عملیات والفجر مقدماتی

روزشمار دفاع مقدس (۱۸ بهمن)


روزشمار دفاع مقدس (۱۸ بهمن)رویداد‌های مهم این روز در تقویم خورشیدی (۱۸ بهمن)

** مهم‌ترین مناسبت‌های ملی و مذهبی در دی **

۶- سالروز حماسه مردم آمل /*/ ۸- سالروز وفات حضرت ام‌البنین (س) ـ روز تکریم مادران و همسران شهدا /*/ ۱۲- بازگشت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی و آغاز دهه مبارک فجر /*/ ۱۴- روز فناوری فضایی /*/ ۱۵- ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن ـ ولادت امام خمینی (ره) /*/ ۱۹- روز نیروی هوایی /*/ ۲۲- سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران (تعطیل) /*/ ۲۵- ولادت امام محمدباقر (ع) /*/ ۲۷-شهادت امام هادی (ع) /*/ ۲۹-قیام مردم تبریز به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای قم ـ روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی

• ولادت شهید سید‌محمد سعید جعفری‌کرمانشاهی (استان کرمانشاه، شهرستان قصرشیرین) (۱۳۳۱ ه.ش)

• ولادت شهید محمدجواد حسن‌زاده فهیمی (کشور عراق، شهر نجف اشرف) (۱۳۴۳ ه.ش)

• ولادت شهید محمدجواد خیامی (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۴۵ ه.ش)

• ولادت شهید عوض‌علی شیری (استان زنجان، شهرستان ماهنشان، روستای حبش) (۱۳۴۶ ه.ش)

• ولادت شهید حسین قوزیوند (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۴۸ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اصغر سبزی فروش باانصاف (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۵۸ ه.ش)

• عملیات کوچک محدود در سوسنگرد توسط سپاه (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید تراب شیرازی (استان کرمان، شهرستان جیرفت، روستای هوکرد) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید علیمراد حاجیان (استان بوشهر، شهرستان دشتستان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمدابراهیم دادمندان (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید حسین دهنوی (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید حسن علیمردانی (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت جام) (۱۳۶۰ ه.ش)

• آغاز عملیات بزرگ والفجر مقدماتی در فکه به فرماندهی سپاه (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید قامت بیات (استان زنجان، روستای قره آغاج) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید بهنام علی‌محمدی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی محمد علی‌محمدی (استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان شهرکرد، روستای نافچ ئاز) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید حسن ممتازی (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید مسعود اوحدی (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید وهاب شهرانی (استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان فارسان، روستای کران) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید امرالله احمدی (استان خوزستان، شهرستان باغملک) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید حسین بیدقی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی رضا آخوندی اسدی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید قاسم میرزایی جلودار (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید قدرت‌الله علی محمدی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای حداده) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید سیدابوالفضل مستوری نوش آبادی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، شهر نوش آباد) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمد خالقی بیدگلی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمد زهرابی (استان خوزستان، شهرستان دزفول، روستای شوهان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سیدوحید خجسته‌پور (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیدیوسف کابلی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید حسین فرحزادی (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید داود مهدیان (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا قائمی کرمانی (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمدولی یونسی ملردی (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمدتقی مجیدزاده (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید عباس خضربرزین‌نژاد (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمدجواد صادقی‌نیا (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید احمد خلیلی سخویدی (استان یزد، شهرستان تفت) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید علی محمدی (استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۷۶ ه.ش)

• شهادت شهید هادی حسینی (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۹۳ ه.ش)

• شهادت شهید علی احمدنژاد (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۹۵ ه.ش)



منبع خبر

روزشمار دفاع مقدس (۱۸ بهمن) بیشتر بخوانید »

شناسایی پیکرهای مطهر سه شهید دزفولی دوران دفاع مقدس


شناسایی پیکر سه شهید دوران دفاع مقدس بعد از ۳۸ سالبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بنا به تایید بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دزفول پیکر مطهر سه شهید گمنام از شهدای دوران دفاع مقدس و از فرزندان این شهرستان شناسایی و تفحص شدند.

بر این اساس پیکر پاک شهید علی گلشن زاده، شهید ناصر علی بنگی و شهیدعلیرضا روغنی پس از ۳۸ سال به شهرستان دزفول بازگشت.

این شهدا که به تازگی پیکر مطهرشان شناسایی شده است در عملیات والفجر مقدماتی و در سال ۱۳۶۱ به فیض عظیم شهادت نائل شدند.

همچنین طبق اعلام بنیاد شهید و امور ایثارگران دزفول در هفته آینده برای مراسمات وداع، تشییع و تدفین این شهدا تصمیم‌گیری خواهد شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شناسایی پیکرهای مطهر سه شهید دزفولی دوران دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

شناسایی پیکر سه شهید دوران دفاع مقدس


شناسایی پیکر سه شهید دوران دفاع مقدس بعد از ۳۸ سالبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بنا به تایید بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دزفول پیکر مطهر سه شهید گمنام از شهدای دوران دفاع مقدس و از فرزندان این شهرستان شناسایی و تفحص شدند.

بر این اساس پیکر پاک شهید علی گلشن زاده، شهید ناصر علی بنگی و شهیدعلیرضا روغنی پس از ۳۸ سال به شهرستان دزفول بازگشت.

این شهدا که به تازگی پیکر مطهرشان شناسایی شده است در عملیات والفجر مقدماتی و در سال ۱۳۶۱ به فیض عظیم شهادت نائل شدند.

همچنین طبق اعلام بنیاد شهید و امور ایثارگران دزفول در هفته آینده برای مراسمات وداع، تشییع و تدفین این شهدا تصمیم‌گیری خواهد شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شناسایی پیکر سه شهید دوران دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

مادر شهیدان «شاه حسینی» آسمانی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاجیه خانم «توران طیرانی یوسف آبادی» مادر مکرمه شهیدان «سعید، حسین و محمدحسن شاه حسینی»، پس از سال‌ها تحمل رنج دوری از فرزندانش در سن ۸۵ سالگی دارفانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

شهیدان «محمدحسن شاه حسینی» سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت‌المقدس، «حسین شاه حسینی» سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی و «سعید شاه حسینی» سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت رسیدند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

مادر شهیدان «شاه حسینی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

سه شهیدی که «حاج‌قاسم‌»های عصر خود بودند


ماجرای جانبازی رزمنده ۱۳ ساله در شب سرد کانی مانگاگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: زمستان سال ۶۱ در اواسط مقطع سوم راهنمایی تصمیم گرفت با نگاه به راه دوستان شهیدش به لشکر علی بن ابیطالب (ع) بپیوندد. الگوهایی چون شهید «حسن اروجی»، شهید «مجتبی ناطقی»، شهید «اکبر چمنی»، شهید «حسین رنجبر»، شهید «محمدحسن محمدی»، شهیدان «حسن و حسین غفوری»، شهید «حسین دریایی»، شهید «حسین دماوند» و افرادی که در عرصه فوتبال در تیم ذوب آهن و پرسپولیس شهر شاهرود با او بودند.

شهید حسن اروجی عضو تیم فوتبال بزرگسالان کشور و بزرگ و الگوی بچه‌های شهر خود محسوب می‌‎شد، زمانی که در عملیات رمضان به عنوان آرپیجی‌زن و شکارچی تانک در شرق بصره به شهادت رسید، این «رضا جلالی» بود که بی تابی در وجودش لانه کرد و باعث شد با اضافه کردن دو سال به سن شناسنامه‌اش و نوشتن نامه‌ای برای برادرش که آن را در کفشش قرار داد، با اصرار و اجبار به جبهه برود. او که اکنون جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس است بعد از جنگ تحصیلاتش را ادامه داد و به عضویت هیئت علمی دانشگاه درآمد و هم اکنون نیز مسوول ایثارگران شهرداری تهران است.

خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس ساعتی را با «رضا جلالی» به گفت‌وگو نشست تا خاطرات او را از دوران دفاع مقدس و برنامه‌های ایثارگران شهرداری جویا شود. در ادامه بخش اول این مصاحبه را می‌خوانید.

دفاع‌پرس: چطور شد که به جبهه رفتید؟

زمستان سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی در پدافندی پاسگاه «زید» که متعلق به لشکر علی بن ابیطالب (ع) بود شرکت کردم. چون سنم کم بود ابتدا به عنوان امدادگر دوره ۴۵ روزه دیدم و در جبهه وارد آموزش‌های نظامی شدم تا به عنوان تک تیرانداز و تیربارچی و آرپیجی‌زن خدمت کنم. بعد از ۲۸ ماه فعالیت به عنوان نیروی بسیجی با تاکید شهید «زین‌الدین» فرم سپاه به من داده شد و در نیروی زمینی سپاه عضو شدم.

دفاع‌پرس: چطور جانباز شدید؟

بعد از سه بار حضور در جبهه، زمانی که ۱۳ سال سن داشتم، آبان سال ۶۲ در والفجر ۴ در ارتفاعات کانی‌مانگا چشمم را در جوار ۱۱۶ شهید از دست دادم.

در مرحله سوم عملیات بودیم، تعداد نیرو‌ها کم شده بود. از این رو ته‌مانده‌های یگان‌ها حضور پیدا کردند، فرماندهان پیش‌بینی کردند در سه ارتفاعی که نزدیکی آنها بودیم تنها حدود ۱۴ نفر از نیرو‌های دشمن حضور دارند، غروب روزی که شبش باید وارد عملیات می‌شدیم همزمان با ورود ما از یال‌های شمالی ارتفاعات کانی‌مانگا یک لشکر تیپ کماندویی و ورزیده دشمن از آن سوی تپه آمدند. من ششمین نفر ستون گردان بودم، صدایی نخراشیده در ساعت یک بامداد و در گرگ و میش هوا و بارش شدید برف، در آن سیاهچال سردسیر کانی‌مانگا ستون را از هم پاشاند، همزمان با شنیدن صدای «قف» افسر عراقی صد‌ها گلوله به سمت بچه‌های ما سرازیر شد و خیلی از رزمنده‌ها افتادند.

دایی من شهید «فریدون عباسی» در عملیات مرصاد شهید شد و من را به دوستش «حسن عباسی» سپرد، این حسن معمایی است، در عملیاتی که چشمم را از دست دادم، گلوله آرپیجی که تانک را منفجر می‌کند به کمر او خورد. آخرین تصویری که چشم مجروحم دید شلیک آرپیجی از ارتفاعات کانی‌مانگا و اصابت آن به کمر حسن عباسی بود. دیدم که چگونه حسن مثل تخته چوبی دو نیم شد و آتش گرفت، در زمستان سرد زیر ۳۵ درجه منطقه. آنقدر سوخت و سوخت که جزغاله شد و باد خاکستر‌های جسدش را برد.

شب عملیات که می‌خواستیم از «دره شیلر» حرکت کنیم عطر بزرگی را آورد و به همه ۳۶۰ نفر ستون گردان عطر زد. به همه گفت پیشانی من را ببوسید امشب شهید می‌شوم. نامه‌هایش را من می‌نوشتم و می‌خواندم، کسی که در هر وعده غذا همه ظرف‌ها را خودش می‌شست. سواد زیادی نداشت، اما بسیار مخلص و اهل دل بود. هر شب پاورچین پاورچین پوتین بچه‌ها را می‌آورد و در ۳۰ متری سنگر‌ها پوتین بچه‌ها را واکس می‌زد. هر شب کار واکس زدن پوتین یک دسته را انجام می‌داد. کار تمیز کردن سرویس‌های بهداشتی نیز با او بود، ۱۸ سرویس بهداشتی را با اختیار خودش تمیز می‌کرد. می‌گفت هدیه من به بچه‌هایی که نماز شب می‌خوانند آفتابه‌هایی بود که او پر می‌کرد.

وقتی گلوله دوم به جمع ۹ نفره ما خورد، هفت نفر شهید شدند، من و «حسین غنیمت‌پور» زنده ماندیم که بعد‌ها حسین نیز به شهادت رسید. من از تپه‌ای پرت شدم و ترکشی به اندازه یک انگشت از ابرو وارد شد و از نزدیک بینی‌ام بیرون آمد. یک شب سخت و عجیب را گذراندم، روی زمین افتاده بودم که سه نفر وارد شدند، شهید «حمید شهری»، شهید «کاظم میرحسنی» و «سید هاشم حسینی» که به واقع اگر بودند حاج قاسم‌های زمانه می‌شدند. بالای سرم آمدند، چراغ قوه‌ای دست حمید بود که روی صورت زخمی‌ها می‌انداخت و آن‌ها را شناسایی می‌کرد، من مدام از هوش می‌رفتم و به هوش می‌آمدم و یکباره دیدم در تاریکی شب هنوز اذان صبح را نگفته‌اند که من را در پتو‌های خیس عراقی گذاشته‌اند. سید کاظم میرحسنی من را که دید شناخت، گفت این که رضای خودمان است. گاهی دعا می‌کنم کاش من را تشخیص نمی‌دادند و آن شب همانجا به شهادت می‌رسیدم، اما قسمت این بود که زنده بمانم. باید به هر زحمتی بود برمی‌گشتیم، با همان حال زیر بغلم را گرفتند و راه افتادیم، به جای اینکه به محل استقرار گردان روح الله قزوین برسیم اشتباهی به سمتی دیگر رفتیم، فقط جای خوب آنجا بود که وسط راه قاطری آوردند و مرا سوارش کردند. یک لحظه شنیدم که صدای نیرو‌های عراقی می‌آید، آتشی بین دو طرف رد و بدل شد، هلیکوپتری آمد و ما را به بیمارستان سنندج برد، چشمانم کامل بیرون زده بود، دردی بدتر از آن چند دقیقه‎ای که هلیکوپتر سوار شدم نکشیدم، به خاطر کم و زیاد شدن ارتفاع هلیکوپتر درد شدیدی به چشمانم وارد شد.

بعد‌ها فهمیدم در آن عملیات چهار نفر از بچه‌ها اسیر و ۱۱۶ تن شهید و مجروح شدند، ما بین عراقی‌های مجروح بودیم، خون زیادی از من رفته بود، وقتی به بیمارستان سنندج آمدم فهمیدم پنج لیتر از من خون رفته بود، سفید سفید شده بودم، و وقتی شهید زین‌الدین را بالای سرم دیدم ماجرای آن شب و نجات یافتنم از مهلکه‌ای سخت را تعریف کرد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

سه شهیدی که «حاج‌قاسم‌»های عصر خود بودند بیشتر بخوانید »