به گزارش مجاهدت از مشرق، سهراب سعدالدین، پژوهشگر مسائل اروپا طی یادداشتی نوشت: یک همسایۀ دردسرساز، این تصوّر غالبی است که در اروپا از رژیم صهیونیستی وجود دارد، همسایهای همیشه طلبکار که در یک سال اخیر، دردسرهایش برای اروپا دو چندان شده است. در سالگرد عملیات نیروهای مقاومت فلسطین علیه اسرائیل، موسوم به عملیات «طوفان الاقصی»، اسرائیل کماکان و بدون تعیین هیچ نقطۀ پایانی و بی توجّه به همۀ هنجارها و قوانین جنگی و حقوق بشری بین المللی، به جنایت جنگی و نسلکشی خود ادامه میدهد و مـتّحدانش از جمله اتحادیه اروپا را هر روز بیش از پیش، شریک هزینههایش میکند.
در واکنش به این وضعیت، اتّحادیه اروپا دچار انفعال راهبردی است و مجموعه عواملی از جمله: فشار واشنگتن؛ درگیری در اوکراین؛ اختلاف نظر و تضاد منافع درون اتحادیه اروپا و میان کشورهای عضو و نداشتن یک راهبرد مشخص مدّون؛ اروپا را به تماشاگر بحران تبدیل کرده است تا کنشگری تأثیرگذار، وضعیتی که از آن با عنوان «بی ربطی راهبردی» اروپا در خاورمیانه نام برده میشود. به باور رهبران اتحادیه اروپا، تأکید بیش از اندازه بر اصول، این بی عملی را موجب شده است و بنابراین، نسخۀ تجویزی آنها برای اتّحادیه، توازنبخشی میان عملگرایی و اصول، البته به نفع عملگرایی بوده است. رویکرد اتّحادیه اروپا و اعضای آن در قِبال نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه، شِمایی از هر دو این رویکردها را به تصویر میکشد، دو رویکردی که البته هیچکدام، نتیجه بخش نبوده اند.
تشدید و تعمیق شکافهای درون اروپایی:
اختلاف نظر بر سر نحوۀ مواجهه با جنگ جاری در غزه، اعضای اتّحادیه اروپا را به چند دسته تقسیم کرده است. دستۀ نخست، کشورهای مدیترانه ای در اروپا نظیر: اسپانیا؛ کشورهای شمالی نظیر: نروژ؛ و کشورهایی چون: ایرلند و اسلوونی هستند که به دلایلی از جمله: حاکمیت احزاب چپ؛ سابقۀ مقابله شان با اشغال و استعمار؛ و همچنین، مواضع حقوق بشری؛ حامی آرمان مردم فلسطین هستند و هر چهار کشور نیز به تازگی، دولت فلسطینی را به رسمیت شناختهاند.
در میان کشورهای جنوبی اروپا، حزب حاکم در ایتالیا (و حتی حزب دموکرات چپ میانه) طرفدار سرسخت رژیم صهیونیستی است. دستۀ دوم، کشورهای اروپای غربی چون آلمان هستند که تحت تأثیر هولوکاست، خود را متعهد به حمایت از اسرائیل میدانند. فرانسه نیز به عنوان کشوری با بیشترین جمعیت مسلمان و یهودی در اروپای غربی، تا کنون موضعی محتاط و البته در عمل، طرفدار اسرائیل را اتخاذ کرده است.
دستۀ سوم، راستهای رادیکال در اروپا و در کشورهایی از جمله: هلند در اروپای غربی و جمهوری چک، مجارستان، و لهستان در شرق اروپا هستند که در زمره حامیان سر سخت اسرائیل به شمار میروند. البته احتمال دارد که روی کار آمدن ائتلاف مدنی در لهستان (متشکل از احزاب چپ) موضع لهستان در دفاع از اسرائیل را کمی تعدیل کند.
البته در مجموع، حتی موضع حامیان اروپایی فلسطین نیز تا حدی محتاطانه بوده و آنها ضمن تأیید حق اسرائیل برای دفاع از خود و متهم کردن حماس، بمباران بی رویه و همه جانبه غزه توسط اسرائیل را محکوم میکنند. نکتۀ دیگر اینکه، راست رادیکال ضد مهاجر و اسلام ستیز اروپایی به عنوان وزنهای در مقابل جریانهای چپ طرفدار آرمان فلسطین عمل کرده است. در سطح رهبران اتحادیه اروپا نیز اختلاف نظرهای جدی میان «اورسولا فون در لاین»، رئیس کمیسیون و «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی این اتحادیه وجود داشت و در حالی که اوّلی بر حمایت بی قید و شرط از اسرائیل تأکید داشت، دوّمی طرفدار سرسخت آرمان فلسطین بود. البته روی کار آمدن «کایا کالاس» استونیایی به جای بورل، احتمالاً کفه ترازو را به نفع حامیان اسرائیل، سنگین تر خواهد کرد.
عملگرایی مبتنی بر اصول:
«سیاست خارجی اتّحادیه اروپا توسط اصول مشخصی هدایت میشود. این اصول برآمده از ارزیابی واقعبینانۀ محیط استراتژیک موجود هستند و نه آرزوهای آرمانگرایانه مبتنی بر ساخت یک جهان بهتر».
این نقل قول از صفحه هشتم متن سند استراتژی جهانی اتحادیه اروپا در سال 2016، نشانۀ چرخشی واقعگرایانه در سیاست خارجی این اتّحادیه است. بر مبنای این اصل، باید ابتدا پیامدهای رفتارهای هنجاری بررسی شوند و گاه به منظور پرهیز از بروز نتایج نامطلوب، ضروری است تا هنجارها را به نفع عملگرایی کنار گذاشت.
بر این اساس، رویکرد اروپا به حل منازعات نیز، از رویکرد مبتنی بر امنیت انسانی به رویکرد مبتنی بر ثبات، تغییر جهت پیدا کرده است. بکارگیری این راهبرد در قِبال اسرائیل امّا، اتحادیه اروپا را از مهم ترین مزیتش یعنی قدرت نرم به منظور شکلدهی به یک اجماع جهانی برای متوقف کردن ماشین جنگی اسرائیل، محروم کرده است.
آنچه رهبران اتحادیه اروپا آن را درک نکرده اند این است که توجه به اصول، منبع قدرت این اتحادیه و پیش نیاز هرگونه عملگرایی آن است. حمایت از اسرائیل، این اتّحادیه را با فشار فزایندۀ افکار عمومی داخلی و جهانی مواجه کرده است و ثبات داخلی و اعتبار خارجیاش به عنوان بازیگری هنجاری را در معرض خطر قرار داده است. اتّحادیه اروپا امروز به اخلاق گرایی انتخابی متّهم است و در حالی که استقلال استراتژیکاش، منوط به تقویت روابط با جنوب جهانی است، اعتماد این بلوک و بویژه اعضای خاورمیانهای آن را از دست داده است. افزون بر این، مواضع متناقض اعضای اتّحادیه اروپا در قِبال رأی دیوان بینالمللی کیفری علیه رژیم صهیونیستی (نسلکشی خواندن اقدام اسرائیل)، موقعیت نهادهای بینالمللی را از همیشه ضعیفتر کرده است، نهادهایی که این اتّحادیه همواره به دنبال اعمال قدرت از طریق آنها بوده است.
اصولگرایی بدون عمل:
همانقدر که توجّه به اصول، عین عملگرایی است، اصولگرایی نیز با عمل است که معنا پیدا میکند. بنابراین، کشورهایی چون: ایرلند، اسپانیا، و نروژ از فلسطین به درستی دریافتهاند که حمایت لفظیشان از آرمان فلسطین و محکومکردن نسلکشی اسرائیل، هر چند مفید اما ناکافی است و باید با اقداماتی عملی همراه شود. در این رابطه، شناسایی دولت مستقل فلسطینی توسط این کشورها، گامی بسیار مهم بوده است.
پیامدها برای روابط اروپا -اسرائیل:
این کشاکشهای درون اروپایی؛ این اختلاف نظرهای رویکردی؛ و البته، خساراتی که جنایت جنگی اسرائیل، متوجه منافع و شهرت اتحادیه اروپا کرده است، تأثیرات قابل توجهی بر روابط اروپا و اسرائیل داشته است. نخست، فضای افکار عمومی اروپا به طرز کمسابقه ای علیه اسرائیل است و انتقاد نخبگان و سیاستمداران بویژه احزاب چپ، از اسرائیل به تنش دیپلماتیک میان کشورهای اروپایی و اسرائیل منجر شده است.
دوّم، روابط تجاری و اقتصادی اروپا و اسرائیل نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. در این رابطه، اسپانیا، ایرلند و اسلوونی، درخواست بازنگری در توافقنامه تجاری با اسرائیل را دادهاند و اینکه این توافقنامه نباید اروپا را شریک اشغالگری و جنایت جنگی اسرائیل کند.
سوّم، موضوع تشدید فشارها بر کشورهایی چون: آلمان و هلند با هدف متوقف صادرات تسلیحاتشان به اسرائیل است. هلند البته این کار را انجام داده است اما نه به استناد جنایت جنگی اسرائیل در غزه و نقض مقررات بین المللی، بلکه با استناد به قوانین داخلی هلند که ارسال سلاح به کشور درگیر جنگ را ممنوع میکند.
عملگرایی بدون اصول یا اصول گرایی بدون عمل؟ هر دو این راهبردها ناقصند و هیچکدام چارۀ درد بیربطی استراتژیک اروپا در خاورمیانه نبودهاند و به تداوم عدم انسجام و کارآمدی در سیاست اروپایی در قِبال اسرائیل منجر شدهاند. اتحادیه اروپا تا کنون شریک هزینههای جنون اسرائیل در غزه بوده است و بجز درخواستهای لفظی برای پایان جنگ؛ ارسال مقادیری کمک بشردوستانه؛ و اعمال یکسری محدودیتها بر شهرکها و شهرکنشینان اسرائیلی؛ کنشگری مؤثری در قِبال اسرائیل نداشته است. برای اروپا، گام اول فراهم کردن شرایط یک کنشگری موثر و احیای نقش میانجیگرایانهاش، برقراری توازن میان عملگرایی و ارزشها، به نفع ارزشها است. در این بین تمکین به رأی دیوان کیفری بینالمللی، مهمترین گامی است که اتحادیه اروپا باید در این راستا بردارد.