آقای خاتمی! وظیفه شما تنها همین یک جمله است
آقای خاتمی! وظیفه شما تنها همین یک جمله است بیشتر بخوانید »
سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
قیام شمخانی علیه روحانی
علی شمخانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی به تازگی در بخشی از یک مصاحبه تفصیلی که سایت اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد انتقادات مهمی را علیه دولت مطرح کرده است.
انتقادات مهمی که اگرچه نامی از شخص “آقای روحانی” در آنها دیده نمیشود اما روحانی به نحو کاملا مشخصی در جرگه مخاطبین این انتقادات تند قرار دارد.
شمخانی در بخشی از این مصاحبه میگوید: متاسفانه دولتهایی که در طول بیست سال گذشته در کشور ما زمام امور اجرایی را در دست داشتهاند، بیشتر در خلاء مدیریت کرده اند و متوجه این مقوله مهم نبودهاند که ما امروز در “عصر دانایی” زندگی میکنیم و باید الزامات آن را در مجموعه برنامه ها و اقداماتمان مد نظر داشته باشیم.
او همچنین تصریح میکند: دولت های مختلف در کشور ما به دلیل بیبرنامگی و ضعف علمی و عملی در حوزه ایجاد ادراک نسبت به کارآمدی خود، همواره رسانه ها بویژه رسانه ملی را متهم به کم کاری یا سیاسی کاری در زمینه معرفی دولت کرده اند، در حالی که مشکل اصلی همانطور که اشاره کردم به فقدان الگوی ارتباطی اختصاصی دولت ها برمیگردد.
شمخانی افزوده است: دولتهای ما تاکنون ترجیح دادند مسیر آسان و بیدغدغه که فروش سرمایههای خدا داده کشور است را برای تامین درآمد در پیش بگیرند و کمتر بدنبال فعال سازی ظرفیت های ارزشمند دیگر در کشور بوده اند. مثالهای متعددی در این خصوص وجود دارد که همگی واقعی و قابل حصول است. ازصادرات در بخش صنایع معدنی، صنایع تبدیلی وخدمات فنی و مهندسی گرفته تا صادرات محصولات و فرآورده های کشاورزی و مصنوعات مختلف همه می تواند مبنای کسب درآمدهای ارزی قابل توجهی در کشور شود.
دبیر شورایعالی امنیت ملی همچنین در انتقاد از تصمیم عجولانه دولت برای تغییر نرخ سوخت در “آبان ۹۸” نیز گفته است: این تصمیم با توجه به اینکه یکبار در گذشته هم اتخاذ شده بود، می توانست بهتر گرفته شود و موجب شکل گیری هزینه های سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی برای کشور نشود. به طور قطع باید در زمینه تعدیل قیمت حامل های انرژی اقدام می شد ولی انتقادات جدی به نحوه اعلام، اجرا و مدیریت کاهش هزینه های اجرای طرح وجود دارد که موجب وارد شدن خسارتهای قابل پیشگیری به کشور شد.[۱]
***
*این صحبتهای شمخانی واجد ارزش عقلانی و سیاسی بالایی است اما سؤال این است که چرا نظرات درست و تحلیلهای صحیح از جانب ارکان بلندپایه دولت رئیسجمهور روحانی یا ابراز نمیشوند یا اثر آنها را در تصمیمات و اجرائیات دولت اعتدال نمیبینیم!؟
یقینا اگر نظراتی مثل آنچه که شمخانی در انتقاد از تصمیم یکشبه دولت در آبان ۹۸ ابراز کرده است؛ در زمان مناسب بهکارگیری شده بود؛ هرگز شاهد فاجعه آبان ۹۸ نبودیم…
***
افزایش ۲۶ درصدی صدقات مردم در سال کرونا
مرتضی بختیاری، رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) در گزارش عملکرد این نهاد برای سال جاری با بیان اینکه صدقه در بین مردم تبدیل به یک سنت شده، گفته است: “تاکنون کمک –مردم به- صندوق صدقات نسبت به سال گذشته ۲۶ درصد رشد داشته است.”
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از ایلنا، او همچنین در اشاره به سال ۱۴۰۰ نیز گفته است: ما برنامههای سنگینی برای سال ۱۴۰۰ داریم که یکی از آنها امضای تفاهم جهت ساخت ۱۰ هزار واحد مسکن با بنیاد مستضعفان و وزارت راه و شهرسازی است. باید ظرف ۱۸ ماه این واحدها ساخته و تحویل نیازمندان شود، تیم اجرایی شروع به کار کرده است. ما دنبال این هستیم که مسکن را در برنامههای اولویت دار قرار دهیم زیرا یتیمها برای ما روستایی و شهری ندارند. ما برای روستاها باید حدود ۳۲ هزار واحد مسکونی بسازیم و ان شاءا… اعلام کنیم که یتیمان در روستاها بدون مسکن نیستند.[۲]
***
*افزایش روند پرداخت کمکهای خیریه مردم به نهادی حاکمیتی یک نشانه بسیار مبارک است.
مبارک از این رو که اثبات میکند اعتماد مردم نسبت به این نهادها و البته به نظام اسلامی یک اعتماد سطح بالاست و کسانی که مدعی بیاعتمادی مردم به نظام هستند صرفا لاف میزنند.
این رخداد در وجه دیگر نیز نشان دهنده نیمه پُر لیوان در جامعه ایرانی است که به وقت تنگدستی و بحران، مردم بیشتر به کم یکدیگر شتافتند.
***
یک سؤال مهم از مدعیان بیاختیاری رئیسجمهور
برای پیروزی یک “تدارکاتچی” در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟
هدایتا… آقایی، عضو حزب کارگزاران و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در بخشی از یک یادداشت در شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی نوشته است: زمانی که مردم رای بدهند و رئیسجمهوری را در امور وارد کنند که نقشی کامل در اداره کشور ندارد، تصمیمات کلان را برعهده نداشته و نمیتواند مطالبات را به کرسی بنشاند، مشارکت مفهوم اصلی خود را از دست میدهد.
او میافزاید: روسای جمهور کشور از ابتدای انقلاب قدرت و اختیارات وسیع نداشتند. دولت اصلاحات یکی از دولتهای خوب کشور در زمینه اجرایی بود اما آقای خاتمی در حوزه کلان خود را تدارکاتچی میدانستند. آقای روحانی نیز همین گلایه را به تعبیر دیگری مطرح کردهاند. احمدینژاد نیز بخشی از کارهایی که انجام میداد، در حوزه اختیارات ریاستجمهوری نبوده و با چراغ سبز انجام میشد. در غیر این صورت اگر امروز هم این شخصیت رئیسجمهوری کشور شود، دیگر قدرت سابق را نخواهد داشت. آقای هاشمی نیز خصوصا در دولت اول خود بخشی از حکومت بودند اما از دولت دوم بهمرور تا حدی مسلوبالاختیار شدند.
آقایی تصریح میکند: بنابراین ما ایراد ساختاری داریم. بخشی از این ایراد به قانون اساسی ما مربوط است که باید اصلاح شود، بخش دیگر آن نیز به معضلات معمول بازمیگردد. این مسائل بدان معناست که دستگاههای اجرایی را به دستگاهی کم توان در سیاستگذاری تبدیل کردهاند. دولت پنهان نیز تصمیمهایی را در حیطه دولت میگیرد. تمامی این مسائل شبهاتی را برای مردم به وجود میآورد که آرای ما چه تاثیری در سرنوشت کشور دارد؟ شورای نگهبان ممیزی میکند و مردم از بین تایید صلاحیتشدگان انتخاب میکنند اما همان فردی که انتخاب میشود نیز اختیارات چندانی ندارد. این حسی است که مردم در شرایط فعلی دارند.
این فرد در خطوط پایانی یادداشت خود مینویسد: کسی که گفته اصلاحطلبان عامل کاهش مردم در انتخابات هستند، این منظور را دارد که حمایت اصلاحات از آقای روحانی سبب ناامیدی مردم شد. اما در واقع خودشان بهتر میدانند که اگر یک نفر از خود این افراد نیز در جایگاه ریاستجمهوری قرار بگیرد، باز هم نمیتواند نقش اصلی را ایفا کند.[۳]
***
*ما پیش از این و طی شمارگان مختلف وبلاگ مشرق توضیح دادهایم که چرا ادعای بیاختیاری یا کماختیاری رئیسجمهور یک دروغ و یک حرف گزافه است!؟
معالوصف اما در اینجا و با عنایت به صحبتهای آقایی خوب است یک سؤال مهم از این متهم فتنه ۸۸ مطرح شود. و آن اینکه:
“اگر رئیسجمهور به زعم شما و دوستان شما یک بیاختیارِ تدارکاتچیِ مسلوبالاراده است پس چرا در انتخابات سال ۸۸ برای پیروز شدن میرحسین موسوی خود را تا مرز اعدام پیش بردید و اکثریت مطلق رجال اصلاحطلب به جرم تقلای ضد امنیتی به منظور پیروزی یک نامزد خاص دارای پروندههای همیشگی شدند!؟
آیا این تقلای دستهجمعی و این قمار کردن تمام سوابق سیاسی و اجرایی و انقلابی شما و دوستانتان برای قدرت یافتن یک تدارکاتچی مسلوبالاراده بود یا برای به قدرت رساندن فردی که میتواند در سمت ریاستجمهوری ایران صاحباختیار بیش از ۹۵ درصد از بودجه و اجرائیات کشور باشد!؟ “
در پاسخ این سؤال، حقایق زیادی نهفته است.
***
1_ https://etemadonline.com/content/470202
2_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1048995
3_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/309874
قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟ بیشتر بخوانید »
گروه دفاعی خبرگزاری فارس: یکسال از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گذشت؛ فرماندهای که نهتنها در میدان رزم با عملکرد موفق خود و نیروی تحت امرش، امنیت را فراتر از مرزهای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد، بلکه در میان آحاد ایرانیان و امت اسلامی هم شخصیتی محبوب و اثرگذار بود تا جاییکه در عنوان «سردار دلها» را از مردم هدیه گرفته بود.
حاج قاسم را باید یادگار تمام میادین جهاد از ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان شهادتش نام برد کما اینکه شهادتش هم در میدان جهاد برای انقلاب اسلامی رقم خورد و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید.
نخستین سالگرد شهادت «مرد میدان» بهانهای شد تا به سراغ یکی از دوستان دیرین او، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سابق کل سپاه و فرمانده فعلی قرارگاه فرهنگی اجتماعی حضرت بقیةالله(عج) برویم.
آنچه در ادامه خواهید خواند گفتگوی تفصیلی خبرگزاری فارس با سردار سرلشکر محمدعلی جعفری است.
** هیچ خدشهای در یکسال اخیر به محور مقاومت وارد نشد
فارس: بعنوان نخستین سوال، بفرمایید که چگونه و در چه زمانی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدید و واکنشتان چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم- من هم تبریک میگویم و هم تسلیت به رهبر معظم انقلاب و امت قهرمان و شهید پرورمان که این شهادت را که برای خود حاج قاسم آرزو بود و سالها به دنبال چنین حادثه ای بود که به دست شقیترین فرد و دشمن ترین دشمنان اسلام به شهادت برسد و به آرزویش رسید و البته خیلی دیر هم شده بود. چون من خودم شاهد هستم که بجز دوران دفاع مقدس که همه دنبال شهادت بودند، بعد از جنگ از همان سالهای دهه هفتاد شهید سلیمانی به دنبال شهادت بود و هیچ لحظهای جهاد در راه خدا را برای امنیت چه در داخل کشور و چه خارج از کشور و در جبهه مقاومت رها نکرد و به طور مستمر مشغول جهاد بود.
او برای شهادت لحظه شماری می کرد و وقتی به آرزوی دیرینهاش رسید باعث سرور و خوشحالی خودش بود، اما غم بزرگی به دل ما و همرزمان و علاقهمندان و مردم گذاشت. به خانواده محترم ایشان به خصوص همسرشان که تحمل سختیهای فراوانی در زندگی داشتند تا بتوانند فرزندان را به بهترین نحو ممکن تربیت کنند هم تسلیت میگویم.
صبح همان روز جمعه قبل از نماز صبح بود که این خبر را تلفنی به من اطلاع دادند و در لحظات ابتدایی من باور نمیکردم چنین اتفاقی افتاده باشد، اما بعد از اینکه پرس و جویی کردم و به اطمینان رسیدم و البته کمی هم تأمل کردم دیدم که میتواند این حادثه به دست آمریکای جنایتکار رخ داده باشد.
این حادثه بزرگ میتوانست زودتر از این اتفاق بیفتد اما اینکه در این مقطع زمانی اتفاق افتاد، نشان میدهد که ایشان وظیفه و نقش خودش را به اتمام رسانده و کار به جایی رسیده که با شهادتش دیگر جبهه مقاومت و امنیت منطقه لطمهای نمیبیند. یعنی وقتی کارهای ایشان و اثرات آن مرور میشود و ریلگذاری و زیرساختهایی که در منطقه ایجاد کرد میبینیم، در مییابیم که مقاومت در منطقه ادامه مییابد، همچنان که شاهد بودیم در یک سال اخیر هیچگونه خدشهای به آن مسیر و راه مقاومت وارد نشد.
** برای حفاظت از حاج قاسم بیتوجهی نشده بود
فارس: فرمودید مسائل حفاظتی را با ایشان مرور میکردید، پیش آمده بود که به ایشان از باب نگرانی احتمالی تان توصیه ای کنید؟
بله- از سالها قبل که دشمن برای ترور ایشان در داخل و خارج کشور برنامهریزی کرده بود، برای آن چارهاندیشی شده بود و جلسات زیادی برای حفاظت ایشان در محل کار، محل زندگی و مسیرهای رفت و آمدشان برگزار شد. البته در جبهههای مقاومت و صحنههای نبردی که در عراق و سوریه و لبنان وجود داشت، آنجا به صورت طبیعی نمیشد که مسائل امنیتی و حفاظتی دقیق رعایت شود؛ به خصوص کسی که دنبال شهادت است توجهی به اینها نمیکند اما به این معنا نبود که درباره ایشان بیتوجهی باشد چون به هر حال رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی از ضروریات است ولی در صحنه نبرد متفاوت است.
البته یکی از احتمالات ترور ایشان همین روش و اقدامی بود که آمریکاییها انجام دادند و چون در کشور دیگری اتفاق افتاد کار خاصی نمیشد انجام داد و دشمن با سرمایهگذاری که بر روی عوامل خود در عراق و سوریه انجام داده بود توانست این جنایت بزرگ را انجام دهد.
جلسات زیادی درباره حفاظت از جان حاج قاسم تشکیل میشد؛ خود ایشان هم توجه زیادی به نکات حفاظتی داشت و برای همین هم در طول این سالها، خصوصا در ۱۰-۱۵ سال گذشته و از جنگ ۳۳ روزه به بعد در کشورهای مختلف ایشان حفظ شد.
** آمریکاییها هیچ وقت امنیت نخواهند داشت
فارس: بعد از شهادت حاج قاسم که شاهد آن تشییع باشکوه بودیم، مردم از طیفها و سلایق مختلف به خیابانها آمدند و همه یک صدا یک مطالبه داشتند و آن هم انتقام سخت بود، البته اتفاق مهمی هم افتاد و آن حمله موشکی به پایگاه عینالاسد آمریکا بود، اما مردم همچنان این مطالبه انتقام را دارند؛ تحلیل شما از موضوع انتقام خون حاج قاسم چیست؟
ارزش وجودی حاج قاسم با انتقامهایی که در اذهان است قابل جبران نیست و ما هر بلایی هم سر دشمن بیاوریم، پاسخ خون حاج قاسم نخواهد بود. اتفاقی که افتاد خیلی اتفاق بزرگی بود، به نظر شما در موشک باران عین الاسد چند آمریکایی باید کشته میشد تا پاسخ خون حاج قاسم باشد؟ نمیشود اینگونه سنجید! درست است که احساس مردم، احساس مقدس و خوبی است و باید هم باشد، اما اگر دهها برابر حادثه عین الاسد تلفات به آمریکایی ها وارد میشد، باز هم مردم راضی نمیشدند و حق دارند که انتقام سخت را مطالبه کنند.
داستان این انتقام سخت در یک مقطع تمام نمیشود و اتفاقا همین که آمریکایی ها بدانند هیچوقت امنیت ندارند و ما اجازه انتقام گرفتن خون حاج قاسم را در طول زمان برای خودمان باز میگذاریم و به مرور زمان و به طور مستمر حوادثی را شاهد خواهند بود که این خود بدترین صحنهای است که برای آمریکا میتواند پیش بیاید و این احساس عدم امنیت توسط شخصیتهای مرتبط با این موضوع که کم هم نیستند، بدترین عذاب برای دشمن است.
** حاج قاسم بشار اسد را راضی کرد مردم مسلح شوند
فارس: حاج قاسم ۲۲ سال بعنوان فرمانده نیروی قدس مشغول به خدمت بوده و شما هم بیش از نیمی از این زمان را فرمانده کل سپاه بودید و طبیعتا جلسات شخصی و کاری زیادی با هم داشتهاید، از حال و هوای جلسات خصوصیتان بگویید.
در جلسات کاری ما، بیشتر مباحث مربوط به مقاومت، منطقه و روشهایی که درباره پشتیبانی سپاه و کشور از نیروی قدس باید انجام میشد، بود.
یکی از مباحث ما با حاج قاسم طرح این سوال بود که شما چندبار با آقای بشار اسد ضرورت مسلح کردن مردم را گفته اید آیا؟ گفت من چندبار این را گفتم اما ایشان قبول نکرده و استدلال میکرد که بافت مردمی و قومیتی سوریه، متفاوت از ایران است و ما نمیتوانیم این اجازه را بدهیم، اما وقتی که خطر سقوط دولت سوریه جدی شد، من به حاج قاسم گفتم اگر میخواهید من هم بیایم و یک بار دیگر با هم با ایشان صحبت کنیم، حاج قاسم گفت نه من خودم یک بار دیگر با بشار اسد موضوع را طرح میکنم و بعد از طرح اینبار بشار اسد قبول کرد و از روزی که موافقت کرد و این اجازه را داد، ورق برگشت و با مسلح شدن مردم و شکل گرفتن جبهه مقاومت مردمی با استفاده از تجربیات انبوهی که در کشورمان داشتیم، ماجرای داعش در سوریه دائم به سمت تضعیف و نهایتا نابودی رفت.
مباحث دیگری که داشتیم بیشتر درد و دل های حاج قاسم درباره سختیهای کارش بود در جلسات خصوصی.
** روش کاری حاج قاسم تحولی بود
فارس: گله میکردند؟
بله- چون فشار خیلی زیادی روی ایشان بود در رابطه مشکلاتی که برای پشتیبانیها در کشور خودمان داشتیم. زمینه دیگر گلهمندی مربوط به روشهای کاری حاج قاسم بود چون روشهای او همیشه تحولی بود و در مقابل روش جاری انجام میشد و کار تحولی هم همیشه مخالف دارد لذا با ایشان مخالفت میشد. هرگاه با ایشان مینشستیم، با هم درد و دل میکردیم.
بخشی دیگر از صحبتهایمان هم ناظر به مسائل داخلی کشور بود؛ چون ایشان دائم وقتش در جبهه مقاومت و منطقه بود، از مسائل سیاسی و اجتماعی داخل کشور بیخبر میشد، بخشی از بحثهایمان مربوط به مسائل داخلی کشور در حوزههای مختلف بود.
** به معاونان سپاه گفتم خودتان را معاون حاج قاسم بدانید
فارس: پیش میآمد از خود شما پیش خودتان گله کند؟
نه (با خنده) پیش نیامده بود- من حاج قاسم را خیلی دوست داشتم و رابطه رفاقتی بالایی داشتیم و من با همه وجودم تمام امکانات سپاه را در پشتیبانی از ماموریت ایشان گذاشته بودم چراکه اعتقاد داشتم سرنوشت انقلاب اسلامی به موضوع مقاومت و تحرکات نیروی قدس در منطقه گره خورده و سپاه هم هرچه امکانات داشت باید در میان میگذاشت. این اهمیت بالا ایجاب می کرد ما سنگ تمام بگذاریم؛ علاوه بر این به دلیل عرق و علاقهای که به حاج قاسم داشتم امکانات مورد نیاز را در اختیار نیروی قدس میگذاشتیم و حتی به معاونتهای سپاه گفته بودم که فرض کنید حاج قاسم فرمانده کل سپاه است و شما خودتان را معاون حاج قاسم بدانید و هر کمکی که میخواهید به من بکنید به حاج قاسم بکنید. چه در تامین نیروی انسانی چه در پشتیبانی و لجستیک و بودجهای این را گفته بودم و چون اینگونه بود من یادم نمیآید که حاج قاسم گله کرده باشد.
** حاج قاسم در کمتر از یک سال اشرار را تسلیم کرد
فارس: مردم ما شاید بیشتر حاج قاسم را به دلیل نقشی که در منطقه ایفا کرده و موضوع داعش بشناسند، اما بخش کمتر توجه شده درباره ایشان، موضوع مبارزه با اشرار در جنوب شرق کشور و پس از آن انتصاب حاج قاسم به فرماندهی نیروی قدس است، درباره این برهه زمانی برایمان بگویید.
بعد از جنگ ما در دو نقطه جنوب شرق و شمال غرب کشور مسئله امنیتی حاد داشتیم که با سرمایه گذاری سرویسهای امنیتی کشورهای بیگانه به سردمداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان تحرکات ناامن کننده در این دو منطقه صورت میگرفت.
حاج قاسم هم که خودش بچه همان منطقه جنوب شرق بود و انگیزه خاصی نسبت به مبارزه با این شرارتها و ناامنیها داشت و شرایط هم بد بود و سالانه نزدیک به ۲۰۰ شهید در منطقه جنوب شرق میدادیم که سالهای ۶۹ تا ۷۲ اوج این ناامنیها بود. به همین دلیل ماموریت مبارزه با این ناامنیها به سپاه واگذار شد و سپاه هم به نیروی زمینی واگذار کرد، در این مقطع ما قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه را تشکیل دادیم و حاج قاسم با حفظ سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله فرماندهی این قرارگاه را بر عهده گرفت و مبارزه را با اشرار شروع کرد و با تعقیب و گریز و اشراف اطلاعاتی تقریبا در کمتر از یک سال کاری کرد که اشرار همگی تسلیم شدند و سلاح را زمین گذاشتند.
** تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد
در همان سالها موضوع رشد فرماندهان لشکرها و تیپهای سپاه مطرح بود؛ حاج قاسم حدودا ۱۵-۱۶ سال فرمانده لشگر ثارالله بود و اینجا طبیعی بود که برای مسئولیت های دیگر در سپاه بهترین افرادی که می توانستند در مسئولیت ها قرار گیرند را از میان فرماندهان تیپ ها و لشگرها انتخاب کنیم.
پیشنهاد حاج قاسم برای فرماندهی نیروی قدس توسط این حقیر به فرمانده کل سپاه داده شد و ایشان هم به فرمانده معظم کل قوا پیشنهاد دادند و چون شرایط منطقه هم بسیار حساس شده بود و فرد توانمندی برای نیروی قدس میخواستیم که بهترین فرد حاج قاسم بود و بلافاصله مقام معظم رهبری هم موافقت کردند. از همان سالی که ایشان فرمانده نیروی قدس شد، تحول در منطقه هم شروع و ثمرات آن امروز در منطقه برای همه روشن است.
** رفاقت و عشق ورزیدن را باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم
فارس: رفاقت و عشق و علاقه خاصی میان حاج قاسم و حاج احمد کاظمی وجود داشت، از این رفاقت برایمان بگویید.
عشقی که بین حاج قاسم و حاج احمد کاظمی بود مثال زدنی است و من هیچ جای دیگر ندیدم که بین دو نفر چنین رابطهای برقرار باشد و البته جای حسرت دارد که چرا چنین روابطی بین ماها برقرار نیست و این یک نمونه از کارهایی است که ما باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم.
اوج رفاقت حاج قاسم با حاج احمد بود ولی با دیگران هم رابطهاش عاطفی بود. با خانواده شهدا، رفقای همرزمش و فرزندان شهدا هم که در مستندها دیدید و شاهد هستیم.
فارس: تصاویری هست که بعد از شهادت حاج احمد کاظمی، حاج قاسم بسیار بیقراری میکردند، نکته خاصی آن موقع به شما نمیگفتند؟
بخشی از این بی تابی برای این بود که حاج احمد زودتر از ایشان شهید شد چون با حاج احمد برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. من یادم هست حاج احمد روز قبل از پرواز به ارومیه همین بحثها را با هم داشتیم و هوا هم خیلی بد و نامساعدی در زمستان بود و من به او گفتم در این هوا چه ضرورتی دارد که شما به ماموریت قرارگاه حمزه بروید، ایشان گفت بابا دیگه از ما گذشته! ما که در به در دنبال رفتن هستیم و حالا فرقی نمیکنه چه روزی و کجا. شهید کاظمی هم دنبال شهادت بود و با پر کشیدن شهید کاظمی، حاج قاسم هم بیتابی میکرد.
فارس: حاج قاسم حضور میدانی زیادی در خطوط درگیری داشتند و در بعضی از مقاطع هم شما بعنوان فرمانده کل سپاه در این جبههها حضور داشتید، یکی از آنها که تصویرش منتشر شد حضور شما در اتاق فرماندهی عملیات در سامرا است، خاطراتی از این حضور دارید؟
بله- آنجا در جبهه سامرا از یکی از قرارگاههای عملیاتی نیروی قدس و حشدالشعبی حضور پیدا کردیم و تنها چیزی که به ذهن متبادر میشد، خاطرات قرارگاههای دوران دفاع مقدس بود. پیاده سازی الگوی دفاع مقدس تقریبا به طور کامل در جبهه عراق قابل مشاهده بود.
در منطقه سنی نشین عراق که بستر مناسبی برای نفوذ و حضور داعش لابلای مردم وجود داشت، تفکیک کردن داعش از مردم کار بسیار سختی بود که با انبوه تجربهای که حاج قاسم داشت و با هوش و ذکاوت بالایش توانست خطر بزرگ داعش در عراق و سوریه را دفع کند.
** روابط فرماندهان با حاج قاسم دلی و ولایی بود
فارس: بعنوان یک نظامی، روابط و فرمانبرداری فرماندهان میدانی غیرایرانی در گروههای مقاومت را چگونه میدیدید؟ چگونه روابطی میان حاج قاسم و فرماندهان مقاومت وجود داشت؟
رابطه میان آنها رابطه دلی و ولایی بود؛ رابطه فرمانده و فرمانبردار نبود. چون همه در راستای یک هدف یعنی یاری رساندن به دین خدا و مبارزه با دشمنان قسم خورده اسلام و نظام حرکت میکردند، روابط میان آنها هم دلی و محکم بود که اصلا قابل مقایسه با روابط سلسله مراتب فرماندهی نیست. این موضوعی است که در فرهنگ شیعه برگرفته از اصل ولایت و اخوت است.
این نوع تفکر هم مرز نمیشناسد، البته حاج قاسم فرمانده آن جبهه بود، اما اصل حاکم ، عشقی بود که فرماندهان به حاج قاسم داشتند.
** حاج قاسم از نوربالایی گذشته بود
فارس: شما تجربه خیلی خاصی از رسیدن افراد به شهادت دارید؛ سادهترش همان اصطلاحی است که زمان جنگ استفاده میکردند و میگفتند فلانی نور بالا میزنند؛ این را درباره حاج قاسم چگونه دیدید و از چه زمانی احساس کردید ایشان نوربالا میزند و باید منتظر شهادتش بود؟
البته خیلی از دوستان بیشتر از ماها این تجربه را دارند، ماجرای حاج قاسم به نظر من از بحث نور بالایی گذشته بود و عظمت حاج قاسم باعث شده بود که سالها نور بالا بزند و این نورانیت حاج قاسم به حدی بود که چشم را کور میکرد! لذا وجود حاج قاسم در زمان حیات هم یک شهید زنده بود.
** حاج قاسم نویسنده و محور نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس دولت اصلاحات بود
فارس: روایتی هم از خود شما وجود دارد درباره حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در کوران فتنه ۸۸ و یا نامهای که ۲۴ نفر از فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت در سال ۷۸ نوشتند و امضای شما و حاج قاسم هم پای آن نامه بود، برخیها به دنبال این هستند که شخصیتی از حاج قاسم ایجاد کنند بعنوان قهرمان ملی و شخصیت فراجناحی که گویی ایشان شخصیتی خنثی از نظر سیاسی بوده اند و هیچ نظری در این باره نداشته اند، آیا واقعا اینگونه بود؟
یک نفر که همه زندگی و هستی و جانش را در راه نظام اسلامی صرف کرده از او انتظام میرود که حساسیتی نسبت به امنیت آن چیز گرانبها. نداشته باشد؟! دفاع مقدس برای چه بود؟ برای امنیت جامعه بود، جنگ 33 روزه و فتنه داعش در عراق و سوریه و مبارزه با داعش همگی در راستای امنیت ملی کشور بود.
حاج قاسم همه وجودش وقف امنیت جامعه بود؛ وقتی که این امنیت به خط می افتد، مهم نیست با چه علت و دلیلی به خطر بیافتد، هر عامل و مولفهای که این امنیت را به خطر بیاندازد، کسی که همه زندگی اش را برای این نظام گذاشته طبیعی است که حساسیت به خرج دهد.
مگر می شود حاج قاسم برای فتنه ۸۸ که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود، بیتفاوت باشد؟ اتفاقا در آن نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت که در واقع هشدار مستقیم به رئیس جمهور وقت بود، نامه را حاج قاسم خودش تهیه کرد، ایشان فقط امضاکننده نامه نبود، بلکه نگارنده نامه بود و نقش اصلی و محوری را در تنظیم این نامه و گرفتن امضا از فرماندهان داشت که در پی آن دو جلسه هم با رئیس جمهور وقت داشتیم که روح اصلی نامه هم هشدار بود که اگر توجه نکنید ما طور دیگری برخورد میکنیم.
** ماجرای حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸
طبیعی بود وقتی سال ۷۸ این نامه را مینویسد و محور آن بوده، در سال ۸۸ هم وقتی که فتنه گسترده تر و عمیق تر و خطرناک تر می شود، با وجودیکه ماموریتهای او از سال ۸۵ در منطقه خیلی بیشتر شده بود، در ایام فتنه هرگاه می آمد ایران خیالش راحت نبود و خاطرم هست در قرارگاه ثارالله حضور پیدا می کرد و دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من گفت که آمادگی هرنوع ماموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود، اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام میداد؛ اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت این حرکت و حامیان فتنه ۸۸ بود.
** طبیعی است که فتنه ۸۸ برای حاج قاسم قابل تحمل نباشد
فارس: ممکن است روایت اینگونه باشد که درگیری و اختلاف سیاسی میان دو جناح سیاسی کشور بوده، چرا باید فرماندهان نظامی ورود کنند، این درباره حاج قاسم مضاعف است چراکه ایشان مسئولیت امنیت فرامرزی را داشته و کسی که چنین مسئولیتی داشته چرا باید نگارنده نامه به رئیس جمهور وقت باشد؟
فرض اول این ماجرا اشکال دارد، چراکه فکر می کنند دعوای ۷۸ و یا ۸۸ دعوای دو جناح سیاسی بوده است درحالی که دعوا بر سر بود و نبود نظام و انقلاب بود. وقتی که رهبر معظم انقلاب از سران فتنه می خواهند که موضع بگیرید و آنها موضع نگرفتند، اینجا بحث دعوای سیاسی بین دو جناح دیگر نبود.
فتنه ۸۸ و فتنهگرانی که این ماجرا را به وجود آوردند، ظاهرش موضوع تقلب در انتخابات بود، اما واقعیتش پایان دادن به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود و طبیعی است چنین چیزی برای افرادی مثل حاج قاسم قابل تحمل نباشد.
** حاج قاسم هیچ علاقهای به ریاست جمهوری نداشت
فارس: ما انتخابات ۱۴۰۰ را در پیش داریم، یک بار حضرت آقا درباره این موضوع صحبت کردند و فرمودند اگر حاج قاسم زنده بود، ۶۰ سالشان بود اما من همچنان ایشان را فرمانده نیروی قدس میگذاشتیم، اگر حاج قاسم را هنوز داشتیم، شما ایشان را بعنوان یک گزینه برای انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد میدادید؟
نه- حاج قاسم حیف بود که بیاید در این جایگاه بخواهد کار کند. بعضی وقتها هم به او می گفتیم که اینگونه پیشنهادها مطرح میشود و شما نظرت چیست، واژههایی به کار میبرد که می فهمیدیم اصلا دنبال این نیست که به این سمت بیاید و جوابهایی که میداد نه علاقه داشت به این کار و می گفت کار عاقلانهای نیست برای من.
ضمن اینکه کار ریاست جمهوری با کاری که حاج قاسم میکرد، متفاوت است. هر کسی در یک کاری موفق است، درست است کار نهضتی سیاسی هم هست، اما موضوع ریاست جمهوری متفاوت از این کار است.
** اگر حاج قاسم کاندید میشد، رأی میآورد
فارس: بلاخره نزدیک به ۹۰ درصد محبوبیت حاج قاسم در داخل کشور موضوع قابل توجهی است.
برای رای آوری بله! اگر حاج قاسم کاندید میشد رای میآورد، اما او باید همان کار مهم خودش را انجام میداد و خودش هم کار خود را مهمتر از چنین کاری میدانست.
حضرت آقا جوانگرایی را تنها راه حل تغییر و خروج از این بن بستی که در مسائل اقتصادی به وجود آمده برشمردند. تغییر اساسی در مدیریت کشور یک ضرورت است و این تغییر بدون جوانگرایی به وجود نمی آید. تعبیر حضرت آقا این بود که ممکن است در جایگاه ریاست جمهوری فردی که هم توانمند باشد و جوان هم باشد ممکن است نداشته باشیم و آنجا مثال حاج قاسم را زدند، اما حاج قاسم جوانگرا بود و روحیه داشت و چند برابر یک جوان امروزی برای حل مشکل وقت میگذاشت. مهم این است که نگاه جوانانه و انقلابی باشد و روحیه جوانی در آن فرد حفظ شده باشد، چون روحیه انقلابی در افراد هرچه به سمت سن بالاتر میروند، افت میکند و ما خیلی کمتر افرادی را سراغ داریم که در سنین بالا روحیه انقلابی را حفظ کرده باشند.
و این روحیه در حاج قاسم هم وجود داشت که حضرت آقا آنطور فرمودند. امیدواریم مردم ما با تجربه و پختگی که به دست آوردهاند، به این سمت بروند که خواسته اصلی شان یعنی کارآمدی و توانمندی اثبات شده را همراه با روحیه جوانی و انقلابی در میان افراد کاندید شده برای انتخابات ۱۴۰۰ درست و دقیق انتخاب کنند تا دیگر شاهد این همه مشکلات اقتصادی در کشور نباشیم؛ انشالله.
فارس: از وقتی که در اختیارمان قرار دادید سپاسگزاریم.
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یکسال از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گذشت؛ فرماندهای که نهتنها در میدان رزم با عملکرد موفق خود و نیروی تحت امرش، امنیت را فراتر از مرزهای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد، بلکه در میان آحاد ایرانیان و امت اسلامی هم شخصیتی محبوب و اثرگذار بود تا جاییکه در عنوان «سردار دلها» را از مردم هدیه گرفته بود.
حاج قاسم را باید یادگار تمام میادین جهاد از ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان شهادتش نام برد کما اینکه شهادتش هم در میدان جهاد برای انقلاب اسلامی رقم خورد و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید.
نخستین سالگرد شهادت «مرد میدان» بهانهای شد تا به سراغ یکی از دوستان دیرین او، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سابق کل سپاه و فرمانده فعلی قرارگاه فرهنگی اجتماعی حضرت بقیةالله(عج) برویم.
آنچه در ادامه خواهید خواند گفتگوی تفصیلی با سردار سرلشکر محمدعلی جعفری است.
** هیچ خدشهای در یکسال اخیر به محور مقاومت وارد نشد
* بعنوان نخستین سوال، بفرمایید که چگونه و در چه زمانی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدید و واکنشتان چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم- من هم تبریک میگویم و هم تسلیت به رهبر معظم انقلاب و امت قهرمان و شهید پرورمان که این شهادت را که برای خود حاج قاسم آرزو بود و سالها به دنبال چنین حادثه ای بود که به دست شقیترین فرد و دشمن ترین دشمنان اسلام به شهادت برسد و به آرزویش رسید و البته خیلی دیر هم شده بود. چون من خودم شاهد هستم که بجز دوران دفاع مقدس که همه دنبال شهادت بودند، بعد از جنگ از همان سالهای دهه هفتاد شهید سلیمانی به دنبال شهادت بود و هیچ لحظهای جهاد در راه خدا را برای امنیت چه در داخل کشور و چه خارج از کشور و در جبهه مقاومت رها نکرد و به طور مستمر مشغول جهاد بود.
او برای شهادت لحظه شماری می کرد و وقتی به آرزوی دیرینهاش رسید باعث سرور و خوشحالی خودش بود، اما غم بزرگی به دل ما و همرزمان و علاقهمندان و مردم گذاشت. به خانواده محترم ایشان به خصوص همسرشان که تحمل سختیهای فراوانی در زندگی داشتند تا بتوانند فرزندان را به بهترین نحو ممکن تربیت کنند هم تسلیت میگویم.
صبح همان روز جمعه قبل از نماز صبح بود که این خبر را تلفنی به من اطلاع دادند و در لحظات ابتدایی من باور نمیکردم چنین اتفاقی افتاده باشد، اما بعد از اینکه پرس و جویی کردم و به اطمینان رسیدم و البته کمی هم تأمل کردم دیدم که میتواند این حادثه به دست آمریکای جنایتکار رخ داده باشد.
این حادثه بزرگ میتوانست زودتر از این اتفاق بیفتد اما اینکه در این مقطع زمانی اتفاق افتاد، نشان میدهد که ایشان وظیفه و نقش خودش را به اتمام رسانده و کار به جایی رسیده که با شهادتش دیگر جبهه مقاومت و امنیت منطقه لطمهای نمیبیند. یعنی وقتی کارهای ایشان و اثرات آن مرور میشود و ریلگذاری و زیرساختهایی که در منطقه ایجاد کرد میبینیم، در مییابیم که مقاومت در منطقه ادامه مییابد، همچنان که شاهد بودیم در یک سال اخیر هیچگونه خدشهای به آن مسیر و راه مقاومت وارد نشد.
** برای حفاظت از حاج قاسم بیتوجهی نشده بود
* فرمودید مسائل حفاظتی را با ایشان مرور میکردید، پیش آمده بود که به ایشان از باب نگرانی احتمالی تان توصیه ای کنید؟
بله- از سالها قبل که دشمن برای ترور ایشان در داخل و خارج کشور برنامهریزی کرده بود، برای آن چارهاندیشی شده بود و جلسات زیادی برای حفاظت ایشان در محل کار، محل زندگی و مسیرهای رفت و آمدشان برگزار شد. البته در جبهههای مقاومت و صحنههای نبردی که در عراق و سوریه و لبنان وجود داشت، آنجا به صورت طبیعی نمیشد که مسائل امنیتی و حفاظتی دقیق رعایت شود؛ به خصوص کسی که دنبال شهادت است توجهی به اینها نمیکند اما به این معنا نبود که درباره ایشان بیتوجهی باشد چون به هر حال رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی از ضروریات است ولی در صحنه نبرد متفاوت است.
البته یکی از احتمالات ترور ایشان همین روش و اقدامی بود که آمریکاییها انجام دادند و چون در کشور دیگری اتفاق افتاد کار خاصی نمیشد انجام داد و دشمن با سرمایهگذاری که بر روی عوامل خود در عراق و سوریه انجام داده بود توانست این جنایت بزرگ را انجام دهد.
جلسات زیادی درباره حفاظت از جان حاج قاسم تشکیل میشد؛ خود ایشان هم توجه زیادی به نکات حفاظتی داشت و برای همین هم در طول این سالها، خصوصا در ۱۰-۱۵ سال گذشته و از جنگ ۳۳ روزه به بعد در کشورهای مختلف ایشان حفظ شد.
** آمریکاییها هیچ وقت امنیت نخواهند داشت
*بعد از شهادت حاج قاسم که شاهد آن تشییع باشکوه بودیم، مردم از طیفها و سلایق مختلف به خیابانها آمدند و همه یک صدا یک مطالبه داشتند و آن هم انتقام سخت بود، البته اتفاق مهمی هم افتاد و آن حمله موشکی به پایگاه عینالاسد آمریکا بود، اما مردم همچنان این مطالبه انتقام را دارند؛ تحلیل شما از موضوع انتقام خون حاج قاسم چیست؟
ارزش وجودی حاج قاسم با انتقامهایی که در اذهان است قابل جبران نیست و ما هر بلایی هم سر دشمن بیاوریم، پاسخ خون حاج قاسم نخواهد بود. اتفاقی که افتاد خیلی اتفاق بزرگی بود، به نظر شما در موشک باران عین الاسد چند آمریکایی باید کشته میشد تا پاسخ خون حاج قاسم باشد؟ نمیشود اینگونه سنجید! درست است که احساس مردم، احساس مقدس و خوبی است و باید هم باشد، اما اگر دهها برابر حادثه عین الاسد تلفات به آمریکایی ها وارد میشد، باز هم مردم راضی نمیشدند و حق دارند که انتقام سخت را مطالبه کنند.
داستان این انتقام سخت در یک مقطع تمام نمیشود و اتفاقا همین که آمریکایی ها بدانند هیچوقت امنیت ندارند و ما اجازه انتقام گرفتن خون حاج قاسم را در طول زمان برای خودمان باز میگذاریم و به مرور زمان و به طور مستمر حوادثی را شاهد خواهند بود که این خود بدترین صحنهای است که برای آمریکا میتواند پیش بیاید و این احساس عدم امنیت توسط شخصیتهای مرتبط با این موضوع که کم هم نیستند، بدترین عذاب برای دشمن است.
** حاج قاسم بشار اسد را راضی کرد مردم مسلح شوند
* حاج قاسم ۲۲ سال بعنوان فرمانده نیروی قدس مشغول به خدمت بوده و شما هم بیش از نیمی از این زمان را فرمانده کل سپاه بودید و طبیعتا جلسات شخصی و کاری زیادی با هم داشتهاید، از حال و هوای جلسات خصوصیتان بگویید.
در جلسات کاری ما، بیشتر مباحث مربوط به مقاومت، منطقه و روشهایی که درباره پشتیبانی سپاه و کشور از نیروی قدس باید انجام میشد، بود.
یکی از مباحث ما با حاج قاسم طرح این سوال بود که شما چندبار با آقای بشار اسد ضرورت مسلح کردن مردم را گفته اید آیا؟ گفت من چندبار این را گفتم اما ایشان قبول نکرده و استدلال میکرد که بافت مردمی و قومیتی سوریه، متفاوت از ایران است و ما نمیتوانیم این اجازه را بدهیم، اما وقتی که خطر سقوط دولت سوریه جدی شد، من به حاج قاسم گفتم اگر میخواهید من هم بیایم و یک بار دیگر با هم با ایشان صحبت کنیم، حاج قاسم گفت نه من خودم یک بار دیگر با بشار اسد موضوع را طرح میکنم و بعد از طرح اینبار بشار اسد قبول کرد و از روزی که موافقت کرد و این اجازه را داد، ورق برگشت و با مسلح شدن مردم و شکل گرفتن جبهه مقاومت مردمی با استفاده از تجربیات انبوهی که در کشورمان داشتیم، ماجرای داعش در سوریه دائم به سمت تضعیف و نهایتا نابودی رفت.
مباحث دیگری که داشتیم بیشتر درد و دل های حاج قاسم درباره سختیهای کارش بود در جلسات خصوصی.
** روش کاری حاج قاسم تحولی بود
* گله میکردند؟
بله- چون فشار خیلی زیادی روی ایشان بود در رابطه مشکلاتی که برای پشتیبانیها در کشور خودمان داشتیم. زمینه دیگر گلهمندی مربوط به روشهای کاری حاج قاسم بود چون روشهای او همیشه تحولی بود و در مقابل روش جاری انجام میشد و کار تحولی هم همیشه مخالف دارد لذا با ایشان مخالفت میشد. هرگاه با ایشان مینشستیم، با هم درد و دل میکردیم.
بخشی دیگر از صحبتهایمان هم ناظر به مسائل داخلی کشور بود؛ چون ایشان دائم وقتش در جبهه مقاومت و منطقه بود، از مسائل سیاسی و اجتماعی داخل کشور بیخبر میشد، بخشی از بحثهایمان مربوط به مسائل داخلی کشور در حوزههای مختلف بود.
** به معاونان سپاه گفتم خودتان را معاون حاج قاسم بدانید
* پیش میآمد از خود شما پیش خودتان گله کند؟
نه (با خنده) پیش نیامده بود- من حاج قاسم را خیلی دوست داشتم و رابطه رفاقتی بالایی داشتیم و من با همه وجودم تمام امکانات سپاه را در پشتیبانی از ماموریت ایشان گذاشته بودم چراکه اعتقاد داشتم سرنوشت انقلاب اسلامی به موضوع مقاومت و تحرکات نیروی قدس در منطقه گره خورده و سپاه هم هرچه امکانات داشت باید در میان میگذاشت. این اهمیت بالا ایجاب می کرد ما سنگ تمام بگذاریم؛ علاوه بر این به دلیل عرق و علاقهای که به حاج قاسم داشتم امکانات مورد نیاز را در اختیار نیروی قدس میگذاشتیم و حتی به معاونتهای سپاه گفته بودم که فرض کنید حاج قاسم فرمانده کل سپاه است و شما خودتان را معاون حاج قاسم بدانید و هر کمکی که میخواهید به من بکنید به حاج قاسم بکنید. چه در تامین نیروی انسانی چه در پشتیبانی و لجستیک و بودجهای این را گفته بودم و چون اینگونه بود من یادم نمیآید که حاج قاسم گله کرده باشد.
** حاج قاسم در کمتر از یک سال اشرار را تسلیم کرد
* مردم ما شاید بیشتر حاج قاسم را به دلیل نقشی که در منطقه ایفا کرده و موضوع داعش بشناسند، اما بخش کمتر توجه شده درباره ایشان، موضوع مبارزه با اشرار در جنوب شرق کشور و پس از آن انتصاب حاج قاسم به فرماندهی نیروی قدس است، درباره این برهه زمانی برایمان بگویید.
بعد از جنگ ما در دو نقطه جنوب شرق و شمال غرب کشور مسئله امنیتی حاد داشتیم که با سرمایه گذاری سرویسهای امنیتی کشورهای بیگانه به سردمداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان تحرکات ناامن کننده در این دو منطقه صورت میگرفت.
حاج قاسم هم که خودش بچه همان منطقه جنوب شرق بود و انگیزه خاصی نسبت به مبارزه با این شرارتها و ناامنیها داشت و شرایط هم بد بود و سالانه نزدیک به ۲۰۰ شهید در منطقه جنوب شرق میدادیم که سالهای ۶۹ تا ۷۲ اوج این ناامنیها بود. به همین دلیل ماموریت مبارزه با این ناامنیها به سپاه واگذار شد و سپاه هم به نیروی زمینی واگذار کرد، در این مقطع ما قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه را تشکیل دادیم و حاج قاسم با حفظ سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله فرماندهی این قرارگاه را بر عهده گرفت و مبارزه را با اشرار شروع کرد و با تعقیب و گریز و اشراف اطلاعاتی تقریبا در کمتر از یک سال کاری کرد که اشرار همگی تسلیم شدند و سلاح را زمین گذاشتند.
** تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد
در همان سالها موضوع رشد فرماندهان لشکرها و تیپهای سپاه مطرح بود؛ حاج قاسم حدودا ۱۵-۱۶ سال فرمانده لشگر ثارالله بود و اینجا طبیعی بود که برای مسئولیت های دیگر در سپاه بهترین افرادی که می توانستند در مسئولیت ها قرار گیرند را از میان فرماندهان تیپ ها و لشگرها انتخاب کنیم.
پیشنهاد حاج قاسم برای فرماندهی نیروی قدس توسط این حقیر به فرمانده کل سپاه داده شد و ایشان هم به فرمانده معظم کل قوا پیشنهاد دادند و چون شرایط منطقه هم بسیار حساس شده بود و فرد توانمندی برای نیروی قدس میخواستیم که بهترین فرد حاج قاسم بود و بلافاصله مقام معظم رهبری هم موافقت کردند. از همان سالی که ایشان فرمانده نیروی قدس شد، تحول در منطقه هم شروع و ثمرات آن امروز در منطقه برای همه روشن است.
** رفاقت و عشق ورزیدن را باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم
* رفاقت و عشق و علاقه خاصی میان حاج قاسم و حاج احمد کاظمی وجود داشت، از این رفاقت برایمان بگویید.
عشقی که بین حاج قاسم و حاج احمد کاظمی بود مثال زدنی است و من هیچ جای دیگر ندیدم که بین دو نفر چنین رابطهای برقرار باشد و البته جای حسرت دارد که چرا چنین روابطی بین ماها برقرار نیست و این یک نمونه از کارهایی است که ما باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم.
اوج رفاقت حاج قاسم با حاج احمد بود ولی با دیگران هم رابطهاش عاطفی بود. با خانواده شهدا، رفقای همرزمش و فرزندان شهدا هم که در مستندها دیدید و شاهد هستیم.
* تصاویری هست که بعد از شهادت حاج احمد کاظمی، حاج قاسم بسیار بیقراری میکردند، نکته خاصی آن موقع به شما نمیگفتند؟
بخشی از این بی تابی برای این بود که حاج احمد زودتر از ایشان شهید شد چون با حاج احمد برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. من یادم هست حاج احمد روز قبل از پرواز به ارومیه همین بحثها را با هم داشتیم و هوا هم خیلی بد و نامساعدی در زمستان بود و من به او گفتم در این هوا چه ضرورتی دارد که شما به ماموریت قرارگاه حمزه بروید، ایشان گفت بابا دیگه از ما گذشته! ما که در به در دنبال رفتن هستیم و حالا فرقی نمیکنه چه روزی و کجا. شهید کاظمی هم دنبال شهادت بود و با پر کشیدن شهید کاظمی، حاج قاسم هم بیتابی میکرد.
* حاج قاسم حضور میدانی زیادی در خطوط درگیری داشتند و در بعضی از مقاطع هم شما بعنوان فرمانده کل سپاه در این جبههها حضور داشتید، یکی از آنها که تصویرش منتشر شد حضور شما در اتاق فرماندهی عملیات در سامرا است، خاطراتی از این حضور دارید؟
بله- آنجا در جبهه سامرا از یکی از قرارگاههای عملیاتی نیروی قدس و حشدالشعبی حضور پیدا کردیم و تنها چیزی که به ذهن متبادر میشد، خاطرات قرارگاههای دوران دفاع مقدس بود. پیاده سازی الگوی دفاع مقدس تقریبا به طور کامل در جبهه عراق قابل مشاهده بود.
در منطقه سنی نشین عراق که بستر مناسبی برای نفوذ و حضور داعش لابلای مردم وجود داشت، تفکیک کردن داعش از مردم کار بسیار سختی بود که با انبوه تجربهای که حاج قاسم داشت و با هوش و ذکاوت بالایش توانست خطر بزرگ داعش در عراق و سوریه را دفع کند.
** روابط فرماندهان با حاج قاسم دلی و ولایی بود
* بعنوان یک نظامی، روابط و فرمانبرداری فرماندهان میدانی غیرایرانی در گروههای مقاومت را چگونه میدیدید؟ چگونه روابطی میان حاج قاسم و فرماندهان مقاومت وجود داشت؟
رابطه میان آنها رابطه دلی و ولایی بود؛ رابطه فرمانده و فرمانبردار نبود. چون همه در راستای یک هدف یعنی یاری رساندن به دین خدا و مبارزه با دشمنان قسم خورده اسلام و نظام حرکت میکردند، روابط میان آنها هم دلی و محکم بود که اصلا قابل مقایسه با روابط سلسله مراتب فرماندهی نیست. این موضوعی است که در فرهنگ شیعه برگرفته از اصل ولایت و اخوت است.
این نوع تفکر هم مرز نمیشناسد، البته حاج قاسم فرمانده آن جبهه بود، اما اصل حاکم ، عشقی بود که فرماندهان به حاج قاسم داشتند.
** حاج قاسم نویسنده و محور نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس دولت اصلاحات بود
* روایتی هم از خود شما وجود دارد درباره حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در کوران فتنه ۸۸ و یا نامهای که ۲۴ نفر از فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت در سال ۷۸ نوشتند و امضای شما و حاج قاسم هم پای آن نامه بود، برخیها به دنبال این هستند که شخصیتی از حاج قاسم ایجاد کنند بعنوان قهرمان ملی و شخصیت فراجناحی که گویی ایشان شخصیتی خنثی از نظر سیاسی بوده اند و هیچ نظری در این باره نداشته اند، آیا واقعا اینگونه بود؟
سردار جعفری: یک نفر که همه زندگی و هستی و جانش را در راه نظام اسلامی صرف کرده از او انتظام میرود که حساسیتی نسبت به امنیت آن چیز گرانبها. نداشته باشد؟! دفاع مقدس برای چه بود؟ برای امنیت جامعه بود، جنگ ۳۳ روزه و فتنه داعش در عراق و سوریه و مبارزه با داعش همگی در راستای امنیت ملی کشور بود.
حاج قاسم همه وجودش وقف امنیت جامعه بود؛ وقتی که این امنیت به خط می افتد، مهم نیست با چه علت و دلیلی به خطر بیافتد، هر عامل و مولفهای که این امنیت را به خطر بیاندازد، کسی که همه زندگی اش را برای این نظام گذاشته طبیعی است که حساسیت به خرج دهد.
مگر می شود حاج قاسم برای فتنه ۸۸ که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود، بیتفاوت باشد؟ اتفاقا در آن نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت که در واقع تهدید مستقیم رئیس جمهور وقت بود، نامه را حاج قاسم خودش تهیه کرد، ایشان فقط امضاکننده نامه نبود، بلکه نگارنده نامه بود و نقش اصلی و محوری را در تنظیم این نامه و گرفتن امضا از فرماندهان داشت که در پی آن دو جلسه هم با رئیس جمهور وقت داشتیم که روح اصلی نامه هم تهدید بود که اگر توجه نکنید ما طور دیگری برخورد میکنیم.
** ماجرای حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸
طبیعی بود وقتی سال ۷۸ این نامه را مینویسد و محور آن بوده، در سال ۸۸ هم وقتی که فتنه گسترده تر و عمیق تر و خطرناک تر می شود، با وجودیکه ماموریتهای او از سال ۸۵ در منطقه خیلی بیشتر شده بود، در ایام فتنه هرگاه می آمد ایران خیالش راحت نبود و خاطرم هست در قرارگاه ثارالله حضور پیدا می کرد و دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من گفت که آمادگی هرنوع ماموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود، اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام میداد؛ اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت این حرکت و حامیان فتنه ۸۸ بود.
** طبیعی است که فتنه ۸۸ برای حاج قاسم قابل تحمل نباشد
* ممکن است روایت اینگونه باشد که درگیری و اختلاف سیاسی میان دو جناح سیاسی کشور بوده، چرا باید فرماندهان نظامی ورود کنند، این درباره حاج قاسم مضاعف است چراکه ایشان مسئولیت امنیت فرامرزی را داشته و کسی که چنین مسئولیتی داشته چرا باید نگارنده نامه به رئیس جمهور وقت باشد؟
فرض اول این ماجرا اشکال دارد، چراکه فکر می کنند دعوای ۷۸ و یا ۸۸ دعوای دو جناح سیاسی بوده است درحالی که دعوا بر سر بود و نبود نظام و انقلاب بود. وقتی که رهبر معظم انقلاب از سران فتنه می خواهند که موضع بگیرید و آنها موضع نگرفتند، اینجا بحث دعوای سیاسی بین دو جناح دیگر نبود.
فتنه ۸۸ و فتنهگرانی که این ماجرا را به وجود آوردند، ظاهرش موضوع تقلب در انتخابات بود، اما واقعیتش پایان دادن به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود و طبیعی است چنین چیزی برای افرادی مثل حاج قاسم قابل تحمل نباشد.
** حاج قاسم هیچ علاقهای به ریاست جمهوری نداشت
* ما انتخابات ۱۴۰۰ را در پیش داریم، یک بار حضرت آقا درباره این موضوع صحبت کردند و فرمودند اگر حاج قاسم زنده بود، ۶۰ سالشان بود اما من همچنان ایشان را فرمانده نیروی قدس میگذاشتیم، اگر حاج قاسم را هنوز داشتیم، شما ایشان را بعنوان یک گزینه برای انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد میدادید؟
نه- حاج قاسم حیف بود که بیاید در این جایگاه بخواهد کار کند. بعضی وقتها هم به او می گفتیم که اینگونه پیشنهادها مطرح میشود و شما نظرت چیست، واژههایی به کار میبرد که می فهمیدیم اصلا دنبال این نیست که به این سمت بیاید و جوابهایی که میداد نه علاقه داشت به این کار و می گفت کار عاقلانهای نیست برای من.
ضمن اینکه کار ریاست جمهوری با کاری که حاج قاسم میکرد، متفاوت است. هر کسی در یک کاری موفق است، درست است کار نهضتی سیاسی هم هست، اما موضوع ریاست جمهوری متفاوت از این کار است.
** اگر حاج قاسم کاندید میشد، رأی میآورد
* بلاخره نزدیک به ۹۰ درصد محبوبیت حاج قاسم در داخل کشور موضوع قابل توجهی است.
سردار جعفری: برای رای آوری بله! اگر حاج قاسم کاندید میشد رای میآورد، اما او باید همان کار مهم خودش را انجام میداد و خودش هم کار خود را مهمتر از چنین کاری میدانست.
حضرت آقا جوانگرایی را تنها راه حل تغییر و خروج از این بن بستی که در مسائل اقتصادی به وجود آمده برشمردند. تغییر اساسی در مدیریت کشور یک ضرورت است و این تغییر بدون جوانگرایی به وجود نمی آید. تعبیر حضرت آقا این بود که ممکن است در جایگاه ریاست جمهوری فردی که هم توانمند باشد و جوان هم باشد ممکن است نداشته باشیم و آنجا مثال حاج قاسم را زدند، اما حاج قاسم جوانگرا بود و روحیه داشت و چند برابر یک جوان امروزی برای حل مشکل وقت میگذاشت. مهم این است که نگاه جوانانه و انقلابی باشد و روحیه جوانی در آن فرد حفظ شده باشد، چون روحیه انقلابی در افراد هرچه به سمت سن بالاتر میروند، افت میکند و ما خیلی کمتر افرادی را سراغ داریم که در سنین بالا روحیه انقلابی را حفظ کرده باشند.
و این روحیه در حاج قاسم هم وجود داشت که حضرت آقا آنطور فرمودند. امیدواریم مردم ما با تجربه و پختگی که به دست آوردهاند، به این سمت بروند که خواسته اصلی شان یعنی کارآمدی و توانمندی اثبات شده را همراه با روحیه جوانی و انقلابی در میان افراد کاندید شده برای انتخابات ۱۴۰۰ درست و دقیق انتخاب کنند تا دیگر شاهد این همه مشکلات اقتصادی در کشور نباشیم؛ انشالله.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، وطن امروز نوشت: ماهها پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، تحلیلگران بسیاری این انتخابات را فارغ از ادوار پیشین خود به عنوان یک نقطه عطف سیاسی در تاریخ آمریکا توصیف کردند. بالا گرفتن نزاعهای اجتماعی از یک سو (که در حادثه قتل جورج فلوید تشدید شد) و ترکیب کاندیداهای ۲ حزب از سوی دیگر حکایت از آن داشت که این میدان رقابت فارغ از نتیجهاش تبدیل به موقعیتی جدی برای عیان شدن بخشهایی از واقعیت سیاسی ایالات متحده خواهد شد. فحاشی بیسابقه کاندیداها در مناظرههای انتخاباتی، بالا گرفتن اختلافات در روند شمارش آرا و در نهایت استنکاف ترامپ از پذیرش نتیجه انتخابات باعث شد فضای سیاسی این کشور شرایط ویژهای را تجربه کند. با این حال، حادثه حمله حامیان ترامپ به کنگره آمریکا به عنوان نقطه اوج سلسله حوادث انتخاباتی باعث خلق یک رسوایی آشکار و همچنین عیان شدن تناقضهای ساختاری این کشور شد.
با این حال فارغ از شرح کم و کیف حوادث روز چهارشنبه در واشنگتن، نوع مواجهه ارکان و نهادهای سیاسی آمریکا با این حادثه را میتوان یک مصداق استثنایی برای نشان دادن استاندارد دوگانه مدیریتی میان آنچه آمریکا برای خود و دیگران تجویز میکند دانست. قرار گرفتن آزادی سیاسی به عنوان مهمترین شعار سیاسی آمریکا در مقابل امنیت ملی به عنوان مرکزیترین بایسته حکمرانی باعث شد پرده از بسیاری تناقضها برداشته شود؛ مسالهای که رهبر حکیم انقلاب نیز روز گذشته در بیاناتشان به آن اشاره داشتند و با مقایسه فتنه ۸۸ در ایران و حوادث سال ۹۹ آمریکا فرمودند: «آنها در فتنه ۸۸ به دنبال ناامنی و ایجاد آشوب و جنگ داخلی در ایران بودند که موفق نشدند و خداوند همین مساله را سال ۹۹ بر سر خودشان آورد».
بر این مبنا مشاهده شکاف موجود میان نسخه داخلی دولت آمریکا در مواجهه با یک بحران امنیتی با نسخههایی که برای کشورهای دیگر (از جمله ایران) تجویز میکند، در حادثه حمله حامیان ترامپ به کنگره و ادعای ابطال انتخابات بیش از پیش مشهود شد.
* آزادی؟ شاید زمانی دیگر…
حوادث روز چهارشنبه واشنگتن و حمله حامیان کاندیدایی که مدعی تقلب انتخاباتی است، به ساختمان کنگره هر قدر برای فضای آمریکا امری دور از انتظار بود اما تصویر آشنایی برای بسیاری از کشورهای جهان است که آمریکا تمایلی به ادامه یافتن حیات دولتهایشان نداشته است. تجربه کودتاهای رنگین و سرنگونی دولتهای نامطلوب آمریکا به واسطه طرح ایدههایی از قبیل تقلب انتخاباتی مسالهای آشنا در حافظه تاریخی جهانیان است. با این حال مواجهه ساختار سیاسی و حتی حزب همسو با کاندیدای شکستخورده نشان از نسخهای متمایز در این باره داشت.
واشنگتن که دهههاست با ابزار قرار دادن کلیدواژه «آزادی سیاسی» پروژه سرنگونی دولتهای متفاوتی را از سمت اپوزیسیون غربگرا پیگیری کرده است، خود در واکنش به حادثهای با شدت و حدت بسیار کمتر هیچگونه حقی برای مخالفان خیابانی قائل نشد. قیاس حوادث محدود واشنگتن در روزهای اخیر با فتنه سال ۸۸ در تهران بخوبی شکاف میان ۲ نسخه تجویز شده آمریکایی را عیان میکند. آمریکایی که بدون در نظر گرفتن اردوکشی خیابانی کاندیدای مدعی تقلب از ساحت و جایگاه قانون انتخاباتی به عنوان امری تداومبخش دفاع کرد، همواره در پروژه براندازی دولتهای دیگر بیشترین اهتمام خود را بر بیاعتبارسازی نهاد قانون و اصالتبخشی به شورشهای خیابانی استوار میکرد. مجموعه نیروهای سیاسی آمریکا (حتی بخش قابل توجهی از جمهوریخواهان) بخوبی دریافته بودند که از میان برداشته شدن جایگاه قانون در بررسی اعتراضات میتواند به یک هرجومرج دائمی مبدل شود که انتهای آن چیزی جز یک جنگ داخلی نیست. آنها بر مبنای همین منطق همواره سعی میکنند با جرقه خوردن هرگونه اعتراض برنامهریزی شده یا خودجوش در کشورهای مورد خصم آمریکا، فضا را به سمت فروپاشی نهادهای قانونگذار پیش ببرند و از دل این فضا، یک جنگ داخلی تا نیل به اهداف خود به وجود آورند.
* تجویزهای دوگانه آمریکایی
از همان نخستین ساعات اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و طرح ادعای تقلب از سوی دونالد ترامپ بود که صفحات او در شبکههای اجتماعی با پیامهای هشدارآمیز پیرامون اثبات نشده بودن مواضعش روبهرو شد و در نهایت با برخی محدودیتها نیز مواجه شد؛ اتفاقی که در حال رخ دادن بود کاملا ساده به نظر میرسید. یک ساختار سیاسی در مواجهه با ادعاهایی که نهایتا میتوانست «فرضیه» باشد اما امکان یک آشوب خیابانی را فراهم میکرد، رویه محدودیت را در پیش گرفت تا از این طریق مانع از رخ دادن اقدامی خلاف امنیت و مصالح ملی شود. این واکنش محدودیتآفرین اگر در هر کشوری که مورد خصم آمریکاست رخ میداد، دولت آمریکا فورا از آن به عنوان امری در راستای سرکوب سیاسی یاد میکرد اما زمانی که این موقعیت برای واشنگتن به وجود آمد به راحتی و با در نظر گرفتن اولویت امنیت بر آزادی سیاسی، نسخه محدودیت را تجویز کرد، تا جایی که حتی اکانت رئیسجمهور آمریکا نیز با محدودیت روبهرو شد.
تجربه فتنه سال ۸۸ در دوران دولت دموکرات اوباما و حوادث سالهای ۹۶و۹۸ در دوره زمامداری ترامپ باعث شد دولت ایران هم نسخه محدودیتهای ارتباطی را برای کنترل فضا و جلوگیری از بالا گرفتن ناامنیها به صورت موقت تجویز کند. واکنش آمریکا اما در برابر این نسخه ایران نهتنها چیزی خلاف نسخه تجویزشده برای خود بود که حتی بعدها اسناد زیادی پیرامون تلاش حداکثری آمریکا برای تقویت فضای ترویج شایعات سیاسی با نیت عمیق کردن نزاعهای خیابانی منتشر شد. در مشهورترین مورد هیلاری کلینتون، وزیر وقت خارجه آمریکا در زمان فتنه ۸۸ در کتاب خاطراتش با عنوان «انتخابهای سخت» به شرح یکی از این اقدامات پرداخت و نوشت: «ژوئن همان سال(۲۰۰۹)، جوانان ایرانی از وبسایتها و شبکههای اجتماعی به منظور ارسال پیامهای خود در جریان اعتراضات پس از انتخابات استفاده کردند. درست در همان زمان بود که صحنه تیراندازی به خانم ۲۶ سالهای به نام «ندا آقا سلطان» توسط نیروهای شبهنظامی طرفدار دولت(!) با استفاده از دوربین تلفنهای همراه ضبط و در توئیتر و فیسبوک منتشر شد. بدین ترتیب، در کمتر از چند ساعت میلیونها نفر از مردم جهان مشاهده کردند که چطور در یکی از خیابانهای تهران دختر جوانی در خون خود غلتید. به گفته مجله تایم: «در طول تاریخ حیات بشری، هیچ صحنه قتلی با این حجم از بیننده مواجه نبوده است». همین ویدئو خشم جهانیان را نسبت به ظلمی که به معترضان میرفت برانگیخت. درست ۵ روز پیش از این حادثه، مقامات وزارت خارجه آمریکا که پیگیر تلاشهای مخالفان دولت ایران در فضای مجازی بودند، متوجه بروز یک مشکل شدند. توئیتر قصد داشت به منظور انجام تعمیرات دورهای برای مدت زمان کوتاهی خدمات جهانی خود را محدود کند که دقیقا نیمه روز در تهران بود. برای حل این مساله یکی از اعضای واحد برنامهریزی سیاسی وزارت خارجه به نام «کوهن» که جوانی ۲۷ ساله بود، انتخاب شد. آوریل همان سال او طی سفری به بغداد با «جک دورسی» یکی از بنیانگذاران و مدیران توئیتر، ملاقاتی داشت. به همین دلیل او بلافاصله تلاش کرد ضمن ارتباط با دورسی به او هشدار دهد که محدود کردن خدمات توئیتر در آن بازه زمانی چه ضربهای به فعالان اجتماعی در ایران وارد میکند. در نتیجه همین گفتوگوها، توئیتر برنامه تعمیرات خود را تا نیمه شب بعد به تعویق انداخت. این شرکت در توضیح علت این کار در یادداشتی که در وبلاگ خود منتشر کرد، نوشت: به نظر میرسد در حال حاضر توئیتر نقش ارتباطی مهمی در ایران ایفا میکند».
* خس و خاشاکهای واشنگتنی!
فراتر از واکنش ساختار سیاسی آمریکا در صیانت از عنصر امنیت با ایجاد محدودیت برای رئیسجمهور و نیمی از شهروندانش، میتوان به بررسی ادبیات مقامات این کشور در مواجهه با آشوب حامیان ترامپ و مقایسه آن با ادبیاتی که در توصیف فتنهگران در سال ۸۸ استفاده میکردند نیز پرداخت. برای نمونه جو بایدن، رئیسجمهور برگزیده آمریکا در واکنش به حوادثی که در کنگره این کشور رخ داد، معترضان را با الفاظ «تروریست» و «اراذل و اوباش» مورد خطاب قرار داد. هیلاری کلینتون نیز در توئیتی با «تروریست داخلی» خطاب کردن معترضان خیابانی اقدام آنها را محکوم کرد. اما سناتور میچ مککانل، رهبر اکثریت جمهوریخواهان در سنای آمریکا که همحزب ترامپ هم محسوب میشود با «اراذل و اوباش» خطاب کردن معترضانی که به ساختمان کنگره حمله کرده بودند، گفت: جلوی بیقانونی سر خم نخواهیم کرد.
با انداختن نگاهی به القابی که مقامات رسمی آمریکایی خطاب به معترضان خیابانی به کار بردند و توماری از توصیفات حمایتی آنها از آشوبگران ایرانی و حتی گروههای شناخته شده تروریستی میتوان به تناقض آشکار میان نسخه حکمرانی آمریکایی و نسخهای که به دیگر کشورها تجویز میکند پی برد اما نگاهی به موضعگیری باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا در میانه آشوبهای خیابانی جریان فتنه، عمق این تناقض و نفاق را بیشتر روشن میکند. اوباما در شرایطی که جریان فتنه تمام تلاش خود را برای فروپاشی ایران در سایه حمایتهای خارجی به کار گرفته و عملا امنیت ملی کشورمان را با مخاطرات جدی مواجه کرده بود، در پیامی خطاب به سایر کشورهای جهان گفت: «این مسؤولیت همه مردم و کشورهای آزاد است تا روشن کنند ما طرف کسانی هستیم که در پی آزادی، عدالت و عزت هستند. شجاعت مردم ایران الگویی برای همه ما است و ما را به چالش میکشد تا تاریخ را به سمت عدالت هدایت کنیم». اظهارات اینچنینی که بارها از سوی مقامات دولتی آمریکا خطاب به جریان فتنه بیان شد، در کنار رفتار آشکاری که این روزها در مواجهه با نخستین جرقههای اقدامات خلاف امنیت طرفداران ترامپ نشان دادند، یک جلوه تام از نفاق رسانهای استکبار جهانی است.
فتنه ۸۸، کارمای ۹۹ بیشتر بخوانید »