عملیات والفجر 8

پدر شهیدان والامقام «ستونه» دعوت حق را لبیک گفت

پدر شهیدان «ستونه» دعوت حق را لبیک گفت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حسین ستونه» پدر شهیدان «یونس و عبدالحسین ستونه» پس از سال‌ها فراق از فرزندان دلیر و افتخار آفرین خود روز ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ به علت کهولت سن دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

پیکر پاک پدر شهید امروز (سه‌شنبه) ساعت ۱۷:۳۰ تشییع و به خاک سپرده خواهد شد.

«حسن نورانی» مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خوزستان این ضایعه را به جامعه ایثارگران، به ویژه خانواده و بستگان مرحوم تسلیت عرض کرده و از درگاه الهی برای روح درگذشتگان رحمت، مغفرت و علو درجات مسئلت کرد.

گفتنی است شهید «یونس ستونه» متولد ششم خرداد ۱۳۴۲ در سن ۲۲ سالگی و در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ در منطقه والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نایل شد.

همچنین بسیجی دانش‌آموز شهید «عبدالحسین ستونه» دوم اردیبهشت ۱۳۴۷ دیده به جهان گشود و روز ۲۵ دی ۱۳۶۵ در سن ۱۸ سالگی در عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل شد.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهیدان «ستونه» دعوت حق را لبیک گفت بیشتر بخوانید »

در آخرین خداحافظی همسرم همه می‌دانستند او شهید می‌شود/ دلداری شهید «آذرکیش» در رؤیا به همسرش

ماجرای عکسی که زینت‌بخش حجله شهید آذرکیش شد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جنگ تحمیلی در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دستور صدام به طور سراسری علیه ایران آغاز شد. صدام با خیال اینکه به راحتی می‌تواند خرمشهر، آبادان و حتی اهواز را تصرف کند دست به حمله حداکثری در جنوب کشور زد، اما با دفاع همه جانبه مردم در اوایل جنگ وی نتوانست به هدف خود برسد.

در ادامه ارتش، سپاه، شهربانی، ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی و بسیج با ساماندهی برای دفاع از کشور به مرز‌ها اعزام شدند. در دفاع مقدس نیروی انتظامی از سه بخش (شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی) تشکیل می‌شد که هر کدام وظیفه جداگانه‌ای داشتند.

یکی از یگان‌هایی که در زمان دفاع مقدس علاوه بر نبرد با دشمن بعثی در عقبه جنگ وظیفه حراست از خانواده‌های رزمندگان را برعهده داشت نیروی انتظامی (ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی) بود. نیرو‌های ژاندارمری در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر حفاظت از شهر‌ها و مرز‌های کشور در خط مقدم حاضر می‌شدند و از خاک ایران دفاع می‌کردند.

ژاندارمری با توجه به اینکه در زمان شروع جنگ مسئولیت حفاظت از مرز‌ها را بر عهده داشت، اولین شهدای جنگ تحمیلی را تقدیم نظام کرد و اولین تیری که به سمت ایران شلیک شد به پاسگاه‌های ژاندارمری شلیک شد و اولین تیر نیز از سوی ایران توسط نیرو‌های ژندارمری به سمت دشمن شلیک شد.

یکی از این شهدا «موسی آذرکیش» است که در سال ۱۳۴۴ در زابل استان سیستان و بلوچستان به دنیا آمد و ۱۷ فروردین ۱۳۶۵ در عملیات والفجر ۸ در فاو به شهادت رسید. در ادامه مشروح گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس را با همسر این شهید می‌خوانید:

در تمام مدتی که با او زندگی کردم، ندیدم نمازش را دیرتر از وقت آن بخواند

اخلاقش خیلی خوب بود و به نماز خیلی اهمیت می‌داد. در این یک سالی که با هم زندگی کردیم، نشد که یک بار نمازش را دیرتر از اول وقت بخواند یا نمازش قضا شود و به پدر و مادرش خیلی احترام می‌گذاشت و به دیگران کمک می‌کرد و هر کاری که از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد؛ چون زمانی که کوچک بود، پدرش را از دست داده بود. به مادرش خیلی احترام می‌گذاشت. به نماز خیلی اهمیت می‌داد و تمام روزه‌هایش را می‌گرفت حتی به پیشواز ماه رمضان هم می‌رفت و آنقدر به موضوع پاکیزگی مقید بود که آن زمان که در خانه‌ها حمام نبود و باید به حمام عمومی می‌رفتیم، حتی اگر به حمام لازم داشتند و ۱۰ دقیقه به اذان مانده بود به حمام عمومی می‌رفت.

همسرم اصلا اهل غیبت، دروغ و نگاه به نامحرم نبود و روی مسئله حجاب خیلی تاکید داشت و اجازه نمی‌داد که حتی یک ذره از مو‌های من بیرون باشند. معیار موسی برای انتخاب همسر این بود که خانواده‌دار، باحجاب و باایمان باشد. زمانی هم که ازدواج کردیم، من همیشه باید لباس آستین مچی می‌پوشیدم و اجازه نداشتم لباسی که آستین آن بالا برود و آزاد باشد بپوشم.

همسرم خیلی به این مسائل اهمیت می‌داد. ما با هم فامیل بودیم که ازدواج کردیم و نحوه آشنایی ما به این صورت بود که زمانی که من هنوز کوچک بودم، موسی به خانه ما آمده بود و یک کاغذ در دستش بود و من آن کاغذ را گرفتم، اما تا چند سال آن کاغذ را داشتم و از آنجا که ما به هم علاقه داشتیم، چند سال بعد از آن به خواستگاری من آمد.

بعد از شهادت همسرم هم خواستگار‌های زیادی داشتم و مادرم خیلی از این قضیه ناراحت بود که چرا من ازدواج نمی‌کنم و برای این کار تمام فامیل را واسطه قرار داده بود که با من صحبت کنند تا من ازدواج کنم، اما من هر چقدر اندیشیدم، نتوانستم کسی را انتخاب کنم که مانند شهید باشد.

آن موقع جوان‌ها زود ازدواج می‌کردند. همسرم، خود ۲۰ یا ۲۲ سال داشت که ازدواج کرد و من، ۱۵ سال داشتم. آن هنگام جوان‌ها منتظر نمی‌ماندند تا کسی به آن‌ها بگوید ازدواج کنید. از آنجا که موسی به امام خمینی علاقه داشت، به جبهه رفت و اتفاقاً پسرعموی او هم نظامی بود و دائم به همسرم اصرار کرده بود که من در نظام هستم و زن و بچه‌ام از من خیری نمی‌بینند و دائم در ماموریت هستم و کنار زن و بچه‌ام نیستم و آسایش نداریم. (آن موقع هنوزجنگ نبود)، اما همسرم گفته بود: من عاشق نظام هستم و نظام را دوست دارم.

فعلا این عکس بماند

یک عکاسی در محله‌مان بود که آشنا بود و همسرم رفته بود و یک عکس خیلی بزرگ و قشنگ گرفته بود و به عکاس گفته بود که فعلا این عکس در مغازه‌ات بماند و بعد از شهادت او، عکاس آن را در ویترین مغازه خود گذاشته بود و گفت: آقا موسی، فعلا این عکس بماند.

در آخرین خداحافظی همسرم همه می‌دانستند او شهید می‌شود/ دلداری شهید «آذرکیش» در رؤیای همسرش

شنیدن خبر شهادت

وقتی که عملیلت می‌شد، اخبار، لحظه به لحظه از عملیات گزارش می‌داد و من داشتم اخبار ساعت دو را گوش می‌دادم که گفت: در منطقه والفجر هشت در فاو چند نفری شهید شدند و ناگهان احساسی به من دست داد که انگار کسی به قلبم چنگ می‌انداخت و برای چند روز هیچ خبری از همسرم نداشتم تا اینکه به برادرشوهرهایم خبر داده بودند و همه می‌دانستند که موسی شهید شده است، اما من خبر نداشتم.

یک روز بلند شدم که به خانه خواهرم بروم که چند خانه آن طرف‌تر بود. وقتی بیرون رفتم احساس می‌کردم که تمام هم‌محله‌ای‌ها انگار آشفته هستند و از من دوری می‌کنند و در راه خواهرم را دیدم. خواهرم از من پرسید: کجا می‌روی؟

گفتم: داشتم به خانه شما می‌آمدم.

خواهرم گفت: بیا به خانه برادرمان برویم، بعد از آن به خانه ما می‌رویم.

در راه که داشتیم می‌رفتیم، احساس کردم می‌خواهد حرفی به من بزند و به او گفتم: خواهر، می‌خواهی مطلبی به من بگویی؟

خواهرم به ناگاه گریه‌اش گرفت و من از قضیه باخبر شدم.

زمانی که به زیارت مزارش می‌روم، احساس آرامش می‌کنم

زمانی که سر مزارش می‌روم، احساس سبکی و آرامش دارم و اینکه کسی هست که با او حرف بزنم و چند ساعت می‌نشینم و تمام حرف‌هایم را به او می‌زنم و درددل می‌کنم؛ بعد یک حالت سبکی و آرامی به من دست می‌دهد و سپس بلند می‌شوم و می‌آیم.

تاثیر شهید بر دوست و آشنا

شهادت همسرم روی اطرافیان تاثیر داشته و دو تا از برادرزاده‌های شهید با آنکه زمان شهادت عمویشان کوچک بودند، اما حالا می‌گویند: «ما می‌خواهیم راه شهید را ادامه بدهیم.» به همین خاطر به عضویت سپاه درآمده اند.

برکت معنوی شهادت موسی

از برکات معنوی شهادت موسی این است که خیلی صبور شدم. به برکت خون شهید خیلی به من احترام می‌گذارند. زندگی من زبانزد تمام فامیل است که: «شما و همسرت خیلی با هم خوب بودید.» همیشه اسم من را به نیکی می‌برند و همین برای من باعث افتخار است.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای عکسی که زینت‌بخش حجله شهید آذرکیش شد بیشتر بخوانید »

شگفتی فرماندهان از آزادسازی سریع مهران

شگفتی فرماندهان از آزادسازی سریع شهر مهران


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهر مهران که در عملیات والفجر ۳ آزاد شده بود، پس از عملیات والفجر ۸ در اردیبهشت ۱۳۶۵ مورد تعرض ارتش عراق قرار گرفت و اشغال شد.

دو ماه بعد، سپاه پاسداران، عملیات کربلای ۱ را طراحی و در پنج مرحله اجرا کرد. در این عملیات تمام منطقه از جمله شهر مهران، پاسگاه دراجی و قله ۲۲۳ از سلسله ارتفاعات قلاویزان آزاد شد.

این پیروزی گسترده‌تر از پیش‌بینی قبل از عملیات بود. سرعت پیروزی در این نبرد، تاثیر اقدامات قبلی عراق در دوره دفاع متحرک را خنثی کرد، به نحوی که از آن پس تحرک دیگری از ارتش این کشور (تا روز‌های پایانی جنگ) مشاهده نشد و ارتش عراق دوباره در لاک دفاعی فرو رفت.

راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس گزارش‌هایی را از تحولات و شرایط پیشروی سریع رزمندگان اسلام در مرحله دوم این عملیات، یعنی در روز دوم که منجر به آزادسازی سریع مهران شده است، تهیه کرده‌اند که به مناسبت سالروز این عملیات ظفرمند منتشر می‌شود:

در بخشی از گزارش «حمیدرضا فراهانی» راوی مرکز در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) آمده است که گردان کوثر در شروع عملیات درگیری محدودی را در ناحیه جاده دهلران با چند دستگاه تانک عراقی پشت سر گذاشت و خود را به هدف پیش بینی شده (تپه شنی) نزدیک کرد.

گردان دیگر حضرت رسول (ص) پس از درگیری مختصر با قوای عراقی، خیلی سریع به بهین بهروزان رسید، سپس با همراهی گردان کوثر به سوی هدف اصلی، یعنی هرمز آباد و بعد مهران پیش رفتند. این اقدام خیلی سریع و به موقع انجام شد، زیرا تعداد اندکی از تانک‌های دشمن که آرایش منظمی نداشتند؛ می‌کوشیدند که مانع پیشروی آن‌ها شوند، لیکن نیرو‌های خودی که از موقعیت و آرایش مناسب‌تری برخوردار بودند، به مقابله با تانک‌ها رفتند و پس از انهدام چند تانک، دشمن را که فاقد آرایش نظامی و راهکنش جنگی بود، مجبور به عقب‌نشینی کردند. در این درگیری، چهار نفر از نیرو‌های خودی شهید یا مجروح شدند.

بسیجیان خودشان زودتر می‌روند

در ادامه، راوی که لحظه‌ به‌ لحظه موفقیت نیرو‌های تیپ ۲۱ امام رضا (ع) را در انجام مأموریت خود، در دفترچه روزانه ثبت وقایع یادداشت کرده، افزوده است: نیرو‌ها تا پشت دیوار شهر مهران پیشروی کرده‌اند. فرمانده تیپ (اسماعیل قاآنی) به قرارگاه نجف می‌رود تا از فرماندهی قرارگاه اجازه گیرد، عملیات را در روز ادامه دهند و از فرخ‌آباد برای آزادسازی مهران به آن سمت حرکت کنند.

در همین موقع اخباری دال بر حضور نیرو‌های این تیپ در شهر مهران به قرارگاه ارسال می‌شود. وقوع این اتفاق که در آن زمان غیرمنتظره بود و به عبارتی انتظار چنین سرعت عملی از نیرو‌ها و شکست دشمن نبود، سبب شد رحیم صفوی (جانشین فرمانده نیروی زمینی) که در حال پیگیری نتایج عملکرد یگان‌ها در میدان نبرد بود؛ بگوید: فرماندهان یگان‌ها می‌گویند که امشب برویم روی مهران عمل کنیم، بسیجیان خودشان زودتر می‌روند… و ادامه می‌دهد: ما مشغول طراحی مانور برای آزادسازی مهران هستیم، بسیجیان خودشان جلوتر از ما می‌ریزند و عمل می‌کنند.

همچنین «علیرضا لطف‌الله‌زادگان» یکی دیگر از راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در قرارگاه نجف سپاه، پس از اشاره به عملکرد موفق لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در پیشروی به سمت روستای بهین بهرورزان به نقل از پست شنود نوشته است که فرماندهان ارشد عراقی با تأکید بسیار از یگان رزمی مستقر در منطقه می‌خواهند که به سمت نیرو‌های ایرانی پیشروی کنند، ولی فرماندهی نیرو‌های زرهی مستقر در خط مقدم می‌گوید که زرهی اصلاً کار نمی‌کند.

«مهدی حاجی خداوردی خان» راوی مرکز در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) نیز در گزارش خود درباره عملکرد این یگان نوشته است: پیشروی خودجوش نیرو‌ها به سمت شهر مهران، منحصر به تیپ امام رضا (ع) نبود، بلکه از جناح چپ و در ساعت ۱۰ صبح (۱۱ / ۴ / ۱۳۶۵)، نیرو‌هایی از تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)، گردان علی‌اصغر نیز در آستانه ورودی شهر مهران منتظر دستور فرمانده تیپ برای ادامه پیشروی بودند، اما فرمانده گردان یادشده با اینکه باورش نمی‌شد نیرو‌های عراقی از مهران عقب‌نشینی کرده باشند، طاقت نیاورد و با گردانش خودسرانه به‌ سوی شهر مهران حرکت کرد و کمی قبل از ظهر خبر رسید که نیرو‌هایی از تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) و ۲۱ امام رضا (ع) به‌ تدریج وارد شهر مهران شده‌اند.

آنان پس از درگیری‌های مختصر با عناصری از دشمن که در شهر باقی‌مانده بودند، توانستند شهر مهران را از نیرو‌های متجاوز عراقی باز پس گرفته و به کنترل خود درآورند.

عملیات از دست ما خارج شده و همه چیز دست خداست

«محسن سوهانی» مسئول محور تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)، با خوشحالی از کسب پیروزی، احساسات خود را بدین‌صورت بروز داد:

مهران را خدا آزاد کرد. خدا می‌گوید: «ان تنصروا الله ینصرکم» مرا یاری کنید، تا شما را یاری کنم. بچه بسیجی‌های مخلص برای اینکه دل امامشان را خوشحال کنند، دل خانواده شهدا را خوشحال کنند، امام را یاری کردند و با مختصر هماهنگی، این کار بزرگ را انجام دادند. چون این‌ یک عملیات منظمی را طلب می‌کرد و در ۴۸ ساعت نمی‌شد هماهنگی‌های لازم را انجام داد. فقط می‌شود گفت دست این بچه‌ها را خدا گرفت و بچه‌ها هم‌دست خدا را گرفتند و خدا هم نتیجه ان تنصروا الله ینصرکم را برایشان تفسیر کرد.

انتقال این پیام به قرارگاه فرماندهی تیپ و نیز قرارگاه فرماندهی نجف، چنان ناباورانه بود که مصطفی ایزدی، با خوشحالی از موفقیت‌های به‌دست‌آمده گفت: عملیات از دست ما خارج‌ شده است و همه‌ چیز دست خداست.

منبع

ا- اطلس جنگ ایران و عراق (فشرده نبرد‌های زمینی)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم، ۱۳۹۹، صفحه ۶۱.

۲-حاجی خداوردی خان، مهدی، آزادسازی مهران؛ شکست استراتژی دفاع متحرک عراق: روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب ۴۲، جلد دوم، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۷، صفحه ۵۴۴.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شگفتی فرماندهان از آزادسازی سریع شهر مهران بیشتر بخوانید »

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

حمایت غربی‌های مدعی حقوق بشر از جنایات شیمیایی صدام


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و  جهاد دفاع‌پرس، روز «هشتم تیر ۱۳۶۶» یادآور یکی از تلخ‌ترین روز‌های تاریخ برای مردم ایران است. نام‌گذاری این روز به نام روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی به خاطر حملات شیمیایی جنگنده بمب‌افکن‌های رزیم بعثی عراق به شهر سردشت در غرب ایران است.

در چنین روزی است که در اثر این جنایت بزرگ، ده‌ها نفر بلافاصله شهید و هزاران نفر مجروح و مصدوم شدند و اکنون نیز از عوارض شدید ریوی، چشمی و پوستی رنج می‌برند.

نام‌گذاری این روز به روز «مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی»، بهانه‌ای شد که دوره‌های مختلف به‌ کار گیری این سلاح نامتعارف کشتار دسته‌ جمعی توسط عراق در جنگ هشت‌ساله با ایران، واکنش ایران به این اقدام ضدانسانی و همچنین موضع‌گیری سازمان ملل متحد به‌ عنوان عالی‌ترین نهاد حقوقی و سیاسی بین‌الملل را در قبال این جنایت‌های ضدبشری مورد بررسی قرار دهیم.

استفاده عراق از جنگ‌افزار‌های شیمیایی در جنگ علیه ایران در سه [۱] دوره متمایز انجام شد:

دوره نخست

دوره نخست از آغاز تهاجم برق‌آسای ارتش عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا پایان مقطع آزادسازی مناطق اشغالی، به‌ویژه آزادی خرمشهر در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ بود که طی آن نیرو‌های عراقی به‌ طور پراکنده و برای در هم شکستن مقاومت‌های پراکنده نیرو‌های رزمنده ایران و هموار کردن مسیر پیشروی به داخل خاک کشور ما از سلاح‌های شیمیایی استفاده کردند.

دوره دوم به استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی اختصاص دارد که از مرداد سال ۱۳۶۱ هم‌زمان با آغاز نخستین عملیات نفوذی نیرو‌های ایران به داخل خاک عراق (عملیات رمضان) با هدف تنبیه متجاوز آغاز شد و تا پایان سال ۱۳۶۵ و نبرد‌های بزرگ کربلای ۴ و ۵ ادامه یافت.

دوره دوم به‌کارگیری سلاح شیمیایی

در این دوره عراق با اتخاذ تاکتیک نظامی دفاع مطلق در زمین، از جنگ‌افزار‌های شیمیایی در نقش سلاح تدافعی استفاده کرد تا به کمک آن عملیات‌های تهاجمی متکی به انبوه نیرو‌های پیاده جمهوری اسلامی ایران را خنثی کند. در طول این دوره ارتش عراق بیش از ۲۳۰ بار، مواضع نیروها، مراکز پشتیبانی و تدارکاتی و حتی شهر‌ها و مناطق غیرنظامی ایران را هدف حملات شیمیایی قرار داد؛ اقدامی که درمجموع حدود ۴۲ هزار نفر تلفات اعم از کشته و مجروح را در پی داشت.

دوره سوم به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی

دوره سوم جنگ شیمیایی بین عراق و ایران از آغاز سال ۱۳۶۶ شروع شد و تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و حتی پس‌ از آن تا تابستان سال ۱۳۶۷ ادامه یافت.

در این دوره ارتش عراق پس از برطرف کردن ضعف‌های تاکتیکی خود در زمینه کاربرد گاز‌های شیمیایی در دو دوره گذشته و دستیابی به عوامل شیمیایی مضاعف یا دوگانه توانست از آن‌ها به‌ عنوان یک سلاح تهاجمی برای بازپس‌گیری مناطق تحت کنترل نیرو‌های ایران استفاده کند.

نظامیان عراقی همچنین موفق شدند از این سلاح‌ها به‌ عنوان بخشی از عملیات‌های هماهنگ شده خود در بهار ۱۳۶۷ علیه نیرو‌های ایران در فاو، شلمچه و جبهه‌های غرب و شمال بهره گیرند و عملاً نیرو‌های ایرانی را به عقب‌نشینی از مواضع تصرف‌شده مجبور کنند.

فعالیت دیپلماتیک ایران و واکنش سازمان ملل [۲]

اما حملات گسترده شیمیایی عراق علیه نیرو‌های ایران در زمستان سال ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی بدر، سبب شد تا جمهوری اسلامی ایران طی درخواستی از دبیر کل سازمان ملل، اعزام یک هیئت کارشناسی را درخواست کند.

در پاسخ به دادخواست ایران، دبیر کل به ابتکار خود و پس از مشورت با اعضای شورای امنیت، طرح هشت ماده‌ای را تهیه کرد و در بازدیدی که در ماه آوریل سال ۱۹۸۵ (فروردین‌ سال ۱۳۶۴) از تهران و بغداد داشت، به دو کشور ارائه داد.

بر اساس بند چهار این طرح، هر دو دولت ایران و عراق موظف شدند؛ پیش از ۱۹ فروردین‌ سال ۱۳۶۴ از مجاری محرمانه تعهد خود را با رعایت ضوابط مندرج در پروتکل ۱۹۲۵ ژنو در مورد منع استفاده از سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی به دبیر کل اعلام کنند. درخواستی که جمهوری اسلامی ایران بدان پاسخ مثبت داد و آمادگی خود را برای همکاری در این‌ ارتباط اعلام کرد و عراق با ابراز بهانه‌هایی از پذیرش آن خودداری کرد و دقیقاً از ۱۹ فروردین‌، موج جدیدی از حملات شیمیایی را علیه نیرو‌های ایران از سر گرفت و تا آخرین ماه، حدود ۱۹ بار مناطق عملیاتی بدر و خیبر را هدف گلوله‌باران و بمباران شیمیایی قرار داد که درنتیجه آن، حدود هزار و ۶۵۰ نفر از نیرو‌های ایرانی مجروح و ۱۰ تن از آن‌ها شهید شدند.

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

در پی این حملات جمهوری اسلامی ایران بار دیگر از دبیر کل درخواست کرد تا هیئت کارشناسی دیگری به منطقه اعزام شود. دبیر کل گزارش کارشناس اعزامی را همراه با نامه‌ای که در آن، اتهام عراق مبنی بر حمله شیمیایی علیه نیرو‌های ایرانی تائید شده بود، به شورای امنیت فرستاد.

شورای امنیت نیز در ۶ اردیبهشت‌ تشکیل جلسه داد و با صدور بیانیه‌ای، با ابراز نگرانی از این‌که در جنگ ایران و عراق، سلاح شیمیایی علیه نیرو‌های ایرانی به کار گرفته‌شده، استفاده مکرر از سلاح‌های شیمیایی و کاربرد احتمالی این سلاح‌ها را در آینده قویاً محکوم کرد.

در این بیانیه همچنین، پایان مخاصمات و حل کامل، جامع، عادلانه و شرافتمندانه مسائل مورد اختلاف بین دو کشور نیز درخواست شده بود. باوجوداین شورای امنیت بار دیگر، از عراق به‌عنوان به‌کارگیرنده سلاح‌های شیمیایی نام نبرد و تنها با اشاره به این‌که سلاح‌های شیمیایی علیه نیرو‌های ایرانی به کار گرفته‌شده است، به‌طور غیرمستقیم عراق را محکوم کرد.

رژیم بغداد از این بیانیه برآشفت و در پاسخ بدان، مسئله کاربرد سلاح‌های شیمیایی را موضوع درجه دوم خواند. هرچند بدین ترتیب، عراق عدم تمکین خود را نسبت به بیانیه شورای امنیت نشان داد، اما تحت فشار افکار عمومی جهان تا زمان انجام عملیات والفجر ۸ از به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی علیه نیرو‌های ایران خودداری کرد.

عملیات والفجر ۸ و توسل مجدد عراق به سلاح‌های شیمیایی

با آغاز عملیات والفجر ۸ در منطقه عمومی فاو در ۲۰ بهمن‌ سال ۱۳۶۴، نیرو‌های عراقی که توان مقابله با این هجوم حساب‌شده و منظم نیرو‌های ایرانی را نداشتند، بار دیگر به سلاح‌های شیمیایی متوسل شدند و یکی از بی‌سابقه‌ترین حملات شیمیایی را در تاریخ جنگ‌های شیمیایی رقم زدند.

با ورود نیرو‌های ایران به شهر فاو و درهم‌شکسته شدن تمامی ضدحملات ارتش عراق و مهم‌تر از همه به محاصره در آمدن گارد ریاست جمهوری این کشور در نزدیکی کارخانه نمک، عراقی‌ها تنها چاره را استفاده از سلاح‌های شیمیایی دانستند. آن‌ها طی ۱۵ روز، بیش از هفت هزار گلوله توپ و خمپاره حاوی مواد شیمیایی را علیه نیرو‌های ایرانی مستقر در فاو به کار گرفتند و منطقه عملیاتی را با بیش از هزار بمب شیمیایی بمباران کردند.

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

در پی این حملات جمهوری اسلامی ایران در ۲۵ بهمن‌ سال ۱۳۶۴ با اعلام این‌که عراق بار دیگر از سلاح‌های شیمیایی در جبهه‌های جنگ استفاده کرده است، با اصرار از سازمان ملل خواست تا هیئت تحقیقی را به محل اعزام کند.

در این مرحله، گستردگی استفاده عراق از گاز‌های شیمیایی به حدی بود که ایران تهدید کرد، اگر در این مورد، سازمان ملل و شورای امنیت تدابیری اتخاذ نکند، ایران به مقابله‌به‌مثل متوسل خواهد شد.

بدین ترتیب، اعضای شورای امنیت در ۵ اسفند ۱۳۶۴ تشکیل جلسه دادند و قطعنامه ۵۸۲ را به تصویب رساندند و در بند ۲ قسمت اجرایی آن از نقض حقوق انسانی در جنگ ایران و عراق، به‌ویژه استفاده از سلاح‌های شیمیایی مغایر با پروتکل ۱۹۲۵ ژنو اظهار تأسف کردند.

بدین ترتیب شورای امنیت برای چندمین بار از یادآوری نام عراق به‌ عنوان آغازکننده جنگ شیمیایی خودداری کرد و از جنایت‌های این کشور چشم پوشید.

در همین حال جمهوری اسلامی ایران قطع‌نامه شورای امنیت را قدم مثبتی برای محکوم کردن عراق به‌ عنوان متجاوز و سپس پایان عادلانه جنگ خواند و از شورای امنیت درخواست کرد تا در راستای انجام وظایف خود عراق را به‌عنوان به‌کارگیرنده سلاح‌های شیمیایی محکوم کند.

رئیس شورای امنیت با صدور بیانیه اول فروردین ۱۳۶۵، برای نخستین بار با یادآوری نام کشور به‌کارگیرنده سلاح‌های شیمیایی، کاربرد این‌گونه سلاح‌ها را در جنگ ایران و عراق به‌شدت محکوم کرد. بدین ترتیب جمهوری اسلامی سال ۱۳۶۴ را با موفقیتی سیاسی درصحنه بین‌المللی به پایان برد.

با وجود این، هیچ‌ یک از این اقدامات نتوانست عراق را به خودداری از به‌ کارگیری سلاح‌های شیمیایی در جبهه‌های جنگ وادار کند. این کشور با بی‌اعتنایی به افکار عمومی جهان، تهدید کرد در صورت ادامه جنگ و حملات ایران، همچنان، از گاز‌های شیمیایی استفاده خواهد کرد؛ چراکه معتقد بود در حال دفاع از خود در مقابل حمله ایرانیان است و خود را قربانی حمله نظامی ایران تلقی می‌کند و اعمالش را دفاع مشروع می‌داند.

جنگ شیمیایی در سال ۱۳۶۵

در سال ۱۳۶۵، حملات شیمیایی عراق به دو علت افزایش زیادی یافت: ۱) افزایش تعداد حملات نیرو‌های ایران به داخل خاک عراق؛ و ۲) آغاز استراتژی دفاع متحرک عراق.

بدین ترتیب، در این سال، تعداد حملات شیمیایی به ۷۹ مورد، یعنی دو برابر سال پیش افزایش یافت. موقعیت جغرافیایی مناطق بمباران‌شده نشان می‌دهد که مواضع مورد هجوم در این سال نیز تابعی از مناطق عملیاتی نیرو‌های ایران بوده است، به‌طوری‌که در ماه‌های فروردین و اردیبهشت سال ۱۳۶۵، با ادامه عملیات والفجر ۸، محور فاو و منطقه عملیاتی آن به‌شدت هدف حملات شیمیایی قرار گرفت و هواپیما‌های عراق بمب‌های حاوی گاز خردل را در منطقه فروریختند.

همچنین برای تصرف مهران در اردیبهشت‌ ۱۳۶۵ و منطقه عملیاتی شیخ صالح در غرب کشور در شهریور این سال، از گلوله‌های حاوی گاز خردل و اعصاب استفاده کردند.

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

اوج حملات شیمیایی عراق در سال ۱۳۶۵ همانند سال‌های گذشته، در زمستان و با آغاز عملیات بزرگ کربلای ۴ و ۵ اتفاق افتاد.

در ۱۰ دی‌ماه این سال، اجرای عملیات بزرگ کربلای ۴ در محور جزیره مینو، خرمشهر- آبادان و بلافاصله پس‌ از آن، عملیات کربلای ۵ در شلمچه در ۱۹ دی‌ماه سال ۱۳۶۵ و هم‌زمان با عملیات کربلای ۶ در محور سومار در غرب کشور سبب شد که یکی دیگر از شدیدترین حملات شیمیایی در جنگ ایران و عراق رخ دهد.

به دنبال این حملات گسترده، جمهوری اسلامی ایران از دبیر کل خواست، هیئت تحقیق را به ایران اعزام کند. هیئت تحقیقی در ۸ اسفند سال ۱۳۶۵ به ایران سفر کرد و با تعدادی از اسیران عراقی و مجروحان ایرانی که در اثر بمباران شیمیایی مجروح شده و در بیمارستان بستری بودند، دیدار و گفت‌وگو کردند.

هیئت مزبور پس از بازگشت از ایران، در گزارشی به دبیر کل سازمان ملل، کاربرد مجدد جنگ‌افزار‌های شیمیایی را در جنگ ایران و عراق مورد تائید قرار داد. دبیر کل این گزارش را طی نامه‌ای به شورای امنیت تسلیم داشت، اما شورا به آن توجهی نکرد و موضوع را مسکوت گذاشت.

این بی‌اعتنایی شورای امنیت در پایان سال ۱۳۶۵ در حالی رخ داد که تعداد حملات شیمیایی عراق در این سال به رقم بی‌سابقه ۷۹ مورد رسیده بود و بر اساس برخی از اسناد موجود، تعداد مصدومان شیمیایی ایران به دوازده هزار نفر بالغ می‌شد، اما فاجعه بزرگ‌تری در راه بود که در سال ۱۳۶۶ روی داد.

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

فاجعه شیمیایی در سال ۱۳۶۶

با به بن‌بست رسیدن جنگ در جبهه‌های جنوب، جمهوری اسلامی ایران به‌ ناچار استراتژی عملیاتی خود را تغییر داد و کانون اصلی حملاتش را از مناطق جنوبی به مناطق شمالی عراق منتقل کرد.

کشاندن نیرو‌های عراقی مستقر در استحکامات نفوذناپذیر جنوب به جبهه‌های شمال، یکی از مهم‌ترین اهداف نظامی ایران بود تا از این طریق، فرصت لازم را برای وارد آوردن ضربات نهایی به آنان به دست آورد، اما ارتش عراق فریب استراتژی نظامی ایران را نخورد و از همان آغاز امر، برای مقابله با حملات نیرو‌های ایرانی در جبهه‌های شمال، به سلاح شیمیایی متوسل شد تا منطقه ر ا به سرزمین سوخته برای ایرانیان تبدیل کند.

با آغاز عملیات کربلای ۸، در فروردین‌ سال ۱۳۶۶، نیرو‌های عراقی، منطقه عملیاتی شلمچه را در روز‌های ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱ فروردین‌ماه، از زمین و هوا، هدف حملات شیمیایی قراردادند و با استفاده از عوامل تاول‌زا، خردل و خون، بیش از ۱۴۰ تن از نیرو‌های ایران را مصدوم کردند.

با وجود این، مهم‌ترین حمله شیمیایی در ۲۷ فروردین‌ سال ۱۳۶۶ در منطقه سلیمانیه و اربیل عراق رخ داد و هواپیما‌های عراقی با بمباران این مناطق با گاز خردل، ۷۰ تن را شهید و ۳۸۰ تن دیگر را مجروح کردند.

با آغاز عملیات کربلای ۱۰ در منطقه ماووت عراق، نیرو‌های عراقی بار دیگر، به‌جای روبرو شدن با نیرو‌های عمل‌کننده ایرانی، به دفاع شیمیایی متوسل شدند و با بمباران منطقه عملیاتی در روز ۱۷ اردیبهشت‌ از تداوم عملیات و پیشروی نیرو‌های ایران به عمق خاک عراق جلوگیری کردند.

در پی این حملات، جمهوری اسلامی ایران، اعزام هیئت کارشناسی را از دبیر کل سازمان ملل خواستار شد. عراق نیز با ادعای کاربرد سلاح شیمیایی از سوی ایران، درخواست مشابهی را عنوان کرد.

هیئت کارشناسی از ۲۲ تا ۲۹ ماه آوریل در ایران و از ۲۹ آوریل تا ۳ ماهمی در عراق به جمع‌آوری شواهد و اطلاعات پرداخت و در ششم ماه می، گزارش خود را به دبیر کل تسلیم کرد. در این گزارش آمده بود: ۱) نیرو‌های عراقی بار‌ها از سلاح‌های شیمیایی به‌صورت بمباران هوایی یا حمله موشکی علیه نیرو‌های ایرانی استفاده کرده‌اند.۲) غیرنظامیان ایرانی در اثر گاز‌های شیمیایی مجروح شده‌اند؛ و ۳) پرسنل نظامی عراق براثر عوامل شیمیایی جراحت‌هایی را متحمل شده‌اند که از گاز خردل و التهاب ریوی ناشی است.

دبیر کل این گزارش را در ۱۸ اردیبهشت‌ به شورای امنیت فرستاد و در نامه خود به ریاست شورا، با ابراز تأسف از کاربرد سلاح‌های شیمیایی، تصریح کرد که نیرو‌های عراقی بار دیگر از سلاح‌های شیمیایی علیه نیرو‌های ایرانی استفاده کرده‌اند و وارد آمدن جراحت‌هایی را به غیرنظامیان در جمهوری اسلامی ایران موجب شده‌اند.

شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی به گزارش مجاهدت از هیئت کارشناسی و نامه دبیرکل، در ۲۴ اردیبهشت‌ تشکیل جلسه داد و پس از مشورت‌های اعضای شورا، بیانیه‌ای صادر شد که در آن آمده بود: غیرنظامیان در ایران بر اثر سلاح‌های شیمیایی مجروح شده‌اند.

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

فاجعه شیمیایی سردشت

شورا در پایان بیانیه، بدون آوردن نام عراق، استفاده مکرر از سلاح‌های شیمیایی را به‌شدت محکوم کرد. پس‌ازاین بیانیه و متوقف شدن عملیات‌های تهاجمی نیرو‌های ایران در داخل خاک عراق، حدود چهل روز از حملات شیمیایی خبری نبود، اما این آرامش پیش از طوفان بود؛ چراکه با آغاز عملیات نصر ۴ در ۱ تیر، سال ۱۳۶۶ عراق یکی از فاجعه‌آمیزترین حملات شیمیایی خود را انجام داد و در روز ۷ تیر همین سال، چهار نقطه شهر سردشت را با استفاده از گاز خردل بمباران کرد که در اثر آن، تعداد زیادی از مردم شهر مصدوم شدند و بیش از ۲۵ تن از آنان جان باختند.

در پی حمله شیمیایی به شهر سردشت، کاردار ایران در سازمان ملل، طی نامه‌ای به دبیر کل از وی خواست، هیئت کارشناسی را برای تحقیق درباره بمباران شیمیایی سردشت به ایران اعزام کند.

اما تلاش‌ها و درخواست‌های جمهوری اسلامی ایران برای اعزام هیئت کارشناسی و بازدید آن از شهر سردشت به نتیجه‌ای نرسید و ایران، شورای امنیت و دبیر کل را به این متهم کرد که در مقابل جنایت‌های عراق در سردشت، هیچ اقدامی نکرده‌اند.

با ادامه سکوت مجامع بین‌المللی، عراق به حملات شیمیایی خود ادامه داد و ضمن استفاده از سلاح‌های شیمیایی در منطقه عملیاتی نصر ۴، ارتفاعات قشن، دوقلو و اسپیدار در روز‌های ۸ و ۹ تیر ۱۳۶۶، روستا‌های اطراف سردشت را هدف حملات گسترده شیمیایی قرار داد که در نتیجه این حملات، پانزده تن مصدوم و دو تن شهید شدند.

جنایت شیمیایی حلبچه

اما در این ماه فاجعه‌ای اتفاق افتاد که همه جهانیان ر ا تحت تأثیر قرارداد. با آغاز عملیات والفجر ۱۰ در جبهه شمال و تصرف شهر حلبچه، هواپیما‌های عراقی با استفاده از عناصر شیمیایی گاز خردل؛ اعصاب و سیانور؛ این شهر و روستا‌های اطراف آن را بمباران کردند که د ر نتیجه آن، بیش از ۹ هزار نفر تحت تأثیر عوامل شیمیایی قرار گرفتند و پنج هزار نفر از آن‌ها کشته شدند.

در پی این حادثه، روزنامه انگلیسی گاردین، حمله شیمیایی به حلبچه را بزرگ‌ترین جنایت جنگی عراق در جنگ علیه ایران دانست و نوشت:

دو انگیزه وقوع این عمل وقیحانه را موجب شد. یکی ضربه زدن به نیرو‌های ایرانی در حال پیشروی و دیگری سرکوب اقلیت مورد غضب کرد.

در پی حمله شیمیایی به حلبچه، وزارت امور خارجه ایران از دبیر کل خواست تا هیئتی را برای تحقیق به منطقه اعزام کند، اما دبیر کل اعلام کرد؛ ازآنجاکه حلبچه، جزء قلمرو ایران نیست، مانع حقوقی برای اعزام هیئت تحقیق به این شهر وجود دارد.

بدین ترتیب، بزرگ‌ترین جنایت‌های جنگی عراق در شورای امنیت نادیده گرفته شد و سال ۱۳۶۶، در حالی پایان یافت که فاجعه حلبچه به مبحث روز رسانه‌های گروهی جهان تبدیل‌شده بود.

دوره سوم: کاربرد جنگ‌افزار شیمیایی به‌منزله یک سلاح تهاجمی

هرچند سومین دوره استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی به‌صورت وسیع از ابتدای سال ۱۳۶۷ آغاز شد و تا پایان جنگ ادامه یافت، اما این شیوه به‌صورت محدود در سال ۱۳۶۵ در استراتژی دفاع متحرک عراق و تصرف مهران به کار گرفته‌شده بود.

در دور سوم، ارتش عراق موفق شد، ضعف‌های تاکتیکی خود در شیوه استفاده از گاز‌های سمی را رفع کند و با دست‌یابی به عوامل شیمیایی مضاعف یا ترکیبی از آن‌ها به‌منزله سلاحی تهاجمی برای بازپس‌گیری مناطق تحت تصرف نیرو‌های ایران بهره گیرد.

نیرو‌های عراقی با استفاده گسترده ازاین‌گونه سلاح‌ها به‌منزله آتش پشتیبانی نیرو‌های عمل‌کننده خود موفق شدند در خلال چند ساعت، بندر فاو را از دست نیرو‌های ایران خارج کنند. منابع خارجی تعداد تلفات نیرو‌های ایرانی را در این حمله پنج هزار تن دانستند که مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد.

دومین حمله عراق در ماه می‌ سال ۱۹۸۸ (خرداد ۱۳۶۷) در منطقه عملیاتی کربلای ۵ در شلمچه رخ داد که طی آن، عراقی‌ها با توسل به گاز‌های شیمیایی موفق شدند، نیرو‌های ایران را از بخشی از مناطق تحت کنترل عقب برانند. در این عملیات، از عوامل گاز خردل و اعصاب به‌ طور گسترده استفاده شد.

در ماه بعد، عراقی‌ها با دو حمله هم‌زمان در مهران و جزایر مجنون، بارانی از گاز‌های شیمیایی را روی نیرو‌های ایران ریختند و آنان را به تخلیه مواضع خود در داخل خاک عراق مجبور کردند.

حمایت بین‌المللی از جنایات شیمیایی صدام

نتیجه‌گیری

استفاده عراق از جنگ‌افزار‌های شیمیایی در طول هشت سال جنگ علیه جمهوری اسلامی و سکوت و بی‌اعتنایی مجامع بین‌المللی در قبال آن، چند درس اساسی را به همراه داشت:

هرچند تحولات گسترده‌ای در قوانین و مقررات بین‌المللی درباره منع به‌کارگیری سلاح‌های کشتارجمعی در جهان رخ داده است، اما این قوانین و مقررات همچنان فاقد ضمانت اجرایی کافی و وافی هستند و اتکای صرف به افکار و وجدان عمومی نمی‌تواند مانع از استفاده ازاین‌گونه سلاح‌ها در جنگ‌ها شود.

جنگ ایران و عراق نشان داد که سلاح شیمیایی به‌منزله سلاح ارزان و قابل‌ دسترس می‌تواند در هر کشوری با کم‌ترین امکانات آزمایشگاهی تولید شود و در خدمت نیرو‌های مسلح یا تروریست‌ها قرار گیرد؛ بنابراین، تلاش گسترده‌ای صورت گرفت تا آمادگی دفاعی برای مقابله با جنگ شیمیایی در سازمان رزم ارتش‌های دنیا طراحی و تعریف شود.

در طول جنگ هشت‌ ساله ایران و عراق، بسیاری از کشور‌های غربی ازجمله آلمان، آمریکا، انگلستان، فرانسه، شوروی، ایتالیا و … که از طرحان پروتکل ۱۹۲۵ ژنو هستند، در تجهیز عراق برای تولید گاز‌های شیمیایی نقش داشتند.

علت این همکاری را می‌توان در دو نکته خلاصه کرد: الف) حمایت از عراق در جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ؛ و ب) کسب سود و نفع طلبی.

منبع:

[۱] فصلنامه تخصصی نگین ایران، شماره ۴، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۸۲، صفحات ۵۱، ۵۲.

[۲] فصلنامه تخصصی نگین ایران، شماره ۵، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تابستان ۱۳۸۲، صفحات ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۵۷، ۵۸، ۵۹، ۶۰، ۶۱، ۶۲.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حمایت غربی‌های مدعی حقوق بشر از جنایات شیمیایی صدام بیشتر بخوانید »

ضرورت بازشناسی شخصیت شهدایی مانند شهید عرب به منظور الگوسازی در جامعه

ضرورت بازشناسی شخصیت شهدایی مانند شهید عرب به منظور الگوسازی در جامعه


به گزارش مجاهدت از گروه اجتماعی دفاع‌پرس، علیرضا زاکانی شهردار تهران در همایش پیشکسوتان اطلاعات عملیات یگان‌های رزم تهران اظهار داشت: پس از عملیات والفجر ۸ به تهران آمدیم و بعد از آن به سمت پاوه حرکت کردیم، شبی به همراه امیر عرب به سمت ارتفاعات حمید در پاوه رفتیم؛ سیاه شب شده بود و به سختی در سپیده صبح توانستیم برگردیم، در مسیر دیدم که امیر نمی‌تواند با ما بیاید و به سختی راه می‌رود.

شهردار تهران افزود: دو شب بعد به ارتفاعات پروینه رفتیم و در مسیر دیدم امیر مجددا نمی‌تواند به راحتی با ما همراه شود و می‌گفت پاهایم درد می‌کند؛ در اورژانسی که در مسیر درست کرده بودند راز این قضیه مشخص شد و فهمیدیم که ایشان مجروح است و با وجود جراحت از ناحیه‌ کتف و پا حاضر نبود که مسیر را طی نکند.

وی ادامه داد: پس از مدتی اعلام کردند که برای عملیات والفجر ۹ عقب نشینی شده و باید به سمت مریوان میرفتیم، چون چند روز کار کرده بودیم و خسته بودیم یک نفر اعتراض کرده بود اما امیر باز هم اعلام آمادگی کرد و گفت که هر جا کار باشد من به آنجا می روم حتی اگر جاروکشی باشد.

زاکانی در پایان تاکید کرد: باید شخصیت‌هایی نظیر شهید امیر عرب بازشناسی شوند و ابعاد شخصیتی وی برای همه ما عیان شود.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ضرورت بازشناسی شخصیت شهدایی مانند شهید عرب به منظور الگوسازی در جامعه بیشتر بخوانید »