عملیات کربلای 5

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی


گروه ساجد دفاع‌پرس: بسیجی شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی» شاخه‌گلی از میان لاله‌زار خونین گلستان ایثار و شهادت بود که بیست و یکم دی سال ۱۳۶۵ در پاسگاه زید عراق آسمانی شد؛ شهیدی که درجه بالای عرفان او، از مناجات‌نامه‌ای که خطاب به پروردگار خود نگاشته، مشخص هست؛ اما این شهید والامقام در این مناجات‌نامه، توصیه‌ای خاص به مادر خود، برای برگزاری روضه خانگی داشته و نوشته هست: : مادرجان! فقط برای پیروزی نهایی رزمندگان و طول عمر امام دعا کن و در مجالس امام حسین (ع) شرکت کن. حتى‌المقدر مراسم عزاداری در ماه یک‌بار در خانه برگزار کن.

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

مناجات‌نامه شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی»

بسمه تعالی

قسمتی از مناجات نامه عارف و سالک راه حق و حقیقت شهید محمود اکبری

خدایا! در حالی که ساعاتی بیش به عملیات نمانده، با عجر فراوان تقاضای عفو و بخشش دارم. مولای من! به من عنایت کردی، من قدر ندانستم، به من عمر فراوان عطا کردی، از عمر خودم به نافرمانی از تو استفاده کردم. معبودا! گناه کردم، گناهم را پوشاندی؛ در صورتی که اگر بر گناهانم پرده نمی‌کشیدی، رسوا می‌شدم و بندگانت طردم می‌کردند. رئوفا! به من راه راست را نشاندی، ولی من راه غیر تو را رفتم. خدایا! در حضورت با بی‌شرمی تمام گناه کردم، ولی تو رسوایم نکردی. خالقا! مرا سالم و تندرست آفریدی، ولی من از جسم خویش بد استفاده کردم. رازقا! به من رزق و روزی فراوان دادی، ولى من معصیتت را کردم. بزرگا! من هر قدر گناه کردم، از در خانه‌ات بیرونم نکردی و مرا از خود نراندی. خدایا! گاهی آن‌قدر روسیاه بودم که حتی نمی‌توانستم دستم را برویت بلند کنم و دعایی بکنم و چیزی از تو بخواهم، ولی تو آن‌چه را که می‌خواستم، به من دادی. خدایا! با همه گناهانم، دوستان خوبی به من دادی که قدر آن‌ها را ندانستم و تعدادی از آن‌ها را به لقای خودت نزد خود بردی و بقیه آن‌ها را هم در راه خودت حفظ بفرما. خدایا! در این مدت پیکر‌های مطهر شهدای زیادی را دیدم، ولی درس نگرفتم.

خدایا! با همه گناهان و معاصی، به من توفیق آمدن جبهه را عطا فرمودی و خدایا ولی من در این مکان مقدس هم نتوانستم خودم را به تو نزدیک کنم، ولی به فضل و کرم فراوانت ایمان دارم و از تو خواهش می‌کنم در این آخرین لحظات مرا ببخش و برگناهانم سرپوش بگذاری و خدایا خجالت می‌کشم مرا (تر و خشک با هم می‌سوزند) هم داخل خشک‌ها و مخلصین درگاهت نزد خودت فرا بخوانی و خدایا با من از صفت رحمانیت خود برخورد کن و لقای خودت را نصیبم بگردان.

     مطالب بیشتر:

          * مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناهکار
         
* تصاویر/ بسیجی شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی» 

خدایا! از تو می‌خواهم مرا شرمنده شهدا و خانواده‌های محترم‌شان نکنی. خدایا! من میان دوستانم مثلا بزرگ‌تر بودم و اکثراً برای کارهاشان با من پیچاره مشورت می‌کردند که بعضی‌ها هم شهید شده‌اند؛ خدایا! از تو می‌خواهم که خدایا خدایا! ز تو می‌خواهم کاری کن که من آخرین لحظات عمرم را برای تو و در راه تو سپری کنم و در راه تو به شهادت برسم. خدایا! در این آخرین لحظات باز هم از تو معذرت می‌خواهم. خدایا! از طرفی غمگینم از گناهانم؛ ولی وقتی به یاد رحمت بیکرانت می‌افتم، شاد می‌شوم هرچه سریع‌تر می‌خواهم به‌طرفت بیایم. خدایا! از تو می‌خواهم ترس از مرگ را از دلم بکنی و در جای آن شور ایمان و یقینت را قرار بدهی و رئوفا در دلم شجاعتی ایجاد کن تا آن‌جا که قدرت دارم بر قلب صدامیان کافر بتازم و دین تو را یاری کنم و پرچم اسلام عزیز را در آن سرزمین کفر گرفته برپا کنم. خدایا! زبانم را فقط با ذکر خودت و ذکر ائمه و اولیائت مشغول بدار. خدایا! در موقع مرگ ذکر ما را «لااله‌الاالله، محمدرسول‌الله، یاحسین، یازهرا و…» قرار بده.

خدایا! به حسین قسمت می‌دهم چرا به حسین؟ چرا به زهرا؟ چرا به اهل‌بیت زهرا؟ از بچگی وقتی که در بغل مادر شیر می‌خوردیم، مادر در جلسات روضه‌خوانی امام حسین بود؛ و از بچگی هم داخل هیئت‌های عزاداری و سینه‌زنی‌ها بودیم؛ پس ما را با حسین و ائمه هدی و امام زمان (عج) و امام بزرگوارم آشتی بده تا موقع عملیات به کمکم بیایند.

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

خدایا! امام بزرگوارمان روح خدا را در پناه خودت از شر حوادث مصون و محفوظ بدار؛ زیراکه چراغ هدایتی در این برهه از زمان بود برای ما جوانان. آری امام عزیز و بزرگواری که صد بار بلکه هزاران بار جان ناقابلم فدای او باد.  

به امید شهادت در راه تو خدای رئوف و رحمان. بنده عاصی گنه‌کاری که در این لحظات آخر از گناهان توبه و تنها آرزویش شهادت می‌باشد.  

خدایا من نه جهنمت را دیدم و نه بهشت، تو را از این جهت می‌خواهم؛ زیراکه خودت را با همه صفاتت (ستار العیوب) دوست دارم

نکته‌ای با مادر خوبم! سلام مادرجان! از خداوند برایت صبر عظیم آرزو می‌کنم. ان‌شاءالله زیاد احساس دل‌تنگی نخواهی کرد. مادرجان! مرا ببخش و حلالم کن. مادرجان! اگر جنازه‌ای نداشتم، هیچ نارحت نباش؛ زیرا این ایام، ایام فاطمیه هست و مادر بزرگوارمان حضرت زهرا ما را از زمین برخواهد داشت. مادرجان وصیت‌نامه مختصری را قبل از عملیات کربلای ۴ نوشتم و داخل ساکم می‌باشد و الان که چیزی به عملیات کربلای ۵ نمانده؛ البته برای گردان ما؛ زیرا عملیات شروع شده؛ البته وصیت کامل نیست. مادرجان! تمام اسباب و اساسیه و اموالم در اختیار شماست. مادرجان! فقط برای پیروزی نهایی رزمندگان و طول عمر امام دعا کن و در مجالس امام حسین (ع) شرکت کن. حتى‌المقدر مراسم عزاداری در ماه یک‌بار در خانه برگزار کن. بامید دیدار.  

درب هفتم بهشت: درب ورود اصحاب و انصار حسین.  

بنده حقیر خداوند 

محمود اکبری

تاریخ ۶۵/۱۰/۱۹ کارون ساعت ۱۰/۲۲

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی
 
مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی
 
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی بیشتر بخوانید »

شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط

شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط


گروه ساجد دفاع‌پرس: زیارت کربلا و بعد از آن، آزادی قدس، آرزو و آمال رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود و شعارهایی هم که در جبهه‌ها سر داده می‌شد؛ همگی رنگ و بوی کربلا و قدس را داشت؛ این را می‌توان در وصیت‌نامه‌های شهدا نیز نگریست؛ از جمله شهید علی‌اکبر هنرمند که در وصیت‌نامه خود، از خدا خواسته بود تا در کربلا، به امامت امام خمینی (ره) نماز جماعت بخواند؛ آرزویی که اگرچه برای این شهید والامقام تحقق نیافت؛ اما به برکت او و دیگر شهیدان راه خدا، امروز کربلا میزبان بزرگ‌ترین رزمایش فرهنگی جهان تشیع در ایام اربعین حسینی هست.

شهید علی‌اکبر هنرمند در وصیت‌نامه خود، با اشاره به این‌که امام امت فرموده‌اند که شما بروید کربلا، ما هم به زودی پشت شما می‌آئیم و نماز جماعت در آن‌جا می‌خوانیم، تأکید کرده هست: از خداوند می‌خواهم تا این سعادت را نصیب من بکند که در کربلای معلی به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم.

شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط

بسم الله الرحمن الرحیم 

با نام خداوند منان که از وجودش به ما دمید و به ما جان داد و در موعد مقرر آن جان را که به صورت امانتی در ما بود، پس می‌گیرد و حال چه می‌ماند؟ مطمئناً طرز استفاده از آن، خوب یا بدش متوجه خودمان می‌شود؛ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ، این آیه‌ای هست از هزاران آیه قرآن کریم که طرز صحیح استفاده از جان را نشان می‌دهند و می‌گوید تمام قوای‌تان را مجهز کنید برای مقابله با دشمنان، دشمنان که هستند؟ آیا فقط انسان می‌تواند دشمن باشد؛ بلکه نه، یکی از دشمنان هوای نفس می‌باشد که پیامبر عزیز اسلام (ص) مبارزه با آن را جهاد اکبر اعلام می‌کند و دشمن بعدی، انسان‌های شرور هستند که به فرموده پیامبر اکرم (ص) مبارزه با آن، جهاد اصغر می‌باشد؛ و حالا نوبت به ما رسیده هست و این جان را به صورت امانت از خداوند گرفته‌ایم و از آیه‌های قرآن مجید استمداد طلبیده و راه درست استفاده از آن را می‌یابیم و در فرصت کوتاهی که در این مدت کم عمر داریم، باید کار را تمام کنیم و حالا یکی از ما کار را به اتمام می‌رساند و هر موقع که باید جان را به جان آفرین تسلیم کند، این کار را انجام می‌دهد و هیچ نگرانی ندارد و یکی هم نیمه‌تمام و با نارحتی این کار را از روی بی‌میلی انجام می‌دهد؛ در حالی که خود نمی‌خواهد. 

خوب وقتی من خود را می‌نگرم، می‌بینم که هنوز کار را به اتمام نرسانده‌ام؛ ولی شاید با شهادت کار به اتمام برسد و رسالت خود را انجام دهم و آن‌هم بستگی به مقبولیت از طرف خداوند کریم دارد؛ چون شاید خداوند خواسته که در چنین موقعیتی، من امانتش را پس بدهم؛ ولی هر چند سعی کرده‌ام که در طول عمرم امانت‌دار خوبی باشم و اگر نتوانسته‌ام، این از کوتاهی خودم می‌باشد.  

سخنی با رهبرم دارم و آن این هست که اگر تو نبودی و این کارت را که شروع کردی به اتمام نمی‌رساندی، معلوم نبود که وضع ما چه می‌شد و درچه راهی قدم برمی‌داشتیم و در چه راهی کشته می‌شدیم؟ ولی از کرامت خداوند بود که در این امر مهم ما را یاری کرد و از بیراهه رفتن ما جلوگیری کرد و یک مقداری هم باید ما همت کنیم. شکر می‌کنم خداوند حکیم را که به ما نعمت فزونی داد و یکی از آن نعمت‌ها، رهبری دانا و عاقل می‌باشد که جز در وجود امام خمینی، در کس دیگری نیافتم و به حق فقط او شایستگی رهبری را دارد که خداوند به او طول عمر بیافزاید. 

الان صبح یک‌شنبه می‌باشد و از خبری که دیروز شنبه شنیدم، هنوز لبخند بر لب دارم و در کنج خود می‌گنجم و آن خبری شادی‌آور این بود که امام امت فرموده‌اند که شما بروید کربلا، ما هم به زودی پشت شما می‌آئیم و نماز جماعت در آن‌جا می‌خوانیم، که از خداوند می‌خواهم تا این سعادت را نصیب من بکند که در کربلای معلی به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم. ان‌شاءالله. 

و سخنی با مردم دارم که همیشه سعی کنید حق را با منطق بیابید؛ نه از روی لج‌بازی و آزار و اذیت؛ البته منظورم با مردمی هست که یا مخالف هستند یا بی‌تفاوت؛ البته افراد بی‌تفاوت نه در جامعه و انظار عمومی؛ بلکه در پیش خداوند هم هیچ ارزشی ندارند و از منافقین هم بدتر می‌باشند؛ چون با سکوت خود به دشمنان کمک می‌کنند و بر پیکر مطهر اسلام ضربه وارد می‌آورند و این‌ها افرادی نادان می‌باشند که راه خود را نشناخته‌اند و افراد مخالف اگر با منطق باشند؛ چون به منطق اسلام حقیقی برخورند ۱۰۰ درصد از کار خود دست برمی‌دارند و جزو اسلام و مسلمین می‌شوند و اگر افرادی بی‌منطق هستند که کاملا مشخص هست.‌

ای امت امام من هم مثل دیگر شهیدان راه خدا می‌گویم که هیچ‌گاه دست از اسلام و امام و انقلاب برندارید و مثل بقیه تا جان در بدن دارید، از آن‌ها حمایت کنید و با عمل صالح خود و کار نیک و با زبان منطق دیگر نادانان و گمراهان را به راه راست هدایت کنید، خداوند یارتان باد. این بنده حقیر سعی کرده‌ام که در تمام طول عمر خود، صالح و درستکار باشم و اگر اشکالی در کارم می‌باشد؛ که از خداوند طلب عفو می‌نمایم و می‌خواهم که گناهانم را ببخشاید. ان‌شاءالله.

سخنی با خانواده‌ام؛ 

پدرم که وقتی با تو صحبت می‌کردم، واقعاً صفایی می‌کردم و وقتی که به رویت نگاه می‌کردم، خستگی و درستکاری از رویت می‌بارید؛ چون عمری را پای ما زحمت کشیده‌ای و قابل تشویق و تحسین هستی؛ چون اگر انسان درستی نبودی، ما به چنین راه خوبی نمی‌رفتیم و معلوم نبود که درچه منجلاب بدبختی بودم. هرچه را که از من خواستی، در حد توانم سعی کردم که انجام دهم و اگر انجام ندادم، اشتباه کردم و مرا خواهش می‌کنم ببخش و از تو یک چیزی می‌خواهم و آن خواندن نماز و دعا برای این بنده، و شما مادرم که همیشه وقتی از تو دور می‌شدم و مدتی تو را نمی‌دیدم، دلم می‌گرفت و شب و روز برایم به سختی می‌گذشت، واقعا خوشحال بودم که چنین مادر خوبی دارم که من در دامان او پرورش یافتم و در این راه درست قرار گرفتم، به فرموده پیغمبر گرامی (ص) بهشت زیر پای مادران هست، این حرف واقعاً درست هست؛ چون آن سختی که شما در راه بزرگ کردن و پرورش و تربیت صحیح ما کشیدید، واقعاً مستحق بهشت هستید. تو را به خدا اگر اذیت کردم یا نسبت به حرفهایت بی‌اهمیت بودم، مرا ببخش و برایم از خداوند بزرگ طلب عفو کن، خواهش می‌کنم در مراسم شهادت من از همه بخواهید که هیچ‌کس سیاه نپوشد و خودت هم همین‌طور و خواهش می‌کنم که سعی کن تا جلوی مردم و نامحرمان گریه نکنی و در خفا این کار را بکن؛ چون من امانتی بودم از جانب خدا که به دست تو سپرده شدم و حالا به خداوند برگشتم. درست هست که به همدیگر عادت کرده‌ایم؛ ولی این قانون خداوند می‌باشد و اگر خداوند، بخواهد همدیگر را دوباره در آن دیار ملاقات خواهیم کرد. ان‌شاءالله.  

سخنی با خواهر و برادرانم دارم که من شما را بسیار دوست می‌داشتم و به خدا از دوری شما دلتنگ می‌شدم و اگر بدی در حق شما کردم، خواهش می‌کنم تو را به خدا مرا ببخشید که اشتباه کردم و اشتباه هم قابل گذشت می‌باشد. تو را به خدا در نبود من سیاه نپوشید و این را از همه به خصوص پدر و مادر بخواهید و جلوی دیگران گریه نکنید که روح من ناراحت خواهد شد. برای گناهان بنده طلب عفو کنید و سعی کنید که هر شب قبل از خواب، قرآن بخوانید و بهترین کاری که برای شادی روح من می‌توانید انجام دهید، خواندن قرآن هست و راه مرا تا سرحد جان ادامه بدهید که ان‌شاءالله در آن دیار به دیدار هم خواهیم رسید.  

سخن آخرم با همسرم می‌باشد که مدتی زیاد با هم نبوده‌ایم و تا آمدیم بهتر همدیگر را درک کنیم، دست قضا ما را از هم جدا کرد و اگر بخواهد دوباره با هم دیداری ابدی خواهیم داشت. همسر عزیزم! تو واقعا خوب هستی و این‌چنین زن فداکار و مهربان را من اصلا ندیده‌ام و خوشحال از این هستم که با تو ازدواج کردم، در این مدت کم زندگی مشترک‌مان، خوبی‌هایت را کاملاً احساس می‌کردم و وقتی اشتباهی از من سر می‌زد یا تو را اذیت می‌کردم، به خوبیت غبطه می‌خوردم و از کرده خود پشیمان می‌شدم. خوب من هم سعی می‌کردم تا به تو خوبی کنم و در عوض از تو درستی و پاکی می‌دیدم و در زندگی آن پاکی و صفایی را که در کنار تو داشتم را فراموش نمی‌کنم و امیدوارم که خداوند ما را با هم با امام حسین (ع) محشور کند. انشاءالله.  

وصیتی هم به تو دارم که وارث من هستی و آن این هست که در شهادت من در انظار گریه نکنی و سیاه نپوشی و خود را کنترل کنی، چون دشمنان قسم‌خورده اسلام در کوچک‌ترین فرصت هستند تا از کمین خود بیرون آمده و ضربه‌ای به اسلام وارد آورند، من هم وقتی از تو راضی می‌شوم که راه مرا ادامه دهی و محمد را در راهی که من رفتم، قرار بدهی و تربیت کنی، با وضو به او شیر بدهی، در جا‌هایی که بویی از اسلام نمی‌آید، او را نبری و خودت هم نروی. گوش او را به آیه‌های قرآن عادت دهی و بر زبانش سخنان پاک معصومین و خوب جاری سازی و چشمانش را از حرام بپوشانی و به حلال عادت دهی، قدمش را در راه اسلام قرار ده، وادار به حرکت کن و دست‌هایش را در راه ریشه‌کن کردن اذناب شیطان به‌کار بیانداز و فکرش را در راه اسلام و پیشرفت آن قرار بده و خودت هم این کار‌ها را بکن، و مرا با خواندن قرآن یاد کن، و روح مرا شاد کن. یک مقداری بدهی دارم که تو از آن باخبری، آن‌ها را تمام و کمال بده، ۸۵ روز روزه قضا دارم که بگو تا برایم بگیرند. مقداری از دارائیم را در راه اسلام و انقلاب خرج کن و مقداری را که مربوط به خمس و زکات می‌شود را بده، دیگر چیزی به خاطرم نمی‌رسد و اگر در یاد تو هست، آن‌ها را انجام بده.  

التماس دعای خیر 

۶۵/۹/۳۰

شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط

شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط بیشتر بخوانید »

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط


گروه ساجد دفاع‌پرس: شهید «سید محمد شکری» لاله‌ای هست از میان لاله‌زار خونین ایثار و شهادت که متولد قبله دل‌های عاشقان یعنی کربلای معلی بود؛ اما وقتی هشت سال داشت، به‌همراه خانواده‌اش و تعدادی از ایرانی‌های دیگر، از عراق اخراج شد و به ایران بازگشت. او زندگی گهربار خود را تا آغاز جنگ تحمیلی صرف تحصیل و مبارزات انقلابی کرد تا این‌که وقتی دانشجوی پزشکی بود به جبهه رفت و در سمت پزشکیار به گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) پیوست. این عاشق دلباخته سرانجام ۱۲ اسفند سال ۱۳۶۵ طی عملیات «کربلای پنج» در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این شهید والامقام ۱۴ دی سال ۱۳۶۵ یعنی تقریباً ۲ ماه قبل از شهادتش، نامه‌ای به خانواده خود نوشته و از آنها خواسته هست تا دعا کنند خداوند او را جزو رزمندگانی قرار دهد که کربلا را فتح خواهند کرد؛ آری! اگرچه این عاشق حضرت اباعبدالله (ع) در ظاهر به آرزوی خود یعنی فتح کربلا نرسید؛ اما در حقیقت به برکت خون امثال او هست که امروز راه کربلا باز شده و ما شاهد بزرگ‌ترین رزمایش جهان تشیع در ایام اربعین حسینی، در کربلای معلی هستیم.

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد

بسم الله الرحمن الرحیم

مادر و پدر عزیزم، سلام علیکم، امیدوارم حال‌تان خوب باشد و هیچ ناراحتی نداشته باشید.

ما هم به‌حمدلله خوب هستیم و در کمال صحت می‌باشیم.

البته چند روز پیش برای‌تان تلگرافی فرستادم از بابت ما نگران نباشید. قبل از آن موفق به نامه نوشتن و یا تماس تلفنی نمی‌شدیم. در ضمن حسن هم پیش ماست و حالش کاملاً خوب هست. وضع ما به‌حمدلله کاملا خوب هست. «محمد کارکن‌اساسی» هم پیش ماست و در سلامت کامل می‌باشد.

مسئله مهمی که می‌خواستم به شما بگویم این هست که: امام طبق فرمانی که صادر کرده‌اند، فرموده‌اند که نیرو‌های موجود در جبهه به‌هیچ‌وجه حق بازگشت ندارند حتی آن‌هایی که مأموریت‌شان تمام شده هست، باید در جبهه حضور داشته باشند و تمرد و نافرمانی از آن، همان‌طور که خودتان می‌دانید، خلاف شرع و عقاب آن جز آتش جهنم، چیز دیگری نیست. اگر تقدیر خدا تعلق گرفته باشد، ان‌شاءالله با عملیاتی که صورت می‌گیرد، کار صدام یک‌سره خواهد شد و راه کربلا باز می‌شود (همان‌طور که در خواب دیدم) ان‌شاءالله ما را دعا کنید که خدا ما را جزو رزمندگانی قرار دهد که کربلا را فتح خواهند کرد، حال به هر صورت که باشد و به هر حالتی که خدا خودش دوست داشته باشد. حاج آقا موحدی زحمت کشیدند و نامه را ایشان خواهد رساند. بیشتر از این مزاحم نمی‌شوم. به همه سلام برسانید. دعای خیر برای تمامی رزمندگان از خدا بخواهید.

والسلام سید محمد شکری

۶۵/۱۰/۱۴

خدایا، خدایا؛ تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار
منتظری نستوه، محافظت بفرما
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما

والسلام

سند/ نامه شهید شکری به خانواده‌اش - انشاا... ما را دعا کنید که خدا ما را جزو رزمندگانی قرار دهد که کربلا را فتح خواهند کرد
 
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط بیشتر بخوانید »

مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار

مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار


گروه ساجد دفاع‌پرس: بسیجی شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی» شاخه‌گلی از میان لاله‌زار خونین گلستان ایثار و شهادت بود که بیست و یکم دی سال ۱۳۶۵ در پاسگاه زید عراق آسمانی شد؛ شهیدی که وصیت‌نامه او، چراغ‌راهی برای جوانانی هست که می‌خواهند همچون این شهید والامقام، به سعادت برسند؛ چراکه او در وصیت‌نامه خود، در این زمینه مژده‌ای خاص به جوانان گناه‌کار داده هست.

مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار

وصیت‌نامه بسیجی شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی»

بسم رب العاصین

با عرض معذرت از حضور خداوند بزرگ، از حضرت حجت بن الحسن (عج) و ائمه معصومین حسین بن علی، حضرت فاطمه زهرا (س) و بندگان صالح خدا، چند کلامی را بر حسب وظیفه به‌عنوان وصیت می‌نویسیم؛ البته با دستی لرزان؛ زیرا آن‌قدر بارم سنگین هست به‌صورتی هست که فکر نمی‌کنم فردی در این عالم به اندازه من در حضور خداوند متعال گناه کرده باشد؛ بنابراین در این موقعیت حساس که ساعاتی بیش به عملیات نمانده، پناه می‌برم به خدا از شر شیطان و از خداوند رحمن می‌خواهم که با رحمانیت و با فضل و کرم خود ما را محاسبه کند؛ نه با عدل؛ زیرا توشه‌ای ندارم و از خداوند می‌خواهم که از طریق خودت [مرا] به خودت نزدیک کنی تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم. 

حضور محترم مادر بزرگوارم سلام عرض می‌کنم. از خداوند سلامتی و طول عمرت را خواستارم. مادر جان! این پسر نافرمان خود را که سرتاسر زندگی برای او زحمت کشیدی و در عوض من اذیت و آزارت کردم را ببخش و حلالم کن. مادر جان! آن‌قدر دوستت دارم و مهرت را در دل دارم که خدا می‌داند؛ ولی خوب مادر جان عشق به الله و معبود آن مهر را در خود حل کرده.

مادر جان! این را بدان که امانتی بیش در نزد شما نبودم و بر دیگران فخر بفروش که اماتت خود را سالم نزد خداوند برگرداندی. مادر جان! اگر خداوند رحمان شهادت را نصیب من کرد، اگر جنازه‌ای داشتم مرا در بهشت زهرا در میان برادرانم به‌خاک بسپارید، اگر جنازه‌ای نداشتم که بهتر؛ چون از خدا خواستم در موقع جان دادن، زجر بکشم تا گوشه‌ای از گناهانم پاک شود. مادر جان! اگر خواستی گریه کنی، بر علی‌اکبر امام حسین (ع) گریه کن که مظلوم بود. مادر جان! به شما نوید می‌دهم که در روز جزا وارد بهشت نشوم الا این‌که اول شما و خانواده‌ام را وارد کنم.

مادر جان! این را بدان که کل راهی را که پیمودم، صدقه سر امام حسین (ع) و اهل او بوده و هرچه داریم از ایشان داریم؛ پس بیشتر در جلسات عزاداری شرکت کن و برحسین (ع) گریه کن. مادرم! به خدای بزرگ می‌سپارمت و شما برادران و خواهرم مرا ببخشید و حلالم کنید؛ زیرا در حق شما عزیزان و بچه‌هایتان و خانم‌های بزرگوارتان کم‌لطفی کردم؛ و ان‌شاءالله اسلحه به زمین افتاده‌ام را بردارید و در جنگ حضور پیدا کنید. از شما می‌خواهم فرزندان‌تان را با حجاب و با حیا و سرباز امام زمان (عج) تربیت کنید. از فامیل‌های محترم می‌خواهم مرا ببخشید و حلالم کنید. 

تنها سخنم این هست که خدای با حالی داریم؛ با آن همه گناه که مرتکب شده بودم، با یک توبه نیمه‌کامل مرا بخشید و نزد خود برد؛ پس مژده که می‌توانم به جوانان که گناه کرده‌اند بدهم، این هست که بکوشید که در این را به سعادت برسید. این را بدانید همه رفتنی هستیم و این دنیا با تمام ظواهر فریبنده‌اش زودگذر هست و تا چشم به هم بگذاریم، وقت مرگ می‌رسد و عمرمان به سر می‌آید؛ چه بهتر مرگ در راه خدا را انتخاب کنیم؛ و دیگر اینکه از دوستانم می‌خواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و آن جمع خوبمان را (باند) در آن دنیا برقرار کنیم و همگی هرچه بدی از من دیدید، حلال کنید و پشتیبان امام باشید و در راه هدایت جوانان گمراه کوشا شوید. 

مسئله دیگر این‌که می‌خواستم از چراغ هدایت روشنی‌بخش دل‌های مرده، امام بزرگوار تشکر کنم (کاش می‌توانستم جان ناقابلم را فدایتان کنم ای امام عزیز)؛ البته الان ما قصد باز کردن راه کربلای حسینی را داریم؛ ولی اگر در آن دنیا شما را ببینم، کف پا‌های مبارک‌تان را می‌بوسم و سخنی با شما جوانان و امت حزب‌الله که هرگز ار امام عزیزمان جلو یا عقب نیافتید؛ زیرا ایشان نماینده‌ای از طرف رسولان و ائمه هدی می‌باشند. 

چند مسئله شرعی: 

حدود ۴ ماه جهت اطمینان برایم روزه به پای دارید و به‌مدت ۲ سال نماز در صورت توان.

ساعتی که دستم هست از برای برادر جلوخانی هست؛ اگر دستم مانده بود، به او بدهید؛ اگر نبود که وجه آن را بدهید و درز مطلب آن موضوع به ایشان بگوئید مسئله مهمی نبوده و نگران نباشد. در ضمن ضبط مرا علی حاتمیان خواسته بود، ما هم نوشتیم به‌طور یادگار به او بدهید و انگشترم را هم به مهدی نراقی که می‌دانم زنده نمی‌ماند. 

(ازکاسب‌های محل هم حلالیت بطلبید همینطور از اهالی محل)

به‌امید زیارت حسین ابن على
والسلام علیکم
خدا نگهدار امام
۶۵/۱۰/۴
ساعت ۵ بعدازظهر

حقیر محمود اکبری

مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار
 
 
مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار
 
 انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار

مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناه‌کار بیشتر بخوانید »

مادر همسر سردار شهید صنیع‌خانی آسمانی شد

مادر همسر سردار شهید صنیع‌خانی آسمانی شد


 به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاجیه خانم «فاطمه ریاحی نیا»، مادر شهید سید «حسن میری» و مادر همسر سردار شهید سید «محمدصنیع‌خانی» به دلیل بیماری در ۸۱ سالگی آسمانی شد.

سردار شهید سید محمد صنیع‌خانی، از نخستین فرماندهان دوران دفاع مقدس بود که سال‌ها با عوارض ناشی از شیمیایی شدن در عملیات والفجر ۸ دست‌و‌پنجه نرم کرد و سرانجام در چهاردهم شهریور سال ۱۳۷۴، در سن ۴۲ سالگی به شهادت رسید.

فرزند شهید این مادر، سید حسن میری نیز ۱۷ ساله بود که عنوان بسیجی عازم جبهه شد و پس از چند ماه در ۲۳ دی‌ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. گفتنی هست مراسم تشییع و خاکسپاری این مادر شهید، متعاقباً اعلام می‌شود.

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مادر همسر سردار شهید صنیع‌خانی آسمانی شد

مادر همسر سردار شهید صنیع‌خانی آسمانی شد بیشتر بخوانید »