فتنه 88

«دی»؛ ماه تبدیل حادثه‌ها به حماسه‌ها


«دی» ماه تبدیل حادثه‌ها به حماسه‌هاستگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «دی»، ماه حادثه‌هاست؛ حادثه‌هایی که غبارآلود می‌آیند و آزمون بزرگی را موجب می‌شوند؛ آزمون‌هایی که گاهی برخی «خواص» شکست بزرگی را در آن تجربه کرده و در «بصیرت»، «ولایت‌مداری» و «دشمن‌شناسی»، نمره «مردودی» می‌گیرند؛ آن‌گاه است که ملت بزرگ ایران، همانند همیشه وارد صحنه شده و به‌عنوان «سرمایه‌های انقلاب»، حادثه‌ها را به «حماسه» تبدیل می‌کنند.

«دی» میزبان دو روز بزرگ است که به‌عنوان «یوم‌الله» در تاریخ انقلاب اسلامی ایران ثبت شده و ملت ایران را بیش از گذشته، سربلند کرده است؛ روز ۹ دی، از سال ۱۳۸۸ به‌عنوان «یوم‌الله» شناخته شد و «روز بصیرت و تجدید میثاق امت با ولایت» نام گرفت، روزی که پس از هشت‌ماه قانون‌گریزی، هتک حرمت و توهین به اسلامیت نظام، اصل ولایت فقیه و سرانجام، آن بی‌شرمی ننگین در روز عاشورا، بالاخره بساط فتنه و فتنه‌گران جمع شد و ملت آب پاکی را روی دست دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی ریخت.

بنابراین از همان سال، دشمن ابزار «تحریم» را برای فشار به ملت ایران تشدید کرد تا مردم را دلسرد کرده و بزرگ‌ترین سرمایه و پشتوانه را از انقلاب اسلامی ایران بگیرد و آن‌گاه با الگوگیری از «اعتراضات خیابانی»، نظام را توسط خود مردم سرنگون کند اما کور خوانده بود؛ چراکه ۱۰ سال بعد، انقلاب اسلامی ایران دوباره دو «یوم‌الله» دیگر را تجربه کرد.

بامداد ۱۳ دی سال ۱۳۹۸، پس از ۱۰ سال هجمه و جوسازی ته‌ماندگان فتنه سال ۱۳۸۸ علیه «جبهه مقاومت» و لبخند‌های بی‌موقع برخی مسئولان به دشمن و همچنین تصمیمات نادرست و استعفا‌های نابه‌هنگام آن‌ها، استکبار جهانی به سرکردگی «شیطان بزرگ» خیال کرد که ملت ایران از انقلاب خود دلسرد شده و پشت «محور مقاومت» در منطقه را خالی می‌کند؛ این‌گونه شد که مردم صبح جمعه فهمیدند، ارتش تروریستی آمریکا دست به یک جنایت بی‌سابقه زده و سردار حاج «قاسم سلیمانی» که به‌صورت رسمی به‌عنوان یک دیپلمات وارد عراق شده بود را به‌همراه «ابومهدی المهندس» و همراهان آن‌ها، به‌صورت کاملاً ناجوانمردانه و غیرقانونی، به شهادت رسانده است.

خبر شهادت فرماندهان مقاومت، از همان ساعات ابتدایی خود، نه فقط قلب ملت ایران، بلکه قلب تمام آزادی‌خواهان جهان را به‌ درد آورد و جمعیتی که در شهر‌های مختلف کشور به استقبال پیکر‌های مطهر شهدای مقاومت آمدند، میلیون‌ها نفر تخمین زده شد، جمعیتی که یک‌صدا فریاد «انتقام سخت» سر داده و به دشمنان داخلی و خارجی «محور مقاومت» آن جمله معروف بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران را یادآوری کردند؛ «بُکشید ما را، ملت بیدارتر می‌شود».

فریاد «انتقام سخت» که در جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورها طنین‌انداز شد، صبح روز 18 دی سال 1398، اولین سیلی جمهوری اسلامی ایران بر صورت آمریکایی‌ها نواخته شده و موشک‌های نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه «عین‌الأسد» را در عراق به‌لرزه درآورد و آن‌گاه بود که آیه مبارک «ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى» تجلی یافت.

حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) پس از این حوادث، در خطبه‌های نماز جمعه تهران فرمودند: «این دو هفته‌ای که بر ما گذشت، دو هفته‌ی پُرماجرا و استثنائی بود؛ ماجرا‌های تلخ، ماجرا‌های شیرین، حوادث درس‌آموز در این دو هفته برای ملّت ایران پیش آمد. یوم‌الله یعنی چه؟ یعنی آن روزی که دست قدرت خدا را انسان در حوادث مشاهده میکند؛ آن روزی که ده‌ها میلیون در ایران، و صد‌ها هزار در عراق و بعضی کشور‌های دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابان‌ها آمدند و بزرگ‌ترین بدرقه‌ی جهان را شکل دادند، این یکی از ایّام‌الله است. آنچه اتّفاق افتاد، کار هیچ عاملی جز دست قدرت خدا نمیتوانست باشد. آن روزی هم که موشک‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی را در هم کوبید، آن روز هم یکی از ایّام‌الله است. ما این دو روز را جزو ایّام‌الله در همین چند روز گذشته، در همین دو هفته‌ی گذشته، در مقابل چشم خودمان ما ملّت ایران مشاهده کردیم؛ این‌ها روز‌های نقطه‌ی عطف تاریخند، روز‌های تاریخ‌سازند، روز‌های عادّی نیستند این‌ها».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

«دی»؛ ماه تبدیل حادثه‌ها به حماسه‌ها بیشتر بخوانید »

«دی» ماه تبدیل حادثه‌ها به حماسه‌هاست


«دی» ماه تبدیل حادثه‌ها به حماسه‌هاستگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «دی»، ماه حادثه‌هاست؛ حادثه‌هایی که غبارآلود می‌آیند و آزمون بزرگی را موجب می‌شوند؛ آزمون‌هایی که گاهی برخی «خواص» شکست بزرگی را در آن تجربه کرده و در «بصیرت»، «ولایت‌مداری» و «دشمن‌شناسی»، نمره «مردودی» می‌گیرند؛ آن‌گاه است که ملت بزرگ ایران، همانند همیشه وارد صحنه شده و به‌عنوان «سرمایه‌های انقلاب»، حادثه‌ها را به «حماسه» تبدیل می‌کنند.

«دی» میزبان دو روز بزرگ است که به‌عنوان «یوم‌الله» در تاریخ انقلاب اسلامی ایران ثبت شده و ملت ایران را بیش از گذشته، سربلند کرده است؛ روز ۹ دی، از سال ۱۳۸۸ به‌عنوان «یوم‌الله» شناخته شد و «روز بصیرت و تجدید میثاق امت با ولایت» نام گرفت، روزی که پس از هشت‌ماه قانون‌گریزی، هتک حرمت و توهین به اسلامیت نظام، اصل ولایت فقیه و سرانجام، آن بی‌شرمی ننگین در روز عاشورا، بالاخره بساط فتنه و فتنه‌گران جمع شد و ملت آب پاکی را روی دست دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی ریخت.

بنابراین از همان سال، دشمن ابزار «تحریم» را برای فشار به ملت ایران تشدید کرد تا مردم را دلسرد کرده و بزرگ‌ترین سرمایه و پشتوانه را از انقلاب اسلامی ایران بگیرد و آن‌گاه با الگوگیری از «اعتراضات خیابانی»، نظام را توسط خود مردم سرنگون کند اما کور خوانده بود؛ چراکه ۱۰ سال بعد، انقلاب اسلامی ایران دوباره دو «یوم‌الله» دیگر را تجربه کرد.

بامداد ۱۳ دی سال ۱۳۹۸، پس از ۱۰ سال هجمه و جوسازی ته‌ماندگان فتنه سال ۱۳۸۸ علیه «جبهه مقاومت» و لبخند‌های بی‌موقع برخی مسئولان به دشمن و همچنین تصمیمات نادرست و استعفا‌های نابه‌هنگام آن‌ها، استکبار جهانی به سرکردگی «شیطان بزرگ» خیال کرد که ملت ایران از انقلاب خود دلسرد شده و پشت «محور مقاومت» در منطقه را خالی می‌کند؛ این‌گونه شد که مردم صبح جمعه فهمیدند، ارتش تروریستی آمریکا دست به یک جنایت بی‌سابقه زده و سردار حاج «قاسم سلیمانی» که به‌صورت رسمی به‌عنوان یک دیپلمات وارد عراق شده بود را به‌همراه «ابومهدی المهندس» و همراهان آن‌ها، به‌صورت کاملاً ناجوانمردانه و غیرقانونی، به شهادت رسانده است.

خبر شهادت فرماندهان مقاومت، از همان ساعات ابتدایی خود، نه فقط قلب ملت ایران، بلکه قلب تمام آزادی‌خواهان جهان را به‌ درد آورد و جمعیتی که در شهر‌های مختلف کشور به استقبال پیکر‌های مطهر شهدای مقاومت آمدند، میلیون‌ها نفر تخمین زده شد، جمعیتی که یک‌صدا فریاد «انتقام سخت» سر داده و به دشمنان داخلی و خارجی «محور مقاومت» آن جمله معروف بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران را یادآوری کردند؛ «بُکشید ما را، ملت بیدارتر می‌شود».

فریاد «انتقام سخت» که در جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورها طنین‌انداز شد، صبح روز 18 دی سال 1398، اولین سیلی جمهوری اسلامی ایران بر صورت آمریکایی‌ها نواخته شده و موشک‌های نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه «عین‌الأسد» را در عراق به‌لرزه درآورد و آن‌گاه بود که آیه مبارک «ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى» تجلی یافت.

حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) پس از این حوادث، در خطبه‌های نماز جمعه تهران فرمودند: «این دو هفته‌ای که بر ما گذشت، دو هفته‌ی پُرماجرا و استثنائی بود؛ ماجرا‌های تلخ، ماجرا‌های شیرین، حوادث درس‌آموز در این دو هفته برای ملّت ایران پیش آمد. یوم‌الله یعنی چه؟ یعنی آن روزی که دست قدرت خدا را انسان در حوادث مشاهده میکند؛ آن روزی که ده‌ها میلیون در ایران، و صد‌ها هزار در عراق و بعضی کشور‌های دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابان‌ها آمدند و بزرگ‌ترین بدرقه‌ی جهان را شکل دادند، این یکی از ایّام‌الله است. آنچه اتّفاق افتاد، کار هیچ عاملی جز دست قدرت خدا نمیتوانست باشد. آن روزی هم که موشک‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی را در هم کوبید، آن روز هم یکی از ایّام‌الله است. ما این دو روز را جزو ایّام‌الله در همین چند روز گذشته، در همین دو هفته‌ی گذشته، در مقابل چشم خودمان ما ملّت ایران مشاهده کردیم؛ این‌ها روز‌های نقطه‌ی عطف تاریخند، روز‌های تاریخ‌سازند، روز‌های عادّی نیستند این‌ها».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

«دی» ماه تبدیل حادثه‌ها به حماسه‌هاست بیشتر بخوانید »

فتنه اطرافیان؛ از منتظری تا امجد

فتنه اطرافیان؛ از منتظری تا امجد


گروه سیاسی خبرگزاری فارس: چند روزی است که فیلمی از یک روحانی و استاد اخلاق معروف دست به دست می‌شود که او  در این فیلم ابتدا با بیان نکاتی اخلاقی، گریزی به اجرای حکم روح‌الله زم مدیر شبکه معاند آمدنیوز که به جرم‌های متعدد از جمله افساد فی الارض و جاسوسی به دار مجازات آویخته شد، می زند. او در این اظهاراتش زم را شهید خوانده و در اظهاراتی بی پایه، اتهاماتی را متوجه رهبر انقلاب می‌داند.

آیت‌الله امجد کیست؟

محمود امجد استاد اخلاق حوزه‌های علمیه و از شاگردان آیات عظام سید محمدحسین طباطبایی، سید رضا بهاءالدینی، امام خمینی(ره)، آیت‌الله محمدتقی بهجت و آیت‌الله خوشوقت است.

سابقه‌ای در اخلاق و دروس حوزوی دارد و شاگردان بسیاری تحت تاثیر تعالیم اخلاقی وی رشد و تربیت یافته‌اند. 

امجد پس از انقلاب، مدتی امام جمعه نهاوند و مدتی نیز نمایندهٔ امام خمینی(ره) در غرب کشور بود.

 

محمود امجد در کنار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

 

این استاد اخلاق از اساتید مدرسهٔ عالی شهید مطهری، حوزهٔ علمیهٔ دماوند، مشهد، قم، اصفهان و … بوده و امام جماعت مسجد کوی دانشگاه تهران بوده طلاب و دانشجویان بسیاری را در طول سال‌های حضور در مدرسهٔ عالی شهید مطهری و مسجد کوی دانشگاه تربیت کرده‌است.

محمدعلی آهنگران فرزند صادق آهنگران که از روحانیون نزدیک به اصلاح‌طلبان و از شاگردان امجد است درباره اظهارات اخیر وی می‌نویسد:

«اصلا او (محمود امجد) بود که مرا با ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه‌ای آشنا کرد. از روز‌هایی که در مدرسه حجتیه قم با آقای خامنه‌ای رفیق و هم بحث بودند اصلا خود ایشان به من گفت خامنه‌ای ذره‌ای منیت و دنیا طلبی در وجودش راه ندارد. اصلا خودش به من می‌گفت دشمنان خامنه‌ای را لعنت می‌کند. از خود ایشان شنیدم که به نقل از مرحوم آیت الله العظمی بهجت گفتند بهتر از آقای خامنه‌ای برای رهبری جمهوری اسلامی نداریم.

از خود ایشان شنیدم که در جریان انتخاب مرحوم آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری، چگونه مرحوم آیت الله العظمی بهاالدینی با این انتخاب مخالفت کردند و به ولایت و رهبری آیت الله خامنه‌ای بشارت داد. روز ثبت نام در انتخابات خبرگان ۹۴ از خودش شنیدم که می‌گفت برای حمایت از رهبری وارد صحنه انتخابات شده است».

 

 

با مشخصات فوق به هیچ عنوان نباید محمود امجد را از قماش ضدانقلاب‌هایی که از اول یا پیش از انقلاب با مبانی و چارچوب‌های انقلاب مشکل داشته و دارند مقایسه کرد. آهنگران در بخشی از اظهارات خود نامی از آیت‌الله حسینعلی منتظری می‌برد. شخصی که شاید سرنوشت و مشی زندگی و تحولات رفتار سیاسی‌اش با مواضع کاملا متفاوت محمود امجد در گذشته و حال تطابق داشته باشد.

منتظری‌های انقلاب

 آیت‌الله منتظری از چهره‌های بسیار مهم و دارای نقش ارزنده در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) بوده و نقش تاریخی وی در به ثمر رسیدن انقلاب بر هیچ‌کس پوشیده نیست.

او از نظریه‌پردازان اصلی اصل ولایت فقیه بود که در اواخر عمر تبدیل به اپوزیسیون نظام شده و حتی نقش رهبری اصلاح‌طلبان و مرجع فقهی جنبش سبز را عهده دار شد.

 

مهدی هاشمی معدوم، حسینعلی منتظری و هادی هاشمی (داماد منتظری)

 

ولی چرا یک نفر که خود نظریه‌پرداز ولایت فقیه است و مواضع سرسخت او در مورد ولایت فقیه زبان زد خاص و عام بود، ناگهان از درون فرو می‌پاشد و این فروپاشی موجب می‌گردد چهره بیرونی او نیز برای یاران انقلاب خراب شود و حتی علیرغم کوششی که امام (ره) می‌نماید تا وی را حفظ کند و به اصطلاح امروزی‌ها سر خورده نگردد، ولی حیله و مکر دشمن کارگر افتاده و آیت‌الله منتظری یار دیرینه امام راحل (ره) در مقابل امام می‌ایستد.

کسی که خود درس خارج فقه ولایت فقیه را به طلبه های متعدد مجتهد، می دهد و از تئوریسین‌های این اصل بوده، در مقابل ولی فقیه می‌ایستد، ولی دلیل این همه تغییر موضع برای چیست؟

علت، چیزی نیست جز همان پروژه نفوذ در بیت وی و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر روی آراء و افکارش که به تدریج خود را نشان می‌دهد، بویژه در جریان سید مهدی هاشمی برادر دامادش.

علیرغم اینکه بسیاری مرحوم منتظری را در جمهوری اسلامی چندان کار آمد و تأثیرگذار معرفی نمی‌کردند، ولی مکاتبات امام خمینی (ره) خصوصاً در اواخر قطع ارتباطشان با وی نشان می‌دهد که چقدر این شخصیت برای امام راحل مورد اهمیت بوده است. این در حالی بود که خیلی‌ها در مورد وی به زبان طنز، لطایفی ساخته و الفاظی را در مورد او به کار می‌بردند و حتی از نظر علمی و خطابه او را نقد می‌کردند ولی هیچ‌کدام از این نتوانست موجب تخریب شخصیت وی نزد امام شود تا بالاخره کارد را به استخوان رهبر کبیر انقلاب رسیده وگرنه مدارای امام با وی بسیار بود.

 

حسینعلی منتظری قائم مقام معزول رهبری

 

جریان نفوذ در حال رشد بیت این فقیه، به حدی بود که توسط افراد مورد وثوق خود خبرهایی را دریافت می‌کرد و بدون جست‌وجو در مورد صحت و سقم آن فقط به صرف اینکه خبر را فلان فرد داده بر مبنای آن شروع به اعتراض های بی مورد می‌کرد.

به همین خاطر است که امام(ره) در نامه عزل منتظری تاکید می‌کنند: «سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد. از آنجا که ساده‏ لوح هستید و سریعاً تحریک می‏‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد».

امجد چرا عوض شد؟

آنچه از اقوال بر می‌آید، محمود امجد هم تحت تاثیر نفوذ عده‌ای در کنارش و توسط برخی از پامنبری‌هایش منحرف شده است.

امین توکلی زاده فعال سیاسی و از پامنبری‌های آیت الله امجد می نویسد:

‌«…حرم امام زاده صالح که می توانست نقش مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸ را داشته باشد شده بود پاتوق اصحاب فتنه، و البته مردم تحمل نکردند و با تشدید اعتراض های مردمی به شیخ مجبور به ترک این مکان مقدس شد.

 

 

چه شده بود که استاد از شاگردان خود باز مانده بود چرا امجد سال ۸۸ توان تشخیص سال ۷۸ را نداشت عده ای از دلسوزان دست نکشیدند جلسات متعددی با برخی از آقایان مثل ایشان برگزار کردند، کاشف به عمل آمد برخی از فتنه گران از جمله مهدی هاشمی برنامه ریزی ویژه ای برای بیوت آقایان ترتیب داده اند و مرتب با تزریق اطلاعات غلط و نشان دادن عکس جنازه و ضرب و شتم و درگیری و نامه نگاری های هدایت شده سعی در تحریک آنها دارند .

علت منبرهای فتنه انگیز و سکوت های طولانی تا حدی معلوم شد،کودکان دیروز بزرگ شده بودند و پدران پیر و تسلیم فرزندان.

عده ای از دلسوزان شروع کردند با برخی از آقایان ارتباط گرفتن و دادن اطلاعات واقعی البته تفاوت کار این بود که زحمت این عزیزان منحصر می شد به چند جلسه و کار حلقه های اطراف و فرزندان ناخلف شبانه روزی و مستمر بود.

با شیخ امجد جلسه ای مفصل برگزار شد و آنقدر استدلال و سند آوردند تا ایشان قانع شد ولی در نهایت شیخ شرطی محالی گذاشت، او گفت اگر محمد ما را متقاعد کردید من قبول می کنم همه متعجب بودند آخر چرا شیخ تسلیم فرزند خود و حلقه اطرافیان شده شیخ دلیل متحیر کننده تری آورد او گفت من به محمد نان حلال داده ام امکان ندارد دروغ بگوید، سست بودن دلیل شیخ بر همه آشکار بود و محمد را هم همه می شناختند او از مبنا دچار انحراف بود البته حضور مداوم محمد هاشمی و اظهار ارادتمندی و خاکساری و مرید و نژاد بازی او هم بی تاثیر نبود و حتی یک دهه محمد امجد و محمد هاشمی منبر می رفتند و حاج آقا شده بود پا منبری اینها.

شیخ، دیکتاتوری موسوی در مقابل رای اکثریت مردم را نمی دید، ایستادن او را در برابر قانون را نمی دید، ولی خطای یک پاسبان و درجه دار را در برخورد با آشوبگران اغتشاشگران را فریاد میزد».

آنچه بر می‌‌آید آیت‌الله محمود امجد استاد عرفان و اخلاق دیروز،‌ امروز مفتون فتنه اطرافیانش شده و نتوانسته به مانند علمای بزرگ و بنامی چون آیت‌الله جنتی، مرحوم حجت‌الاسلام حسنی و بسیاری از علمای دیگر خود را از فتنه اولاد و ذی‌نفوذان برهاند.

فتنه اطرافیان مسئله ای است که در طول انقلاب عده‌ای از آن پیروز بیرون آمده و عده‌ای نیز در آن شکست خورده‌اند و سرنوشت امجد و منتظری درسی است که می تواند چراغ راه همه خواص باشد.

انتهای پیام/





منبع خبر

فتنه اطرافیان؛ از منتظری تا امجد بیشتر بخوانید »

مخفی شدن «منافقین» پشت چهره منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران


منافقین؛ پشت چهره منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامیگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس – محمدرضا محقق؛ «محمد ملکی» یکی از مخالفین و معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران روز ۱۲ آذر سال ۱۳۹۹ در تهران درگذشت. آن‌چه بلافاصله در سر خط خبر‌ها از سوی برخی رسانه‌های خارج‌نشین و همفکران آنان در داخل کشور برجسته شد، تعارض و تقابل این فرد با نظام اسلامی ایران بود. در این بین منافقین به‌ویژه پیگیر این خط شده و شبکه‌های پوششی آنان نیز همزمان به نشر گسترده این خبر و بیان به‌اصطلاح مبارزات وی پرداختند. «مریم رجوی» نیز در پیامی پرطمطراق، درگذشت او را تسلیت گفت.

«محمد ملکی» سوابق زیادی در تقابل با نظام اسلامی و همچنین بازداشت از سوی نهاد‌های امنیتی را در پرونده خود دارد. وی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دولت موقت «بازرگان» به‌عنوان ریاست دانشگاه تهران انتخاب شده بود، با شروع بحث انقلاب فرهنگی همسو با جریان‌های معارض نظام به‌ویژه منافقین، آن را کودتا خواند و به فضا‌سازی علیه آن پرداخت.

«محمد ملکی» خود را از فعالین ملی و مذهبی می‌دانست و سعی می‌کرد تقابل خود را با نظام، ذیل این عنوان ابراز دارد؛ اما موضوع مهم در زندگی ایشان، ارتباط وی با جبهه نفاق و سوار شدن منافقین روی این فرد بود که به‌نوعی او را نماینده و سخنگوی خود در داخل کشور قرار داده بودند. تنها مرگ وی و افسوس و دریغ منافقین بود که پشت پرده این تقابل و عناد را تا حدود زیادی برای دیگران آشکار ساخت و بهره‌برداری تشکیلات نفاق از این موضوع، خود نشانه‌ها و اشارات زیادی به ناگفته‌های سال‌های گذشته دارد.

آن‌چه از دید بسیاری فعالین سیاسی پنهان نمانده، این‌که با درگذشت «محمد ملکی»، جبهه نفاق فرصت مناسبی برای تجمیع تمامی جریانات معارض و معاند نظام اسلامی را تدارک دیده بود. بسیاری از شخصیت‌های معاند سیاسی از دهه ۶۰ گرفته تا جریان‌های به‌وجود آورنده فتنه ۸۸ و ناآرامی‌های آبان ۹۸، همگی با خط گرفتن از یک مرکز عملیاتی سعی در تجمع زیر عنوان این فرد را داشتند.

«محمد ملکی» همیشه با شدیدترین واژه‌ها و شعار‌ها از نظام جمهوری اسلامی ایران و شخصیت‌های آن انتقاد کرده و حتی تهمت‌ها و تبلیغات سویی را منتشر می‌کرد که ادبیاتی بسیار نزدیک و شبیه گروهک نفاق داشت. وی در سال ۱۳۹۰ از داخل کشور در گزارشی به «احمد شهید» نماینده ویژه سازمان حقوق بشر در ایران، مطالبی را عنوان کرد که سراسر تبلیغات منفی علیه نظام و دروغ‌هایی بود که سال‌ها عناصر وابسته به منافقین عنوان می‌داشتند؛ اما خریداری نداشت و این بار با سرخط منافقین همان حرف‌ها توسط یک شهروند جمهوری اسلامی گزارش شد که اتفاقاً رسانه‌های وابسته به منافقین خیلی روی آن مانور دادند.

«محمد ملکی» در راستای همسویی با منافقین، در مراسم خاکسپاری «مهری جنت‌پور» یکی از مادران منافق، ضمن توصیف تجلیل از فرزندان منافق و معدوم این فرد، به‌طور ضمنی حمله به اردوگاه اشرف را که توسط گروه‌های مبارز عراقی انجام شده بود، محکوم کرد. درحالی که وی هیچ‌گاه از ۱۲ هزار انسان بی‌گناهی که توسط منافقین در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به‌شهادت رسیدند، یادی نکرد.

«محمد ملکی» در زمان حیات، هیچ‌گاه نخواست یا نتوانست خود را از زیر بار وابستگی فکری به منافقین برهاند. برای شخصیتی همانند وی فرصت‌های زیادی مهیا بود تا ضمن منتقد بودن به سیاست‌های نظام اسلامی ایران، مواضع و خط خود را از گروهک تروریستی منافقین جدا کرده و به آن‌ها اجازه سوءاستفاده از خود و فعالیت‌هایش را ندهد. منافقین که زمانی به اقدامات سخت و خشن علیه نظام اسلامی می‌پرداختند، اکنون با عوض کردن چهره منافقانه خود، سعی در ایجاد موانع و مشکلات در مسیر پیشرفت ایران و ایجاد نارضایتی دارند و در این مسیر، از تمامی ابزار و امکاناتی که دولت‌های متخاصم غربی در اختیار آنان قرار می‌دهند، استفاده می‌کنند.

منافقین در شرایط کنونی به‌واسطه سابقه ننگین خود در اقدامات تروریستی، پشت چهره سایر افراد منتقد و مخالف جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند تا از آن‌ها چهره‌ای معاند ساخته و بهره مورد نظر خودشان را ببرند. حال اگر زمان حیات آنان میسر نشد، پس از مرگ شاید فرصت بهتری برای این بهره‌برداری فراهم آید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

مخفی شدن «منافقین» پشت چهره منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران بیشتر بخوانید »

مخفی شدن «منافقین» پشت چهره منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران


منافقین؛ پشت چهره منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامیگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس – محمدرضا محقق؛ «محمد ملکی» یکی از مخالفین و معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران روز ۱۲ آذر سال ۱۳۹۹ در تهران درگذشت. آن‌چه بلافاصله در سر خط خبر‌ها از سوی برخی رسانه‌های خارج‌نشین و همفکران آنان در داخل کشور برجسته شد، تعارض و تقابل این فرد با نظام اسلامی ایران بود. در این بین منافقین به‌ویژه پیگیر این خط شده و شبکه‌های پوششی آنان نیز همزمان به نشر گسترده این خبر و بیان به‌اصطلاح مبارزات وی پرداختند. «مریم رجوی» نیز در پیامی پرطمطراق، درگذشت او را تسلیت گفت.

«محمد ملکی» سوابق زیادی در تقابل با نظام اسلامی و همچنین بازداشت از سوی نهاد‌های امنیتی را در پرونده خود دارد. وی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دولت موقت «بازرگان» به‌عنوان ریاست دانشگاه تهران انتخاب شده بود، با شروع بحث انقلاب فرهنگی همسو با جریان‌های معارض نظام به‌ویژه منافقین، آن را کودتا خواند و به فضا‌سازی علیه آن پرداخت.

«محمد ملکی» خود را از فعالین ملی و مذهبی می‌دانست و سعی می‌کرد تقابل خود را با نظام، ذیل این عنوان ابراز دارد؛ اما موضوع مهم در زندگی ایشان، ارتباط وی با جبهه نفاق و سوار شدن منافقین روی این فرد بود که به‌نوعی او را نماینده و سخنگوی خود در داخل کشور قرار داده بودند. تنها مرگ وی و افسوس و دریغ منافقین بود که پشت پرده این تقابل و عناد را تا حدود زیادی برای دیگران آشکار ساخت و بهره‌برداری تشکیلات نفاق از این موضوع، خود نشانه‌ها و اشارات زیادی به ناگفته‌های سال‌های گذشته دارد.

آن‌چه از دید بسیاری فعالین سیاسی پنهان نمانده، این‌که با درگذشت «محمد ملکی»، جبهه نفاق فرصت مناسبی برای تجمیع تمامی جریانات معارض و معاند نظام اسلامی را تدارک دیده بود. بسیاری از شخصیت‌های معاند سیاسی از دهه ۶۰ گرفته تا جریان‌های به‌وجود آورنده فتنه ۸۸ و ناآرامی‌های آبان ۹۸، همگی با خط گرفتن از یک مرکز عملیاتی سعی در تجمع زیر عنوان این فرد را داشتند.

«محمد ملکی» همیشه با شدیدترین واژه‌ها و شعار‌ها از نظام جمهوری اسلامی ایران و شخصیت‌های آن انتقاد کرده و حتی تهمت‌ها و تبلیغات سویی را منتشر می‌کرد که ادبیاتی بسیار نزدیک و شبیه گروهک نفاق داشت. وی در سال ۱۳۹۰ از داخل کشور در گزارشی به «احمد شهید» نماینده ویژه سازمان حقوق بشر در ایران، مطالبی را عنوان کرد که سراسر تبلیغات منفی علیه نظام و دروغ‌هایی بود که سال‌ها عناصر وابسته به منافقین عنوان می‌داشتند؛ اما خریداری نداشت و این بار با سرخط منافقین همان حرف‌ها توسط یک شهروند جمهوری اسلامی گزارش شد که اتفاقاً رسانه‌های وابسته به منافقین خیلی روی آن مانور دادند.

«محمد ملکی» در راستای همسویی با منافقین، در مراسم خاکسپاری «مهری جنت‌پور» یکی از مادران منافق، ضمن توصیف تجلیل از فرزندان منافق و معدوم این فرد، به‌طور ضمنی حمله به اردوگاه اشرف را که توسط گروه‌های مبارز عراقی انجام شده بود، محکوم کرد. درحالی که وی هیچ‌گاه از ۱۲ هزار انسان بی‌گناهی که توسط منافقین در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به‌شهادت رسیدند، یادی نکرد.

«محمد ملکی» در زمان حیات، هیچ‌گاه نخواست یا نتوانست خود را از زیر بار وابستگی فکری به منافقین برهاند. برای شخصیتی همانند وی فرصت‌های زیادی مهیا بود تا ضمن منتقد بودن به سیاست‌های نظام اسلامی ایران، مواضع و خط خود را از گروهک تروریستی منافقین جدا کرده و به آن‌ها اجازه سوءاستفاده از خود و فعالیت‌هایش را ندهد. منافقین که زمانی به اقدامات سخت و خشن علیه نظام اسلامی می‌پرداختند، اکنون با عوض کردن چهره منافقانه خود، سعی در ایجاد موانع و مشکلات در مسیر پیشرفت ایران و ایجاد نارضایتی دارند و در این مسیر، از تمامی ابزار و امکاناتی که دولت‌های متخاصم غربی در اختیار آنان قرار می‌دهند، استفاده می‌کنند.

منافقین در شرایط کنونی به‌واسطه سابقه ننگین خود در اقدامات تروریستی، پشت چهره سایر افراد منتقد و مخالف جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند تا از آن‌ها چهره‌ای معاند ساخته و بهره مورد نظر خودشان را ببرند. حال اگر زمان حیات آنان میسر نشد، پس از مرگ شاید فرصت بهتری برای این بهره‌برداری فراهم آید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

مخفی شدن «منافقین» پشت چهره منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران بیشتر بخوانید »