فرهادی

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟



ایده تکراری فیلم‌هفتادسی، برنده شدن در قرعه کشی، یادآور سریال «جایزه بزرگ» مهران مدیری است و به غیر از این ایده مرکزی، متمزکر بر رقابت دو کاراکتر برات و پرویز است

سرویس فرهنگ و هنر مشرق – فیلم «هفتاد سی» نخستین ساخته بهرام افشاری، بازیگر، سرشناس، تئاتر، سینما و تلویزیون، را کمپانی «عامریان فیلم» تولید و عرضه کرده است.

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟
ابراهیم عامریان مدیر کمپانی تولید و پخش سینمایی عامریان فیلم/ در سال‌های اخیر خاندان عامریان که کارشان تجارت بین ایران و برزیل است هم وارد سینما شدند. حرفه این خانواده بزرگ واردات گوشت و دانه‌های روغنی از برزیل و صادرات فرش و جواهر به آن کشور است.
آنها با سرمایه‌گذاری در فیلم «من سالوادور نیستم» وارد حوزه سینما شدند، فیلم‌هایی نظیر «تگزاس۱ و۲» را ساختند. حالا ابراهیم، برادر کوچکتر خانواده مجوز تهیه‌کنندگی گرفته و به نظر می‌رسد سینمای بدنه و فیلم‌های کمدی کم مایه را برای بازگشت سرمایه به عنوان هدف انتخاب کرده است.

«عامریان فیلم» در سال‌های اخیر رکودار پرفروشترین آثار سینمایی بوده و با کمی تعامل دوسویه در دوره پیشین سازمان سینمایی مناسبات اکران را تغییر داد.

این مناسبات در ابتدای دوره بازگشایی سینما، پس از کرونا عیان‌تر شد و فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی در گیشه شکست سختی خورد و «دینامیت» در صدر پرفروشترین‌های سال ۱۴۰۰ قرار گرفت.

البته پیش‌بینی می‌شود که عمر این خط تولید و تسلط کمدی‌های «عامریان فیلم» در سینما، به زودی به پایان خواهد رسید و «هفتادسی» نمونه‌ شاخصی برای پایان دوره این کمپانی و تولید آثار کمدی با همکاری چهره‌هایی نظیر بهرام‌افشاری، مسعود اطیابی، حمزه صالحی، کریم امینی و… و. است.

اگر فرض کنیم که فسیل در بالاترین سطح از محصولات این کمپانی قرار دارد، «هفتادسی» افشاری یک سقوط کامل است و در گیشه به اعتبار فسیل توفیقی برایش حاصل شد.

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟

روایت فیلم «هفتادسی» درباره مردی به نام یعقوب (سیاوش طهمورث) است که برنده یک قرعه کشی ۳۰ میلیاردی می‌شود. مرگ یعقوب نزدیک است و دکتر توصیه می‌کند برای زنده ماندن او تا روز دریافت جایزه او را شاد نگه دارند تا او زنده بماند و طبق قانون جایزه را دریافت کند.

مشکل اصلی «هفتاد سی» مثل اغلب آثار سینمای ایران، فیلمنامه است که کمترین زمان، صرف نگارش آن شده و کارگردانی در این کمدی از دست رفته است.

فیلمنامه این اثر بر اساس یک ایده تکراری ساخته شد. پیش از این سریال مشهوری از تلویزیون پخش شدکه بارها دستمایه آثار دیگری قرار گرفته است و سازندگان هفتادسی‌ ایده آن سریال را در فضای دیگری تبدیل به فیلم‌ سینمایی کرده‌اند.

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟

ایده تکراری برنده شدن در قرعه کشی، یادآور سریال «جایزه بزرگ» مهران مدیری است و به غیر از این ایده مرکزی، متمزکر بر رقابت دو کاراکتر برات و پرویز است که تضادها و برخوردهای این دو کاراکتر به نوعی یادآور بیژن (مهران مدیری) و کامبیز باقی (رضا شفیعی‌جم) در همین سریال است. مخاطب حین تماشا با این حس مواجه است که این فیلم را قبلا تماشا کرده و موقعیت‌های تازه‌ای که ایده سریال «جایزه بزرگ» را دوباره فراهم آوری کند، در فیلمنامه جاگذاری نشده است.

بهرام افشاری با اینکه بازیگر کمدی مسلطی است اما به اجرای سکانس‌های کمدی دارای هارمونی تسلطی ندارد و در اجرا و هدایت فیلم، به جای نقش کارگردان همچنان نقش بازیگردان را دارد.

علی رغم پتانسیل‌های سینمایی مناسب برای پرتماشا شدن «هفتاد سی»، نخستین ساخته افشاری اثر کاملی نیست. این فیلم اتکای عجیبی به ایده‌اش دارد و در خلق شوخی‌های کلامی و رقابت بین دو قطب رقیب، موقعیت‌های کمدی را توسعه پیدا نمی‌دهد.

ایده کپی شده فیلم در اجرا، در سکانس‌های ابتدایی تبدیل به یک کمدی اسلپ استیک می‌شود که برای این واژه می‌توان معادل فارسی بزن و بکوب را به کار برد. اجرای بزن و بکوب افشاری در یک سوم ابتدایی فیلم قلابی سمت تماشاگر پرتاب نمی‌کند و فیلمنامه بر اساس انرژی بازیگران و سکانس‌هایی که بداهه به نظرمی‌رسد، پیش‌ می‌رود.

فیلم ایده‌ای دارد که هر گونه نگاه انتقادی و اجتماعی در آن لحاظ نشده و مخاطب با نسخه سینمایی به روز شده سریالی مواجه است که چندین سال قبل توسط مهران مدیری ساخته شد. شوخی‌ها و موقعیت‌های بزن و بکوب در فیلمنامه‌ به صورتی جاگذاری و اجرا شده که کمدی را تبدیل به ضد کمدی می‌کند.

کارگردانی بهرام افشاری فاقد خلاقیت است و او صرفا اجرا کننده فرمول‌های کمپانی «عامریان فیلم» است که بخشی از مناسبات سینما را در ید خود دارد و بر روند تولیدات سینمای ایران تاثیر فراوانی داشته است.

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟

سینمای کمدی ایران تهیه کننده محور است و کارگردانی در آن نقش آنچنانی ندارد، کما اینکه در مجموعه فیلم های پویا فیلم (کمپانی دوشراکتی حسین فرحبخش و عبدالله علیخانی) کارگردان نقش یک اپراتور را ایفا می‌کند. شگرد «عامریان فیلم» که افشاری در مقام اپراتور آن را اجرا می‌کند، ساخت یک کمدی شلوغ با چهره‌های سینمایی سرشناس است.

سینمای کمدی ایران تهیه کننده محور است و کارگردانی در آن نقش آنچنانی ندارد، کما اینکه در مجموعه فیلم های پویا فیلم (کمپانی دوشراکتی حسین فرحبخش و عبدالله علیخانی) کارگردان نقش یک اپراتور را ایفا می‌کند. شگرد «عامریان فیلم» که افشاری در مقام اپراتور آن را اجرا می‌کند، ساخت یک کمدی شلوغ با چهره‌های سینمایی سرشناس است. کاراکترهای برات و پرویز و رقابت دوقطبی آنان شکل نمی‌گیرد و مهدی حسینی‌نیا در هفتادسی اثبات می‌کند که بازیگر فیلم‌های کمدی نیست. حسینی نیا بازیگر اغلب محصولات شبکه نمایش خانگی است که با حضور در گردن زنی، موقعیت خود را به مخاطره انداخت و در این فیلم اجرای بسیار ضعیف و کم اثری دارد.

فیلمنامه از همان ابتدا نشان می‌دهد که مبنا و تقید اجتماعی – انتقادی ندارد و بازیگران چهره سعی می‌کنند با ایجاد بی‌نظمی در اغلب سکانس‌ها، خلاء روایت‌گری و شخصیت پردازی را پرکنند.

کارگردانی بدون هارمونی فیلم سکانس محور است. این اشکال در آثار بازیگرانی که کارگردان شده اند وضوح بیشتری دارد و از قضا شیوه کارگردانی آنان شبیه یکدیگر است. هفتاد سی بهرام افشاری از این منظر شبیه تمساح خونی جواد عزتی است.

هوتن شکیبا در سینمای در یک شمایل خاص در سینمای کمدی است که با ایفای چنین نقش‌هایی تبدیل به کلیشه می شود و کاراکتر پرویز چون بر اساس شاخصه های کمدی بزن و بکوب ساخته، هوتن شکیبا توانایی و بسیاری از بازیگران کمدی توانایی اجرای سکانس‌های بزن و بکوب در فیلم‌های ایرانی را ندارند.
صدف اسپبدی شمایلی تکراری از شهره لرستانی در آثار کمدی دهه هفتاد است و دیالوگ‌های سطح پایین، تکه‌کلام‌های وایرال شده اینستاگرامی ده سال قبل، در فیلم استفاده شده است.

«هفتاد سی» از جنبه‌های دیگری لطمه می‌خورد که به اختصار اشاره شده است:

۱-دینامیک کمدی کلامی بسیار ضعیف است و شوخی‌های کلام‌ها امروزی نیست.

۲- طراحی موقعیت و شخصیت در این فیلم نادیده گرفته شده است.

۳- فیلمنامه فقط یک نقطه عطف خاص دارد.
۴- شلوغی سکانس‌ها به خنده گرفتن منجر نمی‌شود.

۵- فیلم ادعای کمدی بودن دارد اما کمدی نیست و موقعیت بامزه غیر خنده‌دار تولید می‌کند.

۵- رقصیدن مردان یکی از نشانه‌های شاخص آثار کمدی در چند سال اخیر است، اما این اثر مثل همه کمدی‌های مرسوم، رقص بازیگرانش حتی بامزه نیست.

***مهدی قاسمی پاکرو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شمارش معکوس برای پایان عمر کمپانی بزرگترین وارد کننده گوشت /آیا فسیل‌سازان به پایان خط رسیده است؟ بیشتر بخوانید »

دامون قنبرزاده:سینما با فرهادی سینما نشده است

دامون قنبرزاده:سینما با فرهادی سینما نشده است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،دامون قنبرزاده در واکنش به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از منتقد خارجی که فیلم «یک قهرمان» اصغر فرهادی را به عنوان شانس اسکار بعدی معرفی کرده بود نوشت: یک: آن سال‌ها گذشت. سال‌هایی که برای دیدن مراسم اسکار، تا ساعت‌های اولیه‌ی صبح بیدار می‌ماندم که بتوانم پخش زنده‌اش را از شبکه‌ای ماهواره‌ای ببینم. سال‌های نوجوانی و بی‌خبری! هر چه جلوتر آمدم، اسکار برایم به یک بازی بی‌مزه تبدیل شد. هر چه گذشت، معیارهایی که با توسل به آن‌ها به فیلم‌ها جایزه می‌دادند، در ذهن من بی‌معناتر جلوه کرد؛ من یک طرف می‌رفتم، اسکار طرف دیگر. فیلم خوب در نظر من یک چیز بود، در نظر آن‌ها یک چیز دیگر. من از آن‌هایی نیستم که به توصیه‌ی کسی در فیلم دیدن گوش کنم. کار خودم را می‌کنم. پس اسکار را برای همیشه کنار گذاشتم. حالا به جایی رسیده‌ام که اگر بپرسید همین چند روز پیش کدام فیلم اسکار گرفت، بی‌خبرم. نه دنبال می‌کنم، نه اخبارش را می‌خوانم. فیلم‌های اسکارگرفته را هم نمی‌بینم. یا بعدها می‌بینم. اسکار سال‌هاست که به معنای واقعی کلمه برای من تمام شده.
.
دو: ظاهراً منتقدی خارجی اعلام کرده فیلم جدید فرهادی، «قهرمان»، سال آینده اسکار خواهد گرفت! چه‌قدر مضحک! بامزه این‌جاست که فرهادی‌دوستان ایرانی با شنیدن این خبر خوشحال شده‌اند و گریبان چاک داده‌اند که: «تا سه نشه، بازی نشه!»؛ تعصب، آدم را به قهقرا می‌برد. این دوستان (و البته آن آقایی که چنین حرف مضحکی زده)، نه‌تنها سینمادوست (و یا حتی فرهادی‌دوست) نیستند، بلکه ضدسینما هستند.

بیشتر بخوانید:

آیا برای اسکار فرهادی ۲۵ میلیون دلار هزینه شد؟

سه: حرف این منتقد خارجی به‌خوبی نشان می‌دهد در پس این جوایز چه جریان‌های پیچیده‌ای نهفته که خبر نداریم. سازوکاری پنهانی که جریان‌ها را به سمت خاصی سوق می‌دهد و بی‌سلیقگی می‌سازد. در این حالت، جوایز هر معنایی می‌دهند جز تشویق و ترغیب هنرمند.

چهار: چاپلین، لوبیچ، لومت، هاکس، هیچکاک، دومیل و خیلی‌های دیگر اسکار نگرفته‌اند. از این خنده‌دارتر جوکی شنیده‌اید؟ اما این‌ها کجا و اسکار کجا؟ چاپلین بزرگ وقتی کارش را شروع کرد، چیزی به نام اسکار هنوز وجود نداشت. اسکار بچه‌تر و مضحک‌تر از این حرف‌هاست که بخواهد این غول‌ها را زیر سئوال ببرد. آنتونی هاپکینز بزرگ، وقتی اسمش به عنوان برنده اعلام شد که در رختخوابش خواب بود. اسکار به او اعتبار نمی‌دهد. اوست که به اسکار اعتبار می‌دهد.

پنج: سینما با این جوایز پوچ و بی‌نتیجه، با این پیش‌بینی‌های احمقانه و بی‌کارکرد و با این تعصب‌های بی‌جا، سینما نشده. سینما با فرهادی سینما نشده، با اسکار سینما نشده، با جایزه‌ها هم سینما نشده. سینما با جادو سینما شده، با عشق، با لذت، با نور.

منبع: کافه سینما



منبع خبر

دامون قنبرزاده:سینما با فرهادی سینما نشده است بیشتر بخوانید »