فرهاد اصلانی

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا



جا دارد نهیبی بر سر مدیران تئاتری کشور زد که اگر در این موارد تجربه کافی و مشاوران درستی ندارند، کار را از سیر و روند سینمایی‌های ارشاد مشق کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، فیلم «برادران لیلا» حلقه محاصره‌ای است برای القای یک وضعیت بغرنج، طولانی و جعلی از شرایط ایران. آنچه که در درام به ظاهر ساده فیلم روستایی به چشم می‌خورد، کاراکترسازی براساس موقعیتی استعاری از ایران کنونی است. لیلایی که به پای تمام بی‌کفایتی‌های پدر و برادرانش می‌سوزد و لاجرم درگیر تصمیمات آنها می‌شود؛ زنی است با چشمان منتظر برای ساختن حداقل‌هایی در برون‌رفت از بحران. فرهاد اصلانی که چندی پیش به جمع متهمان پویش «می‌ تو» پیوسته در این فیلم نقش شخصیتی شکست‌خورده و مضمحل را بازی می‌کند.

او نگهداری و نظافت توالت عمومی را در پاساژ لوکسی به عهده دارد که لیلا در آن کارمند اداری است. او از اضافه‌وزنی فاحش رنج می‌برد و چهره برافروخته و باد کرده‌اش نشان از اضمحلالی تدریجی در گردابی از روندهای تو خالی است، مردی که هرازگاهی برای تأمین جیره غذایی خانواده‌اش از خانه پدری غذا می‌دزدد و به امید پسردار شدن هر سال بچه‌دار می‌شود و زنش دختر تازه‌ای برایش می‌زاید.

روستایی با خلق کاراکترها، چند موقعیت را نشانه می‌رود که بسته به خط سیر داستان هرکدام را پرده‌برداری می‌کند، فیلم از درامی‌ ساده با پرهیز از وضعیت‌های ملودرامی‌ و با ضرباهنگی حساب‌شده برخوردار است. اصلانی و توالتی که از آن نگهداری می‌کند، پورصمیمی ‌در نقش بزرگ خانواده، خانوداه‌ای فروپاشیده با گروتسکی مضحک و اساسی بر باد، محمدزاده و سکوتی از منظر بی‌دستوارگی و فروشنده کاری که در برابر عرق ریزانش، با بورژوازی و نئولیبرالیسم روبه‌رو می‌شود، معادی و حس رذیلانه ناموفقی در رسیدن به آمال بورژوایی نوین و درگیری با خرده ایده‌های کلاهبرداری، محمدی و انتلکتی ورزشی از نوع عامه‌گرایانه سر در برف و خواب خرگوشی، مجموعه تمام کاراکترسازی‌ها در واقع بازآفرینی مانیفست جعلی کشوری بی‌سامان است.

بیشتر بخوانید:

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟

 این خاتون برای ما پسرزا نیست!

پورصمیمی‌ دودزده و فرتوت در آرزوی صدرنشینی خنده‌دار خود، ثروت خانوادگی‌شان را به باد می‌دهد و در همین حین، اصلانی همچنان فرزنددار می‌شود و  از مردم در ازای قضای‌حاجت پول می‌گیرد و نان دزدی می‌کند، موقعیتی که از منظر کارگردان روایتگر حاکمیتی بلندپرواز و کوتاه‌قامت در فرآیندی مضحک و البته دهشتناک است و قوه قهریه‌اش روزبه‌روز به هوای فروزان شدن فقط گند بالا می‌آورد و اصطلاح «این خاتون برای ما پسرزا نیست» رابه یاد مخاطب می‌اندازد.

توالت‌داری که دستش در جیب مردم است و حتی برای پسماندگذاری از آنها جیره‌کشی می‌کند، هم معاندتی از سر نگاه‌های چند سویه به حاکمیت ملی کشور است، نماینده طبقه فرودست از همه جا رانده شده.  پرولتاریای ایرانی با نمایندگی محمدزاده و علیدوستی در فیلم، آنها نمایندگان بالقوه طبقه در حال فرونشست متوسط و سقوط کرده‌ای هستند که نگران وضع مملکت خویش از هر جانفشانی بی‌سببی مضایقه نمی‌کند و آخر هم به خاک سیاه می‌نشیند. معادی نماینده اصلاحات در بازی سیاسی کشور است، کسی که تمام تجددش در کلاهبرداری‌های نوین‌تر از نان‌دزدی‌های اصلانی خلاصه می‌شود، کسی که لیلا حتی از سر ناچاری به سویش کشیده می‌شود و با او برای نجات وضع خانواده جلسه می‌گذارد، محمدی اما تلخندی گوشه لب و حتی به دور از قضاوت تصویر برای جمع بلاتکلیف توده ملت است، کسی که آمال و آرزوهای کوچک‌شده‌اش فارغ از ماجرای حلقه کنش اصلی درام جای می‌گیرد و اساسا پتانسیلی بالفعل برای سیاه لشکری پشت هر عقیده اکثریت محوری در زمان است.

 فیلم‌هایی که بوی نا می‌دهد!

در بی‌شمار فیلم‌ها، حتی تصویر شهری و دکور منازل و رنگ دیوارها هم بوی فرسودگی و کهنگی و نا می‌دهد و تصویری در آمیخته از جهانی عقب رانده شده را به تماشاگر القا می‌کند. در حالی‌که سینمای رئالیسم، ‌باید تصویری واقع‌گرایانه و شفاف از موقعیت زمانی جامعه باشد. موضوع جایی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که گونه بازتولید شده رئالیسم در سینما و حتی تئاتر از این رویه در جهت همپوشانی ضعف‌های هنری و فنی اثر بهره می‌برد و باید گفت که رئالیسم سیاه کنونی به مثابه شالی زرین درآمده که نقص‌ها و عیوب اثر را می‌پوشاند و آن را در جایگاهی فراواقعی نسبت به کیفیت درونی خود قرار می‌دهد، برادران لیلا نیز از این امر مستثنا نیست.

فیلم در روندی قابل پیش‌بینی از دید حرفه‌ای و با متدی کاملا عیان پیش می‌رود و اثری کاملا در حد متوسط را بازتاب می‌دهد. ماجرایی که از جانبی مهم‌تر، تن به اگزوتیسم نوین به معنای خرید محتوای ضدوطنی در ازای جایزه می‌دهد و سینماگر را تا حد جایزه‌بگیری برای فروختن ماحصل فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌ها در خدمت رسانه تلخ و زهرآلود تنزل می‌دهد. تا جایی‌که وقتی خبر شرکت داده شدن فیلم در کن به گوش می‌رسد، عطای نمایش کشوری اثر را به لقایش می‌فروشد و دسته‌جمعی در توفیق اثر همکار می‌شود که هرچه زهر دارد بریزد و بگزند و نیشتر بزند.

بیشتر بخوانید:

قانون‌شکنان بدون اخذ پروانه نمایش از جشنواره کن به فستیوال مونیخ رفتند/ آیا با این ساختارشکنی مطابق آیین‌نامه برخورد خواهد شد؟

 عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی

امری که به‌واسطه عملکرد دیرهنگام ولی مقبول مدیران سینمایی ارشاد به صادر نکردن پروانه نمایش فیلم منجر می‌شود. جا دارد نهیبی بر سر مدیران تئاتری کشور زد که اگر در این موارد تجربه کافی و مشاوران درستی ندارند، کار را از سیر و روند سینمایی‌های ارشاد مشق کنند. مساله‌ای که اهمیت صدچندان دارد نه نگاه هنرمند و نه رفتارهای خارج از عرف و مضحکانه عوامل فیلم است بلکه باید زمینه سوءاستفاده از شال زرین رئالیسم غیرواقعی، شیادانه و سیاه‌انگارانه برچیده شود و جای آن را رئالیسم منتقدانه واقع‌گرا بگیرد.

رقابت برای چرک کردن واقعیت

جای تعجب ندارد که سازمان سینمایی با رد دیده‌شدن نسخه نهایی فیلم نسبت به محتوای آن اظهار بی‌اطلاعی می‌کند چرا که برادران لیلا در واقع روایتی تک‌پرده از سلاخی یک بنیان در دستان بی‌کفایت دیوانگان رهیده از قفس است که امبینانس کلی در نهان اصلی‌ترین کاراکتر غیرانسانی و کانسپشوال درام است که خون‌ریزی نمادین‌اش را روی شاهرگ‌های دختری می‌بینیم که وام‌گیرنده نماد محور آن است. در حقیقت لیلا نام همین امبینانس است و برادران لیلا هرکدام بخشی از همین امبینانس خونین.  فیلمی‌که براساس تئوری و تفکرات معاندان شکل گرفته و تصویری غیرواقعی و انتزاعی از ایران را بازتاب می‌دهد و برای عرضه آن از هیچ قانون‌شکنی‌ای دریغ ندارد، حتی دور زدن مجوزهای حضور در جشنواره‌های خارجی!

درحالی‌که سینمای امروز قرار بود تصویری مطابق با تغییر جهت سینمای ایران پس از انقلاب باشد. تغییری برای گریز از بزک‌های عامه‌پسند شبه‌فیلم فارسی با قهرمان‌های زرد و کاراکترهای پوشالی. تغییری که با رئالیسم اجتماعی تطابق دارد. متاسفانه نبود مدیریت صحیح به رقابت حداکثری فیلمسازان جریان خاص برای هرچه چرک نمودن تصویر واقعی از داخل ایران منجر شد. از این طریق طی هشت سال در دولت حسن روحانی عملا خوراک رسانه معاند را با بودجه وزارت ارشاد و سازمان سینمایی تامین کردند.

منبع:روزنامه جام جم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملکرد دیرهنگام اما مقبول سازمان سینمایی در مورد فیلم برادران لیلا بیشتر بخوانید »

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟



برادران لیلا از منظر قوت سینمایی در فرم، ساختار و محتوا از سایر آثار پیشین این فیلمساز اثر ضعیف‌‎تری محسوب می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نمایش فیلم «برادران لیلا» در جشنواره فیلم کن با استقبال سرد منتقدان فرانسوی و بین‌المللی مواجه شد و حواشی و حضور پرشمار بازیگران همراه با خانواده‌هایشان (به‌انضمام حواشی فرامتنی) روی فرش قرمز نتوانست امتیازات فرامتنی خاصی برای فیلم جمع‌آوری کند. در متون منتقدان فرنگی نسبت به آثار آسیایی همواره یک تعارف در نقدهای منتشرشده موج می‌زند. قیاس تطبیقی سکانس عروسی فیلم «پدرخوانده» و مقایسه با سکانسی در آخرین فیلم سعید روستایی و اشاره به وجوه مضمونی برادران لیلا با فیلم «روکو و برادرانش» (لوکینو ویسکونتی) یک تعارف جشنواره‌ای از سوی منتقدان فرنگی است.

همراهی و مثبت‌نگری در مشی منتقدان فرنگی را می‌توان با نقدهای دبورایانگِ (خودمان) در جشنواره جهانی فیلم فجر مقایسه کرد که اغلب درباره آثار ضعیف و قوی ایرانی حاضر در این جشنواره نقدهای مثبتی می‌نوشت.با این تک‌تمجیدها و برخوردهای وسیع سرد منتقدان فرنگی نسبت به فیلم روستایی می‌توان اذعان داشت فیلم برادران لیلا مثل تمامی آثار ضعیفی است که در بخش مسابقه جشنواره کن حضور داشته‌اند و این حضور الزاما به دلیل قدرت فیلم نیست و به‌زعم بسیاری از کارشناسان سینما حمایت پخش‌کننده قدرتمندی مثل وایلد بانچ تاثیر شگرفی در حضور این فیلم در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن داشته است.

این گزاره‌های مقدماتی ارائه شد تا فاصله‌گذاری منطقی میان نقدهای بومی و فرنگی عیان شود. برادران لیلا از منظر قوت سینمایی در فرم، ساختار و محتوا از سایر آثار پیشین این فیلمساز اثر ضعیف‌‎تری محسوب می‌شود. یکی از اشکالات اساسی فیلم «ابد و یک‌روز» که ضعف‌های آن پشت سیمرغ‌های بی‌شمار و فضای احساسی فیلم پنهان شد، نوعی کرختی دراماتیک است که این گزاره وجه رایج و معمول سینمای ایران است اما پشت مضمون در اشاره به مصائب طبقه فرودست پنهان شد.

ابد و یک‌روز دارای سکانس‌های به‌شدت تئاتری با حضور پرشمار بازیگران و دیالوگ‌های شیرینی بود که جز تلطیف‌ فضای تلخ فیلم تاثیر دراماتیکی در متن اثر نداشت و همین شیوه در ساختار فیلم «متری شیش‌ونیم» تکرار شد. فیلمی که به لحاظ قواعد فیلم‌های پلیسی قطب منفی روایت در همان ابتدای فیلم گرفتار قانون می‌شود و ادامه فیلم به برخوردهای شخصی و غیردراماتیزه‌شده دو کاراکتر پلیس و سرکرده خلافکاران می‌پردازد.

شاید این شیوه روایتگری در تجمیع شخصیت‌ها و ایجاد میزانسن‌های تئاتری در یکی دو فیلم اول روستایی بدیع و قابل‌اعتنا به نظر برسد اما اگر فرمول ساخت آن آثار دوباره تکرار شود و از قضا سوژه و مضمون فیلم متفاوت نباشد، قطعا با بی‌مهری منتقدان و مخاطبان سینما مواجه خواهد شد.

سکانس‌های اضافی

نکته جالب اینجاست که فیلمساز با استفاده از فضای رسانه‌ای کن و حضور این فیلم در این جشنواره‌ ادعاهایی را در مورد نپذیرفتن سانسور و ممیزی پیش می‌کشد. این اظهارنظر در حالی اتفاق می‌افتد که روستایی در فضایی غیرهیجانی باید کلیت اثر را در اختیار چند کارشناس واقعی سینما قرار دهد تا تعداد سکانس‌های خسته‌کننده فیلم از آن کم شود.

به‌عنوان‌نمونه سکانس‌های ابتدایی یعنی کارخانه‌ای که علیرضا (نوید محمدزاده) در آن مشغول کار است، مراسم تست جنسیت فرزند پرویز (فرهاد اصلانی) توسط حشمت (سعید پورصمیمی)،کاملا در این فیلم اضافی است. سکانس‌های متعدد لیلا در تعامل ویژه با گربه‌ها، مذاکره با دوست منوچهر (پیمان معادی) برای راه‌اندازی یک شغل تقلبی و سکانس‌های متعدد و مکرر حشمت در مراجعه به پزشک و بیمارستان از بی‌شمار سکانس‌های اضافی فیلم محسوب می‌شود.

واقع‌گرایی و رئالیسم اجتماعی از وجوه تالیفی فیلمساز است و باید به این مهم اشاره کرد پریود افزایش قیمت‌ سکه در فیلم فاقد منطقی مماس با آن چیزی است که در واقعیت رخ داده و فیلمساز برای تعمیم‌ اثرش به امروز تنش‌های بازار سکه و ارز را مماس با واقعیت در اثرش لحاظ نکرده است.  کارگردان در هدایت گروهی بازیگران در فیلم‌ ابد و یک‌روز بسیار موفق بود و از تکنیک آنسامبل‌کست به‌خوبی استفاده کرد اما در این فیلم به دلیل گستردگی نزدیک به پراکندگی روایت و حجیم‌بودن دامنه روایی غیرضروری، کنترل بازیگران از حیطه‌اش خارج شده و نقش‌ها و بازی‌هایشان توسط کارگردان کنترل نمی‌شوند.

فرزندستیزی و پدرستیزی

در محتوای روایت برادران لیلا، چگونگی زیستن فرزندان از درجه اهمیتی برخودار نیست، درحالی‌که پدر از سوی فرزندانش حمایت معنوی می‌شود. این مضمون در فیلم ابد و یک‌روز تا حدودی نسبت به شخصیت مادر وجود داشت. در سه روایت بلند سینمایی روستایی ما با خانواده‌هایی مواجه هستیم که فرزندان توسط والدین حمایت نمی‌شوند و یک تم کمرنگ فرزندستیزی در این فیلم‌ها ملموس است اما در فیلم برادران لیلا فرزندستیزی پدر کارزار را به جایی می‌رساند که موقعیت پدر توسط فرزندان هتک می‌شود و از این منظر مضمون فرزندستیزی و درنهایت پدرستیزی، در فیلم برجسته می‌شود.

منبع: جام جم آنلاین

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا فرزندستیزی و پدرستیزی در «برادران لیلا» موج می‌زند؟ بیشتر بخوانید »

سریال «سلمان فارسی» از چه زاویه‌ای به امیرالمؤمنین می‌پردازد؟/ نبردهای امام علی(ع) به تصویر کشیده می‌شود

سریال «سلمان فارسی» از چه زاویه‌ای به امیرالمؤمنین می‌پردازد؟/ نبردهای امام علی(ع) به تصویر کشیده می‌شود


خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: در تاریخ روایات مختلفی درباره زندگی سلمان فارسی آمده است. بعضی می‌گویند پدر و مادرش مزدکی بوده اند. بعضی‌ها هم می‌گویند زرتشتی بوده‌اند. اما به‌ هر حال هرکدام از آنها که بوده، سلمان در جوانی خرافه‌پرستی را پس می‌زند. از این چیزهایی که می‌دیده مزدکی‌ها از سقف و دیوار آویزان می‌کنند، زده شده بود و نمی‌توانست بپذیرد. روزی اتفاقی به یک کلیسا برمی‌خورد. می‌بیند حرف آنها حسابی‌تر است. مسیحی می‌شود. مسیحی سفت و سختی هم می‌شود. بعد در انجیل به مشکلاتی برمی‌خورد. از کشیش می‌پرسد و کشیش به او می‌گوید من یک کشیش دهاتی هستم. مفسر نیستم. سوال‌‌های شما را من نمی‌توانم جواب بدهم. اینها در کلیسای شام اتفاق می‌افتد.

 

**سرگشتگی سلمان به دنبال دین

مفسرهای بزرگی در آنجا هستند. آنها می‌توانند پاسخگو باشند. پدر سلمان هم متمول و صاحب مقام بوده و او می‌توانسته زندگی آرام و مرفهی داشته باشد. ولی همه اینها را کنار می‌گذارد. البته همین مسیحی شدنش هم باعث شده در خطر باشد. او راهی شام می‌شود. خودش را به آنجا می‌رساند. کلیسا از او استقبال می‌کند و به جرگه روحانیون مذهبی‌شان وارد می‌شود. طولی نمی‌کشد که به مفسری بزرگ تبدیل می‌شود، ولی باز هم در انجیل یوحنا به ایراد می‌خورد. بر اثر همین قضیه، با لفظ امروزی از همان کلیسای شام خلع‌لباس می‌شود. می‌گویند توبه کن، دیگر تو را به‌عنوان کشیش قبول نداریم. سپس ایشان دیرانی می‌شود؛ یک فرقه از مسیحیت که با ریاضت زندگی می‌کردند و عقایدی از این قبیل داشتند که مسیح فقیر بوده و فقیرنواز بوده، پس باید خط او را پی گرفت.

 

آنجا هم باز از بزرگان دیر می‌شود و تدریس را در دیرهای اموریه و یک بخش دیگر از عراق و… انجام می‌داده است. بعدها که زمزمه اسلام را می‌شنود، متوجه می‌شود چیزهایی را که به دنبالش بوده و بوی حقیقت را می‌دهند، پیدا کرده است. پس آواره آن می‌شود و تصمیم می‌گیرد به مکه برود و با حضرت رسول(ص) ملاقات کند…

**قصه سلمان کجا به پایان می رسد؟

حالا داوود میرباقری قصه این سرگشتگی را تصویر کرده است.سالها از عمر خود را برای فیلمنامه سریال «سلمان فارسی» صرف کرده است. اما قصه سلمان همین جا به پایان نمی رسد.

آن کاروان‌سالاری که قول داده بود ایشان را به مکه برساند، سر دوراهی مکه و یثرب، در حق ایشان نامردی می‌کند. ایشان را به‌عنوان برده به یک جهود می‌فروشد. ایشان مسیرش تغییر می‌کند و به یثرب می‌رود. داغ بردگی می‌خورد. دست‌به‌دست می‌چرخد و چند صاحب پیدا می‌کند. در آن زمان حضرت رسول(ص) به مدینه هجرت می‌کنند و اینها همدیگر را می‌بینند. چون آن شخص متوجه می‌شود حضرت رسول(ص) و اطرافیانش به سلمان خیلی علاقه دارند، به ایشان برای فروش سلمان پیشنهاد خیلی بالایی می‌دهد که حضرت هم قبول می‌کنند. پیشنهاد این است؛ نخلستانی با تعداد نخل‌های زیاد و مقدار زیادی طلا. حضرت رسول(ص) می‌فرمایند که یا علی(ع) شروع کنید و این کارها را انجام بدهید. علی(ع) دست به کار کاشتن آن نخلستان می‌شود. آنجاست که حضرت علی(ع)، لقب ابوتراب می‌گیرد.

**پیوند بین حضرت علی(ع) و سلمان کجا شکل می گیرد؟

پیوند بین حضرت علی(ع) و سلمان همان‌جا شکل می‌گیرد. بعد ازظهرها که خیلی هوا گرم می‌شد، یکی دو ساعت می‌خوابیدند و حرارت که پایین می‌آمد شروع می‌‌کردند به کار. یک روز وقتی حضرت علی(ع) از خواب بیدار می‌شوند و می‌آیند خدمت حضرت رسول، صورت‌شان خاک‌آلود بوده است، چون روی خاک خوابیده بودند. حضرت رسول(ص) به ایشان می‌فرمایند ابوتراب شدی، اینجا بود که حضرت علی(ع) لقب ابوتراب می‌گیرد. سلمان هم بعدها مرید حضرت علی(ع) می‌شود. پیامبر(ص) درخصوص سلمان فرموده‌اند، سلمان صاحب علم اول و آخر است.

 

**جایگاه امیرالمؤمنین در سریال سلمان کجاست؟

حالا که چنین قرابتی میان سلمان فارسی و حضرت علی(ع) وجود دارد، برای علاقه مندانی که منتظرند سریال میرباقری را ببینند، علی رغم اینکه میرباقری قبلا سریال امام علی(ع) را ساخته، این سوال پیش می آید که جایگاه امیرالمؤمنین در سریال سلمان فارسی کجاست؟ در تاریخ آمده است که او پس از رسیدن به پیامبر(ص) و تشرف به دین مبین اسلام، همواره در کنار پیامبر بوده است و سالهای سال علم خود را صرف دین کرده است. همچنین گفته می شود او عمری طولانی داشته و در برخی منابع تاریخی آمده است عمر ایشان بالای 250 سال بوده است.

 

در این شرایط باید دید داوود میرباقری قصه زندگی سلمان را از کجا آغاز می کند، به کجا می برد و در چه مقطعی به پایان می رساند. اما از هرکجای زندگی این یار و یاور پیامبر که بخواهد عبور کند، قطعا گوشه هایی  به زندگی حضرت علی (ع) نیز خواهد زد. هرچند که او پیش از این در سریال جاودان امام علی(ع) گوشه هایی از زندگی این حضرت را روایت کرده است.

 

**ارائه تصویری از میانسالی حضرت علی(ع)

این موضوع را با «امرالله احمدجو» مطرح کردیم. احمدجو که خود نویسنده و کارگردان قدری است و خاطره سریال های روزی و روزگاری و تفنگ سرپر او از خاطره ها پاک نخواهد شد، در نگارش فیلمنامه سلمان، میرباقری را همراهی کرده است و با جزئیات این اثر که معتقد است داوود میرباقری عاشقانه آن را نوشته، همراهی کرده است.

او در پاسخ به این سوال که حضرت علی(ع) چه جایگاهی در سریال سلمان فارسی دارد، گفت: قطعا ایشان نقش و جایگاه زیادی را به خود اختصاص داده است. آشنایی ایشان با سلمان از مدینه آغاز می شود که بعد از هجرت است. در آن مقطع سلمان پا به سن است و جوان نیست، حضرت علی (ع) هم میانسال هستند.

 

**ماندگاری رفاقت تا شهادت

وی ادامه داد: این دو بزرگوار آنجا همدیگر را می بینند و دلبسته هم می شوند. با هم هستند و این موانست تا شهادت حضرت علی(ع) ادامه پیدا می کند. سلمان خیلی بعد از حضرت علی(ع) و خلفا رحلت می کند. اخبار درباره او می گوید که بالای 150 سال عمر کرده است. البته منبع مشخصی در این باره وجود ندارد و برخی هم این موضوع را افسانه ای می دانند.

احمدجو ادامه داد: البته بیشتر و عمده سریال تصویرگر همنشینی سلمان با پیغمبر است و در نهایت این تصمیم آقای میرباقری است که پایان را کجا بگذارد.

 

**حضرت علی(ع) چگونه در سریال تصویر می شوند؟

وی در پاسخ به این سوال که آیا مخاطب حضرت علی(ع) را در سریال سلمان فارسی خواهد دید یا خیر؟ پاسخ داد: اگر خاطرتان باشد، حضرت علی(ع) در سریالی که داوود میرباقری ساخت، مینی مال بود. میرباقری خودش تجربه درست و حسابی در این زمینه دارد و مثل سریال امام علی(ع). فرض کنیم مثلا اگر پیامبر(ص) دیالوگی دارند، طوری که دیده نشدن چهره ایشان توی ذوق‌زننده هم نباشد، نقل‌قول می‌شود.به همان شیوه ای که معمول است، چهره را نشان نمی دهند و همان طور برگزار خواهد شد.

 

احمدجو همچنین در پاسخ به این سوال که بخشی از قرابت سلمان فارسی با حضرت علی(ع) به جنگ ها و نبردهای ایشان هم برمی گردد، آیا ما شاهد نبردهای ایشان هم در سریال سلمان خواهیم بود؟ پاسخ داد: تمام جنگ های مدینه در سریال وجود دارد.

**روایت جنگ خندق

او ادامه داد: اوج این نبردها هم جنگ خندق (احزاب) است که سلمان راهنمایی کرده و با پیشنهاد او دور تا دور مدینه را خندق می کنند و آب می اندازند و این بار که ابوسفیان و دارو دسته اش خیلی مجهز می آیند، پراکنده می شوند و گورشان را گم می کنند. این بخش جنگ تن به تن حضرت علی(ع) را با عمرو بن عبدود دارد که خیلی معروف است و آن به تصویر می کشد.

وی در پایان تاکید کرد: حضرت علی(ع) را به هر شکلی به سراغش بروید پر از معرفت و حکمت است. حضرت علی(ع) فقط متعلق به اسلام نیست و متعلق به بشریت است. در آینده سریالی خواهیم دید که پر از شخصیت است و همه جذاب. داوود همه ذوقش را روی کاغذ ریخته و هم فیلمنامه و هم اجرا فوق العاده دیدنی خواهد بود.

 

**شخصیت های برجسته سریال «سلمان فارسی»

داستان سریال سلمان فارسی از تولد تا ماجرای فتح ایران است. پیش بینی شده این سریال در ۴۰ قسمت ساخته شود البته شاید به واسطه پیچیدگی‌های داستانی، قسمت‌های سریال افزایش پیدا کند.

نگارش سریال تمام شده است و علیرضا شجاع نوری بازیگر نقش اصلی سریال سلمان فارسی است. محمدرضا هدایتی در این سریال نقش یک تاجر هندی را ایفا می کند. فرهاد اصلانی هم که همیشه پای ثابت کارهای میرباقری است، در این اثر نقش یک تاجر را ایفا می کند. علی دهکردی هم از جمله دیگر بازیگران این سریال است. آخرین بازی زنده یاد چنگیز جلیلوند دوبلور پیشکوست نیز در این سریال رقم خورد.

**از دوخت 12 هزار دست لباس تا ساخت دکورهای بیزانس

برای تولید این سریال حدود ۱۲ هزار دست لباس طراحی و تولید شده است. با توجه به تاریخی بودن سریال از طراحی خاص صحنه، ابزارآلات و لباس‌ها برای نشان دادن اصالت تاریخی اثر استفاده شده است. لوکیشن‌های تیسفون، جی و حجاز در قالب ۳۰ کارگاه دکورسازی از طراحی کشتی گرفته تا تمامی ظرافت‌های هنری دوران ساسانی، بیزانس و پیامبر اسلام (ص) ساخته می‌شوند.

 

**ساخت کشتی هایی که یکی از آنها غرق می شود!

تا اواخر سال ۹۹، گروه مشغول تصویربرداری سکانس‌های مربوط به دریایی‌ها بودند و برای این منظور ۲ کشتی ساخته شد که سکانس های کشتی اول تصویربرداری شد و کشتی دوم هم به دلیل آنکه در ادامه غرق می شود، نیاز به طراحی ویژه‌ای دارد. پس از آن بنا بود گروه به شهرک سینمایی نور برگردند و با مجموعه‌ای از سکانس های پراکنده در سمنان سال ۹۹ را به اتمام برسانند. 

**برنامه ریزی برای سفر به ترکیه و ارمنستان

پیش‌بینی شده بود که ضبط حدود ۸۰ درصد از میزانسن در نظر گرفته شده، تا انتهای سال به انجام برسد برنامه‌ریزی برای تصویربرداری از فروردین ماه در کشور ارمنستان و ساخت کاروانسرای عقیق از اوایل سال جاری در دستور کار قرار داشت که حالا باید دید با توجه به شیوع کرونا این سفرها تحقق خواهد یافت یا خیر.





منبع خبر

سریال «سلمان فارسی» از چه زاویه‌ای به امیرالمؤمنین می‌پردازد؟/ نبردهای امام علی(ع) به تصویر کشیده می‌شود بیشتر بخوانید »

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان


سرویس فرهنگی مشرقـ هر دو فیلم امروز، برای کارگردان‌هایشان، پس‌رفت بود. وجه مشترک آنها، کنایه‌های سیاسی هر دو فیلم به جمهوری اسلامی است. فیلم‌های نمایش‌یافته در روز دوم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:ستاره‌بازی/ هاتف علیمردانی شیشلیک/ محمدحسین مهدویان

یک فیلم سفارشی

ستاره‌بازی/ هاتف علیمردانی/ · (بی‌ارزش)

 خلاصه داستان: ماجرای اعتیاد دختری به نام صبا کیانی (ملیسا ذاکری) که با پدر و مادر ایرانی‌اش در امریکا زندگی می‌کند.

در ابتدای تیتراژ انگلیسی فیلم، به زبان فارسی نوشته می‌شود: «بر اساس یک داستان واقعی». طبق سخنان کارگردان، او بعد از صحبت با مادر صبا، تصمیم گرفته که زندگی دختر مرحومش را فیلم کند. آنچه به دست کارگردان رسیده، چند قایل صوتی است که صبا وقایع زندگی‌اش را طی آنها، برای دکتر روانپزشک حکایت کرده است. و همچنین یک فایل تصویری که او که برای دکتر پر کرده و کارگردان، شبیه آن را در فیلم بازسازی می‌کند (تیتراژ پایانی).

این فیلم ۱۰۱ دقیقه‌ای، بدون درام است و خط مشخصی را پیگیری نمی‌کند. بنابراین مخاطب نمی‌داند باید منتظر چه چیزی باشد. کارگردان در بازسازی آن فضا، ناتوان بوده است. لذا واضحاً با آوردن دو بازیگر امریکایی و دو سه بازیگر ایرانی ساکن آن کشور و فیلمبرداری در کانادا و امریکا، نتوانسته به آن فضا برسد. عنوان فیلم، به علاقه صبا به کریستال‌ها و دیدن اشیاء از ورای آنها اشاره دارد. چیزی که در فیلم مانند یک وصله ناچسب داخل شده و بی‌مناسبت جلوه می‌کند.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

صبا، دو سه نوبت نزد پزشک اشاره دارد که تو نمی‌دانی من چه کار کرده‌ام. تازه در دقیقه ۸۰ است که می‌فهمیم او با یک دوچرخه‌سوار، تصادم کرده و گریخته است. چون به دلیل مشکل بینایی، حق رانندگی در شب را نداشته است. بنابراین، مخاطبی که تا آن زمان در سالن نشسته و فیلم را تحمل کرده، باز هم چیزی نصیبش نمی‌شود. چون تماشای ادامۀ ماجرا نیز به همان مقدار مرارت‌بار و همراه با مشقت است.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

ماجرای صبا مانند خبرهای کوتاهی است که گاهی در روزنامه‌ها می‌خوانیم و تأسف می‌خوریم. کمتر انسانی است که حاضر شود این اخبار فاجعه‌بار را برای دیگران نقل کند، تا چه برسد به اینکه، فیلمی از آن بسازد. چنین زندگی‌هایی، در جامعۀ امریکا کاملاً روتین و طبیعی هستند. بنابراین جای این پرسش هست که چه چیزی، کارگردان را به ساخت این فیلم واداشته؟

از صحبت‌های هاتف علیمردانی می‌توان فهمید که صبا کیانی از اقوام او بوده و مادر صبا، ساخت این فیلم را به جناب کارگردان سفارش داده است. به این ترتیب باید ستاره‌بازی را یک فیلم شخصی قلمداد کرد، مانند فیلم‌هایی که برخی کارگردان‌ها برای اطرافیانشان می‌سازند. متأسفانه نتیجه، اصلاً خوب نیست و مخاطب را راضی نمی‌کند.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

غرض‌های سیاسی کارگردان و ضدیت او با دین، در این فیلمش نیز جلوه دارد. اوایل فیلم، در سال ۱۳۸۵ که این خانواده تازه به امریکا مهاجرت کرده‌اند، پدر (فرهاد اصلانی) تلویزیون را روشن می‌کند. تصویر سعید مرتضوی را در اخبار به عنوان نمایندۀ دادستان، در حال مصاحبه می‌بینیم. راحله (شبنم مقدمی) به شوهرش می‌گوید که ما از ایران فرار کردیم تا از این چیزها خلاص شویم! ظاهراً این سخن حرف دلِ جناب کارگردان است. در ادامه متوجه می‌شویم که راحله به شوهرش خیانت نموده و با پسرخاله‌اش شاهین (محسن صنعتی) ازدواج کرده است. رفتن مادر، باعث نفرت صبا از وی شده، افسردگی دختر و استفاده از مواد مخدر را شدت بخشیده است. اما کارگردان حاضر نیست که مادر را مورد ملامت قرار دهد و خیلی طبیعی و آرام از کنار ماجرا می‌گذرد. چون مادر واقعی، سفارش دهندۀ فیلم است. مضافاً اینکه سخنان کارگردان در ضدیت با جمهوری اسلامی از دهان مادر (شبنم مقدمی) بیرون می‌آید.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

غرض‌مندی کارگردان با دین اسلام در این است که در قفسۀ کتاب آقای خزایی (مارشال منش) که در خفا با صبا رابطه دارد، بدون هیچ مناسبت ۲۰ جلد رسالۀ توضیح المسائل گذاشته شده است! از کارگردان باید پرسید که آیا کارهای غلط خزایی، به دستور رسالۀ شرعیه صورت گرفته‌اند؟! کینه‌ورزی جناب کارگردان در اینجا نیز واضح می‌شود. با اینکه فساد سیستماتیک فیلم، هیچ ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، اما کارگردان اصرار دارد که حتماً تیری به سمت جمهوری اسلامی بیاندازد و باز هم به وطنش خیانت کند.

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

ستاره‌بازی، نهمین فیلم هاتف علیمردانی است؛ کارگردانی که تاکنون هیچ فیلم خوبی نساخته است. تنها فیلم او که مورد استقبال منتقدان سینما واقع شد، فیلم کوچۀ بی‌نام بود. فیلمی فریبکار و دغلباز که حتی برخی از منتقدان طیف مذهبی را هم شیفتۀ خود کرده بود. به همین راقم مجبور شد که دو یادداشت برای کوچۀ بی‌نام بنویسد: (مذهبی‌های دین ناشناس یا جادوشدگان سینما؟!) و (ایراد حقوقی و فقهی در «کوچۀ بی‌نام»/ سالانه چند فیلم خلاف قانون و متضاد با شرع، ساخته و اکران می‌شود؟!).

بازیگران اصلی فیلم، به غلط انتخاب شده‌اند. نه فرهاد اصلانی با آن وزن ۱۲۰ کیلویی‌اش به این نقش می‌آید و نه شبنم مقدمی به نقش مادر خیانت‌کار می‌خورد. ملیسا ذاکری هم که در آستانۀ سی سالگی نقش یک دختر بیست ساله را بازی کرده، باورپذیر نیست. مخصوصاً که بازی خوبی ارائه نداده و این کار، اولین نقش اول او محسوب می‌شود. خانم ذاکری تاکنون در چهار فیلم از هاتف علیمردانی حضور داشته. احتمالاً بعداً علن می‌شود که او هم از اقوام جناب کارگردان است.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

فیلم ستاره‌بازی احتمالاً نامزد بهترین تدوین شده و به همین سبب به جشنواره راه یافته است. چیزی که البته لیاقتش را ندارد؛ نه جایزه تدوین و نه حضور در جشنواره فیلم فجر. فراموش نمی‌کنیم که هاتف علیمردانی در شش سال پیاپی در جشنواره حضور داشته است؛ از فیلم یک فراری از بگبو (۱۳۹۰) تا آباجان (۱۳۹۵). فقط فیلم کلمبوس (۱۳۹۷) از او به جشنواره راه نیافت. برای کارگردان زیر متوسطی مانند هاتف علیمردانی که غرضمندی و توهین در آثارش عیان است، حضور در جشنواره فیلم فجر با اتلاف وقت مخاطبان همراه است.

بیشتر بخوانید:

یک فیلم «بی‌ همه چیز»

 جورج ارول

شیشلیک/ محمدحسین مهدویان/ * (ضعیف)

خلاصه داستان: ماجرای شهرک طرب‌آباد در حاشیۀ  هشتگرد که مردم به طرزی فقیرانه در آسایش زندگی می‌کنند. اما خوردن یک لقمه شیشلیک باعث بحران در این شهرک می‌شود.

 مهدویان در ششمین فیلم خود، فیلمنامه‌ای کمدی از امیرمهدی ژوله را تصویر کرده است. رضا عطاران و پژمان جمشیدی نیز نقش‌های اصلی را ایفاء کرده‌اند. فیلمی هجوآمیز برای فروش در گیشه، که اهداف سیاسی آن پنهان نمی‌شود.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

 ایدۀ فیلمنامه، آشکارا از دو کتاب جورج اورل برداشت شده است؛ یعنی قلعۀ حیوانات و ۱۹۸۴. ارول بعد از توبه از چپ‌گرایی، این دو اثر را در نقد کمونیسم نوشت که غرضمندی در آنها دیده می‌شود و لذا در ادبیات جهان، شأن هنری برای آنها قائل نمی‌شوند. هاشم (رضا عطاران) در این فیلم نیز همانند شخصیت اسب‌ها در قلعه حیوانات، گمان می‌کند که برای رفع مشکلات باید بیشتر از همیشه کار کرد. رئیس کارخانه به نام معتمدی (وحید رهبانی) هر روز برای کارگران سخنرانی دارد و آنها را مانند رمان ۱۹۸۴ به یک شکل واحد، قالب می‌زند و آنها در حضور او حرکات موزون دسته‌جمعی دارند.

ماجرای فیلم از دقیقه ۲۳ آغاز می‌شود که دختر بچۀ هفت سالۀ هاشم (رضا عطاران) از او کباب شیشلیک مطالبه می‌کند. و این موضوع به یک معضل تبدیل می‌شود که چه کسی این کلمه را بر زبان آورده یا چه کسی شیشلیک خورده که دخترشان در مدرسه باخبر شده است. قباحت شیشلیک در این شهرک، حتی بالاتر از قباحت گوشت خوک در جامعۀ مسلمان ایران عنوان می‌شود.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

 امیدوارم تصور راقم اشتباه باشد که مهدویان با شیشلیک، توبه‌نامه‌ای برای فیلم‌های انقلابی‌اش ساخته است. هرچند که می‌توان تفسیری از فیلم به خرج داد که مدیران این شهرک، نماد برخی رؤسای جمهور باشند. یعنی مشخصاً رئیس کارخانه پشم ایران که نامش معتمدی است از قضا می‌توانست نامش «هاشمی» باشد. اما نام «هاشم» به رضا عطاران داده شده. شخصیت معتمدی که سختی و رهبانیت را به کارگرانی مانند هاشم پیشنهاد می‌کند اما خودش در خفا شیشلیک می‌خورد، یادآور جناب هاشمی رئیس دولت سازندگی است، که نفاق را در میان دولتمردان تابع خودش، نهادینه کرد.

 شیشلیک اولین فیلم مهدویان است که به ممیزی وزارت ارشاد دچار شده است. ان شاء الله که این حذف‌ها، نقد دولت حسن روحانی و در یک کلام، نقدهای جناحی بوده باشد. چون برای علاقمندان به سینمای مهدویان، سخت است که باور کنند او از نظام و انقلاب جدا شده و به نقد و تمسخر آن روی آورده است.

**امیر اهوارکی



منبع خبر

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان بیشتر بخوانید »