شوم. این خود پیروزی است.» رو به سویش کردم و پرسیدم: «چون پا‌های شما آسیب دیده شاید معافت کنند. بهتر نیست اقدام کنی؟!» قاطعانه پاسخ داد: «به خدا و قرآن پیامبر گونه سوگند که می‏روم تا به هدفم برسم.»

 

خواهر شهید درباره برادرش گفته است: علاوه بر اخلاق نیکی که داشت مهمان‌نواز هم بود. یادم است، گاهی اوقات که با بچه‌های محله بازی می‌کرد به خانه می‌آمد و از مادرم می‌پرسید: «غذا چه داریم؟ می‎خواهم دوستانم را به خانۀ‌مان دعوت کنم.» مادرم هم غذا را آماده می‌کرد و به آن‌ها می‌داد.

وی افزود: روزی عشایر به شهر ما آمدند و آن جا مستقر شدند. در همان حین موسی به خانه آمد و گفت: «مادر جان لباس یا خوارکی اضافی اگر داریم بدهید تا برای آن‌ها ببرم. مادرم نیز مقداری خوراکی و لباس آماده کرد و به ایشان داد.»

مادر شهید روایت کرده است: یک شب مادر شهید علی عسگری به خانه‌ی ما آمد و گفت: من یک خوابی درباره‌ی ناصر دیده‌ام. بگو ببینم چه خوابی دیده‌ای؟! گفت: «خواب دیدم ناصر دارد در آسمان پرواز می‌کند و بیرق‌هایی بزرگ که نام یا صاحب‌الزمان (عج) روی آن‌ها نوشته را در دست دارد! گفتم ان‌شالله به مکه می‌رود.

وی بیان کرد: همان شب یکی از دوستان ناصر زنگ زد و به او گفت که عملیاد مرصاد نزدیک است و اگر می‌خواهید بیا! من دیدم ناصر از خانه بیرون رفت و با تعدادی نقل که خریده بود برگشت! خندیدم و به او گفتم: انگار قصد عقد کردن داری ناصر؟! او نیز خندید و گفت آری خدا به خواهد عقد نزدیک است. بعد از شهادتش فهمیدم که منظورش از عقد همان عقد آسمانی شهادت بود!

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

روایت مادر شهید از عقد آسمانی پسرش در عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »

فیلم/ داعشی‌های دهه شصت ایران را می‌شناسید؟

اعلام مبنای فقهی و حقوقی اعدام‌های سال ۱۳۶۷



شمارش معکوس برای اخراج منافقین از آلبانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت آیت‌الله بهشتی و همراهان ایشان، همایش بزرگداشت شهدای هفتم تیر به همت پژوهشکده تاریخ معاصر و با همکاری مجموعه فرهنگی شهدای هفتم تیر (سرچشمه)، دوشنبه ۷ تیر ۱۴۰۰، در مؤسسه فرهنگی شهدای هفتم تیر (محل وقوع این حادثه تروریستی) برگزار شد.

در آغاز این همایش، دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، از دشواری‌هایی که در کار تهیه نشریه «شهرآشوب» (سیزدهمین شماره نشریه کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور) وجود داشت سخن گفت و پس از آن با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری درباره اهمیت تاریخ اظهار کرد: حضرت آقا در بیانیه گام دوم به تاریخ و لزوم پرداختن جوانان به تاریخ اشاره می‌کنند و بر این نکته تأکید می‌کنند که تاریخ را از اهلش بشنوید و اگر تاریخ را از قلم‌ها و زبان‌های منحرف بشنوید حقایق قلب می‌شود و آن‌طور که در فرمایشات دیگرشان بود، جای شهید و جلاد عوض می‌شود.

با این صحبت مقدماتی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر وارد بحث واقعه هفتم تیر شد و درباره آن گفت: درست است که درباره این واقعه و آن تابستان خونبار به مناسبت‌های مختلف مراسم برگزار می‌شود، اما به نظر من آن‌چنان که باید و شاید، ما به این ماجرا و کلا رویدادهای مربوط به دهه ۱۳۶۰ نپرداخته‌ایم و ازهمین‌رو، دشمنان توانسته‌اند با تحلیل‌های غلط و ناروای خود در خصوص اتفاقات این دهه، ذهن جوانان ما را مغشوش کنند و جلادی که خون بیش از پانزده‌هزار نفر از مردم و شخصیت‌های این کشور را بر گردن دارد مظلوم نشان دهند و مدعی حقوق بشر شوند.

او در ادامه به شبهاتی اشاره کرد که درباره وقایع دهه ۱۳۶۰ مطرح می‌شود و درباره آنها این چنین اظهار کرد: یکی از این شبهات این است که نظام و نیروهای انقلابی در قبال جریان‌ها و گروه‌ها بردباری نداشتند و آنها را به موضع درگیری‌های مسلحانه کشاندند. بعد در ریشه‌یابی این اتفاقات، آنها را رویدادهای زندان‌های قبل از انقلاب برمی‌گردانند و به‌ویژه بر فتوایی انگشت می‌گذارند که درباره نجس بودن مارکسیست‌ها صادر شد و موجب گردید جریان اسلامی تابع مرجعیت شیعه، دربرابر آن جریان‌ها نوعی فاصله‌گذاری را رعایت کنند.

دکتر حقانی با غیرواقعی خواندن این تحلیل‌ها، ریشه این مشکلات را نه به سال‌های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶، بلکه به مشروطه بازگرداند و گفت: مشروطه و تحولات پس از آن، یعنی ظهور و بروز جریان‌های غربی و بعد از آن جریان‌های مارکسیستی در کشور خودبه‌خود اختلافاتی را به‌وجود آورد. می‌بینیم ادامه آن جریانی که آن دوره با شیخ‌فضل‌الله نوری درگیر بود، یعنی همان جریان غرب‌گرا، امروز با نظام اسلامی درگیر است و آن حرف‌هایی که جریان‌های غرب‌گرا علیه مرحوم شیخ‌فضل‌الله نوری می‌گفتند امروز در خصوص نظام اسلامی گفته می‌شود.

او در ادامه به مسیر شکل‌گیری و رشد جریان روشنفکری دینی اشاره کرد و گفت: جریان روشنفکری دینی از دل همین اتفاقات زاده می‌شود و ما شاهد جریانی هستیم که به سمت اسلام منهای روحانیت می‌رود که البته در دهه ۱۳۵۰ و اوخر دهه ۱۳۴۰ خیلی جدی‌تر و شفاف‌تر علنی می‌شود. در این دوره، برای جوان‌های ایرانی مخصوصا آنهایی که پرشور و اهل مبارزه بودند، یک چهره کاملا متحجرانه از روحانیت شیعه ارائه می‌شود.

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در بخش دیگری از سخنان خود، از موضع‌گیری جریان روحانیت شیعه در برابر جریان یادشده سخن گفت و به این نکته اشاره کرد که در ابتدای فعالیت این جریان، حتی از وجوهات شرعی به آنها کمک داده می‌شد، ولی وقتی دیدند که این جریانی که به عنوان جریان دینی به آن امید بسته بودند به سمت تفکرات التقاطی رفته است نسبت به آن حساس شدند، اما باز هم با احتیاط با آن برخورد می‌کردند.

وی در ادامه برای نمونه، حساسیت‌های شهید آیت‌الله مطهری نسبت به این جریان را که در دو اثر ایشان جلوه یافته است تشریح کرد و گفت: شهید مطهری در پاورقی‌های کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با مهندس بازرگان و سران فکری نهضت آزادی به‌ویژه درمورد کتاب «راه طی‌شده»، که مبنای کار سازمان مجاهدین خلق بود، بحث و گفت‌وگوی جدی دارد و اشکالات عمیقی به این کتاب وارد می‌کند.

نامه شهید مطهری به امام خمینی، که در سال ۱۳۵۶ نوشته شد، اثر دیگری بود که دکتر حقانی به آن اشاره و آن را نمود دیگری از جریان‌شناسی درست این استاد مجاهد نسبت به جریان التقاطی مجاهدین عنوان کرد. سخنان وی درباره این اثر چنین بیان شد: این نامه در سال ۱۳۵۶ نوشته شده است، ولی ایشان اشاره می‌‎کند که دو سال پیش از اروپا هم یک چیزی برای شما [: حضرت امام] نوشتم؛ یعنی در سال ۱۳۵۴ شهید مطهری چنین بحصی را با حضرت امام مطرح می‌کند. ایشان به نفوذ افکار مارکسیستی در محافل مذهبی اشاره می‌کنند و اینکه آنها نماز را در حد یک امر سیاسی و حزبی تنزل می‌دهند. بعد هم اشاره می‌کنند به سازمان مجاهدین و می‌گویند: اینها از حزب به انشعاب مذهبی رسیده‌اند.

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر پس از بیان اینکه در سال ۱۳۵۶، شهید مطهری تبدیل شدن آنها به یک فرقه را کاملا پیش‌بینی کرده بود، سخنان خود را ادامه داد: نکته دیگری که شهید مطهری در این نامه به آن اشاره می‌کنند این است که آنها می‌گویند ما به خودکفایی رسیده‌ایم که عنوان دیگر همان اسلام منهای روحانیت است؛ یعنی ما در فهم اسلام و قرآن احتیاجی به روحانیت نداریم و خودمان خودکفا هستیم. البته تز اسلام منهای روحانیت تقریبا از نهضت آزادی شروع شد و سپس به گروه‌های دیگر نظیر گروهک فرقان نیز تسری پیدا کرد و فقط مختص سازمان مجاهدین خلق نبود.

دکتر حقانی در بخش دیگری از سخنان خود به دیدگاه‌های مختلفی اشاره کرد که درباره انقلاب اسلامی مطرح است و یکی از این دیدگاه‌ها را نقش قائل شدن برای گروه‌های مختلف در پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرد و گفت: در سیزدهمین شماره نشریه کتاب ماه یادآور سعی شده است دیدگاه‌های مختلف که با بعضی از آنها هم موافق نیستیم، آورده شود تا خوانندگان خودشان قضاوت کنند. یکی از مسائل محوری که در این نشریه مطرح می‌شود و به نظر من مسیر تحلیل درست وقایع دهه ۱۳۶۰ را منحرف می‌کند این است که مدعی هستند گروه‌های مختلف در انقلاب اسلامی نقش داشتند و بعد انحصارطلبی باعث شد آنها حذف شوند.

وی در پاسخ به این تحلیل گفت: ما منکر آن نیستیم که گروه‌های بسیاری با رویکردهای متفاوت و اهداف مختلف با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند، اما تنها نهادی که در ایران، قدرت بسیج‌گری داشت روحانیت شیعه بود و اتفاقا جریان‌های دیگر با عناوین مختلف خودشان را به روحانیت شیعه وصل می‌کردند تا از ظرفیت بسیج‌گری آن استفاده کنند. نهضت آزادی با پهلوی مبارزه می‌کرد برای رژیم مشروطه سلطنتی و کسی را نتوانسته بود پای کار بیاورد تا جمع کثیری وارد مبارزه بشوند. سازمان مجاهدین هم همین‌طور؛ ابتدای کار یک سری جوان بودند که دغدغه داشتند و آمدند پای کار و دست به اسلحه بردند هرچند روش مسلحانه جواب نمی‌داد و مردم هم با آنها همراهی نکردند. گروه‌های چپ هم که هیچ جایگاهی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی نداشتند.

حکم امام خمینی درباره اعدام‌های سال ۱۳۶۷ ، هم مبنای فقهی دارد و هم مبنای حقوقی

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد نیازی، رئیس سابق سازمان قضایی نیروی مسلح، سخنران دوم این همایش بود که حکم امام خمینی درباره اعدام‌های دهه ۱۳۶۰ را موضوع سخنان خود قرار داد. وی با اشاره به اینکه درباره این حکم، سؤالات و شبهات بسیاری مطرح می‌شود، برای بررسی این شبهات و پاسخ به آنها به دهه ۱۳۶۰ و اوضاع کشور در آن زمانه گریز زد و گفت: حکم امام در سال ۱۳۶۷ صادر شد. در آن زمان ما عقب‌نشینی‌هایی در جبهه داشتیم و شرایط اقتضا می‌کرد که جنگ پایان یابد و ازهمین‌‎رو حضرت امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتند. در پی این امر، دشمنان با این تحلیل که ایران به دلیل ضعف، این قطعنامه را پذیرفته است به این نتیجه رسیدند که امروز روز ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی است؛ بنابراین از یک‌سو صدام قطعنامه را نپذیرفت و از سوی دیگر منافقین به عملیات فروغ جاویدان دست زدند و از مرزهای غربی کشور و سر پل ذهاب راهی کرمانشاه شدند. برنامه منافقین پس از رسیدن به کرمانشاه این بود که دولت موقت خود را اعلام کنند و نیروهای خود را به شهرهای همدان، قزوین و تهران برسانند، اما به لطف خدا عملیات مرصاد شکل گرفت و منافقین شکست مفتضحانه‌ای خوردند.

نیازی در ادامه با اشاره به بخشی از جنایت‌های منافقین اظهار کرد: منافقین در دهه ۱۳۶۰ هفده‌هزار نفر را ترور کردند و در زمان جنگ نیز، صدام و نیروهای حزب بعث با کمک‌های اطلاعاتی آنها تهران و شهرهای دیگر را موشک‌باران می‌کردند.

رئیس سابق سازمان قضایی نیروی مسلح با این مقدمه به بررسی حکم امام پرداخت و گفت: عملیات مرصاد در ۷ مرداد ۱۳۶۷ رخ داد و حکم حضرت امام دو روز بعد از عملیات مرصاد صادر شد. در مقدمه حکم امام به جنایت‌های منافقین، ارتداد سران آنها، محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک این گروه در شمال، غرب و جنوب با همکاری حزب بعث، ضربات ناجوانمردانه آنها علیه نظام و مردم اشاره شده است. این مقدمه نشان می‌دهد که امام هم از ناحیه منافقین و هم از ناحیه کسانی که در زندان به‌سر می‌بردند و بر سر موضع نفاق خود پافشاری می‌کردند احساس خطر می‌نمودند؛ ازهمین‌رو آنها را محارب و محکوم به اعدام می‌دانند.

وی در ادامه از شبهاتی که درباره این حکم مطرح است سخن گفت و درباره آنها چنین بیان کرد: یکی از این شبهات این است که آنها داشتند دوران محکومیت خود را سپری می‌کردند؛ حال‌آنکه چنین نبود و آنها از داخل زندان با منافقین بیرون زندان ارتباط داشتند و خودشان را برای این عملیات آماده کرده بودند. به گفته منافقینی که بعد از عملیات مرصاد بازداشت شدند بنا بود نیروهای منافقین بعد از رسیدن به تهران، به اولین جایی که می‌روند زندان‌ها باشد و منافقین زندانی را آزاد کنند.

نیازی در ادامه به شبهات مطرح‌شده از سوی آیت‌الله منتظری اشاره کرد و پس از بیان اینکه ولایت فقیه دو شأن حکومت و قضاوت را دارد گفت: آیت‌الله منتظری می‌گفت با توجه به اینکه حضرت امیر(ع) در جنگ جمل اسیران را نکشت، چرا حضرت امام چنین حکمی داد؟

وی در پاسخ به این شبهه، به تفاوت مفهومی «محارب» و «باغی» اشاره کرد و درباره «بُغات» افزود: بغات دو دسته هستند؛ اسیران یک دسته را می‌شود کشت و اسیران دسته دیگر را نمی‌شود کشت. دسته اول کسانی هستند که در جنگ شکست می‌خورند، اما تشکیلات و فرماندهی‌شان باقی است؛ مثل جنگ صفین. در این وضعیت، باید اسیران را کشت؛ چراکه اگر چنین نشود، بعد از آزادی، دوباره خود را بازسازی می‌کنند و صف جنگ بازمی‌گردند. در دسته دوم، فرماندهان و تشکیلات هم از بین می‌روند؛ مثل جنگ جمل؛ در این حالت دیگر نباید اسیران را کشت.      

نیازی با این مبنای فقهی گفت: در عملیات مرصاد، منافقین شکست خوردند، اما فرماندهی و تشکیلات آنها پابرجا بود؛ بنابراین باید اسیران آنها کشته می‌شدند.

رئیس سابق سازمان قضایی نیروی مسلح پس از بیان مبنای فقهی حکم امام خمینی، وارد بحث حقوقی آن شد و اظهار کرد: حکم امام مبنای حقوقی هم دارد و کاملا قانونی است. براساس مواد ۱۹۸ قانون حدود و قصاص که در سال ۱۳۶۱ به تصویب رسید، هر گروه یا جمعیتی متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند، تمام افراد و هوادارانی که موضع آن گروه یا جمعیت را ‌می‌دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف سازمان فعالیت و تلاش مؤثر دارند محارب‌اند اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند. براساس ماده ۱۹۹ این قانون هم هر فرد یا گروهی که طرح براندازی حکومت اسلامی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیه کند و نیز کسانی که با آگاهی و اختیار وسایل و

اسباب کار و سلاح در اختیار آنها بگذارند محارب و مفسد فی‌الارض می‌باشند.

جنایت‌های منافقین درست تبیین نشده‌اند

زهره سادات لاجوردی، فرزند شهید اسدالله لاجوردی و نماینده مجلس شواری اسلامی، سخنران دیگر این همایش بود که سخنان خود را با اقدامات تروریستی منافقین در سال ۱۳۶۰ آغاز کرد و گفت: مجاهدین خلق با نفوذ در نهادها و سازمان‌های تازه‌تأسیس‌یافته، خود را در مناصب مهم مشغول کردند تا ضربه کاری به نظام جمهوری اسلامی بزنند تا به خیال خام خود، نظام را با حذف افراد مهم ساقط کنند.

وی در ادامه از موضوع نفوذ سخن گفت و با اشاره به کشمیری، درباره تلاش‌های شهید لاجوردی برای پیگیری پرونده ترورهای سال ۱۳۶۰ اظهار کرد: شخصی مثل شهید لاجوردی پیگیر این پرونده بود و سرنخ‌هایی برای گشایش آن یافته بود، اما با نفوذ عده‌ای نگذاشتند این تلاش‌ها به نتیجه برسد.

این نماینده مجلس شواری اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این تعبیر شهید لاجوردی در وصیت‎نامه خود که «منافقین انقلاب از مجاهدین خلق خطرناک‌ترند» از مقاله‌ای سخن گفت که سعید حجاریان به فاصله کوتاهی پس از شهادت ایشان منتشر کرد. وی دراین‌باره اظهار کرد: حجاریان در این مقاله که با عنوان دشمن‌شناسی وارونه نشر یافت می‌گوید که لاجوردی همواره می‌گفت شما از منافقین بدتر و خطرناک‌ترید. او در ادامه این نوع دشمن‌شناسی شهید لاجوردی را وارونه معرفی می‌کند و دشمن واقعی را آمریکا می‌داند. حال‌آنکه این دشمن‌شناسی، دشمن‌شناسی دقیقی بود و آنچه بعدها روی داد به‌خصوص فتنه سال ۱۳۸۸ گویای درستی این دشمن‌شناسی بود.

پایان‌بخش سخنان زهره سادات لاجوردی انتقاد از عدم تبیین اقدامات این سازمان تروریستی بود که چنین بیان شد: آیا کسی هست که بتواند از اقدامات داعش حمایت کند؟! منافقین دست داعش را در جنایت و آدم‌کشی از پشت بسته بودند، اما به دلیل اینکه این جنایت‌ها درست تبیین نشده‌اند عده‌ای در داخل درباره اعدام‌های دهه ۱۳۶۰ شبهه‌پراکنی می‌کنند و از سوی دیگر به دلیل انفعال ما در سیاست خارجی، در خارج هم کشورهایی که داعیه حقوق بشر دارند به جنایتکارانی مثل منافقین پناهندگی می‌دهند.

با وجود آلترناتیو سازمان مجاهدین خلق برای نظام جدید، سخن و طرح آنها در بین مردم انقلابی جایگاهی نداشت

جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نویسنده و مورخ، سخنران دیگر این همایش بود که موضوع سخنان خود را خاطرات خود از این گروه تروریستی قرار داد و گفت: با توجه به اینکه از سال ۱۳۵۱ در زندان با اعضای این سازمان حشر و نشر داشتم، از همان زمان با خواندن نوشته‌های آنها متوجه شدم که این گروه، هم دچار انحراف فکری است و هم در کارش صداقت ندارد، یعنی دچار نفاق است.

وی در ادامه از چالش‌های خود با اعضای سازمان در زندان سخن گفت و دراین‌باره اظهار کرد: قبل از اینکه جریان انشعابات آنها در سال ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ رخ دهد و التقاطی بودن اندیشه آنها هویدا شود، در بحث با آنها متوجه شده بودم که آنها ‌آن‌قدرها که برای مارکسیست‌ها اهمیت قائل بودند برای مسلمانان ارزش قائل نبودند.

منصوری پس از آن، با اشاره به فضای کشور و مردم در سال ۱۳۵۷ و در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی، گفت: با وجود آلترناتیو سازمان مجاهدین خلق برای نظام جدید، سخن و طرح آنها در بین مردم انقلابی جایگاهی نداشت و ازهمین‌رو آنها در ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا به شکل مزوّرانه خود را طرفدار نظام جمهوری اسلامی نشان دادند و در مناصب مهم نفوذ کردند.

وی در ادامه پس از اشاره به گوشزدهای خود به مقامات مختلف درباره نفاق این گروه گفت: براساس گفته مایکل براند، از سال ۱۳۶۴، سازمان‌های اطلاعاتی غرب با همکاری منافقین، به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی ایران بر سه پایه مردم، اسلام و رهبری قرار دارد و برای ضربه زدن به آن، باید این سه پایه از هم جدا شوند. بنابراین از همان زمان، نفوذ در ارکان نظام جمهوری اسلامی به منظور جدا کردن این سه رکن و درنتیجه ضربه زدن به نظام را در دستور کار قرار داده‌اند. در صبح ۸ تیر ۱۳۶۰ نیز منافقین و نیز رسانه‌های دنیا اعلام کردند که کار نظام تمام است، اما حضور مردم در مراسم تشییع شهدای این حادثه تروریستی در ۹ تیر نشان داد که آنها چقدر اشتباه کرده‌اند.    

مجاهدین زمانی طرح براندازی خود را شروع کردند که حتی فرمانده کل قوا فرمانده برانداز بود

حجت‌الاسلام‌والمسلمین مصطفی پورمحمدی، رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سخنران دیگر این همایش بود که در سخنان خود به دو نکته اشاره کرد. نکته نخست وضعیت کشور در زمانه شروع اقدامات براندازانه سازمان مجاهدین خلق بود که چنین بیان شد: در حوادث دهه ۱۳۶۰، ایران درگیر جنگ بود و وضعیت منطقه خوزستان به گونه‌ای بود که برای جلوگیری از پیشروی دشمن در خاک ایران، طرح به آب انداختن این منطقه مطرح شد. در چنین شرایطی که ما زیر شدیدترین فشارهای دشمن بعثی قرار داشتیم، مجاهدین طرح براندازی خود را شروع کردند و حتی فرمانده کل قوا فرمانده برانداز بود. در چنین شرایطی، بیانات امام و حضور مردم و شکل‌گیری انسجام اجتماعی بود که باعث شد کشور با اقتدار نه تنها در برابر دشمن داخلی، بلکه در برابر دشمن خارجی ایستادگی کند.

نکته دومی که پورمحمدی از آن سخن گفت درباره تاریخ‌نگاری بود که با اشاره به زحماتی که برای تهیه سیزدهمین شماره نشریه کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور با عنوان «شهرآشوب» کشیده شده است بیان شد. وی گفت: نمی‌شود به کسی گفت پیش‌داوری نداشته باشد، ولی وقتی تاریخ را می‌نویسیم سعی کنیم صادقانه تاریخ را بنویسیم و گرایش‌های خود را بر گزارش‌های تاریخی تحمیل نکنیم. اگر بخواهیم مقتدر باشیم، باید صادق باشیم. با دروغ و فریب و نیرنگ نمی‌شود صلابت داشت.

سؤالات جامعه درباره رویدادهای دهه ۱۳۶۰ بی‌جواب مانده است

در بخش پایانی همایش، جواد موگویی، روزنامه‌نگار و تاریخ‌پژوه و دبیر تحریریه نشریه کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، سخن گفت. او با اشاره به تلاش‌های انجام‌شده برای آماده‌سازی و انتشار این نشریه گفت: ما در این شماره، با چهل تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق و شاهدین آنها در پیش و پس از انقلاب اسلامی مصاحبه و این سازمان را در چهار محور زیر بررسی کردیم: ۱. پیشینه و چگونگی شکل‌گیری سازمان؛ چگونگی انتقال رهبری سازمان به مسعود رجوی؛ ۳. بررسی این موضوع که آیا می‌شد با سازمان کنار آمد؛ ۴. چگونگی نفوذ اعضای سازمان در دستگاه‌های حکومت.

موگویی در ادامه با اشاره به شبهاتی که درباره رویدادهای دهه ۱۳۶۰ مطرح است اظهار کرد: اینها سؤالات جامعه است که بی‌جواب مانده است. آقای نیازی شجاعت به خرج دادند و مبانی فقهی و حقوقی اعدام‌های سال ۱۳۶۷ را بیان کردند. چرا ما با وجود حقی که داشتیم این گونه منفعل هستیم و چرا حقایق آن دهه را بازگو نمی‌کنیم؟! نسل اول و دوم انقلاب باید خاطرات خود را بگویند تا برای تاریخ بماند.

در پایان این همایش، با حضور آقایان دکتر منصوری، حجت‌الاسلام‌والمسلمین پورمحمدی، دکتر موسی حقانی و… از سیزدهمین شماره نشریه کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور با عنوان «شهرآشوب» رونمایی شد.



منبع خبر

اعلام مبنای فقهی و حقوقی اعدام‌های سال ۱۳۶۷ بیشتر بخوانید »

عمل خدومانه مسوولان ایستادن در خط شهید صیاد شیرازی است

«خدمتگزاری خالصانه به مردم»؛ بزرگترین درس شهید صیاد شیرازی برای مسئولان


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ۲۱ فروردین سالروز شهادت یکی از فرماندهان بزرگ دوران دفاع مقدس و از دلاورمردان ارتش است که یاد و نام او همواره در ذهن و خاطره مردم ایران زمین باقی خواهد ماند. سپهبد شهید علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش در دوران دفاع مقدس و جانشین رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح بود و کارنامه درخشانی در عملیات‌هایی چون طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و ده‌ها نبرد دیگر دارد. فرماندهی او در ابتدای انقلاب اسلامی و در مقابله با عناصر ضد نظام جمهوری اسلامی در غرب کشور و نیز عملیات مرصاد از مهمترین اقدامات و فعالیت او در دوران کاری‌اش است.

مهدی صیاد شیرازی فرزند سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» متولد سال ۱۳۶۰ در تهران و فارغ‌التحصیل دکترای رشته روابط بین‌الملل از دانشگاه علامه طباطبایی است که به مناسبت سالروز شهادت پدر خبرنگار دفاع مقدس دقایقی را با وی به گفت‌وگو نشسته که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

دفاع‌پرس: جناب صیاد شیرازی، التزام فکری و عملی پدر را نسبت به ولی فقیه و اطاعت از اوامر رهبری چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایشان در التزام فکری و عملی به ولایت فقیه در رتبه اول قرار داشت و درجه یک بود. محور حیات، فکر، عمل و تمام قدرت و هم و غمش این بود که تابع محض ولی زمانه خود باشد. در زمان رهبری امام خمینی (ره) مطیع اوامر ایشان بود؛ اوایل انقلاب و دوران دفاع مقدس و قبل از انقلاب تماما سعی می‌کرد با توجه به رهنمود‌های امام راحل در فضایی که قرار داشت، حرکت کند و برای مدیریت این فضا در ارتش و نیرو‌های مسلح به نحو احسن آنچه که باید فکر و عمل کند را انجام می‌داد.

در دوره امام خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) نیز یک رابطه اطاعت‌گونه و در عین حال دوستانه بین ایشان و معظم له وجود داشت، چرا که از ابتدای انقلاب در زمانی که اصفهان بود و فعالیت‌های ویژه‌ای را در ارتش اصفهان پی گرفته بود، گزارشاتی را خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی ارسال می‌‎کرد و از ایشان مشورت می‌گرفت و سعی می‌کرد با تمام توان و قدرت اوامر ایشان را اجرایی کند.

عمل خدومانه مسوولان ایستادن در خط شهید صیاد شیرازی است

دفاع‌پرس: از نظر شما کدام ویژگی شهید باعث شد که از دیگر شهدای دفاع مقدس متمایز باشد و نظر ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی را به خود معطوف کند؟

چند ویژگی شاخص و مطرح ایشان داشت که می‌تواند او را از دیگران متمایز کند، اول اخلاص او بود، اینکه تنها برای خدا اهداف را دنبال می‌کرد. نکته بعدی صداقتش بود که سعی می‌کرد در همه امور صادق باشد و در ابتدای جلسات این آیه شریفه که می‌فرماید «وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیراً» را قرائت می‌کرد. عبادت کثیر داشت و از لحاظ عبادی رابطه‌اش با خدا و اهل بیت (ع) به خصوص امام زمان (عج) از دوران کودکی و تا پایان شهادت بسیار خوب بود. مسئله دیگر اینکه خودش را سرباز امام زمان (عج) و سرباز ولایت می‌دانست، دعای عهدش ترک نمی‌شد و عاشقانه دوست داشت یکی از یاران حضرت حجت (عج) باشد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در زمان شهادت پدرم فرمودند «صیاد شایسته شهادت بود، حیف بود در بستر از دنیا برود، باید با شهادت از دنیا می‌رفت» و به مناسبت‌های مختلفی درباره‌ ایشان صحبت می‌کردند، اینکه فرمودند «صد‌ها خاطره از منطقه خوزستان و کردستان باقی مانده که باید حفظ شود، اینکه اگر برای شهید صیاد شیرازی بخواهند فیلمی بسازند، صرفا برای این شهید نیست بلکه تاریخ انقلاب اسلامی را می‌توانند نمایش دهند چرا که این شخصیت با فعالیت‌های انقلابی عجین بود». شهید با وجود ارتشی بودن یک بسیجی بود. همان ابتدای شهادت رهبر معظم انقلاب اسلامی بر سر مزار شهید حاضر شده و فرموده بودند «دلم برای صیاد تنگ شده» که این عنوان صیاد دل‌ها از همان زمان باب شد.

دفاع‌پرس: دلیل اینکه یک فرد ارتشی با آموزش‌هایی که در دوره پهلوی دیده، قبل از پیروزی انقلاب به سمت جریان انقلاب کشیده شد، چیست؟

به عشق و علاقه‌اش نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی بازمی‌گردد. دوست داشت در این مسیر و راه تشکیل حکومت اسلامی سهیم باشد. حکومت پهلوی را یک حاکمیت خائن و فاسد می‌دانست، علیرغم اینکه در ارتش آن دوران خدمت می‌‎کرد، ارتشی که نشات گرفته از هوا‌های نفسانی بود؛ لذا هرجا در دوران پهلوی مغایر با اعتقاد، فکر و راه اسلام و اهل بیت (ع) مواجه می‌شد مبارزه می‌کرد و بار‌ها هم دستگیر شده و زندان رفت. قبل از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، حکم اعدامش صادر شد و خودش می‌گفت تعدادی از نزدیکانش گزارش او را به ساواک داده بودند و بازداشت شد. بعد از انقلاب تا پای جان ایستاد. برای خواندن نماز اول وقت از مافوقش اخطار گرفته بود. قبل از انقلاب به زبان انگلیسی و علم ریاضی مسلط بود. با زبان انگلیسی در کلاس‌های زبان تبلیغ اسلام می‌کرد تا صرفا درس نداده باشد و روی محتوای آن حساس بود.

عمل خدومانه مسوولان ایستادن در خط شهید صیاد شیرازی است

دفاع‌پرس: شهید صیاد در دوران دفاع مقدس خدمات زیادی در ارتش داشت، از نظر شما مهمترین خدمت ایشان در آن دوران چیست؟

همه خدمات او قابل ستایش است، اما برخی برهه‌ها حساس بود. برای مثال زمان دفاع مقدس که فرماندهی نیروی زمینی را برعهده گرفت و جزو هسته‌های مهم و موثر نظامی در آن مقطع محسوب می‌شد این خدمات عیان‌تر بود. جزو فرماندهان ویژه دفاع مقدس بود و مجاهدت‌هایی که در کردستان و خوزستان در عملیات‌های مختلف به ویژه در مرصاد برای دفع منافقین داشت، حماسه بزرگی آفرید. بعد از آن مسوولیت‌های دیگری چون معاونت بازرسی ستاد کل ارتش و جانشینی رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح را برعهده داشت.

دفاع‌پرس: نگاه شهید نسبت به شهادت چه بود؟ هیچگاه پیش بینی می‌کرد شهید شود.

شهادت برای او فوزی عظیم و نعمت بود. پاک شدن از همه گناهان و خطا‌ها بود. به شهادت عشق داشت و از اولی که وارد میدان انقلاب شد جانش را کف دستش گرفته بود و هیچ‌جا در کار‌ها و برنامه‌ها کم نمی‌گذاشت و سعی می‌کرد با تمام قدرتی که داشت به میدان بیاید و حرفی که باید را بزند؛ لذا به شهادت نگاه معنوی و حقیقی داشت، نگاهش به مرگ و حیات، عالم برزخ و قیامت حقیقت‌محور بود و به معنای واقعی کلمه به خدا ایمان داشت. نمونه بارز این را در وصیتنامه ایشان مشاهده می‌کنیم، جمله‌ای دارد که گفته «خدایا حاضر هستم آنقدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت نائل شوم و دوست دارم مرا در رکاب امام زمانت قرار دهی». پیش‌بینی شهادت را داشت و با علمایی هم در ارتباط بود و در این زمینه صحبت‌هایی بوده است و هم خود و هم این بزرگان پیش‌بینی‌هایی داشتند.

دفاع‌پرس: نظر شما و خانواده نسبت به شهادت پدر چیست؟

بیانیه‌ای در این رابطه تنظیم شده و به صورت مفصل در آینده منتشر خواهد شد. اما نکته‌ای که هست شهادت فوزی عظیم بود که قسمت پدر و مایه عاقبت بخیری ایشان شد، کینه منافقین به عینه در شهادت ایشان دیده می‌شود که به صورت ناجوانمردانه از پشت خنجر زدند و او را به شهادت رسیدند. این اقدام نشان دهنده ترس و ضعف این گروه است که با چنین نقشه‌ای و در لباس رفتگر اقدام به شهادت مردی بزرگ کردند.

دفاع‌پرس: امروز و با توجه به مشکلات جامعه کدام رفتار شهید صیاد باید سرمشق مسوولان نظام قرار گیرد؟

آنچه مهم است جامعه امروز به یک سری دستاورد‌هایی رسیده و پیشرفت‌هایی کرده است. به نقاط خوبی دست پیدا کردیم، اما شاهدیم در یک سری از بخش‌ها نواقصی وجود دارد. اگر بخواهیم از خط شهید صیاد و صیاد‌ها استفاده کنیم باید به این نکته توجه کنیم که مسوولان، مسوولانه خدومانه و با همه توان وارد میدان شوند و برای حل و فصل مشکلات کمک کنند و در این زمینه کم نگذارند. اینکه مسوولی به جایگاه مسوولیت برسد و مردم و مسوولیت خود را فراموش کند این در خط شهدا بودن نیست. مسوولان باید با قدرت تمام نسبت به حل مشکلات مردم به خصوص در نقاط محروم مثل حاشیه شهر‌ها و روستا‌ها و نقاط مرزی بکوشند.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

«خدمتگزاری خالصانه به مردم»؛ بزرگترین درس شهید صیاد شیرازی برای مسئولان بیشتر بخوانید »