غرب آسیا

شیبانی با رئیس مجلس لبنان دیدار کرد

شیبانی با رئیس مجلس لبنان دیدار کرد



نماینده ویژه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در امور غرب آسیا با جناب آقای نبیه بری، رئیس مجلس جمهوری لبنان دیدار کرد.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدرضا شیبانی، نماینده ویژه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در امور غرب آسیا با جناب آقای نبیه بری، رئیس مجلس جمهوری لبنان دیدار کرد.

در این دیدار دو طرف در مورد آخرین تحولات منطقه و به‌ویژه لبنان گفت‌وگو و بر لزوم توقف فوری تجاوزات رژیم صهیونیستی تأکید کردند.

شیبانی، در این دیدار ضمن اعلام مجدد حمایت همه‌جانبه دولت و ملت ایران از مردم لبنان و مقاومت قهرمانانه این کشور در برابر ماشین جنگی رژیم صهیونیستی، توضیحاتی در خصوص آخرین اقدامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران و نیز وضعیت امدادرسانی به مردم لبنان ارائه داد.

طرفین همچنین در مورد آخرین وضعیت سیاسی لبنان در پی تحرکات دیپلماتیک اخیر کشورها در رابطه با لبنان، گفت‌وگو و تبادل نظر کردند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شیبانی با رئیس مجلس لبنان دیدار کرد بیشتر بخوانید »

سایه سنگین جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا

سایه سنگین جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا



خبرگزاری آمریکایی در گزارشی به سایه سنگین حملات رژیم صهیونیستی در غرب آسیا بر رقابت‌ انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ ایالات متحده پرداخته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، خبرگزاری آمریکایی در گزارشی شرح می‌دهد که چطور «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا و نامزد ریاست جمهوری حزب دموکرات و «کامالا هریس»، رقیب دموکرات او و معاون «جو بایدن» رئیس‌جمهور فعلی آمریکا در تلاش برای جلب آرای رای‌دهندگان مسلمان وعده‌های بی‌ارزش و ادعاهای گزاف را درباره درد و رنج فلسطینی‌ها و پایان دادن به جنگ غزه مطرح ساخته اما از طرف دیگر همواره اولویت را به سیاست‌های همیشگی واشنگتن در پشتیبانی از رژیم صهیونیستی می‌دهند.

آسوشیتدپرس گزارش می‌دهد: «در حالی که ۲ هفته تا روز انتخابات باقی مانده بحران در خاورمیانه بر رقابت بر سر کاخ سفید سایه انداخته و در حالی که یکی از نامزدها به سختی می‌تواند کلمات مناسب را درباره جریان های متلاطم این منطقه پیدا کند و نامزد دیگر حرف های گزاف درباره این که به نزاع دیرینه در خاورمیانه سریعا پایان می‌دهد، می‌زند.»

این خبرگزاری نوشت: «کامالا هریس، معاون رئیس جمهور آمریکا با زحمت زیاد تلاش دارد بین صحبت درباره پشتیبانی قدرتمند از اسرائیل و محکوم‌کردن تلفات بالای غیرنظامیان گرفتار در جنگ اسرائیل علیه حماس در غزه و حزب الله در لبنان تعادل برقرار کند که البته همیشه در این زمینه موفق عمل نمی‌کند. دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا از سوی دیگر تاکید می‌کند که هیچ یک از این اتفاقات در صورت نظارت کردن او رخ نمی‌دادند و او می‌تواند هم چیز را در صورتی که به ریاست جمهوری انتخاب شود حل‌وفصل کند.»

هر ۲ نامزد اما با وجود همه این صحبت‌ها چشم به جلب آرای رای‌دهندگان مسلمان و عرب آمریکا از یک طرف و رای‌دهندگان یهودی از طرف دیگر به ویژه در ایالت‌های کلیدی میشیگان و پنسیلوانیا دارند.

به نوشته آسوشیتدپرس اظهارنظری که کامالا هریس چند روز پیش در مواجهه با فریادهای یک معترض خشمگین حامی فلسطین مطرح ساخت جنجال زیادی برانگیخته است. این مرد در تجمعی در روز پنجشنبه در دانشگاه ویسکانسین-میلواکی با فریاد خواستار موضوع کامالا هریس درباره نسل‌کشی در غزه شد، در حالی که نامزد دموکرات‌ها در پاسخ گفت نگرانی‌های او «واقعی» هستند؛ اظهار نظری که به نوعی موافقت هریس با وقوع این نسل کشی را رسانده و شدیدا از سوی «مایکل اورن» سفیر سابق رژیم صهیونیستی در آمریکا محکوم شد.

اما بعد از این محکومیت ستاد انتخاباتی هریس اعلام کرد آنچه که او با آن موافقت کرده درد و رنج غیرنظامیان فلسطینی بوده و او اسرائیل را به نسل‌کشی متهم نمی‌کند.

مواضع ترامپ و هریس

یک روز قبل از آن هم هریس در گفت‌وگویی با خبرنگاران گفت «اولین و غم‌انگیزترین ماجرا» در جنگ غزه حملات هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس است که به کشته شدن ۱۲۰۰ اسرائیلی انجامید. او در ادامه متهم شد به اینکه اهمیتی به کشتار عظیم ۴۱۰۰۰ فلسطینی در نوار غزه نمی‌دهد.

ترامپ چند روز پیش در یک اقدام جنجالی با یک شبکه سعودی مصاحبه کرد و در آن وعده داد که در غرب آسیا صلح برقرار خواهد کرد و وضعیت در لبنان «خیلی خوب» خواهد شد.

او در پستی در روز دوشنبه در رسانه اجتماعی خود نوشت رسیدن کامالا هریس به ریاست جمهوری تنها مسائل را در غرب آسیا بدتر خواهد کرد.

ترامپ ادعا کرد: «اگر کامالا هریس به ریاست جمهوری چهار ساله برسد خاور میانه چهار دهه آینده را در آتش خواهد بود، بچه‌های شما به جنگ اعزام خواهند شد و شاید حتی یک جنگ جهانی سوم در بگیرد. چیزی که هرگز با رسیدن دونالد ترامپ به ریاست جمهوری اتفاق نخواهد افتاد. محض خاطر کشورتان و بچه‌هایتان و برای صلح به ترامپ رای دهید.»

هریس با دلیل جایگاهش به عنوان معاون رئیس جمهور فعلی در وضعیت بغرنجی قرار داشته چون هم می‌خواهد با سیاست‌ خارجی دولت متبوعش موافق باشد هم نشان دهد که مسیرش با این دولت یکسان نخواهد بود. اما برخی متحدان و دستیاران کامالا هریس نیز از این ناراحت هستند که رویکرد او باعث شده که با برخی از مواضع غیرقابل پیش‌بینی ترامپ در حوزه سیاست خارجی هم‌راستا شود.

سایه سنگین جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا

سخنرانی انتخاباتی هریس در ویسکانسین

تبعات چشمگیر برای روز بعد از انتخابات

خبرگزاری آمریکایی تحلیل می‌کند شکاف‌های سیاسی در دوره رقابت انتخاباتی در نهایت می‌تواند تبعات چشمگیری را بعد از روز انتخابات رقم بزند چون طرفها در منطقه از جمله بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی از نزدیک نتیجه انتخابات و هر گونه پتانسیل تغییر در سیاست خارجی آمریکا را رصد می‌کنند.

اخیرا یک نظرسنجی شرکت‌های آسوشیتدپرس-نورک نشان داد نه ترامپ و نه هریس در ارتباط با مساله وضعیت غرب آسیا از برتری سیاسی واضحی بر دیگری برخوردار نیستند. طبق این نظرسنجی از هر ۱۰ فرد رای‌دهنده ثبت نام‌ کرده، چهار نفر گفتند ترامپ عملکرد بهتری نسبت به این حوزه خواهد داشت و همین میزان نیز همین نظر را درباره هریس ابراز کردند. از هر ۱۰ پاسخگو نیز ۲ نفر گفتند که از نظر آن‌ها هیچ کدام از ۲ نامزد عملکرد بهتری در قبال غرب آسیا نخواهد داشت.

نظرسنجی مذکور همچنین تضعیف اقبال به هریس از سمت طرفداران حزب خودش در خصوص موضوع غرب آسیا را نشان داد. طبق این نظرسنجی تنها دو سوم رای‌دهندگان دموکرات می گویند کامالا هریس نامزد بهتری برای مدیریت وضعیت در غرب آسیا است اما در بین جمهوری‌خواه از هر۱۰ نفر هشت نفر مدیریت او در قبال غرب آسیا را بهتر دانستند.

سایه سنگین جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا

حملات رژیم صهیونیستی به غزه

خشم مسلمانان آمریکا

ایالت میشیگان بالاترین تمرکز رای‌دهندگان عرب آمریکایی را داشته و در این ایالت موضوع جنگ غزه شدیدا جامعه این رای دهندگان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اعضای خانواده بسیاری از این رای دهندگان در غزه و لبنان ساکن هستند و اخیرا «کامل احمد جواد»، یک آمریکایی عرب ساکن دیترویت، در حالی که تلاش می‌کرد کمکهایی به خانه خود در جنوب لبنان تحویل دهد به شهادت رسید.

به گزارش مجاهدت از آسوشیتدپرس وضعیت کنونی خشم جامعه رای‌دهندگان عرب آمریکا را برانگیخته و آن‌ها خواستار آن هستند که ایالات متحده خواستار آتش‌بس در غرب آسیا شود و اسرائیل را تحریم تسلیحاتی کند.

هر چند که هر ۲ حزب اصلی آمریکا و نامزدهایشان حامی رژیم صهیونیستی هستند اما اکنون بایدن با توجه به حمایت‌هایش از این رژیم در طول جنگ غزه بیشتر مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

به نوشته این خبرگزاری وقتی کامالا هریس وارد رقابت انتخابات شد خیلی از رهبران آمریکایی‌های عرب‌تبار به خاطر برخی صحبت‌های سابقه هریس و تعاملات اولیه این نامزد دموکرات‌ها به خوش‌بینی پیدا کردند. اما در ادامه مسیر مشخص شد او چندان قرار نیست از سیاست‌های دولت کنونی جو بایدن فاصله بگیرد و به این ترتیب سریعا این خوش‌بینی رنگ باخت.

سایه سنگین جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا

مناظره ترامپ و هریس

ترامپ بدتر است یا هریس؟

«ریما مروه» مدیر شبکه مالی جوامع آمریکایی‌های عرب‌تبار گفت: «شما به آمریکایی‌های عرب می‌گویید که ترامپ قرار است بدتر باشد. چه چیزی بدتر از کشتار اعضای خانواده شما است؟ وقتی از مردم بپرسید آیا قرار نیست ترامپ وضعیت بدتری رقم بزند آنها همین حرف را در پاسخ می گویند. دیگر وضعیت از این چیزی اکنون دارد برای ما رخ می‌دهد نمی‌تواند بدتر شود.»

کمیته اقدام سیاسی موسوم به «ائتلاف آینده» که از سوی «ایلان ماسک» کارآفرین و میلیاردر آمریکایی حامی ترامپ، پتشیبانی می‌شود اخیرا در محله‌های عرب نشین آمریکا در میشیگان تبلیغاتی را به منظور برجسته کردن پشتیبانی‌های هریس از اسرائیل در کنار تصاویر خود او و شوهر یهودی‌اش، «داگ امهاف» منتشر کرده است.

همین کمیته اما تلاش دارد پیامی ضد آن را برای جلب نظر رای‌دهندگان یهودی حامی رژیم صهیونیستی در پنسیلوانیا فرستاده و به هریس از بابت حمایت از قطع برخی پشتیبانی های تسلیحاتی از اسرائیل حمله کند.

«مورگان فینکلستاین» سخنگوی هریس در واکنش به رویکرد تبلیغاتی ترامپ در خصوص مساله غرب آسیا گفت: «این نشان دهنده این است که ترامپ به عنوان یک فرد دچار اختلال روانی و مهار نشده بیش از حد خطرناک است. او ما را درست به همان وضعیت پرآشوب خودسرانه دولت قبلش که آمریکا را تضعیف و جهان را ناامن ساخت خواهد برد.»

منبع: ایسنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سایه سنگین جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا بیشتر بخوانید »

پایه‌های سلطنت پهلوی بر خون مردم فلسطین و شانه‌های مردم ایران/// منتشر نشود

پایه‌های سلطنت پهلوی بر خون مردم فلسطین و شانه‌های مردم ایران


گروه سیاسی دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ بوجود آمدن رژیم منحوس صهیونیسم و ریشه دواندن این علف هرز در سرزمینی که متعلق به آنها نبود وابسته به دلایل بسیاری بود که باید مورد واکاوی قرار بگیرد. این رژیم توسط منشور استقلال اسرائیل در ۱۴ مه ۱۹۴۸ تاسیس و در ۱۱ مه ۱۹۴۹ از سوی ۱۶۵ کشور از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل به رسمیت شناخته شد.

در میان ۲۸ کشور یا این کشور را به رسمیت نشناختند و یا رسمیت شناختن خود را پس گرفتند. الجزایر، جیبوتی، عراق، کویت، لبنان، لیبی، موریتانی، عمان، قطر، عربستان، سومالی، سوریه، مصر، افغانستان، بنگلادش، برونئی، اندونزی، مالزی، مالدیو، مالی، نیجر، پاکستان، کوبا، کره شمالی، ونزوئلا و ایران از جمله این کشور‌ها بودند.

ایران تحت سلطنت پهلوی، در اسفند ۱۳۲۸ موجودیت اسرائیل را به صورت دفاکتو پذیرفت و علیرغم مخالفت عموم مردم و روحانیون و مجتهدین شاه معدوم رای به موجودیت اسرائیل به عنوان کشوری مسنقل داد، هر چند که برای حفظ ظاهر از فلسطین حمایت می‌کرد. شاه برای دوام سلطنت خود و از آنجایی که با جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر روابط تیره‌ای داشت و نیازمند به اسرائیل بود. سطح روابط شاه و اسرائیل به حدی بود که مقامات ایران نظیر بختیار با مقامات اسرائیلی نظیر موشه دایان در تهران و اسرائیل دیداری داشتند. نتیجه این دیدار‌ها ارتقای سطح روابط دیپلماتیک و آموزش ساواک توسط موساد در حوزه امنیتی و اطلاعاتی بود.

مسلما حضور کشوری مسلمان و غیر عرب در غرب آسیا برای رژیم صهیونیستی که در حال جنگ با کشور‌های عربی و مسلمان بود امتیازی ویژه محسوب می‌شد، این امر تا جایی اهمیت داشت که وقتی انورسادات بعد از مرگ جمال عبدالناصر روی کار آمد و روابط ایران و مصر از سر گرفته شد، موجب نگرانی سران اسرائیل شد که شاه به سران اسرائیل اطمینان داد، روابط ایران و مصر بر روابط ایران و اسرائیل تاثیری نخواهد داشت.

با وجودی که شاه حامی اسرائیل بود، اما این وضعیت درخصوص مردم کاملا وارونه بود، آنها با لبیک به ندای رهبران سیاسی خود مانند آیت‌الله کاشانی لوای دشمنی با اسرائیل برداشتند و عملا با رژیم صهیونیستی به مخالفت برخواستند. به همین منظور کمک‌های مالی قابل توجهی از سوی مردم ایران برای مردم مبارز فلسطین ارسال شد، اقشار مردم تجار یهودی وابسته به رژیم صهیونیستی که در ایران فعالیت اقتصادی داشتند را تحریم کردند و حتی عده‌ای برای رفتن به اراضی اشغال شده فلسطین اعلام آمادگی کردند. شاه به دلیل همین حساسیت مردم بود که رابطه‌اش با اسرائیل را علنی نمی‌کرد. 

هر چه به سال‌های پایانی رژیم پهلوی نزدیک می‌شویم رابطه ایران و اسرائیل مستحکم‌تر می‌شود، رژیم صهیونیستی سرخوش از حمایت ایران و نفت‌های بادآورده‌ای که شاه در اختیارش می‌گذاشت همچنان به یکه تازی در سرزمین فلسطین مشغول بود. اما پیروزی انقلاب اسلامی در اوج این رابطه دوستانه خواب خوش را از رژیم صهیونیستی گرفت و نام ایران کابوس ابدی اسرائیلی‌های غاصب شد.

پس گرفتن به رسمیت شناختن اسرائیل و سفارت ایران در اسرائیل برای همیشه بسته شد. ننگ رابطه با اسرائیل که شاه معدوم به نام ایران ثبت کرد با اقدام شجاعانه امام خمینی (ره) مبنی بر اشغال‌گر بودن اسرائیل و غده سرطانی خواندن آن و حمایت همه جانبه از فلسطین تطهیر شد. ایران پهلوی که زمانی یار و همراه اسرائیل بود با تبدیل شدن به ایران اسلامی به دشمن شماره یک اسرائیل تبدیل شد.

با این حال برای شناخت رابطه دقیق ایران و اسرائیل که نمی‌توان آن را نادیده گرفت باید به گذشته سفری کوتاه داشت. مطالعه تاریخ این رابطه نه تنها به شناخت چگونگی قدرت گرفتن اسرائیل کمک می‌کند بلکه به خیانت شاه پهلوی به مردم ایران و مسلمانان جهان بخصوص فلسطین کمک خواهد کرد. 

آغاز و تثبیت روابط پهلوی با اسرائیل

با صدور قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۹۴۷ (۸ آذر ۱۳۲۶)، درخصوص تقسیم فلسطین، جامعه ایران به مخالفت برخاست. نماینده ایران در شورای امنیت نیز راجع به تقسیم فلسطین اعتراض کرد. اما در دولت «محمد ساعد مراغه‌ای» زمینه شناسایی دولت اسرائیل فراهم شد. 

رابطه ایران و اسرائیل و دیگر کشور‌های همسایه در این زمان متأثر از حکومت مصر و سیاست‌های «جمال عبدالناصر» بود. تندروی‌های ناصر و نزدیکی وی به شوروی سبب شد آمریکا سیاست خارجی خود را در خاورمیانه فعال کند و بستر مناسبی برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم بین آمریکا و دولت‌های غیرعرب از جمله ایران، فراهم شود. همین امر سبب شد روابط نفتی ـ امنیتی بین ایران و اسرائیل گسترده شود. پس از حمله اسرائیل به خاک مصر در سال ۱۳۳۵ که با حمایت انگلستان و فرانسه صورت گرفت. تعدادی از نمایندگان مجلس نوزدهم شورای ملی علیه اسرائیل موضع گرفتند.

در اردیبهشت ۱۳۴۶ نیز روابط نفتی ایران و اسرائیل فاش شد و جمال عبدالناصر به بهانه این موضوع همکاری دیپلماتیک بین کشور‌های عربی با ایران را مورد انتقاد قرار داد و بندر عقبه را بست که موجب به وجود آمدن «جنگ شش روزه» در ۱۵ خرداد ۱۳۴۶ شد.

دولت ایران نسبت به این جنگ موضعی دو پهلو گرفتند و خواستار اقدام بر اساس دستورات شاه و حل بحران از طریق سازمان ملل متحد شدند و با مقصر جلوه‌دادن جمال عبدالناصر، نسبت به تجاوزات اسرائیل موضع چندان محکمی نگرفتند. پیروزی اسرائیل در جنگ شش‌ روزه باعث خرسندی شاه شد، اما در ظاهر، دولت ایران از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در اول آذر ۱۳۴۶ مبنی بر عقب‌نشینی نیرو‌های نظامی اسرائیل از مناطق اشغالی، حمایت و از اعراب پشتیبانی کرد.

با مرگ جمال عبدالناصر، انور سادات، جانشین عبدالناصر شد و پذیرفت در خلیج فارس دخالت نکند. ایران نیز متقابلاً در اواخر سال ۱۳۴۹، بمباران تأسیسات غیرنظامی مصر توسط اسرائیل را محکوم کرد. برقراری روابط بین ایران و مصر باعث نگرانی اسرائیل شد. شاه که سیاست موازنه‌ای در قبال اسرائیل و مصر در پیش گرفته بود، به اسرائیل اطمینان داد که سیاست ایران نسبت به اسرائیل تغییری نخواهد کرد. 

مصر در مهر ۱۳۵۲ تصمیم گرفت از طریق جنگ نظامی، بخشی از سرزمین‌های از دست رفته خود را در جریان جنگ شش روزه از اسرائیل باز پس بگیرد. عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه، در سخنانی یک هفته قبل از شروع جنگ جدید اعراب و اسرائیل، در بیست و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نگهداری سرزمین‌های اشغالی را ناپذیرفتنی برشمرد و سیاست دولت ایران را در قبال بحران خاورمیانه براساس مذاکره بین طرفین امکان‌پذیر دانست به شرط آنکه که برای خروج قوای اسرائیل از سرزمین‌های اشغال شده اعراب و یافتن راه‌حلی عادلانه برای مسئله آوارگان فلسطین تضمین معقولی وجود داشته باشد.

دولت مراغه‌ای و آغاز ارتباط با اسرائیل

با این وجود در دولت «محمدساعد مراغه‌ای» ـ سال ۱۳۲۸ـ زمینه شناسایی دولت اسرائیل به صورت غیررسمی فراهم شد. ایران به دلیل توانایی اسرائیل در زمینه‌های اقتصادی ـ نظامی و نیز دشمنی کشور‌های عربی از جمله مصر و عراق با ایران مبادرت به رسمیت شناختن اسرائیل کرد.

پس از این اقدام دولت ساعد، نمایندگان مجلس تنها به اتخاذ مواضع تندی علیه دولت گرفتند و اقدام موثر دیگری علیه وزارت امور خارجه نشان ندادند. پس از آنکه شاه اسرائیل را به رسمیت شناخت یهودیان متعددی به اسرائیل مهاجرت کردند روابط بازرگانی بین دو ایران و اسرائیل آغاز شد و سرکنسولگری ایران در بیت‌المقدس دایر شد. این اقدام باعث تیرگی روابط ایران با کشور‌های عربی از جمله مصر شد. 

با روی کار آمدن محمد مصدق شرایط تغییر کرد و کنسولگری ایران در اسرائیل در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ بسته شد. اما پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بار دیگر موضع ایران در قبال اسرائیل تغییر کرد و مجدداً اسرائیل در جایگاه یک دولت مستقل به رسمیت شناخته شد و روابط بین دو کشور از سر گرفته شد. 

زمینه‌ها و دلایل ارتباط شاه با اسرائیل

توانایی اسرائیل در زمینه‌های اقتصادی و نظامی، دشمنی کشور‌های عربی از جمله مصر و عراق با ایران، درخواست موشه شرتوک، وزیر خارجه دولت جدیدالتأسیس اسرائیل، از ایران مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل، تبعید آیت الله کاشانی به لبنان و دستگیری برخی از مخالفان حکومت پس از سوء قصد به جان شاه در بهمن ۱۳۲۷، فعالیت آژانس یهود در ایران و علاقه مندی اتباع ایرانی مقیم اسرائیل به ایجاد ارتباط بین دو رژیم، سفر شاه به آمریکا در سال ۱۳۲۸ و اطلاع شاه از نفوذ محافل یهود در آمریکا از جمله مواردی بود که رژیم شاه وادار شد اسرائیل را به رسمیت بشناسد. پس از شناسایی اسرائیل، انتقال یهودیان مهاجر از ایران انجام گرفت و افتتاح روابط بازرگانی بین دو کشور برقرار شد. 

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر موضع ایران تغییر یافت و مجدداً اسرائیل را در جایگاه یک دولت مستقل به رسمیت شناخت. شاه که با حمایت آمریکا و کمک‌های انگلیس دوباره به قدرت برگشته بود، تلاش کرد با سرکوب مخالفان، تشکیل ساواک و تکیه به آمریکا، پایه‌های سیاسی حکومت خود را تحکیم بخشد. 

بدین منظور در سیاست خارجی، سیاست موازنه مثبت را با عنوان ناسیونالیسم مثبت در سال‌های ۱۳۴۲-۱۳۳۲ انتخاب کرد. شاه با توجه به تهدیدات شوروی از یک سو و تهدید برخی کشور‌های عربی از سوی دیگر و در راستای سیاست ناسیونالیسم مثبت درصدد ارتباط با آمریکا و اسرائیل برآمد. از طرفی اسرائیل هم برای جلوگیری از انزوا به دوستانی در منطقه نیازمند بود. 

در همین راستا دکترین میثاق حاشیه‌ای دیوید بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل، مبنی بر روابط با کشور‌های پیرامون جهان عرب با سیاست ناسیونالیسم مثبت شاه انطباق پیدا کرد. از این رو بار دیگر روابط بین دو کشور برقرار شد. 

با نزدیکی مصر به انگلیس در سال ۱۳۳۲، ایران نیز به پیمان بغداد پیوست و پس از آن به کشور‌های غربگرای محافظه‌کار عرب، ترکیه و پاکستان بیشتر نزدیک شد و از مصر دوری گرفت و همین امر، ایران و اسرائیل را به یکدیگر نزدیک‌تر ساخت. با ملی شدن کانال سوئز توسط ناصر در مرداد ۱۳۳۵، همکاری نفتی بین ایران و اسرائیل گسترش یافت. تحریم نفتی اسرائیل توسط شوروی، نفت ایران را به جایگزین نفت شوروی برای اسرائیل تبدیل کرد.

بن گوریون در سال ۱۳۳۷ به طور محرمانه به ترکیه سفر و پیمانی با آن کشور امضا کرد. بدین ترتیب پیمان حاشیه‌ای مرکب از ترکیه، ایران و اسرائیل با هدف جلوگیری از نفوذ شوروی در خاورمیانه و تلاش در جهت سقوط حکومت انقلابی جمال عبدالناصر در مصر تشکیل شد.

بدین ترتیب در تیر ۱۳۳۹، مذاکراتی بین دو طرف جهت ایجاد روابط اقتصادی صورت گرفت که متعاقب آن کشور‌های عربی به خصوص مصر به ایران اعتراض کردند. شاه در مصاحبه‌ای اعلام کرد که ایران از سال ۱۳۲۸ رژیم اسرائیل را به صورت دوفاکتو (بالفعل) به رسمیت شناخته هست و از آن زمان تاکنون تحولی در روابط دو کشور به وجود نیامده هست. به دنبال آن سفارت ایران در اسرائیل در سال ۱۳۳۷ گشایش یافت و اسرائیل نیز در تهران سفارتخانه دایر کرد. اما برقراری ارتباط با دولت اسرائیل به قطع روابط ایران و مصر در ۵ مرداد ۱۳۳۹ منجر شد.

علاوه بر همکاری‌های نفتی، همکاری‌های امنیتی نیز به این روابط عمق بیشتری بخشید. مقامات امنیتی ایران با دیدن توانایی موساد، خواستار گسترش روابط شدند؛ از این رو همکاری نفتی و امنیتی محور همکاری بین دو کشور شد. از دیگر زمینه‌های همکاری بین ایران و اسرائیل در زمینه بهره گیری ایران از فنون و تکنیک‌های جدید در زمینه کشاورزی بود. شاه می‌خواست از این طریق برای پیش بردن برنامه اصلاحات ارضی بهره گیرد. 

نزدیکی مصر و سوریه با شوروی از یکسو و پیروزی اسرائیل بر اعراب در جنگ اکتبر ۱۹۵۶ از سوی دیگر، زمینه همکاری ایران و اسرائیل را بیش از پیش فراهم کرد. از دیگر تحولات منطقه که بر نزدیک شدن ایران و اسرائیل تأثیر گذاشت، کشته شدن عبدالکریم قاسم در ۱۹۶۳ در عراق و روی کار آمدن عبدالسلام عارف، به قدرت رسیدن بعثی‌ها در سوریه و امضای قرارداد اتحادیه فدرال بین عراق و سوریه و مصر در ۲۸ فروردین ۱۳۴۳ در قاهره بود. 

بخشی از روابط ایران و اسرائیل در قالب فروش تسلیحات نظامی بود. در دی ۱۳۴۲، طی مذاکره‌ای فروش اسلحه یوزی به ایران آغاز شد و در سال ۱۳۴۴، قراردادی به میزان شش میلیون دلار بین اسرائیل و ایران برای خرید و تعمیرات تجهیزات منعقد شد. این خرید‌ها هنگامی صورت گرفت که دولت‌های کندی و جانسون در زمینه فروش تسلیحات به ایران محدودیت اعمال کردند و به همین دلیل شاه به اسرائیل به عنوان «آمریکای کوچک» نگاه می‌کرد.

پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه و تصرف ساحل غربی رود اردن، جولان و صحرای سینا تا ساحل شرقی کانال سوئز مایه شادی حکومت ایران شد. زیرا پیروزی اسرائیل مساوی با شکست عبدالناصر بود که مهم‌ترین مخالف شاه در منطقه محسوب می‌شد. منازعات اعراب و اسرائیل که بار دیگر با شکست اعراب پایان یافت، موقعیت اسرائیل را در منطقه مستحکم کرد و تضعیف جبهه اعراب، به خصوص مصر به رهبری جمال عبدالناصر، را به دنبال داشت. در این میان حجم مبادلات بازرگانی ایران و اسرائیل افزایش یافت و میزان زیادی از نفت ایران به اسرائیل صادر شد. 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پایه‌های سلطنت پهلوی بر خون مردم فلسطین و شانه‌های مردم ایران بیشتر بخوانید »

نقش مهم فناوری‌های بومی در تأمین امنیت ملی

نقش مهم فناوری‌های بومی در تأمین امنیت ملی


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرتیپ «غلامرضا جلالی» رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس پیامی صادر کرد.

متن این پیام به شرح زیر است:

هفته دفاع مقدس یادآور روز‌هایی است که ملت ایران با دلاوری، شجاعت و استقامت در برابر تجاوز دشمن بعثی که توسط جبهه استکبار با بن دندان مسلح شده بود ایستاد و با اتحاد و همبستگی، از مرز و بوم، هویت، فرهنگ و ارزش‌های خود دفاع کرد.

این هفته فرصتی است تا یاد و خاطره‌ی تمامی شهدا، جانبازان، آزادگان و رزمندگان دلیر این مرز و بوم را گرامی بداریم که در سخت‌ترین شرایط و با دست‌های خالی، اما با قلبی سرشار از ایمان ندای پیر فرزانه انقلاب خمینی کبیر را لبیک گفتند تا دشمن متجاوز نتواند حتی یک وجب خاک ایران غصب کند.

دفاع مقدس نه‌تنها یک دوره هشت‌ساله از مقاومت و ایثار بود، بلکه باعث شد فرهنگ مقاومت و ایستادگی در برابر هرگونه ظلم و تجاوز برای ملت‌های آزاده جهان متبلور و نهادینه شود.

یکی از تجارب و دستاورد‌های مهم و راهبردی دفاع مقدس این آموزه بود که تولید و پاسداشت امنیت ملی جز از طریق اتکای به توان داخلی و محصولات و فناوری‌های بومی میسر نخواهد بود و هرنوع غفلت از توطئه دشمن نتیجه جز تولید ناامنی نخواهد شد.

این هفته، نمادی از مقاومت، ایستادگی و ایمان مردمی است که با تکیه بر ارزش‌های والای انسانی و اعتقادی، توانستند حماسه‌ای جاودان خلق کنند. حماسه‌ای که امتداد آن را در عملیات طوفان‌الاقصی و پس از آن وعده صادق، موازنه‌های قدرت در جهان را بر هم زد و شور و شعور جهانی را در میان آزادگان جهان علیه جبهه استکبار به راه انداخت.

ضمن گرامیداشت یاد و خاطره‌ی تمامی شهیدان، جانبازان، ایثارگران و خانواده‌های صبور و بزرگوار آنان، هفته دفاع مقدس را به همه هم‌میهنان عزیز تبریک می‌گویم و از خداوند منان آرزوی سربلندی، سلامتی و موفقیت برای ملت ایران دارم؛ هفته‌ای که در آن، نام ایران با افتخار و سربلندی بر تارک تاریخ جاودانه شد و فرهنگ مقاومت در قلب‌هایمان ریشه دواند.

انتهای پیام/ 200

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نقش مهم فناوری‌های بومی در تأمین امنیت ملی بیشتر بخوانید »

وضع اجتماعی، سیاسی و امنیتی صهیونیست‌ها نامناسب هست

وضع اجتماعی، سیاسی و امنیتی صهیونیست‌ها نامناسب است


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، برنامه تلویزیونی گفت‌وگوی ویژه خبری با حضور «حسین آجرلو» کارشناس مسائل بین‌الملل و «علیرضا مجیدی» کارشناس مسائل غرب آسیا، به بررسی موضوع استعفای نظامیان ارشد رژیم صهیونیستی پرداخت.

مشروح گفت‌وگو‌های این برنامه را در ادامه می‌خوانید:

سوال: آقای آجرلو راجع به این موج استعفا‌ها اگر ممکن هست توضیح بفرمایید که به چه عللی دارد اتفاق می‌افتد و چه پیامد‌هایی رامی‌تواند به دنبال داشته باشد؟

آجرلو: خوب واقعه هفتم اکتبر و عملیات طوفان الاقصی یک تحولی بود که ما آثار و پیامد‌های آن را هر روز داریم بیشتر حس می‌کنیم خوب بخشی از این تحولات ما شاهد این بودیم که ناشی از ضعف در حوزه‌های اطلاعاتی و امنیتی بود یعنی سرویس‌ها و نهاد‌هایی که درگیر در این حوزه بودند و بخش دیگری در حوزه نظامی و دفاعی رژیم صهیونیستی بود.

به همین علت با توجه به اینکه در ابتدای تحولات شاهد این بودیم که بسیاری از این نظامیان در معرض اتهام قرار داشتند بسیاری از این نیرو‌های امنیتی به علت قصور مشکلاتی داشتند و حتی اینکه بعد‌ها حتی پس از اینکه بعضی از این افراد قادر نبودند با فرماندهی سیاسی امنیتی و نظامی همکاری‌هایی داشته باشند و نتیجه این شد که در شرایط ابتدایی یعنی در فضایی که بالاخره رژیم دارای یک وضعیت جنگی قرار گرفت این استعفا را به نوعی طرفین به صلاح نمی‌دانستند ولی به تدریج که ما هر چقدر هم گذشتیم از واقعه هفتم اکتبر شاهد این بودیم که به تدریج اتفاقاتی افتاد شاهد استعفای متعددی بودیم ده‌ها استعفا در سطوح مختلف اتفاق افتاد و این تبعات خود مستقیم بحث عملیات طوفان لغو شد، اما یک‌سری هم تبعات غیرمستقیم بود.

برای مثال در بحث استعفایی که در نیروی پلیس دارد اتفاق می‌افتد یک شخصیت به نام بن گویر در انگلیس در راس وزارتخانه وزارت امنیت داخلی رژیم قرار گرفته این شخصیت افراطی هست و دارای تعارضات جدی با تقریباً بدنه سکولار صهیونیست هست و پلیس و نظامیان هم اکثراً با توجه به رویکرد‌هایی که از ابتدا وجود داشته بیشتر به جنایت سکولار مرتبط هستند به ویژه بعد از جدی شدن اعتراضات داخل رژیم صهیونیستی و دستور‌هایی که صادر شد برای سرکوب همین اعتراضات به ویژه آن راهپیمایی روز شنبه اتفاق می‌افتاد این مسئله با واکنش نیرو‌های پلیس و نیرو‌های انتظامی روبه رو شد در رژیم که اینها دستور برخورد آمد حتی ما استنکاف داشتیم از این دستور‌ها به متعدد این دستور را لغو می‌کردند ولی به تدریج این مسئله تبدیل شد به یک مسئله‌ای که ما شاهد این هستیم که مقامات ارشد پلیس هم دارند استعفا می‌کنند.

این را هم ما باید بگوییم به طور غیر مستقیم به هفتم اکتبر ربط دارد، زیرا که هفتم اکتبر و عملیات طوفان و الاقصی و این خسارتی که صهیونیست‌ها چه در سطح نظامی امنیتی و چه در سطح اجتماع خوردند در بحث سیاسی نمود و بروز زیادی داشت و باعث شد که جامعه صهیونیستی عملاً که در گذشته به یک دو قطبی رسیده بود آن دوقطبی سیاسی را تجربه می‌کرد وارد دو قطبی‌های اجتماعی شد و این دو قطبی‌های اجتماعی الان دارد بروز و ظهور می‌کند به طوری که حتی مقامات مسئول هم حاضر نیستند که برخی از سیاست‌هایی که مورد قبول شان نیست ادامه بدهند ما در مورد این دو قطبی‌ها را شاید اخبارش را خیلی شنیده باشیم.

حتی قبل از عملیات هفتم اکتبر بسیاری از نیرو‌های امنیتی حاضر به ورود به همکاری با نتانیاهو و کابینه جدید نبودند بعد عملیات هفتم اکتبر در شرایط جنگی وارد شدند به نوعی، چون بحث انسجام بعد از عملیات طوفان الاقصی اتفاق افتاد ولی به تدریج اینها باز شد یک اتفاق در این چند روز افتاده که این را تشدید کرده آن اتفاق چی بوده این بوده که الان عملاً جامعه صهیونیست به این نتیجه رسیده که آتش بس و آزاد سازی اسرا کاملاً در دسترس هست، اما رژیم صهیونیستی از نظر خود صهیونیست‌ها آنهایی که در رژیم صهیونیستی به اصطلاح زندگی می‌کنن این هست که نتانیاهو و بنگویر و اسموتریچ این جناح تندرو عملاً کابینه را به خاطر مکاسب سیاسی به گروگان گرفته و نتیجه آن این هست که عملاً هم باعث شده که اسرا کشته شوند و هم باعث شده که عملاً آتش بسی که می‌تواند ثبات اقتصادی، بحث‌های دیگر را به دست بیارود و یک مقدار فشار‌ها را بر روی رژیم صهیونیستی نکند عملاً قابل دسترس نبود.

سوال: یعنی می‌گویید که این ماجرای استعفا‌ها برای تحت فشار قرار دادن نتانیاهو بود؟

آجرلو: بله در جامعه صهیونیستی فشار برای استعفای نتانیاهو بسیار زیاد هست و الان نافرمانی‌های جدی دارد شکل می‌گیرد، موارد خیلی نادری در سیاست رژیم صهیونیستی شاهد هستیم نتانیاهو تاکید می‌کند ما محور فلادلفیا را ترک نخواهیم کرد از آن طرف و وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بیانیه می‌دهد و می‌گوید ما باید این محور تخلیه کنیم از آن طرف اپوزیسیون که بن گویر و آیزن کوت می‌آیند یک مصاحبه تلویزیونی می‌کنند و نتانیاهو را متهم می‌کنند که بازی‌های سیاسی می‌کند، عملاً رژیم صهیونیستی آن دو قطبی سیاسی، آن دوقطبی اجتماعی‌اش به یک تعارض دو طرفه تبدیل شده و این تعارض حتی در دل خود کابینه هم وجود دارد یعنی وزیر جنگی که الان مسئول حوزه نظامی رژیم هست علناً در مقابل نتانیاهو ایستاده و اینکه بسیاری از مباحثی که باید در اتاق‌ها حل و فصل شود در کابینه جنگی، در کابینه امنیتی، اما می‌بینیم اینها آشکار دارد بیان می‌شود دیگر به حدی رسیده که همدیگر را دارند اتهام می‌زنند.

یعنی دو عضو ارشد کابینه به ویژه کابینه امنیتی، چون رژیم صهیونیستی دوکابینه دارد کابینه آن کابین عادی هستش که امورات مختلف جامعه را انجام می‌دهد کابینه امنیتی که برای امور امنیتی هست ما می‌بینیم که در همان کابینه امنیتی شکاف به قدری هست و طرفین در موضوعات مختلف نمی‌توانند در آن اتاق کابینه مسائلشان را حل کنند در بیرون به وسیله بیانیه و سخنرانی و متهم کردن همدیگر با شدیدترین الفاظ دارند ادامه می‌دهند.

سوال: آقای مجیدی حالا وسط این ماجرا‌های اختلافات و دوقطبی‌هایی که آقای آجرلو اشاره کردند اینکه نتانیاهو متمرکز می‌شود روی کرانه باختری و به هر حال یک جبهه دیگری این سمت باز می‌کند علتش چیست که سعی می‌کنند به هرحال با بزرگ کردن این مناقشه همچنان آن را تحت تاثیر قرار بدهند و یا اهداف دیگری دارد دنبال می‌شود؟

مجیدی: ببینید حمله به کرانه باختری چند جهت دارد حالا روی قسمت آخرتان که آن را تحت تاثیر قرار بدهند خوب بله این بحث کمیته حقیقت‌یاب خیلی جدی هست اگر فرصت شود امشب می‌توانیم.

سوال: کمیته حقیقت یابی که می‌پردازد به این که چرا اینها نتوانستند متوجه بشوند که چنین عملیاتی بیخ گوششان بوده؟

مجیدی: بعد از جنگ؟ که پر از تجربه شده و باعث بازنشستگی سیاسی نخست وزیر وقت شده الان یک کمیته حقیقت یاب مردمی تشکیل شد سر لیست معارضه یعنی جناح اپوزیسیون که رژیم صهیونیستی آقای لاپید رفت در کمیته حقیقت‌یاب مردمی رفت گزارشی داد گفت ما جلسات بریفینگی که داشتیم از لحاظ امنیت تاریخ داده از آگوست پارسال تا الان که وارد سپتامبر شدیم ولی قریباً دوازده ماه پیش یعنی دو ماه مانده به عملیات هفت اکتبر طوفان الاقصی شروع می‌شود تا آخرین جلسه بیست سپتامبر هست یعنی چی؟

یعنی هفده روز مانده به عملیات طوفان الاقصی لاپید می‌گوید من یه کنفرانس عمومی برگزار کردم و الان قابل استناد هست، چون کنفرانس عمومی بوده و اطلاعاتش ثبت شده که هشدار‌هایی نهاد امنیتی داده بودند ولی آن قدر نتانیاهو آن موقع سر بحث اصلاحات غزه آن بحث سیاست داخلی که بحث دیگری هست تمرکز داشت که هیچ دستوری متناسب با هشدار‌ها نداد و آن اتفاق افتاد اگر این کمیته حقیقت‌یاب تشکیل شود بعد از جنگ قبل از یک دستاورد جدی که بتواند ضامن بقای نتانیاهو باشد به آینده سیاسی نتانیاهو آسیب اساسی می‌زند از این منظر احتیاج دارد به ادامه بحران تا آن کمیته حقیقت‌یاب تشکیل نشود یک بخشی غزه هست و بخشی کرانه هست، اما حمله به کرانه باختری فقط این علت را ندارد هرچند این علت، علت بسیار مهمی هست، اما قاعدتاً تک علتی نیست.

سوال: علل دیگرش چیست؟

مجیدی: بحث مذهب نگاه مذهبی هایشان که آن برایشان مقدس هست یهودیه و سامریه قابل قیاس با غزه نیست شما ببینید دولت نتانیاهو وقتی تشکیل شد دولت اخیرش، وقتی تشکیل شد یک اطلاعیه‌ای داد دوازده بند داشت ماموریت دولت خودش یک بندش اصلاً اضافه کرد که ما می‌خواهیم حالا آن تعبیر همان یهودیه سامریه را به کار برد ولی می‌خواهیم کرانه باختری را یک منطقه کاملا یهودی می‌دانیم اولین بار در بیانیه ماموریت دولت آورد بعداً هم این را کنست عنوان یک طرح برد ما جالب هست همین تقریباً یک ماه و خورده‌ای پیش نیویورک تایمز یک گزارشی تهیه کرد گفت نگاه کنید دولت نتانیاهو داشت طرح الحاق و با قاطعیت پیش می‌آورد الحاق کرانه باختری به سرزمین‌های اشغال به صورت کامل و از بین بردن دولت خود گردان فلسطین نیویورک تایمز این گزارش را کارکرد آقای اسموتریچ جواب داد وزیر مالی وزیر اقتصادشان جواب داد گفت این چیز پنهانی نیست همه می‌دانند ما این را دنبال می‌کنیم، اما از لحاظ سیاسی علت اصلی اش هست.

سه جهت سیاسی اش را تیتر وار می‌گویم، جناح حاکم مشخصاً حزبی که نمایندگی اش را صهیونیسم مذهبی دارد یعنی همین اسمتوریچ که بن گویر هم با اینها ائتلاف کرد این حزب پایگاه رأیش شهرک‌های یهودی‌نشین در داخل کرانه باختری هست شهرک‌سازی که شده اصلی‌ترین پایگاه رأیش آنجاست هر چه قدر این جمعیت را بتوانند گسترش بدهند در رقابت‌های داخلی رژیم صهیونیستی.

دومین نکته این هست یکی از آسیب‌های جدی‌ای که آقای نتانیاهو دارد رقبای خودش در خود جناح راست هست نه جناح میانه و جناح چپ هست شاخص‌ترین رهبران راست مخالف نتانیاهو مثلا شاکید اینها هم هستند ولی سه ضلع اصلی هستند، وقتی تمام راست‌ها حامی الحاق کرانه به رژیم صهیونیستی هستند الحاق رسمی اش و وقتی نتانیاهو بیاید این این کار را انجام بدهد هم بدنه رأی آنها می‌آید به سمت حزب لیکود حزب تحت رهبری نتانیاهو هم نکته مهم‌تر این هست که خود این رقبا مجبور می‌شوند سطحی از مماشات را با نتانیاهو داشته باشند که یک نمونه‌اش گفته می‌شود شاید حزب امید نو احتمالاً ممکن هست به عنوان یک ایده‌ای که حتی اگر انتخابات بعدی باشد حاضر به ائتلاف با نتانیاهو شود منوط به شرایطی که بتواند نتانیاهو نخست‌وزیری اش را تمدید کند.

مسئله سوم آخرین حرف که می‌خواهم اینجا بزنم ما در تحلیل پیامد‌های طوفان الاقصی بحثی داریم که در بحث‌های تخصصی مطرح می‌شود آیا درست هست جناح راست در رژیم صهیونیستی میزان آرایش در مقابل جناح میانه کمتر شده طبق نظرسنجی‌ها، اما گفتمان کلان سیاسی سرزمین‌های اشغالی میل کرده به سمت راست گرایی، برای اولین بار بحث اخراج نماینده از کنست مطرح شده هست، برای اولین بار رسماً طرح دو دولتی تصویب شد که باید رد شود اینها قبلاً سابقه نداشت صحنه کلان وقتی به سمت راست‌گرایی برود امتدادش اینها امیدوارند در ایام انتخابات جناح راست دوباره آرای آن بالاتر برود بعد جنگ در کرانه راست‌گرایی را تشدید می‌کند از جنگ در غزه.

اما در کنار همه این‌ها آقای نتانیاهو نیم نگاهی به انتخابات آمریکا دارد، یکی از فرق‌های ترامپ با کمپین بایدن و هریس سر بحث معامله قرن هست که ترامپ دنبال می‌کرد، معامله قرن یک طرح خیلی خطرناک هست که بایدن دنبال نمی‌کرد، بایدن امروز بعد از عملیات کرانه یک خورده موضع انتقادی نسبت به نتانیاهو گرفته هست هر چند غیرموثر هست.

معامله قرن یکی از وجوه مهم آن تفکیک کرانه باختری به چهار منطقه مجزاست و اینها مقدمه این عملیات می‌تواند برای این باشد که بعدا کرانه واقعا تجزیه کنند و چنین چیزی محتمل هست.

یکی از عللی که چرا نتانیاهو این قدر روی فلادلفیا تاکید دارد، اساسا روی کرانه‌ای مطرح می‌کنند، سلاح سبک و سلاح نیمه سنگین دیده شده، دیشب آقای کلانی مقدم به این موضوع اشاره داشتند، کرانه که از فلادلفیا قاچاق نشده هست، از اردن، تنها مرزش اردن هست، اگر قرار باشد واقعا نتانیاهو عملیات کرانه جدی پیش ببرد احتمالا طبق معامله قرن هست، مرز اردن و کرانه را تصرف خواهد کرد کامل، اساسا روی شهرک سازی هایش عمده آنجاست، آن جا می‌شود منطقه سی که بحث تخصصی خودش را دارد و منطقه سی بیشترین پتانسیل دارد که رسما ملحق کنند به خاک خودشان و مرز اردن را بگیرد و دو تا پل بکشد که آن جور بیشتر کنترل کند.

سوال: نتانیاهو در این شرایط قرار گرفته هست که انگار در کوچه بن بستی هست که راه دررویی ندارد و این آدم با این اقتضائات و شرایط دست به ماجراجویی‌های جدیدی بزند، آیا این ماجراجویی‌ها صحبت می‌شود شبیه آن چیزی هست که آقای مجیدی صحبت می‌کنند راجع به مرز اردن یا چیزی فراتر باشد؟

آجرلو: آن بحث‌های کلانی هست که جریان‌های تندرو داخل رژیم صهیونیستی به دنبال آن هستند، که نماینده آشکار هست و کل بدنه رژیم صهیونیستی به دنبال آن هستند و اگر موافقت نمی‌کنند به علت اقتضائات بیرونی شان هست و آن عده که مخالفت ضمنی می‌کند آن اهداف را پیگیری می‌کند.

اما در بعد امنیتی، بعد از عملیات طوفان الاقصی چند تا اتفاق جدیدی افتاده هست، اول این که طوفان الاقصی پیشروی در ژئوپلیتیک سرزمین‌های ۱۹۴۸ بود و بعد از آن درگیری‌ها و گسترده شدن درگیری‌ها در ژئوپلیتیک کل منطقه بود، درگیری داشتیم از جنوب در دریای سرخ تا شمال سرزمین‌های اشغالی در لبنان و حتی جبهه عراق و حتی در نهایت عملیات وعده صادق که این گستردگی عملیات، که رژیم صهیونیستی وارد ورطه عجیبی شده بود که عملا بازدارندگیش از بین رفته و تحولات متحدینش سر جریان غزه با آن برخورد‌ها یک خورده جدی‌تر شده بود، اقدام موثر نمی‌کردند ولی تحت فشار قرار می‌دادند و مسئله سوم این بود که عملا رژیم صهیونیستی تبدیل شده هست به بازیگری که ضربه پذیر هست.

این‌جا نتانیاهو برآوردی کرد مخصوصا بعد از سفرش به ایالات متحده آمریکا، در آن سفر به آمریکا نتانیاهو دید در واشنگتن هیچ اجماع و هیچ اتفاقی تا انتخابات نخواهد افتاد، نه فشاری خواهد بود و نه موانعی و حتی تشویقی و عملا یک دولت مستعجل آمریکا و به شدت دنبال انتخابات هستند و درگیری‌های سیاسی هستند و در این زمان فرصت برای اقدامات ماجراجویانه افزایش پیدا می‌کند چرا که، چون هم هریس رئیس جمهور شود با توجه به رویکردش قطعا به دنبال این هست که باتوجه به جبهه‌ای که در شرق آسیا در دریای چین و هم جبهه اوکراین احتمالا به سمت کاهش تنش در منطقه غرب آسیا پیش خواهد رفت.

آقای ترامپ هم صراحتا اعلام کرد هیچ جنگی نباید باشد، نه اوکراین و نه فلسطین و باید جنگ‌ها خاتمه شود.

در این دو سه ماه اخیر بهترین فرصتی هست که نتانیاهو بتواند در بسیاری از مسائل کلان قضیه فلسطین اقدامی انجام دهند، نه دیگر کسی دو دولتی را دنبال می‌کند به خاطر وضعیت واشنگتن، نه کسی تحولات در واشنگتن پیگیری می‌کند و نه این که فشاری بیاورد.

بعد از این بتواند دستاورد‌های راهبردی به دست بیاورد در این بالابردن سطح تنش و بعد هم با این دستاورد‌ها با نشستن یک هریس یا ترامپ بتواند برگه‌های برنده خودش را به دست بیاورد.

از طرفی در صحنه داخلی هم بتواند با دستاوردسازی‌هایی خودش را به عنوان یک رهبر که توانسته هست بعد از شکست هفتم اکتبر دستاورد کلانی به دست بیاورد اقدام کند.

نتیجه چه شد، این بود که نوعی اسکلیشن انجام داد و افزایش تنش شدید اقدام کرد، در چهار نقطه عملیات ترور برنامه ریزی کرد، در ضاحیه آقای فواد شکر و در تهران آقای شهید اسماعیل هنیه و دو مکان دیگر در عراق و در سودان دو تا اقدام دیگری انجام داد و به شدت فضا را پر تنش کرد.

حتی تلاش کرد که با لبنان وارد یک جنگ جدید شود، درکرانه باختری، کرانه باختری به شدت آن درگیری‌ها را افزایش داد، این جا به چندتا چالش خورد، اولا این که وقتی با این افزایش تنش روبه رو شد، ایران را یک بازیگری دید که به دنبال این هست که این واکنش رژیم صهیونیستی بی جواب نگذارد، به همین علت دید نه، در این نقطه عدم قطعیت بالاست، شروع کرد از طریق واسطه‌ها و بحث‌های مختلفی سطح تنش را مدیریت کردند، دید در این حوزه نمی‌تواند واکنشی انجام دهد، چون واکنش ایران قطعی هست، در جنوب و جبهه لبنان اقدامات حزب الله و این اقداماتی که حزب الله انجام داد و به نوعی سطح آتش باری را افزایش داد یعنی مناطقی که درگیری بود به نوعی افزایش داد و عملیات اربعین که ضربه موثری هم به بخش‌های امنیتی خورد، نشان داد که آن جا عدم قطعیت موفقیت برای رژیم صهیونیستی بالاست.

سوال: به دلیل همین آمده هست سمت کرانه باختری؟

آجرلو: در دسترس‌ترین مکان کرانه باختری هست و این را در حوزه راهبردی پیش می‌برد و در حوزه داخلی همان اتفاقاتی که اتفاق می‌افتد علی خصوص در شهرک نشین‌ها که پایه کابینه فعلی شهرک نشین‌ها هستند که از سال ۱۹۶۷ مستقر هستند و در بیت المقدس مستقر هستند و آن طرح را پیش می‌برد و با رها کردن آن بخش از مخالفین خودش در داخل و همچنین پیوستن به جامعه هواداری خودش و دستاوردسازی و جامعه هواداری خودش در شهرک نشین‌ها و از سوی دیگر آنها صهیونیست‌ها به خوبی می‌دانند در هر شرایط حمایت ایالات متحده آمریکا را خواهند داشت و اگر دستاورد مطلوبی به دست می‌آورد در مذاکرات آتی که موضع سازش مجددا مطرح می‌شود می‌تواند از این برگه‌ها استفاده می‌کند و وارد این فضا شده هست.

سوال: آقای سیمیاری کارشناس مسائل بین الملل روی خط ارتباطی هستند، شما نظرتان چیست و فکر می‌کنید که نتانیاهو با این دستاوردسازی‌هایی که اشاره کردند به دنبال این دستاوردسازی‌ها چقدر می‌تواند خودش را از این مهلکه نجات دهد؟

سیمیاری: نتانیاهو از نگاه امنیتی در دو بعد متفاوت شکست خورده هست، در بعد سیاسی اجتماعی در یک پنج ضلعی شکست خورده هست، اول رژیم صهیونیستی گفته بود که حیات را در غزه از بین ببرد، اما وضعیت در غزه در شرایطی قرار داردکه بعضی از وقت‌ها یکی از اسرای فلسطینی که آزاد می‌شود آن جا جشن برگزار می‌شود و وضعیت نرمال هست در غزه، یا رژیم صهیونیستی در دومین نقطه دنبال این بود جریان تردد فقط از شمال به جنوب باشد، اما امروز شاهدیم که مردم دوباره در جنوب به منازل خودشان برگشتند، یعنی مناطقی رژیم صهیونیستی به دنبال این بود که هیچ حیاتی وجود نداشته باشد دوباره رشد اجتماعی می‌کند.

نکته سوم این بود که آمریکا این بود که آینده غزه بدون یحیی سنوار و محمد زید خواهد بود، اما امروز تصمیم ساز اصلی در صحنه سیاسی و نظامی در غزه این عزیزان هستند، یا در مورد چهارم شما می‌بینید که رژیم صهیونیستی گمان می‌کرد که می‌تواند به یک انسجام داخلی رسیده هست و فشار بیرونی را از روی خودش کم کند، اما امروز شاهدیم که شکاف‌های عمیق سیاسی به پشت خانه نتانیاهو رسیده هست و همزمان در بیرون هم افزایش فشار دوباره روی رژیم صهیونیستی هست.

نکته پنجم و زاویه پنجم این هست که رژیم صهیونیستی به دنبال این بود که نقاط کمک کننده فلسطینی خنثی کند ولی امروز یمن در بالاترین سطح آمادگی قراردارد و کلا مسیر‌های ترددی و کریدوری رژیم صهیونیستی را بسته هست، این بعد سیاسی اجتماعی هست و از نظر امنیتی اصلا وضعیت مناسبی برای رژیم صهیونیستی نیست.

رژیم صهیونیستی به دنبال این بود که بعد از عملیات طوفان الاقصی جبهه مقاومت وارد یک جنگ گسترده شود تا سطح و سطوح و نیرو‌های مقاومت همزمان با همدیگر تضعیف شوند، اما امروز شاهدیم که در جبهه شمالی، حزب الله لبنان، توسعه کمی و کیفی پیدا کرده هست و عملیات مهندسی مهمی، چون اربعین را اجرا می‌کند، که به رژیم صهیونیستی رو دست می‌زند و کار به جایی می‌رسد که سید حسن نصرالله سید عزیز مقاومت به مقامات رژیم صهیونیستی این گونه می‌خورد که اگر شکست خوردید شکست تان را بپذیرید و اگر ما پیروز شدیم به جامعه جهانی اعلام کنید.

سوال: در حد سی ثانیه شما فکر می‌کنید این راهبرد دستاوردسازی نتانیاهو نهایتا به ثمر خواهد نشست یا خیر؟

سیمیاری: نه، رژیم صهیونیستی از نظر راهبردی اگر در یک وضع موثری قرار داشت امروز شاهد این نبود که رژیم صهیونیستی به سمت استراتژی ترور برگردد که به مسئولین اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی فشار می‌آورد که ترور‌ها را دوباره شروع کنند، اما به علت این که سیستم امنیتی رژیم صهیونیستی دچار گنگی شده هست که فرمانده ارتش به زودی استعفا می‌دهد و شبکه مالی در ترکیه زیر ضرب می‌رود این نشان دهنده این هست که اینها از نظر داخلی و هم از نظر بعد خارجی در وضعیتی نیستند که بتوانند خودشان را بهینه سازی کرده و بتوانند به نقطه قبل شان برگردند.

سوال: جمع بندی شما و این که پیش بینی تان از آینده این مناقشه چیست بفرمایید؟

مجیدی: در مورد آینده مناقشه واقعیت این هست یکی از پارامتر‌های مهمی که باید ببینیم میزان تاب آوری ساکنین سرزمین‌های اشغالی هست و به تعبیر دیگر جامعه داخلی رژیم صهیونیستی هست. در شرایط جنگی، چون فکر می‌کنم یک بخش مهمی از تحلیل‌ها وابسته به این هست که نتانیاهو در برابر فشار‌های داخلی چگونه عمل می‌کند.

این پارامتر مهمی هست که مفصل باید صحبت کرد، اما مقاومت از دو ویژگی خوب برخوردار هست، یکی آن کانون‌های اصلی مقاومت نظامی دارم می‌گویم، کانون‌های اصلی آن قدر تکثیر شده هست که قابل نابودی نیست.

نابود نمی‌شود، ممکن هست تضعیف شود ولی نابود نمی‌شود، وقتی سی ان ان می‌گوید هفت یا هشت گردان مانده هست، وقتی شبکه کان سیزده دیروز شبکه سیزده رژیم صهیونیستی گزارش دیده هست که سه هزار نیروی جدید فقط در شمال حماس توانسته جذب کند، سه هزار نیروی جدید این نشان دهنده این هست که حذف و نابود نمی‌شود، مهم‌ترین نکته مقاومت برای طرف مقابل عدم اطمینان ایجاد می‌کند، تلفات زیاد می‌دهد ولی عدم اطمینان ایجاد می‌کند و با توجه به این دو نکته بحث تاب آوری رژیم صهیونیستی جامعه داخلی اش می‌گویم، باید ببینیم چگونه عمل می‌کند.

سوال: شما فکر می‌کنید که تاب آوری اش بالاست با توجه به اعتراضات داخلی رژیم صهیونیستی؟

مجیدی: من تصور می‌کنم حداکثر مدت تنش که بخواهد ادامه پیدا کند شش ماه آینده هست، اما چگونگی پایان تنش مهمتر از میزان ادامه تنش هست.

سوال: این پایان تنش مساوی هست با در اصل پایان حیات سیاسی آقای نتانیاهو؟

مجیدی: نتانیاهو تلاش می‌کند در این فاصله به دستاورد‌هایی برسد مثل ترور شهید هنیه، دستاورد‌هایی برسد که به عنوان دستاورد‌های عملیاتش بعدا بتواند لیست کند و آنها آیا می‌تواند برای او آبرو بخرد، خیلی چالش هست، ولی بخواهم صفر و یک جواب بدهم، بعید می‌دانم و بازنشسته می‌شود.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

وضع اجتماعی، سیاسی و امنیتی صهیونیست‌ها نامناسب است بیشتر بخوانید »