عملیات نصر

تجلی حماسه عاشورا در هویزه و شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با حاج قاسم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیین شب‌ خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه به‌فرمانده شهید «سید حسین علم‌الهدی»، شامگاه یک‌شنبه با حضور سردار دریادار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیشکسوتان جهاد و شهادت، رزمندگان، خانواده معظم شهدای حماسه هویزه و دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی شهید بهشتی و علوم پزشکی ایران در موزه ملی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت برگزار شد.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

شهیدی که یک‌تنه، یک گردان زرهی دشمن را منهدم کرد

سردار «محمدجواد اسلامی» از رزمندگان جنگ‌های نامنظم در دوران دفاع مقدس، در ابتدای این مراسم، با بیان اینکه ما توجیه شده بودیم تا در سمت جنوب عملیات «نصر»، از منطقه «سید جابر»، «کوهه» و «فرصیه» به سمت هویزه، برای پشتیبانی عملیات وارد شویم، اظهار داشت: ما در ستاد جنگ‌های نامنظم که موقعیت آن در استانداری اهواز قرار داشت، هشت گروه ۱۱ نفره بودیم که در اردوگاه پاسارگاد حضور داشتیم که شهید مقدم که با شهید چمران شهید شد، من را به عنوان مسئول تعیین کرد؛ اما من گفتم که اجازه دهید تا به میان دوستان بروم و بررسی کنم تا بهترین شخص را به‌عنوان مسئول به شما معرفی کنم، هرچند اگر خودم نباشم؛ لذا پس از بررسی، شهید «علی لطیفی» را به‌عنوان فرمانده معرفی کردم و وی هم شرط کرد که خودم معاون او باشم؛ بر این اساس، با یک ترکیب حدود ۸۰ نفره، وارد روستای «فرصیه» شدیم تا آماده عملیات شویم.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: شهید رستمی که بعداً در دهلاویه به شهادت رسید، در آن نقطه فرمانده ما بود؛ او به ما دستور داد که به‌سمت هویزه اعزام شوید؛ درحالی که آن‌زمان هیچ‌گونه مهندسی رزمی مناسبی هم نداشتیم؛ در هر صورت ما به‌سمت هویزه حرکت کردیم و این نکته را می‌دانستیم که ارتش بعث عراق نیرو‌های زرهی را در طول روز پخش می‌کند تا منطقه وسیعی را تحت پوشش قرار دهد و شب‌ها نیز آن‌ها را جمع می‌کند تا مورد کمین قرار نگیرند؛ سرانجام سه‌ساعت و نیم با تجهیزات کامل و بار تسلیحاتی سنگین‌تر از میزان باری که یک رزمنده باید حمل می‌کرد، حرکت کردیم؛ ضمن این‌که ترکیب ما شامل تعدادی دانش‌آموز، دانشجو، بازاری و معلمان می‌شد و تعدادی هم روستاییان بودند.

سردار اسلامی افزود: وقتی سه ساعت و نیم به سمت هویزه حرکت کردیم، به سنگر‌های تانک (نعل اسبی) دشمن رسیدیم، درحالی که منطقه کاملاً دشت بود و هیچ عوارضی در آن وجود نداشت. وقتی به سنگر‌های تانک رسیدیم، این سنگر‌ها را خالی یافتیم و به جایی رسیدیم که احساس می‌کردیم که هم ما صدای نفس بعثی‌ها را می‌شنویم و هم آن‌ها؛ از طرفی هم بعثی‌ها دائما منور می‌زدند و کار به‌جایی رسید که دیگر کار از منور توپخانه و خمپاره خارج شد و به منور‌های کلت دستی رسید؛ به این معنا که ما به نزدیکی دشمن رسیده بودیم و اگر با دشمن درگیر می‌شدیم، دیگر راه برگشتی نداشتیم؛ چراکه هیچ خودرو، آمبولانس و تدارکاتی پشت سر ما نبود؛ بنابراین از آقای لطیفی خواستم که مسیر را برگردیم که با توجه به تسلط آقای لطیفی به مسیرشناسی از طریق نجوم، ما این مسیر را حدود یک‌ساعت و نیم به روستای «فرصیه» برگشتیم و اسرای عملیات را تحویل گرفتیم.

این رزمنده دفاع مقدس با ذکر خاطره‌ای از شهید ابوالفضل. گفت: این شهید والامقام ۲ موشک دراگون را روی دوش خود و یک موشک را هم در دست می‌گرفت و گاهی هم چهار موشک را همراه خود می‌برد و تا آن‌جایی که می‌توانست جلو رفته و زیر درخت کمین می‌کرد و تانک‌ها و نفربر‌های دشمن را هدف قرار می‌دا؛ به‌طوری که از تعداد ۳۰ موشکی که طی چند روز استفاده کرده بود، شاید فقط یک عدد آن هدر رفته و نزدیک به یک گردان زرهی دشمن را منهدم کرد؛ بنابراین دشمن از روی استیصال، یک نفربر را فدا کرد تا نقطه پرتاب او را شناسایی کند و سرانجام با سه موشک مالیوتکا، سر وی را از بدنش جدا کردند.

تجلی صحنه حماسه عاشورا در کربلای هویزه

«پرویز شریف» از فرماندهان حماسه هویزه نیز در این مراسم، به بیان خاطرات خود از اعزام به جبهه‌ها پرداخت و با بیان این‌که پس از فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی در خرداد سال ۱۳۵۸، همراه با عده‌ای از دانشجویان، جهاد سازندگی سبزوار را تشکیل دادیم، اظهار داشت: مبارزان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی برای سخنرانی و تبلیغات به سبزوار می‌آمدند، به منزل شخصی به نام حاج آقای فاضل می‌رفتند که فرزند او «محمد فاضل» که از دانشجویان پیرو خط امام بود و در هویزه به شهادت رسید، مؤسس جهادسازندگی سبزوار بود.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

وی افزود: شهید محمد فاضل حدود ۴۰ نفر را جمع کرد و به روستای «دوچاهی» سبزوار برد و در آن‌جا عده‌ای نهج‌البلاغه و تفسیر قرآن برای این افراد تدریس کرده و در عین حال، در این روستای محروم، سازندگی هم می‌کردند؛ چراکه هدف آن‌ها خودسازی و آموزش روش‌های کار کردن برای رضای خدا بود و معتقد بودند ما باید ابتدا خودمان را بسازیم و بعد که خودسازی کردیم، سازندگی کنیم.

این فرمانده دوران دفاع مقدس افزود: اواخر شهریور سال ۱۳۵۹ که جنگ تحمیلی آغاز شد، همان‌هایی که در جهادسازندگی بودند، تصمیم گرفتند تا با لبیک به فرمان امام خمینی (ره) برای مقابله با دشمن به اهواز بروند؛ بنابراین سه گروه شدیم؛ یک گروه رزمی، یک گروه برای کمک به جنگ‌زدگان و یک گروه هم برای انجام کار‌های مهندسی، و من جزو گروه رزمی بودم که «گروه اخلاص» نام داشت.

شریف ادامه داد: وقتی وارد اهواز شدیم، به سپاه اهواز رفتیم و از آن‌جا ما را به سپاه سوسنگرد فرستادند که در آن‌جا سردار «محمدعلی جعفری»، سردار «احمد غلامپور» و عده‌ای دیگر حضور داشتند و شرایط هم، شرایط خیلی سختی بود؛ به‌طوری که داخل لوله گلوله شلیک می‌کردیم، تا دشمن گمان کند که ما داریم خمپاره شلیک می‌کنیم! از طرفی هم فضا به‌گونه‌ای بود که کسی سنگر امن را برای خودش نمی‌خواست؛ بلکه برای همرزم خود می‌خواست، یا اگر غذایی می‌آوردند، همه به همدیگر تعارف می‌کردند.

وی با اشاره به عملیات نصر و حماسه هویزه، تصریح کرد: شهید «سید حسین علم‌الهدی» برای عملیات هویزه، از سوسنگرد عده‌ای را جمع‌آوری کرد؛ بنابراین قرار شد تا هشت نفر از نیرو‌های جهادسازندگی سبزوار برای عملیات به نیرو‌های شهید علم‌الهدی بپیوندند؛ این درحالی هست که شهید محمد فاضل نیز به‌نوعی معاون شهید علم‌الهدی به حساب می‌آمد و کار‌های هماهنگی با ارتش و… را انجام می‌داد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس به ذکر خاطره‌ای از شهید محمد فاضل پرداخت و خاطرنشان کرد: زمانی که ما در محاصره تانک‌ها قرار داشتیم و درحالی که مهمات ما نیز تمام شده بود، واقعاً صحنه، صحنه کربلا بود؛ بنابراین شهید محمد فاضل گفت که قمقمه‌های آب خود را خالی کنید؛ چراکه در حالت تشنگی بهتر می‌جنگید و دفاع می‌کنید و خود نیز در حال شلیک آخرین آر.پی.جی به شهادت رسید. سرانجام جهاد سازندگی سبزوار در هویزه پنج شهید را تقدیم کرد که همگی از دانشجویان مبارز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بودند.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

حضور شهید علم‌الهدی جان تازه‌ای در میان رزمندگان می‌دمید

«محمد فرزانه» از فرماندهان جبهه سوسنگرد نیز در ادامه این مراسم، گفت: در جهادسازندگی مشغول خدمت بودیم که جنگ آغاز شد؛ درحالی که دشمن می‌خواست چندروزه به تهران برسد و این موضوع نیز بی‌حساب و کتاب نبود؛ بنابراین اگر رهبری امام و پایمردی‌های ملت نبود، مسلماً اهداف دشمن محقق می‌شد؛ با این وجود سرانجام حتی یک‌وجب از خاک کشورمان نیز کم نشد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس با بیان این‌که آن‌زمان هرکسی به هر شکلی که می‌توانست، توان خود را در جنگ به‌کار می‌گرفت، بیان داشت: در جهادسازندگی استان اصفهان، شخصی حضور داشت که چریک قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود؛ او همزمان با فعالیت‌های مهندسی، داوطلبان را جمع‌آوری و یک اردوگاهی در شهررضا ایجاد کرده و همه آن‌ها را سازماندهی کرد و ما هم در آن‌جا یک‌ماه آموزش فشرده دیدیم. وقتی آموزش‌مان تمام شد، به اهواز رفتیم و پایگاه «منتظران شهادت» (گلف) را پیدا کرده و از آن‌جا مسلح شده و به سوسنگرد اعزام شدیم و سپس به سپاه هویزه رفتیم.

وی با بیان این‌که وقتی به سپاه هویزه رفتیم، معمولاً افرادی بودیم که جنگ‌ندیده بودیم؛ اما رزمندگان اخلاص بالایی داشتند و وقتی شهید علم‌الهدی آمد نیز جان تازه‌ای در میان رزمندگان دمیده شد، تأکید کرد: شهید سید حسین علم‌الهدی انسان عجیبی بود؛ چراکه با وجود این‌که دوره‌های نظامی ندیده بود، منطقه را کاملاٌ توصیف کرده و وضعیت نظامی را تشریح می‌کرد و از طرفی هم در رادیو سخنرانی کرده و برای رزمندگان قرآن و نهج‌البلاغه می‌گفت و آن‌ها را از لحاظ معنوی می‌ساخت.

فرزانه تأکید کرد: شهید علم‌الهدی نیرو‌های بومی را به‌کارگیری می‌کرد؛ به‌طوری که یک کوله‌بر که به مسیریابی از طریق نجوم تسلط داشت را به‌کار گرفت و او راهنمای ما شده بود؛ بنابراین ما شب‌ها به جاده جفیر می‌رفتیم و مین‌کاری می‌کردیم و برمی‌گشتیم؛ درحالی که امکانات کافی هم نداشتیم.

این فرمانده دوران دفاع مقدس تصریح کرد: زمانی که قرار شد عملیات نصر آغاز شود، بنی‌صدر شتاب‌زده عمل کرد و تانک‌ها وقتی به هویزه آمدند، برای آن‌ها سنگری ایجاد نشده بود؛ بنابراین شهید علم‌الهدی گفت که هر ۲ نفر شبانه جلوی یک تانک بروید تا برای عملیات آماده شوید و ما هم تا نزدیک ساعت ۱۱ روزی که عملیات آغاز شد، بیدار ماندیم. وقتی عملیات آغاز شد، خط مقدم شکسته شده و رزمندگان پیشروی کردند، همین‌طور که پیشروی می‌کردیم، دیدیم که یک پی‌ام‌پی آمد و آقای شمخانی از آن پیاده شد و کمی جلوتر هم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به منطقه آمدند و رزمندگان را مورد تفقد قرار دادند.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

وی خاطرنشان کرد: روز اول با پیروزی همراه بود و ما تا نزدیکی پادگان حمید رسیدیم و رزمندگان توپخانه دشمن را هم گرفتند؛ اما روز دوم عملیات، از ظهر بود که فشار دشمن بیشتر شد و متأسفانه امکانات ما هم جواب‌گو نبود؛ بنابراین قرار شد که عقب‌نشینی شود؛ اما بچه‌های ما را توجیه نکردند؛ لذا به‌یکباره دیدیم که دورتادور ما دارد تیر و ترکش می‌آید که تعدادی از بچه‌های ما همان‌جا شهید، مجروح و اسیر شدند و من بعداً در محاصبه‌ای گفتم که بچه‌های ما غریبانه در هویزه به شهادت رسیدند و هنگام شهادت، سر آن‌ها به دامان امام زمان (عج) بود.

شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با شهید حاج قاسم سلیمانی

همچنین «علیرضا جولا» از جانبازان حماسه هویزه نیز در ادامه مراسم، با بیان این‌که همان‌طور که می‌گویند «کربلای هویزه» واقعاً حماسه‌ای که در آن‌جا اتفاق افتاد، کربلای هویزه بود، گفت: شهید علم‌الهدی واقعاً یک انسان چندبعدی بود و از نظر من تنها شخصی که به او شباهت دارد، شهید حاج قاسم سلیمانی هست؛ چون «عابدان شب و شیران روز» در افرادی که در حین شجاعت، خاضعند و در حین جنگ‌جویی عابد هستند، تجلی پیدا می‌کند؛ این درحالی هست که شهید علم‌الهدی شب را با زهد و عبادت می‌گذارند و در روز با دشمن بسیار سخت بود و از طرفی هم با مردم بسیار متواضع بود؛ بنابراین از نظر من شهیدان علم‌الهدی و سلیمانی خیلی به‌همدیگر شباهت دارند؛ چراکه هردو بسیار شجاع، خاضع و عابد بودند.

وی با تأکید بر این‌که یکی از خصوصیات شهدا، شناخت زمان بود، تصریح کرد: دشمن بعثی آن‌روز‌ها تبلیغات سنگینی راه انداخته بود که من برای آزادی خوزستان و عرب‌زبان‌ها آمده‌ام؛ بنابراین شهید «سید حسین علم‌الهدی»، زمان را خیلی دقیق تشخیص داد و به ما گفت که مقدمات را برای دیدار عشایر و شیوخ خوزستان و دشت‌آزادگان با امام خمینی (ره) را فراهم کنید؛ در واقع همتی که شهید علم‌الهدی داشت، موجب شده بود تا هیچ‌چیزی برای او بزرگ نباشد و فقط خدا را بزرگ می‌دید؛ بنابراین با همت خود، حدود هزار نفر را به قم منتقل کرد و شهید حسن قدوسی مقدمات انتقال آن‌ها به تهران را فراهم کرد. آن‌ها وقتی به حسینیه جماران رسیدند، در آن‌جا شروع کردند به یزله کردن و در شعار دادن و اعلام همبستگی با امام و انقلاب اسلامی. در همان زمان نیز حاج صادق آهنگران، سرود «ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود» را برای اولین‌بار خواند و سپس نوحه معروف «شیون نکن مادر» هم خوانده شد؛ این دیدار باعث شد تا دشمن در جنگ تبلیغاتی حرفی برای گفتن نداشته باشد.

جولا با اشاره به عملیات نصر، گفت: روز اول، عملیات با پیروزی همراه بود و ما غنائم زیادی و حدود هزار اسیر گرفتیم؛ اما از ظهر روز دوم عملیات، تقریباً مقداری ناهماهنگی بود تا این‌که تشخیص داده شد تا تعدادی جلو بروند؛ بنابراین ما حدود ۵۰۰ متر جلوتر رفتیم؛ این درحالی هست که وقتی من از شهید علم‌الهدی سوال کردم که هدف چیست؟ گفت آزادی خرمشهر! یعنی دورنمای عملیات بسیار بزرگ بود؛ اما ناهماهنگی‌ها موجب شد تا دشمن سوءاستفاده کرده و منطقه را محاصره کند.

تجلی صحنه حماسه عاشورا در کربلای هویزه/ شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با شهید سلیمانی

این رزمنده دوران دفاع مقدس تأکید کرد: وقتی تانک‌های دشمن از پشت‌سر ما می‌آمدند، شلیک نمی‌کردند؛ بنابراین ما فکر کردیم که تانک‌های خودی هستند و شهید «سعید جلالی» گفت که بچه‌ها مژده؛ نیرو‌ها رسیدند! اما وقتی نزدیک ما رسیدند، شروع کردند به شلیک کردن و ما دیگر در محاصره قرار گرفته بودیم؛ البته قبل از این‌که محاصره شویم، شهید علم‌الهدی با وجود این‌که فرمانده بود؛ آرپی‌جی دست گرفت، جلو رفت و با دشمن درگیر شد و حمله دشمن را عقب انداخت و خود نیز به شهادت رسید و سپس ما در محاصره قرار گرفتیم؛ درحالی که تنها هفت آر. پی. جی و سلاح سبک داشتیم.

وی خاطرنشان کرد: رزمندگان چنان روحیه‌ای داشتند که از پای نمی‌نشستند و با همان سلاح‌های کم شروع کردند به درگیر شدن؛ اما صحنه نبرد به‌گونه‌ای بود که جنگنده‌های دشمن به‌صورت گله‌ای بمباران می‌کردند و هلی‌کوپترها، تانک‌ها و توپخانه دشمن هم می‌کوبیدند؛ به‌طوری که در منطقه کوچک هویزه، باران گلوله یک‌لحظه هم قطع نمی‌شد؛ ولی رزمندگان با اسلحه سبک، به سمت هواپیما هم شلیک می‌کردند و با تانک‌ها درگیر شده بودند.

جولا گفت: تقریباً خورشید که داشت غروب می‌کرد و من مجروح شده بودم، نگاه می‌کردیم که بچه‌ها پرپر شده و روی زمین افتاده بودند؛ در آن‌جا چه کسی بود که بالای سر آنها بیاید؟ کلاً حماسه هویزه نزدیک یک‌ساعت و نیم بیشتر طول نکشید و از هشت نفر گروه ما، شش نفر شهید شده و ۲ نفرمان نیز به اسارت دشمن درآمدیم.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تجلی حماسه عاشورا در هویزه و شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با حاج قاسم بیشتر بخوانید »

شهدای عملیات «نصر» مسیر ایثار و مقاومت را برای نسل‌های آینده روشن کردند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، «حمید ملانوری‌شمسی» استاندار همدان در مراسم گرامیداشت عملیات نصر، اظهار داشت: دوران دفاع مقدس نماد ایستادگی، مقاومت و ایمان ملتی بود که با وجود تمام نابرابری‌ها، برای اعتقادات و ارزش‌های الهی خود جنگیدند.

وی افزود: دوران دفاع مقدس، دانشگاهی بزرگ برای تربیت و پرورش انسان‌های مؤمن، متعهد، شجاع و بصیر بود که آینده انقلاب را تضمین کردند.

استاندار همدان گفت: تاریخ دفاع مقدس، گنجینه‌ای گرانبها از رشادت‌ها، فداکاری‌ها و رمز و رازهایی هست که بسیاری از آن‌ها هنوز کشف و تبیین نشده‌اند.

وی تصریح کرد: وحدت، همبستگی و همدلی ملت ایران در دوران دفاع مقدس، مهم‌ترین عامل در شکست نقشه‌ها و توطئه‌های دشمنان قسم‌خورده بود.

ملانوری‌شمسی یادآور شد: شهدای والامقام، سرمایه‌های جاودانی انقلاب اسلامی هستند که با نثار جان خود، مسیر عزت، افتخار و سربلندی را برای ایران هموار کردند.

وی عنوان کرد: سردار دل‌ها، حاج قاسم سلیمانی، اسوه‌ای از شجاعت، تدبیر، اخلاص و محبت بود که در میدان نبرد و میان مردم، الگوی کامل انسانیت بود.

استاندار همدان خاطرنشان کرد: هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس با وجود فشارهای جهانی و نابرابری‌های نظامی، با اتحاد، بصیرت و ایمان ملت ایران به پیروزی رسید.

وی گفت: ایمان راسخ، اعتقاد قلبی و اراده‌ای آهنین، سه عامل کلیدی در پیشبرد و پیروزی‌های بزرگ ملت ایران در دوران دفاع مقدس بودند.

ملانوری‌شمسی اظهار داشت: شهدای عملیات نصر، ستارگان درخشانی هستند که با فداکاری و از خودگذشتگی، مسیر ایثار و مقاومت را برای نسل‌های آینده روشن کردند.

وی بیان داشت: نسل جوان امروز نیازمند روایتگری‌های دقیق و شفاف از وقایع دفاع مقدس هست تا بتواند عظمت و ارزش‌های آن دوران را درک کند.

استاندار همدان با بیان اینکه اعتقاد و باور قلبی به آرمان‌های الهی و عشق به وطن، شهدای گرانقدر را به قله‌های رفیع ایثار و شهادت رساند، تصریح کرد: هر شهید با ایثار جان خود، صفحه‌ای درخشان از تاریخ مقاومت ایران را نگاشت و افتخاری ابدی برای ملت ایران رقم زد.

وی ادامه داد: جوانان ۱۳ و ۱۴ ساله‌ای که در دوران دفاع مقدس درس و زندگی خود را رها کردند، بزرگ‌ترین پیام‌آوران ایمان و فداکاری هستند.

ملانوری‌شمسی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، سکان‌دار حکیم و مدبری هستند که با بصیرت و شجاعت، کشتی انقلاب را از امواج سهمگین عبور می‌دهند، گفت: ملت ایران نشان داد که با ایمان، ایثار، همبستگی و اتحاد می‌توان بر تمامی چالش‌ها و موانع پیش‌رو پیروز شد و سرافراز ماند. رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر ضرورت توجه به روایتگری صحیح و تبیین ابعاد مختلف دوران دفاع مقدس برای نسل‌های جدید تأکید کرده‌اند.

وی با بیان اینکه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی، مکتب ایمان، ایثار، بصیرت و تعهد هست که باید برای نسل امروز و آینده تبیین شود، اضافه کرد: حاج قاسم سلیمانی عزیز، نمادی بی‌بدیل از شجاعت در میدان نبرد و مهربانی و عطوفت در ارتباط با مردم بود.

استاندار همدان با بیان اینکه بصیرت و هوشیاری حاج قاسم در شناخت دشمن و اتخاذ تصمیم‌های راهبردی، عامل اصلی موفقیت او در جبهه‌های نبرد بود، عنوان کرد: خانواده‌های معظم شهدا با صبر، ایثار و استقامت خود، به الگویی بی‌نظیر برای تمام ملت‌های آزاده جهان تبدیل شده‌اند.

وی تاکید کرد: شهادت، اوج ایثار و از خودگذشتگی هست که انسان در آن، بزرگ‌ترین سرمایه خود یعنی جان را برای تحقق آرمان‌های الهی تقدیم می‌کند.

ملانوری‌شمسی با بیان اینکه آگاه‌سازی نسل جوان نسبت به ارزش‌های دفاع مقدس و ایثار شهدا، ضرورتی اساسی در استمرار مسیر پرافتخار انقلاب اسلامی هست، تصریح کرد: ملت ایران در طول تاریخ با ایمان، بصیرت و شجاعت، همواره در برابر توطئه‌های دشمنان ایستاده و با افتخار به پیش رفته هست.

وی با بیان اینکه شهدای عملیات نصر با ایثار و مقاومت خود، حماسه‌ای جاودان خلق کردند که تا همیشه در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید، گفت: پیروزی‌های دوران دفاع مقدس تنها متعلق به یک گروه یا نهاد خاص نبود، بلکه نتیجه وحدت و همدلی تمام اقشار ملت ایران بود.

استاندار همدان با اشاره به اینکه هر قطره خون شهدا، گواهی روشن بر حقانیت انقلاب اسلامی و مسیر پر افتخار ملت ایران در دفاع از ارزش‌های الهی هست، افزود: مراسم‌های گرامیداشت شهدا، فرصتی مناسب برای تبیین ارزش‌ها، آرمان‌ها و اهداف والای دوران دفاع مقدس برای نسل امروز هست.

وی با بیان اینکه شهدا با نثار جان خود، پیام‌آوران آزادی، شرافت، کرامت انسانی و ایثار برای تمامی نسل‌ها و ملت‌ها شدند، گفت: دفاع مقدس عرصه‌ای بود که در آن، پیر و جوان، دانشجو و کارگر، بسیجی و ارتشی، همگی برای هدفی مشترک متحد شدند.

ملانوری‌شمسی متذکر شد: به برکت خون پاک شهدا و ایثارگری‌های ملت ایران، پرچم عزت و افتخار این سرزمین همواره در اوج خواهد درخشید.

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهدای عملیات «نصر» مسیر ایثار و مقاومت را برای نسل‌های آینده روشن کردند بیشتر بخوانید »

عید/ روایتی از یک شهید نخبه گمنام که در گمنامی شهید شد

روایتی از یک شهید نخبه گمنام که در گمنامی شهید شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «ایرج موحد بیات» از دانشجویان ممتاز دانشگاه شریف در رشته الکترونیک بود که بعد از پایان دوره لیسانس برای ادامه تحصیل به هلند رفت تا مدرک کارشناسی ارشدش را ر این کشور اخذ کند. او در آنجا هم دانشجوی ممتاز شد و برای اولین بار ترمینال کامپیوتری دوزبانه فارسی و لاتین را ساخت و طراح و سازنده دستگاه مولتی پلکسرتلکس بود. 

سال ۱۳۵۴ از هلند به ایران آمد و در مرکز «خواص» وابسته به دانشگاه شریف کارش را به عنوان مدیر بخش الکترونیک شروع کرد. خدمت سربای‌اش را در حین کار گذراند و سال ۱۳۵۶ کارت پایان خدمت گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تحقیقات مخابرات مشغول به کار شد.

صدام به مرز‌های کشور حمله کرد و جنگ شروع شد. خبر رسید شورای عالی دفاع مصوب کرده است که برای پشتیبانی و تامین نیروی انسانی مورد نیاز ارتش همه سربازان منقضی خدمت در سال ۱۳۵۶ خود را به نظام وظیفه معرفی کنند تا ترتیب حضور آنان در جبهه فراهم شود. ایرج نیز باید تصمیم می‌گرفت که بماند یا برود. او، اما با وجودی که از اطرافیان می‌شنید که تو آدم معمولی نیستی و سرباز برای ارتش زیاد است، رفتن را انتخاب کرد و بعد از گذراندن دوره یک ماهه آموزشی در منجیل، راهی اندیمشک شد و به لشکر ۱۶ زرهی قزوین رفت.

مدتی در دزفول ماندند. خبر رسیه بود که خرمشهر به دست بعثی‌ها افتاده، اما کاری از دست ایرج و همرزمانش برنمی‌آمد. یکی از روز‌ها او را به مقر لشکر خواندند و نامه رئیس مرکز تحقیقا مخابرات را به او ابلاغ کردند. دکتر قندی وزیر پست و تلگراف با شناختی که از ایرج داشت نامه‌ای به ارتش زده و او و چند نفر دیگر را فراخوانده بود که باید به سرکار خود برگردند.

او بار دیگر بر سر ماندن و رفتن حق انتخاب داشت. انتخابی سخت که همه او را از رفتن به جبهه منع می‌کردند، اما ایرج می‌دانست رفتن او که حالا سردسته گروهی از نیرو‌های رزمی شده بود چه عواقب و اثراتی بر روحیه نیرو‌ها دارد.

بالاخره بعد از روز‌ها درگیری با دشمن، عملیات نصر طرح‌ریزی شد. صبح ۱۶ دی سال ۱۳۵۹ حمله آغاز شد و ایرج از جمله نیرو‌های لشکر ۱۶ زرهی قزوین در این ماموریت بزرگ شرکت داشت. در آن عملیات او با ترکش‌هایی که به بدنش اصابت کرد شهبد شد و دیگر خبری از او به دست خانواده نرسید. هرچند که بعد از شهادت و تا زمان آزادی اسرا خانواده احتمال اسارت او را می‌دادند اما هیچ خبری از ایرج نشد تا نام او در دفتر شهدای جاویدالاثر زنده بماند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از یک شهید نخبه گمنام که در گمنامی شهید شد بیشتر بخوانید »

قول مردانه یک قاری شهید

قول مردانه یک قاری شهید


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید رضا کارآمد متولد سال ۱۳۴۵ بود که به عنوان نیروی بسیجی لشکر ۲۷ محمد رسول الله، پس از گذراندن دوره سربازی در جبهه، بار دیگر به جبهه اعزام شد و در ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۶ در عملیات «نصر» در منطقه «دوپازای» سردشت به شهادت رسید.

مادر شهید کارآمد می‌گوید: ما خیلی کم رضا را در خانه می‌دیدیم چرا که مدام در مسجد بود و کلاس قرآن برای بچه‌ها در مسجد حضرت علی (ع)، مسجد امام رضا (ع) و مسجد فاطمیه (س) برگزار می‌کرد. بعد‌ها نوارش را برای من آوردند.

رضا ۱۳ ساله بود که به منطقه رفت. هر چه به او می‌گفتم درس بخوان و جبهه نرو، گوش نمی‌کرد. ایامی که به مرخصی برمی‌گشت، درس می‌خواند و دوباره عازم جبهه می‌شد.

رضا همیشه به من توصیه می‌کرد که هنگام رفتنش، آب پشت سرش نریزم تا کسی متوجه نشود که او در حال رفتن به جبهه است. وقتی به او می‌گفتم طاقت شهادت شما را ندارم، می‌گفت شما چهار پسر داری، یکی را دست‌کم باید در راه اسلام بدهی.

یک روز همگی فرزندانم نشستند و از من نظرخواهی کردند که کدام یک از آن‌ها شهید شود؛ من فکر کردم سه تا از پسرانم تشکیل خانواده داده‌اند، پس اگر قرار است از میان آن‌ها کسی شهید شود، رضا مناسب‌تر است.

حمیدزاده یکی از همرزمان شهید کارآمد روایت می‌کند: شهید بیشتر از تلاوت مداحی می‌کرد و با زیارت عاشورا و امام حسین (ع) انس ویژه داشت. من و رضا صیغه برادری خواندیم و نزدیکی زیادی به یکدیگر داشتیم، اما او از من خیلی جلوتر بود. در سپاه بود که اجازه نمی‌دادند به جبهه برود، خیلی تلاش کرد، اما جوابی نگرفت، تا اینکه یکبار با یکی از دوستان صمیمی‌اش به نان آقای بنی عامر برنامه ریختند و همدیگر را قسم دادند که هر طور شده به جبهه بروند و شهید شوند.

رضا دنیا را رها کرد و بالاخره رفت، بعد از مدتی برگشت به تهران تا آخرین کارهایش مثل تسویه حساب‌ها و حلالیت گرفتن‌ها را انجام دهد. پیش من هم آمد و احساس کردم چقدر تغییر کرده. هم چهره هم لحن کلامش با همیشه فرق می‌کرد. با اطمینان خاطری گفت اینبار می‌روم جبهه و دیگر برنمیگردم. خلاصه با دوستش به جبهه رفت و با او هم شهید شد. بعد از مدتی عکس‌های پیکر هر دو را کنار هم دیدم و این یعنی قول مردانه.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قول مردانه یک قاری شهید بیشتر بخوانید »

یادواره «قدسیان بر بال ملائک» در فرهنگسرای خاوران برگزار شد

یادواره «قدسیان بر بال ملائک» در فرهنگسرای خاوران برگزار شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یادواره «قدسیان بر بال ملائک» به منظور گرامیداشت یاد و خاطره سردار شهید غلامرضا آزادی، معاون عملیات قرارگاه قدس با حضور فرماندهان، بسیجیان و همراهی پرشور مردم در فرهنگسرای خاوران برگزار ‌شد.

سردار شهید غلامرضا آزادی معاون عملیاتی قرارگاه قدس و از فرماندهان عالی رتبه دوران دفاع مقدس بود که تیرماه سال ۶۶ در عملیات نصر ۴ به شهادت رسید.

وی از همرزمان سرداران شهیدی چون محمد بروجردی، احمد کاظمی، سید محمد حجازی، حسین همدانی، شوشتری و احمد سوداگر بود که در عملیات‌های مختلف مسوولیت طرح و برنامه را عهده دار بود.

ضمن اینکه معاونت طرح و برنامه قرارگاه‌های حمزه سیدالشهداء (ع)، کربلا و قدس و مسئولیت طرح و عملیات قرارگاه حنین از جمله دیگر مسوولیت‌های این شهید در دوران دفاع مقدس بوده است.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یادواره «قدسیان بر بال ملائک» در فرهنگسرای خاوران برگزار شد بیشتر بخوانید »