عملیات

عملیات فتح‌المبین، تحقیرآمیز‌ترین شکست برای صدام تا آن روز بود

«عملیات فتح‌المبین» تحقیرآمیز‌ترین شکست برای صدام


گروه استان‌های دفاع‌پرس – قاسم الازمنی؛ با عنایت خاص خداوند متعال، عملیات فتح‌المبین، تحقیرآمیز‌ترین شکست برای صدام تا آن روز بود. از لحاظ فیزیکی و روحی آنچنان گسترده عمل شد که کلیه معادلات و محاسبات از پیش تعیین ‌شده آنان را به هم ریخت و کمر ارتش عراق را شکست.

با پایان یافتن عملیات طریق‌القدس در آذر سال ١٣٦٠، تلاش برای اجرای عملیات بعدی به منظور جلوگیری از قدرت تصمیم گیری و تجدید سازمان دشمن آغاز شد.

در این شرایط دو منطقه «غرب دزفول» و «منطقه عمومی خرمشهر» در غرب کارون، نظر فرماندهان نظامی را به خود جلب کرده بود که الزاما می‌بایست یکی از آن‌ها جهت اجرای عملیات انتخاب می‌شد. سرانجام پس از بررسی‌های کارشناسی با هدف خارج کردن شهر‌های دزفول، اندیمشک، شوش، دهلران و پایگاه مهم نیروی هوایی در دزفول از تیررس توپخانه دشمن، این مناطق برای اجرای عملیات انتخاب شد.

طرح ریزی و شناسایی منطقه، که از اواسط آبان شروع شده بود، تا روز‌های پایانی دی ماه همان سال ادامه و در ٣٠ بهمن به پایان رسید. قبل از عملیات، بدلیل حملات دشمن در همین مناطق- در اجرای عملیات تردید ایجاد شد، با عزیمت سردار رضایی فرمانده وقت سپاه، خدمت حضرت امام خمینی (ره)، از شک و گمان خارج و با استعانت از قرآن کریم- سوره فتح نمایان شد. همین امر، نوید پیروزی برای رزمندگان مسجل و نام عملیات نیز، بر اساس همین استخاره، فتح المبین نام گرفت.

عملیات فتح المبین، در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد دوم فروردین سال ۶۱، بمدت ۸ روز با رمز مبارک «یازهرا (س)» با حضور ۴ قرارگاه-شرکت ۱۳۵ گردان از ارتش و سپاه با فرماندهی مشترک در ۴ مرحله آغاز شد.

این عملیات، همچون دیگر عملیات‌های دفاع مقدس- نکات ایثارگری‌های منحصر بفردی دارد. یک نمونه آن- در روز دوم، نیرو‌های رژیم بعث عراق- در جبهه عین خوش پاتک سنگین و محکمی را آغاز کردند که موجب ایجاد فشار بسیار زیاد به رزمندگان گردید. بنحوی که بیشتر فرماندهان- معتقد به عقب نشینی بودند، لیکن سردار شهید حسین خرازی، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) اصفهان که در صحنه درگیری در سمت فرماندهی حضور داشتند، با امید به امداد خداوند متعال و قاطعیت تمام فرمودند: عقب‌نشینی نمی‌کنیم خداوند متعال هم مزد این استقامت را با دست آورد‌های فوق العاده اش، به رزمندگان عطا کرد.

توکل و توسل خالصانه و تلاش بی وقفه رزمندگان موجب شد تا خداوند متعال، ترس حداکثری را در وجود دشمن به یادگار بگذارد و از شب هفتم عملیات به بعد، از بسیاری مناطق عقب نشینی کرده و بعد از آن نیز – جنگ سخت دیگری اتفاق نیفتاد. عراقی‌ها گام به گام عقب رفتند و در مرحله چهارم، روز هشتم فروردین ماه نیز تا غرب رودخانه دویجی عقب رانده شدند. با تحقق کلیه اهداف، عملیات به پایان رسید.

حضرت امام خمینی (ره) نیز در پیامی دلنشین به رزمندگان فرمودند: … گرچه این شکل پیروزی‌ها و سلحشوری‌ها در باب خود بی‏نظیر یا کم نظیر است و گرچه این نحو تاختن بر نیرو‌های زمینی و هوایی دشمنانی که تا بن دندان با سلاح‌های سنگین و سبک مدرن غربی و شرقی مسلح بودند، در جنگ‌های جهان، نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آن چنان مات شوند که هر چه دارند، بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتی که قوای مسلح ما تا کنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند و گرچه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتی معجزه‏آسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ها و پشتیبانان آنان در میدان رزم مثل جهاد سازندگی و همچنین فیلمبرداران جان بر کف عزیز و پزشکان و پرستاران متعهد و والا مقام و خبرنگاران جسور و مردمان میلیونی پشت جبهه به خضوع وادار می‏کند، بعد معنوی آن است که با هیچ معیاری نمی‏توان سنجید و با هیچ میزانی نمی‏توان عظمت آن را دریافت …

خلاصه نتایج عملیات: ۱۵ هزار نفر اسیر – ۲۴۰۰ کیلومتر مربع آزاد- ۷ فروند هوایپما سرنگون- انهدام بیش از ۳۶۰ دستگاه تانک و نفربر- به غنیمت گرفتن ۳۲۰ دستگاه تجهیزات زرهی- ۵۰۰ دستگاه خودرو-۱۶۵ قبضه توپ و…

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«عملیات فتح‌المبین» تحقیرآمیز‌ترین شکست برای صدام بیشتر بخوانید »

شرحی بر یادمان شهدای شرهانی

شرحی بر یادمان شهدای «شرهانی»


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «شرهانی» سرزمین عملیات محرم است که هم اینک به عنوان یکی از یادمان‌های زیبای دفاع مقدس در سطح کشور می‌باشد و فاصله آن تا شهر دهلران ۶۰ کیلومتر و تا زبیدات عراق ۸ کیلومتر است. این منطقه یکی از محور‌های مهم به شهر عماره عراق است و در طول دفاع مقدس بین رزمندگان و ارتش رژیم بعث دست به دست شده است و پس از جنگ گروه‌های مختلف تفحص شهدا پیکر‌های زیادی از عزیزان مفقودالاثر در این سرزمین جمع آوری کرده اند. در این منطقه انواع موانع و استحکامات از جمله: میادین مین، سیم‌های خاردار و بشکه‌های انفجاری توسط دشمن بکار رفته بود.

یادمان شهدای شرهانی در کیلومتر ۴۵ جاده دهلران- اندیمشک، در منتهی الیه جاده عین خوش – چم سری (جاده شهید خرازی) و در نزدیکی پاسگاه چم سری، منطقه شرهانی و یادمان عملیات محرم قرار دارد. این یادمان در واقع مقر گروه تفحص لشگر ۱۴ امام حسین (ع) اصفهان بود که در این منطقه و محدوده فکه شمالی و زبیدات عراق به تفحص شهدا می‌پرداختند و شهدای تفحص شده را در معراج شهدای آن نگهداری کرده و سپس به معراج شهدای اهواز منتقل می‌کردند.

در سال ۱۳۸۸ پیکر مطهر یک شهید گمنام در این محل به خاک سپرده شد که امروز زیارتگاه زائران و کاروان‌های بازدید کننده از این منطقه است. عملیات محرم در تاریخ ۱۰ آبان ماه ۱۳۶۱ توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رمز «یا زینب (س)» در این منطقه انجام گرفت، همچنین ارتش عراق در عملیات ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ در این منطقه تعدادی از عزیزان ارتش جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسیده و عده‌ای مفقود شدند.

پل دویریج در مسیر جاده عین خوش به پاسگاه چم سری بر روی رودخانه دویریج قرار دارد که در شب عملیات محرم بر اثر بارندگی شدید و جاری شدن سیلابی سهمگین، رودخانه دویرج به طور غیر منتظره‌ای طغیان کرد و ۳۰ تن از رزمندگان لشگر ۱۴ امام حسین (ع) را که در کنار دویرج آماده عملیات شده بودند با خود برد. این پل اکنون به نام شهدای عملیات محرم نام گرفته است که هر ساله مورد بازدید هزاران بازدید کننده راهیان نور می‌باشد.

منبع: نوید شاهد  

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شرحی بر یادمان شهدای «شرهانی» بیشتر بخوانید »

«راهیان نور» به روایت یادمان‌های دفاع مقدس جنوب کشور

«راهیان نور» به روایت یادمان‌های دفاع مقدس جنوب کشور


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، اردو‌های راهیان نور از وقتی تشکیل شد، همراه خود بسیاری از میراث گرانبهای ۸ سال دفاع مقدس را به دوش کشید و هرساله در ایام کاروان‌های زیارتی راهیان نور یاد آن‌ها را زنده کرد. در هر منطقه، یادمانی به یاد حماسه‌های رزمندگان اسلام برپا شد و تکه‌ای از پازل تاریخ جنگ را تشکیل داد.

در واقع مناطق عملیاتی یا یادمانی جنگ تحمیلی به نقاطی اطلاق می‌شود که در آن چندین عملیات مهم انجام شده و به طبع آن رشادت‌های بسیاری در آن مکان صورت پذیرفته است. این مناطق به طور کلی به سه محور تقسیم شده است که عبارتند از: مناطق عملیاتی شمالغرب کشور شامل: سنندج، دالانی، دزلی، مریوان، بانه، سردشت، پیرانشهر و… مناطق عملیاتی غرب کشور شامل: پاوه، ارتفاعات بازی دراز، سومار، تنگه مرصاد، قصرشیرین، پادگان ابوذر، قوچ سلطان، بانه. مناطق عملیاتی جنوب کشور شامل: شلمچه، طلائیه، فکه، پادگان دوکوهه، فتح المبین، اروندکنار، هویزه، مسجد جامع خرمشهر، چزابه، دهلاویه.

هم‌اکنون فصل راهیان نور جنوب کشور است و زائران کاروان‌های راهیان نور حماسه‌های این مناطق را مرور می‌کنند. به بهانه فصل خوشایند این عاشقی در جنوب کشور و روز ملی راهیان نور یعنی بیستم اسفندماه و روز‌های اوج اعزام کاروان‌های مختلف معرفی یادمان‌های مربوط به آن خالی از لطف نیست. برخی یادمان‌های جنگ تحمیلی در جنوب کشور به شرح زیر است:

«یادمان شلمچه»

شلمچه منطقه‌ای در حد فاصل شهر‌های خرمشهر و بصره واقع شده است که بخشی از آن درخاک ایران و بخشی از دیگر در خاک عراق قرار دارد. مرز‌های سرزمینی شلمچه از شمال به کانال ادب و پاسگاه بوبیان از جنوب به اروند رود از شرق به نهر عرایض و از غرب به کانال زوجی محدود می‌شود. شلمچه یکی از محور‌های هجوم دشمن در ۲۱/۶/۵۹ به شلمچه خرمشهر بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی رژیم بعثی عراق با توجه به نزدیکی بندر خرمشهر به مرز و وجود کنسول‌گری عراق در این شهر به جمایت از گروه‌های ضد انقلاب از جمله گروه موسوم به خلق عرب پرداخت. پشتیبانی تجهیزاتی رژیم بعث از این گروه اقدامات مختلف تروریستی را در پی داشت که مواردی مانند ترور اشخاص، ارسال مهمات، بمب‌گذاری، حمله مسلحانه به مراکز نظامی و اقتصادی و گلوله‌بازان پاسگاه‌ها را شامل می‌شد.

رزمندگان اسلام با اجرای عملیات کربلای ۵ در دی ماه ۱۳۶۵، این مواضع را در هم شکستند و شلمچه را آزاد کردند که به پاس رشادت و شهادت رزمندگان اسلام بنای یادبودی در این منطقه ایجاد شده است. هر چند در پایان جنگ بار دیگر این منطقه را دشمن تصرف کرد، اما این شهدا و ایثارگران بودند که سرزمین شلمچه را باز ستادند، تا جای قدم‌های علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام در هنگام ورود به ایران همچنان زیارتگاه باشد.

از دیگر مواضع پدافندی دشمن در این منطقه کانال زوحی بود کانال دو ردیفه‌ای به طول تقریبی هشت کیلومتر و عرض چهل متر و شامل دوشاخه بیست متری که به فاصله چهار متر از یکدیگر قرار می‌گرفتند کانال شمالی جنوبی زوجی از یک طرف به کانال پرورش ماهی و از سمت دیگر به اروند صغیر متصل بود. دو ردیف دژ با مواضع نونی شکل در غرب نهر دوعیجی نیز از پیشرفته‌ترین طرح‌های پدافندی بود که توسط کارشناسان غربی طرح‌ریزی و در اختیار صدام قرار داده شد. ایجاد مواضع نونی در این نقطه باعث شد قوت خطوط پدافندی در این منطقه استحکام بیشتری نسبت به تمام خطوط پدافندی عراق داشته باشد.

در طول جنگ منطقه شلمچه صحنه عملیان‌های بیت‌المقدس، رمضان، پشتیبانی والفجر ۸، مربلای چهار، کربلای پنج، کربلای هشت و بیت‌المقدس ۷ بود که در این میان نبرد کربلای پنج از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این یادمان در یک کیلومتری شمال گمرک خرمشهر و پاسگاه شلمچه و در نزدیکی محل تلاقی جاده امام رضا و جاده شهید کاظمی قرار دارد.

«یادمان طلائیه»

حدود ۴۵ کیلومتری جاده اهواز- خرمشهر سه راهی طلائیه قرار گرفته است یک جاده فرعی به سمت غرب و تا نزدیکی مزر ایران و عراق شما را به پاشگاه طلاییه می‌رساند که این نقطه تا شعاع چند کیلومتری منطقه طلاییه نامیده می‌شود. طلاییه یکی از محور‌های مهم عملیاتی خیبر و بدر بوده است که بعد از دفاع مقدس مقری برای جستجوی پیکر مطهر شهدا در این منطقه دایر شد، در یکی از این حسینیه ابوالفضل (ع) بنا شده که به عنوان یادمان شهدای این منطقه اکنون میزبان زائران کربلای طلاییه است.

پس از پایان جنگ در این مکان مقری برای جست‌وجوی پیکر مطهر شهدا دائر شده است و در مکانی که تعداد زیادی از شهدا کشف شد حسنیه‌ای به نام حسینیه حضرت عباس (ع) بنا شد که در آن پنج شهید گمنام به خاک سپرده شده است این یادماندر هشت کیلومتری غرب پاسگاه طلائیه قدیم و در منتهی‌الیه جنوب غربی مرز در نزدیکی قسمت دال طلائیه واقع شده است و در فاصله ۳۰۰ متری سه راهی شهادت طلائیه قرار دارد. علی‌رغم آنکه عملیات اکتشاف نفت این مناطق را تا حدی دست خوش تغییر کرده است، اما دژ‌ها و خاکریز‌های عملیاتی در جنوب و غرب این یادمان هنوز مشهود است.

«یادمان دهلاویه»

روستایی در جنوب غربی بستان و جنوب رود سابله که در ضلع شمالی حاده بستان سوسنگرد قرار دارد که در جریان هجوم دشمن، پس از ۱۰ روز دفاع سرسختانه در تاریخ ۲۴/۷/۵۹ اشغال شد. مدافعان دهلاویه ۱۰ روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا اینکه در ۲۴ آبان ۵۹ توانی برای مقاومت باقی نماند و دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رسانید.

در طی عملیات‌های رزمندگان، ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی شهید مصطفی چمران تلاش‌هایی برای آزادی مناطق اشغال شده انجام دادند و سرانجام در تاریخ ۲۷/۶/۶۰ در عملیاتی به نام آیت‌الله مدنی (اولین شهید محراب در تبریز) دهلاویه آزاد شد. در نزدیکی این روستا یادمانی واقع شده که محل شهادت دکتر چمران (وزیر دفاع و نماینده مجلس) به همراه تنی چند از همرزمانش می‌باشد. هر چند زیارت قبور خواهران معصومی که به صورت جمعی مدفون این سرزمین شدند نیز خالی از لطف نیست.

این یادمان علاوه بر کتابخانه نمایشگاهی نیز دارد که تصاویر و اسناد دوران کودکی نوجوانی و جوانی و مبارزات دکتر چمران در لبنان، همچنین تصاویر ایشان در جبهه‌های نبرد تا لحظه شهادت در آن به نمایش گذاشته شده است. رهبر معظم انقلاب در پنجم فروردین سال ۸۵ با حضور در مشهد شهید چمران و مزار شهید گمنام رنگ و بوی خاصی به این مکان دادند.

«یادمان هویزه»

شهر هویزه یکی از جنوبی‌ترین شهر دشت آزادگان و مرکز بخش هویزه یا هوزگان است در ۱۰ کیلومتری جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد. دشمن در آغاز جنگ با اشغال شمال و شرق هویزه، عملا آن را محاصره کرد. با آغاز جنگ هویزه آخرین شهر در دشت آزادکان بود که به اشغال ارتش عراق درآمد نیرو‌های عراقی پس از پیشروی در منطقه سوسنگرد و کرخه نور عملا هویزه را در محاصره داشتند، اما برای اشغال آن تعجیل نمی‌کردند تا اینکه عملیات نصر در ۱۰ دی‌ماه سال ۵۹ آغاز و در اولین مرحله یک تیپ عراقی منهدم شد، اما مراحل بعدی عملیات با ناکامی رو به رو شد. با کاهش تدریجی توان مدافعان دشمن در روز ۱۸ دی سال ۵۹ خود را به کرخه نور رساند و نیرو‌های خودی برای جلوگیری از نفوذ دشمن به شمال کرخه نور ناچار شدند حین عقب نشینی پل واقع در روستای حمودی فردوس را تخریب کنند.

در روز ۲۱ دی‌ماه حدود ۵۰ تانک دشمن در نزدیکی روستای ساریه موضع گرفتند و در جنوب شرقی هویزه نیز نیرو‌های دشمن تا دو کیلومتری شهر پیشروی کرده و شهر را زیر آتش خود گرفتند در روز ۲۳ دی ماه یک گردان تانک یک گردان پیاده از ارتش عراق در یک کیلومتری شرق هویزه محاصره را کامل‌تر کردند نیرو‌هایی هم که از دو روز قبل در نزدیکی روستای ساریه مستقر بودند جاده را در اختیار گرفتند در روز ۲۵ دی‌ماه در حالی که هویزه زیر آتش قوای دشمن بود یک گردان پیاده عراق نیز خود را به روستای ساریه رساند و در آنجا مستقر شد. هویزه همچنان در اشغال بود که در تاریخ ۱۹ اردیبهشت سال ۶۱ با عقب نشینی دشمن در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس آزاد شد.

«یادمان فتح‌المبین»

یادمان شهدای فتح المبین در هشت کیلومتر شمال غربی شوش و در غرب رودخانه کرخه قرار دارد در این منطقه تعدادی از رزمندگان قرارگاه فجر که به فرماندهی شهید مجید بقایی شش روز مانده به عملیات فتح‌المبین قصد رخنه از ۹ شیار به سنگر‌های دشمن را داشتند بعد‌ها به نام شیار‌های المهدی شیخی شلیکا خنگ محلات شیرعلی سلطانی شهید میرزایی و شهید ترکی معروف شدند. باسنگر‌های کمین دشمن درگیر شده و تعداد زیادی از آن‌ها در این شیار‌ها به شهادت رسیدند.

در اولین روز‌ها‌ی جنگ، دشمن تا پشت رودخانه کرخه جلو آمد و در حاشیه کرخه که مشرف به شهر شوش و جاده اندیمشک اهواز بود مستقر شد. حضور رزمندگان اسلام در این جبهه، با شکل‌گیری خط دفاعی و اجرای عملیاتی تحت عنوان امام مهدی علیه‌السلام در سال ۱۳۶۰، مقدمه اجرای عملیات فتح‌المبین شد.

در ۱۹ دی‌ماه سال ۸۱ مردم شهید پرور شهرستان شوش هشت شهید گمنام را تشییع و در این یادمان به خاک سپردند در کنار آن‌ها نیز برخی از شیار‌های عملیاتی به صورت بازسازی شده قرار دارند که یادآور نبرد حماسی رزمندگان در این منطقه است.

«یادمان فکه»

فکه منطقه‌ای بیایانی در شمال غرب استان خوزستان و جنوب شرقی استان ایلام است که از حنوب به چزابه و شهر بستان از شرق به ارتفاعات میشداق و رقابیه از شمال غرب به عین خوش و شهر موسیان از شمال شرق به برقازه و از غرب به استان دارالعماره عراق منتهی می‌شود. فکه به دوبخش شمالی و جنوبی تقسیم یم‌شود که بخش جنوبی آن جزء استان خوزستان و شهرستان دشت آزادگان محسوب می‌شود و بخش شمالی آن جزء استان اسلام و از توابع شهرستان دهلران است.

منطقه فکه رملی و سرزمین شن‌های روان است. دشمن بعد از اشغال منطقه در آن، ۱۶ رده موانع در مقابل رزمندگان اسلام ایجاد کرده بود. در عملیات و الفجر مقدماتی رزمندگان پس از نبردی سخت در محاصره دشمن افتادند و عده‌ای از نیرو‌ها نیز مجبور به عقب‌نشینی شدند. این منطقه مزین به خون شهدای عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر یک و سرداران شهید همچون حسن باقری، مجید بقایی و سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی و همچنین شهدای بزرگوار تفحص است.

مقتل شهدای فکه بین پاسگاه فکه و چزابه و درغرب پاسگاه طاووسیه و در سه کیلومتری جاده فکه-چزابه قرار دارد در این مقتل بخشی از زمین به صورت بکر و به صورت رملی با سیم خاردار محصور شده و به عنوان معبری امن ازمناطق آلوده اطراف خود جدا شده است. علاوه بر راهیان نور این قتلگاه همه ساله در ایام محرم و عاشورای حسینی میزبان عزاداران حسینی است.

«تنگه چزابه»

چزابه منطقه‌ای است در ۱۷ کیلومتری شمال غربی شهر بستان به عرض متغیر دو تا چهار کیلومتر که از شمال به منطقه فکه از جنوب به شهر بستان و از غرب به خط مرزی ایران و عراق از شمال شرق به ارتفاعات میشداق محدود می‌شود. بین تپه‌های رملی و هور الهویزه و بر سرجاده مرزی فکه-بستان قرار دارد. دو جاده نظامی در دو سوی آن قرار دارد، جاده‌ای در خاک ایران که چزابه را به فکه متصل می‌کند و جاده دیگری که به شهر العماره عراق متصل می‌شود، دهانه این تنگه ۵/۱ کیلومتر می‌باشد و لذا از جنبه نظامی بسیار مهم و استراتژیک است. تنگه چزابه یکی از ۵ معبر اصلی هجوم ارتش عراق در ابتدای جنگ به خوزستان بود که در عملیات طریق القدس با رمز مقدس یا حسین بن علی علیه‌السلام در آذر ماه ۱۳۶۱ آزاد شد.

در جریان عملیات خیبر نیز به منظور فریب دشمن عملیات ایذایی والفجر ۶ در تنگه چذابه و دشت چیلات صورت گرفت که متاسفانه قریب به ۴۰۰ نفر از رزمندگان اسلام در این عملیات مفقودالاثر شدند اکنون یادمان شهدای چزابه که در محل تنگه چزابه و در غرب جاده فکه بستان قرار دارد میزبات هشت شهید گمنام این منطقه است.

«اروند کنار»

یکی از بخش‌های شبه جزیره آبادان است که در ۴۸ کیلومتری جنوب شرق آبادان و در انتهای جاده آبادان اروندکنار واقع شده است. از آغاز تشکیل کشور عراق در پایان جنگ جهانی اول همواره ادعا‌های غیرحقوقی این کشور بر مالکیت کامل اروند رود از مباحث اصلی اختلافات مرزی ایران و عراق بود که سرانجام بر اساس معاهده ۱۹۷۵ الجزایر ژرفگاه رودخانه به عنوان خط مرزی تعیین شد.

این منطقه شاهد یکی از موفق‌ترین و بزرگترین نبرد‌های دوران دفاع مقدس است. در عملیات والفجر ۸ غواصان خط‌شکن شبانه از اروندرود گذشته، خط دشمن را شکسته و موفق به آزاد سازی منطقه فاو شدند این عملیات ضربه مهلکی بر ارتش بعث عراق وارد کرد.

«پاسگاه زید»

وقتی در جاده اهواز خرمشهر از ایستگاه حسینیه به سمت غرب (جاده شهید کاظمی) برویم پس از طی مسافتی به مزار تعدادی از شهدای گمنام عملیات رمضان می‌رسیم، منطقه زید و ایستگاه حسینیه از محور‌های مهم هجوم دشمن به خوزستان بود که عراق از این طریق به جاده اهواز- خرمشهر دست یافت. این منطقه یکی از محور‌های مهم عملیات‌های بزرگی مانند بیت‌المقدس و کربلای ۴ و ۵ بوده است.

«پادگان دو کوهه»

این پادگان در فاصله ۷ کیلومتری شمال شهر اندیمشک و ۱۶۰ کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. این پادگان در دوران دفاع مقدس در منطقه جنوب به عنوان مهمترین پایگاه آماده سازی رزمندگان اسلام به شما می‌رفت. دو کوهه، عقبه عملیات فتح‌المبین بود ودر طول دوران دفاع مقدس میزبان نیرو‌ها از لشگر‌های متفاوت و بالاخص لشگر حضرت رسول (ص) از تهران بود.

دوکوهه قبل از انقلاب پادگان پشتیبانی لشکر ۹۲ زرهی و یگان‌های نظامی جنوب غرب کشور بود و ساختمان‌هایی نیمه‌ساز برای نرو‌های پادگان وجود داشت با شروع جنگ این پادگان در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفت. این مکان محل استقرار سرداران شهید، چون احمد متوسلیان، ابراهیم همت، رضا چراغی، عباس کریمی، دستواره، محسن وزوایی، سعید مهتدی و سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.

در فاصله دو کیلومتری جنوب غربی دوکوهه حسینیه گردان تخریب واقع است که حسینیه حضرت زهرا نام گرفته و چادر‌های رزمندگان تخریبچی در کنار آن مستقر بود. مقر این رزمندگان به علت تمرین‌های ویژه و سخت‌تر دور از سایر گردان‌ها قرار داشته است پس از ربوده شدن حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ محمد رسول الله در لبنان پادگاه دوکوهه به نام پادگان حاج احمد متوسلیان تغییر نام یافت.

«پادگان گلف» (منتظران شهادت)

ستاد عملیات جنوب یا پایگاه منتظران شهادت در اهواز، در دوران دفاع مقدس به عنوان مرکز فرماندهی جنگ، محور‌های عملیاتی خوزستان را اداره می‌کرد. این پایگاه که ساختمان‌های متعدد و محکمی داشت در قبل از انقلاب با عنوان باشگاه کلف مورد استفاده وسایل ورزشی اتباع آمریکایی قرار می‌گرفت بعد از انقلاب کارمندان شرکت نفت برای حفاظت از لوله‌ها و تاسیسات نفتی جنوب در برابر خرایکاری‌های ضدانقلاب برای مدتی در این باشگاه مستقر شدند پس از مدتی حفاظت از تاسیسات به سپاه پاسداران واگذار شد و باشگاه محل استقرار آن‌ها شد.

این ستاد در سال ۱۳۵۹ فعال شد تشکیل اتاق جنگ و فعال شدن اطلاعات و عملیات، اعزام نیرو تشکیل واحد‌های جنگ و حضور مسئولین نظام از مشخصات اصلی پادگان منتظران شهادت (گلف) بوده است. گلف تا پایان جنگ به عنوان پایگاه فرماندهی و هدایت جنگ مورد استفاده قرار می‌گرفت. تشکیل اتاق جنگ و فعال شدن اطلاعات و عملیات اعزام نیرو و تشکیل واحد‌های جنگ و حضور مسئولان نظام از مشخصات اصلی پایگاه منتظران شهدا بود.

اولین گزارش‌های اطلاعات و عملیات جنگ توسط شهید حسن باقری که مسئول اطلاعات و عملیات جنوب بود در این پایگاه منتشر شد که در تغییر استراتژی و تحول جنگ تأثیر بسزایی داشت با شهادت حجت‌الاسلام محلاتی نماینده حضرت امام در سپاه پاسداران در سال ۶۵ این پایگاه به نام این شهید نام گذاری شد این مکان اکنون در ردیف آثار ملی دفاعمقدس قرار دارد.

«مسجد جامع خرمشهر»

مسجد جامع خرمشهر که سمبل مقاومت خرمشهر شناخته می‌شود در بخش مرکزی شهر و بین خیابان آیت‌آلله خامنه‌ای و روز کارون و نبش خیابان انقلاب قرار دارد. در طول ۲۴ روز مقاومت، مرکز فرماندهی و ستاد نیرو‌های مردمی بود، و همه هماهنگی‌ها از جمله تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان، مداوای اورژانسی مجروحین و نگهداری موقت شهدا، همگی در مسجد جامع صورت می‌پذیرفت. در عین حال سایر مساجد و حسینیه‌های شهر نیز پایگاه‌های فرعی بودند که از مسجد جامع هدایت می‌شدند.

مسجد جامع به زعم آنکه از آغاز جنگ در زیر آتش موثر دشمن قرار داشت و از ۲۴/۱/۵۹ چندین بار در آستانه سقوط قرار گرفت، اما تا آخرین روز، مقاوم باقی ماند و حتی پس از سقوط پل خرمشهر که تنها راه ارتباطی به خرمشهر بود مامن و پناه نیرو‌هایی بود که هنوز در شهر باقی مانده بودند، اما آنگاه که آخرین مدافعان به آب زدند و از کارون گذشتند مسجد جامع نیز خاموش شد تا در سوم خرداد ۱۳۶۱ شاهد اشک شوق و شادی توأم با سجده شکر رزمندگان اسلام شود. مسجد جامع خرمشهر یکی از معدود بنا‌هایی بود که پس از آزادسازی خرمشهر همچنان پابرجا مانده بود رزمندگان با آزادی شهر بلافاصله خود را به مسجد رساندند و نماز شکر به جای آوردند.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«راهیان نور» به روایت یادمان‌های دفاع مقدس جنوب کشور بیشتر بخوانید »

یادمان «نهر خین» نقطه رسیدن به خداوند است

یادمان «نهر خین» نقطه رسیدن به خداوند است


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، خین نهری است در نزدیکی روستای خین در غرب خرمشهر و جنوب نهر عرایض که جزیره بوارین عراق را از شلمچه ایران جدا می‌کند.

این نهر در مجاورت پاسگاه مرزی خین قرار دارد و دو و نیم متر عمق و بین هشت تا سی متر عرض آن متغیر است و در تنومه عراق به شط العرب می‌ریزد.

در جریان آزادسازی خرمشهر، خین یکی از محور‌های قرارگاه نصر به فرماندهی شهید همت برای ورود به شهر بود و در عملیات والفجر ۸ پشتیبانی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) در محدوده آن صورت گرفت.

رزمندگان در عملیات کربلای ۴ در نبردی شجاعانه خسارات و تلفات فراوانی به دشمن وارد کردند و حتی عده‌ای از رزمندگان از نهرخین گذشتند. اما در نهایت به دلیل لو رفتن عملیات و حجم بسیار سنگین آتش دشمن، فرماندهان دستور توقف عملیات را صادر کردند.

یادمان نهر خین در دوران دفاع‌مقدس شاهد جانفشانی‌های بسیاری بود. اولین درگیری در این منطقه به تاریخ ۱۳۵۹/۶/۳۱ بر می‌گردد. در این درگیری ارتش بعثی عراق با استفاده از نیرو‌های مکانیزه خود به این منطقه یورش می‌آورد که نیرو‌های مردمی و مرزبانی بعد از گذشت سه روز مقاومت خط دفاعی را به پل نو انتقال می‌دهند.

این منطقه در عملیات آزادسازی خرمشهر جزو یکی از محور‌های مهمی بود که در آن قرارگاه نصر به فرماندهی شهید همت از به اهداف خود رسید.

در ورودی یادمان نهر خین می‌توان حس و حال رزمندگان را درک کرد، اینجا با روایت‌گری راویان حال و هوای زائران عوض می‌شود.

اینجا هر کس گوشه‌ای خلوت کرده و به دنبال گمشده‌ای است؛ می‌توان حال و هوای زائران را چنین تعبیر کرد “انگار شب‌های عملیات است و رزمندگان با خدای خود خلوت کردند”.

کانال‌های آب نهر خین ما را به یاد عملیا‌ت کربلای ۴ و کربلای ۵ می‌اندازد؛ رزمندگان برای اینکه نیرو‌های دشمن بر آن‌ها تسلط نداشته باشند از این کانال‌ها برای رفت و آمد استفاده می‌کردند.

در ورودی یادمان نهر خین مسجدی حواس‌ها را به خود جلب می‌کند از یکی از راویان در خصوص آن سوال می‌کنم می‌گوید در گذشته در ورودی یادمان نهر خین شهرک ولیعصر بود که پس از حمله عراق این شهرک از بین رفت و تنها این مسجد باقی ماند.

وی می‌گوید: مسجد ولیعصر در زمان جنگ به نوعی سنگر دیده‌بانی ما بود و شهدای زیادی را به خود دیده است.

باید گفت یادمان نهر خین همچون یادمان‌های غرب کشور غربت خاصی دارند و نهر خین نقطه رسیدن خداوند است.

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یادمان «نهر خین» نقطه رسیدن به خداوند است بیشتر بخوانید »

«ضیافتی برای ماهی‌ها» برای رزمندگان کربلای چهار

«ضیافتی برای ماهی‌ها» برای رزمندگان کربلای چهار


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «ضیافتی برای ماهی‌ها»؛ عنوان داستانی کوتاه به قلم اسماعیل محمدپور است که در نهمین دوره جایزه ادبی داستان کوتاه «یوسف» از سوی هیئت داوران به‌ عنوان داستان برگزیده انتخاب شده است.

در ادامه این داستان را می‌خوانید؛

چون وفات کرد، بر پیشانی او دیدند نوشته به خطی سبز:
«هذا حبیب الله، مات فی حب الله، هذا قتیل الله به سیف الله».
چون جنازه‌اش برداشتند، آفتاب عظیم گرم بود. مرغان
هوا بیامدند و پر در پر گذاشتند؛ و جنازۀ او در سایه
داشتند، از خانۀ او تا لب گور و در راه می‌بردند.
مؤذنی بانگ می‌گفت. چون به کلمۀ شهادت رسید
انگشت از وطا برآورد. فریاد از مردمان برآمد که زنده است.
تذکره‌الاولیا، ذکر ذوالنون مصری

ننه‌باطی می‌گفت: «یونس جانکم، مواظب شکم نهنگ‌ها باش! اسیرت نکنن!». راست می‌گفت این ننه‌باطی. دنیا را می‌گفت. همیشه حرفش این بود که به دنیا دل نبندیم. خودش هم همین‌طور بود. دنیا برایش همان سجاده رنگ‌ورورفته‌اش بود و یک قرآن چند نسل چرخیده و به او رسیده که جلدش را هم به زحمت با سریش چسبانده بود. می‌گفت: «مردم‌دار باش! اگر از خلق‌الله دوری کنی، خدا قهرش می‌گیرد.» ننه‌باطی راست می‌گفت. من توی عالم بچگی نمی‌فهمیدم چه می‌گوید. می‌گفتم: «نهنگ کجا بود آخر؟ مگر ما توی جزیره ماکائو زندگی می‌کنیم؟!»، اما روزی که ساکم را بستم و تصمیم گرفتم که بروم، دیگر خوب می‌فهمیدم. می‌فهمیدم ننه‌باطی می‌خواست چه چیز‌هایی را به من بفهماند.

حالا در این عمق ۱۵ متری، مانده‌ام که من اسیر دنیا شدم یا دنیا اسیر من؟ من اسیر ماهی‌ها شدم یا ماهی‌ها اسیر من؟ دلم برای ننه‌باطی تنگ شده است. این اسم «ننه‌باطی» را از زبان من گرفتند و صدایش کردند. اسمش «ننه‌فاطی» بود؛ بچه که بودم زبانم نمی‌چرخید بگویم ننه‌فاطی، صدایش می‌زدم ننه‌باطی. بقیه هم خوششان آمد و همین‌طوری جا افتاد. ننه‌باطی ته رفاقت بود. هیچ کس از او دل‌چرکین نبود.

دلش رودخانه جاری بود؛ مثل همین اروند. مثل همین عمق ۱۵ متری که من‌وماهی‌ها را اسیر هم کرده است؟ راستی تا حالا ماهی گوشت تنتان را گاز گرفته است؟ آن احساس مورمور‌شدن و کنده‌شدن را بهتان دست داده است؟ من بار‌ها این حس را تجربه کرده‌ام. گاهی گلۀ ماهی‌ها به ضیافت من می‌آیند و هرکدامشان به جایی از تنم بوسه می‌زنند و شکمشان را از من پر می‌کنند. من در شکم هزاران ماهی بوده‌ام. آیا تاکنون کسی در شکم هزاران ماهی زندگی کرده است؟ الان ۳۱ سال از آن اولین شبی که ماهی‌ها به ضیافت من آمده بودند می‌گذرد؛ از آن اولین شب سرد زمستانی دی‌ماه سال ۱۳۶۵ ش.

من و محسن الماسی کنار هم تا گردن توی آب بودیم. بچه‌های دیگر هم در دسته‌های چندتایی با فاصله از هم ایستاده بودند. از کسی صدایی بلند نمی‌شد. سکوت و تاریکی تمام اروند را پوشانده بود. منتظر بودیم دستور شروع عملیات صادر شود. سه‌ربع ساعت می‌شد که بی‌حرکت ایستاده بودیم. چندماه آموزش دیده بودیم برای چنین شبی. آن همه آموزش در شرایط گرمای ۵۰ درجه و سرمای ۳- برای این بود که دسته‌ها و گروه‌ها خوب آب‌دیده شوند طوری‌که حتی نفس‌هاشان را هم کنترل کنند.

ما ماهی نبودیم، اما از ماهی‌ها هم در آب رهاتر بودیم. طوری آموزش دیده بودیم که با نفس‌هامان همدیگر را در بدترین شرایط می‌شناختیم؛ حتی سایۀ همدیگر را. یادم می‌آید بعضی وقت‌ها در حین آموزش از شدت خستگی ضعف می‌کردیم و توی آب به کمک هم می‌خوابیدیم و استراحت می‌کردیم. اما حالا خواب به چشم کسی نمی‌آمد. سرمای هوا و سرمای آب، اووووه دیگر نگوونپرس. شده بود که گاه از شدت سرما دقایقی دست‌های خودمان را حس نمی‌کردیم. به‌زحمت فکمان را تکان می‌دادیم. چاره‌ای نبود؛ باید خودمان را با همۀ تجهیزات به ابوالخصیب می‌رساندیم.

ساعت از ۸ گذشته بود. به نظر نمی‌رسید که به این زودی فرمان شروع عملیات صادر شود. من توی دلم آیه‌الکرسی می‌خواندم. لبم نمی‌جنبید. سرما لب‌هایمان را به‌هم گره زده بود. تازه اگر سرما هم نبود، باید سکوت می‌کردیم. فقط می‌توانستیم توی دلمان با خودمان حرف بزنیم. من هم توی دلم با ننه‌باطی حرف می‌زدم.

«.. ننه‌باطی، ننه‌باطی، ماهی‌ها دوروبر یونست را گرفته‌اند. دارند برای ضیافت آماده می‌شوند. ننه‌باطی، دلم می‌خواست کنارت باشم؛ مثل قدیم‌ها سرم را روی پا‌های استخوانی‌ات بگذارم و چشم‌هایم را ببندم؛ تو برایم چهارقل بخوانی و من آرام‌آرام پلک‌هایم سنگین شود و روی پاهایت آرام بگیرم. ننه‌باطی، اینجا بهشت زمین است. سرد است، ولی بهشت است. بچه‌ها چنان آرامشی به رود داده‌اند که آب از آب تکان نمی‌خورد. ننه‌باطی، ننه‌باطی، من سردم است؛ مرا در آغوش بگیر و برایم وإن‌یکاد بخوان. ماهی‌ها دارند برای ضیافت آماده می‌شوند…»

همین‌طور داشتم با ننه‌باطی حرف می‌زدم که ناگهان بالای سرمان روشن شد. آسمان مثل روز روشن شد. از تعجب خشکمان زد. هاج و واج به اطرافمان نگاه می‌کردیم. اروند دیگر تاریک نبود. حنابندان ماهی‌ها بود. دقایقی بعد، باران گلوله بود که از زمین‌وآسمان به‌سمت ما می‌بارید. دشمن منتظرمان بود. بچه‌ها دستپاچه شده بودند. صدای همهمه‌شان از همه طرف به گوش می‌رسید. هر کس سعی می‌کرد خودش را به نقطه امنی برساند، ولی نقطه امنی نبود. غواص‌ها در آب پراکنده شده بودند.

بعضی‌ها مدام زیر آب می‌رفتند و بالا می‌آمدند. بعضی‌ها هم زیر آب می‌رفتند و دیگر بالا نمی‌آمدند؛ دیگر هیچ وقت بالا نیامدند. بی‌هدف به‌سوی دشمن شلیک می‌کردیم. خون روی آب شتک می‌زد. آن‌هایی که سالم بودند سعی می‌کردند زخمی‌ها را با خود به‌عقب برگردانند، ولی نمی‌شد. مگر یک نفر، در آن سوز سرما و آن وضعیت اروند، چقدر می‌توانست دیگری را به‌عقب ببرد. کف خون روی لباس‌های گشادمان به تقدیری نزدیک بشارتمان می‌داد. محسن الماسی به‌جای اینکه به‌عقب برگردد به‌جلو می‌رفت.

صدایش کردم: «محسن، محسن، دیوونه شدی؟ کجا می‌ری؟». محسن نمی‌خواست صدایم را بشنود. محسن صدای ماهی‌ها را شنیده بود که به ضیافت خون دعوتش می‌کردند. به یک دقیقه نکشید که دیدم محسن تعادلش را در آب از دست داد و رفت زیر آب. خودم را به او رساندم. مثل یک ماهی از دهانش حباب خون خارج می‌شد. با دست چپم گرفتمش و به خودم چسباندم. کشان‌کشان چند متر بردمش. نمی‌خواست بیاید. خودش را با من نمی‌کشاند. روحش اجازه نمی‌داد که جسمش با من بیاید. محسن از دست‌هایم رها شد. رفت زیر آب، من هم به‌دنبالش. دیدم سبک‌تر از قبل دارد به‌عمق می‌رود. ماهی‌ها برایش کل می‌کشیدند. غصه‌ام گرفته بود. کمی آن طرف‌تر، جنازۀ دیگری داشت پایین می‌رفت.

بهروز طهماسبی بود. بهروز همان سال مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شده بود. ترم اول را نیمه‌کاره رها کرد و با چند نفر از بچه‌های دانشکده آمد و وسط دورۀ آموزش به ما ملحق شد. بهروز بچه شمال بود. ییلاقی ییلاقی؛ اهل رحیم‌آباد رودسر. آمده بود جنوب. حالا داشت با همۀ آرزوهایش زیر آب می‌رفت. محسن و بهروز را رها کردم. رفتم بالا نفس بگیرم.

سرم که از آب بیرون آمد، احساس کردم چیزی با سرعت یک گلوله از پشت با گردنم برخورد کرد. حتی نتوانستم سرم را برگردانم. چشمم به آسمان بود و آب داشت مرا به‌سمت خودش می‌کشید. جوری شده بودم که می‌توانستم آن طرف ابر‌ها و آن طرف آب‌ها را ببینم. نخل‌های اطراف اروند برایم دست تکان می‌دادند. من آرام‌آرام، آرام می‌شدم. رفتم و رسیدم به کف اروند. ماهی‌ها و خرچنگ‌ها دوروبرم را گرفته بودند. بوی خون اروند را آشفته کرده بود. بوی خون، نهنگ‌ها را دیوانه کرده بود. من یونس روی خاک نبودم. من یونس ماهی‌ها و نهنگ‌ها بودم.

حالا از آن شب، شب‌ها گذشته است و من هنوز با ماهی‌ها نفس می‌کشم. گاهی گوفۀ صیادان به استخوان‌هایم گیر می‌کند و مرا از سمتی به‌سمت دیگر و از ضیافتی به ضیافت دیگر می‌کشاند. ماهی‌های کوچک در حفرۀ دهانم بازی می‌کنند؛ صدای جاشو‌ها و نهمه‌هاشان حالم را خوب می‌کند. این یعنی مردم، هنوز حالشان خوب است. صیادان هنوز ماهی می‌گیرند، زن‌ها هنوز سپرتاس‌ها را برای شوهرانشان از غذا پر می‌کنند، بچه‌های نخلستان هنوز ترق‌تروق بازی می‌کنند و….

ننه‌باطی، برایم ذکر یونسیه بخوان! من از میان ابر‌ها و آب‌ها با تو حرف می‌زنم.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«ضیافتی برای ماهی‌ها» برای رزمندگان کربلای چهار بیشتر بخوانید »