عملیات کربلای ۴

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کهگیلویه و بویراحمد، تعداد ۳۰۰ نفر از دانش‌آموزان مدارس مختلف استان با حضور در مناطق عملیاتی طلائیه، اروندرود و شلمچه با شهدای جنگ هشت سال دفاع مقدس تجدید بیعت کردند.

 

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

 

«غلام‌حسین بخشایش» پیشکسوت و راوی دفاع مقدس، در جمع دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمد در یادواره شهدای طلائیه، روایتی از عملیات آبی-خاکی خیبر ارائه کرد و با اشاره به زمینه‌های طراحی عملیات خیبر، اظهار داشت: پس از عملیات رمضان که به دلیل قدرت دشمن و عدم تحقق اهداف کامل ما همراه بود، نیاز به یک طرح نو احساس می‌شد.

وی در ادامه با تصریح بر لزوم یک عملیات انقلابی، افزود: تصمیم گرفتیم از منطقه‌ای کاملاً جدید و به صورت آبی-خاکی وارد خاک عراق شویم، طرحی که دشمن هرگز آن را پیش‌بینی نمی‌کرد. هدف نهایی، قطع ارتباط شمال و جنوب عراق و رسیدن به اتوبان استراتژیک بصره-العماره بود.

 

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

 

این پیشکسوت دفاع مقدس به نقش کلیدی شناسایی در موفقیت این عملیات اشاره و اضافه کرد: این عملیات عظیم نیز نیازمند شناسایی دقیق و محرمانه بود. شهید بزرگوار «علی هاشمی» از قرارگاه بسیار محرمانه نصر، مأموریت یافت تا در قالب یک عرب و در گرمای سوزان تابستان و سرمای زمستان، به مدت چندین ماه به شناسایی مناطق مورد نظر در خاک عراق بپردازد. او و همرزمانش در میان عراقی‌ها رفت و آمد کردند و توان دشمن را بررسی کرده و در نهایت، زمینه برای اجرای عملیات فراهم شد.

بخشایش در توضیح اهداف عملیات خیبر تصریح کرد: هدف ما این بود که از منطقه طلائیه وارد خاک عراق شویم، از جزایر مجنون شمالی و جنوبی که دارای ۵۲ حلقه چاه نفت بود عبور کنیم، به اتوبان بصره_العماره برسیم و خود را به هورالحمار که چهار برابر هورالعظیم وسعت دارد، برسانیم. این اقدام، ارتباط لجستیکی دشمن را قطع می‌کرد.

 

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

 

وی با اشاره به موانع سخت دفاعی دشمن، ادامه داد: پس از آزادسازی خرمشهر، دشمن با مشاوره جهانیان، زمین را به صورت مثلث‌هایی به ضلع چهارصد متر مسلح کرده بود که در هر کدام یک گردان تانک مستقر بود. این خطوط دفاعی سه لایه، پیشروی برادران ما در محور اصلی را با مشکل مواجه کرد.

این راوی دفاع مقدس با اشاره به محور پیشروی که به سه راهی شهادت معروف شد، گفت: در این محور، با استفاده از هلی‌برن در شب که در جهان بی‌نظیر بود نیرو‌های خود را به پشت خطوط دشمن در جزایر مجنون منتقل کردیم. در این عملیات هوایی، هشت خلبان شجاع هوانیروز ما به شهادت رسیدند. در همین محور بود که دست شهید خرازی قطع شد.

 

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

 

بخشایش به رشادت نیرو‌های مردمی و گردان‌های استانی اشاره کرد و یادآور شد: گردان‌های تحت فرماندهی حاج «احمد ذکاوتی» و حاج «ماندنی سیدی» از استان کهگیلویه و بویراحمد با شجاعت مثال‌زدنی پیشروی کردند، در این منطقه، آتش دشمن به حدی متمرکز و سنگین بود که گفته می‌شد بیش از یک میلیون گلوله در آن واحد بر سر رزمندگان ما بارید و شهدای زیادی را در این منطقه تقدیم کردیم. بسیاری از شهدا به دلیل هجوم آتش دشمن از سه جبهه، به شهادت رسیدند.

در ادامه زائران راهیان نور با حضور در منطقه عملیاتی کربلای چهار (علقمه) و مقبره شهدای گمنام غواص به مقام شامخ ۱۷۵ شهید غواص ادای احترام کردند. سپس با شنیدن روایتی از آقای مرادی از رزمندگان عملیات کربلای چهار با رشادت‌های بزرگوارانی که برای به زانو درآوردن دشمن به اروند زدند و هیچ گاه بازنگشتند آشنا شدند.

تکریم دلاوری‌های بی‌نظیر گردان روح‌الله در یادواره شهدای شلمچه

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در یادواره شهدای شلمچه کربلای ایران حضور یافتند، «علی ثابتی» از فرمانده‌هان و پیشکسوتان دفاع مقدس با ذکر خاطراتی جانسوز از ایثارگری‌های رزمندگان این استان، بر عظمت و فداکاری آنان در یکی از سخت‌ترین مقاطع جنگ تأکید کرد.

 

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

 

این فرمانده دفاع مقدس در بخشی از سخنان خود تصریح کرد: برگزاری این یادواره، تنها یک مراسم نمادین نیست، بلکه احیای یاد و خاطره عزیزانی هست که با نثار خون خود، از این مرز و بوم دفاع کردند.

وی با بیان خاطراتی از گردان روح‌الله در عملیات والفجر ۸، خاطرنشان کرد: این گردان با ۳۰۰ نفر عازم خط شد و پس از ۱۳ شبانه روز نبرد بی‌امان و تحمل شرایطی بسیار سخت، تنها هجده نفر بر جای ماندند. این بچه‌ها در آن سیزده شب، به معنای واقعی نخوابیدند.

ثابتی با بیان اینکه لیاقت شهادت نداشتم، به توصیف ایثار همرزمانش پرداخت و افزود: آنها آنقدر جنگیدند تا از گوشت بدنشان روی زمین می‌ریخت. چه اتفاقاتی در آن شب‌ها افتاد که من نمی‌توانم بازگو کنم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تداوم نبرد‌ها در عملیات کربلای ۵، اظهار داشت: بچه‌هایی که در کربلای ۴ مجروح و دارای دست و پای شکسته بودند، با همان آتل‌ها و باندها، خود را به کربلای ۵ رساندند و بسیاری از همان مجروحان، در این عملیات به شهادت رسیدند. آن زمان، کسی نگفت خسته‌ام یا نیاز به استراحت دارم.

ثابتی در پایان با تجلیل از نسل حاضر، گفت: به پدران و مادران، معلمان و مردم شما دانش‌آموزان تبریک می‌گویم که چنین فرزندان شایسته‌ای را پرورش داده‌اند.

انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر

دانش‌آموزان کهگیلویه و بویراحمدی در مناطق عملیاتی جنوب کشور+ تصاویر بیشتر بخوانید »

دیدار جانشین فرمانده کل سپاه با خانواده شهیدتازه تفحص‌شده استان گلستان


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از گلستان، سردار «علی فدوی»جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، که برای شرکت در مراسم تکریم و معارفه فرمانده سپاه نینوا به گلستان سفر کرده هست با خانواده شهید تازه تفحص شده استان گلستان دیدار کرد در این دیدار، با تأکید بر الگوی شهید سلطانی در وحدت و مقاومت، بر ادامه راه شهدا در برابر تهدید‌های دشمنان تأکید کرد.
 
شهید سلطانی در عملیات کربلای ۴ در دی‌ماه ۱۳۶۵ به عنوان فرمانده گردان، در جزیره‌ام‌البابی (شرق بصره، عراق)، در حالی که در حال تأمین امنیت یارانش در کنار آب بود، به ضرب گلوله‌های دشمن به شهادت رسید.
 
دیدار جانشین فرمانده کل سپاه با خانواده شهید تازه تفحص‌شده گلستان
 
پس از دهه‌ها جست‌وجوی خستگی‌ناپذیر توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح، پیکر شهید سلطانی مرداد امسال در ضلع شرقی جزیره‌ام‌البابی کشف شد و شناسایی پیکر این شهید از طریق پلاک هویتی انجام گرفت.
 
قرار هست پیکر این شهید که روز گذشته با استقبال هزاران نفر از مردم گلستان وارد گرگان شده بود، فردا (پنجشنبه) در امامزاده عبدالله این شهر به خاک سپرده شود.
دیدار جانشین فرمانده کل سپاه با خانواده شهیدتازه تفحص‌شده استان گلستان
 
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
دیدار جانشین فرمانده کل سپاه با خانواده شهیدتازه تفحص‌شده استان گلستان

دیدار جانشین فرمانده کل سپاه با خانواده شهیدتازه تفحص‌شده استان گلستان بیشتر بخوانید »

شهیدی که مچ فرمانده سپاه چهاردهم صدام را خواباند

شهیدی که مچ فرمانده سپاه چهاردهم صدام را خواباند


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حسین بصیر شب شام غریبان سال ۱۳۲۲ در فریدونکنار به دنیا آمد. وی در دوران کودکی و نوجوانی با جمع کردن کودکان و نوجوانان، مجالس عزاداری برگزار می‌کرد و بعد‌ها پرتوی گیرای ولایت او را محور سوگواران کرد و در همان اوان کودکی از مرثیه سرایان خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) شد.

مادرش روایت می‌کند: «تولد او در غروب روز عاشورا (شب شام غریبان) بود و به خاطر همین ما نام او را حسین نهادیم و خدا می‌داند که محبت امام حسین (ع) در جان او خانه کرده بود و روی همین علاقه، از مداحان تراز اول شهر محسوب می‌شد و در دسته‌های سینه‌زنی روز عاشورا در همان ایام طاغوت، شعر‌های او همه‌اش حماسی و انقلابی بود. درحقیقت حق امام حسین (ع) را در ایام اختناق با شعار‌های حماسی حسینی، در حد توان ادا می‌کرد.

حسین دوران تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی نظام قدیم پشت سر گذاشت و از آن پس به کار روی آورد و شغل آهنگری را انتخاب کرد و تا مرحله استادی پیش رفت. علی‌رغم اینکه سال سربازی او به علت مسائلی از طرف دولت وقت معاف اعلام شده بود ولی برای آمادگی نظامی داوطلبانه به سربازی رفت و دوران سربازی را در پادگان «منظریه» تهران زمانی آغاز کرد که نهضت حسینی امام خمینی مرحله پنهانی‌اش را طی می‌کرد.

او هم به نوبه خود به خیل یاوران گمنام امام در روزگار عصیان و اختناق پیوست و با پخش اعلامیه‌های حضرت امام در پادگان، این رسالت عظمی را به دوش می‌کشید. فعالیت مؤثر حسین سبب شد که مأموران مزدور پهلوی جایگاه کاری‌اش را تغییر دهند، ولی هیچگاه او دست از مبارزه نکشید و حتی در تسلیحات ارتش هم دست از تکلیف برنداشت و باعث شد که بر او سختگیری شود.

بعد از گذراندن سربازی به استخدام تسلیحات (صنایع دفاع) ارتش وقت درآمد و بعد از مدتی به زادگاهش فریدونکنار بازگشت و با برگشت به فریدونکنار، تجربیاتی که در این مدت کسب کرده بود، جلسات مذهبی زیادی را در شهر تشکیل داد و از این طریق به مبارزه خویش، علیه رژیمم شاهی رونق بخشید. اینجا بود که بار دیگر توسط عوامل رژیم منحوس پهلوی دستگیر و به بازداشتگاه برده شد. حسین چندین بار در این مهلکه به زندان روانه شد، اما دست از عقیده محکم و پولادین خویش بر نداشت.

در ماه‌های پایانی سلطه رژیم پهلوی در شهر هسته‌های مبارزه و گروه‌های راهپیمایی را تشکیل و سازمان داد. برنامه تظاهرات را با حرکت مردم به پاخاسته تهران هماهنگ می‌کرد و چندین بار نیز با کفن پوش کردن مردم شهر، راهپیمایی کفن‌پوشان را به راه انداخت. او در این گیر و دار با چند نفر دیگر در مقابل فضای رعب و توحش طاغوت و سلاح آتشین مزدوران ایستادند و پاسگاه ژاندارمری فریدونکنار را در غروب ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ خلع سلاح و تصرف کردند.

حسین در دوران ستمشاهی هرگز لحظه‌ای از پا ننشست و پرچم مبارزه همواره بر دوشش به اهتزاز درمی‌آمد تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، اما او باز از پای ننشست و با حساس شدن شرایط نهضت توسط خودفروختگان ضدانقلاب، با کیاست و دقت انقلابی به پاکسازی دانشگاه‌ها از منافقین و گروه‌های ضد انقلاب همت گماشت و با همین انگیزه در تشکیل انجمن‌های اسلامی شهر و روستا و مبارزه با منکرات و تشکیل دادگاه انقلاب شرکت فعال داشت. به محرومان و دردمندان می‌اندیشید و براین عقیده بود که صاحب اصلی این انقلاب آنها هستند و در تقسیم زمین برای محرومان دین خود را ادا کرد.

زمانی را که مردم مظلوم، بی‌دفاع و بی‌سلاح افغانستان مورد هجوم ارتش شوروی سابق قرار گرفتند، حسین بی‌تابانه به آن دیار سفر کرد تا تکلیف اسلامی خود را در قبال برادران همدرد و هم‌دین خویش به انجام برساند و مدتی را در میان مجاهدان افغانی، به مبارزه علیه رژیم شوروی پرداخت.

همزمان با آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز عراق به مرز‌های مقدس میهن اسلامی، حسین بعد از بازگشت از افغانستان لباس خاکی عشق را بر تن کرد و از روز هفتم جنگ کوله‌بار سفر را بست و تا آخرین لحظه شهادت این لباس را از تن درنیاورد. همیشه می‌گفت: «دوست دارم لباس رزمم، کفنم شود، و در آن روز بزرگ که همه در پیشگاه محبوب سر به زیر می‌ایستند در غافله پرشور شهیدان، سر بلند برحریر خویش مباهات کنم چرا که هر کسی با هر لباسی که به شهادت می‌رسد با همان لباس در پیشگاه رب وجود حاضر می‌شود».

او همراه گروه شهید چمران و نیرو‌های فداییان اسلام که فرمانده آن همسنگر شهید چمران سردار شهید «سید مجتبی هاشمی» فرمانده نیرو‌های فداییان اسلام بود به منطقه سرپل ذهاب در غرب کشور رفت و پس از مدتی عزیمت به جنوب و شرکت در عملیات مهم «ثامن‌الائمه (ع)» آبادان را دوشادوش رزمندگان اسلام، از محاصره دشمن خارج کرد.

او نیرو‌های فداییان اسلام شهر‌های بابل، بابلسر، فریدونکنار، آمل و محمودآباد را به جبهه‌ها اعزام می‌کرد، لذا بار دیگر همراه همین گروه دل به جبهه ذوالفقاریه سپرد و مدت زمانی فرماندهی جبهه ذوالفقاریه -آبادان تا ماهشهر- را به عهده داشت و در محور ذوالفقاریه در مقابل، لشکر ۲۰ عراق قرار گرفت و حماسه آفرید.

سردار بصیر در جبهه‌ها و مناطق مختلف زخمی و شیمیایی شد، اما به مبارزه‌اش ادامه داد و عاشقانه به استقبال عملیات‌های سپاه اسلام رفت. سال ۶۰ با عملیات «طریق‌القدس» (فتح بستان) که حسین درآن نیز حماسه آفرید، گذشت و سال ۶۱ از راه رسید و اوراق خاطره‌انگیز خود را رویاروی سردار شجاع گشود. او ابتدا در این سال به کردستان، منطقه بانه و سردشت عزیمت کرد و رشادت‌های زیادی را در این منطقه به یادگار گذاشت و در بهمن ماه سال ۶۱ و هنگامه «عملیات والفجر مقدماتی»، وارد لشکر ویژه ۲۵ کربلا در جنوب کشور شد و گردان یا رسول الله (ص) را تشکیل داد.

با آغاز سال ۶۲ سردار جبهه‌ها از لباس خاکی بسیجی، به کسوت سپاه پاسداران درآمد. سردار بصیر در عملیات والفجر «۴» به سمت جانشین تیپ یکم لشکر ویژه ۲۵ کربلا منصوب شد و در عملیات والفجر «۶» نیز با همین مسئولیت انجام وظیفه کرد و در سال «۶۳» با تقلیل بعضی از تیپ‌های لشکر، بار دیگر، گردان یا رسول‌الله (ص) را تحویل گرفت و در همان سال به زیارت خانه خدا مشرف شد، در این مدت، «گردان یا رسول (ص)» تحت فرماندهی سردار شهید حمیدرضا نوبخت، قرار گرفت.

با بازگشت حاج بصیر از سفر مکه، گردان یا رسول (ص) تحت فرماندهی او اولین گردانی بود که در خط آبی «تبور» مستقر شد تا جهت شرکت در عملیات «بدر» آموزش‌ها و شناسائی‌های لازم فرا گرفته و انجام دهد. بعد از شرکت در عملیات بدر و خلق حماسه‌های ماندگار در این عملیات، صحنه دیگر رشادت حاج حسین «عملیات قدس ۱»؛ «بهار سال ۶۴» بود که توانست با فرماندهی قاطعانه‌ای پاسگاه (بلالیه وابولیله) عراق را تصرف کند.

با پایان این عملیات و پیروز شدن رزمندگان اسلام، گردان یا رسول (ص) به عنوان گردان نمونه، مأمور ادغام در لشکر ۷۷ خراسان شد و بعد از اتمام این مأموریت، سردار خستگی‌ناپذیر جبهه‌ها، نیروهایش را جهت آموزش غواصی و آماده‌سازی برای شرکت در «عملیات والفجر ۸» به منطقه «بهمن شیر» منتقل کرد و خود شخصاً به آموزش نیروهایش در رودخانه بهمن شیر پرداخت.

«عملیات والفجر ۸» آغاز شد و قدم‌های خسته، اما باز هم استوار حاج حسین بصیر «فاو» آن سوی «اروند رود» را لرزاند و با دلاوری غواصان دریادل و خط شکن لشکر ویژه ۲۵ کربلا این عملیات به پیروزی رسید و پرچم مطهر بارگاه حضرت امام رضا (ع) به دست توانمند فرماندهی این لشکر (سردار مرتی قربانی) بر فرازمسجد امام رضا (ع) فاو برافراشته شد. دشمن سعی کرد شهر «فاو» عراق را با ضدحمله‌های پی در پی پس بگیرد که در این زمان فرماندهی وقت لشکر، بصیر را به علت لیاقت و شجاعتی که داشت به فرماندهی محور عملیاتی «فاو» منصوب کرد تا او با تدبیر خاص خود از این منطقه نگهداری کند و او در این دفاع جانانه نشانه‌هائی ازعنایت حق دریافت کرد و سینه و بازوی توانایش مجروح شد.

سال ۶۵ برای سردار جبهه‌ها، سالی استثنایی بود. حاج حسین با بهبودی نسبی جراحات سینه و بازو در «عملیات حضرت صاحب‌الزمان (عج)» شرکت کرد. او در این عملیات فرماندهی «تیپ یکم» لشکر ویژه ۲۵ کربلا را بر عهده داشت و تا آن هنگام مسئولیت‌های متعدد فرماندهی، از دسته و گروهان تا گردان و محور را تجربه کرده بود. او از صدق و صفایی که داشت هیچگاه به دنبال مقام و عنوان نمی‌رفت بلکه این مسئولیت تکلیف الهی بود که او را لایق می‌یافت و نام فرماندهی را به روی وی می‌گذاشت.

به گواهی دریابان شمخانی، «معمولاً برای سخت‌ترین عملیات‌ها لشکر ویژه ۲۵ کربلا انتخاب می‌شد و وقتی حاج‌بصیر فرمانده گردان بود از گردان او و زمانی که فرمانده تیپ بود از تیپ او استفاده می‌شد. با این حال هرگز از عناوین خود نامی نمی‌برد و زمان فرماندهی گردان در جواب خانواده‌اش که پرسیدند در جبهه چه عنوانی دارد، گفت: «مثل رزمندگان بسیجی، من هم دارم می‌جنگم». سردار بصیر حتی در ایام مرخصی هم از اصحاب جبهه غافل نبود و به سرکشی خانوادهایشان و دلجویی از یادگاران جنگ و جبهه و شهادت و فرزندان شهدا همت می‌گماشت و همیشه برای مردم از جبهه و رشادت‌های بسیجیان می‌گفت.

عملیات دیگری که سردار حاج حسین بصیر در آن درخشید «عملیات کربلای ۱» – آزادسازی مهران – بود. سردار همراه برادرش علی اصغر فرمانده گردان یا رسول‌الله (ص) به ضیافت این عملیات رفت و در همین عملیات بود که خبر پرواز برادر را به او دادند.

با آغاز «عملیات کربلای ۴» حاج حسین در این عملیات نیز مانند همیشه حاضر شد و به همراه نیروهایش در منطقه‌ام‌الرصاص در محاصره دشمن افتاد و بعد از ۱۰ ساعت با رشادت برادران بسیجی حلقه محاصره شکسته شد. سردار بصیر ۲۲ روز در کربلای شلمچه و غرب کانال ماهی، علم پایداری لشکر ویژه ۲۵ کربلا را به دوش داشت. یکی از همان روز‌ها دشمن بعثی با تمام قدرت نظامی دست به ضد حمله زد و در حالی که وزیر دفاع و فرمانده سپاه چهاردهم عراق یعنی «عدنان خیرالله» برای روحیه دادن به نیروهایش با بالگرد به منطقه آمده بود و با بی‌سیمی که صدای آن شنود می‌شد، می‌گفت: «دیگر هیچ کس در خط وجود ندارد، ما همه را خاکستر کردیم، حتی یک ایرانی وجود ندارد!» در این نبرد، حسین بصیر به اتفاق نیروهایش رودرروی دو تیپ کماندویی دشمن، آنچنان مقاومت کردند تا آنان مجبور به عقب‌نشینی شدند.

بصیر به سردار قربانی (فرمانده وقت لشکر ۲۵ کربلا) گفته بود: «ما پنج نفر به تعداد پنج تن آل عبا (س) با ذکر «یا فاطمه الزهرا (س)» جلو می‌رویم، حال یا شهید می‌شویم یا پیروز.» بعد از این درگیری اسرای دشمن می‌گفتند: «شما حدود ۱۰ الی ۱۵ گردان و تقریباً سه الی ۵۰۰۰ نفر وارد عمل کردید. این در حالی بود که نیرو‌های خودی کسی جز حاجی و چهار نفر دیگر نبودند.

بعد از «عملیات کربلای ۵» برای تداوم و تکمیل عملیات، «عملیات کربلای ۸» آغاز شد و حاجی در این عملیات به قائم مقامی لشکر ویژه ۲۵ کربلا منصوب شد و در همین عملیات بود که بهترین یاران خود، از جمله سرداران شهید طوسی و نوبخت را از دست داد و به دلتنگی‌هایش بیش از پیش افزوده شد.

سال ۶۶ از راه رسید. «عملیات کربلای ۱۰» در پیش بود و سردار خستگی ناپذیر برای فراهم کردن مقدمات کار، در ارتفاعات برفگیر «ماووت» به سر می‌برد. او شب عملیات با اینکه سه شبانه‌روز پلک‌هایش خواب را لمس نکرده بود، از تلاش باز نمی‌ایستاد به طوری که در شب عملیات وقتی فرمانده وقت لشکر (سردار قربانی) گفت: «حاجی امشب جلو نروید، چون آتش سنگین هست.» حاجی با لحنی که پرده از احساس وظیفه‌اش برمی‌داشت، گفت: «من فرمانده این محور و عملیاتم و باید در کنار بسیجیانم باشم تا از کار آنها و نحوه عملکردشان مطلع باشم تا انشاالله مشکلی پیش نیاید.» آن شب حاج حسین با نیرو‌ها در قله ماند و گفت: «اگر مصلحت خدا باشد، ما دیگر رفتنی هستیم و شهید می‌شویم.»

عاقبت در شب عملیات کربلای ۱۰، دوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۶ خمپاره‌ای بر سنگر او فرود آمد و بصیر جبهه‌ها با بصیرت تمام بر قله‌های ماووت تا جایی اوج گرفت. شهادت حاج بصیر، شهر فریدونکنار و سراسر مازندران را تکان داد. جمعیتی انبوه به بدرقه پیکر شهید رشیدش آمده بودند.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهیدی که مچ فرمانده سپاه چهاردهم صدام را خواباند

شهیدی که مچ فرمانده سپاه چهاردهم صدام را خواباند بیشتر بخوانید »

رزمنده دفاع مقدس: شکست در کربلای ۴ مقدمه پیروزی در کربلای ۵ شد

رزمنده دفاع مقدس: شکست در کربلای ۴ مقدمه پیروزی در کربلای ۵ شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خوزستان، عملیات کربلای ۵، ششمین عملیات نیروهای نظامی ایران برای فتح بصره هست که ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵، ۱۵ روز پس از عملیات کربلای ۴ و با رمز «یا فاطمه (س)» آغاز شد؛ در این عملیات که ۴۵ روز طول کشید، ۱۲ هزار ایرانی شهید شدند و حدود ۴۰ هزار نفر از نیروهای بعثی کشته شدند. عملیات کربلای ۴ لو رفته بود و این عملیات شکست سنگینی برای نیروهای نظامی ایران داشت اما به گفته راوی دفاع مقدس این شکست مقدمه پیروزی در کربلای ۵ بود.

«سید باقر احمدی ثناء» رزمنده عملیات کربلای ۵ و راوی دفاع مقدس در نشست تحلیلی این عملیات که در جهاد دانشگاهی خوزستان برگزار شد، با اشاره به فرارسیدن سالروز آغاز این عملیات، اظهار داشت: رهبر معظم انقلاب درمورد عملیات کربلای ۵ می‌فرماید؛ «شب‌های عملیات کربلای ۵ شب‌های قدر این انقلاب هست و انس با آن باعث وارسته شدن می‌شود و هر کس این عملیات را فراموش کند، نامش از اردوگاه انقلاب قلم خواهد خورد لذا باید این حادثه بزرگ را زنده نگهداریم.»

 وی افزود: عملیات کربلای ۵ از نظر وسعت بزرگتر از عملیات بیت‌المقدس و فتح‌المبین نبود اما تاثیرگذاری و اهمیت این عملیات بسیار متفاوت بود؛ از ابتدای جنگ با حمله رژیم بعثی در شلمچه، با نیروهای این رژیم درگیر بودیم.

در شلمچه وجب به وجب شهید می‌دادیم

این رزمنده بیان کرد: با توجه به اهمیت بصره برای عراق، سال ۶۱ رژیم بعثی موانع بسیار سنگین و خاکریزهای زیادی اطراف بصره ایجاد کرد و منطقه آبگرفتگی به طول ۱۵ کیلومتر با عمق ۸ کیلومتر و ارتفاع یک متر جلوی شلمچه ایجاد کرده بودند. تا سال ۶۱ هر عملیات با نوع نگاه به بصره انجام می‌شد اما حرکت را از جای دیگر انجام می‌دادیم تا از این موانع سخت عبور نکنیم زیرا در شلمچه باید وجب به وجب می‌جنگیدیم و شهید می‌دادیم.

راوی دفاع مقدس گفت: در عملیات کربلای ۵ با وجودی که ۱۱۵ تیپ آن کاملا نابود شد یعنی حدود نصف ارتش عراق در شلمچه نابود شد اما کوتاه نیامد. ویدیویی دیدیم که صدام بعد از کربلای ۵ می‌خواست به نیروهایش مدال بدهد اما آنها به صدام می‌گویند ما را ببخش که با وجود ۲ هزار قبضه توپ نتوانستیم جلوی ایرانی‌ها را بگیریم اما صدام می‌گویند همین که نگذاشتید بصره سقوط کند کار بزرگی هست.

وی عنوان کرد: در عملیات کربلای ۴ به بن بست خوردیم که برخی‌ها اطلاع داشتن از عملیات را مطرح کردند اما دشمن از همه عملیات ما اطلاع داشت و می‌دانست می‌خواهیم چه عملیاتی انجام دهیم اما با هوش بودن و سرعت عمل‌مان موجب شد، دشمن نتواند متوجه شود که چه ساعتی و به چه نحوی می‌خواهیم عملیات را انجام دهیم اما در کربلای ۴ زمان کم آوردیم و مجبور به عقب نشینی شدیم.

فرصتی ۱۵ روزه برای انجام بزرکترین عملیات

احمدی ثناء بیان کرد: اعلام کرده بودیم که بزرگترین عملیات را انجام خواهیم داد و همه تصورات به سمت کربلای ۴ رفت اما بعد از شکست در این عملیات، ارتش عراق به بسیاری از فرماندهان مرخصی داد و صدام هم برای عملیات حج راهی عربستان شد در این بازه زمانی فرصتی ۱۵ روزه داشتیم.

راوی دفاع مقدس افزود: در این فرصت محدود اطلاعاتی که باید در ۹ هفته کسب می‌کردیم را در دو هفته به دست می‌آوردیم. در این کانال آبی که ایجاد کرده بودند امکان ارسال قایق یا انجام غواصی نبود و در این روزها آب را به کانال‌های دیگر هدایت کردیم و ارتفاع آب را افزایش دادیم و قایق‌های مناسبی آوردیم. انوع مین‌ها به میزان ۳۰۰ تن آوردیم و در کانال سلمان در مسیر شهدای هویزه قرار دادیم و تانک ضد مین را از روی آن عبور دادیم و متوجه شدیم ۷۰ درصد مین‌هایی که از سال ۶۱ کارگزاری شده بود هنوز عمل می‌کنند.

وی با بیان اینکه غرورمان موجب شد، در عملیات کربلای ۴ موفق نشویم، ادامه داد: به دلیل اینکه در عملیات کربلای ۴ در یک روز حدود ۲ هزار و ۳۰۰ شهید دادیم و تعدادی از نیروهایمان اسیر شدند باید در این مدت محدود روحیه نیروها را بازیابی می‌کردیم تا در عملیات بزرگتری شرکت کنند که این کار هم انجام شد.

این رزمنده عملیات کربلای ۵ با اشاره به برنامه ریزی این عملیات در ۱۵ روز گفت: زمستان سال ۶۵ و شب عملیات بسیار سرد بود و تاکنون سرمایی مثل آن شب‌ها ندیدیم. به غواصان گفتیم که اگر دست‌تان را از آب بیرون بیاورید یخ می‌زند اما با این وجود آنها خط دشمن را شکستند و گفتند آب به قدری گرم بود که سردی هوا را احساس نکردیم. نیروهای ما خطی را شکستند که انگلیس و آلمان گفته بودند هیچ خطی نمی‌تواند این خط را بشکند. در این عملیات نیروهای ایرانی به جای اینکه مستقیم وارد شلمچه شوند از آبگرفتگی که ایجاد شده بود و منطقه‌ای موسوم به کانال پرورش ماهی، حرکت خود را آغاز کردند. تاکتیکی که در عملیات کربلای ۵ استفاده کردیم به گونه‌ای بود که از اول جنگ تا سال ۶۵ از آن استفاده نکرده بودیم.

احمدی ثناء گفت: شب سوم یا چهارم عملیات وقتی می‌خواستیم وارد شهرک دوعیجی عراق شویم، آن‌قدر جنازه روی جاده افتاده بود که محلی برای عبور ما نبود و برخی جاها مجبور بودیم و دید نداشتیم و به سختی عبور می‌کردیم.

راوی دفاع مقدس بیان کرد: شنیده‌ها، کتاب‌ها و فیلم‌ها حتی ۲۰ درصد عملیات کربلای ۵ را نشان نداده هست. تاکتیک‌هایی که در این عملیات استفاده شدند، امروز هم کاربرد دارند.

این رزمنده عملیات کربلای ۵ با اشاره به دام انداختن و کشته شدن چندین نفر از فرماندهان بعثی و به اسارت گرفتن مسئول توپ‌خانه دشمن تصریح کرد: همه این کارها توسط جوانان انجام شد و بعضا فرماندهان گردان‌ها  ۲۳ یا ۲۴ ساله بودند. ما نیرویی نداشتیم به گردان ها اضافه کنیم یا تجهیزات بیشتری نداشتیم.

وی افزود: حاج اسماعیل فرجوانی که هشت بار مجروح و مچ دستش قطع شده بود و در یکی از عملیات‌ها تانک از روی پاهایش رد شده بود، دو بچه معلول در خانه داشت و شیمیایی بود اما شب عملیات کربلای ۵، لباس غواصی پوشید و می‌خواست کمک کند اما وقتی به او گفتیم اگر شهید شدی چه کسی می‌خواهد گردان را فرمانروایی کند که دیدیم در همان بحران ۱۰ نفر را آموزش داده بود تا جایگزین او شوند.

احمدی ثناء گفت: در ۴۵ روز این عملیات، صحنه‌هایی دیدم که سلاح جواب نمی‌داد و بچه‌ها از اسلحه‌های کلاشینکف به عنوان چوب دستی استفاده می‌کردند و با دشمن می‌جنگیدند. ایثار بچه‌ها در آن روزها بی نظیر بود.

وی افزود: یک روز یکی از غواصان که تیری به پیشانی‌اش اصابت کرده بود، روی سیم خاردارهای حلقوی افتاده بود. او وقتی دید بچه‌ها نتوانستند این چند سیم خاردار حلقوی را باز کنند، خودش را روی سیم خاردار انداخت و به بچه‌ها گفت از روی کمرم رد شوید و بچه‌ها را به حضرت فاطمه (س) قسم داد تا رد شوند که صبح دیدند، تیر هم خورده بود.

احمدی ثناء یادآور شد: کریم و برزو دو برادر اهل گتوند بودند که کریم فرمانده بود و برزو می‌خواست وارد گردان برادرش شود اما کریم قبول نمی‌کرد، چون پدر و مادرش عاشق برزو بودند و نمی‌خواست حواسش بین برادر و نیروهایش پرت شود، اما نزدیک اذان صبح بود که برزو شهید شد و نمی‌دانست چه به پدر و مادرش بگوید و یک ساعت بعد کریم هم به شهادت رسید.

دست خدا را در عملیات کربلای ۵ دیدیم

وی بیان کرد: یک بار قبل از کربلای ۵ می‌خواستند ما را اعزام کنند که دیدیم یک مادر دستش پسرش را گرفته بود و مدام توصیه می‌کرد که وصیتش را فراموش نکند و حتی وقتی سوار اتوبوس شدیم باز هم این جمله را تکرار کرد. بعد از پسرش پرسیدیم مادرت چه می‌خواست که فهمیدیم وصیت مادرش این بود که نماز اول وقت را فراموش نکند.

راوی دفاع مقدس گفت: بچه‌ها با ایمان و با عنایت ائمه اطهار (ع) در عملیات کربلای ۵، جنگیدند. آنجا دیگر سلاح جواب نمی‌داد و استقامت جواب داد و دیدیم با دست خالی ۴۵ روز جنگیدند.

وی عنوان کرد: مسئول تدارکات لشکر ۴۱ ثارالله می‌گفت، همیشه حدود ۱۵ هزار غذا برای نیروها می‌پختیم اما در عملیات چون ممکن بود ماشین غذا نرسد یا اتفاقی بیفتد کمی غذای بیشتری می‌پختیم تا کم نیاوریم، اما در عملیات کربلای ۵ حاج قاسم گفت برای ۴۰ هزار نفر غذا بپزید و فردای آن روز که عملیات را انجام دادیم و بخشی از نیروهای دشمن را به اسارت گرفتیم متوجه شدیم حاج قاسم این امر پیش‌بینی را کرده بود. ما در جنگی بودیم که نه تنها حواسمان به نیروی خودمان بلکه به نیروی دشمن بود.

احمدی ثناء گفت: یکی از فرماندهان رژیم بعثی که به اسارت گرفته شده بود، اصلا اطلاعات نمی‌داد اما وقتی شام که عدس پلو با ماست بود را گذاشتیم و دید فرماندهان با نیروها، از همین غذا می‌خورند گفت اجازه می‌دهید نیروهایمان را بیاورم و کنار شما برای شما بجنگیم.  

این رزمنده عملیات کربلای ۵  با بیان اینکه در این عملیات دست خدا را دیدیم و اگر شکست کربلای ۴ نبود، پیروزی کربلای ۵ امکان پذیر نبود، عنوان کرد: عملیات کربلای ۵ یکی از عملیات‌هایی بود که موجب شد دشمن متقاعد شود، دشمن پای مذاکره بنشیند و نتیجه این عملیات پذیرفته شدن قطعنامه ۵۹۸ شد و نظام سلطه به قدرت نظام جمهوری اسلامی پی برد.

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رزمنده دفاع مقدس: شکست در کربلای ۴ مقدمه پیروزی در کربلای ۵ شد

رزمنده دفاع مقدس: شکست در کربلای ۴ مقدمه پیروزی در کربلای ۵ شد بیشتر بخوانید »

«پیک نیک در اروند» راوی زندگی قهرمانانی بی نام و نشان از لشکر 25 کربلا

«پیک نیک در اروند» راوی زندگی قهرمانانی بی نام و نشان از لشکر 25 کربلا


«پیک نیک در اروند» راوی زندگی قهرمانانی بی نام و نشان از لشکر 25 کربلا

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ کتاب «پیک نیک در اروند» روایت داستانی جانباز سید خالق سجادی است که به قلم رحیمه جمال به نگارش درآمده است. سید خالق سجادی از رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا و غواصان بازمانده عملیات کربلای 4 است.

«پیک نیک در اروند» دربرگیرنده فصلهای خواندنی، جذاب و پرکشش به همراه قهرمانانی کمتر دیده شده از رزمندگان بی نام و نشان لشکر 25 کربلا است که نویسنده تلاش کرده است در مصاحبه 20 ساعته خود با جانباز سید خالق سجادی، نقاب گمنامی از چهره همرزمان ایشان بزداید.

«پیک نیک در اروند» علاوه بر مقدمه در 41 عنوان تهیه و تدوین شده است که در پایان کتاب نیز مجموعه تصاویری از راوی کتاب و برخی از اسناد را مشاهده می کنیم.

در بخشی از کتاب آمده است:

«در بین خبرهایی که لحظه به لحظه از اطراف به گوش می‌رسید، دوستان اطلاع دادند: «خان آقاِ جهانگرد سه روز قبل از اعلام آتش‌بس با ترکش گلوله‌‌ توپ به قلبش شهید شد.»

به‌یکباره دنیا جلوی چشمم سیاه شد. دلم می‌خواست زار بزنم و مویه کنم.

_ خان آقا! باورم نمی‌شه. تو بهترین فرمانده، رزمنده‌ی اصیل و کامل جنگ، رزمی‌کار، ماهی‌گیر حرفه‌ای، الگوی همه‌مون بودی. صیدی‌ رو که برامون کردی یادت هست؟ اگه دنبال پست‌ومقام می‌رفتی از فرماندهان ارشد لشکر می‌شدی. ولی همیشه خودت رو تو لباس ساده جا می‌زدی. خان آقا، تو سخت‌ترین و مهم‌ترین کارها رو مدام به ‌گردن می‌گرفتی. همیشه می‌گفتی: “می‌خوام گمنام بمونم.”

داغ فراق و جدایی از فرمانده خان آقا خیلی سنگین بود. او پس از شهادت نقی ‌شکری، دوست و رفیق صمیمی‌اش تو کربلای چهار خیلی عوض شده بود؛ چون بیش از حد نقی را دوست داشت و با او صمیمی بود. برای همین با آن صدای قشنگش، ترانه‌ی مازندرانیِ «نجما» را به نام نقی برگرداند و در جایی شبیه استودیو خواند و آن را ضبط کرد. ترانه‌اش را از بر بودم.
_ شب اول که نقی شد روانه/ که دنیا بر سر صاحب زمانه …

حکایتِ به آب‌زدن نقی شکری تو اروند و نحوه‌ی شهادتش را بسیار هنرمندانه به تصویر کشید و زیبایی نجما را در برابر ایثار و عشق پاک نقی به چالش کشید. من هم صدای ضبط‌شده‌اش را برای یادگاری از او گرفتم.

در عزای فرمانده می‌سوختم و نمی‌دانستم این حنجره‌ و نَفَس گرم، بعدها چه بلایی بر سر روزهای تنهایی‌ام خواهد آورد.
بعد از شهادت خان آقا جهانگرد و کوچ بهترین همرزمانم، دیگر جنگ تمام شد و ما پس از گذشت هفت‎ یا هشت روز در آخرین روزهای مرداد، دل‌شکسته به شمال برگشتیم.»

«پیک نیک در اروند» با شمارگان یکهزار نسخه در 231 صفحه و با قیمت 220 هزار تومان توسط نشر شاهد راهی بازار شده است. علاقه‌مندان می‌توانند برای تهیه این کتاب با شماره 83232648-021 تماس بگیرند.

انتهای پیام/ 

«پیک نیک در اروند» راوی زندگی قهرمانانی بی نام و نشان از لشکر 25 کربلا

منبع خبر

«پیک نیک در اروند» راوی زندگی قهرمانانی بی نام و نشان از لشکر 25 کربلا بیشتر بخوانید »