تصاویر/ اجرای طرح سلالهها ویژه دانشآموزان دختر گیلان در گلزار شهدای رشت
تصاویر/ اجرای طرح سلالهها ویژه دانشآموزان دختر گیلان در گلزار شهدای رشت بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از رشت، سرهنگ پاسدار «محمد علی ستیزه» فرمانده ناحیه مقاومت بسیج شهرستان تالش در پیامی سالروز عملیات غرورآفرین کربلای ۵ و یاد و خاطره دلاورمردیها و جانفشانیهای شهدای والامقام را گرامی داشت.
در این پیام آمده است:
با سلام و صلوات به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت حضرت بقیهالله الاعظم (ارواحنا فداه) و درود بیکران به ارواح تابناک شهیدان و روح بلند حضرت امام خمینی (ره) و آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت برای مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
عملیات غرورآفرین کربلای ۵، مدال افتخار رزمندگان عاشورایی ایران اسلامی و نشان ضعف دشمن بعثی و حامیان جهانی آن در برابر اراده انقلابی و پولادین رزمندگان و ملت قهرمان ایران است.
این عملیات که در بامداد ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ با رمز یازهرا (س) در منطقه شلمچه و شرق بصره انجام شد، یکی از بزرگترین و شگفتانگیزترین عملیاتهای رزمندگان اسلام در طول ۸ سال دفاع مقدس به شمار میرود که پیامدهای آن باعث تحکیم برتری رزمندگان ایران اسلامی بر لشکریان زبون بعثی شد.
در این عملیات خطوط و استحکامات دفاعی ارتش صدام که نفوذ ناپذیر قلمداد میشد، با اراده پولادین رزمندگان دلاور اسلام فرو ریخت و همین عملیات بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد را ناگزیر از تصویب قطعنامه ۵۹۸ نمود.
رهبر فرزانه انقلاب چه زیبا فرمودند: “شبهای عملیات کربلای ۵، شبهای قدر انقلاب بود و خاطره ماندگار خونین حسینی آن عملیات نباید فراموش شود و هر کس که آن را فراموش کند، نامش از اردوگاه انقلاب قلم خواهد خورد”.
اینجانب ضمن گرامیداشت یاد و خاطره دلاور مردیها و جانفشانیهای شهدای عزیز، این روز حماسه پیروزمندانه و ماندگار عملیات کربلای ۵ را به مردم شهید پرور شهرستان تالش تبریک و تهنیت عرض نموده و از درگاه ایزد منان برای همه برادران و خواهران دینی خود در این دیار، سلامتی، سربلندی و توفیقات روزافزون خواستارم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
عملیات غرورآفرین کربلای ۵ مدال افتخار رزمندگان عاشورایی ایران اسلامی است بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از رشت، آیتالله «رسول فلاحتی» نماینده ولی فقیه در گیلان امروز در دیدار با خانواده شهیدان سیدمرتضی حسینی، محمدرضا غلامعلیپور و سیدمحمد اسحاقی در رشت به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین (س) روز تکریم مادران و همسران شهدا، خدمت به خانواده شهدا را افتخاری بزرگ دانست و اظهار داشت: خدمت کردن به خانواده شهدا وظیفه و مسئولیتی سنگین است و هرکس به درستی به این وظیفه عمل کند به افتخاری بزرگ دست یافته است.
وی با تاکید بر اینکه خداوند به خانوادههای معزز شهدا عزت و سربلندی عطا فرموده است تصریح کرد: همه مسئولان برای گام برداشتن در مسیر شهدا به همراهی دعای خیر خانوادههای شهدا به ویژه مادران شهید نیاز مبرم دارند.
امام جمعه رشت با بیان اینکه شهدا جان خود را در راه خدا فدا کردند خاطرنشان کرد: شهدا به امام زمانشان لبیک گفته و با اهدای جان خود اقتدار و امنیت را به جامعه هدیه دادند.
شهید محمدرضا غلامعلی در ۶ دی ۱۳۶۰ در شوش دانیال به درجه رفیع شهادت رسید و شهید سیدمرتضی حسینی در ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی حاج عمران و در عملیات کربلای ۲ به شهادت رسید و شهید سیدمحمد اسحاقی در سال ۱۳۶۵ و در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
شهدا با نثار خون خود اقتدار و امنیت را برای جامعه به ارمغان آوردند بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از رشت، «سمیه اقدامی» مسئول نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس استان گیلان؛ حالا نگاه میکنم به عقربههایی که در سرم چرخ میخورند و گیج میروند تا بینهایت و پرتکرار میچرخند، انگار گوشه چشمم به تیزی پیکانشان گیر کرده و من هم میچرخم بینهایت، پرتکرار و این دور نفس گیر در من تمام نمیشود.
قلبم را درون سینهام حس نمیکنم، یک تهی محض، یک بغض سنگین که در پس اشکهای خشک شدهام راه گلویم را بسته و پایین نمیرود.
کجای قصه جا ماندی؟!
چشم میبندم؛ هنوز صدایت از کوچه میرسد به پنجره و سُر میخورد روی گلهای رنگ و رو رفته قالی، داری با بچهها فوتبال بازی میکنی، خودم را از دست عقربهها میکشم بیرون و پا کِشان به سمت پنجره میروم، باید صدایت کنم و بگویم فردا امتحان داری.
کوچه، اما خالیست! باد بر شاخههای بیرمق بید مجنون چنگ میاندازد و مچاله شان میکند. از پنجره به ابتدای کوچه نگاه میکنم به تابلوی آبی رنگی که از دیروز روی دیوار نصب شد.
صدای قرآن گوشم را پر میکند، وقت اذان که نیست، همانجا زیر پنجره مینشینم و به چهار چوب اتاق نگاه میکنم؛ همه چیز سر جای خودش است حتی گلدان چینی لب پر جهیزیهام، هر چند خالی و غمگین در گوشه تاقچه ایستاده و نفس نمیکشد
پاهایم درد میکند، توان ایستادن ندارم، تو آنجا نشستهای و داری تکلیف ریاضی ات را حل میکنی کنار بخاری، صدای جلز و ولز روغن از آشپزخانه میآید و دنبالش صدای من است که میگویم شام آماده است.
من کجا هستم؟
و تو … آخ تو جگر گوشهام کجایی؟
دارم در خاطراتت گم میشوم.
یادم میآید که کوله پشتیات را آوردند همان روز که داشتم کنار حوض به شمعدانیهای قرمز آب میدادم و میخواستم برایت آستین بالا بزنم.
صدای زنگ در، حیاط را در خودش غرق کرد، چادرم را از طناب کشیدم و پا کشان به طرف در رفتم، اما تو نبودی دو تا از همرزمانت بودند.
هنوز گرد و غبار جبهه روی لباسهایشان تازه بود، از موتور پیاده شدند، سرشان پایین بود نفسم داشت تمام میشد قلبم نمیزد آنقدر سرد بودم که مطمئنم خون توی رگم یخ زده بود.
سکوت.. سکوت.. سکوت…
کوله پشتیات را به سمتم گرفتند، من تمام شده بودم و از تو فقط همین سهم من بود، سهم تمام مادرانههایم.
میگفتند مردانه جنگیدی، برای وطن، برای ناموس و برای خاکت…
میگفتند: تحمل کن، نباید دشمن شاد شویم، آنها، ولی نمیدانستند من مادرم و جنگ چیزی از دل مادر نمیفهمد…
حالا آن تابلوی آبی که اسمت را در خودش قاب کرده نشانه من است که در خودم گم نشوم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جنگ چیزی از دل «مادر» نمیفهمد بیشتر بخوانید »