به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در بیانیهای با گرامیداشت ۱۹ دیماه سالروز عملیات پیروزمند و غرورانگیز کربلای ۵، حماسههای دوران دفاع مقدس را الگوی راهنمای جبهه مقاومت اسلامی و ضد سلطه و ضامن عزت، سربلندی و اعتبار تاریخی و جهانی ملت مقاوم ایران اسلامی دانست.
در ابتدای این بیانیه آمده است: عملیات کربلای ۵ که در بامداد ۱۹ دیماه سال ۱۳۶۵ با رمز مقدس و نورانی یا زهرا (س) در منطقه مهم شلمچه و شرق بصره انجام شد، از بزرگترین و شگفتانگیزترین نبردهای تاریخ دفاع مقدس هشت ساله است که شناخت، جسارت و قاطعیت فرماندهان جنگ آن هم ۱۴ روز پس از عملیات ناموفق کربلای ۴ رقم خورد.
این بیانیه میافزاید: دستاوردهای سترگ و تأثیرات عملیات پیروزمندانه و غرورآفرین کربلای ۵ که بر مبنای استراتژی تنبیه و تعقیب متجاوز انجام شد، قدرتهای جهانی و حامیان رژیم بعثی صدام را با اضطراب و مخمصهای عجیب روبهرو ساخت و مرحله جدیدی را در روند حمایتهای همهجانبه آنان برای جلوگیری از سقوط رژیم بعثی پدید آورد تا آنها ضمن حضور مستشاران نظامی خود، حجم انبوهی از تجهیزات و سلاح انواع زرهی، توپخانهای، مهمات، هواپیمای جنگنده و بالگرد، موشکهای ضدهوایی و زمین به زمین و حتی فناوری و تجهیزات تولید سلاح شیمیایی را به سمت بغداد گسیل نمود.
این بیانیه، پیروزی درخشان و واضح ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس را محصول رهبری و فرماندهی شگفتانگیز حضرت امام خمینی (ره)، حضور توفنده و همهجانبه آحاد مردم در مقاومت و ابتکارات توأم با عقلانیت مدافعان اسلام و انقلاب در این حماسه تاریخی توصیف و تصریح کرده است: موضعگیریهای هوشمندانه امام (ره) به اقتضای شرایط مختلف جنگ که ارتقای روحیه ملت و تحقیر دشمن را سبب میشد از حقایق انکارناپذیر و قابل تأمل در تاریخ دفاع مقدس به شمار میرود که هدایت آن حماسه عظیم را مانع جدا شدن حتی یک وجب از خاک میهن اسلامی و مایه اوج عزت و افتخار ایران اسلامی قرار داد.
این بیانیه با اشاره به خطر تحریف و وارونهسازی دفاع مقدس و خطرات و آسیبهای ناشی از هرگونه غفلت در عرصه صیانت از فرهنگ و تاریخ دفاع مقدس تأکید کرده است: تحریف تاریخ دفاع مقدس از راهبردهای اصلی امروز دشمن در کنار سایر راهبردهای دشمنی علیه ملت ایران بهویژه ایجاد فاصله بین نسل جوان و آیندهساز کشور با این مقطع الهامبخش و حقیقت افتخارآمیز و تابناک است که خنثیسازی آن نیازمند مجاهدت همهجانبه نهادها و سازمانهای مرجع در امر دفاع مقدس بهویژه پیشکسوتان و نخبگان دفاع مقدس در تبیین و روایت صحیح و دقیق حوادث و رخدادهای جنگ تحمیلی هشت ساله و عظمت کار عظیم رزمندگان اسلام است.
این بیانیه در پایان با پاسداشت یاد، نام، خاطره و آرمانهای بلند شهیدان والا مقام هشت سال دفاع مقدس ملت ایران بهویژه سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای گرانقدر عملیات کربلای ۵ با اشاره به اهمیت تبیین و تشریح صادقانه واقعبینانه تاریخ جنگ برای نسلهای جامعه اسلامی و زنده نگهداشتن فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس در عینیت جامعه آورده است: به توفیق الهی مقاومت و حضور مردمی ملت ایران در دفاع مقدس، امروز الگوی مردم مظلوم منطقه راهبردی غرب آسیا در عرصه مقابله با تهدیدات استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی در مصاف با جنگهای نیابتی و فتنه داعش و تروریسم تکفیری در منطقه را در معرض جهانیان قرار داد، سرمایه ارزشمند و مقتدری را برای امنیت پایدار و مثالزدنی ایران اسلامی و بازدارندگی دشمن از هرگونه تعرض و تجاوز به کشور پدید آورده است که بالندگی و جاودانگی آن برای آینده این نظام و سرزمین ضرورتی انکارناپذیر است و ادامهدهنگان راه شهدا و مجاهدین فی سبیلالله با تبعیت از رهنمودهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) اجازه نخواهند داد معاندان نظام مقدس اسلامی به آمال و آرزوهای شیطانی خود در فضای مجازی و حقیقی دست یابند و با اتحاد مردم مقاوم و بصیر ایران عزیز، فتنهها یشان خنثی و تهاجمات قلدرمآبانه آنها را با شکست روبهرو خواهند ساخت.
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: یکشنبه ششم دی سال ۸۸ که مصادف با دهم محرم بود، شاید تلخترین عاشورایی باشد که در حافظه تاریخی مردم ایران تا سالها با تمامی جزییات باقی بماند. عاشورایی که با گذشت ۱۳۷۰ سال از واقعه غمبار سال ۶۱ هجری، باز هم مظلومیت محبان اهل بیت (ع) را نشان داد و خون دوستداران مکتب حسینی را به جوش آورد، اما نباید از این نکته غافل شد که باز هم روز عاشورا بود که نقطه عطف تاریخ شد.
ظهر عاشورای سال ۸۸، وقتی سیاهپوشان اباعبدالله از عزای حسینی به خانه برگشتند، در اخبار سراسری با صحنههای عجیبی در برخی خیابانها روبهرو شدند. شعارهایی که قلم از تکرارش شرم دارد و شعار علیه اصل ولایت فقیه، سادهترین آنها بود. مردم صدای سوت و کف و هلهله شنیدند، حمله به جوانان نیروی انتظامی را، آتشزدن پرچمهای عزای اباعبدالله را دیدند و شوکه شده، خیره به تلویزیون ماندند. با خود تکرار میکردند که آیا اینجا تهران، بزرگترین شهر شیعه جهان است؟ تازه مردم هنوز خبردار نشده بودند که آشوبگران جوانی را زنده آتش زدند، جوانی را برهنه کردند و هر کس با هر چه در دست داشت، بر سر او ریختند!
انتخابات و جریانات سیاسی که ماهها به راه افتاده بود یک طرف، عشق به اهل بیت و ولایت فقیه که ریشه در جان شیعه ایرانی دارد طرف دیگر… اعتقادات یک ایرانی که با دین و خونهای ریخته شده به پای درخت اسلام در طول سالهای انقلاب و دفاع مقدس انس گرفته، اجازه نمیداد که در مقابل این هتکحرمت علنی ساکت بنشیند؛ هتکحرمتی که نتیجه ماهی گرفتن سران فتنه در اتاق فکرهای لندن و تلآویو از آب گل آلود بود تا نسخه آشوب را در حساسترین روز برای شیعه (یعنی روز عاشورا) بپیچند.
از روزی که تصاویر اهانت به عزاداران حسینی و اقدامات فجیع در روز عاشورا از تلویزیون پخش شد، سه روز گذشت؛ روزهایی که شاید به خودخوری و گریههای پنهانی در پی دیدن عکسها و فیلمهای پخش شده از تلویزیون و روایت شاهدان عینی سپری شد، اما از آنجاییکه غیرت ایرانی، اجازه سکوت بیش از حد را در مقابل هتکحرمت به عزای حسینی نمیداد، ملت ایران حماسهای خلق کردند که به «حماسه ۹ دی» شهرت یافت. حماسهای که با حضور خودجوش میلیونی مردم در پی اعتراض به هتک حرمت مقدسات شکل گرفت تا تعهد دینی و مکتبی خود را با حمایت از رهبری و ولایت فقیه به نمایش بگذارند و خشم، نفرت و انزجار خودشان را از فتنهگران و کسانی که زمینهساز توطئه دشمنان این سرزمین بودند، اعلام کنند؛ حماسهای که نمایانگر وفاداری ملت ایران به آرمانهای انقلاب و ولایت فقیه بود.
بعد از حماسه ۹ دی در سال ۸۸ که پاسخ دندانشکنی به جسارتکنندگان روز عاشورا بود، از آن سال به بعد، ۹ دی همچون سنتی به «روز بصیرت و میثاق امت با ولایت» نام گرفت؛ ۹ دی، بیعتی بود که بین مردم و رهبری تجدید شد و نشان داد مردم واقعاً دلشان در گرو رهبری است و پای انقلابشان تا آخر ایستادهاند؛ و همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی هم به آن اشاره کردند، فتنهای که ناشی از یک بیماری بود که با اقدامات سیاسی و امنیتی قابل دفع شدن نبود، و به یک حضور عظیم مردمی نیاز داشت، که این حضور به بالاترین شکل ممکن صورت گرفت.
۱- «برتراند راسل» فیلسوف بلندآوازه انگلیسی میگوید: «از حماقت کسانی تعجب میکنم که در میان دهها راه پیش روی، دقیقا همان راهی را انتخاب میکنند که بینتیجه بودن آن را بارها آزمودهاند»؟! بدون آنکه قصد اهانت داشته باشیم و تنها به عنوان یک واقعیت بدیهی و انکارناپذیر باید گفت کسانی که این روزها و بعد از آنهمه خسارتی که از زورگویی و باجخواهی آمریکا متحمل شدهایم، هنوز هم ترجیعبند «مذاکره با آمریکا» را بر زبان دارند، در اوج حماقت هستند و صد البته «حماقت» خوشبینانهترین توصیفی است که میتوان درباره آنها بر زبان و قلم آورد! وگرنه حال و هوای آنان با «خیانت» و «وطنفروشی» و تحمیل فقر و تنگدستی به ملت، بسیار شبیهتر از حماقت است! چرا؟ بخوانید و خود قضاوت کنید! ۲- ماجرا نه پیچیده است که درک آن به اذهان ژرفاندیش نیاز داشته باشد و نه پنهان است که برای فهم آن، دسترسی به اسناد سری و طبقهبندی شده، ضرورت داشته باشد! بلکه ماجرا فقط با مروری گذرا به رخدادهایی که طی چند سال گذشته و مخصوصاً طی ۷ سالی که از عمر دولت کنونی میگذرد با آن روبهرو بودهایم به آسانی قابل فهم است. مقامات آمریکایی -چه دموکرات و چه جمهوریخواه- بارها به صراحت اعلام کرده و میکنند که ایران را دشمن خود میدانند و مقابله با موجودیت آن را به عنوان یک خط استراتژیک در دستور کار دارند و تاکید ورزیده و میورزند که تغییر دولتها در آمریکا در این خط استراتژیک تغییری ایجاد نمیکند. آمریکا طی ۴۱ سال گذشته هیچ فرصتی را برای تحقق این آرزوی -بخوانید برباد رفته- خود نیز از دست نداده است. ۳- « تحریم» یکی از اهرمهای آمریکا و متحدان اروپایی آن برای مقابله با ایران اسلامی است. این حربه اگرچه از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی علیه کشورمان به کار گرفته شده است ولی دشمن بعد از ناکامی در عرصه نظامی و… این حربه را با شدت و دامنه گستردهتری به کار گرفته است. اکنون باید پرسید، آیا تصور دست کشیدن دشمن از این حربه، احمقانه نیست؟! حربهای که علیرغم معاهده برجام نه فقط از آن دست نکشید بلکه هر از چندگاه نیز تحریمهای جدیدتری را به آن اضافه کرد. کافی است نگاهی هرچند گذرا بر تحریمهایی که در فاصله زمانی پس از تصویب برجام تاکنون به میدان آوردهاند داشته باشیم و این واقعیت تلخ را هم به آن ضمیمه کنیم که آمریکا و اروپا به هیچ یک از تعهدات برجامی خود عمل نکردهاند! اکنون سؤال این است که آیا دلبستن به مذاکره برای لغو تحریمها از سوی آمریکا مصداق بارز حماقت یا خیانت و یا به قول رئیسجمهور، دیوانگی نیست؟! ۴- دشمن فقط هنگامی اسلحه تحریم را کنار میگذارد که از کارآمد بودن و تاثیر آن ناامید شود و این ناامیدی هنگامی به دشمن دست میدهد که ببیند مسئولان کشورمان امور اقتصادی و معیشت مردم را به مذاکره و -با عرض پوزش- التماس برای لغو تحریمها گره نزدهاند و با تکیه بر ظرفیتها و امکانات فراوان داخلی درپی عبور از تنگناها و رونق بخشیدن به اقتصاد ملی و کسب و کار ملت هستند. تنها در این حالت است که تحریمها از اثر میافتند و زمینه برای رشد اقتصادی و آسانی معیشت مردم فراهم میشود. بیتردید، در آن حالت به جای اینکه منتظر گشایش از سوی آمریکا باشیم (بخوانید از گرگ انتظار چوپانی داشته باشیم)! آمریکا در مقابل ما به التماس خواهد افتاد. مگر تحریم بنزین با تولید داخلی آن شکست نخورد و آمریکا اصرار نکرد که تحریم بنزین را حذف کرده و خواستار واردات آن از جانب ایران نشد؟! و یا مگر تولید داخلی اورانیوم ۲۰ درصد مورد نیاز رادیو ایزوتوپها به تحریم آن از سوی آمریکا پایان نداد؟! و… ۵- رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای شورای هماهنگی اقتصادی کشور با ایشان با تأکید بر اینکه برای علاج تحریمها دو مسیر «خنثیسازی تحریمها و غلبه بر آنها» و «رفع تحریم» وجود دارد، فرمودند: « البته ما مسیر رفع تحریم را یک بار امتحان و چند سال مذاکره کردیم اما به نتیجهای نرسید» حضرت آقا، راهحل را در بیاثر کردن تحریمها دانسته و گفتند: «اگر با تلاش و ابتکار و با سینه سپر کردن در مقابل مشکلات بتوانیم بر تحریمها غلبه کنیم و طرف مقابل بیاثر شدن تحریمها را ببیند، بهتدریج دست از تحریم برخواهد داشت». البته به قول حضرت ایشان «ما ظرفیتها و تواناییهای فراوانی برای بیاثر کردن تحریمها داریم، به شرط آنکه بخواهیم و همت کنیم و به دل مشکلات برویم». ۶- ماجرا بسیار روشن و بدیهیتر از آن است که قابل درک نباشد و نمیتوان باور کرد، کسانی که حل مشکلات اقتصادی و تامین معیشت مردم را به مذاکره با آمریکا گره میزنند، از درک این نکته بدیهی عاجز باشند! از این روی نباید نفوذ برخی از عوامل دشمن و القای تحلیلها و آدرسهای غلط به شماری از مسئولان در پوشش مشاوره! و… را نادیده گرفت! و نباید از فتنهای که دشمن از این طریق تدارک دیده و سختی معیشت و گرانی و تورم و بیکاری و… مردم مظلوم این مرز و بوم را نشانه رفته است غافل بود و… بالاخره به قول شاعر متعهد کشورمان، برادر مهدی علمدار؛ فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
♡
? حضرت صاحب الزمان خدا به شما صبر دهد.
زیرا که ایشان منتظر ماست نه اینکه ما منتظر ایشان باشیم.
? زمانی میتوان گفت منتظریم که خود را [برای تعجیل در ظهور ایشان] اصلاح کنیم.
.
? برشی از وصیتنامه شهید مشلب
.
مادر شهید امیر حسام ذوالعلی میگوید: ششماه بعد از شهادتش که جواب پزشک قانونی آمد، باورتان نمیشود من جزء به جزء جواب پزشک قانونی را برای خود میخواندم و معنی میکردم.
به گزارش مشرق، خیلیها طی روزهای سال ۸۸ و بعد از آن بارها و بارها فیلم کشته شدن ندا آقاسلطان را (که او هم بهطرز مشکوکی به قتل رسید) مرور و ماجرای زندگیاش را نقل محافل کردند، اما هیچگاه اسمی از هادی خیاطزاده، رامین رسولی و امیرحسام ذوالعلی و … نبردند. کسانی که در این کارزار و معرکه همه جان یا بخشی از جانشان را از دست دادند. اینها جورکش هوای شهوت و قدرت کسانی شدند که میخواستند کاستی در صندوقهای رأی را در خیابان جبران کنند؛ همه را به خیابان فراخواند و ماهها با مردمی که به او رأی نداده بودند رسماً جنگیدند. ۱۰ سال پیش بود که آشوبگران به خیابان ریختند و به بهانه اعتراض خود را لابلای معترضین گم کرده و حوادث فتنه ۸۸ را آفریدند.
پدر شهید امیر حسام ذوالعلی میگوید: روز ۹ دی سال۸۸ بعد از راهپیمایی امیرحسام که کفن پوش شده بود، به همراه یکی از دوستانش به بالای میدان تسلیحات میرود و در انباری که وسایل صوت و تصویر و پرچم است، میروند تا وسایل را آنجا بگذارند. موقع بازگشتن از انبار به آنها تیراندازی میکنند اما تیری اصابت نمیکند. افراد مسلح هم در ماشین در حال حرکت بوده و قابل شناسایی نبودند. فردای آن روز، یعنی ۱۰ دی ماه۸۸ امیرحسام را جلوی در دانشگاه وقتی راهی کلاس درس بود، به شهادت رساندند و آن دوستش یعنی آقای مرادی را در نارمک ۱۸ ضربه چاقو زده بودند
او ادامه میدهد: ضرب و شتم او در خیابان شیخ فضل الله نوری، یادگار امام(ره) اتفاق افتاد. در ضربات اول که او را میزنند و پایش را شکستند، باز هم بلند شد و از خود دفاع کرد؛ زیرا ورزشکار و خیلی قوی بود. اما ضربات بعدی و وخامت اوضاع جسمی او را از پای در میآورد. خانمی هم که شاهد جریان بود، میگفت ضاربین سوار یک پژو ۲۰۶ و دو پراید بودند. اما نتوانست چهرهشان را تشخیص دهد. در دادگاه هم حاضر شد و شهادت داد. همان خانم با اورژانس تماس گرفت و امیرحسام را به بیمارستان رساندند.
مادر شهید جزء به جزء گواهی پزشکی قانونیاش را از حفظ است. او میگوید: ششماه بعد از شهادتش که جواب پزشک قانونی آمد. باورتان نمیشود من جزء به جزء جواب پزشک قانونی را برای خود میخواندم و معنی میکردم که چه شده و چه نشده. آن موقع بود که فهمیدم چه بلایی سر فرزند من آمد که هیج جای بدنش سالم نمانده بود.
علت مرگ شهید امیرحسام ذوالعلی در گواهی پزشکی قانونی «صدمات متعدد بر اثر اصابت جسم سخت» عنوان شده است. در بخشی از این گزارش آمده است:
جسد متعلق به آقای ۲۳ ساله قوی جثه و بلند قامت میباشد…در ناحیه سر و صورت پارگی وسیع پوستی به طوری که از لابهلای پارگی مذکور استخوان پس سری سمت راست نمایان است. در اندامهام فوقانی آثار شکستگی در مفصل شانه راست ملموس بود… ساییدگی وسیع پشت ران چپ و راست و در ناحیه تحتانی داخلی ران چپ و زانوی چپ مشهود است. شکستگی استخوان ران راست ملموس است. پارگی وسیع عضلانی خلف ساق راست مشهود است. شکستگی مفصل لگن در سمت راست ملموس است… شکستگی و در رفتگی مفصل جناغی ترقوهای سمت راست ملموس است. تجمع حدود دو لیتر خون در فضای جنب سمت راست مشهود است. خونمردگی و لهشدگی و پارگی سطح خلفی و ناف ریه راست مشهود است. شکستگی دندههای اول تا ششم سمت راست از دو ناحیه در سطح جانبی و خلفی نزدیک ستون فقرات ملموس و مشهود است… له شدگی و خونمردگی وسیع عضله چهار سر ران راست و شکستگی خرد شده استخوان ران راست از دو ناحیه مشهود است… .
هادی خیاطزاده، جانباز قطع نخاعی ۷۰ درصد مقابله با فتنه ۸۸ است. او درباره آشوبها میگوید: عمده تجمعات در راسته خیابان انقلاب تا آزادی بود. اعتراض از همان خیابان و میدان آزادی شروع شد که متأسفانه افراد سوءاستفادهگری که بین مردم اجیر شده بودند، شروع کردند به اتفاقاتی که انتظارش را نداشتیم. به چشم خودمان دیدیم که عدهای به اسم اعتراض واقعاً سر و دست میشکستند و چاقو میزدند. اجیر و تحریک شده بودند. اتفاقاتی افتاد که هیچکس پیشبینی نمیکرد. اگر رهبری مقام معظم رهبری نبود، فکر نمیکنم که ماجرا هشت ماهه ختم میشد.
او ادامه میدهد: هیچ ارگانی در آن منطقه حق تیر نداشت، مردمی حضور داشتند که معلوم بود عموماً هیجانی شدند و فریبخورده هستند. میدانستیم معاند بینشان هست اما تفکیک کردنشان سخت بود؛ برای همین دستور داشتیم فقط دفاع کنیم. یکی از دلایلی که ما اسلحه حمل نمیکردیم هم همین بود که یک دفعه اگر در جمعی قرار میگرفتیم امکان خلع سلاح وجود داشت و مشکلساز میشد برای رسانههای بیگانه میشد یک سوژه که ببینید فشنگی که با آن مردم را میزنند متعلق به اسلحههای یگان خاصی است.
خیاطزاده میافزاید: مجروحیت من ظهر عاشورا اتفاق افتاد. در خیابان آذربایجان روز عاشورا مقابل مسجد ایستاده بودیم. بعد از آتش زدن مسجد لولاگر به خاطر اینکه به مسجد دیگری دوباره اهانت نشود، در همان منطقه مستقر شده بودیم. درگیری بالا گرفت. ما آنجا ایستاده بودیم و فقط مراقب بودیم کسی به مسجد حمله نکند. در میانه ازدحام و شلوغی احساس کردم چیزی به من اصابت کرد. از سمت چپ من را با گلوله زده بودند. گلوله از پشت بازوی سمت چپ ورود کرد و از پشت قلب به نخاع اصابت کرد و بعد ریه را مجروح کرد و بعد در بازوی سمت راستم گیر کرد. واقعا یک معجزه بود که گلوله در بازو گیر کند.
او ادامه میدهد: گلوله که خوردم، احساس کردم از قفسه سینه به پایین بدنم قطع شد. خوردم زمین تا چند لحظهای احساس میکردم یک خورشید توی صورتم میتابد؛ یعنی فقط سفیدی میدیدم و هیچ چیز دیگری نمیدیدم. بیمارستان شهریار نزدیکترین بیمارستانی بود که به آن محل نزدیک است، بچه ها سریع من را به آن بیمارستان رساندند و اگر این اتفاق نمیافتاد من زنده نمیماندم. چون تیر بالن ریه را به شدت مجروح کرده بود و ریه من پر خون شده بود. دو لیتر و نیم خون داخل ریه جمع شده بود. وقتی به هوش آمدم، دکتر گفت من در شما معجزهای دیدم که باور نکردنی است. زنده ماندن من به گفته تمام دکترهای بیمارستان، معجزه بود.
خیاطزاده باقی ماجرا را چنین روایت میکند: گلوله به پزشکی قانونی انتقال پیدا کرد و بررسی شد و متوجه شدیم که گلوله برای کلت با کالیبری بود که غیرمجاز بود و اسلحه سازمانی نبود. اتفاقی که روز عاشورا در آن منطقه افتاد، از همان پاترولی شروع شد که بعدها معروف شد که متعلق به نیروهای نظامی است و از روی مردم دارد رد میشود، اما بعدها مشخص شد که چنین چیزی نبوده ولی حقیقت ماجرا به اندازه این دروغ برجسته نشد و به چشم نیامد. پاترول دزدی بود. راننده را در فرمانداری با اسلحه زده و از ماشین بیرون انداخته بودند. خوشبختانه موفق نشدند کارشان را تکمیل کنند. پاترولی که در خیابان آزادی آتش گرفت و برای منافقین بود هم همین بود. خیلی از مردم عادی با همان ماشین زیر گرفته شدند و یک نفر از داخل همان پاترول به من شلیک کرد؛ چون شیشههای پاترول دودی بود ضارب را ندیدیم.
رامین رسولی مهربانی یکی دیگر از جانبازان ۷۰ درصد این معرکه بود. او که بیناییاش را توسط آشوبگران از دست داده است، میگوید: انتخابات که رخ داد و نتایج که بیرون آمد، اوضاع شروع کرد به ملتهب شدن. تا روز ۲۵ خرداد که روز راهپیمایی اصلی بود و همان روز هم برای من این حادثه رخ داد. مابین صادقیه و آزادی، جایی که من حضور داشتم قبل از اینکه بخواهد شلوغیها آغاز شود و همان ابتدای امر که سر و صدا میخواست بالا بگیرد و شلوغی آغاز شود، ضربه محکمی به صورت من خورد. سر ظهر بود که این حادثه پیش آمد و من هیچ چیز نفهمیدم تا شب که در بیمارستان به هوش آمدم.
او ادامه میدهد: بعد از انفجار همه ترسیدند و رفتند. دوستانم من را از داخل جوی آب در داخل خیابان پیدا کردند. این حادثه ظهر اتفاق افتاد، اما من را شب به بیمارستان بردند. بعد که پیگیری کردم، گفتند ایشان داخل جوی افتاده بوده که او را پیدا کردیم. سر و صورت و یک طرف بدنم مثل موتور سوارهایی که روی زمین سُر میخورند، انقدر روی زمین کشیده شده بود که بعد از حادثه تمام بدنم عفونت گرفت. یعنی روی زمین کشیده شده بودم و بعد گوشه خیابان داخل جوی افتاده بودم.
رسولی میافزاید: چون اوضاع من خیلی حاد بود، اورژانس من را به نزدیکترین بیمارستان محل حادثه یعنی بیمارستان پیامبران برد. آنجا گفته بودند که احتمال از بین رفتن من خیلی زیاد است اما من را پذیرش نکرده بودند. فکم شکسته بود. از سوی دیگر، در ناحیه گوش، سر و صورت و جمجمهام نیز شکستگی وجود داشت. من همان زمان چشم چپم را از دست داده بودم. چشم راستم ترکش خورده بود و به خاطر حرکت زیاد و تکانهای آمبولانس از جایش حرکت کرد و باعث شد تقریباً ۹۵ درصد از بینایی آن چشم نیز از دست برود.
من را به بیمارستان لبافینژاد بردند و آنجا پذیرش شدم. وقتی من را برای عمل بردند، گفتند دیر شده و کار از کار گذشته است. اگر همان بیمارستان پیامبران او راعمل میکردند، سلامتی شبکه چشم راست را میتوانستیم به او برگردانیم. بعد از آن ابتدا در یک جراحی، چشم چپم را تخلیه کردند و بعد یک جراحی زیبایی روی جمجمهام انجام شد. چون کاسه چشمم شکسته و ظاهر بدی پیدا کرده بود. کار اصلی تازه بعد از ۱۰ روز انجام شد که جراحی شبکیه چشم بود. این عمل هم تا حدی جواب داد. به اندازه اینکه یک تشخیص نور توسط چشم راست برایم باقی بماند. زمان حادثه هم فکم شکست و هم داخل فک و صورتم ترکش رفت. یکی از ترکشها روی یکی از عصبهای صورتم هست که اگر بخواهند آن را دربیاورند، عصب آسیب میبیند و بخشی از صورت آویزان میشود. ترکشی هم درون گوشم هست و میگویند روی عصب است و نمیتوانیم نه از داخل و نه از روی پوست دربیاوریم. سالهاست که صدای سوتی هم همیشه در گوشم هست.
در بیمارستان نتوانستند بگویند سرب و ترکشی که بر روی صورت من است، بر اثر چیست. فقط توانستند بگویند بر اثر انفجار است و احتمالاً چیزی در صورتم منفجر شده و ترکشهای آن به جا مانده است.