عملیات مسلم بن عقیل

شهید همت، اوج تعهد و شور و دلسوزی

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در دل‌نوشته‌ای به توصیف شخصیت همرزم شهید خود سردار «محمدابراهیم همت» پرداخت و نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم

عمده ما جنوبی‌ها (فرماندهان و نیرو‌های مستقر در جبهه‌های خوزستان) با برادران ارزشمندی همچون «احمد متوسلیان» و «محمدابراهیم همت» در زمستان ۱۳۶۰ و قبل از عملیات «فتح‌المبین» آشنا شدیم که از بخش‌های مختلف شمال‌غرب و جبهه‌های کردستان، به خوزستان فراخوانده شده و تیپ «محمد رسول الله (ص)» را تشکیل دادند. رزمندگان آن‌ها نیز عمدتاً از تهران بودند.

از عملیات فتح‌المبین در نوروز ۱۳۶۱ تا هنگام شهادت شهید همت در عملیات خیبر در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲، هرچند مدت آشنایی‌مان خیلی طول نکشید و او آسمانی شد، اما در جلسات عملیاتی، جبهه‌ها و عملیات‌های مختلف، افتخار همکاری و معاشرت با او را داشتم.

در این مدت کمتر از دو سال، شهید همت در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان، جانشین تیپ محمد رسول الله (ص) و پس از اسارت برادر متوسلیان در لبنان در تابستان ۱۳۶۱، در عملیات‌های مسلم بن عقیل در سومار، والفجر مقدماتی (جنوب فکه)، والفجر ۱ (شرهانی)، والفجر ۴ (شمال‌غرب مریوان) و خیبر (هورالهویزه) فرماندهی تیپ و سپس لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) را عهده‌دار بود.

شهدای فرمانده لشکر‌های سپاه در بسیاری از خصیصه‌ها مانند عشق به اسلام و ایران و امام خمینی (ره)، ایمان و اخلاص و عبادت، شجاعت و ایثار و بسیاری خصائص نیکو مشترک بودند، اما هر یک نیز دارای ویژگی‌های مختص به خود بودند که قاعدتاً آن ویژگی‌ها موجب تمایز آن‌ها از یکدیگر می‌شود.

در این بین؛ شهید همت به‌لحاظ احساس مسئولیت، تعهد، دلسوزی و شور بی‌نظیر در میان فرماندهان تمایز خاصی داشت.

این ویژگیِ او را بار‌ها در نحوه رسیدگی و مراقبت از رزمندگان و بسیجیان لشکر، مخالفت با استفاده از خودرو یا امکاناتی متمایز از نیرو‌های رزمنده، از دست ندادن حتی یک لحظه در تمام دوران شناسایی، طرح‌ریزی، تمرین و انجام عملیات و محروم کردن خود از حداقل آسایش و استراحت دیده بودم و به خاطر دارم.

از جمله: در پاییز سال ۱۳۶۲ و با هدف آشنا شدن فرماندهان با ویژگی‌های دریا و آبگیر‌ها و عملیات‌های دریایی و سختی‌های آن و آماده شدن برای عملیات خیبر در هورالهویزه (هرچند که هیچ‌یک از فرماندهان لشکر‌ها اطلاعی از محل و نوع عملیات بعدی (خیبر) نداشتند)، برنامه گشت دریایی با استقرار و حضور در ناو‌های نیروی دریایی ارتش در خلیج فارس و سوار و پیاده شدن مکرر در کنار جزایر و… ترتیب داده شده بود.

در این سفر چند روزه دریایی که استراحت و خواب و خوراک مناسبی نیز نبود، خستگی، همه وجود ما را گرفته بود و بعضاً در مسیر و نزدیک جزایر، برخی‌ها دچار خواب‌آلودگی می‌شدند و تنها کسی که لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و اجازه غفلت و کم‌توجهی به دیگران را نیز نمی‌داد، او بود.

دائماً بین فرماندهان در حرکت بود و با نقشه و سؤال و جواب از فرمانده ناو و من هم، موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های عملیاتی منطقه، دیگران را توجیه و تشویق به توجه و دقت می‌کرد؛ تا حدی که بعضی‌ها به او اعتراض هم می‌کردند.

در مورد دیگر، یکی از فرماندهان را در یک خودروی استیشن دارای کولر دیده بود و با او برخورد جدی کرده بود و در جلسه نیز به فرماندهان تأکید می‌کرد که همانطور که رزمنده‌ها سختی می‌کشند، ما هم باید سختی‌ها را لمس کنیم و تحمل نمائیم.

نحوه و میزان حضور و رسیدگی او به خانواده محترمش نیز در بحبوحه درگیری‌ها، نمونه دیگری بود که از نزدیک دیدیم. در نهایت نیز؛ همچون یک رزمنده گمنام بر ترک یک موتور در جزیره مجنون در عملیات خیبر، مزد این تعهد، شور و دلسوزی را دریافت کرد.

لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) و پیروزی‌های آن در آن مقطع، بدون شک، مرهون تلاش‌ها و مجاهدت‌های این فرمانده دلاور سپاه اسلام است.

ان‌شاءالله که آن رفاقت و همراهی، موجب شفاعت او از همه ما جاماندگان نیز بشود.

سرلشکر محمد باقری

۱۴۰۲/۰۲/۰۴»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود بیشتر بخوانید »

بشارت سیدالشهداء (ع) به اولین شهید لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع)

بشارت سیدالشهداء (ع) به اولین شهید لشکر سیدالشهداء (ع)


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، واحد تخریب تیپ سیدالشهداء (ع) که بعداً به لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) ارتقاء یافت، از اولین واحد‌های رزمی این تیپ بود که شکل گرفت و سردار شهید «عبدالله نوریان» پس از مدت کوتاهی به‌عنوان فرمانده آن منصوب شد.

پاکسازی میادین مین منطقه سومار و گیلانغرب، اولین ماموریت واحد تخریب تیپ سیدالشهداء (ع) بود که در این مأموریت، مدال «اولین شهید تیپ سیدالشهداء» برگردن یکی از رزمندگان این تیپ به‌نام «سید مرتضی مساوات» آویخته شد.


شهید «سید مرتضی مساوات» نفر سمت چپ

«سید مرتضی مساوات» ۲۷ آبان سال ۱۳۶۱ در منطقه «سومار»، در حال خنثی‌سازی مین بود که بر اثر انفجار مین کوشکوبی به شدت مجروح شد و بعد از ۱۰ روز، یعنی ۶ آذر به علت جراحت‌های سخت در سن ۱۹ سالگی، در بیمارستان به شهادت رسید.

این‌روز‌ها مصادف با چهلمین سالروز شهادت «سید مرتضی مساوات»، اولین شهید لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) است؛ بنابراین در ادامه روایت چگونگی شهادت این رزمنده تخریب‌چی را از زبان برادرش «سید هاشم مساوات»، خواهید خواند.

تازه از منطقه آمده بودم؛ بعد از عملیات «مسلم ابن عقیل (ع)» بود. همان صبح که رسیدم تهران، «مرتضی» به‌سمت «اسلام‌آباد غرب» حرکت کرد. یک‌هفته از رفتن «مرتضی» گذشته بود و منزل یکی از دوستانم بودم که خبر آمد او در جبهه مجروح شده است. تا شنیدم انگار به من الهام شد. گفتم: «مرتضی دیگه این بار شهید می‌شه».

بعد از چند روز، او را به بیمارستان طالقانی تهران آوردند. مثل اینکه قبلا توی بیمارستان صحرایی جبهه روی معده‌اش عمل جراحی کرده بودند. وقتی ما به بیمارستان رسیدیم، «مرتضی» را آماده کرده بودند که به اطاق عمل ببرند. من دستش را گرفتم و نگاهم به پاهایش افتاد که ورم کرده بودند، می‌گفتند پاهایش باید قطع شود. بهش گفتم: «داداش چطوری؟». گفت: «الحمدلله؛ خدا رو شکر». در آن حالت فقط امام زمان (عج) و امام حسین (ع) را صدا می‌کرد.

چندروز از این ماجرا گذشت. پاهایش را قطع کرده بودند. من و برادرم و عمویم به‌صورت شیفتی، شبانه‌روز کنار تختش در بیمارستان بودیم. کلیه‌هاش از کار افتاده بود و مجرای تنفسی‌اش هم ترکش خورده بود و برای این‌که راحت نفس بکشد، گودی گلوش را سوراخ کرده بودند و از آن‌جا نفس می‌کشید و از ته گلو صحبت می‌کرد.

از اتاق بیرون رفته بودم تا راحت استراحت کند. نیم‌ساعت گذشته بود که با نگرانی به اطاقش برگشتم. تا نگاهم افتاد دیدم صورت «مرتضی» مثل گچ سفید شده است. پرستار‌ها و دکتر‌ها را صدا زدم و آمدند آمپول زدند و شوک دادند و حالش بهتر شد و به‌هوش آمد و چشم‌هاش را باز کرد. تا نگاهش به من افتاد، گفت: «برادر چرا من را از اون دنیا بیرون کشیدی؟ من در یک باغ سرسبز و زیبا بودم. من با آقام امام حسین (ع) بودم. من سرم روی زانوی آقایم بود و آقا به من گفت ۲ روز بیشتر زنده نیستی. بیا این ۲ روز من را ببیرید خانه».

بشارت سیدالشهداء (ع) به اولین شهید لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع)

مرتضی اصرار داشت که ما او را به خانه ببریم؛ اما با وضعیتی که داشت، امکان‌پذیر نبود؛ پاهایش قطع شده و اکسیژن بهش وصل بود و شکمش از ترکش پاره شده و بدنش عفونت کرده و کلیه‌هاش از کار افتاده بود. آن‌روز پنج‌شبه ظهر بود و او اصرار می‌کرد که به منزل ببریمش؛ اما میسر نشد.

«مرتضی» ۲ روز بعد همان‌طور که خودش خبر داده بود، ظهر روز شنبه نزدیک اذان ظهر آماده رفتن به اطاق عمل بود. کنارتختی او می‌گفت که از صبح فقط امام حسین (ع) را صدا می‌زد و مدام ذکر می‌گفت، تا این‌که همزمان با اذان ظهر روز شنبه ۶ آذرماه سال ۱۳۶۱ شهادتین را زمزمه کرد و ملائکه او را با خود بردند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بشارت سیدالشهداء (ع) به اولین شهید لشکر سیدالشهداء (ع) بیشتر بخوانید »

«زمین‌های مسلّح» روانه بازار نشر شد

«زمین‌های مسلّح» روانه بازار نشر شد



«زمین‌های مسلح»، جلد چهارم از کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ است، اما از نظر ترتیب چاپ، پنجمین‌ کتابی است که در قالب مجموعه ۱۰ جلدی حماسه ۲۷ چاپ می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، این کتاب جلد چهارم از مجموعه حماسه ۲۷ کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دفاع مقدس است که دربردارنده حوادث و اتفاقات از مبدا زمانی آبان ۱۳۶۱ تا پایان فروردین ۱۳۶۲ است؛ یعنی بازه زمانی ۶ ماهه را در بر می‌گیرد. طی این زمان دو عملیات مهم والفجر مقدماتی در فکه جنوبی و نبرد والفجر یک در فکه شمالی در جبهه‌ها از سوی رزمندگان انجام ش

«زمین‌های مسلّح» روانه بازار نشر شد

کتاب « زمین‌های مسلّح» قرار است، کل ماجراهایی که در طول این دو عملیات اتفاق افتاده است و در کتاب‌هایی همچون «همپای صاعقه»، «ضربت متقابل»، «شراره‌های خورشید» و «کوهستان آتش» پیشتر منتشر شده با همان سبک و سیاق به مخاطب انتقال دهد.

گلعلی بابایی دلیل انتخاب عنوان این کتاب را این چنین بیان می‌کند: «بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر که سوم خرداد ۱۳۶۱ آنجام گرفت و قبل از آن نیز چند عملیات موفق‌آمیز از جمله عملیات طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس را داشتیم و کلی از مناطق اشغالی را آزاد کردیم. دشمن به فکر چاره افتاد که جلوی پیشروی‌های رزمندگان ما را بگیرد. بنابراین با کمک مستشاران غربی و شرقی حمایت‌های مالی کشورهای مرتجع منطقه تصمیم گرفت به‌جای جنگیدن با نیروهای ما، زمین را مسلح کند که در عملیات رمضان با حجم کمتر این اتفاق افتاد. بعد در سومار و  عملیات مسلم‌ بن عقیل کمی بیشتر. نهایتاً اوج ایجاد موانع و مسلح‌کردن زمین را در کانال‌ها و زمین‌های رملی فکه انجام داد که در واقع زمین با ما جنگید نه نیروهای دشمن، به همین دلیل اسم کتاب را «زمین‌های مسلح» گذاشتیم.»

اثر جدید گل‌علی بابایی با همکاری انتشارات ۲۷ بعثت و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به قیمت ۲۷۰ هزارتومان در ۹۱۲ صفحه در مهر ماه ۱۴۰۱ روانه بازار نشر گردید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«زمین‌های مسلّح» روانه بازار نشر شد بیشتر بخوانید »

«شهید حمید رمضانعلی»

بهره‌مندی شهید «رمضانعلی» از زبان هنر برای تشویق مردم به مبارزه با استبداد پهلوی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «حمید رمضانعلی» روز چهارم خرداد ۱۳۳۹ در شهرستان دماوند به دنیا آمد. حمید پس از انقلاب بنا بر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد می‌شود و به پاسداری از دستاورد‌های انقلاب می‌پردازد و خدمات ارزنده‌ای به بسیج و جهاد سازندگی ارائه می‌دهد.

وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت سپاه در می‌آید و در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود، چندین بار تقاضا اعزام جبهه کرد؛ اما به دلیل اهمیت سِمَت وی (حفاظت اطلاعات) با اعزامش مخالفت می‌شد تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات «رمضان» و «مسلم بن عقیل» شرکت کرد.

حمید در عملیات رمضان جانباز شد؛ اما به صورت سرپایی مداوا شد و سرانجام در آذر ۱۳۶۱ در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار به شهادت رسید و در حسینیه محله «روح‌افزا» در شهرستان دماوند به خاک سپرده شد.

جلسات قرآنی که تشویق به مطالعه می‌کرد

حمید در سنین پایین با جلسات قرآن که در مسجد فاطمیه دماوند برقرار بود، آشنا شد. این جلسه باعث تشویق حمید به مطالعه شد که پس از آن به تحقیق مستمر و دقیق می‌پرداخت و ساختمان فکری خود را مستحکم می‌ساخت.

او در هیأت قرآن از اعضای مؤثر به شمار می‌آمد که علاوه بر شرکت منظم، دیگران را به حضور در هیأت ترغیب می‌کرد. همچنین او به خاطر لیاقتی که از خود نشان داده بود، توسط مسئولین مذهبی شهر به سِمَت سرپرستی کتابخانه محله «روح‌افزاء» منصوب شد.

خودسازی از زمان نوجوانی

حمید در راه سیر به سمت خدا از همان نوجوانی شروع به خودسازی کرد. شهید در تمام ایام سال روز‌های دوشنبه و پنج‌شنبه روزه بود و در شب‌های ماه مبارک رمضان تا صبح مشغول عبادت بود. سیر و سلوک او را به جهانی ماورای این جهان مادی می‌کشاند.

حمید در مسیر سیر عرفانی خود، احساس درونی خود را نسبت به خدا _آن معشوق واقعی‌اش_ در قالب قطعه‌ها و اشعاری در گوشه و کنار کاغذپاره‌ها می‌نوشت. شهید روز به روز قله‌های کمال را طی می‌کرد؛ اما هیچ‌گاه از مسائل سیاسی و اجتماعی غافل نماند و از همان ابتدا پی به انحرافات پهلوی برد و کینه آن رژیم را به دل گرفت.

کلاس انشای سیاسی/ نشریه‌ای که پای ساواک را به دبیرستان باز کرد

حمید مخالفت خود را بیشتر اوقات با مثال‌ها و شوخی‌ها و گاهی به طور واضح بیان می‌کرد که باعث انتقاد بسیاری از دلسوزانش به وی می‌شد؛ اما شهید شوری دیگر در سر داشت. حمید در انشاهای خود حرکت جدیدی را علیه رژیم در مدرسه شکل داد به شکلی که کلاس انشا تبدیل به جلسه بحث سیاسی و اجتماعی می‌شد.

همین مطلب باعث شد مدیر مدرسه حساس شود و در زنگ انشا پشت درب کلاس بایستد و مطلب ارائه شده توسط او را بررسی کند. در مقطع راهنمایی اقدام به تهیه نشریه‌ای به نام «نهضت» کرد که با مخالفت مسئولین با اسم آن به ثبت نرسید؛ اما در دبیرستان نشریه «نور» را ثبت و منتشر کرد که در شماره دوم آن مقاله و شعری کوبنده و احساسی با موضوع غارت نفت و نگاهی به آفریقای محروم به قلم حمید ثبت شد.

پس از انتشار مدیر مدرسه شهید و همفکرانش را خواند و از آن‌ها توضیح خواست. در ارتباط با این مسئله چند بار پای «افتخاری» معدوم که معاون ساواک دماوند بود به دبیرستان باز شد.

نقاشی‌های معنی‌دار حمید

شهید در کنار هنرمند بودن، صفت متفکر را هم داشت. وی با کشیدن یک نقاشی مفهوم بزرگی را به افراد القا می‌کرد. او از هر فرصتی برای آگاهی و هوشیاری بچه‌ها استفاده می‌کرد. گاهی نقاشی‌هایی با مضمون فساد رژیم شاهنشاهی بر تخته سیاه می‌کشید تا دانش آموزان را با حقیقت آشنا سازد.

همچنین دغدغه شهید محصور در ایران نبود و از نقاشی‌های وی مشخص بود که علاوه بر مقاله نقاشی با موضوع آفریقا منتشر کرده بود.

تشویق با زبان تئاتر

شهید حمید رمضانعلی در مسجد با دوستان هم‌مسلک خود گروه نمایشی را تشکیل داد که در کوی و برزن با زبان هنر مردم را آگاه و تشویق به مبارزه با پهلوی می‌کرد. گاهی در مسجد محل خود و بیشتر اوقات به مناطق دیگر شهر سفر می‌کرد و با اجرای تئاتر جامعه را به سمت اسلام راستین سوق می‌داد.

حضوری فعال در تظاهرات زمان انقلاب

قبل از پیروزی انقلاب و زمان شکل گیری آن، حمید یکی از مسئولین پخش اعلامیه و تکثیر نوار‌های امام در دماوند بود. وی از طراحان اولین تظاهرات مدرسه شریعتی به شمار می‌رفت. اوایل انقلاب به کمک هم‌فکرانش یک جمع ۲۰ نفری را تشکیل داد و در خانه‌های مخروبه و امن جلسات برنامه‌ ریزی و گسترش تظاهرات و تعطیلی مدارس را برگزار می‌کردند.

این فعالیت شهید باعث شد که چند مرتبه توسط ساواک دستگیر و شکنجه شود. اولین شعار‌های «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» توسط حمید بر دیوار شهر نوشته شد. هر کجا محفل، مجلس و شوری علیه رژیم برقرار بود، وی حضوری پررنگ در آن داشت. حمید در روز جمعه سیاه میدان ژاله شرکت کرد و شاهد به خاک و خون کشیدن جوانان وطنش بود که آن حادثه تنفرش از پهلوی را دو چندان کرد.

عضویت سپاه

حمید بنا بر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد شد و به پاسداری از دستاورد‌های انقلاب پرداخت و خدمات ارزنده‌ای به بسیج و جهاد سازندگی ارائه داد. پس از بازگشایی مدارس، دوباره به سنگر دبیرستان بازگشت و با کمک چند تن از همراهانش، انجمن اسلامی دانش‌آموزن دماوند را بنیان‌گذاری کرد و سه سال در آن انجمن خدمت کرد.

وی در سال‌های آخر تحصیل با منافقین و گروه‌های چپ و عمال آمریکا درگیر بود و باعث اضمحلال آنان شد. وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت سپاه درآمد.

تقاضای اعزام 

حمید در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود، چندین بار تقاضای اعزام به جبهه کرد؛ اما به دلیل اهمیت سِمَت وی (حفاظت اطلاعات) با اعزامش مخالفت می‌شد؛ تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات «رمضان» و «مسلم بن عقیل» شرکت کرد.

وی در عملیات «رمضان» جانباز شد؛ اما به صورت سرپایی مداوا شد و در عملیات «مسلم بن عقیل» در منطقه سومار به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بهره‌مندی شهید «رمضانعلی» از زبان هنر برای تشویق مردم به مبارزه با استبداد پهلوی بیشتر بخوانید »

مراسم سالگرد خاکسپاری شهدای گمنام دانشگاه علوم پزشکی قم برگزار شد

مراسم سالگرد خاکسپاری شهدای گمنام دانشگاه علوم پزشکی قم برگزار شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قم، مراسم چهارمین سالگرد خاکسپاری دو شهید گمنام پردیس پزشکی دانشگاه علوم پزشکی قم همراه با رونمایی از یادمان این دو شهید عزیز با حضور دانشجویان بسیجی و جمعی از مسئولان دانشگاه برگزار شد.

در این مراسم، ماشاءالله «شاهمرادی زاده» پیشکسوت دفاع مقدس و بازیگر فیلم هایی، چون معراجی‌ها و اخراجی‌های ۳، خاطراتی تلخ و شیرین از دوران حضور در جبهه و روایتگری در محافل و مجالس بازگو کرد و اظهار داشت: همه سرداران شهیدی که نامشان برده می‌شود، جوانان کوچه بازاری و دانشگاهی بودند و به آن مراتب بالا رسیدند.

وی افزود: جبهه فقط دعا و رزم و شهادت نبود، بلکه اتفاقات روزمره و طنز و خیلی رویداد‌های دیگر هم بود، اما فضای کلی، فضای سازندگی و خلوص بود به طوری که جوانان از ۱۰۰ روز جبهه، ۹۰ روز پا روی «من» می‌گذاشتند تا ۱۰ روز دیگر را بتوانند از روی «مین» رد بشوند.

پیشکسوت هنر و حماسه تصریح کرد: اگر ارزش‌هایی مثل دفاع مقدس تحریف شود و به درستی بیان نشود، شاهد معضلاتی همچون سگ گردانی و خیلی مشکلات دیگر در جامعه خواهیم بود.

وی گفت: تاثیر فیلم در جامعه خیلی زیاد است و دانشجویان تلاش کنند در این عرصه اثرگذار باشند.

شاهمرادی زاده تاکید کرد: پیام سردار شهید سلیمانی این است که هر کدام در هر جا حضور دارید، همانجا یک گردان باشید.

در ادامه مراسم، «هادی خادم الحسینی» از مداحان اهل بیت (ع) خاطراتی از شهید والامقام مدافع حرم «محمد اسدی» با نام جهادی «غلام عباس» بیان نمود و در وصف شهدا و توسل به حضرت ثامن الائمه (ع) مرثیه سرایی کرد.

اجرای گروه سرود انصارالحجه (عج) و پخش کلیپی از روایتگری سردار یکتا و سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص سردار سلیمانی، از بخش‌های مراسم بود.

در پایان، یادمان دو شهید گمنام دانشگاه علوم پزشکی با حضور حجت الاسلام «علی لقمانپور» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قم و جمعی از مسئولان و دانشجویان بسیجی دانشگاه رونمایی شد.

دو شهید گمنام ۱۹ و ۲۰ ساله مربوط به تک دشمن در سال ۶۷ در زبیدات عراق و عملیات مسلم بن عقیل در مهر سال ۶۱ روز سی ام بهمن سال ۱۳۹۶ همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در پردیس پزشکی دانشگاه علوم پزشکی قم خاکسپاری شدند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مراسم سالگرد خاکسپاری شهدای گمنام دانشگاه علوم پزشکی قم برگزار شد بیشتر بخوانید »