عملیات کربلای 5

نماز را اول وقت بخوانید و در کارهایتان به خدا توکل کنید

نماز را اول وقت بخوانید و در کارهایتان به خدا توکل کنید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، «فتح‌اله خاوندی»، ششم بهمن ۱۳۴۸، در روستای ابراهیم قشلاقی از توابع شهرستان گرمی استان اردبیل به دنیا آمد. پدرش احمد، دامدار بود و مادرش وجیهه نام داشت. دانش‌آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم بهمن ۱۳۶۵، با سمت تک تیرانداز در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ بر اثار اصابت ترکش به سر و پهلو شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای روستای دمیرچی‌لو از توابع شهرستان بیله سوار واقع است.

فرازی از وصیت‌نامه «شهید «فتح‌اله خاوندی»:

با عشق به امام و انقلاب در جبهه حاضر شده ام و رضایت خدا از همه چیز برایم مهمتر است. وقتی نامزد کردم فکر و اندیشه ام خوشبختی نامزدم بود، اما بعد از حضور در جبهه، تنها به شهادت فکر می‌کنم. من برای دفاع از ناموس و دینم تا آخرین قطره خونم خواهم جنگید و به کفار اجازه تجاوز به کشورم را نخواهم داد.

تنها خواسته‌ام از جوانان این است که نیروی جوانی‌شان را صرف کار‌های بیهوده نکنند و نماز را اول وقت بخوانند و در کارهایشان به خدا توکل کنند.

خداوند تو شاهد باش که در راه تو برای جهاد با کافران و برای گفتن لبیک به ندای حسین زمانه قدم در این راه گذاشتم و راضی به رضای تو هستم که هر چه بر سر این بنده می‌آید رضای توست.

یعنی مبارزه با دشمنان اسلام و قرآن و عمل کردن به دین است. من ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان را شنیدم و با عمل به آن ندا، لبیک گفتم. به آحاد مردم می‌گویم قدر اسلام و ایران را بدانید و در حفظ ارزش‌ها تلاش کنید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نماز را اول وقت بخوانید و در کارهایتان به خدا توکل کنید بیشتر بخوانید »

کربلای ۵ عراق را غافلگیر کرد/ ماجرای انفجار دژ شلمچه برای عبور قایق

کربلای ۵ عراق را غافلگیر کرد/ ماجرای انفجار دژ شلمچه برای عبور قایق


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاج اسماعیل گوهری از جانبازان و رزمنده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا در بیان خاطراتی از عملیات کربلای ۵ به نحوه شرکت نیرو‌های تخریب در این عملیات صحبت کرد که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید.

عملیات کربلای ۵ از دید من شاید عملیاتی تعجیلی بود که دشمن را غافلگیر کرد. عملیات کربلای ۴ حدود ۱۵ روز قبل از کربلای ۵ اتفاق افتاد و به خاطر عدم الفتح ما دشمن شادمان از این سرکوب، تصور می‌کرد تا مدت‌ها ایران نتواند کاری کند. بخش کوچکی از رزمنده‌ها در کربلای ۴ وارد عملیات شدند و یگان‌های اصلی وارد نشده بودند. یکی از یگان‌های اصلی ما بودیم که در لشکر سیدالشهدا خدمت می‌کردیم و در خرمشهر مستقر بودیم. چون عملیات لو رفت اصلا وارد عملیات نشدیم و دشمن به خاطر اینکه در دنیا بزرگنمایی کند گفته بود عملیات ایران شکست خورده و انقدر تلفات و اسیر گرفتیم، بنابراین در تحلیل‌ها به این موضوع رسیدند که ایران تا مدت‌ها نمی‌تواند عملیات کند در صورتی که بسیاری از یگان‌ها در عملیات قبلی آسیب ندیده بودند و در عقبه بودند.

برای همین دشمن سرگرم خوشحالی پیروزی بود و عملیات کربلای ۵ به فاصله کمی در بالاتر از منطقه عملیاتی کربلای ۴ صورت گرفت. نیرو‌های آماده‌ای که داشتیم وارد عملیات شدند و عملیات پیروزمندی شد.

شب سید محمد زینال حسینی ما را یکی یکی از زیر قرآن رد کرد و وارد خط مقدم شدیم. خودش ما را یکی یکی از زیر قرآن رد کرد. صحبت سرپایی انجام داد و قسممان داد که بعد از ماموریت محوله برگردیم. سید محمد و حاج عبدالله خیلی روی نیرو‌ها حساس بودند خصوصا در عملیات‌هایی که چند مرحله‌ای بود نگرانی داشتند جلوتر نرویم برای همین روی ماموریتی که داده بودند قسم حضرت زهرا (س) می‌دادند که بعد از انجام برگردیم.

ما حرکت کردیم به سمت دشمن. عملیات سختی داشتیم، چون همش در آب بود. بعد از ۲ تا سه کیلومتر شنا تا نزدیکی خط دشمن رسیدیم. آن شب گروه ما ماموری داشت دژ شلمچه را منفجر کند. آب گرفتگی زیادی جلوی خط عراقی‌ها بود که عراق برای جلوگیری از نفوذ رزمنده‌ها آن را درست کرده بود. از آن طرف شاید هزاررزمنده با قایق آماده بودند که از طریق نهر‌ها وارد شوند. خاکریز‌های دوجداره‌ای از کانال دشمن بیرون آمده بود که برای اینکه بچه‌ها بتوانند با قایق عبور کنند باید آن را از میان برمی‌داشتیم. ماموریت این بود مسیر را برویم تا به ۱۰۰ متری دشمن برسیم و جایی که خاکریز بسته می‌شود منفجر کنیم. باید وقتی قایق‌ها حرکت می‌کردند جلویشان مانعی نباشد. آن شب ماموریت با موفقیت انجام شد و آنچه برده بودیم برای انفجار بعد از درگیری در خط کار گذاشتیم. دم صبح انفجار صورت گرفت و قایق‌ها حرکت کردند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کربلای ۵ عراق را غافلگیر کرد/ ماجرای انفجار دژ شلمچه برای عبور قایق بیشتر بخوانید »

نگاهی به شرایط انجام دو عملیات بزرگ کربلای ۴ و ۵ در ششمین سال جنگ

نگاهی به شرایط انجام دو عملیات بزرگ کربلای ۴ و ۵ در ششمین سال جنگ


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ۱۳۶۵ ششمین سالی بود که از شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران می‌گذشت. در این سال، شرایط دفاع مقدس به‌گونه‌ای رقم خورده بود که باید تصمیم‌های اساسی در خصوص آن گرفته می‌شد.

جنگ طولانی شده بود و فرسایشی شدنش در کنار فشار‌های بین‌المللی و ملاحضات داخلی می‌توانست زنگ خطر را برای مسئولان ایرانی به صدا درآورد.

آن‌هایی که سن‌شان به دوران دفاع مقدس قد می‌دهد، به یاد دارند که تقریبا از ابتدای سال ۱۳۶۵ بار‌ها از تریبون‌های رسمی، چون نماز جمعه، مسئولان از تعیین سرنوشت جنگ در سال پیش رو سخن می‌گفتند، اما طرح این موضوع در سال ۶۵ چه معنایی داشت؟

از دید میادین نبرد

از دید وقایعی که در میدان نبرد اتفاق افتادند، پس از اتخاذ استراتژی تعقیب و تنبیه متجاوز و ورود ایران به خاک عراق، چند عملیات بزرگ برون‌مرزی صورت گرفته بود که غالباً یا موفق نبودند یا به موفقیت صد درصدی نرسیدند؛ عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر و بدر همگی بدون نتایجی دلچسب انجام شدند.

تنها در عملیات خیبر بود که جزیره مصنوعی مجنون (ساخته شده توسط عراقی‌ها برای اکشتشافات نفتی) به تصرف نیرو‌های خودی درآمد که هرچند در نقطه‌ای استراتژیک قرار گرفته بود، اما وسعت زیادی نداشت و با هوشیاری دشمن در این منطقه، نتوانست برگ برنده خوبی برای ایران باشد.

در نهایت در زمستان سال ۶۴، ایران توانست در عملیات والفجر ۸، شبه جزیره فاو را به تصرف خود درآورد. به این معنی که پس از سال‌ها ناکامی، در یک عملیات برون‌مرزی، یک نقطه مهم و حیاتی در داخل خاک عراق به تصرف درآمد که می‌توانست فشار لازم را به صدام و حامیان بین‌المللی‌اش فراهم آورد.

بندر فاو عمده راه دستیابی عراق به آب‌های بین‌المللی بود. هرچند آن‌ها از بندر ام‌القصر نیز یک کانال به خلیج فارس داشتند، اما فاو ۸۰ درصد دسترسی عراق به آب‌های گرم خلیج فارس را فراهم می‌کرد؛ بنابراین با تصرف فاو، امید‌ها برای تعیین سرنوشت جنگ در میدان نبرد از نو زنده شد.

اینطور تصور می‌شد که اگر ایران بتواند در یک عملیات دیگر، جنوب بصره را به تصرف درآورد و متصرفات فاو و والفجر ۸ را تکمیل کند. آن وقت دشمن شروط ایران را خواهد پذیرفت و جنگ با ظفر و پیروزی به اتمام خواهد رسید؛ بنابراین فرماندهان نظامی از منظر اتفاق‌های رخ داده در میادین نبرد، حساب ویژه‌ای برای سال ۶۵ باز کرده بودند.

قیمت نفت، زیر شش دلار

با طولانی شدن جنگ و مسأله تحریم‌ها و فشار‌های بین‌المللی، رفته رفته زمزمه اتمام جنگ در میان برخی از سیاستمداران ایرانی شنیده می‌شد، اما در سال ۶۵ یک اتفاق عجیب در حوزه اقتصاد رخ داد. با فشار ابرقدرت‌ها و همکاری کشور‌های عموما عرب منطقه، توزیع نفت در بازار‌های بین‌المللی افزایش چشمگیری یافت و در نهایت قیمت نفت در تابستان سال ۶۵ به بشکه‌ای زیر شش دلار رسید!

ارزان شدن دور از انتظار نفت می‌توانست فشار‌های اقتصادی شدیدی را برای کشوری مثل ایران ایجاد کند که اتکای زیادی به درآمد‌های نفتی داشت و همینطور سال‌ها زیر بار جنگی فراگیر و تحریم‌های ظالمانه قرار داشت. از همان تابستان داغ سال ۶۵ بود که بحث خالی شدن ذخایر ارزی کشور بیش از پیش مطرح شد و این موضوع نیز مسئولان را برآن داشت تا هرچه زودتر مسأله جنگ را سر و سامان بدهند؛ لذا از دید سیاستمداران و مسئولان امر، جنگ در سال ۶۵ باید به نقطه‌ای می‌رسید که حتی‌المقدور بتوان اتمام آن را پیش‌بینی کرد.

سپاه محمد (ص) می‌آید

پس از آنکه یک اتفاق نظر بین سیاسیون و فرماندهان نظامی برای تعیین سرنوشت جنگ در سال ۶۵ صورت گرفت، تبلیغات بسیاری در سطح کشور برای تشکیل سپاه محمد (ص) انجام شد. سپاه محمد (ص) یک سپاه حدودا صد هزار نفری بود که عمده رزمنده‌های آن برای بار اول به جبهه‌ها اعزام می‌شدند.

اگر در سال‌های قبل، عملیات بزرگ ما با چیزی در حدود صد هزار نیرو انجام می‌گرفت، در سال ۶۵ قرار شده بود علاوه بر صد هزار نفر نیرویی همیشگی، یک نیروی پشتیبان صد هزار نفری دیگر نیز به این جمع اضافه شود؛ معمولا عملیات‌های بزرگ برون‌مرزی با ۱۰۰ الی ۱۵۰ گردان رزمی انجام می‌شدند، اما برای عملیات کربلای ۴ که همان عملیات سرنوشت‌ساز بود، ۲۵۰ گردان در نظر گرفته شده بود. 

از آنجا که عملیات کربلای ۴ لو رفت و ظرف ۳۶ ساعت به پایان رسید، مسئولان که نمی‌خواستند سپاه محمد (ص) بدون نتیجه به شهر‌ها برگردد، عملیات کربلای ۵ را دو هفته پس از اتمام کربلای ۴ طرح ریزی و آغاز کردند.

عملیات کربلای ۵

اگر عملیات کربلای ۴ موفق می‌شد، ایران می‌توانست متصرفات عملیات والفجر ۸ را تکمیل کند و از جنوب بصره تا شبه جزیره فاو را کاملا در اختیار بگیرد، اما چون عملیات، موفق نبود، دو هفته بعد در روز ۱۹ دی ۱۳۶۵ عملیات بزرگ کربلای ۵ آغاز شد.

در کربلای ۴، یک عملیات ایذایی (عملیات فریب) توسط لشکر فجر شیراز و تیپ ۵۷ ابوالفضل (ع) خرم آباد در شلمچه انجام شد تا نیرو‌های دشمن را از محور‌های اصلی عملیات که جزایر ام‌الرصاص، بلجانیه، ماهی، ام‌البابی… و نهایتا عبور از اروند و تصرف جنوب بصره بود، منحرف سازد.

لشکر فجر و تیپ ابوالفضل (ع) برخلاف انتظار‌ها در دژ شلمچه شکاف ایجاد کردند و پیش رفتند، اما چون کربلای ۴ در محور اصلی موفق نبود، این واحد‌ها نیز بازگشتند؛ بنابراین با تجربه نسبتاً موفقی که توسط یگان‌های فجر و ابوالفضل (ع) به دست آمده بود، قرار شد عملیات کربلای ۵ از همان محور شلمچه انجام شود.

موانع نونی شکل با رشادت رزمندگان و شهدای بسیار فتح شدند و با دستیابی ایران به منطقه پنج ضلعی، وجب به وجب پیشروی ایران به سمت شهر بصره با مقاومت شدید عراقی‌ها مواجه شد و نهایتا پس از ۷۰ روز نبرد شدید و گاه تن به تن، ایران توانست نیمی از ۱۸ کیلومتر فاصله مرز شلمچه تا بصره را طی کند.

عملیات کربلای ۵ پس از چند مرحله اجرا در بهار سال ۱۳۶۶ به اتمام رسید. هرچند دشمن ضربات بسیار سختی متحمل شد و مجبور شد اهالی بصره را از این شهر کوچ دهد، اما خود شهر بصره تصرف نشد و با قفل شدن جبهه‌های جنوب، سرنوشت جنگ در سال ششم نیز تعیین نشد.

گزارش از داود جعفری

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگاهی به شرایط انجام دو عملیات بزرگ کربلای ۴ و ۵ در ششمین سال جنگ بیشتر بخوانید »

سیلی آخرین شهید اسیر ایرانی به منافقین در اردوگاه‌های عراق

سیلی آخرین شهید اسیر ایرانی به منافقین در اردوگاه‌های عراق


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حسین پیراینده» آخرین شهید از اسرای ایرانی در بند رژیم بعث بود که در جریان عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵ به اسارت درآمد.

او ابتدا به اردوگاه ۱۱ منتقل شد. یکی از آزادگان اردوگاه ۱۸ بعقوبه روایتی از حضور حماسی حسین در اسارت دارد که در ادامه می‌خوانید.

حسین بعد از حضورش در اردوگاه در همان ابتدا عکس صدام را که در جهت قبله نصب شده بود، پاره کرد؛ بعثی‌ها آن را دوباره و دوباره نصب کردند. حسین، با وجود شکنجه و آزار فراوان، هر بار که عکس نصب می‌شد، دوباره پاره‌اش می‌کرد. در نهایت بعثی‌ها عقب‌نشینی کردند و دیگر تصویر صدام در آن آسایشگاه نصب نشد.

روزی یکی از بعثی‌ها در صدد اذیت و آزار یک نوجوان بسیجی بود که حسین مثلِ شیر آمد و آن نوجوان را نجات داد. این مداخله تبعات سنگینی هم داشت؛ سخت‌ترین شکنجه‌های ممکن در انتظار حسین بود. بعثی‌ها وادارش کردند که به امام خمینی (ره) اهانت کند؛ اما حسین این فرزند خلف امام (ره) هرگز زیر بار نرفت. مگر می‌توانست؛ او یک جان داشت و آنهم متعلق به امامش بود. افسر بعثی که دید نمی‌تواند حسین را وادار کند به امام ناسزا بگوید، خودش شروع کرد به هتاکی. دنیا در برابر نگاه حسین تاریک شده بود؛ مگر می‌شد تحمل کرد؟ تاب این شکنجه، دیگر از توانش خارج بود.

طاقت نیاورد و خودش را رساند به بعثی فحاش. چشمانش را بست دیگر به هیچی فکر نمی‌کرد؛ نه به شکنجه؛ نه به اعدام. دستش را مشت کرد و یورش برد سمت دشمن. ضربة مشتش چنان کاری بود که فک افسر بعثی پیاده شد و بی‌هوش به زمین افتاد. حسین را منتقل کردند به اردوگاه ۱۸ بعقوبه، که مخصوص فعالان سیاسی بود.

عراقی‌ها اعلام کردند: «امروز جمعه ۲۶ مرداد، اسرای دو کشور مبادله می‌شوند» جوی سنگین بین بچه‌ها سایه انداخته بود. مثل اینکه مسئله‌ای، مهم‌تر از آزادی، آن‌ها را به خود مشغول کرده بود. بچه‌ها می‌خواستند حالا که به خانه بر می‌گردیم، حساب این منافقان را بگذارند کف دستشان. کسانی که در طول اسارت، همۀ بچه‌های اردوگاه را ذله کرده بودند. ۹۰۰ نفر از آزادگان، در قسمت «ملحق» بعقوبه، با این وطن‌فروشان زندگی سختی را تجربه کردند. ساعتی بعد حسین را دیدم که دوزانو نشسته بود و بند کفش‌هایش را محکم می‌بست! لحظه انتقام فرا رسید!

در یک آن تمام منافقان به سزای عملشان رسیدند. ساعت حدود دو و نیم بعدازظهر بود. سروصدای شدیدی در قسمت «ملحق» پیچیده بود و هر لحظه بیشتر می‌شد. خبر آوردند که بچه‌ها به آدم‌فروش‌ها حمله کرده‌اند. عراقی‌ها هم رفتند روی دیوار و شروع کردند به تیر‌اندازی. خواستند آمار بگیرند؛ اما کسی سر صف آمار نمی‌رفت.

التهاب اردوگاه بعقوبه تا روز یکشنبه ۲۸ مرداد ادامه داشت. درست یک ساعت مانده به آمار عصر، دوباره فریاد اسرای «ملحق» بلند شد. ما هم نگران از وضع آن‌ها فریاد اعتراضمان را بلند کردیم. عراقی‌ها وحشت کردند. با افسرانشان آمدند سراغمان تا اوضاع را آرام کنند. گفتند: نمایندگانی از شما با ما بیایند تا وضع دوستانتان را از نزدیک ببینند و برای شما خبر بیاورند. ما آرام شدیم و آن‌ها رفتند. پس ازآمار، داخل آسایشگاه شدیم. زمان گذشت، اما از بازگشت نمایندگان خبری نبود که نبود.

تا ساعت ۱۱ شب صبر کردیم. بچه‌ها بازنگشتند. دوباره دست به شورش زدیم. گویا عراقی‌ها آن‌ها را زندانی کرده بودند و می‌خواستند دوستانمان را به جای دیگری منتقل کنند. وقتی فریاد بچه‌ها به آسمان بلند شد، نماینده‌ها را آزاد کردند. اُسرای نماینده حامل خبر خوبی نبودند. در آستانه آزادی حسین پیراینده را ناجوانمردانه از دست داده بودیم. در آن درگیری گلوله‌ای قلب «حسین پیراینده» را نشانه گرفت و او را درجا شهید کرد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سیلی آخرین شهید اسیر ایرانی به منافقین در اردوگاه‌های عراق بیشتر بخوانید »

اجرای عملیات کربلای ۶ در پشتیبانی از کربلای ۵

روایتی از اجرای عملیات کربلای ۶ در پشتیبانی از کربلای ۵


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به‌منظور پشتیبانی از عملیات کربلای ۵ سپاه پاسداران در منطقه شلمچه و گشودن جبهه‌ای جدید در مقابل ارتش عراق، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در آخرین ساعات امروز (۲۳ دی ۱۳۶۵) عملیات کربلای ۶ را در منطقه عمومی سومار آغاز کرد.

از مدت‌ها قبل و به‌خصوص پس از عملیات بدر در زمستان ۱۳۶۳ بنا به مشکلاتی که در عملیات مشترک سپاه و ارتش بروز می‌یافت، ادامه فعالیت این دو سازمان نظامی به این شکل تنظیم شد که هرکدام از ـآن‌ها منطقه موردنظر خود برای اجرای عملیات را انتخاب و پس از طراحی و برآورد نیرو و امکانات به فرماندهی عالی جنگ (آقای هاشمی رفسنجانی) ارائه نمایند و در صورت تصویب، هریک به‌طور مستقل وارد عمل شوند.

بر همین اساس و طبق توافق به‌عمل‌آمده، قرار بود سه روز پس از شروع عملیات کربلای ۴ سپاه در منطقه اروندرود، نیروی زمینی ارتش نیز در منطقه سومار وارد عمل شود و جبهه‌ای جدید را در مقابل عراق بگشاید. اما با توقف عملیات کربلای ۴، شروع عملیات ارتش به تعویق افتاد.

هنگام طراحی و سپس شروع عملیات کربلای ۵ هم این قرار به قوت خود باقی بود و ازآنجاکه پیش‌بینی می‌شد؛ پیشروی رزمندگان بسیج و سپاه به‌سوی بصره، واکنش شدید ارتش عراق را در پی داشته باشد، فرمانده کل سپاه از هنگام شروع این عملیات در تماس‌های تلفنی خود با آقای هاشمی رفسنجانی که در اهواز مستقر بود، بار‌ها تعجیل در عملیات ارتش در منطقه سومار را خواستار می‌شد.

با وجود این و درحالی‌که سنگین‌ترین درگیری‌ها در منطقه شلمچه در جریان بود و نیرو‌های سپاه و بسیج با مقاومت بسیار شدید نظامیان عراقی مواجه بودند، عملیات ارتش با دو روز تأخیر آغاز شد

در این عملیات که کربلای ۶ نام گرفت و آقای هاشمی رفسنجانی نیز در قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش در ارتفاعات مشرف بر منطقه عملیاتی حضور یافته بود، لشکر‌های پیاده ۲۱ حمزه، ۷۷ خراسان، ۸۴ خرم‌آباد و لشکر زرهی ۸۸ زاهدان در منطقه حدفاصل رودخانه کنکاکوش تا ارتفاع ۴۰۲ که در حوزه استحفاظی سپاه دوم عراق بود، به‌صورت تک جبهه‌ای (حمله از مقابل) وارد عمل شدند تا با تصرف ارتفاعات مهم منطقه عمومی سومار و آزادسازی نفت شهر، به‌سوی نفت خانه عراق پیش روند.

معاونت عملیات و اطلاعات نیروی زمینی ارتش با اعلام آغاز این عملیات در ساعت ۲۲:۵۰ امروز (۲۳/۱۰/۱۳۶۵) گزارش داد که در ساعت ۲۳:۳۵ تپه ۲۴۵ واقع در مختصات ۵۰-۴۷ نقشه سومار و در ساعت ۲۳:۵۰ تپه ۳۰۳ در مختصات ۵۷-۴۱ نقشه سومار به تصرف نیرو‌های خودی درآمد.

منبع:

ابوالقاسم حبیبی، ایرج همتی، کربلای ۵؛ تلاشی دیگر برای تعیین سرنوشت جنگ: روزشمار جنگ ایران و عراق: کتاب چهل و ششم-جلد ۱، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۸، صفحات ۶۴۷، ۶۴۸

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از اجرای عملیات کربلای ۶ در پشتیبانی از کربلای ۵ بیشتر بخوانید »