عکاس

عکاس قائمشهری دعوت حق را لبیک گفت

عکاس قائمشهری دعوت حق را لبیک گفت


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از مازندران، «محسن رضاپور» عکاسی که با نگاه هنرمندانه خود خالق تصاویر زیبایی بود؛ از حضور پررنگ او در زلزله سرپل ذهاب گرفته تا شرکت در مانور هوانیروز ارتش تیپ هوابرد شیراز تیپ نوهد و عکاس فیلم سینمایی کیهان بچه‌ها را در کارنامه فعالیت‌های هنری خود دارد.

محسن رضاپور دعوت حق را لبیک گفت

رضاپور از جمله هنرمند توانمند و پرکار مازندرانی بود که آثار زیبایی هم از طبیعت، ورزش به یادگار مانده هست. این هنرمند قائمشهری که نزدیک به هشت ماه دچار سرطان روده شده بود، امروز (پنجشنبه) به علت همین بیماری در بیمارستان ولیعصر (عج) قائمشهر دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. رضاپور به صورت حرفه‌ای در حوزه شهدا و دفاع مقدس و بویژه هوانیروز ارتش عکاسی می‌کرد و آثارش را برای انتشار در خبرگزاری دفاع مقدس به دفتر نمایندگی این خبرگزاری در مازندران ارسال که از این رسانه منتشر شده بود. 

*تصاویر/ عملیات چتربازی تیپ ۵۵ هوابرد شیراز در منطقه انارمرز جویبار (۱)

*تصاویر/ عملیات چتربازی تیپ ۵۵ هوابرد شیراز در منطقه انارمرز جویبار (۲)

*نمایشی از اقتدار هوانیروز ارتش به روایت تصاویر

پیکر این هنرمند متعهد و انقلابی عصر امروز (پنجشنبه) با حضور اهالی هنر و فرهنگ شهرستان قائمشهر تشببع و در آرامگاه «سید سر» روستای آبندانسر خاکسپاری شد. مراسم سوم و هفتم این هنرمند عصر یکشنبه چهارم خرداد بر مزارش برگزار خواهد شد.

عکاس قائمشهری دعوت حق را لبیک گفت

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
عکاس قائمشهری دعوت حق را لبیک گفت

عکاس قائمشهری دعوت حق را لبیک گفت بیشتر بخوانید »

اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد

اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد


در این رویداد علی فریدونی عکاس باسابقه خبری، پیشکسوت عکاسی دوران دفاع مقدس و از چهره‌های ماندگار عکاسی معاصر، به بیان خاطرات و روایت‌های عکاسانه خود از وقایع چهل ساله دوران عکاسی خبری در خبرگزاری جمهوری اسلامی پرداخت.
وی در بخش‌های جداگانه با نمایش عکس‌های مشهور و یا کمتر دیده شده خود از دوران هشت سال جنگ تحمیلی، عملیات‌ها و لحظه‌های شهادت، دو حادثه مهم هواپیما ربایی، واقعه حج خونین، ارتحال امام خمینی(ره) و بازگشت آزادگان به میهن، از خاطرات تلخ و شیرین و سرگذشت عکاسانه خود در آن روزگاران را بیان نمود.
در پایان رویداد عکاسنامه، با حضور دکتر کامران شریفی عضو هیأت علمی دانشگاه و از اساتید عکاسی، حمیدرضا معین الدینی از عکاسان پیشکسوت جنگ و حسن قائدی عکاس باسابقه خبری و جنگ از زحمات و تلاش‌های استاد علی فریدونی قدردانی شد.

اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد

اولین رویداد عکاسنامه برگزار شد بیشتر بخوانید »

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، «آخرین نبرد» روایتی تصویری از آخرین عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها در کشور عراق هست که حسین ولایتی در نقاط مختلف کشور عراق از فلوجه و موصل گرفته تا حویجه و تل‌عفرعکاسی کرده هست.

آثار روی دیوار رفته در گالری شماره یک خانه عکاسان، شامل ۳۳ عکس در اندازه‌های ۵۰ در ۷۵، ۱۰۰ در ۶۶، ۱۰۰ در ۱۵۰ سانتی متر و ۵/۲ در ۵/۳ متر هست که هر یک از زاویه‌ای پاکسازی مناطق تحت سلطه داعشی‌ها را به تصویر کشیده هست.

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

در میان جمع کثیری از عکاسان رسانه و مطبوعات، حسین ولایتی از هر یک از عکس‌ها روایتی جالب را بازگو می‌کند؛ خاطراتی شنیدنی که شاید تا ابد در ذهن این عکاس ماندگار شده هست.

«عراق همیشه برای من کشوری آشنا بود. مرور حوادث جنگ ایران و عراق، یادبود‌های شهدای دفاع مقدس، خاطرات خانواده‌ام از کردستان ایران در زمان جنگ، سقوط صدام حسین، رفت و آمد زائران به شهر‌های کربلا، نجف، کاظمین و سامرا بار‌ها و بار‌ها اسم عراق را برایم زنده نگاه داشته بود. اولین بار در سال ۱۳۹۲ برای زیارت اربعین به این کشور سفر کردم. سفر سخت و زمینی همزمان با پیدایش داعش و خبر‌هایی که حاکی از سقوط شهر‌های عراق یکی پس از دیگری بود. فیلم‌ها و تصاویر حضور تکفیری‌ها را دنبال می‌کردم. این که به نام اسلام و با شعار الله اکبر و رسول الله (ص) دست به کشتار بی‌گناهان می‌زدند، برایم عجیب بود.

به واسطه یکی از دوستان مستندساز توانستم به عنوان عکاس به عراق بروم، در این سفر با شهید حاج جواد حسناویی فرمانده یکی از گروهان‌های سرایاالخراسانی همراه بودم. سفر من به صورت ناتمام به پایان رسید، سفری که مفاهیم اولیه جنگ را یادم داد. جاده‌های ناامن خاکی، تله‌های انفجاری، از دست دادن دوست، خشونت جنگ، محاصره صدای تیر، کم خوابیدن، حضور دشمن در نزدیک‌ترین حالت، انفجار ماشین‌های انتحاری، نجات جان و در کنار همه اینها، تلاش برای خوب عکاسی کردن.
بعد‌ها بار‌ها توانستم به این کشور سفر کنم. تکریت، گرمه، فلوجه، کوه‌های مکحول، بیابان‌های شمال موصل، تلعفر، موصل، الحویجه، کوه‌های حقول‌العاس، … هر سفر برای من پر از خاطره بود، دوست‌های جدید، اتفاقات خوب و بد و تجربه‌هایی که بسیار گران به دست آوردم. تا جایی که مقدور بود و اجازه عکاسی داشتم، سعی کردم از موقعیتی که در آن قرار دارم به بهترین نحو ممکن عکاسی کنم.

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

من مثل دانه شنی بسیار کوچک در ساحل این دریای پرتلاطم، تمام تلاشم را کردم که بتوانم واقعیت را نشان دهم و روایت خودم را از این موضوع به نمایش بگذارم.» اینها سخنان حسین ولایتی عکاس این نمایشگاه هست که به واسطه حضور در عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها تجربه‌ای خاص به دست آورده هست.

او این عکس‌ها را در طول سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ عکاسی کرده هست و درباره تجربه حضورش در مناطق پاکسازی تکفیری‌ها می‌گوید: حضور در منطقه نظامی و عملیاتی خطرناک و برایم ترس‌آور بود. به یاد دارم که در فرودگاه تلعفر خودروی انتحاری از روبرو به سمت ما می‌آمد و نیروی‌های ما سعی در رد شدن از ماشین حامل بمب بودند که ناگهان خودروی انتحاری به خودروی پشت ما برخورد کرد و موج انفجار به قدری سنگین بود که ما چندین متر آن طرف‌تر پرتاب شدیم.

او می‌افزاید: هدفم این بود که فضا و فداکاری که نیرو‌ها در حال انجامش بودند را نشان دهم و رد زمان عکاسی هم مدام به همین موضوع فکر میکردم. آنچه برایم در عملیات‌های پاکسازی بسیار لذت‌بخش بود شادی مردم بومی باقی مانده در شهر‌ها بود که وقتی نیرو‌های عراقی برای پاکسازی می‌رفتند با شادی و خوشحالی از آنها استقبال می‌کردند و با در آغوش کشیدن آنها و تعارف خوردنی‌ها از آنها قدردانی می‌کردند. شادی و خوشحالی آنها از آزادی برایم بسیار لذت‌بخش بود.

گفتنی هست، نمایشگاه عکس «آخرین نبرد» از پنجشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۳ تا ۲۴ آبان ۱۴۰۳در روز‌های شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۱۰ تا ۱۹ و در روز‌های پنجشنبه از ساعت ۱۵ تا ۱۹ واقع در خیابان سمیه، نرسیده به پل حافظ، حوزه هنری، گالری شماره یک خانه عکاسان ایران؛ میزبان بازدیدکنندگان هست.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت بیشتر بخوانید »

عکاسی در بحبوحه‌ی جنگ با نگاهی پر از امید و زندگی/ جهاد تبیین را در کشور سوریه پیاده کردم

عکاسی در بحبوحه‌ی جنگ با نگاهی پر از امید و زندگی/ جهاد تبیین را در کشور سوریه پیاده کردم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، جنگ ممکن هست گریبانگیر هر جامعه‌ای بشود که در این صورت تمام زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. یکی از این موارد، جنگی بود که گریبانگیر سوریه شد و گروهک تروریستی داعش به بهانه‌های بیهوده به خاک این کشور حمله کرد و به نام «اسلام» در حق مردم بی‌گناه این کشور جنایت کرد. 

در این میان، عکاسانی بودند که در اثنای جنگ به این کشور سفر کرده و دفاع مردم سوریه و زندگی‌های روزمره‌شان را به تصویر کشیدند. یکی از این عکاسان «میثم ملکی قزوینی» هست.

نگاهم به جنگ سوریه، شخصی‌ بود

این عکاس مستند در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس با بیان اینکه نگاه من به جنگ سوریه از دریچه لنز شخصی‌ام بود، اظهار داشت: موضوع عکاسی من، زندگی پس از جنگ و زندگی در کنار جنگ هست. دید من به این قضیه، از دریچه‌ لنز شخصی‌ام بود. با موضوع «جنگ» بسیار عکاسی شده هست و رسانه‌های غربی خیلی به آن پرداخته‌اند، اما من سعی کردم نگاه خودم را به این موضوع داشته باشم.

ملکی قزوینی گفت: عکس می‌تواند به‌عنوان سند حال و آینده در تاریخ ماندگار شود. من نیز در حد وسع خود سعی کردم زندگی در کنار جنگ را ثبت کنم و جهاد تبیینی که چند سال قبل بر زبان‌ها جاری بود را به‌صورت پازلی و در حد خودم در کشور جنگ‌زده سوریه پیاده‌ کنم.

وی افزود: برخی مناطق سوریه خیلی از بین رفته و نابود شده بودند و زندگی در حد صفر بود، اما در بعضی نقاط هم زندگی در جریان بود و هیچ خرابی و کم‌وکاستی هم نداشت.

سعی کردم نگاه خودم را به جنگ سوریه داشته باشم/ داستان پرتره غم‌انگیز از یک خانواده سوری

دوست داشتم عکس‌هایم از جنس یک زندگی واقعی باشد

ملکی قزوینی ادامه داد: سعی کردم فقط از خرابی‌ها عکاسی نکنم؛ برای مثال از مدرسه‌ای عکاسی کردم که فاصله‌اش با محل اسکان ما حدود ۳۰۰ کیلومتر بود و یک کلاس موسیقی را نشان می‌داد که هم پسران در آن حضور داشتند و هم دختران. معلم این کلاس داشت ساز می‌زد و دانش‌آموزان سرود ملی را همخوانی می‌کردند.

این عکاس مستند اظهار داشت: دوست داشتم عکس‌هایی که ثبت می‌کنم، از جنس یک زندگی واقعی باشند که غرب برایش تصمیم نمی‌گیرد و هر کس، خودش با امیدواری برای آن تصمیم می‌گیرد. امیدوارم عکس‌هایم تلنگری برای افرادی بشود که فکر می‌کنند تا کدخدا نباشد، زندگی نمی‌چرخد. این، همان زندگی بوده که کدخدا آن را از بین برده هست. داعش هم دست‌پرورده همان کدخدا هست.

سعی کردم نگاه خودم را به جنگ سوریه داشته باشم/ داستان پرتره غم‌انگیز از یک خانواده سوری

داستان یک پرتره غم‌انگیز

وی با بیان خاطره غم‌انگیزی از یکی از عکاسی‌هایش از یک خانواده سوری، گفت: یکی از خاطرات خیلی دردناکم از این دوره عکاسی، این بود که من از خانواده‌ای عکاسی کردم که داعش سر پدرشان را بریده بود و نحوه اطلاع‌رسانی این نوع جنایت به مادر خانواده، خیلی خاص و دردناک بود. آنها تصویر سرِ بریده شوهر را با واتساپِ شخصی او برای مادر خانواده فرستاده بودند. 

این عکاس مستند افزود: این خانواده پیش از آن هم با تهدیدهای متعددی روبه‌رو شده بودند، اما آن را جدی نمی‌گرفتند و مادر خانواده با چنین چیزی روبه‌رو شد و تصویر سرِ بریده شوهرش را به‌عنوان یادگاری پرینت گرفته بود. من یک پرتره خیلی غم‌انگیز از این خانم گرفتم که برای خودم و او بسیار دردناک بود و غم از آن عکس می‌بارید.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
عکاسی در بحبوحه‌ی جنگ با نگاهی پر از امید و زندگی/ جهاد تبیین را در کشور سوریه پیاده کردم

عکاسی در بحبوحه‌ی جنگ با نگاهی پر از امید و زندگی/ جهاد تبیین را در کشور سوریه پیاده کردم بیشتر بخوانید »

روایت مریم کاظم‌زاده از روز‌های سخت کردستان / تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن

روایت اولین عکاس زن دفاع مقدس از روز‌های سخت کردستان/ تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مریم کاظم‌زاده همسر شهید اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخ‌ها دار فانی را وداع گفت. او که در آن دوران به عنوان عکاس خبرنگار در غائله‌های کردستان و درگیری با ضدانقلاب حضور داشت تصاویر و ناگفته‌های زیادی را با خود همراه داشت که بسیاری از آن‌ها را منتشر می‌کرد.

به همین مناسبت مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگی از خاطرات او درباره سختی‌های جنگ در کردستان را منتشر کرد این خاطره با تصویر مرتبط آن در صفحه شخصی مریم کاظم‌زاده منتشر شده است:

«شهریور ٥٨ بود. براى اینکه آفتاب کمتر اذیتم کند، روسریم را تا جایى که می‌شد جلو کشیده بودم. حس مى‌کردم صورتم نبض می‌زند. گلویم خشک شده بود. سختى مسیر و گرما برایم طاقت فرسا بود. تمام تلاشم را مى‌کردم از بچه‌ها عقب نمانم. اما نمی‌شد. معلوم بود قدم هایشان را آهسته مى‌کنند تا من به گروه برسم.

به پیشنهاد دکتر چمران براى اولین بار همراه گروه دستمال سرخ‌ها شده بودم. براى شناسایى منطقه مرزى باید از مسیر کوهستانى طولانى عبور مى‌کردیم تا به روستاى برده رَشه و دوپلوره برسیم.

حدود ۲۰ نفرى مى‌شدیم. به دستور اصغر وصالى، بچه‌ها در سه گروه حرکت مى‌کردند. یک گروه در قله، یک گروه در کمرکش و گروه آخر پایین کوه. خود اصغر وصالى در هر سه گروه حرکت مى‌کرد. گاهى قله بود، گاهى کمرکش و گاه پایین کوه. من در کمرکش مى‌رفتم.

تمام بچه‌ها به جز اصغر وصالى از بودنم خوشحال بودند. به وضوح از حضور من دل خوشى نداشت. به انتخاب خودم و برخلاف میل او همراهشان شده بودم. وقتى نیرو‌ها براى شناسایى پیاده مى‌شدند، اصغر وصالى من را به شمس‌الله رحیمى که راننده بود سپرد و رفت.

ماشین حرکت نکرده بود که پیاده شدم. نیم ساعتى مى‌شد که همراه بچه‌ها از کوه بالا مى‌رفتم که اصغر وصالى مرا دید. به سمتم آمد و آمرانه پرسید: «مگه نگفتم با ماشین برى؟»

گفتم: «من خودم براى خودم تصمیم مى‌گیرم.»

تشنگى امانم را بریده بود. خودم قمقمه نداشتم. بچه‌ها تقریباً تمام آب قمقمه‌هایشان را به من داده بودند. خوب خاطرم هست که وقتى رضا مرادى داشت از قمقمه‌اش بهم آب مى‌داد، اصغر وصالى با لحن تندى گفت: «انقدر به این فرد آب ندهید!» هرچند اولین برخورد تندش با من نبود، اما خیلى ناراحت شدم. وقتى تعجب بچه‌ها را دید آرام‎‌تر گفت: «حرکتش را کندتر مى کنید.»

فقط تشنگى نبود، راه هم خیلى سخت بود. راستش اصلا راهى نبود. یک نفر به سختى عبور مى‌کرد. باران راه را شسته بود. بلدچى‌هاى کُرد از حضور من تعجب مى‌کردند و مى‌گفتند زن‌هاى ما هم از این راه نمى‌آیند؛ اما من دلم به این گفته‌ها خوش نمى‌شد و از صمیم قلب به نشاط‌شان غبطه مى‌خوردم. آن‌ها هم خسته بودند، اما عادت داشتند. خوب خاطرم هست که آن روز در دلم، دوربینم را با اسلحه‌ها و خشاب‌هایشان مقایسه می‌کردم. استقامتشان برایم عجیب بود.

یکى از بلدچى‌هاى کُرد گام‌هایش را آهسته‌تر کرد. وقتى به او رسیدم گفت: «خواهر، اگه آب مى‌خواى تندتر بیا. چشمه نزدیک است!» این را که شنیدم ایستادم. روى تخته سنگى نشستم. سرم را با دست‌هایم بغل کردم. انگار خورشید مى‌خواست به صورتم سیلى بزند و من با این کار جلویش را مى‌گرفتم. چند دقیقه‌اى گذشت که سایه‌اى را روى سرم احساس کردم. بلدچى بود. با لیوانش از چشمه برایم آب آورده بود.

به چشمه که رسیدم باز آب خوردم. از آب خنک به سر و صورتم زدم. بچه‌ها با شور و شیطنت سر و رویشان را خیس مى‌کردند و سر به سر هم می‌گذاشتند. رضا مرادى از همه‌شان جوان‌تر بود. انگار انرژى‌اش چندبرابر شده باشد می‌خندید و مى‌گفت: «عجب چشمه‌اى پیدا کردیم!»

شنیدم که منصور اوسطى گفت: «چشمه‌هاى بهشت خیلى از این بهتر است…» منصور اوسطى اولین شهیدى بود که دیدم. برایتان از او خواهم نوشت.

به یاد گروه دستمال سرخ‌ها در این عملیات شناسایى: شهید اصغر وصالى- شهید منصور اوسطى- شهید جهانگیر جعفر زاد – شهید رضا مرادى- شمس‌الله رحیمى- عبدلله نورى‌پور- اسماعیل لسانى- فریدون خیام‌باشى»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت اولین عکاس زن دفاع مقدس از روز‌های سخت کردستان/ تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن

روایت اولین عکاس زن دفاع مقدس از روز‌های سخت کردستان/ تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن بیشتر بخوانید »