فاطمیون

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس



محمدحسین وقتی می‌رفت، خیلی خوشحال بود؛ به قول خودمان خاکی بود. با همه رفیق می شد. در فامیل و محله، کسی نبود که ازش ناراحت شود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – تیپ فاطمیون که بعدها به لشکر تبدیل شد، متشکل از نیروهای داوطلب بود که همزمان با نبردهای داخلی در سوریه، عازم این کشور شدند. این لشکر متشکل از «داوطلبان» افغانستانی است که به عشق پاسداری از حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها عازم دمشق شدند. این گروه در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ شمسی با ۲۲ نفر در منطقه زینبیه سوریه حاضر شد و اعلام موجودیت کرده و امروز با نام لشکر فاطمیون شناخته می‌شود. بنیانگذار این گروه علیرضا توسلی ملقب به ابوحامد بود که در ۹ اسفند سال ۱۳۹۳ در منطقه تل قرین در نزدیکی مرزهای فلسطین همراه با معاونش رضا بخشی (فاتح) توسط موشکی که از هواپیمای بدون سرنشین اسرائیلی شلیک شد، به شهادت رسیدند.

قسمت اول گفتگو را اینجا بخوانید؛

افغان‌ها اگر عاشورا بودند پشت امام را خالی نمی‌کردند

خون شهیدان ابوحامد و فاتح، جان دوباره‌ای به این لشکر داد به نحوی که مجاهدان و جوانان افغان از سرتاسر دنیا، خصوصا از شهرها و روستاهای ایران، تمام تلاششان را می‌کردند تا به سوریه بروند. شجاعت و جنگ‌آوری این مبارزان در نبرد سوریه بی‌بدیل بود. مشرق افتخار دارد در سال ۱۴۰۱ نیز گفتگو با خانواده شهدای مدافع حرم، خصوصا شهدای فاطمیون را ادامه دهد تا این سرشناسان در آسمان و گمنامان در زمین را بیشتر به نسل جوان بشناساند. دوست خوبمان ابوابراهیم در اصفهان، با خانواده شهید محمدحسین محسنی گفتگویی ترتیب داده است که متن آن را بی کم و کاست در چند قسمت،‌ تقدیم می‌کنیم.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: از آخرین اعزامشان بگویید، آخرین باری که رفتند به سوریه.

پدر شهید: آخرین اعزامش برج ۷ یا ۶ سال ۹۵ بود. رفتنش زمین تا آسمان فرق می کرد. همه چیزش فرق داشت. قدرت خدا پدر و مادر یک گواهی هایی برای دلشان صادر می کند… یک طور دیگر بود.

**: چطور بود؟ یک مقدار توضیح می دهید؟

پدر شهید: همه چیزش فرق می کرد دیگر؛ سری آخر با همه خداحافظی کرد، حتی یک عمویش تهران است و کارگاه دارد؛ با پسرهایش آنجا در کارگاه کار می کنند؛ الان هم آنجا هستند؛ اگر می رفت تهران،‌ اول می رفت کارگاه عمویش به عمویش و به پسرهای عمویش سر می زد بعد می آمد اصفهان. عمویش می گفت: آن سر شب بود، برای نماز گفت مرا زود بیدار کنید؛ برای اینکه خواب نمانم. بلند بشوم که می خواهم جایی بروم و کار دارم. گفتم کجا می روی؟ گفت می روم جایی کار دارم. گفت دوباره می خواهی اعزام شوی؟ خندید و خوابید. گفت صبح صدایش زدیم و بلند شدیم، گفت ساعت چند است؟ ساعت دور و بر ۶ بود. سریع بلند شد؛ عجله ای نماز خواند و گفت من می روم یک خرده دیرم شده. همیشه هم خداحافظی می کرد، می خندید می رفت. گفت این سری که دوباره رفت، تا چهار راه، تا آن ته رفت و دوباره برگشت. برگشت گردن عمویش را بغل کرد و گفت عموجان! حلال کن ما را دیگر، اگر ندیدیم همدیگر را.

این سری آخرش بود. بعدش زنگ زد برای ما. آخرهای برج ۸ بود، با علی آقا و آبجی‌اش می رفتیم طرف باغ رضوان؛ یک مقدار پیاده روی داشت تا خط اتوبوس. می رفتیم طرف خط که گوشی زنگ خورد. نگاه کردیم دیدیم حسین آقاست. سلام علیک کرد و گفت بابا! هماهنگ کردیم ان‌شاالله می آوریمتان حرم بی بی زینب. گفتم بابا، خودت هم هستی؟ گفت ان‌شاالله، من هستم، آره آره من هستم. دیگر سوار ماشین شدیم. درست آنتن نبود؛ باغ رضوان که رفتیم و رسیدیم می‌خواستیم دوباره صحبت کنیم؛ دیگه هر چه زنگ زدم، تلفن نگرفت. فقط پیامک داد به من، بابا جان یک کت و شلوار قشنگ جور کنی ان‌شاالله بیایید اینجا با هم باشیم. این آخری پیامش بود.

**: شما را دعوت کرد بروید سوریه؟

پدر شهید: بله.

**: رفتید حرم بی بی زینب زیارت؟

پدر شهید: بله.

**: آنجا دیدینش؟

پدر شهید: نه دیگر؛ من دو سال بعدش رفتم.

**: یعنی اینکه شما را دعوت کرد دو سال بعدش رفتید سوریه، چرا این همه طول کشید؟

پدر شهید: خب اینها من را دو سال بعد دعوت کردند.

**: این آخرین صحبتی بود که با شهید داشتید و تلفنی بود؟

پدر شهید: بله.

**: از نحوه شهادت محمد حسین چیزی می دانید؟

پدر شهید: بله، تک تیرانداز زده بودش؛ فقط یک گلوله به گردنش زده بودند.

**: فقط همین بوده؟

پدر شهید: بله.

**: ما درباره شهید محمدحسین محسنی یکسری در گلزار شهدای اصفهان صحبت می کردیم. یکی از رزمندگان فاطمیون آمده بود و می گفت محمدحسین محسنی آن روزهای آخری که نزدیک به شهادتش بود خیلی فرق کرده بود؛ رفتارش متفاوت شده بود. خود آنها می گفتند؛ از جمله اینکه بیدار می شد و نماز شبش را می خواند. نزدیک به شهادتش که می شود رفتارشان فرق می کرد؛ نمازش سر وقت شده بود؛ نماز شب می خواند؛ بچه ها را هم بیدار می کرد. از این ویژگی‌اش چیزی می دانید یا کسی چیزی گفته است؟

پدر شهید: بله، من برای رفتنش سوریه که راضی شدم، باهاش صحبت کردم گفتم بابا جان می روی برای سوریه، آنجا حساب و کتابی دارد، حواست را جمع کن، حالا انسان است. بچه نمازخوانی بود، با خدا بود، همیشه از بچگی در هیئت های ایرانی و افغانستانی، در همه هیئت ها می رفت؛ گفتم بعضی وقت ها انسان است ما هم بعضی وقت ها صبح خواب می مانیم، شاید نماز صبح قضا شود ، گفتم بابا جان! واقعا تلاش کن نمازت قضا نشود. همیشه بعد از آنکه صحبت می کردیم زنگ می زد اول از همه می گفتم بابا جان نمازت قضا نشود؛ می گفت نه بابا جان، خیالت راحت باشد. حتی خدا رحمت کند با شهید ابراهیم هم بود.

**: شهید مصطفی صدرزاده را می گویید؟

پدر شهید: بله، با این هم یکی دو بار اعزام شدند از تهران. وقتی باهاش صحبت می کردیم، متوجه شدیم.

**: با شهید سید ابراهیم صحبت می‌کردید؟

پدر شهید: بله، دوباره بهش می گفتم، کارهایت درست است؟ می گفت بله، خیالت جمع باشد، حسین آقا… ماشالله از نظر قد و هیکل درشت بود، گفت نه بابا مگه بچه است، الحمدلله اینجا شاید در بسیج و اینها دیده اید، حواستان یک مقدار جمع باشد. همیشه هم خدا رحمتش کند می گفت باشد چشم. حتی یکسری از سوریه زنگ زد باهاش صحبت کردیم، گفت این محمدحسین را آقای محسنی نمی شود کنترلش کنم! گفت ما آمدیم در خط، این را گذاشته بودم برای یک کار کم‌خطر. با ماشین مهمات آمده بود به خط. یکهو دیدم حسین آقا جلویمان سبز شده، گفتم باشد طوری نیست، من چیزی نمی گویم اما یک خرده مواظب خودت باش. خدا رحمتش کند همیشه می گفت چشم.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: خبر شهادت شهید را کی به شما داد؟ چطور به شما اطلاع دادند؟

پدر شهید: والا حقیقتش چند روزی کارخانه بودم. یک طور دیگر شده بودم؛ سرکار می رفتم صاحب کارمان می گفت محسنی! چته چطور شدی، مریضی؟ می گفتم نه، یک طوری هستم؛ چون زنگ نمی زد، هر چه زنگ می زدم و پیام می دادم جواب نمی داد. نگرانی خودم را زیاد بروز نمی‌دادم که چرا اینطوری می‌کند. بعدش به سعید مسافر زنگ زدم و گفتم محمدحسین را می‌شناسید؟ گفت آره، اتفاقا می شناسمش. شما؟ گفتم من پدرش هستم. گفت باشد چشم، پرس و جو می کنم خبرش را به شما می دهم. دیگر دو سه روز طول نکشید که تماس گرفت و گفت بله، یکی از دوستانش در منطقه جنگی حلب هست. گفت همه فرار کرده‌اند و درگیری بوده، دیگر محمدحسین را ندیده‌ایم، فقط برایش دعا کنید. فردایش بود که خبردار شدم محمدحسین شهید شده.

**: کی بهتان خبر داد؟

پدر شهید: همین سید مسافر دوباره زنگ زد و خبر را داد.

**: چی گفت؟

پدر شهید: اول گفت آقای محسنی! محمدحسین زخمی شده. گفتم کجا هست؟ گفت درون سوریه هست، دعا کنید برایش ان‌شاالله خوب می‌شود. از همه چی اطلاع داشت. گفتم چی شده؟ گفت یک گلوله خورده توی گردنش. گفتم زنده است؟ گفت دعا کنید، فقط دعا کنید…

**: نگفت شهید شده؟

پدر شهید: چرا، بعدش گفت. دیگر همه خانواده خبردار شدیم.

**: از دفعه اولی که پیکر شهید را دیدید برایمان بگویید.

پدر شهید: اولین بار پیکر را به خانه آوردند. تابوت شهید را در حیاط خانه گذاشتند. خدا رحمتش کند یکسری در همین حرم بی بی زینب (زینبیه اصفهان) جلسه گرفتند؛ از استاندار و شهردار و مسئولان پاسگاه منطقه زینبیه آمده بودند و درباره بچه های فاطمیون صحبت می‌کردند. خدا رحمت کند کربلایی حسین گفت چقدر طول می‌دهید؟ شهدای افغانی را که می آورند می برند بیرون خاک می کنند، چرا اینها را مثل شهدای ایرانی ما تشیع نمی کنید؟!

**: این را در مورد شهید محسنی گفته بود؟

پدر شهید: بله، آقا سعید مداح است و گاهی در حیاطمان می آید و روضه می‌خواند. گفت خدا رحمت کند این شهید ما را. اول ایراد گرفت و با شهامت گفت باید شهدای فاطمیون را هم در همین جا تشییع و خاکسپاری کنیم. محمدحسین اولین شهید هم بود که در منطقه زینبیه تشییع می‌شد.

**: پیکر شهید را اول آوردند خانه‌تان؟ دیدید پیکرش را کامل؟ سالم بود؟

پدر شهید: در خانه نگذاشتند، به خاطر دخترها و خواهرها نگذاشتند تابوت را باز کنیم. در گلزار شهدا، پیکر محمدحسین را دیدم.

**: در موقع خاکسپاری؟

پدر شهید: بله.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: از مراسمات شهید برایمان بگویید.

پدر شهید: بعد از خاکسپاری همیشه شب های جمعه هیئت داشتیم. یک دوست هست به نام حمید رمضانی از برادران ایرانی ما هست. می روند تهران و همه جا گشته بودند؛ عاشق این بود که برود سوریه؛ با محمدحسین دوست شده بود؛ حتی فکر کنم مشهد هم رفته بودند با هم؛ همه جا با هم بودند. دیگه گفته اینجا نمی شود، فقط یکسری می آمد خانه ما، از سر کار آمدند، حسین هم بود، با دوستش رمضانی آمدند؛ گفت حاج آقا باید بروی زبان افغانی یاد بگیری، تا بتوانی به سوریه بروی. خندید و گفت باشد. بعدش رفتند. حاج آقا رمضانی هم رفت سوریه. البته مهندس برای جنگ نرفته بود، برای بازسازی مسجدها و خانه‌ها رفت.

**: در خدمت برادر شهید محمدحسین محسنی هستیم، لطف می کنید اول خودتان را معرفی کنید؟

برادر شهید: من علی، برادر شهید محسنی هستم.

**: نمی خواهیم زیاد اذیتتان کنیم؛ چون پدر هستند، یک مقدار پسرها رودربایستی دارند و صحبت خاصی را با پدرشان نمی کنند. اما شاید آن اتفاقاتی که در روز می افتد را راحت‌تر به برادرشان بگویند. می خواستم در مورد شهید محمدحسین محسنی چند دقیقه ای خودتان هر چه صلاح می دانید صحبت کنید و در آخر هم یک خاطره ای که خودتان دوست دارید، برایمان بگویید.

برادر شهید: اینکه هر بار می رفتند برای سوریه، رفتار و کردارشان را ما حس می کردیم. خودش هم می گفت که من آنجا دوست های خیلی خوبی دارم، نمازم آنجا قضا نمیشود، با ابوعلی، سید ابراهیم، سید مصطفی دوست بود.

**: اینجا چطور بودند؟ رفتارش با شما اینجا چطور بود؟ با هم رفیق بودید؟

برادر شهید: خیلی خوشحال بود، به قول خودمان خاکی بود. با همه رفیق می شد. در فامیل و محله، کسی نبود که ازش ناراحت شود.

**: یک خاطره ای که ازش یادتان است یا توصیه ای که به شما می گفتند را برای ما هم بگویید؟ چه توصیه ای به شما می کردند؟ دفعه آخری که رفتند صحبتی کردند؟

برادر شهید: نه؛ موقعی که رفتند، من کوچک بودم، ۱۴ سالَم بود.

**: خداحافظی نکردند باهاتون؟

برادر شهید: خداحافظی کردند مثل همیشه، با من زیاد حرف نزد ولی عمویم که می گفت با آنها دیگه خداحافظی مفصل کرده بود.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: خیلی ممنون. لطفا به حاج آقا (پدربزرگ شهید) بگویید چند کلمه راجع به شهید محسنی صحبت می‌کنند؟ فقط چند کلمه؛ هر چی خودشان می خواهند.

پدر شهید: بابایم فقط گوش هایش سنگین است، بابا جان درباره حسین آقا صحبت می کنی؟

بابا جان: نمی توانم.

**: در حد دو سه کلمه نمی توانید صحبت کنید؟

باباجان: نه، نمی توانم…

**: ببخشید ما بهتان زحمت دادیم…

*ادامه دارد

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس بیشتر بخوانید »

رزمندگان «لشکر زینبیون» مرد میدان‌های سخت نبرد با داعش

رزمندگان «لشکر زینبیون» مرد میدان‌های سخت نبرد با داعش


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: «لشکر زینبیون» یک گروه شبه نظامی طرفدار دولت در جنگ داخلی سوریه است که از شیعیان پاکستانی تشکیل شده است. بیشتر این افراد شیعیان هزاره افغان هستند که به عنوان آوارگان جنگی در پاکستان زندگی می‌کردند.

اما «لشکر زینبیون» چرا و چگونه ایجاد شد؟ پاسخ این سوال در ظهور و بروز گروه تروریستی تکفیری «داعش» در سوریه و در خطر قرار گرفتن حرم حضرت زینب (س) بود. در این شرایط بود که طلاب و جوانان پاکستانی به منظور دفاع از حرم حضرت زینب (س) تصمیم گرفتند تا به سوریه بروند. این در حالی بود که به علت حساسیت‌ها و تمرکز سرویس اطلاعاتی پاکستان بر روی شیعیان، این امکان به راحتی برای آن‌ها فراهم نبود.

در همین وضعیت و شرایط بود که عده‌ای از جوان پاکستانی که در ایران حضور داشتند تصمیم به این اقدام گرفتند و در زمستان سال ۱۳۹۲ اجتماعی را در تهران برپا کردند که در آنجا هسته اولیه ۲۴ نفره‌ای شکل گرفت. این جوانان در آن اجتماع، آمادگی خود را برای مقابله با تکفیری‌ها اعلام کرده و نام «زینبیون» را برای گروه خود انتخاب کردند.

پس از انتخاب نام «زینبیون» در اواخر سال ۱۳۹۲ اولین گروه از رزمندگان و مجاهدان در ابتدای سال ۱۳۹۳ عازم سوریه شدند و در جبهه‌های نبرد علیه تروریست‌های تکفیری داعش حضور پیدا کردند. بر این اساس رزمندگان «زینبیون» با عملکرد بسیار خوب و قابل تحسین خود نقش بسیار مهم و اساسی در آزادسازی مناطقی، چون «حلب»، «نبل و الزهرا»، «تدمر»، «حما» و حاشیه «دمشق» داشتند.

پس از این اعزام، داوطلبان پاکستانی برای حضور در جبهه مقاومت به سرعت زیاد شدند. این درخواست‌ها آنقدر زیاد شد که استعداد «تیپ زینبیون» در مدت زمان کوتاهی به استعداد یک لشکر رسید و از آن پس همه این گروه را با عنوان «لشکر زینبیون» شناختند.

رزمندگان «تیپ زینبیون» که بعداً به «لشکر زینبیون» تبدیل شدند به همان صورتی که در مبارزه با «وهابیون» در پاکستان حضوری مؤثر و غیرقابل انکاری داشتند، در طول چند سال حضور مؤثر و پررنگ خود در جبهه مقاومت، در کشور سوریه و در مبارزه با تروریست‌های تکفیری «داعش» شهدا و جانبازان فراوانی را در قالب رزمنده، روحانی، پزشک و بهیار تقدیم آستان حضرت زینب (س) کردند و زمینه ساز بازگشت آرامش و ثبات را به کشور سوریه فراهم کردند.

نکته بسیار جالب و دیدنی پیرامون عملکرد «لشکر زینبیون» در جبهه‌های نبرد سوریه این است که اعتماد و اطمینان فرماندهان جبهه مقاومت به عملکرد لشکر زینبیون آنقدر بالا بود که نبرد پایانی و تعیین‌کننده با «داعش» در سوریه که منجر به نابودی این شجره خبیثه شد، به فرماندهی سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» و با دلاوری و خط‌شکنی نیرو‌های زینبیون در منطقه «البوکمال» انجام شد.

اما تمامی رشادت‌ها و ازخودگذشتگی‌های «لشکر زینبیون» در مبارزه با تروریست‌های تکفیری «داعش» در سوریه و تار و مار کردن آن‌ها در شهر‌های مختلف این کشور در نهایت موجب شد تا در بهمن ماه ۱۳۹۷ مورد تحریم آمریکا قرار بگیرند و خزانه داری این کشور اسامی لشکر‌های «زینبیون» و «فاطمیون» را در فهرست تحریم‌های خود قرار بدهد.

امروز گلزار شهدای استان «قم» محل دفن بسیاری از شهدای لشکر‌های «زینبیون» پاکستان و «فاطمیون» افغانستان است. اما سخت‌گیری‌های دولت پاکستان در سالیان گذشته در رابطه با شیعیان به خصوص مدافعان حرم پاکستانی آنقدر شدید بود که امکان بازتاب رسانه‌ای شهادت و تشییع شهدای زینبیون آنگونه که باید و شاید وجود نداشته است.

رزمندگان و مجاهدان «لشکر زینبیون» اعتبار و معروفیت اصلی خود را از دلاوری‌ها و از جان گذشتگی‌های خود در میدان‌های نبرد با تروریست‌های تکفیری داعشی در سوریه به دست آورده‌اند. زیرا موضوعی در میان رزمندگان حاضر در جبهه‌های نبرد سوریه وجود دارد و آن این است که همیشه عملیات‌های سخت و دشوار را به «لشکر زینبیون» پاکستان می‌سپردند و غالبا هم همیشه موفق و سربلند از آن خارج شده و ماموریت خود را به بهترین شکل ممکن به پایان می‌رساندند.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رزمندگان «لشکر زینبیون» مرد میدان‌های سخت نبرد با داعش بیشتر بخوانید »

«لشکر فاطمیون» دارای بیشترین تعداد شهدای جبهه مقاومت در سوریه / انتشار در روز ۷ فروردین ۱۴۰۱

«لشکر فاطمیون» دارای بیشترین تعداد شهدای جبهه مقاومت در سوریه


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: با ظهور «داعش» در سوریه و در شرایطی که دولت این کشور در مناطق مختلف با «داعش» درگیر بود، این گروه تروریستی دست به تخریب حرم‌ها و بقاع متبرکه فرق مختلف اسلامی و ترور شخصیت‌های شیعه و سنی زد. در چنین شرایطی افرادی از خارج از سوریه برای دفاع از حرم و بقاع متبرکه راهی این کشور شدند.

یکی از این افراد «علیرضا توسلی» بود که بعد‌ها با اقدامات و برنامه‌های خود «لشکر فاطمیون» را پایه‌ریزی کرد. از طرف دیگر هم با قدرت گرفتن «داعش» در سوریه، در ۹ ژوئن ۲۰۱۴ (۱۹ خرداد ۱۳۹۳) این گروه تروریستی وارد کشور عراق شد. با گسترش «داعش» در عراق، ایران از تشکیل گروه‌های داوطلبانه با ملیت‌های مختلف برای مقابله با «داعش» حمایت کرد.

بسیاری از کارشناسان و متخصصان امور نظامی اعتقاد داشتند یکی از مهمترین دلایل حمایت‌های «ایران» از تشکیل گروه‌های داوطلبانه برای مقابله با «داعش» این بود که اگر این حمایت در آن مقطع زمانی شکل نمی‌گرفت، «داعش» به کشور‌های ایران و افغانستان حمله می‌کرد و مقابله با این گروه تروریستی و کنترل اقدامات و برنامه‌های آن‌ها بسیار سخت و دشوار‌تر می‌شد.

برای بررسی بهتر «لشکر فاطمیون» باید به این موضوع توجه کنیم که نیرو‌های مدافع حرم این لشکر اهل «افغانستان» هستند که علیه «داعش» در سوریه مبارزه می‌کنند. «فاطمیون» در اردیبهشت سال ۱۳۹۲شمسی فعالیت خود را آغاز کردند. در حال حاضر تعداد نیرو‌های این لشکر به بیش از ۲۰ هزار نفر می‌رسد و حضور فاطمیون در سوریه حامل این پیام است که برای دفاع از اسلام، مرز‌های جغرافیایی معنایی ندارد.

اگر بخواهیم هسته اولیه شکل‌گیری «تیپ فاطمیون» را بیشتر و بهتر بشناسیم باید بدانیم که این نیرو‌های لشکر از تعدادی از رزمندگان افغانستانی معروف به سپاه محمد (ص) تشکیل شده بودند. در سوابق این گروه شرکت در جنگ علیه «شوروی» در افغانستان و حضور در جنگ هشت ساله ایران و عراق در حمایت از انقلاب اسلامی ایران دیده می‌شود.

البته نکته جالب و قابل تامل پیرامون هسته اولیه «تیپ فاطمیون» این است که این لشکر با ۲۲ نفر شکل گرفت. این تیپ نظامی اوایل با گروه‌های عراقی «کتائب سیدالشهدا» و سایر گروه‌ها همکاری می‌کردند. این در حالی است که این لشکر در اردیبهشت سال ۱۳۹۲ با نام «تیپ فاطمیون» فعالیت خود را آغاز کرد.

بر اساس گزارش‌ها و اطلاعات منتشر شده نخستین اعزام مدافعان حرم افغانستانی «تیپ فاطمیون» در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ شمسی به کشور سوریه انجام شد و در حال حاضر تعداد نیرو‌های این لشکر به بیش از ۲۰ هزار نفر می‌رسد. در واقع حضور فاطمیون در «سوریه» حامل این پیام است که برای دفاع از اسلام، مرز‌های جغرافیایی معنایی ندارد.

موضوع دیگر علت نامگذاری «لشکر فاطمیون» به این نام است. در واقع از آنجایی که این لشکر در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) شکل گرفت از همین رو نام «فاطمیون» را بر روی آن گذاشتند.

حال بهتر است به سراغ ساختار «لشکر فاطمیون» برویم. این لشکر شبه‌نظامی از سه دستۀ (افغانستانی‌های مجاهد زمان حمله شوروی به افغانستان و دوران طالبان، افغانستانی‌های حاضر در جنگ ایران و عراق و افغانستانی‌های مقیم ایران و سوریه) تشکیل شده است. همچنین یگان‌های این لشکر شامل یگان «اطلاعات شناسایی» و یگان «پهبادی» است.

«لشکر فاطمیون» در سوریه عملیات‌ها و اقدامات بسیار مهم و باارزشی را انجام داده که از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین این عملیات‌ها می‌توان به عملیات‌های مُلَیحه، حندرات، دیرالعدس، تل قرین، بصری‌الحریر، فتح تدمُر، نُبل و الزهرا، آزادسازی حلب، فتح بوکمال اشاره کرد. در واقع این تیپ دستاورد‌ها و پیروزی‌های بسیار مهمی را در جریان درگیری‌های خود با تروریست‌های تکفیری به دست آورده است.

مقامات مختلف ایران نیز پیرامون «لشکر فاطمیون» نظرات و دیدگاه‌های مختلفی دارند که از جمله آن‌ها می‌توان به سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد که گفته بود: «فاطمیون یک کوثر، یک خیر ارزشمند نه تنها برای مسلمانان در اینجا، بلکه برای کل جهان اسلام است. مجاهدت‌های رزمندگان فاطمیون خاک مظلومیت را از چهره‌ی افغانستانی‌ها زدود. فاطمیون منشا تحول در جامعه‌ی ما هم شدند».

همچنین آیت الله ناصر مکارم شیرازی نیز درمورد «لشکر فاطمیون» گفته بودند: بی‌شک جبهه مقاومت افغانستان جریان نوظهوری نیست و امروز در مجاهدات لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) متجلی شده است؛ شجاعت این رزمندگان غیور که در مبارزه با دشمن مرز و خاک نمی‌شناسند و امت واحده تشکیل داده و برای پاسداری از فرهنگ فاطمی خوش درخشیده‌اند و شهدای بزرگی را به اسلام تقدیم کرده‌اند.

آیت‌الله عباس کعبی نیز در یکی از سخنرانی خود گفته بودند: فاطمیون با پرچم صبر و مقاومت حضرت زینب (س) نقطه عطف تاریخی را در پیروزی اسلام ناب محمدی (ص) احیای مکتب اهل بیت و پیروزی جبهه مقاومت را به نام خود رقم زدند.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«لشکر فاطمیون» دارای بیشترین تعداد شهدای جبهه مقاومت در سوریه بیشتر بخوانید »

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی



مهاجرین افغانستانی به ویژه لشکر فاطمیون در راهپیمایی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و همگام با مردم ایران حضور یافتند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مراسم راهپیمایی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی امروز با شکوه خاص در سرتاسر ایران برگزار شد.

در شهر مشهد نیز مهاجرین افغانستانی به ویژه لشکر فاطمیون مدافع حرم اهل بیت(ع) در راهپیمایی امروز همراه و همگام با مردم ایران حضوری پر شور در این راهپیمایی داشتند.

محمد رحیمی از مهاجرین افغانستانی و از اعضای لشکر فاطمیون که در این راهپیمایی شرکت کرده بود در گفت و گو با فارس گفت: انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی(ع) به پیروزی رسید متعلق به همه مسلمانان است و مردم مسلمان افغانستان در کنار ملت ایران در طول 4 دهه گذشته در غم و شادی در کنار یکدیگر حضور داشتند و امروز هم ما وظیفه خود دانستیم که در این مراسم حضور به هم برسانیم.

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی

وی ادامه داد: حضور ما در راهپیمایی سالگرد انقلاب اسلامی تجدید عهد با آرمان های انقلاب اسلامی و شهدای فاطمیون و بیعت مجدد با رهبری انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.

حجت اسدی دیگر مهاجر افغانستانی که در راهپیمایی امروز حضور داشت به فارس گفت: دشمنان ملت ایران و افغانستان نمی توانند با توطئه ها و شیطنت های رسانه ای رابطه مهاجرین با نظام ایران اسلامی را مخدوش کنند و ما در دفاع از آرمان‌های نظام اسلامی تا پای جان ایستاده ایم.

در کنار لشکر فاطمیون قشرهای مختلف دیگری از مهاجرین افغانستانی نیز در راهپیمایی امروز مشهد حضور داشتند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

«با این ستاره‌ها» از شهدای فاطمیون می‌گویند

شهدای فاطمیون «با این‌ ستاره‌ها» می‌درخشند!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سی‌امین برنامه «با این ستاره‌ها» به یاد شهدای فاطمیون در قطعه چهلم گلزار شهدای بهشت زهرا (س) فردا (پنجشنبه) از نماز مغرب و عشا برگزار می‌شود.

در این مراسم راوی دوران دفاع مقدس «حاج جواد حیدری» به روایتگری خواهد پرداخت و «سید مسافر» از مداحان افغانستانی به نوحه‌خوانی و مرثیه‌سرایی می‌پردازد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهدای فاطمیون «با این‌ ستاره‌ها» می‌درخشند! بیشتر بخوانید »