به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پس از انجام عملیات کربلای۵ که به هدف اصلیاش، یعنی تصرف شهر حیاتی بصره نرسید، تمام نگاهها به سمت غرب و شمالغرب کشور رفت تا در سال ۱۳۶۶ و خصوصاً در عملیات بزرگی که باید برای این سال طراحی میشد، به اهداف بیشتری دست پیدا کنیم.
رزمندگان و فرماندهان جنگ اعم از ارتش و سپاه تمام تلاششان را کردند تا به بصره برسند؛ اما تجهیزات و تسلیحات پیشرفتهای که در اختیار حکومت عراق قرار گرفته بود و همچنین موانع عجیب و غریبی که روی زمین و در مقابلشان میدیدند، مانع از پیشرویهای گسترده بود و در تعدادی از محورها، برنامه از پیش تعیین شده عملیات را با چالشهایی مواجه میکرد. تنها راهی که در پیش رو بود، تغییر تاکتیک جنگی و تمرکز بیشتر بر جبهههای غرب و شمالغرب بود.
پیش از این هم جمهوری اسلامی مصمم بود با یک عملیات بزرگ سالانه در این مناطق، سرزمینهای تحت کنترل معارضین کُرد عراقی در استان سلیمانیه عراق را آزاد کند. اجرای این هدف تا پایان سال ۱۳۶۵ از اهمیت کمتری برخوردار بود؛ اما وقتی عملیات در جنوب کشور با مشکلات بزرگی همراه شد و تردیدهایی به همراه آورد، نگاهها هم به سمت این قسمت از مرزهای کشور کشیده شد. عملیات کربلای۵ در ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ شروع شد و روزهای زیادی به طول انجامید. مردانگی و سرسختی رزمندگان ایرانی مانع از این بود که روند عملیات با تمام مشکلاتش به زودی پایان یابد؛ اما گرههای بزرگی به کار پیشروی آنان افتاده بود.
برخی محورها هم که تصرف شده بود در مرحله پدافند با مشکلاتی روبهرو بودند. شهید و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از رزمندگان در طول عملیات اگرچه غم را به چهرهها آورده بود؛ اما از عزم و ایستادگی نکاسته بود. نیروهای پدافندی با چهرههای آفتابسوخته و چشمهای گود افتاده، حاضر نبودند از خاکریزهایشان دست بردارند و به عقب برگردند. عملیات کربلای۸ که در هجدهمین روز از سال ۱۳۶۶ آغاز شد هم در محور شلمچه بود تا بتواند به روند عملیات قبل از خود، سر و سامانی بدهد. این، آخرین ابتکار عمل ایران و عملیات بزرگش در جبهههای جنوب بود و فرماندهان متوجه شدند که این روش از نبرد، با بنبست مواجه شده است. نگاه فرماندهان که پیش از آن هم به سوی غرب و شمالغرب افتاده بود، به طور دقیقتری متوجه این جبههها شد و تصمیم گرفتند ضمن اجرای عملیاتهای محدود، طرح یک عملیات گسترده و بزرگ در این سرزمینها را هم بچینند.
عملیات کربلای ۱۰ در ۲۵ فروردینماه ۱۳۶۶ در ارتفاعات منطقه عمومی ماووت شروع شد. در همین روز و در منطقه سلیمانیه هم عملیات محدود فتح۵ آغاز شد. حدود دو ماه از این عملیاتها گذشته بود که در ۳۱ خردادماه ۱۳۶۶ و همزمان با سالگرد شهادت دکتر چمران، با هدف تصرف شهر ماووت و ارتفاع ژاژیله و تکمیل اهداف عملیات کربلای۱۰، عملیات نصر ۴ کلید خورد.
عملیات نصر۷، نبردی بود که در چهاردهمین روز از مردادماه ۱۳۶۶ با هدف تصرف دوپازا و بُلفَت در محور سردشت انجام شد. عملیات بعدی با نام نصر۸ هم فقط سه ماه و نیم بعد، در ارتفاع گردهرش در منطقه عمومی ماووت و با هدف گرفتن سرپل در غرب رودخانه قلعه چولان انجام شد و موفقیتهایی به دنبال داشت.
این عملیاتها البته محدود بودند و زمینه را برای انجام یک عملیات بزرگتر فراهم میکردند. این بار، چندین منطقه در جنوب و غرب، مدنظر قرار داده شد تا در صورت موفق نشدن در هر یک از عملیاتها، طرح عملیات دیگری به مرحله اجرا در آید. نظر فرمانده کل سپاه، برادر محسن رضایی، انجام عملیات همزمان در جبهههای جنوب و شمالغرب بود. به همین دلیل در بهمنماه ۱۳۶۶ به برادر ذوالقدر، فرمانده قرارگاه رمضان (قرارگاه عملیاتهای برونمرزی در داخل خاک عراق) درباره دورنمای فعالیتهای این قرارگاه گفت: «شما باید هدفتان دوکان، قلعه دیزه و کرکوک باشد که زمینهای برای عملیات بهار ۱۳۶۷ بشود.»
برادر رضایی باز هم در حین عملیات بیتالمقدس ۲ و در دوم بهمنماه ۱۳۶۶به فرماندهان سپاه گفت: «باز هم تأکید میکنم برنامه شما در شمال غرب است. تا بهار سال آینده (۱۳۶۷) اینجا هستید… .» وی همچنان بر آمادگی رزمندگان در چند نقطه تأکید میکند و میگوید: «وضعیت جنگ به گونهای شده که در این مقطع ما نمیتوانیم روی یک جا سرمایهگذاری کنیم. بعد اگر عملیات موفق نشد، اصرار کنیم و تلفات بدهیم. چون باید جواب مردم را بدهیم. این است که امسال به این نتیجه رسیدیم دو منطقه را آماده کنیم. ضمن اینکه اگر هر یک لو رفت، مجبور نشویم آن را عمل کنیم… .»
این استدلالی بود که محسن رضایی برای فرماندهانی که از منطقه فاو به شمالغرب آماده بودند، ارائه داد. این فرماندهان همچنان بر انجام عملیات در منطقه فاو اصرار داشتند اما به دلیل هوشیاری دشمن و آماده نشدن شرایط، عملیات در فاو به تعویق افتاد و همزمان عملیات بیتالمقدس۲ در غرب ماووت واقع در استان سلیمانیه شروع شد.
محسن رضایی در جای دیگری به فرماندهان میگوید: «در مورد عملیات جنوب، ما از قبل پیشبینی میکردیم ممکن است تا پایان بهمنماه هر کاری بخواهیم انجام بدهیم لو برود. لذا این بار سعی کردیم با لشکرهایی که قرار بود موج دوم و سوم در جنوب به کار بگیریم، حتما یک عملیات در شمالغرب بکنیم و جنوب را هم کنترل میکردیم. یکی از مزیتهای این تصمیم این است که میشود دشمن را از جنوب جاکن کنیم. از طرف دیگر اگر در جنوب هم هیچ موفقیتی نداشته باشیم و در اینجا موفقیت قابل توجهی به دست بیاوریم، در ذهنمان این بود که باید تمرکز قوا داد تا یک قسمتهای مهمی برویم… آزادسازی شهر حلبچه و دریاچه دربندیخان برای ما خیلی مهم است و از نظر سیاسی و نظامی میتواند ما را تا پایان اسفند تأمین کند.»
فرمانده کل سپاه در ادامه به این مطلب اشاره میکند که در صورت دستیابی به نتایج مورد نظر که از نگاه او تا حد زیادی امکانپذیر است، عراقیها برای جلوگیری از پیروزیهای بیشتر ما، ناچار به جاکن شدن از جنوب و آمدن به شمالغرب میشوند. در این صورت است که ما عملیات بعدیمان را در جنوب انجام خواهیم داد.
برادر محسن معتقد بود اگر غافلگیری رعایت نشود، به جز ضرر چیزی نداریم. دشمن در فاو و کلاً منطقه جنوب، همه کارهایش آماده است؛ مانند فاو که در ۲۴ ساعت اول، جلویمان پر شد. مشکل خاکریز هم مشکل بزرگی بود. کافی بود در گوشهای خاکریز زده نشود و الحاق صورت نگیرد؛ مانند همان تجربهای که در کربلای ۵ و در نوک کانال ماهی، الحاق صورت نگرفت و ضربه خوردیم.
باور فرمانده کل سپاه این بود که دشمن باور نمیکند ایران برای انجام عملیاتهایش، خصوصاً در فصل زمستان به مناطق شمالغرب برود و این بزرگترین غافلگیری برای دشمن است.
*میثم رشیدیمهرآبادی