عملیات والفجر یک

تقویت روحیه رزمندگان با شهادت مظلومانه تکاور رشید ارتشی


خاطره شهید تکاور بی سری که در شهادت هم با صلابت بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرتیپ «سید حسن مرتضوی» جانباز ۷۰ درصد جنگ تحمیلی و فرمانده قرارگاه عملیاتی ثامن‌الائمه (ع) در سپاه پاسداران خاطره‌ای از شهید تکاور ارتشی در عملیات والفجر یک را اینگونه روایت کرد: «در عملیات والفجر۱ دو گردان از ارتش مامور بودند، یک گردان از تکاوران و یک گردان از پیاده‌ها. پشت کانال دوم زمین‌گیر شده بودیم، آتش بسیار شدیدی داشت به سمت ما می‌آمد. سردار قربانی فرمانده لشکر بود، سردار شوشتری نیز به عنوان جانشین، خط را سر و سامان می‌داد.

یک ام ۱۱۳ بود که ما کنار آن نشسته بودیم، مرتب می‌دیدیم بچه‌های سپاهی، بسیجی و ارتشی در کنار هم توی کانال در حال شهید و مجروح شدن هستند، یک خط خدایی شده بود، حجم آتش دشمن داشت بر روح و توان بچه‌ها غلبه می‌‎کرد. یک شرایط خاصی ایجاد شد. یک برادر ارتشی کنار من بود که آن موقع درجه ستوان یکمی داشت. من آن زمان درجه‌شناس نبودیم، ولی یادم هست دو سه تا ستاره داشت، آن زمان فکر می‌کنم سروان‌ها سه تایی بودند، الان چهار تایی هستند.

سردار شوشتری ایشان را با اسم کوچک صدا زد، بلند که شد یک قد بلند و جبروت خاصی داشت، یک کلاش هم گذاشته بود روی دوشش و یک کلاه آهنی هم روی سرش بود. این بنده خدا شروع کرد به آمدن، زیر آتش شدید دشمن، با یک جبروتی قدم می‌زد که هرکسی آن صحنه را دید تحت تاثیر حرکت این برادر قرار گرفت، اصلا گویا همه چیز آرام است، همه آتش‌ها دیگر سرد شده و اینجا بهترین نقطه کره زمین است و این آدم دارد به وظیفه‌اش عمل می‌کند. ۲۰، ۳۰ متر قدم برداشت که گلوله‌ای خورد، گرد و خاکی بلند شد، لکن نگرانی ما ایشان بود که دیدیم نه، الحمدالله در حال آمدن است.

کمی که خاک نشست دیدیم این برادر تکاور در حال حرکت است، ولی سر ندارد. راه می‌رفت، شاید هفت هشت قدم بیشتر برنداشت، با همان صلابت کمی بدنش رعشه افتاد و لرزید و زانو زد. هم آقا مرتضی هم سردار شوشتری و چندتا از بچه‌ها دویدیم به سمت ایشان.

این صحنه تمام حال و هوای خط را عوض کرد. داشت آتش بر روح و روان بچه‌ها غلبه می‌‎کرد، اما نه تنها تاثیر نداشت بلکه انگیزه هم شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

تقویت روحیه رزمندگان با شهادت مظلومانه تکاور رشید ارتشی بیشتر بخوانید »

شهادت مظلومانه تکاور رشید ارتشی روحیه رزمندگان را افزون کرد


خاطره شهید تکاور بی سری که در شهادت هم با صلابت بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرتیپ «سید حسن مرتضوی» جانباز ۷۰ درصد جنگ تحمیلی و فرمانده قرارگاه عملیاتی ثامن‌الائمه (ع) در سپاه پاسداران خاطره‌ای از شهید تکاور ارتشی در عملیات والفجر یک را اینگونه روایت کرد: «در عملیات والفجر۱ دو گردان از ارتش مامور بودند، یک گردان از تکاوران و یک گردان از پیاده‌ها. پشت کانال دوم زمین‌گیر شده بودیم، آتش بسیار شدیدی داشت به سمت ما می‌آمد. سردار قربانی فرمانده لشکر بود، سردار شوشتری نیز به عنوان جانشین، خط را سر و سامان می‌داد.

یک ام ۱۱۳ بود که ما کنار آن نشسته بودیم، مرتب می‌دیدیم بچه‌های سپاهی، بسیجی و ارتشی در کنار هم توی کانال در حال شهید و مجروح شدن هستند، یک خط خدایی شده بود، حجم آتش دشمن داشت بر روح و توان بچه‌ها غلبه می‌‎کرد. یک شرایط خاصی ایجاد شد. یک برادر ارتشی کنار من بود که آن موقع درجه ستوان یکمی داشت. من آن زمان درجه‌شناس نبودیم، ولی یادم هست دو سه تا ستاره داشت، آن زمان فکر می‌کنم سروان‌ها سه تایی بودند، الان چهار تایی هستند.

سردار شوشتری ایشان را با اسم کوچک صدا زد، بلند که شد یک قد بلند و جبروت خاصی داشت، یک کلاش هم گذاشته بود روی دوشش و یک کلاه آهنی هم روی سرش بود. این بنده خدا شروع کرد به آمدن، زیر آتش شدید دشمن، با یک جبروتی قدم می‌زد که هرکسی آن صحنه را دید تحت تاثیر حرکت این برادر قرار گرفت، اصلا گویا همه چیز آرام است، همه آتش‌ها دیگر سرد شده و اینجا بهترین نقطه کره زمین است و این آدم دارد به وظیفه‌اش عمل می‌کند. ۲۰، ۳۰ متر قدم برداشت که گلوله‌ای خورد، گرد و خاکی بلند شد، لکن نگرانی ما ایشان بود که دیدیم نه، الحمدالله در حال آمدن است.

کمی که خاک نشست دیدیم این برادر تکاور در حال حرکت است، ولی سر ندارد. راه می‌رفت، شاید هفت هشت قدم بیشتر برنداشت، با همان صلابت کمی بدنش رعشه افتاد و لرزید و زانو زد. هم آقا مرتضی هم سردار شوشتری و چندتا از بچه‌ها دویدیم به سمت ایشان.

این صحنه تمام حال و هوای خط را عوض کرد. داشت آتش بر روح و روان بچه‌ها غلبه می‌‎کرد، اما نه تنها تاثیر نداشت بلکه انگیزه هم شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شهادت مظلومانه تکاور رشید ارتشی روحیه رزمندگان را افزون کرد بیشتر بخوانید »