فراق

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس کرمانشاه  درگذشت مادر شهیدان «رضوان مدنی» را تسلیت گفت

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس کرمانشاه درگذشت مادر شهیدان «رضوان مدنی» را تسلیت گفت


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع پرس از کرمانشاه، سردار سرتیپ دوم پاسدار «ناصر باباخانی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه در پیامی درگذشت ام الشهیدین «ملک ناز قمری» مادر شهیدان «رضوان مدنی» را تسلیت گفت.

در این پیام آمده است:

خبر درگذشت مادری دلسوز و مهربان مرحومه مغفوره حاجیه خانم ملک ناز قمری، نماد مقاومت و مادر شهدای والا مقام حاج حسن، حشمت الله، هاشم رضوان مدنی و شهید مسعود امیری (داماد خانواده رضوان مدنی) موجب تالم و تأثر فراوان شد.

این بانوی فداکار و مومنه با پرورش فرزندان رشید و شیفته مکتب اهل بیت (ع) و تقدیم آنان به انقلاب اسلامی، برگی زرین و ماندگار از حماسه و ایثار زنان مکتب فاطمی را رقم زد.

این مادر شهیدان با پایداری در راه و آرمان فرزندان شهیدش، همگام با دیگر مادران اسوه و نمونه انقلابی، عزت و اقتدار را برای ایران اسلامی به ارمغان آورد و تا آخرین لحظه زندگی در راه پیروی از ولایت ثابت قدم ماند.

والدین شهدا خصوصاً این مادر عزیز در لحظه لحظه های زندگی با برکتشان همواره مبلّغ و مروّج فرهنگ ناب شهیدان بوده‌اند و حال روح بلند و ملکوتی شان پس از مدتها فراق، به اعلی‌علیین پر کشیده و در جوار فرزندان شهیدش به آرامش رسید.

این ضایعه را به مردم شهید پرور و ولایت مدار استان کرمانشاه، خانواده‌های معزّز شهدا و ایثارگران به‌ویژه خانواده های محترم رضوان مدنی و قمری صمیمانه تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند متعال برای آن مادر فداکار علّودرجات و رحمت واسعه الهی مسئلت دارم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس کرمانشاه درگذشت مادر شهیدان «رضوان مدنی» را تسلیت گفت بیشتر بخوانید »

﷽ ‌. . |شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم |همه‌منتظرن‌‌مادرش‌برسه… .____ ‌ ._____ ….



‌.
.
|شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم
|همه‌منتظرن‌‌مادرش‌برسه…
.____
‌ ?
@rezahelaliofficial
@nariman__panahi
@hoseintaheri
@mohamadhosein_h
._____

.



منبع

rezahelali.info@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

﷽ ‌. . |شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم |همه‌منتظرن‌‌مادرش‌برسه… .____ ‌ ._____ …. بیشتر بخوانید »

جمعه های بی تو… _ببخشید امروز چند شنبه است؟! +جمعه…. مهدی جان امروز هم جمعه است… گر…


جمعه های بی تو…
_ببخشید امروز چند شنبه است؟!
+جمعه….
مهدی جان امروز هم جمعه است… گریه دارم به اندازه ی تمام ِ لحظاتِ زندگیم… بغض دارم به توان تمام دلتنگی هایَم…
فقط شانه های تو.. آغوش تو.. مرحم است درد من‌را آقا… جان مادر بیاااا
روزتون در مسیر فرج… ❄️❄️❄️❄️

 



منبع

imam.hussain.as@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

جمعه های بی تو… _ببخشید امروز چند شنبه است؟! +جمعه…. مهدی جان امروز هم جمعه است… گر… بیشتر بخوانید »

. « دیوانه کن مرا » . ساقی دوباره ساکن میخانه کن مرا از جام روضه مِی بده مستانه کن مرا . گ…


.
« دیوانه کن مرا »
.
ساقی دوباره ساکن میخانه کن مرا
از جام روضه مِی بده مستانه کن مرا
.
گنجینه ام تو بودی و من کور بوده ام
چشمم به زیر پای تو ، ویرانه کن مرا
.
من با تو خوبم ای ز همه آشناترین
از هرچه هست غیرِ تو ، بیگانه کن مرا
.
اصلاً من آمدم که بسوزم برای تو
آتش بزن به جانم و پروانه کن مرا
.
عقلم حجاب عاشقی‌ام گشته ، ای صنم
پرده گشا ، جنون بده ، دیوانه کن مرا
.
زنجیر پاره کردنم از فرط فرقت است
فیض وصال عطا کن و فرزانه کن مرا
.
از من بگیر رشته‌ی من را که من در اوست
تو نخ بگیر و سبحه‌ی صددانه کن مرا
.
بیرونِ میکده همه عالم بطالت است
ای حقّ‌ ناب،خاک همین خانه کن مرا
.
از باده‌ی نگاه شما مست شد زُهیر
جانا به جرعه ای شده ، پیمانه کن مرا
.
دردانه‌ی خدا به “نوا” مرحمت نما
لایق نِیم ولیك تو دردانه کن مرا
.
یا رباب‌الحسین سلام‌الله ‌علیهما
.
غروب یکشنبه ۹۹/۹/۹
علیرضا اسفندیاری”نوا”
.

.
.



منبع

alireza_esfandiari_ardabili@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. « دیوانه کن مرا » . ساقی دوباره ساکن میخانه کن مرا از جام روضه مِی بده مستانه کن مرا . گ… بیشتر بخوانید »

…. راستش اون بغضی که توی صدای داداش کوچولوی ماعه از سر اینه که ازش هی سوال میپرسیدم دوس…


….

راستش اون بغضی که توی صدای داداش کوچولوی ماعه
از سر اینه که ازش هی سوال میپرسیدم دوست داری به جای بابایی چه آرزویی کنی ؟…
بغض میکرد و جواب نمیداد…
گفتم تولد باباییِ بیا براش یه هدیه درست کنیم …
بازم بغض کرد و گفت باشه …
توی متنی که ضبط کردیم باهم پر از کلمه ی بابا بود
ولی اذیت میشد و فقط چند بار گفت بابا …

.
.
.
پ.ن :آقا ابوالفضلِ ما یکسال و نیمه بود که بابا جانمان آسمونی شد و هیچ خاطره ای از پدر نداره.

.
.
.

 



منبع

abo_rezvaan@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

…. راستش اون بغضی که توی صدای داداش کوچولوی ماعه از سر اینه که ازش هی سوال میپرسیدم دوس… بیشتر بخوانید »