غذا

حدود 4 میلیون نفر در پیاده‌روی عید غدیر استان تهران حضور داشتند

حدود ۴ میلیون نفر در پیاده‌روی عید غدیر استان تهران حضور داشتند


به گزارش مجاهدت از گروه اجتماعی دفاع‌پرس، «سید عباس جوهری» معاون سیاسی و اجتماعی استاندار تهران در نشست با ائمه جمعه استان با حضور استاندار و معاونین استاندار اظهار کرد: در تهران ۱۵۰۰ موکب جهت خدمت رسانی و در شهرستان‌های استان ۱۳۵۰ موکب و در مجموع حدود ۲۸۰۰ موکب برای برنامه متمرکز عید غدیر ایجاد شد.

وی ادامه داد: طبق برآورد ۳ تا ۳ و نیم میلیون نفر در مسیر راهپیمایی غدیر در تهران و یک تا یک میلیون و دویست هزار نفر در شهرستان‌ها و چیزی حدود ۴ تا ۴.۵ میلیون نفر در کل استان در این مراسم حضور داشتند.

معاون سیاسی و اجتماعی استاندار تهران عنوان کرد: ۵۰ هزار خادم متولی پذیرایی از مردم در این مراسم بودند و ۱۰ میلیون پرس غذای گرم توزیع شد.

جوهری سپس گفت: ۴۳۲ هزار نفر به صورت نقدی به این مراسم کمک کردند و ۳۱۰۰ حامی برای یتیمان ثبت نام شدند و خوشبختانه این مراسم به بهترین شکل و بدون کوچکترین مشکل امنیتی برگزار شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حدود ۴ میلیون نفر در پیاده‌روی عید غدیر استان تهران حضور داشتند بیشتر بخوانید »

اگر به این بیماران غذا نرسد «معلول» می‌شوند

اگر به این بیماران غذا نرسد «معلول» می‌شوند



رئیس گروه توانبخشی اجتماعی و خدمات رفاهی سازمان بهزیستی گفت: اگر غذای بیماران مبتلا به pku در زمان خودش به آن‌ها نرسد این کودکان دچار معلولیت ذهنی می‌شوند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمود کلایی، رئیس گروه توانبخشی اجتماعی و خدمات رفاهی سازمان بهزیستی کشور درباره اهمیت توجه به غذای بیماران مبتلا به Pku، اظهار کرد: باید غذای مورد استفاده بیمارانpku نزد سازمان غذا و دارو تبدیل به دارو به شمار آید.

وی درباره همکاری سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت برای بیماران pku، ابراز کرد: ما کمیته‌های مشترکی با وزارت بهداشت داریم تا بتوانیم کودکان مبتلا به بیماریpkuرا از جهت شناسایی ساماندهی کنیم به طوری که امروز به جرأت می‌توانم بگویم هیچ کودک مبتلا به pku وجود ندارد که شناسایی نشده باشد.

شناسایی ۲هزار و ۹۰۰ بیمار مبتلا به pku

این مقام مسوول در سازمان بهزیستی با اشاره به آمار بیماران شناسایی در کشور خاطرنشان کرد: براساس آخرین آمارها ۲هزار و ۹۰۰ بیمار مبتلا به pku در کشور شناسایی شده است.

کلایی ادامه داد:کمیته مشترک بین سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت در استان‌ها تشکیل شده و پس از آنکه بیمار مبتلا به pku شناسایی می‌شود تا ۲ سال اول شیرخشک آن‌ها از سوی وزارت بهداشت تأمین می‌شود اما پس از عبور از این دوران، این کودکان نیازمند غذا هستند که برای تأمین آن با مشکلات عدیده‌ای روبرو هستند.

اگر به این بیماران غذا نرسد «معلول» می‌شوند!

رئیس گروه توانبخشی اجتماعی و خدمات رفاهی سازمان بهزیستی درباره مشکلات این بیماران گفت: اگر غذای بیماران مبتلا به pku در زمان خودش به آن‌ها نرسد این کودکان دچار معلولیت ذهنی می‌شوند و عدم تأمین مجدد غذا منجر به تشدید معلولیت این بیماران می‌شود.

کلایی بیان کرد: یکی از مشکلات دیگر این بیماران اقبال کم کارخانه‌هاز تولید مواد غذایی این کودکان است، در واقع آمار تولیدکنندگان غذای رژیمی بیماران مبتلا به pku کم است و این خانواده‌ها را وادار به واردات غذا می‌کند و همین موضوع نیز هزینه‌های بسیاری را به خانواده‌ها تحمیل می‌کند.

جای خالی حمایت بیمه‌ها از بیمارانpku

وی درباره میزان حمایت سازمان بهزیستی از کودکان مبتلا به pku، ابراز کرد: این بهزیستی برای تغذیه کودکان سالانه ۴میلیون تومان به هر بیمار پرداخت می‌کند و برای درمان نیز ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان واریز می‌کند اما این کافی نیست و لازم است سازمان‌های حمایتی مانند بیمه‌ها پای کار حمایت از این کودکان بیایند و از طرفی دیگر هم سازمان غذا و دارو، غذای کودکان پی‌کی‌یو را به عنوان دارو به شمار آورد تا بیمه‌ها از آن‌ها حمایت کنند.

رئیس گروه توانبخشی اجتماعی و خدمات رفاهی سازمان بهزیستی همچنین خواستار اختصاص اعتبار ویژه برای بیمارانpku شد و خاطرنشان کرد: پیشنهاد داده‌ایم تا بیماران دارای اختلالات متابولیک عضویی از صندوق بیماران خاص و صعب العلاج باشد و بودجه‌ای به آن‌ها اختصاص یابد. قرار بود این موضوع محقق شود اما هنوز به وقوع نپیوسته است.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اگر به این بیماران غذا نرسد «معلول» می‌شوند بیشتر بخوانید »

تصویر ماندگار «روحانیت» در فیلم زیر نور ماه

تصویر ماندگار «روحانیت» در فیلم زیر نور ماه


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ اکبر صفرزاده، فیلم سینمایی «زیر نور ماه» به تهیه کنندگی منوچهر محمدی و کارگردانی رضا میر کریمی یکی از ماندگارترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است. در این فیلم ترکیب مضمون وفرم در غایت اعتدال و کمال صورت گرفته و محصولی صادراتی را پیش روی ما قرار داده است.

این محصول صادراتی که در سال ۱۳۷۹ تولید شده همچنان تازه و درخشان است. می‌توان این احتمال را در نظر گرفت که این اثرهیچ گاه مغلوب زمان نخواهد شد و رنگ کهنگی به خود نخواهد گرفت. در فیلم «زیر نور ماه» لباس یک طلبه توسط پسرکی به نام قاسم دزدیده می‌شود و این لباس پس از طی کردن سفری کوتاه در بین جماعتی زخم خورده، آسیب دیده و فقیر دوباره به طلبه بازگردانده می‌شود.

برخلاف تصور برخی از مردم که روحانیت را مختص ایران می‌دانند باید گفت روحانیت – پدر مقدس – تقریبا در همه جای دنیا هست و تقریبا تمام ادیان الهی مبلغ‌های زن و مرد دارند. در ایران تعداد خواهران روحانی – راهبه – بسیار کمتر از برادران روحانی است، اما در برخی کشور‌های دنیا این تعداد برابر است و در برخی موارد حتی بیشتر.

پدران مقدس و خواهران روحانی در همه جای دنیا تقریبا یک تعریف دارند؛ ایشان افرادی هستند که ترک دنیا و لذت‌های دنیا می‌کنند و به کلیسا می‌روند تا به خدا و خلق خدا خدمت کنند. ایشان تمام اوقات خود را در کلیسا می‌گذرانند و وقت خود را یا صرف مطالعه می‌کنند یا صرف عبادت.

پدران مقدس و خواهران روحانی اغلب خانه ندارند، ماشین ندارند و رانندگی نمی‌کنند و برخی از آن‌ها تا آخر عمر مجرد می‌مانند و ازدواج نمی‌کنند. تمام دارایی پدران مقدس و خواهران روحانی یک چمدان لباس است، اغلب اوقات سال را روزه هستند و از شکم بارگی و ثروت اندوزی به شدت پرهیز می‌کنند.

پدران روحانی و خواهران روحانی نقشی بسیار مهم و تاثیر گذار در جامعه امروزی و زندگی بشر دارند؛ آن‌ها تلاش می‌کنند امید را به افراد ناامید باز گردانند و چه کاری از این مهمتر و تاثیرگذارتر و حیاتی تر. پدر مقدس – روحانی یا آخوند- فیلم «زیر نور ماه» در غایت آرمانی و استاندارد‌های جهانی موجود قرار دارد.

سید حسن که نقش پدر مقدس این فیلم را بازی می‌کند فردی است لاغر اندام و کم غذا. از بدن نحیف و لاغر او می‌توان فهمید که اغلب اوقات سال را روزه است و از شکم بارگی به شدت پرهیز می‌کند. سید حسن زمانی که برای باز پس گرفتن لباس هایش زیر پل می‌رود در همان دقایق اول نعلین هایش را پای اوستا می‌بیند، اما حجب و حیا به خرج می‌دهد و حرفی نمی‌زند و نمی‌گوید نعلین‌ها مال اوست، عمامه مشکی اش را می‌دهد تا دل دردمند نوازنده را با آن ببندند.

در جایی از فیلم سید حسن می‌ایستد و رقص تلخ کارتن خواب‌ها را نگاه می‌کند و با سکوت و لبخند این ضیافت کوچک را همراهی می‌کند، کارتن خواب‌ها را رفیق‌های خود می‌داند و به هم حجره‌ای اش می‌گوید دیشب پیش دوستانم بودم.

سید حسن کتاب‌هایش را می‌فروشد و برای کارتن خواب‌ها غذا می‌گیرد، دخترک بزهکاری که خودکشی کرده را به بیمارستان می‌برد و خود را برادرش می‌خواند و در پایان فیلم نیز به یاری پسرک دزد – قاسم – می‌شتابد. سید حسن در جایی از فیلم که برای کارتن خواب‌ها غذا – کوفته- خریده صبر می‌کند تا همه کارتن خواب‌ها غذا می‌خورند و خودش آخر همه غذا می‌خورد؛ او صبر می‌کند تا همه کارتن خواب‌ها به اندازه کافی غذا بخورند بعد ته مانده غذای آن‌ها را به همراه قاسم می‌خورد.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصویر ماندگار «روحانیت» در فیلم زیر نور ماه بیشتر بخوانید »

ماجرای کباب شیرین جبهه

شوخی شیرین رزمنده‌ها با کباب تعارفی به سرآشپز لشکر!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از نقاط قوت مدیریت پشتیبانی نیرو‌های نظامی در دوران دفاع مقدس ارسال غذای گرم از آشپزخانه‌ها به نیرو‌ها در نقاط مختلف بود.

برخلاف قواعد نظامی دنیا که عمده وعده‌های غذایی رزمنده‌های در حال جنگ با کنسرو و غذای سرد تامین می‌شود، در دفاع مقدس عکس این اتفاق رقم خورد و این در حالی بود که حتی دسر‌های همراه غذا مثل میوه و شیرینی متناسب با هر فصل و آنچه مردم به جبهه‌ها کمک می‌کردند در کنار غذای رزمنده‎ها جا داشت. علاوه بر غذا‌های ساده‌ای، چون نان و پنیر غذا‌های گرم نیز در سفره رزمنده‌ها بود.

«اسدالله موحدی» یکی از رزمندگان لشکر نجف اشرف درباره استفاده از دام‌های زنده گفته است: «در طول جنگ، مردم نجف آباد و شهر‌های اطراف به صورت مستمر تعدادی دام زنده برای امورات جبهه اهدا می‌کردند. از گوسفند و بز گرفته تا گاو و گوساله. البته از پولی هم که هر هفته در نماز جمعه یا دیگر مناسبت‌ها به عنوان اهدایی به جبهه جمع می‌شد نیز از این جور احشام می‌خریدیم.

در نجف آباد و اطراف، کمتر چیزی به عنوان اهدای شتر داشتیم و این قلم را با مبالغ اهدایی از کشتارگاه شهر یا یزد می‌خریدیم. بخش خیلی کوچکی از این گله هم مربوط می‌شد به حیوانات بی صاحبی که در مناطق عملیاتی رها شده بودند. با اذنی که از حاکم شرع گرفته بودند، از آن‌ها هم استفاده می‌کردیم تا بی‌خودی تلف نشوند.

گاو وشتر‌ها را با هزار جور مشکل منتقل می‌کردیم پایگاه شهید مدنی یا همان دانشگاه شهید چمران فعلی و ذبح می‌کردیم. آن جا سردخانه بزرگی به صورت کانتینری داشتیم که با برق کار می‌کرد. اگر نیاز می‌شد، کانتینر را منتقل می‌کردیم منطقه و با موتوربرق راهَش می‌انداختیم.»

نیرو‌ها خود اگر فرصت می‌کردند دستی به پخت و پز غذا می‌بردند و از این طریق روحیه خود را برای انجام عملیات‌ها و مقابله با هجوم دشمنان آماده نگاه می‌داشتند.

موحدی در خاطره‌ای از روز‌های جبهه به ماجرای «کباب شیرین» اشاره کرده و گفته است: اسفند سال ‌۶۶، عملیات والفجر ۱۰ با هدف تصرف شهر‌های حلبچه و خُرمال عراق در دشت‌های سلیمانیه عراق در شمال غرب ایران در حال انجام بود. لشکر ۸ نجف اشرف نیز بخشی از کار را برعهده‌دار داشت. عملیات تا حدودی پیش رفته و بچه‌ها از بخشی از دریاچه سد دربندیخان عبور کرده بودند که فرمانده مسئولان پشتیبانی و تدارکات لشکر را خیلی فوری خواست.

اوایل شب از مقر پشتیبانی تا لب آب را با ماشین رفتیم و سوار بر قایق به آن طرف آب رسیدیم. نیرو‌ها چند کیلومتری از آب دور شده بودند و این فاصله را هم با تویوتا طی کردیم. وقتی رسیدیم که حاج احمد در چادرش خوابیده بود، ولی تکلیف ما مشخص بود و به بچه‌ها گفته بود «اگه اسدالله و محمدرضا آمدند، بگوئید بمانند کارشان دارم.»

مثل خیلی دیگر از عملیات‌ها، یک گوسفند از گله متعلق به لشکر ۸ نجف را ذبح کرده و همان‌جا روی کپه‌ای از آتش برای نیرو‌ها کباب کرده بودند. با اولین تعارف، ما هم مشتری این کباب شدیم. بعد از هفته‌ها محرومیت از خوردن گوشت، این غذا می‌چسبید. سراغ نمک را که گرفتیم، نشانی دادند که چند‌متر دورتر داخل یک پلاستیک هست. در آن تاریکی نفهمیدم چرا نمک‌ها به دست‌هامان می‌چسبید! عیب دیگه نمک‌ها این بود که هر قدر بیشتر می‌زدیم، کباب شیرین‌تر می‌شد!

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شوخی شیرین رزمنده‌ها با کباب تعارفی به سرآشپز لشکر! بیشتر بخوانید »

ماجرای کباب شیرین جبهه

ماجرای کباب شیرین جبهه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از نقاط قوت مدیریت پشتیبانی نیرو‌های نظامی در دوران دفاع مقدس ارسال غذای گرم از آشپزخانه‌ها به نیرو‌ها در نقاط مختلف بود. برخلاف قواعد نظامی دنیا که عمده وعده‌های غذایی رزمنده‌های در حال جنگ با کنسرو و غذای سرد تامین می‌شود، در دفاع مقدس عکس این اتفاق رقم خورد و این در حالی بود که حتی دسر‌های همراه غذا مثل میوه و شیرینی متناسب با هر فصل و آنچه مردم به جبهه‌ها کمک می‌کردند در کنار غذای رزمنده‎ها جا داشت. علاوه بر غذا‌های ساده‌ای، چون نان پنیر غذا‌های گرم نیز در سفره رزمنده‌ها جا داشت.

اسدالله موحدی یکی از رزمندگان لشکر نجف اشرف درباره استفاده از دام‌های زنده گفته است: «در طول جنگ، مردم نجف آباد و شهر‌های اطراف به صورت مستمر تعدادی دام زنده برای امورات جبهه اهدا می‌کردند. از گوسفند و بز گرفته تا گاو و گوساله. البته از پولی هم که هر هفته در نماز جمعه یا دیگر مناسبت‌ها به عنوان اهدایی به جبهه جمع می‌شد نیز از این جور احشام می‌خریدیم. در نجف آباد و اطراف، کمتر چیزی به عنوان اهدای شتر داشتیم و این قلم را با مبالغ اهدایی از کشتارگاه شهر یا یزد می‌خریدیم. بخش خیلی کوچکی از این گله هم مربوط می‌شد به حیوانات بی صاحبی که در مناطق عملیاتی رها شده بودند. با اذنی که از حاکم شرع گرفته بودند، از آن‌ها هم استفاده می‌کردیم تا بیخودی تلف نشوند. گاو وشتر‌ها را با هزار جور مشکل منتقل می‌کردیم پایگاه شهید مدنی یا همان دانشگاه شهید چمران فعلی و کشتار می‌کردیم. آن جا سردخانه بزرگی به صورت کانتینری داشتیم که با برق کار می‌کرد. اگر نیاز می‌شد، کانتینر را منتقل می‌کردیم منطقه و با موتور برق راهَش می‌انداختیم.»

نیرو‌ها خود اگر فرصت می‌کردند دستی به پخت و پز غذا می‌بردند و از این طریق روحیه خود را برای انجام عملیات‌ها و مقابله با هجوم دشمنان آماده نگاه می‌داشتند.

موحدی در خاطره‌ای از روز‌های جبهه به ماجرای «کباب شیرین» اشاره کرده و گفته است: اسفند سال‌۶۶ عملیات والفجر۱۰ با هدف تصرف شهر‌های حلبچه و خُرمال عراق در دشت‌های سلیمانیه عراق در شمال غرب ایران در حال انجام بود. لشکر۸نجف اشرف نیز بخشی از کار را برعهده‌دار داشت. عملیات تا حدودی پیش رفته و بچه‌ها از بخشی از دریاچه سد دربندیخان عبور کرده بودند که حاج مسئولان پشتیبانی و تدارکات لشکر را خیلی فوری خواست.

اوایل شب از مقر پشتیبانی تا لب آب را با ماشین رفتیم و سوار بر قایق به آن طرف آب رسیدیم. نیرو‌ها چند کیلومتری از آب دور شده بودند و این فاصله را هم با تویوتا طی کردیم. وقتی رسیدیم که حاج احمد در چادرش خوابیده بود، ولی تکلیف ما مشخص بود و به بچه‌ها گفته بود «اگه اسدالله و محمدرضا آمدند، بگید بمونند کارشون دارم.»

مثل خیلی دیگه از عملیات‌ها، یک گوسفند از گله متعلق به لشکر ۸ نجف را سربریده و همان‌جا روی کپه‌ای از آتش برای نیرو‌ها کباب کرده بودند. با اولین تعارف، ما هم مشتری این کباب شدیم. بعد از هفته‌ها محرومیت از خوردن گوشت، این غذا می‌چسبید. سراغ نمک را که گرفتیم، نشانی دادند که چند‌متر دورتر داخل یک پلاستیک هست. در آن تاریکی نفهمیدم چرا نمک‌ها به دست‌هامان می‌چسبید! عیب دیگه نمک‌ها این بود که هر قدر بیشتر می‌زدیم، کباب شیرین‌تر می‌شد!

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای کباب شیرین جبهه بیشتر بخوانید »