عملیات کربلای 5

سهم داود از کربلای۵ چه بود؟

سهم داود از کربلای۵ چه بود؟



شهید داود مایلی - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، خانم طاهره بنانی به مناسبت سالگرد شهادت شهید داود مایلی،‌برادر سردار شهید حاج احمد مایلی، که در 26 دی‌ماه 1365 در جریان عملیات کربلای 5 به شهادت رسید، متنی را در اختیار مشرق قرار داده است؛

شلمچه، زیارتگاه دل های خسته از گناه و بریده از دنیاست. وجب به وجب خاکش، روضه ای است از گوشت و پوست و استخوانِ شهدا.

عملیات کربلای ۵، کربلای شلمچه است. رزمنده ها با رمز یا زهرا و ایمان قوی اما دست‌های خالی، مقابل گلوله و توپ و تانک ایستادند. 

داود مایلی یکی از همان رزمنده‌های باغیرت جبهه است که به دلیل شجاعت بالایش او را با نام شیر نخلستان‌های شلمچه می‌شناختند. 

سلاحش آرپی‌جی بود و نیت‌اش فقط اطاعت از دستور امامش. سهم او از کربلای ۵ شهادت بود و سهم شلمچه، بدن‌های بسیاری که به آغوش کشید. اما به حرمت چشم‌های منتظر پدر و مادر داوودها، عده ای از پیکرها برگشت. 

در مراسم تشییع شهدا، بدن‌های تکه تکه، روضه علی اکبر و جسم اربا اربایش را تداعی می کرد. از مراسم داوود همین بس که برادرش احمد بر گلوی مجروحش بوسه زد و اشک ریخت و طلب شهادت کرد.

حال که نام حاج احمد با واژه زیبای شهید مزین شده است، به این می‌اندیشم که دعای خیر برادر شهیدش، عاقبت بخیرش کرد…

 در این ایام که غم مادر هجده ساله قدکمان، بر دلمان سنگینی می کند و با دیدن کوچه و دیوار، بغض هایمان سر باز می کند، از شهدا می خواهیم به رسم حضرت مادر، برایمان دعا کنند.

آه و صد افسوس بر ما جاماندگان از قافله عشق، که حسرت شهادت در هوایی پر از غبار گناه، نفسمان را به شماره انداخته است…



منبع خبر

سهم داود از کربلای۵ چه بود؟ بیشتر بخوانید »

جزئیات خاکسپاری ۲۶ شهید گمنام همزمان با شهادت حضرت زهرا

جزئیات خاکسپاری ۲۶ شهید گمنام همزمان با شهادت حضرت زهرا



جزئیات خاکسپاری ۲۶ شهید گمنام در ۱۹ نقطه از کشور همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا(س)

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، طبق سنت حسنه هر ساله همزمان با ایام فاطمیه و سالگرد شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یعنی اولین شهید گمنام اسلام پیکر مطهر شهدای گمنام در جای جای میهن اسلامی به خاک سپرده می شوند. امسال نیز استان ها و شهرهای مختلف کشور در این ایام میزبان شهدای گمنام دوران دفاع مقدس هستند.

برنامه تشییع و تدفین بخشی از این شهدا که تاکنون  به قطعیت رسیده است اعلام می شود. نقاط جدید سایر استان ها در آینده به برنامه تدفین شهدا در ایام فاطمیه اضافه خواهد شد. پیکر مطهر ۲۶ تن از شهدای گمنام دوران دفاع‌مقدس، مهمان مردم استان های «تهران»، «فارس»، «آذربایجان شرقی» و «خراسان جنوبی» می‌شوند.

همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا(س) پیکر مطهر ۴ تن از شهدای گمنام در ۳ نقطه از استان آذربایجان شرقی، پیکر مطهر ۵ تن از شهدا در ۳ نقطه از استان خراسان جنوبی، پیکر مطهر ۱۵ تن از شهدای گمنام در ۱۲ نقطه از استان فارس و پیکر مطهر دو تن از شهدا در تهران تشییع و تدفین خواهند شد. تشییع و تدفین این شهدا بدون مراسم عمومی، به صورت خودرویی و با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی برگزار می شود. اطلاعات خاکسپاری این شهدا به شرح زیر است:

استان آذربایجان شرقی

پیکر شهدا در روز پنج شنبه ۲۵ دی ماه ۱۳۹۹ وارد فرودگاه شهید مدنی تبریز می‌شود و پس از آن، حرکت خودرویی کاروان شهدا از ساعت ۱۱ پنجشنبه از دو مسیر آغاز خواهد شد. مراسم تدفین پیکرهای مطهر هم روز شنبه، ۲۷ دی ماه در گروه موشکی و توپخانه ۶۰ رسالت و دانشگاه آزاد مرند برگزار شده و روز یکشنبه ۲۸ دی ماه همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم در دانشگاه فرهنگیان واحد خواهران برگزار خواهد شد.

شهر تبریز میزبان دو شهید گمنام:

تیپ ۶۰ رسالت

شهید گمنام بسیجی ۲۰ ساله، که در عملیات کربلای۶ در سال ۱۳۶۵ در منطقه سومار به فیض شهادت نائل شد.

دانشگاه فرهنگیان

شهید گمنام بسیجی ۱۹ ساله، که در تک دشمن در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد.

شهرستان مرند میزبان دو شهید گمنام در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرند

شهید گمنام سرباز وظیفه ۲۰ ساله، که در تک دشمن در سال ۱۳۶۷ در منطقه زبیدات به فیض شهادت نائل شد.

شهید گمنام بسیجی ۱۹ ساله، که در تک دشمن در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد.

استان خراسان جنوبی

پیکر مطهر ۵ تن از شهدای گمنام دفاع مقدس در ۳ نقطه از خراسان جنوبی در روز ۲۸ دی ماه ۱۳۹۹ همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) خاکسپاری می شوند. اطلاعات تدفین این شهدا به شرح زیر است:

شهرستان بیرجند میزبان دو شهید گمنام در شهرک مهرشهر

شهید گمنام بسیجی ۱۹ ساله، که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد.

شهید گمنام بسیجی ۱۷ ساله، که در عملیات والفجر مقدماتی در سال ۱۳۶۱ در منطقه فکه به فیض شهادت نائل شد.

آبیز در شهرستان زیرکوه میزبان دو شهید گمنام

شهید گمنام بسیجی ۱۷ ساله، که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد.

شهید گمنام بسیجی ۲۳ ساله، که در عملیات والفجر۴ در سال ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین به فیض شهادت نائل شد.

شهرستان قائن میزبان یک شهید گمنام در دانشگاه بزرگمهر

شهید گمنام بسیجی ۲۱ ساله، که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد.

استان فارس

پیکر مطهر ۱۵ تن از شهدای گمنام بسیجی و وظیفه دوران دفاع مقدس در ۱۲ نقطه از استان فارس از روز پنجشنبه ۲۵ دیماه تا روز دوشنبه ۲۹ دیماه خاکسپاری می شوند.

مراسم استقبال از شهدای گمنام با حضور فرماندهان نظامی و انتظامی، مسئولان ارشد استانی در فرودگاه شهید آیت‌الله دستغیب(ره) شیراز در روز چهارشنبه ۲۴ دی ماه برگزار شد. پیکر مطهر ۶ شهید به میزبانی شهرستان شیراز در روز پنج‌شنبه ۲۵ دی ماه تشییع و خاکسپاری می‌شوند.

شهرستان فسا میزبان دو شهید گمنام در شهر ششده و قره بلاغ

شهید گمنام بسیجی ۱۷ ساله که در عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره به درجه رفیع شهادت نائل شد.

شهید گمنام بسیجی ۲۰ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

خفر میزبان دو شهید گمنام در پارک عمومی

شهید گمنام بسیجی ۲۲ ساله که در عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره به درجه رفیع شهادت نائل شد.

شهید گمنام بسیجی ۱۹ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

شیراز میزبان ۶ شهید گمنام:

آرامستان بهشت احمدی

شهید گمنام سرباز، ۱۹ ساله که در تک دشمن در سال ۱۳۶۷ در منطقه زبیدات به درجه رفیع شهادت نائل شد.

شهید گمنام سرباز، ۲۱ ساله که در عملیات والفجر یک در سال ۱۳۶۲ در منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

مرکز پشتیبانی ارتش

شهید گمنام سرباز، ۲۵ ساله که در تک دشمن در سال ۱۳۶۷ در منطقه زبیدات به درجه رفیع شهادت نائل شد.

دانشگاه صنعتی شیراز

شهید گمنام بسیجی ۲۵ ساله که در عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره به درجه رفیع شهادت نائل شد.

لشکر عملیاتی فجر

شهید گمنام بسیجی ۱۹ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

پادگان شهید باقری

شهید گمنام بسیجی ۲۷ ساله که در عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره به درجه رفیع شهادت نائل شد.

گراش میزبان یک شهید گمنام در دانشگاه علوم پزشکی گراش

شهید گمنام بسیجی ۲۴ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

آباده میزبان یک شهید گمنام در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آباده

شهید گمنام بسیجی ۲۰ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

جهرممیزبان دو شهید گمنام:

موسسه قرآن و عترت

شهید گمنام بسیجی ۲۱ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

دانشگاه جهرم

شهید گمنام بسیجی ۱۷ ساله که در عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره به درجه رفیع شهادت نائل شد.

فیروزآباد میزبان یک شهید گمنام در دانشگاه آزاد واحد فیروزآباد

شهید گمنام بسیجی ۱۸ ساله که در عملیات کربلای۵ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

استان تهران

تهران میزبان پیکر مطهر دو شهید در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال

پیکر مطهر دو تن از شهدای گمنام دفاع مقدس در روز یکشنبه ۲۸دی ماه ۱۳۹۹ مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) ۸:۳۰ صبح از مسجد پیامبر اعظم(ص) واقع در شهرک بهشتی(حکیمیه) به سمت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال تشییع و خاکسپاری می شوند. مراسم وداع با پیکر مطهر شهدا نیز در روز شنبه ۲۷ دی ماه ۱۳۹۹ بعد از نماز مغرب و عشا در سالن تربیت بدنی شهید داداشی برگزار خواهد شد. 



منبع خبر

جزئیات خاکسپاری ۲۶ شهید گمنام همزمان با شهادت حضرت زهرا بیشتر بخوانید »

جگر «حمید» سوخت و حرفی نزد! + عکس

جگر «حمید» سوخت و حرفی نزد! + عکس



شهیدان ابراهیم خلج و حمید رضایی - خاطره قاسم عباسی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، خاطره ای است به قلم رزمنده جانباز، قاسم عباسی که از جریان ادامه عملیات کربلای ۵ و موانع نونی شکل و هلالی بیان کرده است؛

در ادامه عملیات کربلای پنج بنا شد بجای محور قبلی لشگر حضرت رسول (ص)، از نوک کانال ماهی شلمچه عملیاتی آغاز شود. روی نقشه نوک کانال ماهی در سمت بصره شبیه نوک مداد بود.

مسیر هم چنین بود که وقتی وارد منطقه شلمچه می شدیم بجای اینکه سمت راست و روی کانال ماهی و سه راه شهادت و کانال زوجی و… برویم، بسمت چپ می پیچیدیم و بطرف نوک کانال ماهی می رفتیم.

در ادامه مسیر آنقدر به خط عراق نزدیک شدیم و در دید و تیر قرار گرفتیم که مسافتی طولانی را پیاده و به ستون یک با سلاح و تجهیزات، با حالت راه رفتن و دویدن طی کردیم.

از راست شهید حمید رضایی حسن رحیمی

زیر آتش سنگین خمپارها هر چند دقیقه یکبار ماشین های وانت از روی جاده خاکی پر پیچ و خم و پر از چاله چوله از کنارمان می گذشتند.

هر یک با عجله دنبال ماموریتی بودند و یا جنازه و مجروحی را جابجا می کردند. برای اینکه از پشت خاکریز کوتاه دیده نشوند، بدنه ماشین ها را از بالای کاپوت و زیر اتاقک راننده بریده بودند تا کوتاه شود. لذا سر و سینه رانندها بالاتر از بدنه ماشین، حفاظ و پنجره ای نداشت. از این جهت تعدادی از راننده ها برای اینکه در سرعت، باد و گرد و خاک مانع دیدشان نشود ماسک شیمیایی و یا عینک موتور سواری به صورتشان زده بودند.

خاکریزها خیلی تازه بود و بعضی جاها از لابلای خاکریز قسمت هایی از بدن بی جان عراقی ها بیرون زده بود. لابد زیر دست و پا بودند و راننده های لودر در تاریکی ندیده و در بیل لودر به همراه خاک برای احداث خاکریز جابجا و بخشی از خاکریز شده بودند.

ساعتی از ظهر گذشته بود. من و شهید مجید پازوکی و شهید حمید رضایی در سر ستون مامور بودیم به گروهانی از گردان حبیب که آن شب داخل نونی صفر شلمچه به مرحله درگیری تن به تن رسید. اسم آن گروهان قیس بود.

به خاکریزی رسیدیم که حدود ۳۰۰ متر با خط مقدم فاصله داشت. در دل خاکریز سوله های کوچکی احداث شده بود که باید بصورت نشسته و چهار دست و پا داخل می شدیم. برای در امان ماندن از ترکش مناسب بود ولی آنقدر تاریک و کوچک که کمی بزرگ تر از قبر بود. این فکر که اگر خمپاره و توپی به سقفش بخورد این زیر دفن خواهیم شد، ایجاد وحشت و اضطراب می کرد. مخصوصاً بخاطر ممانعت از ورود ترکش بصورت L شکل بود و دسترسی مستقیم به نور و هوای آزاد نداشت. چندی قبل شنیده بودم یکی از بچه های قَدَر تخریب به اسم مهدی جمعه که به اطلاعات عملیات مامور شده بود، در یکی از این سوله ها با اصابت خمپاره ۱۲۰ میلی متری شهید شده و آن زیر مانده بود. در مسیر عبور هم چند سوله خمپاره خورده را دیدم که سقفش هوار شده و تراورزهای شکسته و پلیت های مچاله شده سقف از زیر خروارها خاک کج و کوله بیرون بود.
آتش عراق روی سرمان خیلی سنگین بود و ناچار باید تا شب داخل سوله می ماندیم.
به خاطر اضطراب زیاد با بی میلی تمام بسته ای بیسکویت مینو و چند قلوپ آب و ساندیس را به جای ناهار و شام خوردم.

یازدهم اسفند ماه ۶۵ بود و آن عملیات سنگین خود بخش جدید و مهمی از عملیات کربلای پنج شد و عملیات تکمیلی کربلای پنج نام گرفت.

ماموریت گردان حبیب و چند گردان دیگر تصرف نونی های پشت کانال ماهی بود. سخت ترین و اولین نونی به گروهان ما (قیس) سپرده شد که نامش نونی صفر بود.

نونی خاکریز بزرگ هلالی شکل شبیه حرف نون که از سمت قاعده اش به دژ بلند پشت کانال ماهی چسبیده بود.

بعد از نماز مغرب و عشاء با تاریکی شب بیرون به ستون شدیم و زیر نور منورها به سمت خط حرکت کردیم. با شروع شب علاوه بر آتش سنگین خمپاره ها تیراندازی ممتد هم اوضاع را ملتهب تر کرد. گویی دشمن منتظر ما بود. زیرا گردان های دیگر (گمانم از لشگرهای دیگر) چند شب پیاپی به دل نونی ها زده بودند ولی موفق به تصرف آنها نشده بودند. به خط که رسیدیم با خاکریزهای خیلی کوتاه مواجه شدیم که در بین دود و گرد و خاک به زحمت سر و ته آن دیده می شود. در اثر شلیک و انفجار زیاد بوی شدید باروت فضا را آکنده بود. تیرهای رسام از سمت خط عراق گرد و خاک و غبار غلیظ دود را می شکافت و از ارتفاع پا و کمر از اطراف مان عبور می کرد. حتی نور زرد و شدید خمپاره های منورهای بالای سر هم به سختی از بین گرد و خاک عبور می کرد.

در یک لحظه به سمت نونی صفر یورش بردیم. سمت تیربارها به سوی ما متمرکز شد. تا به نونی برسیم قدم به قدم کسی زمین می خورد. علاوه بر تیربارها با موشک های ضد نفر آرپی جی هم بارها وسط ستون مان را زدند.

با عبور از خاکریز دژ اصلیِ دور نونی با خاکریزهای پیچ در پیچ داخل نونی مواجه شدیم که از طرح های اصلی دفاعی بود و باعث سر در گمی ما شد. تا به این خاکریزها برسیم لابلای این خاکریزها دولا دولا به سمت وسط نونی و محل اصلی یافتن و درگیر شدن با عراقی ها، درحال حرکت بودیم، که ناگهان تیربار گیرینف از پشت ما را با تیرهای رسام به رگبار بست. تعدادی نیز آنجا تیر خوردند. تیر رسامی از پشت کمر تا جگر حمید رضایی را شکافت و داخل سینه در حال سوختن بود. با صدای بلند شبیه به جیغ، فریاد می زد یا فاطمه زهرا.

هم زمان علاوه بر پشت از گوشه خاکریز روبرو و جلو نیز تیرباری شروع کرد. هر کس که زنده می ماند و به پیچ بعدی خود را می رساند، تیربار دیگری از روبرویش شروع به شلیک می کرد و در یک زمان لابلای چند تیربار از پشت و روبرو و روبروی پیچ بعدی گیر افتادیم. بین صدای گوش خراش تیربارها و در روشنی تیرهای رسام با فریاد صدایش کردم. بسختی مرا شناخت. چند بار گفت:
” قاسم…. جگرم….جگرم می سوزد. “

۱ احمد طایفه ۲ محسن خلیلی ۳ شهید سید علی موسوی ۴ حسین رضایی ۵ مرتضی مرادی ۶ شهید حمید رضایی ۷ محمد هادی ۸ قاسم عباسی ۹ مهدی حق شنو ۱۰ داود قاسمی ۱۱ علینقی عطارد / پادگان سفینه النجات. دریاچه پشت سد دز دزفول – آموزش غواصی – قبل از عملیات کربلای ۴ و ۵

روی زمین چهاردست و پا می خیزید. بدنش را می کشید و با تمام زورش بزمین چنگ می زد و با پیچ و تاب مجدداً به زمین می خورد. کنارش که با عجله دو زانو نشستم، چرخید و با شکمش روی پاهایم افتاد. بالای شلوار بادگیرش از پشت به اندازه خیلی کوچک مثلثی شکل از جای گلوله پاره شده بود اما آنقدر تازه که هنوز خونی جاری نشده بود. همانطور که تقلا می کرد چفیه سفید دور کمرش را از زیر لباس بادگیرش باز کردم ولی کاملاً بی فایده بود و باید به کجایش می بستم. سرب داخل رسام درون سینه اش در حال سوختن بود. روی پایم چرخید تا رو به آسمان شد. با تمام زور و وزنم بشدت سینه ام را به سینه اش چسباندم و محکم حمید را به آغوش کشیدم تا برنخیزد و تیر دیگری نخورَد.

در حالی که روی زانوانم بود سینه ام محکم به سینه اش و صورتم به صورت داغش چسبیده بود. مچ دستش را در دست داشتم و دست و صورت داغش را بارها بوسیدم. از من درشت تر بود و بسختی مهارش کرده بودم. تیربارهای لعنتی در روبروی هم به یک نقطه روی زمین با تیرهای رسام شلیک می کردند. نواخت تیرشان آتقدر بالا بود که انگار تیرها چسبیده بهم از لوله اسلحه خارج می شد. عجیب بود انگار تیرهای دو تیربار نزدیک زمین چند بار بهم خوردند. حمید در آغوشم مانند ماهی که ببرون آب افتاده باشد دقایقی دست و پا زد تا از نا و توان افتاد.
چند بار گوش داغش را بوسیدم و در گوشش نجوا کردم. در ادای شهادتین کلمه به کلمه همراهی و کمکش کردم تا جان سپرد.
بچه ها با سختی و تلفات زیاد مشغول زدن تیربارها بودند. جنازه حمید همچنان دقایقی در آغوشم بود. تبربارهای خاکریز دو جداره ای که بینش بودیم خاموش شد ولی از ادامه ال شکل خاکرریز دو جداره پیچ جلویی و پشت سر خبر نداشتم.

شهید محمدابراهیم خلج مسئول گروهان قیس گردان حبیب ابن مظاهر نشسته بصورت پا مرغی خودش را رساند و آهسته پرسید:
” تیرخوردی؟ “
گفتم: نه تخریب چی ام، دوستم شهید شده.

شهید محمدابراهیم خلج مسئول گروهان قیس گردان حبیب ابن مظاهر

خیلی ها در مسیر تیر خورده بودند. تعداد اندکی شان مجروح و اکثراً شهید شده بودند.
دستور داد: رهاش کن، خودتو وسط نونی صفر برسون. بچه هایی که اونجان تعدادشون خیلی کمه و با عراقیا در گیر شدن.

بلافاصله در پی یافتن نیروهای سالم از من جدا شد.

پیکر حمید رضایی را رها کردم و کمی جلوتر از فانوسقه کسی که رو به آسمان افتاده بود و از زیرش بشدت خون می رفت یک خشاب پر برداشتم. زیرا در افت و خیز و دویدن ها و زمین خوردن های فراوان فانوسقه ام نمی دانم کدام نقطه باز شده و افتاده بود.

جدا شدن فانوسقه از آن جهت بود که بند حمایل نداشتم. آن شب می خواستم در مواجهه با میدان مین و برای تحرک بیشتر، فانوسقه ام سبک باشد.

فقط دو جیب خشاب و یک سرنیزه نگه داشتم. گمان کردم دیگر نیازی به بند حمایل نباشد و غروب آن را باز کردم. در نبودن آن فانوسقه ام آن قدر راحت باز شده و افتاده بود که اصلاً نفهمیدم.

از فانوسقه آن شهید خشاب را برداشتم. تا چشمم به چهره اش افتاد دیدم زنده هست و با چشمان باز به آسمان خیره شده است. از زیر کمرش خون زیادی رفته بود. نمی دانم چرا ساکت بود. از من درشت تر و چند سالی بزرگ تر بود. بدن نرم و چاقی داشت.

پیشانی اش را بوسیدم و گفتم: برگشتم می برمت عقب.
طرف راستش نشسته بودم و با دست راستش سرم را به سینه اش چسباند. با صدای گرم و صمیمی گفت: نگران من نباش. توکل بخدا برو جلو. اون جلو نیرو کَمِه “

آن نقطه تیربار و خطری دورمان نبود و فاصله خاکریز های دو طرفمان از هم بیشتر شده بود.
شکل خاکریزهای دوجداره تغییر کرده و سمت راست فاصله خاکریز مانند سر پیچ بیشتر بود. کمی جلوتر سمت چپ در قسمتی خاکریز قطع شده بود. درست در قسمت باز دو جنازه روی زمین افتاده بود. تیرباری از سمت چپ آن قسمت را به شدت زیر رگبار گرفته بود. تیرها رسام نبود ولی از شدت برخوردشان به زمین گرد و خاک می شد. گمانم آن دو شهید هم با همان تیربار از پهلوی چپ هدف قرار گرفته بودند.

تعداد شهدا به قدری زیاد بود که به راحتی می توانستم مسیر حرکت و عبور بچه ها را طی کنم.

وسط نونی یعنی محل تجمع و سنگرهای دشمن که رسیدم شرایطی پیش آمد که تیر خلاصی زدن وحشیانه عراقی ها به سر بچه ها را دیدم در حالی که واقعاً تیر بسرشان هیچ دلیلی نداشت و خود مرده و یا درحال مرگ بودند.

نبودنم در جمع شهدای وسط نونی بخاطر تاخیر و بودن در کنار حمید رضایی بود.

بعثی ها با جثه های درشت و سبیل های پرپشت و با اورکت های پلنگی بلند که وقتی دولا بودند تا پشت زانوانشان بود، لابلای بچه های زیر پا افتاده اینطرف و آنطرف می رفتند و از فاصله چند وجبی به سر بچه ها شلیک می کردند. با هر شلیک آتشی مثل جرقه از سر شعله پوش سلاحشان بیرون می پاشید.

با هدف قراردادن چند نفرشان توانستم پشت خاکریزی پناه گیرم. آن پشت چند مجروح دور پیکر تیر خورده مسئول گروهانشان خلج جمع بودند. حدود شش نفر که همگی تیر خورده و مجروح بودند. به انتظار امدادگر گِرد بلانکارد خلج جمع شده بودند. اوضاع خلج که بعداً شهید شد از همه وخیم تر و چند تیر ناجور خورده بود. دمر روی بلانکارد درد می کشید و تیری آرنج دست چپش را خورد کرده بود. در آن محدوده هر کسی که جا می ماند بلافاصله پشت سر ما تیر خلاص می خورد. عراقی ها به پشت خاکریز نارنجک صوتی پرتاب کردند. چند بار از خلج پرسیدم عراقی ها همه را می کشند. می توانی راه را نشان دهی تا وسط عراقی ها نرویم. در هر پرسش و تاکیدم خلج سر و سینه اش را با درد فراوان بلند می کرد و می گفت راه را بلدم و از آن طرف بروید. تردید داشتم درست راهنمایی کند..



منبع خبر

جگر «حمید» سوخت و حرفی نزد! + عکس بیشتر بخوانید »

سی و چهارمین یادواره شهدای مسجد «پنبه‌چی» برگزار می‌‏شود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سی و چهارمین مراسم یادواره شهدای عملیات کربلای ۵ مسجد شهید پنبه چی برگزار می‎شود.

این مراسم روز پنجشنبه ۲۵ دی از ساعت ۱۸ بدون حضور جمعیت برگزار می‎شود که از طریق پخش زنده اینستاگرامی در صفحه @masjedpanbechi قابل شرکت و مشاهده است.

سی و چهارمین یادواره شهدای مسجد «پنبه‌چی» برگزار می‌‏شود

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

سی و چهارمین یادواره شهدای مسجد «پنبه‌چی» برگزار می‌‏شود بیشتر بخوانید »

عکس/ سوراخ‌های عجیب در بخشی از خوزستان

عکس/ سوراخ‌های عجیب در بخشی از خوزستان



شلمچه کربلای 5 - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آیا میدانید این نقطه های ریز در این عکس منطقه عملیاتی کربلای ۵ در شلمچه چه چیزی هستند؟!

روزهائی در کربلای پنج بود که بیش از یک میلیون گلوله توپ, خمپاره, تانک و… روی بچه‌ها می ریختند! 
کربلای پنج فینال عملیات های جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۵ بود.
این سوراخ ها ناشی از انفجار خمپاره و توپ هستند. حالا هر وقتی شنیدید آتش تهیه نیروهای صدام یعنی چه به یاد این عکس بیفتید.  
حتی پرنده‌ها هم در امان نبودند اما رزمندگان مقاومت کردند و اجازه ندادند یک  وجب از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران بدست بدخواهان بیفتد.

یاد شهدا در سالروز عملیات کربلای ۵ شلمچه گرامی باد.



منبع خبر

عکس/ سوراخ‌های عجیب در بخشی از خوزستان بیشتر بخوانید »