«آوای شیمبار»
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از ساری، کتاب «آوای شیمبار» روایت «فرخنده عدالتپناه» همسر جانباز شهید «رضا عبدالوند» به قلم «صدیقه لطیفی» زمستان ۱۴۰۰ توسط انتشارزات «سرو سرخ» وابسته به ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران و با مشارکت ادارهکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان در ۲۵۶ صفحه و ۵۰۰ نسخه به چاپ رسید.
«آوای شیمبار» در هیجده فصل شامل «ریشهها»، «عهد صغر»، «فولکس بابامرداد»، «مزدم از طاغوت»، براتعلی»، «مکتب دانش»، «شوش در آتش»، «مدرسه بهار»، «چه مبارک سحری بود»، «تپش قلبها»، «نگاهم کن»، «پیچک عشق»، «پایی که جا ماند»، «شکست عصا»، «سفرههای هفت سین»، «سرزمین شالیزار»، «دل پر از غم، خنده بر لب» و «گنجشک یک پای من» به روایت زندگی این همسر جانباز شهید میپردازد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
شهید دانش نخستین امام جمعه شهرمون بودند؛ سیدی وارسته و نمونه. خونه پدربزرگم روبهروی خونه شهید دانش بود. همسر شهید دانش هم جلسات قرآن و نهج البلاغه را در منزلشان برگزار میکرد؛ من هم مشتاق شرکت در جلسات بودم، یک بار خانمش بهم گفت» «فرخنده! به زنها و دخترا بگو بیان جلسه.» همیشه ما را تشویق میکرد که در جلسات باشیم.
شهید دانش وقتی میاومد خونه و میدید که ما دور هم جمع شدیم و داریم قرآن میخونیم، همیشه میگفت: «احسنت! احسنت!» به اخلاق من کاملا واقف بودند. به شوخی میگفت: «فرخنده توی جلسات فضولی نکنی و مجلس را بهم نزنی.» من هم با شیطنت سرم را میانداختم پایین و میگفتم: «آقا من که کاری به کسی ندارم. فقط نشستم ساکت و دارم یاد میگیرم.» شهید این دنیا را نمیخواست؛ مرد بزرگی بودند.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است