عملیات

من خدمت سربازی را در گردان یازهرا (س) گذراندم. هنگامی که خدمتم به پایان رسید، برای تسویه …


من خدمت سربازی را در گردان یازهرا (س) گذراندم.
هنگامی که خدمتم به پایان رسید، برای تسویه حساب و امور ترخیص نزد آقای تورجی رفتم،
و این درست هنگامی بود که گردان آمادهٔ عملیات می‌شد
و قاعدتاً در این شرایط به کسی ترخیص نمی‌دادند؛
بخصوص که من هم مسئول دسته بودم؛
ولی ایشان خیلی راحت برگه را امضا کرد و با لحنی خاص گفت:
“نکنه جبهه و لشکر را رها کنی.”
لحن و نحوهٔ گفتارش طوری بود که هرکس دیگری هم جای من بود، نمی‌توانست به شهر برگردد و در جبهه می‌ماند.
.
راوی: تورج رمضانی
کتاب: یازهرا
.
.



منبع

shahid.toorajizade@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

من خدمت سربازی را در گردان یازهرا (س) گذراندم. هنگامی که خدمتم به پایان رسید، برای تسویه … بیشتر بخوانید »

پناهگاهی در سرمای استخوان‌سوز که آغشته به خون شهدا بود


سرمای استخوان‌سوز در عملیات و تنها پناهگاهی که آغشته به خون شهدا بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از جهادگران حاضر در عملیات «طریق‌القدس» در بخشی از کتاب «نبرد طریق‌القدس» که توسط انتشارات «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» به چاپ رسیده است، درباره سرمای استخوان‌سوز پاییزی در چزابه و حوالی «بستان» در شب سوم عملیات «طریق‌القدس» (سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۰) این‌گونه بیان می‌کند:

«دو روز در تنگه چزابه مستقر بودیم. نه غذایی به ما رسید و نه آبی. شب اول باران سختی بارید. همه خیس شده بودیم. بلدوزر‌های نیرو‌های جهادی اتاقک نداشتند. رفتم پیش فرمانده گردان ۲۹۳ لشکر ۳ زرهی ارتش سرگرد «صفوی»، گفتم: «سرگرد، بچه‌های ما همه خیس شده‌اند، سردشان است. پتویی، چیزی اگر دارید به ما بدهید.» سرگرد نگاهی کرد و با تأسف گفت: «متأسفانه پتو که نداریم، ولی اگر بخواهید یک نفربر هست. پنج نفر، پنج نفر بروید داخل آن نفربر و گرم شوید».

چاره‌ای نبود. قبول کردیم. داخل نفربر که شدیم دستم خورد به دیواره نفربر، خیس شد. بوی عجیبی گرفت. هرچه نگاه کردم چیزی نفهمیدم. هوا تاریک بود. خدمه نفربر جلو بودند. از یکی از خدمه پرسیدم: «این‌جا چرا خیس است؟» جواب داد: «این نفربر آمبولانس ماست. خیسی مربوط به خون شهدا و مجروحین است». حالم دگرگون شد. تمام نفربر خیس بود و ما ناچار باید گرم می‌شدیم. اگر می‌خواستیم بیشتر بیرون بمانیم، مطمئن بودیم که یخ می‌زدیم. سرما امان ما را بریده بود.

برای تهیه کتاب این‌جا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پناهگاهی در سرمای استخوان‌سوز که آغشته به خون شهدا بود بیشتر بخوانید »

تجزیه قوای سپاه سوم عراق و آزادسازی «بستان» در عملیات «طریق‌القدس»


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با انجام موفقیت‌آمیز عملیات «ثامن‌الائمه (ع)» که نشان داد طراحی و انجام عملیات‌های گسترده با سبک و شیوه جدید امکان‌پذیر است، فرماندهان سپاه و ارتش طی جلسات متعددی، شرایط جدید را مورد بررسی قرار داده و مبتنی بر آن، استراتژی جدیدی را تعریف کردند که سه هدف اساسی را دنبال می‌کرد:

۱- انهدام هرچه بیشتر ماشین جنگی عراق.

۲- دست یافتن به مواضعی مناسب برای کاستن از خطوط پدافندی و نتیجه آزادسازی نیرو‌های خودی از پدافند به منظور افزایش توان خودی در عملیات بعدی.

۳- آماده‌شدن برای انجام عملیات نهایی و آزادسازی گام به گام مناطق اشغالی.

تجزیه قوای سپاه سوم عراق و آزادسازی «بستان» در عملیات «طریق‌القدس»

مبتنی بر این استراتژی، دوازده طرح موسوم به «کربلا» تهیه شد که میزان تناسب توان خودی با ظرفیت مورد نیاز منطقه عملیاتی، وضعیت زمین از جنبه نظامی و نیز اهمیت منطقه عملیاتی، از عوامل اصلی در تعیین تقدم هریک از این طرح‌ها بود.

بر همین اساس، پس از مباحث مختلف میان فرماندهان سپاه و ارتش، عملیات «طریق‌القدس» به‌عنوان اولین گام از سلسله عملیات «کربلا» طراحی و به مرحله اجرا درآمد.

اهداف عملیات «طریق‌القدس»

۱- آزادسازی شهر بستان و بیش از ۵۰ روستای منطقه.

۲- انهدام نیرو‌های دشمن در منطقه با استعداد بیش از یک لشکر.

۳- قطع ارتباط بین دو نیروی عمده در مناطق عمومی اهواز و دزفول.

۴- رسیدن به هور و امکان نفوذ در خاک عراق. (۱)

موقعیت منطقه عملیات «طریق‌القدس»

منطقه عمومی عملیات از شمال به حدفاصل رودخانه «کرخه» و محدوده دامنه ارتفاعات «میشداغ» محدود می‌شد و از جنوب، حدفاصل رودخانه‌های «کرخه کور»، «سابله»، «میسان» تا «هورالعظیم» را در برمی‌گرفت. زمین منطقه در محور شمالی، رملی و از جنس ماسه بادی است؛ ولی در محور جنوبی مسطح و در بعضی نقاط باتلاقی می‌باشد.

منطقه «دشت آزادگان» از نظر پیوستگی و ارتباط جبهه دشمن در شمال و جنوب استان خوزستان بسیار با اهمیت تلقی می‌شد و کوتاه شدن دست دشمن از این منطقه موجب می‌شد که دشمن برای ایجاد ارتباط بین دو جبهه خود در شمال و جنوب خوزستان، به ناچار محیط «هورالعظیم» را بپیماید و در نتیجه، مسافتی طولانی را طی کند. افزون بر این، محور بستان – سوسنگرد بهترین معبر برای تهدید مرکز خوزستان (اهواز) از سمت مرز‌های غربی کشور تلقی می‌شود.

این منطقه از نظر کشاورزی حاصل‌خیز بوده و از نظر نظامی دارای مناطق حساسی همچون تنگه «چزابه»، ارتفاعات «الله اکبر»، و محور «عماره»، «حلفائیه»، «بستان»، «سوسنگرد»، «حمیدیه» و «اهواز» است.

خاطرنشان می‌شود که این منطقه از نظر تاکتیکی نیز دارای اهمیت است؛ به‌طوری که هر نیروی نظامی با در اختیار داشتن تنگه «چزابه»، می‌تواند با کم‌ترین تعداد نیرو، بهترین شکل پدافندی را ایجاد کرده و کنترل منطقه را در اختیار داشته باشد. (۲)

تجزیه قوای سپاه سوم عراق و آزادسازی «بستان» در عملیات «طریق‌القدس»

استعداد دشمن در عملیات «طریق‌القدس»

یگان‌هایی که در منطقه عملیاتی «طریق‌القدس» حضور یافتند، عبارت بودند از: (۳)

۱- تیپ‌های ۳۰ زرهی، ۱۶ زرهی و ۲۵ مکانیزه از لشکر ۶ زرهی.

۲- تیپ ۲۶ زرهی از لشکر ۵ مکانیزه.

۳- تیپ ۱۲ زرهی از لشکر ۳ زرهی.

۴- تیپ گارد ریاست جمهوری.

۵- تیپ‌های ۳۱ و ۳۲ نیروی مخصوص.

۶- تیپ ۴۸ پیاده از لشکر ۱۱ پیاده.

۷- تیپ ۹۶ پیاده.

۸- تیپ ۹۳ پیاده از لشکر ۴ پیاده کوهستانی.

۹- تیپ ۲۳ پیاده از لشکر ۸ پیاده.

۱۰- تیپ ۴۲۲ پیاده.

۱۱- یک تیپ جیش‌الشعبی.

۱۲- نیرو‌های کماندویی لشکر ۷.

۱۳- گردان‌های توپخانه ۳۲۱، ۳۵۵، ۳۸۲، ۳۶۸، ۳۳۰، یک آتشبار از گردان ۳۹۰ و دو آتشبار از گردان ۳۶۲، درمجموع شش گردان توپخانه.

سازمان رزم خودی در عملیات «طریق‌القدس»

در این عملیات، نیرو‌های سپاه پاسداران برای اولین بار در قالب «تیپ» شرکت داشتند که عبارت بودند از: (۴)

۱- تیپ ۱ عاشورا با استعداد نه گردان پیاده.

۲- تیپ ۲ کربلا با استعداد سه گردان پیاده.

۳- تیپ ۳ امام حسین (ع) با استعداد هشت گردان پیاده.

۴- تیپ ۴ امام سجاد (ع) با استعداد؟.

۵- تیپ امام حسن (ع) با استعداد سه گردان پیاده (به عنوان احتیاط عملیات).

همچنین، یگان‌های ارتش متشکل بودند از:

۱- تیپ ۳ از لشکر ۹۲ زرهی.

۲- تیپ‌های ۱ و ۲ از لشکر ۱۶ زرهی.

۳- تیپ ۱ از لشکر ۷۷ پیاده.

۴- هشت گردان توپخانه.

تجزیه قوای سپاه سوم عراق و آزادسازی «بستان» در عملیات «طریق‌القدس»

طرح مانور عملیات «طریق‌القدس»

طرح کلی مانور عملیات «طریق‌القدس» به شرح زیر تهیه و تصویب شد:

الف: تلاش اصلی: با توجه به تحلیل و ارزیابی فرماندهان از نوع آرایش نیرو‌های پدافندی دشمن و نیز تفکر حاکم بر فرماندهان ارتش عراق و نوع نگرش آنان نسبت به توانایی نیرو‌های انقلابی و عدم باور دشمن نسبت به امکان عبور قوای خودی از منطقه رملی شمال عملیات، این منطقه به‌عنوان فلش اصلی عملیات انتخاب شد تا موجب غافل‌گیری دشمن شود. بر همین اساس، مقرر شد شمال «کرخه» با استفاده از یک مانور احاطه‌ای و با به کار بردن یک تیپ زرهی ارتش و دو تیپ پیاده سپاه پاک‌سازی شده و تنگه «چزابه» تامین شود.

ب: تلاش پشتیبانی: به‌منظور حمایت از تلاش اصلی و تامین منطقه جنوبی عملیات، یک مانور جبهه‌ای با استفاده از دو تیپ زرهی ارتش و دو تیپ پیاده سپاه تصویب شد که ضمن پشتیبانی از تلاش اصلی، اهداف دیگری را دنبال می‌کرد که عبارت بودند از: آزادسازی بستان و منطقه غرب «سوسنگرد» و نیز دست یابی به کرانه شمالی رودخانه «میسان» و سواحل شرقی «هورالعظیم». (۵)

شرح عملیات «طریق‌القدس»

عملیات در ساعت ۰۰:۳۰ بامداد ۱۳۶۰/۹/۸ با رمز «یا حسین (ع)»، فرماندهی و با عبور نیرو‌های پیاده یگان‌های سپاه از میادین مین و مواضع دشمن، در چندین محور به‌طور همزمان آغاز شد. نیرو‌های عمل‌کننده در محور شمال عملیات، در همان ساعات اولیه درگیری موفق شدند مواضع نیرو‌های عراقی در خطوط اول را تصرف کرده و نیرو‌های احتیاط دشمن در پشت خطوط پدافندی را منهدم کنند.

میزان موفقیت اولیه یگان‌های سپاه در محور شمال به‌حدی بود که فرمانده تیپ زرهی ارتش نیز به گردان‌های زرهی و مکانیزه خود فرمان داد تا از معابر بازشده با چراغ روشن عبور کرده و ضمن انهدام دشمن و حمایت از نیرو‌های پیاده خودی، به‌سوی هدف‌های خود در عمق منطقه پیش‌روی کنند. به این ترتیب، در ساعت ۶ بامداد روز اول عملیات، تیپ امام حسین (ع) به‌همراه یک گردان از تیپ ۳ زرهی از لشکر ۹۲ موفق شدند تنگه چزابه را تصرف و تامین کنند. در این محور تا ساعت ۹ صبح روز اول، تمامی اهداف تعیین شده، تامین شد.

در محور جنوبی عملیات، اوضاع به‌گونه‌ای دیگر بود. دشمن که فلش اصلی عملیات نیرو‌های ایرانی را از این محور می‌دانست، با بهره‌گیری از موانع متعدد و هوشیاری نیروهایش به سختی مقاومت کرده و مانع پیش‌روی قاطع نیرو‌های ایرانی شده بود. نیرو‌های خودی با وجود شکستن برخی از خطوط اولیه و تصرف پل «سابله»، با روشن شدن هوا مجبور به عقب‌نشینی شدند.

با بروز شرایط سخت در محور جنوبی عملیات، تصمیم گرفته شد که نیرو‌های خودی در شمال با ورود به منطقه «ابوچلاچ» (منطقه کوچک محصور بین شاخه‌های رودخانه کرخه در غرب بستان) به سوی شرق و جنوب شرقی پیش‌روی کرده، «بستان» و منطقه «سابله» را تصرف و تامین کنند.

این مرحله از عملیات در روز دوم با ورود یگان‌های سپاه به منطقه «ابوچلاچ» تحقق یافت و شهر «بستان» پس از ۴۲۰ روز اشغال آزاد شد.

در پی ورود نیرو‌های خودی به مثلث «سابله» و پیش‌روی به سوی ساحل شمال رودخانه «سابله» و «نهر عبید»، نیرو‌های باقی‌مانده عراقی مواضع خود در این منطقه را ترک و به جنوب رودخانه «سابله» گریختند.

روز‌های سوم تا پنجم عملیات با تبادل آتش بین طرفین و تلاش نیرو‌های خودی برای نگه‌داری و تحکیم مواضع متصرفی سپری شد.

در روز ششم عملیات (۱۳۶۰/۹/۱۳) دشمن تلاش کرد تا از تعلل نیرو‌های ایرانی در اتخاذ یک پدافند مطمئن و مستحکم، در منطقه مثلث شکل شمال «سابله»، سود جسته و آن را بار دیگر به تصرف خود درآورد و از آن طریق «بستان» را تهدید کند. امّا هوشیاری نیرو‌های خودی و حضور به موقع نیرو‌های تقویتی (پیاده و زرهی) در شمال پل «سابله»، موجب شد تا دشمن با تحمل تلفات سنگین چندین کیلومتر عقب‌نشینی کرده و در جنوب «سابله» مستقر شود.

نقطه پایانی عملیات «طریق‌القدس»، تلاش نیرو‌های خودی برای پاک‌سازی محدوده‌ای به وسعت ۷۰ کیلومتر مربع بود که بین جنوب سابله و شمال رودخانه «میسان» قرار داشت و همچنان در اشغال نیرو‌های عراقی باقی مانده بود. فرماندهان خودی پس از انجام مباحث مانور و اقدامات شناسایی و آماده‌سازی نیروها، قصد داشتند این منطقه را نیز آزاد کنند؛ ولی قبل از شروع عملیات، فرمانده عراقی به اشتباه تاکتیکی خود مبنی بر حضور در یک منطقه محصور با موانع طبیعی پی برده و بر همین اساس، در تاریخ ۱۳۶۰/۹/۳۰ در پوشش آتش شدید توپخانه به‌طرز ماهرانه‌ای نیرو‌های خود را از این منطقه خارج کرد و در نتیجه، انجام عملیات نیرو‌های خودی منتفی شد. (۶)

تجزیه قوای سپاه سوم عراق و آزادسازی «بستان» در عملیات «طریق‌القدس»

نتایج عملیات «طریق‌القدس»

با اجرای عملیات «طریق‌القدس»، نخستین مرحله از استراتژی جدید تحت عنوان «کربلا ۱» با موفقیت به پایان رسید که نتایج زیر را در بر داشت:

۱- آزادسازی ۶۵۰ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی شامل شهر «بستان»، حدود ۷۰ روستا، پنج پاسگاه مرزی و نیز تنگه استراتژیک «چزابه».

۲- تجزیه شدن قوای سپاه سوم عراق، که با توانی بیش از شش لشکر بخش‌هایی از خوزستان را تحت اشغال داشت.

۳- موفقیت ابتکار عبور از منطقه رملی.

۴- خسارت‌هایی به شرح زیر به دشمن وارد شد:

ـ انهدام ۱۷۰ دستگاه تانک و نفربر، ۲۰۰ دستگاه خودرو، ۱۳ فروند هواپیما و ۴ فروند هلی‌کوپتر

ـ به غنیمت درآوردن ۱۵۰ دستگاه تانک و نفربر، ۲۵۰ دستگاه خودرو، ۳۰ قبضه توپ ضدهوایی، ۱۲۰ دستگاه مهندسی، ۱۹ قبضه توپ صحرایی.

۵- کشته و زخمی شدن حدود ۸ هزار و ۵۰۰ تن و به اسارت درآمدن ۵۴۶ تن از نیرو‌های دشمن. (۷)

فهرست منابع

۱- سند ۰۲۱۸۴۷ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۸.

۲- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، فصلنامه تاریخ جنگ، شمارة ۱۰، ص‌ص ۷۴ و ۷۳.

۳- سند ۰۵۱۷۸۵ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۱۲؛ و: سند ۳۱۹۱۹ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۸؛ و؛ سند ۰۲۱۸۴۷ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۸.

۴- سند ۰۲۱۸۴۷ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۸؛ و: سند ۰۵۱۷۷۶ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۸.

۵- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، فصلنامه تاریخ جنگ، شمارة ۱۰، ص‌ص ۷۶ و ۷۵،

۶- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، فصلنامه تاریخ جنگ، شمارة ۱۰، ص‌ص ۷۸ و ۷۷،

۷- سند ۰۲۱۸۴۷ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۶۰/۹/۸. و فصلنامه تاریخ جنگ، شماره ۱۰، ص‌ص ۸۰ و ۸۱

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تجزیه قوای سپاه سوم عراق و آزادسازی «بستان» در عملیات «طریق‌القدس» بیشتر بخوانید »

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: سوم آذر سال ۱۳۵۹ بود که به‌فرمان حضرت امام خمینی (ره) «بسیج» تشکیل شد تا با تشکیل این نیروی عظیم مردمی، انقلاب اسلامی از پشتوانه‌ای همیشگی و مستحکم برخوردار باشد. طولی نکشید که حکمت این تدبیر بزرگ امام خمینی (ره) بر همگان ثابت شد؛ چراکه پس از آن، این «بسیج» بود که در کنار ارتش و سپاه، کشور را از توطئه‌های تجزیه‌طلبان و منافقان نجات داد و سپس با وقوع جنگ تحمیلی نیز همین بسیج بود که دوباره در کنار ارتش و سپاه، مردانه در مقابل دشمن ایستاد.

هرساله هفته اول آذرماه، فرصتی می‌شود برای تقدیر از زحمات و حماسه‌های دلاورمردان و شیرزنانی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، در همه عرصه‌ها، اعم از فتنه‌ها و توطئه‌ها، جنگ تحمیلی، بلایای طبیعی و… همواره به‌عنوان ظرفیتی عظیم، به میدان حل بحران‌ها شتافتند.

بر این اساس، به‌مناسبت هفته بزرگداشت «بسیج»، مجمع رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) گفت‌وگویی را با سردار «ابوالفضل مسجدی»، از فرماندهان بسیجی و جانبازان هشت سال دفاع مقدس که مسئولیت مرکز راویان سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه و بسیج و نیز مسئولیت یادمان‌های دوران دفاع مقدس را برعهده دارد، ترتیب داده است.

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم

در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید:

* علت اصلی و فلسفه تشکیل بسیج چه بود و این نهاد، چه تأثیری در دفاع مقدس داشت؟

اگر در رابطه با بسیج بخواهیم صحبت کنیم، ابتدا باید نگاهی به اوایل انقلاب و قبل از دفاع مقدس داشته باشیم. با پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان درصدد لطمه زدن به جمهوری اسلامی برآمدند و همواره دست به فتنه‌های بسیار زیادی زدند، من تنها به تعدادی از آن‌ها مختصرا اشاره می‌کنم:

از فتنه‌هایی که دشمن از همان ابتدای انقلاب آغاز کرد، عبارتند از: تحریم‌های گوناگون سیاسی – اقتصادی و همچنین ترور شخصیت‌های مذهبی، سیاسی و حتی مردم عادی. دشمن به واسطه‌ی منافقین، بیش از ۱۷ هزار نفر از مردم ما را به شهادت رساند.

از دیگر حربه‌های دشمن، انجام کودتا‌های مختلف بود که مهم‌ترین آن، کودتای «نقاب» در پادگان «شهید نوژه» است. بعد از آن نیز به مسلح کردن گروه‌های ضد انقلاب و فرستادن آن‌ها به اقصی‌نقاط کشور، با هدف تجزیه‌طلبی بود.

خاطرم هست در گردان یکِ سپاه بودیم که تعدادی از بچه‌های ما در شمال کشور با چریک‌های فدایی، مارکسیست‌ها، کمونیست‌ها و جبهه پیکاری‌ها درگیر بودند، عده‌ای از بچه‌ها در خوزستان و عده‌ای در آذربایجان با حرکت‌های جدایی‌طلبانه درگیر بودند، عده‌ای در کردستان با کومله دموکرات و سلطنت‌طلب‌هایی که به کردستان رفته بودند، می‌جنگیدند و در تهران هم با مناقفین و بنی‌صدر (که با وجود آن‌که رئیس جمهور این نظام بود؛ اما با تفکرات منافق‌گونه‌اش، کشور را به‌هم ریخته بود) درگیری داشتند.

وضعیت بسیار عجیبی بود؛ جای‌جای کشور درحال تهدید شدن از سوی دشمن بود، اما همه این فتنه‌ها توسط حضرت امام خمینی (ره) مدیریت شد و تلاش دشمن به نتیجه نرسید.

دشمن وقتی از این تلاش‌ها نتیجه نگرفت، جنگ را به ما تحمیل کرد و با ۱۲ لشکر، از مرز‌های مختلف، وارد سرزمین ما شد و نقاطی را به تصرف خود درآورد. دشمن با تصور آن‌که شیرازه ارتش ما از هم پاشیده و سپاه هم تازه تشکیل شده و کارایی ندارد، دست به حمله زد؛ بنابراین حضرت امام خمینی (ره) دستور دادند که رزمندگان اسلام در هر جایی که هستند، خودشان را به جبهه‌ها برسانند و دشمن را زمین‌گیر کنند و با این فرمان امام (ره)، رزمندگان به سمت جبهه‌ها روانه شدند.

حضرت امام خمینی (ره) سه استراتژی برای رزمندگان ما تعیین کردند؛ اولین استراتژی حضرت امام (ره) «زمین‌گیر کردن دشمنان»، دومین استراتژی ایشان «بیرون راندن دشمن از سرزمین‌های اسلامی» و سومین استراتژی‌شان نیز «تنبیه متجاوز» بود.

در اولین استراتژی یعنی «زمین‌گیر کردن دشمن»؛ با فرمان حضرت امام خمینی (ره) بسیج شکل گرفت و بسیجیان به سمت جبهه‌های غرب و جنوب روانه شدند. من خاطرم هست وقتی که این برادران بسیج به سمت جبهه‌ها روانه شدند، حال و هوای دیگری در جبهه‌ها حاکم شد؛ چون بسیج صرفاً یک نیروی نظامی و مردمی نبود، بلکه یک تفکر بود؛ تفکری نشأت گرفته از اسلام، قرآن، ولایت فقیه و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) و وقتی این تفکر در جبهه‌ها حاکم شد، جبهه‌های ما رونق گرفت.

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم

به یاد دارم که گردان‌های سپاه، به‌واسطه همین برادران بسیج شکل گرفت و با شکل‌گیری این گردان‌ها، سپاه و ارتش هم از حالت پدافندی بیرون آمدند و همین امر؛ دومین استراتژی حضرت امام را که «بیرون راندن دشمن از سرزمین‌های اسلامی» بود، شکل داد.

با حضور بسیجیان در جبهه‌ها، اخوت و برادری هم حاکم شد. دیگر در جبهه‌ها کسی به‌دنبال قدرت‌طلبی نبود، همه به دنبال ایثارگری بودند. در جبهه‌ها خبری از اسراف نبود، خبری از تزویر نبود، خودنمایی معنی نداشت، هرچه بود، خدایی بود و با همین مدیریت، رزمندگان اسلام موفق شدند که عملیات‌های پی‌درپی را انجام دهند و ضربات سنگینی بر پیکره دشمن وارد کنند.

این نقش بسیج بود در مقابل دشمن؛ دشمنی که تصورش این بود قرارداد ۱۹۷۵ الجزیره را پاره می‌کند و بر اروندرود یا «شط‌العرب» مسلط می‌شود و در عرض چند روز، خوزستان را به تصرف درمی‌آورد و یک هفته‌ای به تهران می‌رسد؛ اما با پیدایش بسیج، همه این آمال و آرزو‌های دشمن، به چالش کشیده شد. بسیجیان مردانه در مقابل دشمن ایستادند و جنگیدند و از سرزمین و نوامیس‌مان، پاسداری کردند.

جا دارد خاطره‌ای را در رابطه با اهمیت جایگاه بسیج خدمت شما بگویم:

یادم می‌آید در سال‌های اوایل جنگ، وقتی که فرماندهان خدمت مرحوم حضرت آیت‌الله «قاضی» امام جمعه دزفول (که خود، یک بسیجی به‌تمام معنا بود) رسیدند، به ایشان گفتند: «حاج آقا قرار است بچه‌های بسیج، مراسمی را در دزفول داشته باشند و راهپیمایی کنند. شما برای این بچه‌ها سخنرانی داشته باشید».

یادم نمی‌رود که حضرت آیت‌الله «قاضی» با آن کهولت سن، بعد از عمری عبادت و شب‌زنده‌داری و عرفان، فرمودند: «من کوچک‌تر از آنم که برای بچه‌های بسیج سخنرانی داشته باشم. من فردا پشت سر این بچه‌ها حرکت می‌کنم تا خاکی که از زیر پوتین این رزمندگان بسیجی بلند می‌شود بر عمامه‌ام بنشیند، شاید که این خاک شفیع من باشد…».

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم

ببینید این است جایگاه واقعی بسیج؛ بسیج بود که جبهه‌ها را فعال کرد و باعث شد تا امروز، با عزت در مقابل همه مستکبران بایستیم. اگر امروز رهبر ما در مقابل همه مستکبرین عالم می‌ایستد و ارکان و پایه‌های قدرت آن‌ها را به چالش می‌کشد، به پشتوانه و واسطه همان خون‌های شهدای بسیجی ماست.

امروز هم اگر هنوز تفکر بسیجی در میان دولتمردان ما حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم؛ اما متأسفانه هستند کسانی که اصلا بسیج را نمی‌شناسند و با تفکر جهادی و ایثارگری بسیج، فاصله دارند که امیدوارم خداوند به آن‌ها بصیرت عنایت کند.

* آیا می‌توانیم بگوییم که رزمندگان بسیجی ما در افزایش اعتماد به نفس و تقویت اخلاص بین رزمندگان در دوران دفاع مقدس، نقش محوری داشتند؟

بله همین طور است. وقتی که بسیجی‌ها آمدند و مجموعه رفتار‌هایی در جبهه‌ها حاکم شد که در نتیجه آن، فرهنگ دفاع مقدس شکل گرفت. در واقع فرهنگ دفاع مقدس؛ یعنی ایثارگری، مردانگی و پیاده کردن احکام اسلام.

شما ببینید در عملیات «فتح‌المبین»، وقتی که یک گردان از دشمن در منطقه «برغازه» به محاصره نیرو‌های ما درآمدند و اسیر شدند، خبرنگاران برای تهیه گزارش هجوم آوردند؛ اما آقای «فتح‌الله جعفری» که آن‌موقع فرمانده زرهی سپاه پاسداران بودند، این اجازه را به آن‌ها ندادند و دستور دادند سریع اسرا به کمپ برده شوند. وی در مقابل اعتراض خبرنگار‌ها که سوژه خوبی را از دست داده بودند، گفت: «اگر شما گزارش اسارت این عراقی‌ها را می‌دادید، صدام خانواده‌های این‌ها را در عراق به آتش می‌کشید»؛ و این؛ یعنی تفکر بسیج! یعنی بسیجی در جنگ، حتی به فکر خانواده‌های دشمن هم بود! دشمنی که مرتب شهر‌های ما را زیر آتش هواپیما‌ها و موشک‌هایش داشت و زن و بچه همین رزمنده‌ها را به شهادت می‌رساند! بسیج، دنبال انتقام نبود، بسیج دنبال کشتن نبود، ما به دنبال دفاع از سرزمین‌های اسلامی خودمان بودیم و این مردانگی نشأت‌گرفته از اصل اسلام است.

نمونه دیگرش؛ شهید «یاسینی» است. خلبانی که رفته بود پل بغداد را بزند، اما وقتی می‌بیند یک نفر با الاغ دارد از روی پل، عبور می‌کند، منصرف می‌شود و این کار را نمی‌کند. با خود می‌گوید: «من با نظامیان دشمن سر جنگ دارم، نه با این بنده خدا»، او پل را نمی‌زند و خودش را به‌خطر می‌اندازد.

«تفکر بسیجی» فقط در خود بسیج و حتی در سپاه و ارتش نبود. هرکسی که این تفکر را داشت، بسیجی بود؛ لذا این باعث شد که موفقیت‌ها در جنگ و انقلاب به دست بیاید و امروز ما جزو یکی از ابرقدرت‌ها باشیم.

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم

مرحوم سید احمدآقا خمینی می‌گفتند: «امام (ره) داشتند با رادیو، اخبار را گوش می‌کردند که به شوروی و آمریکا رسید. به امام گفتم که دو ابرقدرت دنیا دارند با همدیگر مبارزه آن‌چنانی می‌کنند…، امام وسط حرف من آمد و گفت: «سه قدرت و این قدرت سوم اسلام است»؛ و دنیا این را به‌واسطه همین تفکر بسیج و ایثار و مجاهدت، پذیرفته است. بحمدالله ما اکنون به‌لحاظ نظامی نیز به جایی رسیده‌ایم که در دنیا بازدارنده هستیم و هیچ قدرتی جرأت تعرض به این نظام را ندارد.

بسیجی وقتی احساس کند که اسلام به او نیاز دارد، حتی به کشور‌های دیگر می‌رود؛ به سوریه، یمن، عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و…

* لطفا برای تبیین بهتر روحیه ایثارگری بسیجی‌ها، در حین جنگ و خط مقدم و خطرپذیری در مواقع لازم، صحبت بفرمایید.

در واقع بسیج به‌همین خصلت، زبان‌زد شده بود. بچه‌های بسیج، همه‌جا داوطلب بودند. آن‌ها حتی به‌خاطر حضور در جبهه، در شناسنامه خود دست می‌بردند؛ چرا که برای دفاع از کشورشان احساس تکلیف می‌کردند. از بچه ۱۳ یا ۱۴ ساله‌ای که به سمت جبهه می‌رفت، سوال می‌شد که «تو برای چه آمده‌ای؟!» و او جواب می‌داد: «احساس تکلیف کرده‌ام!».

نمونه‌اش شهید «مرحمت بالازاده» است که خود رهبر معظم انقلاب اسلامی (که آن زمان رئیس جمهور بودند) تعریف می‌کنند که: «این نوجوان، خودش را به سختی و در حالی که نفس‌نفس می‌زد به من رساند. وقتی از او پرسیدم چه می‌خواهی؟ گفت: «به روضه خوان‌ها بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند!» من تعجب کردم و علت را پرسیدم. جواب داد: «آقا حضرت قاسم چند سالش بود که به جبهه رفت؟»، گفتم: «۱۳ سال»، گفت: «پس چرا اجازه نمی‌دهید ۱۳ ساله‌ها به جبهه بروند و از دین دفاع کنند؟ از ولایت دفاع کنند؟ از آقا اباعبدالله (ع) دفاع کنند؟ آقا ما می‌خواهیم به جبهه برویم…». من در نامه‌ای به فرمانده سپاه اردبیل نوشتم که «مرحمت بالازاده» از دوستان ماست. اجازه بدهید به جبهه برود».

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم

شهید مرحمت بالازاده

بچه‌های بسیجی این‌طور بودند. وقتی هم که وارد جبهه می‌شدند، ذره‌ای ترس در وجود آن‌ها نبود. ببینید ترس؛ مقوله‌ای فطری است که در وجود همه هست؛ ولی چیزی که باعث غلبه بر این ترس می‌شد، ایمان بسیجیان بود. ایمان و اراده قوی آن‌ها باعث می‌شد بتوانند شب‌های عملیات در مقابله دشمن بایستند.

* لطفا خاطره‌ای از شهدای بسیجی لشکر۱۰ سیدالشهداء (ع) تعریف کنید.

یادم هست یکی از این عزیزان به نام «مجید رضازاده ملا»، وقتی که در عملیات «خیبر»، بارندگی شدیدی شده بود، کنار جاده مورد اصابت ترکش قرار گرفت و روی زمین افتاد. هوا خیلی سرد بود و او به شدت مجروح شده بود؛ به‌طوری که شکمش پاره و محتویات آن بیرون ریخته بود، اما او با این وضعیت، روحیه‌اش را از دست نداد و برای آن که بقیه هم روحیه‌شان را نبازند، خودش دل و روده‌اش را تمیز می‌کرد و از آن، گِل می‌زدود و داخل شکمش می‌گذاشت تا امدادگر برسد!… چنین روحیه‌ای از کجا نشأت می‌گیرد؟!

او بعد از آن هم چندین‌بار دیگر دچار مجروحیت شد و هربار تا سر حد شهادت رفت؛ اما باز خودش را به جبهه رساند.

به شهید حاج «حسین خرازی» گفتند: «زمانی که ملائکه آسمان، تو را بالا بردند و جایگاه شهادت را به تو نشان دادند، چه شد که بهانه آوردی و گفتی که «امام تنهاست مرا برگردانید» و تو را برگرداندند؟»

جواب این سوال را آقای سرلشکر «رحیم صفوی» به زیبایی می‌گفت: «حسین؛ آدم رندی بود و امام را بهانه قرار داد تا برگردد به دنیا و دوباره لذت لحظه شهادت را بچشد».

آری! بسیجیان، این‌گونه بودند. آن‌ها در ولایت ذوب شده بودند و لذت دوستی و مفارقت اهل بیت (ع) باعث شده بود که بار‌ها آسیب ببینند؛ اما دوباره تن به خطر بزنند.

چیزی که می‌تواند کشور ما را از وضعیت فعلی نجات دهد هم، حاکمیت دوباره تفکر بسیجی در جامعه و دولتمردان است. مسئولین ما باید پا جای پای شهدا بگذارند و با پیاده کردن تفکر بسیجی در خود، بیش از این از شهدا و ولایت فاصله نگیرند. ان‌شاءالله که همگی با یاری جستن از خدا، توفیق حرکت در مسیر ولایت را پیدا کنیم.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

اگر «تفکر بسیجی» در میان دولتمردان حاکم بود، وضعیت بهتری داشتیم بیشتر بخوانید »

عقب‌نشینی مفتضحانه بعثی‌ها در برابر رزمندگان نیروی زمینی ارتش+ اینفوگرافی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، منطقه عمومی «حاج‌عمران» از زمان عملیات «والفجر ۲» و تصرف ارتفاعات حساس منطقه توسط نیرو‌های ایرانی، همیشه مورد توجه نیرو‌های عراقی بود و هر چندوقت یک‌بار عملیاتی برای اشغال این ارتفاعات از سوی طرفین صورت می‌گرفت.

در این راستا، لشکر ۶۴ ارومیه از نیروی زمینی ارتش با چهار گردان به‌همراهی یک گردان از تیپ ۲۵ تکاور با آگاهی از حضور عناصر منافقین در کنار یگان‌های عراقی، طرحی را آماده ساختند تا با اجرای آن، بتوانند تپه «شهداء» را مجدداً تصرف کنند.

بر این اساس، عملیات «نصر ۹» در اول آذر سال ۱۳۶۶ توسط دلاورمردان نیروی زمینی ارتش، با رمز مبارک «یا مولای متقیان (ع)» اجرا و به‌مدت سه‌روز به‌طول انجامید که در نتیجه آن، ارتفاعات ۲۰۸۰، ۲۰۶۰، ۱۹۰۰ و ۸۵۹۸۰ در منطقه عمومی «حاج‌عمران» آزاد شد.

همچنین، انهدام ده‌ها دستگاه انواع خودرو نظامی، چندین انبار مهمات، از دیگر دستاورد‌های عملیات «نصر ۹» بود؛ چراکه دشمن بعثی به‌دلیل کوهستانی بودن منطقه، نتوانست از امکانات زرهی خود استفاده کند؛ بنابراین با برجای گذاشتن چهار هزار کشته و زخمی و یک‌صد اسیر، ناگزیر به عقب‌نشینی شد.

نتایج مثبت حاصل از عملیات «نصر ۹»، موجب شد تا موقعیت رزمندگان با دفع پاتک‌های دشمن تثبیت شده و آن‌ها با حضور بر ارتفاعات منطقه، بر قسمت وسیعی از خاک عراق مسلط شوند. از طرفی دیگر نیز با سرکوب تحرکات بعدی دشمن و تحمیل ضربات مجدد به آن‌ها، تعداد دیگری از نیرو‌های دشمن به اسارت درآمدند و قدرت پاتک از دشمن سلب شد؛ بدین ترتیب، تپه «شهداء» نیز از وجود دشمن بعث پاکسازی شد.

تصرف ارتفاعات «حاج‌عمران» توسط نیروی زمینی ارتش+ اینفوگرافی

مشاهده در اندازه کامل

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

عقب‌نشینی مفتضحانه بعثی‌ها در برابر رزمندگان نیروی زمینی ارتش+ اینفوگرافی بیشتر بخوانید »