فرهاد اصلانی

اقتباس؛ اسم رمز آثاری که دیده می‌شوند

اقتباس؛ اسم رمز آثاری که دیده می‌شوند



جدیدترین و آخرین نمونه مربوط به سریال‌های اقتباسی، «بامداد خمار» به کارگردانی نرگس آبیار است که قسمت اول آن دو روز پیش از پلتفرم شیدا پخش شد

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، ساخت آثار نمایشی با اقتباس از رمان‌ها، موضوعی است که همواره بسیاری از منتقدان و کارشناسان به آن اشاره کرده‌اند و اهمال در این زمینه سرفصل انتفادها بوده است. در چند سال اخیر، گرایش به ساخت محصولات اقتباسی هم در سینما، هم تلویزیون و هم شبکه خانگی دوباره شتاب گرفته است.

جدیدترین و آخرین نمونه مربوط به سریال‌های اقتباسی، «بامداد خمار» به کارگردانی نرگس آبیار است که قسمت اول آن دو روز پیش از پلتفرم شیدا پخش شد. این سریال بر اساس رمانی با همین نام به قلم فتانه حاج سیدجوادی ساخته شده؛ رمانی عاشقانه‌ که در دهه هفتاد منتشر شد و جزو محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر به حساب می‌آید. به بهانه آغاز پخش این سریال جدید، مروری داریم بر چهار سریال شبکه نمایش خانگی در قرن جدید که عنوان اقتباسی بودن را یدک می‌کشند.

بامداد خمار/اقتباس از چه اثری: «بامداد خمار»

فضای سریال: در حقیقت «بامداد خمار» اولین تجربه نرگس آبیار در زمینه سریال‌سازی است، اما با کمی تاخیر نسبت به کار دومش منتشر شد. سریالی که بر اساس رمان محبوب فتانه حاج سیدجوادی ساخته شده و در حال حاضر هم یک قسمت از آن انتشار یافه است. این رمان در دهه هفتاد منتشر شد؛ رکورد فروش را شکست و هنوز مورد توجه است.

میزان اقتباس: نرگس آبیار برای ساخت این سریال برخلاف «سووشون» به صورت نعل به نعل اقتباس نکرده و تغییراتی در نوع روایت، وضعیت شخصیت‌ها، جایگاهشان و فضای کلی اثر ترتیب داده است. تغییراتی که البته فعلا به کلیت اثر لطمه‌ای نزده و اگر تا انتها با همین فرمان حرکت کند، یک اقتباس خوب لقب خواهد گرفت.

میزان موفقیت: «بامداد خمار» فعلا در ابتدای مسیر قرار دارد و بعد از پخش حداقل نیمی از قسمت‌های آن می‌توان عیار واقعی‌اش را سنجید. اما در نقطه شروع عملکرد آن مقبول است، به ویژه در زمینه بازیگری. اکثر شخصیت‌ها به خوبی تصویر شده‌اند و بازیگرانی مثل مرجانه گلچین، لاله اسکندری و علی مصفا در به تصویر کشیدن کاراکترهای دوست داشتنی این داستان محبوب نمره قبولی می‌گیرند. اگرچه بار اصلی درام قصه روی دوش ترلان پروانه و نوید پورفرج است که در قسمت اول فرصت چندانی برای بازی نداشتند و برای دیدن نتیجه کار آنها باید چند قسمتی با این شخصیت‌ها و عشقی که درگیر آن هستند همراه شویم. فضاسازی سریال دیگر وجه مثبت آن است. در مجوع نظرات مخاطبان هم نشان می‌دهد قسمت اول «بامداد خمار» توانسته رضایت خیلی‌ها را به دست آورد.

سووشون /اقتباس از چه اثری: «سووشون»

فضای سریال: این سریال پرحاشیه‌ترین اثر موجود در این فهرست است. نخستین سریال پخش شده از نرگس آبیار که اقتباسی از رمان مشهور سیمین دانشور است؛ رمانی محبوب که جزو آثار جریان‌ساز ادبی کشورمان نیز به حساب می‌آید. نرگس آبیار در این سریال به شدت به متن وفادار بود و همین مسئله نیز برایش حواشی ریز و درشتی به وجود آورد. همچنین سریال به دلیل صحنه نمایش رختخواب زری و یوسف در قسمت نخست، چند هفته توقیف شد و پلتفرم نمایش دهنده آن یعنی نماوا تا مدتی از دسترس خارج شد.

میزان اقتباس: نرگس آبیار در این سریال تلاش کرد تمام جزئیات و ساختار کتاب را حفظ کند و به کلیت داستان سیمین دانشور وفادار بماند. همین روایت سریال در برخی قسمت‌ها را کند کرد و انتقاداتی به آن وارد شد.

میزان موفقیت: شاید اگر سریال در قصه‌گویی مثل قسمت‌های آخر فصل اول عمل می‌کرد، طرفداران بیشتری به‌دست می‌آورد. با این حال «سووشون» از نظر فضاسازی و بازی‌ها اثری واجد توجه است.

زخم کاری اقتباس از چه اثری: «مکبث»، «بیست زخم کاری»

فضای سریال: «زخم کاری» محمدحسین مهدویان در فصل اول با اقتباس از رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینی‌زاد و الهام از «مکبث» شکسپیر ساخته شد. این سریال در فصل‌های بعدی نگاهی به دیگر آثار شکسپیر داشت. سریال روایتی است از جنگ قدرت و ثروت.

میزان اقتباس: می‌توان گفت این سریال اقتباسی «آزاد» بوده، یعنی از عناصر اصلی داستان و فضای رمان استفاده کرده اما در روایت، شخصیت‌ها و موقعیت‌ها تغییراتی دیده شده است.

میزان موفقیت: ترکیب داستانی سریال «زخم کاری» یکی از برگ برنده‌های این اثر است. سریالی جنایی که فساد اقتصادی، روابط قدرت و ارتباطات بین آدم‌ها را به خوبی نمایش می‌دهد و شخصیت‌هایی با پیچیدگی‌های خاص، کاریزماتیک و دوست داشتنی را به مخاطب ارائه می‌دهد. اگرچه فصل‌های بعدیاین سریال با انتقاداتی همراه بود، اما با این وجود فصل اول آن از نظر قصه، شخصیت‌پردازی، بازیگری، کارگردانی و… به قدری اثرگذار بود که مخاطب را تا فصل چهارم به دنبال خود بکشاند.

یاغی اقتباس از چه اثری: «سالتو»

فضای سریال: یک سال بعد از «زخم کاری» سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت منتشر شد، سریالی که به دلیل داستان جذاب، بازیگران مطرح و شخصیت‌های دوست داشتنی به یکی از آثار موفق شبکه نمایش خانگی تبدیل شد. پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، علی شادمان، فرهاد اصلانی، نیکی کریمی، امیر جعفری و… بازیگران اصلی این سریال بودند که بازی اکثرشان نیز با استقبال مواجه شد.

میزان اقتباس: اقتباس در این سریال نیز آزاده بوده است و تیم سازندگان آن براساس برداشت خود از رمان «سالتو» مهدی افروزمنش استفاده کرده‌اند. همانطور که نویسنده کتاب نیز در همان سال ارتباط مستقیم یا مشورتی میان تولیدکنندگان سریال و نویسنده رد کرد و همین مسئله میزان وفاداری به متن اصلی رمان را کمتر کرده بود.

میزان موفقیت: «یاغی» جزو آثار پرمخاطب شبکه نمایش خانگی بود که در زمان پخش توانست تماشاگران زیادی را به سمت خود جذب کند. سوژه خاص ورزشی این سریال، بازی‌های خوب در دو قطب پولدار و فقیر اثر، واقع‌گرایی و انسجام داستانی آن، سریال محمد کارت را در مجموع اثری دوست داشتنی کرد، اگرچه پایان‌بندی آن به زعم بسیاری از منتقدان جای کار بیشتری داشت و اگر با وسواس بیشتری ساخته می‌شد خروجی نهایی جذاب‌تر از این بود.

منبع: رهاپرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اقتباس؛ اسم رمز آثاری که دیده می‌شوند

اقتباس؛ اسم رمز آثاری که دیده می‌شوند بیشتر بخوانید »

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان



«از یاد رفته» در عمل ترکیبی از کلیشه‌های دست‌مالی‌شده، شخصیت‌پردازی‌های ناقص و پرداختی سطحی به موضوعاتی است که بارها در سریال‌های ایرانی و حتی ترکی تکرار شده‌اند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «ازیادرفته» می‌توانست فرصتی باشد برای شبکه نمایش خانگی تا از قالب آثار تکراری بیرون بیاید و مخاطب را غافلگیر کند، اما خود یکی از نمونه‌های بارز اتلاف سرمایه و استعداد شد که مثل بسیاری از آثار دیگر شبکه نمایش خانگی، تا چند سال دیگر هیچ ردی از این سریال در خاطر هیچ مخاطبی نیست.

سریال «از یاد رفته»، یکی از محصولات نسبتا جدید شبکه نمایش خانگی است که چند هفته‌ای است عرضه شده ولی در طول این مدت نتوانسته به یک اثر جریان ساز تبدیل شود.

این سریال پیش از پخش و در همان قسمت‌های اولیه با تبلیغاتی پرزرق‌وبرق و وعده ساخت درامی متفاوت معرفی شد اما همان‌طور که تجربه‌های مشابه نشان داده، تبلیغ و ادعا تضمین کیفیت نیست. «از یاد رفته» هم به‌جای آن‌که روایتی نو و اثرگذار باشد، در عمل ترکیبی از کلیشه‌های دست‌مالی‌شده، شخصیت‌پردازی‌های ناقص و پرداختی سطحی به موضوعاتی است که بارها در سریال‌های ایرانی و حتی ترکی تکرار شده‌اند.

بزرگ‌ترین ضعف «از یاد رفته» به فیلمنامه آن بازمی‌گردد. داستان این سریال با محوریت کاراکتر «شهاب» آغاز می‌شود که قرار است حامل رازهای خانوادگی و یک خط درام پرکشش باشد. اما حتی پس از چند قسمت، هنوز به درستی دلیل مرگ پدرش، گذشته تاریک خانواده و انگیزه‌هایش برای بسیاری از کنش‌ها روشن نشده است. این کش‌دار کردن ابهامات به‌جای ایجاد تعلیق، فقط باعث دلزدگی تماشاگر می‌شود.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

از سوی دیگر، ورود شخصیت «پریسا» به قصه نمونه‌ای روشن از ضعف در منطق دراماتیک است. او ناگهان و بدون پیش‌زمینه به‌عنوان شخصیت اصلی زن داستان و کسی که قرار است با قهرمان قصه وارد رابطه عاشقانه شود معرفی می‌شود، بی‌آنکه مخاطب فرصت کند به او باور پیدا کند یا پیوندی احساسی میان این دو ببیند.

از طرف دیگر بخش زیادی از دیالوگ‌های این سریال هم شعاری و مصنوعی‌اند؛ کلماتی که بیشتر به بیانیه‌های اخلاقی می‌مانند تا حرف‌هایی که شخصیت‌ها در دل موقعیت می‌زنند. نتیجه آنکه به‌جای هم‌ذات‌پنداری، تماشاگر با مجموعه‌ای از جمله‌های تصنعی و بی‌اثر روبه‌رو می‌شود.

این مسائل محتوایی سریال باعث شده اکثر منتقدان و کارشناسان آثار نمایشی «از یاد رفته» را بیش از آنکه ملودرامی تأثیرگذار بدانند، به ترکیب شکست‌خورده‌ای از آثار قدیمی مانند «ستایش» و تا حدودی «زخم کاری» شباهت دارد؛ آثاری که دست‌کم قصه‌ای منسجم‌تر داشتند و از همان قسمت اول مخاطب تکلیفش با شخصیت‌ها وضعیت آن‌ها مشخص بود.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

ستاره‌های کم‌فروغ و شخصیت‌های گم‌شده

سریال «از یاد رفته» ترکیب متفاوتی از بازیگران دارد و چند نسل از ستاره‌های سینما و تلویزیون در آن حضور دارند. حسین مجوب، مجید مظفری و آزیتا حاجیان که چهره‌های اثرگذار و قدیمی آثار نمایشی هستند، از نسل بعدی آن‌ها بازیگران مطرحی مثل فرهاد اصلانی، فریبا کوثری و حمیدرضا آذرنگ در سریال حضور دارند و در میان جوانان هم چهره‌هایی همچون سینا مهراد، پردیس احمدیه و ارسطو خوش رزم در این اثر حاضر هستند، بازیگرانی که هرکدامشان در کارنامه شان آثار قابل دفاعی دارند ولی خروجی حضورشان در این سریال اصلا امیدوارکننده نیست، به این ترکیب بازیگران چهره‌هایی مثل الهام کردا، فریبا متخصص، الهام اخوان، کاظم هژیر آزاد و… را هم اضافه کنید تا ببینید برزو نیک‌نژاد برای سریال جدیدش مقابل دوربین نام‌های کوچکی نداشته است، در حقیقت با این تیم بازیگران انتظار می‌رفت سریال در بخش بازیگری نقطه قوت داشته باشد. اما آنچه دیده می‌شود برعکس است.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

ضعف فیلمنامه و کارگردانی سبب شده این بازیگران نتوانند توانایی‌های خود را بروز دهند و نقش‌هایشان به حدی تک‌بعدی و بعضاً تیپیکال از آب دربیاید که جایی برای خلاقیت باقی نمی‌ماند.

در میان بازیگران این سریال بدترین حضور هم به ارسطو خوش رزم اختصاص دارد، کسی که دو سال پیش سیمرغ بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر را برنده شد، سال گذشته نیز در جشنواره در یک فیلم سینمایی سنگین نقش اصلی را ایفا کرد اما در این سریال نقش جوانی را بازی می‌کند که یکی از اضافی‌ترین کاراکترهای سریال است و تقریبا توسری خورِ تمام شخصیت‌هاست! او که در نقش «امیر» ظاهر شده، عملاً گرفتار همان کلیشه عاشق جوان کم‌عمق است؛ شخصیتی که بارها در سریال‌های بی‌کیفیت دیده‌ایم.

خوش‌رزم در بسیاری از صحنه‌ها تکراری و فاقد پیچیدگی است، تا جایی که می‌توان گفت «امیر» به‌جای اینکه عنصری پیش‌برنده باشد، در قصه گم شده است. این ایراد زمانی پررنگ‌تر می‌شود که روابط عاطفی متعددی در سریال شکل می‌گیرد؛ مثلث‌ها و حتی مربع‌های عشقی که عملاً هیچ‌کدام کارکرد تازه‌ای ندارند.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

کپی بدون اصالت

یکی از انتقادهای پرتکرار کاربران فضای مجازی به این اثر شباهت عجیب «از یاد رفته» به سریال‌های ترکی است. روابط عاطفی پیچیده، مثلث‌های عشقی متداخل و نمایش اغراق‌شده روابط خانوادگی به‌وضوح یادآور ملودرام‌های ترکی است که سال‌هاست در ایران هم پخش می‌شوند و بعضاً طرفداران پروپاقرصی هم دارند. در این سریال تقریباً هر شخصیتی گرفتار رابطه‌ای عاطفی است، از مثلث عشقی جوان‌های داستان گرفته تا شخصیت‌هایی که فرهاد اصلانی و حمیدرضا آذرنگ نقش‌های آنها را به تصویر می‌کشند. چنین افراطی در پرداخت روابط احساسی، به‌جای عمق بخشیدن به قصه، آن را سطحی و شبیه نسخه دست‌چندم سریال‌های خارجی می‌کند.

به جز این موارد از نظر فنی هم «از یاد رفته» با ایرادات متعددی روبه‌رو است. تدوین سریال نه‌تنها ضرباهنگ درونی را رعایت نمی‌کند، بلکه با نماهای اضافه و کش‌دار شدن صحنه‌ها، حتی لحظات پرتنش را هم خنثی کرده است. به همین دلیل مخاطب به‌جای هیجان، احساس خستگی و بی‌حوصلگی دارد. کلوزآپ‌های غیرضروری و برش‌های تکراری نیز بر این ویژگی منفی آن افزوده‌اند.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

موسیقی متن هم یکی دیگر از نقاط ضعف جدی است و باوجود اتفاقات و لحظات خاصی که در برخی از قسمت‌ها بوده، (مثل سکانس تصادف، لحظات احساسی شهاب و پریسا و…) هیچ تم یا موتیف ماندگاری خلق نشده است. قطعات موسیقی بیشتر نقش پس‌زمینه‌ای بی‌اثر دارند و در بسیاری از مواقع حتی وصله ناجور به نظر می‌رسند. این در حالی است که انتخاب درست موسیقی می‌توانست بخش زیادی از بار دراماتیک را به دوش بکشد. کارگردانی برزو نیک نژاد نیز در این اثر ضعف‌های متعددی دارد، نماهای پرزحمت، حرکت‌های بی‌دلیل دوربین در کنار بازی‌های اغراق‌آمیز باعث شده انسجام بصری از بین برود.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

تبلیغات اولیه «از یاد رفته» وعده یک ملودرام عمیق و متفاوت را داده بود، اما همان‌طور که نقدهای رسانه‌ای و واکنش‌های کاربران در فضای مجازی نشان می‌دهد، این سریال در تحقق وعده‌هایش ناکام بوده است. نه روایت روان و منسجمی دارد، نه شخصیت‌هایش جذابیت کافی برای همراه کردن مخاطب دارند و حتی حضور بازیگران باتجربه هم نتوانسته ضعف‌های ساختاری را جبران کند.

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

آنچه در نهایت بر جای مانده، مجموعه‌ای است از کلیشه‌ها و روایت‌های تکراری است که در بسته‌ای پرهزینه اما بی‌روح عرضه شده. «از یاد رفته» می‌توانست فرصتی باشد برای شبکه نمایش خانگی تا از قالب آثار تکراری بیرون بیاید و مخاطب را غافلگیر کند، اما خود یکی از نمونه‌های بارز اتلاف سرمایه و استعداد شد که مثل بسیاری از آثار دیگر شبکه نمایش خانگی، تا چند سال دیگر هیچ ردی از این سریال در خاطر هیچ مخاطبی نیست.

منبع: خبرگزاری آنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان

«از یاد رفته»، سریالی که قطعاً از یاد می‌رود!/ ملودرام پرادعا اما کم‌جان بیشتر بخوانید »

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری



با داستانی که میان ورشکستگی اقتصادی، بی‌ثباتی اجتماعی و تلاش برای نجات یک خانواده در حال فروپاشی می‌گذرد، «قهوه پدری» در مرز باریکی بین طنز و تراژدی گام برمی‌دارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در روزگاری که طنز به ابزار قدرتمندی برای بازتاب مسائل اجتماعی بدل شده، ساخت سریال‌هایی با محوریت طنز اجتماعی اهمیت دوچندانی یافته است.

«قهوه پدری» سریالی که به قلم امیر برادران و کارگردانی مهران مدیری ساخته شده، با ادعای نقد اجتماعی و ایجاد خنده در میان مشکلات روزمره، روی آنتن شبکه نمایش خانگی رفته است؛ اما آیا این سریال توانسته است در ارائه کمدی مؤثر و پیام‌آور موفق عمل کند؟

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

با داستانی که میان ورشکستگی اقتصادی، بی‌ثباتی اجتماعی و تلاش برای نجات یک خانواده در حال فروپاشی می‌گذرد، «قهوه پدری» در مرز باریکی بین طنز و تراژدی گام برمی‌دارد. آنچه مخاطب در این سریال می‌بیند، ترکیبی است از موقعیت‌های قابل پیش‌بینی، تیپ‌سازی‌های افراطی و کمدی سیاهی که به جای لبخند، تلخی به دل می‌نشاند. در این میان، مهران مدیری تلاش کرده است با ارجاع‌های طنز به تاریخ سینما، از جمله آثار ماندگاری چون آثار چارلی چاپلین، عمق بیشتری به داستان ببخشد؛ اما آیا چنین تلاش‌هایی برای جلب رضایت مخاطب کافی بوده است؟

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

«قهوه پدری» از معدود سریال‌های طنز این روزهاست که به کارگردانی «مهران مدیری» و نویسندگی امیر برادران، در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است. قصه این سریال درباره خانواده‌ای است که با مشکل مالی مواجه شده‌اند. پدر خانواده (سام درخشانی) کتاب‌فروش ورشکسته‌ای است که مغازه‌اش را فروخته و مادر خانواده (ژاله صامتی) نیز معاون بانک است. آن‌ها به پیشنهاد مردی به اسم «اون» با بازی مهران مدیری ۴ میلیارد پول قرض می‌گیرند تا قهوه وارد کنند؛ اما همه چیز بدتر می‌شود که بهتر نمی‌شود.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

به فقر نمی‌توان خندید

این سریال سعی دارد با انتقاد از وضع موجود، همه چیز را به چالش بکشد. گویا قصد مهران مدیری این بوده که همه را نقد کند؛ از مدیر و مسئول گرفته تا خود مردم. اینکه بسیاری از مشکلات اقتصادی، فرهنگی و حتی کتاب نخواندن ما تقصیر خودمان است و بخش مهمی از فقر و نداشتن پیشرفت در زندگی تقصیر بخل و تنگ‌نظری اطرافیانمان. ما اعضا خانواده‌ای را می‌بینیم که سعی دارند به یکدیگر عشق بورزند و به هم کمک کنند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

ولی بدترین قسمت ماجرا این است که فقط سعی می کنند و هیچ چیز واقعی و قابل لمس نیست. ما با آدم‌های خودخواهی طرفیم که مثلا یک خانواده مهربان و منسجم هستند که به رسم و رسوم خانواده احترام می‌گذارند و برایش ارزش زیادی قائل‌اند؛ اما نهایتا به خودشان اهمیت می‌دهند.

تنها شخص واقعا فداکار ماجرا مادر خانواده است. با تعریف کردن وضعیت سریال، می‌بینیم که هیچ موقعیت طنزی وجود ندارد که بتواند خنده بگیرد که حتی نقشی بتواند در آن خودنمایی کند. چون هیچ چیز قرار نیست به وضعیت طنز این سریال کمک کند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

نه قصه، نه شخصیت‌پردازی‌ها، نه لهجه، نه فضاسازی‌ها و… ؛ چراکه در واقع در این سریال، فقط انتقادی به وضع موجود و بی‌ثباتی اقتصادی رخ می‌دهد و آدم‌هایی که در این منجلاب گیر افتاده‌اند که خیلی هم خودشان مقصر نیستند و این ترحم مخاطب را فقط بیشتر می‌کند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

تیپ‌سازی یا شخصیت‌پردازی

سریال «قهوه پدری» این‌طور تیپ‌سازی شده است که مخاطب با دیدن چند ثانیه‌ای کاراکترهایش، حتی اگر سریال را ندیده‌ باشد هم می‌تواند برخوردها و حتی حرف‌های احتمالی شخصیت‌ها را پیش‌بینی کند. فقط جملات عوض می‌شوند؛ اما شخصیت فیلم قرار است مثل همان روال قبلی، با همان تیپ، ادا و بیانی مشابه، بازی خود را ادامه دهد. چنین روندی، ماجرا را تکراری می‌کند و بدون شک مخاطب را خسته خواهد کرد.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

متأسفانه این تیپ‌سازی‌ها و اینکه هرکدام از شخصیت‌ها خصلت و رفتاری به خصوص داشته و روی آن وجه تمایزشان حتما باید پافشاری نیز داشته باشند، روندی افراطی به خود می‌گیرد و مخاطب را با یک‌سری آدم شناخته‌شده و قابل پیش‌بینی که حتما باید ویژگی به خصوصی داشته باشند، مواجه و سردرگم می‌کند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

این سردرگمی در میانه راه از بازیگران سریال «قهوه پدری» تیپ‌هایی تکراری و رو به سراشیبی می‌سازد. یکی از شخصیت‌ها مثلا نگاهی فرهنگی به مسائل دارد؛ اما با دید نه‌چندان وسیع. یکی همیشه کنجکاو است و عامیانه اگر بخواهیم بگوییم خیلی فضول است؛ متأسفانه فقط فضول است و کارکردی در جهت شکل‌گیری قصه و گرفتن خنده از مخاطب ندارد. یکی اعصابش همیشه به هم ریخته است. یکی در آرامش همیشگی است. یکی دیگر نگهبانی است که روی مخ همه می‌رود و… . ماجرا همین‌طور ادامه دارد.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

متأسفانه همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند که بازیگران و شخصیت های طراحی شده برای قصه، در حد یک تیپ باقی بمانند و مخاطب نتواند با خود آنها در وضعیتی که هستند هم‌ذات‌پنداری کند که یا دلش به حالشان بسوزد یا به‌خاطر وضعیتی که دارند به‌ حالشان بخندد. مخاطب فقط از تلخی وضع موجودی که در قصه فضاسازی شده است احساس همدردی و رنج می‌کند و این در حالی است که قرار بوده بخندد.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

آزار مخاطب

این روند تیپ‌سازی در همه آثار قبل مدیری نیز قابل مشاهده است؛ شاید در سریال‌های قبلی مدیری هم جریان داشته؛ اما هیچ‌گاه به این شکل به تصویر کشیده نمی‌شد. بیتا سحرخیز با لحنی تصنعی و عصبی نقش یک زن قدرتمند را دارد که تماشاگر را اذیت می‌کند.

از همه مهم‌تر، آب‌نبات خوردن مهران مدیری است که بعد از مدت زمانی، انگار روح مخاطب را می‌مکد و می‌آزارد. در این سریال تیک‌ها و حرکات شخصیت‌ها، بسیار بالاتر و گنده‌تر از خود شخصیت است و در واقع شخصیت، زیر بار این تیک‌ها و اداها له شده است و اصلا چیزی برای ارائه نقش او در قصه باقی نمی‌ماند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

در واقع، هیچ شخصیتی وجود ندارد و مخاطب سریالی را می‌بیند با بازی تیک‌ها و میمیک‌ها و بیان‌ها. چرا هیچ انسان واقعی و قابل درکی در دنیای این سریال دیده نمی‌شود که بتواند خیلی ساده و مفهومی مخاطب را وادار به خندیدن کند؛ چیزی مثل شخصیت هوشنگ شرافت با بازی فرهاد اصلانی در سریال «هیولا» سریال با داستانی که در بستر طنز یا کمدی روایت می‌کند، به آزار مخاطب می پردازد.

سریال «قهوه پدری» داستان یک خانواده فرهنگی و شریف را روایت می‌کند که در یک بزنگاه اقتصادی، شرف خود را از دست داده و دست به کارهای خلاف می‌زنند. سریال، تأثیر شرایط بد اقتصادی و سیاست‌گذاری‌های نادرست دولتی بر زندگی خانواده‌های ایرانی را نشان می‌دهد که خودشان هم کم بی‌تقصیر نیستند. کمدی این اثر، با کمک مشکلات خانواده جهانگیر شکل گرفته و کمدی کاملا سیاه است؛ همچنین شوخی‌های جنسی و دوپهلویی در سریال وجود دارد که تماشای آن را برای گروه‌های سنی محدود و نامناسب کرده است.

بازگشت به تاریخ سینما

گویا مهران مدیری سعی داشته بازگشتی به سبک و سیاق کلاسیک طنز داشته باشد. وضعیتی که استادان و پرچم‌داران طنز و کمدی تاریخ سینما آن را به تصویر می‌کشیدند. مثلا سکانسی را به یاد بیاورید در فیلم «عصرجدید» که گیر کردن چارلی چاپلین در میان چرخ‌دنده‌های یک ابرماشین را به تصویر می‌کشد؛ آن هم در در کارخانه‌ای که او کارگر آن است و یک لحظه غفلت و خستگی به‌خاطر زیست ماشینی که دچار آن شده کافی است که در میان چرخ‌دنده‌ها گیر بیفتد و تلاش او برای رهایی از این وضعیت در این سکانس، بیشتر از اینکه خنده‌آور باشد، تأسف‌بار و دلهره‌آور است.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

همه ما به خوبی سکانس معروف فیلم «جویندگان طلا» را از چارلی چاپلین به یاد داریم که از گرسنگی و فقر پوتین کهنه خود را می‌پزد و خیلی شیک و رسمی شروع به خوردن آن می‌کند. این احوال نه‌تنها خنده‌دار نیست که رنج گرسنگی را فریاد می‌زند و آن‌قدر هم‌ذات‌پندارانه است که مخاطب را دچار چالش می‌کند و به این فکر فرو می‌برد که یعنی می‌شود روزی آن‌قدر گرسنه شوم که من نیز چنین کاری کنم؟ اگر در چنین وضعیتی گیر افتادم آیا می‌توانم یک پوتین کهنه را بپزم و بخورم؟

تمام این مثال‌ها برای این بود که بگوییم سریال «قهوه پدری» بیشتر از آنکه مخاطب را بخنداند، نهایتا به همدردی و احساس کردن درد و رنج خانواده که موضوع فیلم است می‌رسد. البته نمی‌توان گفت این سریال شکست خورده مطلق است؛ اما جنبه طنز آن‌چنانی هم ندارد. فقط می‌تواند تا حدودی سرگرمی مناسبی برای مخاطب باشد.

منبع:صبح نو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری بیشتر بخوانید »

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا



جا دارد نهیبی بر سر مدیران تئاتری کشور زد که اگر در این موارد تجربه کافی و مشاوران درستی ندارند، کار را از سیر و روند سینمایی‌های ارشاد مشق کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، فیلم «برادران لیلا» حلقه محاصره‌ای است برای القای یک وضعیت بغرنج، طولانی و جعلی از شرایط ایران. آنچه که در درام به ظاهر ساده فیلم روستایی به چشم می‌خورد، کاراکترسازی براساس موقعیتی استعاری از ایران کنونی است. لیلایی که به پای تمام بی‌کفایتی‌های پدر و برادرانش می‌سوزد و لاجرم درگیر تصمیمات آنها می‌شود؛ زنی است با چشمان منتظر برای ساختن حداقل‌هایی در برون‌رفت از بحران. فرهاد اصلانی که چندی پیش به جمع متهمان پویش «می‌ تو» پیوسته در این فیلم نقش شخصیتی شکست‌خورده و مضمحل را بازی می‌کند.

او نگهداری و نظافت توالت عمومی را در پاساژ لوکسی به عهده دارد که لیلا در آن کارمند اداری است. او از اضافه‌وزنی فاحش رنج می‌برد و چهره برافروخته و باد کرده‌اش نشان از اضمحلالی تدریجی در گردابی از روندهای تو خالی است، مردی که هرازگاهی برای تأمین جیره غذایی خانواده‌اش از خانه پدری غذا می‌دزدد و به امید پسردار شدن هر سال بچه‌دار می‌شود و زنش دختر تازه‌ای برایش می‌زاید.

روستایی با خلق کاراکترها، چند موقعیت را نشانه می‌رود که بسته به خط سیر داستان هرکدام را پرده‌برداری می‌کند، فیلم از درامی‌ ساده با پرهیز از وضعیت‌های ملودرامی‌ و با ضرباهنگی حساب‌شده برخوردار است. اصلانی و توالتی که از آن نگهداری می‌کند، پورصمیمی ‌در نقش بزرگ خانواده، خانوداه‌ای فروپاشیده با گروتسکی مضحک و اساسی بر باد، محمدزاده و سکوتی از منظر بی‌دستوارگی و فروشنده کاری که در برابر عرق ریزانش، با بورژوازی و نئولیبرالیسم روبه‌رو می‌شود، معادی و حس رذیلانه ناموفقی در رسیدن به آمال بورژوایی نوین و درگیری با خرده ایده‌های کلاهبرداری، محمدی و انتلکتی ورزشی از نوع عامه‌گرایانه سر در برف و خواب خرگوشی، مجموعه تمام کاراکترسازی‌ها در واقع بازآفرینی مانیفست جعلی کشوری بی‌سامان است.

بیشتر بخوانید:

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟

 این خاتون برای ما پسرزا نیست!

پورصمیمی‌ دودزده و فرتوت در آرزوی صدرنشینی خنده‌دار خود، ثروت خانوادگی‌شان را به باد می‌دهد و در همین حین، اصلانی همچنان فرزنددار می‌شود و  از مردم در ازای قضای‌حاجت پول می‌گیرد و نان دزدی می‌کند، موقعیتی که از منظر کارگردان روایتگر حاکمیتی بلندپرواز و کوتاه‌قامت در فرآیندی مضحک و البته دهشتناک است و قوه قهریه‌اش روزبه‌روز به هوای فروزان شدن فقط گند بالا می‌آورد و اصطلاح «این خاتون برای ما پسرزا نیست» رابه یاد مخاطب می‌اندازد.

توالت‌داری که دستش در جیب مردم است و حتی برای پسماندگذاری از آنها جیره‌کشی می‌کند، هم معاندتی از سر نگاه‌های چند سویه به حاکمیت ملی کشور است، نماینده طبقه فرودست از همه جا رانده شده.  پرولتاریای ایرانی با نمایندگی محمدزاده و علیدوستی در فیلم، آنها نمایندگان بالقوه طبقه در حال فرونشست متوسط و سقوط کرده‌ای هستند که نگران وضع مملکت خویش از هر جانفشانی بی‌سببی مضایقه نمی‌کند و آخر هم به خاک سیاه می‌نشیند. معادی نماینده اصلاحات در بازی سیاسی کشور است، کسی که تمام تجددش در کلاهبرداری‌های نوین‌تر از نان‌دزدی‌های اصلانی خلاصه می‌شود، کسی که لیلا حتی از سر ناچاری به سویش کشیده می‌شود و با او برای نجات وضع خانواده جلسه می‌گذارد، محمدی اما تلخندی گوشه لب و حتی به دور از قضاوت تصویر برای جمع بلاتکلیف توده ملت است، کسی که آمال و آرزوهای کوچک‌شده‌اش فارغ از ماجرای حلقه کنش اصلی درام جای می‌گیرد و اساسا پتانسیلی بالفعل برای سیاه لشکری پشت هر عقیده اکثریت محوری در زمان است.

 فیلم‌هایی که بوی نا می‌دهد!

در بی‌شمار فیلم‌ها، حتی تصویر شهری و دکور منازل و رنگ دیوارها هم بوی فرسودگی و کهنگی و نا می‌دهد و تصویری در آمیخته از جهانی عقب رانده شده را به تماشاگر القا می‌کند. در حالی‌که سینمای رئالیسم، ‌باید تصویری واقع‌گرایانه و شفاف از موقعیت زمانی جامعه باشد. موضوع جایی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که گونه بازتولید شده رئالیسم در سینما و حتی تئاتر از این رویه در جهت همپوشانی ضعف‌های هنری و فنی اثر بهره می‌برد و باید گفت که رئالیسم سیاه کنونی به مثابه شالی زرین درآمده که نقص‌ها و عیوب اثر را می‌پوشاند و آن را در جایگاهی فراواقعی نسبت به کیفیت درونی خود قرار می‌دهد، برادران لیلا نیز از این امر مستثنا نیست.

فیلم در روندی قابل پیش‌بینی از دید حرفه‌ای و با متدی کاملا عیان پیش می‌رود و اثری کاملا در حد متوسط را بازتاب می‌دهد. ماجرایی که از جانبی مهم‌تر، تن به اگزوتیسم نوین به معنای خرید محتوای ضدوطنی در ازای جایزه می‌دهد و سینماگر را تا حد جایزه‌بگیری برای فروختن ماحصل فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌ها در خدمت رسانه تلخ و زهرآلود تنزل می‌دهد. تا جایی‌که وقتی خبر شرکت داده شدن فیلم در کن به گوش می‌رسد، عطای نمایش کشوری اثر را به لقایش می‌فروشد و دسته‌جمعی در توفیق اثر همکار می‌شود که هرچه زهر دارد بریزد و بگزند و نیشتر بزند.

بیشتر بخوانید:

قانون‌شکنان بدون اخذ پروانه نمایش از جشنواره کن به فستیوال مونیخ رفتند/ آیا با این ساختارشکنی مطابق آیین‌نامه برخورد خواهد شد؟

 عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی

امری که به‌واسطه عملکرد دیرهنگام ولی مقبول مدیران سینمایی ارشاد به صادر نکردن پروانه نمایش فیلم منجر می‌شود. جا دارد نهیبی بر سر مدیران تئاتری کشور زد که اگر در این موارد تجربه کافی و مشاوران درستی ندارند، کار را از سیر و روند سینمایی‌های ارشاد مشق کنند. مساله‌ای که اهمیت صدچندان دارد نه نگاه هنرمند و نه رفتارهای خارج از عرف و مضحکانه عوامل فیلم است بلکه باید زمینه سوءاستفاده از شال زرین رئالیسم غیرواقعی، شیادانه و سیاه‌انگارانه برچیده شود و جای آن را رئالیسم منتقدانه واقع‌گرا بگیرد.

رقابت برای چرک کردن واقعیت

جای تعجب ندارد که سازمان سینمایی با رد دیده‌شدن نسخه نهایی فیلم نسبت به محتوای آن اظهار بی‌اطلاعی می‌کند چرا که برادران لیلا در واقع روایتی تک‌پرده از سلاخی یک بنیان در دستان بی‌کفایت دیوانگان رهیده از قفس است که امبینانس کلی در نهان اصلی‌ترین کاراکتر غیرانسانی و کانسپشوال درام است که خون‌ریزی نمادین‌اش را روی شاهرگ‌های دختری می‌بینیم که وام‌گیرنده نماد محور آن است. در حقیقت لیلا نام همین امبینانس است و برادران لیلا هرکدام بخشی از همین امبینانس خونین.  فیلمی‌که براساس تئوری و تفکرات معاندان شکل گرفته و تصویری غیرواقعی و انتزاعی از ایران را بازتاب می‌دهد و برای عرضه آن از هیچ قانون‌شکنی‌ای دریغ ندارد، حتی دور زدن مجوزهای حضور در جشنواره‌های خارجی!

درحالی‌که سینمای امروز قرار بود تصویری مطابق با تغییر جهت سینمای ایران پس از انقلاب باشد. تغییری برای گریز از بزک‌های عامه‌پسند شبه‌فیلم فارسی با قهرمان‌های زرد و کاراکترهای پوشالی. تغییری که با رئالیسم اجتماعی تطابق دارد. متاسفانه نبود مدیریت صحیح به رقابت حداکثری فیلمسازان جریان خاص برای هرچه چرک نمودن تصویر واقعی از داخل ایران منجر شد. از این طریق طی هشت سال در دولت حسن روحانی عملا خوراک رسانه معاند را با بودجه وزارت ارشاد و سازمان سینمایی تامین کردند.

منبع:روزنامه جام جم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا بیشتر بخوانید »

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟



برادران لیلا از منظر قوت سینمایی در فرم، ساختار و محتوا از سایر آثار پیشین این فیلمساز اثر ضعیف‌‎تری محسوب می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نمایش فیلم «برادران لیلا» در جشنواره فیلم کن با استقبال سرد منتقدان فرانسوی و بین‌المللی مواجه شد و حواشی و حضور پرشمار بازیگران همراه با خانواده‌هایشان (به‌انضمام حواشی فرامتنی) روی فرش قرمز نتوانست امتیازات فرامتنی خاصی برای فیلم جمع‌آوری کند. در متون منتقدان فرنگی نسبت به آثار آسیایی همواره یک تعارف در نقدهای منتشرشده موج می‌زند. قیاس تطبیقی سکانس عروسی فیلم «پدرخوانده» و مقایسه با سکانسی در آخرین فیلم سعید روستایی و اشاره به وجوه مضمونی برادران لیلا با فیلم «روکو و برادرانش» (لوکینو ویسکونتی) یک تعارف جشنواره‌ای از سوی منتقدان فرنگی است.

همراهی و مثبت‌نگری در مشی منتقدان فرنگی را می‌توان با نقدهای دبورایانگِ (خودمان) در جشنواره جهانی فیلم فجر مقایسه کرد که اغلب درباره آثار ضعیف و قوی ایرانی حاضر در این جشنواره نقدهای مثبتی می‌نوشت.با این تک‌تمجیدها و برخوردهای وسیع سرد منتقدان فرنگی نسبت به فیلم روستایی می‌توان اذعان داشت فیلم برادران لیلا مثل تمامی آثار ضعیفی است که در بخش مسابقه جشنواره کن حضور داشته‌اند و این حضور الزاما به دلیل قدرت فیلم نیست و به‌زعم بسیاری از کارشناسان سینما حمایت پخش‌کننده قدرتمندی مثل وایلد بانچ تاثیر شگرفی در حضور این فیلم در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن داشته است.

این گزاره‌های مقدماتی ارائه شد تا فاصله‌گذاری منطقی میان نقدهای بومی و فرنگی عیان شود. برادران لیلا از منظر قوت سینمایی در فرم، ساختار و محتوا از سایر آثار پیشین این فیلمساز اثر ضعیف‌‎تری محسوب می‌شود. یکی از اشکالات اساسی فیلم «ابد و یک‌روز» که ضعف‌های آن پشت سیمرغ‌های بی‌شمار و فضای احساسی فیلم پنهان شد، نوعی کرختی دراماتیک است که این گزاره وجه رایج و معمول سینمای ایران است اما پشت مضمون در اشاره به مصائب طبقه فرودست پنهان شد.

ابد و یک‌روز دارای سکانس‌های به‌شدت تئاتری با حضور پرشمار بازیگران و دیالوگ‌های شیرینی بود که جز تلطیف‌ فضای تلخ فیلم تاثیر دراماتیکی در متن اثر نداشت و همین شیوه در ساختار فیلم «متری شیش‌ونیم» تکرار شد. فیلمی که به لحاظ قواعد فیلم‌های پلیسی قطب منفی روایت در همان ابتدای فیلم گرفتار قانون می‌شود و ادامه فیلم به برخوردهای شخصی و غیردراماتیزه‌شده دو کاراکتر پلیس و سرکرده خلافکاران می‌پردازد.

شاید این شیوه روایتگری در تجمیع شخصیت‌ها و ایجاد میزانسن‌های تئاتری در یکی دو فیلم اول روستایی بدیع و قابل‌اعتنا به نظر برسد اما اگر فرمول ساخت آن آثار دوباره تکرار شود و از قضا سوژه و مضمون فیلم متفاوت نباشد، قطعا با بی‌مهری منتقدان و مخاطبان سینما مواجه خواهد شد.

سکانس‌های اضافی

نکته جالب اینجاست که فیلمساز با استفاده از فضای رسانه‌ای کن و حضور این فیلم در این جشنواره‌ ادعاهایی را در مورد نپذیرفتن سانسور و ممیزی پیش می‌کشد. این اظهارنظر در حالی اتفاق می‌افتد که روستایی در فضایی غیرهیجانی باید کلیت اثر را در اختیار چند کارشناس واقعی سینما قرار دهد تا تعداد سکانس‌های خسته‌کننده فیلم از آن کم شود.

به‌عنوان‌نمونه سکانس‌های ابتدایی یعنی کارخانه‌ای که علیرضا (نوید محمدزاده) در آن مشغول کار است، مراسم تست جنسیت فرزند پرویز (فرهاد اصلانی) توسط حشمت (سعید پورصمیمی)،کاملا در این فیلم اضافی است. سکانس‌های متعدد لیلا در تعامل ویژه با گربه‌ها، مذاکره با دوست منوچهر (پیمان معادی) برای راه‌اندازی یک شغل تقلبی و سکانس‌های متعدد و مکرر حشمت در مراجعه به پزشک و بیمارستان از بی‌شمار سکانس‌های اضافی فیلم محسوب می‌شود.

واقع‌گرایی و رئالیسم اجتماعی از وجوه تالیفی فیلمساز است و باید به این مهم اشاره کرد پریود افزایش قیمت‌ سکه در فیلم فاقد منطقی مماس با آن چیزی است که در واقعیت رخ داده و فیلمساز برای تعمیم‌ اثرش به امروز تنش‌های بازار سکه و ارز را مماس با واقعیت در اثرش لحاظ نکرده است.  کارگردان در هدایت گروهی بازیگران در فیلم‌ ابد و یک‌روز بسیار موفق بود و از تکنیک آنسامبل‌کست به‌خوبی استفاده کرد اما در این فیلم به دلیل گستردگی نزدیک به پراکندگی روایت و حجیم‌بودن دامنه روایی غیرضروری، کنترل بازیگران از حیطه‌اش خارج شده و نقش‌ها و بازی‌هایشان توسط کارگردان کنترل نمی‌شوند.

فرزندستیزی و پدرستیزی

در محتوای روایت برادران لیلا، چگونگی زیستن فرزندان از درجه اهمیتی برخودار نیست، درحالی‌که پدر از سوی فرزندانش حمایت معنوی می‌شود. این مضمون در فیلم ابد و یک‌روز تا حدودی نسبت به شخصیت مادر وجود داشت. در سه روایت بلند سینمایی روستایی ما با خانواده‌هایی مواجه هستیم که فرزندان توسط والدین حمایت نمی‌شوند و یک تم کمرنگ فرزندستیزی در این فیلم‌ها ملموس است اما در فیلم برادران لیلا فرزندستیزی پدر کارزار را به جایی می‌رساند که موقعیت پدر توسط فرزندان هتک می‌شود و از این منظر مضمون فرزندستیزی و درنهایت پدرستیزی، در فیلم برجسته می‌شود.

منبع: جام جم آنلاین

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟ بیشتر بخوانید »