عملیات کربلای یک

صحبت شهید کلهر با رهبر انقلاب از یک درد مشترک/ ماجرای فرمانده عراقی شش ساعته

درد مشترک رهبر معظم انقلاب اسلامی و شهید کلهر/ ذکاوت رزمندگان اسلام در غافلگیر کردن دشمن بعثی در کربلای یک


صحبت شهید کلهر با رهبر انقلاب از یک درد مشترک/ ماجرای فرمانده عراقی شش ساعتهسردار علی فضلی فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با بیان ویژگی‌هایی از شهید یدالله کلهر و علاقه‌ای که به این شهید داشت اظهار داشت: شهید کلهر نزدیکترین دوست من و استاد و معلم اخلاقم بود، انسان بسیار شجاع و با روحیه حماسی و اخلاق مدار بود. در سختی‌های جنگ و مجروحیت‌ها یک لحظه غفلت و ندامت را در صورتش ندیدم همیشه جلو و در خط مقدم بود.

وی در ادامه گفت: یک زمانی سال ۱۳۶۵ نزد حضرت آقا رسیدیم، ایشان آن زمان رئیس جمهور بود. شهید میررضی، شهید کلهر و شهید توکلی هم بودند. آقا از دریچه کرمشان ما را به اسم کوچک صدا می‌زدند. شهید کلهر در فاو چند روز بعد از من مجروح شد و یک کلیه‌اش را تقدیم اسلام کرده بود. عصب دستش قطع بود. حضرت آقا از ایشان سوال کرد دستتان چطور است؟ شهید کلهر نگاه زیرکانه‌ای کرد، دید ما حواسمان هست چه می‌خواهد جواب دهد.

سردار فضلی تصریح کرد: حضرت آقا فرمود البته من به واسطه مجروحیتی که در مسجد ابوذر برایم پیش آمد درد دستم ادامه دارد و برخی از شب‌ها تا پاسی از شب به خاطر درد نمی‌توانم استراحت کنم، حس کردم شهید کلهر می‌خواهد چیزی بگوید گفتم اگر توجه ما جلب شود شاید نگوید من با نیم نگاهی حواسم بود چه چیزی می‌خواهد بگوید. شهید کلهر گفت آقا من هم همینطور هستم.

گفتم اگر آقا این حرف را نفرموده بودند شهید کلهر هیچ گاه از دردش صحبتی نمی‌کرد. انشالله بتوانیم از تداوم راه و منششان غفلت نکنیم.

این فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به عملیات کربلای یک بیان کرد: درباره عملیات کربلای یک مهران حرف زیاد است. در این عملیات گردان‌های خودی ۳۴ گردان بودند و گردان‌های عراق ۸۵ گردان که جلوی ما صف آرایی کرده بودند. امام گفته بود این عملیات باید انجام شود از این رو ابایی نداشتیم با ۸۵ گردان بجنگیم.

وی افزود: صدام وقتی مهران را گرفت تا جاده کمربندی ایلام آمده بود. روی جاده دهلران به مهران که عراق دو خط داشت شرایط خاصی حاکم بود. برای آخرین مرحله عملیات دو روز وقت شناسایی داشتیم. خدا عنایت کرد و عملیات با موفقیت انجام شد. چهار و نیم کیلومتر باید پیشروی می‌کردیم تا به رودخانه فصلی گاوی می‌رسیدیم و آنجا خاکریز می‌زدیم، مرحله بعد وارد شهر می‌شدیم و مرحله بعد به ارتفاعات قلاویزان می‌رفتیم. مرحله اول به خوبی انجام شد. از دو سه تیپ عراقی که در خط بودند پهلو گرفتیم.

سردار فضلی در ادامه گفت: به جای اینکه از مقابل درگیر شویم، خط را شکستیم و از عقبه دو تیپ عراقی وارد عمل شدیم که بخشی به درک واصل شدند، برخی فرار کردند و برخی اسیر شدند. بخشی از قلاویزان مانده بود که دنبال گردان داوطلب می‌گشتیم. تا آنجا را نیز فتح کنیم، ما و لشکر ۲۷ داوطلب شدیم ادامه عملیات را انجام دهیم. دو شب پای کار بودیم یک شب عملیات به تاخیر افتاد و شب سوم عمل کردیم.

سه تیپ از عراق آنجا آرایش داشتند که نزدیکی اذان صبح غافلگیری تمام اتفاق افتاد و به دشمن تک زدیم. بچه‌ها رسیدند به قرارگاه تیپ ۷۱ عراق، آنقدر سرعت عمل بالا بود که مسوولینش سر جلسه یک جا اسیر شدند. اسرا را آوردند عقب، خواستیم گزارشی بدهند اول حرف نمی‌زدند به بچه‌ها گفتم فاصله بگیرید، چایی بخورند و آرام باشند تا حرف بزنند، یکی از آنان اشاره کرد اگر قرار است ما را اعدام کنید زودتر این کار را بکنید. گفتیم اگر در میدان جنگ بودیم و به درک واصل می‌شدید که هیچ، ولی الان اسیر ما هستید و امام ما فرمود اسیر نمی‌کشیم با اسرا مدارا می‌کنیم، فرمانده عراقی انگار شکسته شد و شروع کرد به اطلاعات دادن، گفت من فرمانده تیپ شش ساعته هستم. گفت فرمانده تیپ در قرارگاه لشکر دیشب جلسه داشت جانشینش مجروح شد من را ساعت ۱۰ شب فرمانده کردند و صبح اسیر شما شدم.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

درد مشترک رهبر معظم انقلاب اسلامی و شهید کلهر/ ذکاوت رزمندگان اسلام در غافلگیر کردن دشمن بعثی در کربلای یک بیشتر بخوانید »

روایتی از تنها فرمانده شهید لشکر نجف در کربلای یک

ذکاوت شهید پوراسماعیلی برای روحیه‌بخشی به رزمندگان/ شوخی دوستانه با شهید «احمد کاظمی»


روایتی از تنها فرمانده شهید لشکر نجف در کربلای یکبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید محمدرضا پوراسماعیلی از فرماندهان لشکر ۸ نجف اشرف در دوران دفاع مقدس بود. او سال ۱۳۴۴ در نجف آباد متولد شد. روحیه انقلابی و حق‌طلبی او از دوران راهنمایی و با شدت گرفتن اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی نمایان شد و یکی از نوجوانان فعال در تظاهرات‌ها و پخش اعلامیه‌ها بود.

۱۴ ساله بود که برای کمک به زلزله زدگان طبس به این شهر رفت. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد کمیته انقلاب شد و ضمن شرکت در اردو‌های خدمت رسانی به یادگیری فنون نظامی پرداخت. با شنیدن اخبار جنگ در افغانستان آماده حضور در این کشور شد، اما شدت گرفتن درگیری‌های کردستان او را به غرب کشور کشاند.

با شروع جنگ تحمیلی در قالب گروه ۴۰۰ نفره‌ای از نجف آباد عازم جبهه ذوالفقاریه شد. او به عضویت سپاه پاسداران درآمد. در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان پیاده از ناحیه پا مجروح شد. در عملیات‌های والفجر ۱، ۲ و ۴، خیبر، بدر و قادر فرمانده توپخانه لشکر نجف بود. بعد از عملیات والفجر ۷ به لشکر ۲۵ کربلا رفت و مسوول توپخانه این لشکر شد تا اینکه در عملیات کربلای یک بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

در ادامه خاطراتی از این شهید از زبان همرزمان و خانواده‌اش را می‌خوانید.

فرماندهی شبیه رزمنده

مهدی صادقی همرزم شهید: در آبراه‌های جزیره، سنگر‌های کمینی گذاشته بودند و مسئولیتش به عهده توپخانه بود. حجم آتش گاه خیلی سنگین می‌شد. محمدرضا پوراسماعیلی برای آنکه بچه‌ها بین خودشان و فرمانده احساس جدایی نکنند هر روز را در یک سنگر می‌گذراند و با بچه‌ها غذا می‌خورد.

عمل به قول

مادر شهید: این بار که دوباره می‌خواست برود جبهه، همسرش باردار بود. موقع رفتن گفت: «۴۵ روزه دیگر بر می‌گردم.» شب چهل و پنجم بود. همسرش تمام اتاق را پر از گل‌های محمدی کرد و چشم انتظار نشستند، خودش و نوزادی که در راه داشت. مطمئن بود می‌آید، درست سر وقت! موقع رفتن با اطمینان گفته بود ۴۵ روز دیگر بر می‌گردد. فردای آن شب جنازه‌اش را آوردند.

شجاعت به قیمت اسارت

محمدرضا تعریف می‌کرد که عملیات والفجر ۴ را پیش رو داشتیم. جهت شناسایی موقعیت دشمن با یک دستگاه خورو تویوتا به سمت خط حرکت کردیم.

نزدیک خط مقدم که رسیدیم، به تعدادی مجروح برخوردیم. پیش خودم گفتم: «نیرو‌ها تا اینجا پیش روی کرده‌اند!» کمی جلوتر رفتیم تا رسیدیم به یک سو. از ماشین پیاده شده وارد یکی از سنگر‌ها شدم. ناگهان دو عراقی را در سنگر دیدم، معطل نکردم و هر دو را به هلاکت رساندم. کم کم بقیه عراقی‌ها در سنگر‌های دیگر متوجه قضیه شدند.

سرم را از سنگر بیرون آوردم تا موقعیت را برای دور زدن ماشین بسنجم، بعد سریع سوار ماشین شده و دور زدم. عراقی‌ها مرا به رگبار بستند و هر چهار چرخ ماشین پنچر شد، اما نجات یافتم. فاصله کمی تا اسارت داشتم.

سوژه خنده

مرتضی محمدی، همرزم شهید: اوایل جنگ که بنی صدر رئیس جمهور بود، نیرو‌ها از همه نظر در مضیقه بودند. حتی امکاناتی که بتوانیم خاکریز بزنیم نداشتیم.

در عملیات بدر قرار شد کانالی حفر کنیم. او فرمانده بود؛ امّا من از این جهت که با هم نسبت داشتیم و صمیمی بودیم مدام به او می‌گفتم: «محمدرضا بی عاری!» بعد کلنگی دادم دستش که او هم مشغول زمین کندن شود. از اتفاق سردار کاظمی هم همان وقت از آنجا می‌گذشت. وقتی سردار رد شد، کلنگ را زمین انداخت و گفت: «من همین لحظه را می‌خواستم.»

سردار حاج احمدکاظمی در جلسه‌ی فرماندمان این موضوع را مطرح کرده بود که از او یاد بگیرید، خودش در کار کردن پیش قدم می‌شود و نیروهایش هم به دنبالش.

تا مدت‌ها با هم به سوژه‌ای که دستم‌مان افتاده بود می‌خندیدیم.

شوخی و جدی جای خودش

محمدرضا خیلی شوخ بود، اما موقع کار که می‌شد بسیار جدی رفتار می‌کرد، حتی با من که شوهرخواهرش بودم. هر دو آمده بودیم مرخصی و داشتیم روی حیاط خانه قدم می‌زدیم. سیگاری چاق کردم که بکشم. رو کرد به پدرش و گفت: «اینو می‌بینی اینجا چطور سیگار می‌کشه؟ تو جبهه جرات نداره پیش من سیگار بکشه!»

نگاهش کردم و گفتم: «دوباره دور برداشتی؟»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ذکاوت شهید پوراسماعیلی برای روحیه‌بخشی به رزمندگان/ شوخی دوستانه با شهید «احمد کاظمی» بیشتر بخوانید »

سردار سلیمانی: همه ما مسوولیم

همه ما در برابر وقایع امروز جهان اسلام مسئولیم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای اولین بار صوتی از سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرده است که در پنجمین روز از تیر سال ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۱ در میان رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله سخنرانی کرده است.

سردار سلیمانی: همه ما مسوولیم

در این صوت می‌شنویم:

«ما باید توجه داشته باشیم در قیامتی که همه‌مان بهش معتقد هستیم از همه ما در رابطه با این زمان بازخواست می‌کنند که در این زمان، در این جنگی که در رابطه با اسلام به وقوع پیوست شما چه‌کار کردید؟ این سؤال را از ما می‌کنند. همه ما مسئول هستیم، همه اختیار داریم، یکی می‌گوید یک جماعتی دستمان هست، یکی می‌گوید اداره‌ای دست ما هست، یکی می‌گوید چیز دیگری دست ما هست، همه ما مسئول هستیم، از همه ما بازخواست می‌شود برادر‌ها و توجه کنید و دریابیم در این زمان اسلام را؛ با توجه به اینکه در اوج قدرت هستیم، قدرت داریم، می‌توانیم پوزه دنیا را به خاک بمالیم، می‌توانیم اسلام را سرافراز کنیم، می‌توانیم اسلام را سربلند کنیم، می‌توانیم فریاد کمکی که از مسلمین بلند است را به دادشان برسیم، می‌توانیم این کار را بکنیم.»

درباره عملیات

عملیات کربلای ۱ در سه مرحله طرح‌ریزی با اهداف انهدام قوای دشمن و بیرون راندن او از مناطق اشغالی؛ آزادسازی شهر مخروبه مهران و روستا‌های حومه آن، ازجمله هرمزآباد، سید حسن، بهین بهروزان، منصورآباد، فیروزآباد و بهرام‌آباد؛ تصرف تپه‌های مرزی قلاویزان، آبزیادی، کوه تونل و چکه موسی از رشته حمرین واقع در غرب مهران و تسلط بر معبر زرباطیه مهران؛ سهولت تردد در جاده‌های صالح‌آباد – مهران – دهلران و برعکس در تیرماه ۱۳۶۵ به مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده در منطقه مهران انجام شد. آزادسازی مهران از مهم‌ترین اهداف عملیات بوده است.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

همه ما در برابر وقایع امروز جهان اسلام مسئولیم بیشتر بخوانید »

سردار سلیمانی: همه ما مسوولیم

همه ما در برابر وقایع امروز جهان اسلام مسئولیم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای اولین بار صوتی از سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرده است که در پنجمین روز از تیر سال ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۱ در میان رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله سخنرانی کرده است.

سردار سلیمانی: همه ما مسوولیم

در این صوت می‌شنویم:

«ما باید توجه داشته باشیم در قیامتی که همه‌مان بهش معتقد هستیم از همه ما در رابطه با این زمان بازخواست می‌کنند که در این زمان، در این جنگی که در رابطه با اسلام به وقوع پیوست شما چه‌کار کردید؟ این سؤال را از ما می‌کنند. همه ما مسئول هستیم، همه اختیار داریم، یکی می‌گوید یک جماعتی دستمان هست، یکی می‌گوید اداره‌ای دست ما هست، یکی می‌گوید چیز دیگری دست ما هست، همه ما مسئول هستیم، از همه ما بازخواست می‌شود برادر‌ها و توجه کنید و دریابیم در این زمان اسلام را؛ با توجه به اینکه در اوج قدرت هستیم، قدرت داریم، می‌توانیم پوزه دنیا را به خاک بمالیم، می‌توانیم اسلام را سرافراز کنیم، می‌توانیم اسلام را سربلند کنیم، می‌توانیم فریاد کمکی که از مسلمین بلند است را به دادشان برسیم، می‌توانیم این کار را بکنیم.»

درباره عملیات

عملیات کربلای ۱ در سه مرحله طرح‌ریزی با اهداف انهدام قوای دشمن و بیرون راندن او از مناطق اشغالی؛ آزادسازی شهر مخروبه مهران و روستا‌های حومه آن، ازجمله هرمزآباد، سید حسن، بهین بهروزان، منصورآباد، فیروزآباد و بهرام‌آباد؛ تصرف تپه‌های مرزی قلاویزان، آبزیادی، کوه تونل و چکه موسی از رشته حمرین واقع در غرب مهران و تسلط بر معبر زرباطیه مهران؛ سهولت تردد در جاده‌های صالح‌آباد – مهران – دهلران و برعکس در تیرماه ۱۳۶۵ به مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده در منطقه مهران انجام شد. آزادسازی مهران از مهم‌ترین اهداف عملیات بوده است.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

همه ما در برابر وقایع امروز جهان اسلام مسئولیم بیشتر بخوانید »

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید اصغر شفیعی، یکم آبان ماه ۱۳۴۶ در نجف آباد به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا پایان مقطع پنجم ابتدایی در زادگاهش پشت سر گذاشت و سپس به عنوان کارگر در مغاز ه قنادی مشغول به کار شد. رابطه بسیار صمیمانه‌ای با پدر و مادر خود داشت و درآمدش را برای کمک به مخارج زندگی در اختیار آنان قرار می‌داد.

از خصوصیات ممتاز اخلاقی و ویژگی‌هایی همچون مهربانی، دستگیری از مردم، اطاعت از والدین و احترام به آنان، خلق‌خوش و صلۀ رحم برخوردار بود. از همان نوجوانی و قبل از رسیدن به سن تکلیف روی انجام فرائض دینی حساس بود. با تلاوت قرآن روح خود را جلا می‌بخشید.

بعد از انقلاب با عضویت در بسیج به فعالیت‌های فرهنگی روی آورد. زمانی که به سن قانونی رسید، برای انجام خدمت مقدس سربازی به عضویت ارتش درآمد. پس از گذراندن دورۀ آموزشی از طرف لشکر‌۲۱ حمزه به عنوان آرپی‌جی زن در گردان پیاده به جبهه‌های غرب اعزام شد. روز‌های طولانی و شب‌های متمادی به مبارزه با دشمن مشغول بود.

هرگاه به مرخصی می‌رفت، تمام فکر و ذکرش جبهه‌ها بود. قبل از تمام شدن مرخصی، با شور و علاقه عازم جبهه می‌شد.

شهادت او برای خانواده و دوستانش قابل پیش بینی بود؛ چرا که خود قبلاً اظهار کرده بود که شهید خواهم شد.

اصغر سرانجام در ۲۸ شهریور سال ۱۳۶۵ همزمان با عملیات کربلای یک در منطقه مهران و در ارتفاعات قلاویزان براثر اصابت ترکش به بدن، به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهرش پس از انتقال به نجف‌آباد و تشییع باشکوه، بر دوش مردم شهید پرور و ایثارگر در گلستان شهدای این شهر در آغوش خاک قرار گرفت و روح آسمانی‌اش بال در بال ملائک به پرواز درآمد. او تنها شهید نجف آبادی عملیات کربلای یک است.

تصاویری از اسناد و دستنوشته‌های شهید در ادامه آمده است.

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

تنها شهید سرباز نجف آبادی کربلای ۱ چگونه به شهادت رسید؟ بیشتر بخوانید »