فرهنگ مقاومت

خانواده شهدا در تحقق «تمدن نوین اسلامی» یاری دهنده هستند

خانواده شهدا در تحقق «تمدن نوین اسلامی» یاری‌دهنده هستند


خانواده شهدا در تحقق «تمدن نوین اسلامی» یاری دهنده هستندبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نشست کارگره خواهران شهدا به منظور بررسی ابعاد طرح «خادم‌الشهدا» با حضور مریم مجتهدزاده رئیس سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع‌ مقدس، معصومه حکیمیان معاون فرهنگی بسیج جامعه زنان و جمعی از خواهران شهدا روز گذشته (دوشنبه) در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

معصومه حکیمیان معاون فرهنگی بسیج جامعه زنان در این جلسه اظهار داشت: امداد رسانی به خانواده شهدا باید به صورت نظام یافته صورت بگیرد. نهاد‌ها و سازمان‌های مختلفی عموما در این زمینه فعال هستند. در سازمان بسیج جامعه زنان هدفی را تحت عنوان «پرچم» نامگذاری کردیم که همه سازمان‌ها و مؤسسات تحت لوای این پرچم فعالیت می‌کنند و این امر منجر به ریل‌گذاری تحقق تمدن نوین اسلامی می‌شود. خون شهدا، آرمان شهدا و خانواده شهدا پدیده‌ای است که به تحقق تمدن نوین اسلامی یاری دهنده است.

حکیمیان افزود: با بررسی حقایق سطح جامعه به یک جمع‌بندی رسیده‌ایم که در آخرالزمان در فضای مجازی، ماهواره، عناصر داخلی نفوذی و… آتشی توسط نمرود‌ها افروخته شده است و افراد جامعه خواسته و ناخواسته در وسط این آتش قرار گرفته اند. در این زمینه به چه فرمولی نیازمندیم؟

وی ادامه داد: در کشور لبنان شما جوانانی را می‌بینید که برعکس جوانان ایرانی که باید در شبکه‌های اجتماعی و ماهواره به دنبال تصاویر و فیلم‌های مستهجن باشد اما یک جوان لبنانی در کشورش به صورت عینی می‌بینید، چه اتفاقی می‌افتد که در این وانفسای آخرالزمان جوانانی از لبنان در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهه مقاومت قرار می‌گیرند. مگر این جوانان لبنانی در وسط آتش قرار نگرفته‌اند؟ بعد از ارزیابی به این نتیجه رسیدیم که به جای جلوگیری و مسدود کردن ماهواره و… هر کاری باید ذیل دو اتفاق مهم صورت گیرد.

معاون فرهنگی بسیج جامعه زنان اظهار داشت: پدیده «مقاوم سازی فرهنگ دینی و ملی» در جمیع ابعاد است. باید از همه ظرفیت‌های مالی، ساختاری و… در این مسیر استفاده شود. ترویج مقاوم‌سازی فرهنگ دینی و ملی هدف کلان است. رهبر معظم انقلاب اسلامی ۱۰ سال قبل از اقتصاد مقاومتی در بحث مساجد به بحث «مقاوم‌سازی فرهنگی» تاکید کردند. نهایتاً مقاوم‌سازی فرهنگ دینی و ملی در نسل منجر به فرهنگ مقاومت می‌شود تا فرزندان ما از وسط آتش نمرودیان به سلامت گذر کنند. در حقیقت این عاملی برای تببین، ترویج و تعمیق باور ضرورت مجاهدت در راه تحقق تمدن نوین اسلامی است.

وی بیان کرد: باید گروهی را سازمان دهی کنیم که هنر تزریق انرژی به خانواده‌های معظم شهدا را داشته باشند که که همانا پدران و مادران شهدا مخاطبان اصلی طرح «خادم‌الشهدا» هستند. خانواده شهدا همچون دوران دفاع مقدس باید احساس ارزشندی کنند و نفسشان نفس حق است. بنابراین باید از خانواده شهدا به عنوان رزمندگان دفاع مقدس فرهنگی برای تحقق فرهنگ مقاومتی که ریل تمدن نوین اسلامی، ریل اقتصاد مقاومتی و اقتدار ملی و… خواهد بود، بهره بیریم.

حکیمیان ضمن اشاره به طرح‌های «آبروی محله» و «طرح خانه‌های پیوست» سازمان بسیج جامعه زنان گفت: این دو طرح در دل طرح «خادم‌الشهدا» می‌تواند قرار بگیرد و نیز هر چه طرح‌ها درهم ادغام شوند و زیر لوای یک پرچم اجرا شود، اعتماد مردم به نهاد‌ها و سازمان‌ها زیادتر خواهد شد.

وی عنوان کرد: در آخرین مجمعی که در مهر ۱۳۹۸ با شهید سردار حاج قاسم سلیمانی داشتیم، ایشان عنوان کردند که «بیایید به عقب برگردیم. نمی‌خواهد به جلو بروید!» یکی از مواردی که در گذشته بررسی کردیم این بود که در ۲۵ سال گذشته پایگاه‌های بسیج در محله‌ها پررنگ نبود بلکه پایگاه‌ها در منازل خانواده‌های شهدا تشکیل می‌شد. یاران صدیق و کنشگران طرح «خادم‌الشهدا» را می‌توانید در همین خانه‌های شهدا همچون گذشته پیدا کنید.

در این جلسه به بحث و بررسی طرح معینه با هدف کلان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، رفع مشکل سالخوردگان و بیماران خانواده شهدا و ایثارگران پرداخته شد که در این جلسه مصوب شد طرح «معینه» به نام طرح «خادم‌الشهدا» تغییر یابد. همچنین در این جلسه مباحثی، چون دیدار با خانواده شهدا، طرح قرض الحسنه کمک به خانواده شهدا، شناسایی موسسات مردم نهاد (خدمات رسان)، اجرای دو مرحله‌ای طرح به صورت میان مدت و بلند مدت، دریافت مجوز و فراخوان طرح، جذب نیرو‌های جهادی، بسیجی و مردم نهاد در اجرای طرح و… بحث و بررسی شد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

خانواده شهدا در تحقق «تمدن نوین اسلامی» یاری‌دهنده هستند بیشتر بخوانید »

سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت در بردارنده ارزش‌های مکتب عاشوراست

سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت در بردارنده ارزش‌های مکتب عاشوراست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سعید اوحدی معاون رییس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران روز یکشنبه در نشست کمیته تخصصی «تدوین سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت» که با حضور اعضای این کمیته در ساختمان مرکزی بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار شد، اظهار داشت: با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، فرهنگ و مفاهیم جدیدی از ایثار و شهادت، دفاع و مقاومت در جامعه گسترش یافت که با تحولات عظیمی همراه بود.

رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به اهمیت سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت، گفت: رهبر معظم انقلاب اسلامی در صحبت‌هایشان از کلیدواژه‌هایی مانند «اقتصاد مقاومتی» و «بصیرت» استفاده کردند که بیانگر راهبرد‌های جدید برای عبور از مشکلات کشور است.

معاون رییس جمهور با تأکید بر استفاده صحیح از واژه‌ها و عبارت‌ها در سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت خاطرنشان کرد: شاخص‌ها و ارزش‌های این سند بر اساس ارزش‌های مکتب عاشورا و سیدالشهدا (ع) تنظیم شده و نقش ولایت و ولایت مداری هم به‌درستی در آن تبیین شده است.

اوحدی با تأکید بر اینکه باید در انتخاب کلیدواژه‌ها در سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت دقت شود؛ ادامه داد: این سند باید اهداف و برنامه‌های مورد نظر را دنبال کند و لازم است که اعضای کمیته پیشنهاد‌های خود را نیز در این راستا مطرح کنند.

رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به زمان رونمایی از سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت گفت: این سند تنها مربوط به شهادت نیست و موضوعات دیگری از جمله جهاد و مقاومت نیز در آن اهمیت دارد، برای همین سوم خردادماه زمان مناسبی برای رونمایی این سند است که همه این مفاهیم مطرح شده در این روز خلاصه شده است.

معاون رییس جمهور با تأکید بر حضور ثابت اعضای این کمیته تخصصی در نشست‌های آینده ابراز امیدواری کرد که در حوزه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت با عنایت مقام معظم رهبری شاهد اتفاق‌های ارزنده‌ای باشیم.

گفتنی است در نشست کمیته تخصصی تدوین سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت؛ اعضای این کمیته با حضور مهندس سعید اوحدی و سردار یعقوب سلیمانی، معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران به بیان نظرات خود در رابطه با این سند پرداختند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

سند ملی فرهنگ جهاد، دفاع و مقاومت، ایثار و شهادت در بردارنده ارزش‌های مکتب عاشوراست بیشتر بخوانید »

«دفاع مقدس» گنجینه‌ای ارزشمند برای صیانت از استقلال، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس و به نقل از روابط عمومی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، این بنیاد در بیانیه‌ای سالروز عملیات بدر را گرامی داشت.

در ابتدای این بیانیه آمده است: عملیات بدر، از سرفصل‌های مهم دفاع مقدس هشت ساله ملت عظیم الشان ایران برابر استکبار جهانی به شمار می‌رود. این عملیات که در پی اوج‌گیری حملات وحشیانه نظامیان جنایتکار بعثی به مناطق مسکونی شهر‌های ایران و دور جدید تهاجم به کشتی‌های تجاری در خلیج‌فارس در شبانگاه بیستم اسفند سال ۱۳۶۳ با رمز مقدس یا فاطمه‌الزهرا (سلام‌الله علیها) در غرب هورالهویزه رقم خورد، سرآغازی برای تغییر راهبرد‌های عملیاتی فرماندهان و رزمندگان دلاور اسلام در مقابله با ماشین جنگی صدام قرار گرفت.

این بیانیه می‌افزاید: عملیات بدر که گامی بزرگ در تداوم بهره‌گیری از تجارب و دستاورد‌های عملیات خیبر و فصل نوینی در طراحی و اجرای عملیات‌های آبی ـ خاکی در هشت سال دفاع مقدس برآورد شده بود، هرچند بطور کامل به اهداف تعیین شده دست نیافت؛ اما شکسته شدن سد‌های دفاعی و انهدام بخشی از ماشین جنگی صدام در شرق رودخانه دجله توسط رزمندگان اسلام، پاسخی مناسب و درخور به حملات ارتش بعثی به مناطق مسکونی و کشتی‌های تجاری بود.

این بیانیه هشت سال دفاع مقدس را صحنه نمایش افتخارات، عزت و اقتدار ایران اسلامی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی توصیف و تصریح کرده است: دفاع مقدس به مثابه گنجینه‌ای ارزشمند برای همیشه تاریخ می‌تواند منبع تولید قدرت و اراده برای صیانت از استقلال، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور و پاسداری از دستاورد‌ها و سرمایه‌های راهبردی انقلاب اسلامی و ضامن استحکام ایران عزیز قرار گیرد و نیاز‌های آحاد بشریت به یک فرهنگ و نرم افزار قدرتمند و معتبر برای عبور از چالش‌های مصنوع نظام سلطه و استکبار را پاسخ دهد.
در این بیانیه خاطر نشان شده است:
جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقتدرانه و مقدس هشت ساله این حقیقت را تجلی بخشید که نقش ایران در تامین امنیت منطقه یک گزاره راهبردی و انکارناپذیر است و روند رخداد‌ها و تحولات پس از جنگ تحمیلی نیز به خوبی گواهی می‌دهد ایران اسلامی به عنوان لنگرگاه امنیت منطقه به گونه‌ای افتخارآمیز توانسته است بر چالش‌ها، بحران‌ها و فتنه‌های جبهه دشمنان امت اسلامی به ویژه مثلث شیطانی، امریکا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه فائق آید و در این عرصه الهام بخش ملت‌های مسلمان را در یک جبهه واحد در همراهی با خود داشته باشد.
این بیانیه در پایان با تعظیم به مقام شامخ امام راحل (ره) و شهیدان گرانقدر هشت سال دفاع مقدس، مدافعان حرم و عرصه‌های خدمت و امنیت به ویژه سردار دل‌ها سیدالشهدای جبهه مقاومت “سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی” و شهدای عملیات بدر، با تاکید بر تداوم راه پرفروغ آنان با تاسی به وصایا، توصیه‌ها و رهنمود‌های حکیمانه امامین انقلاب اسلامی آورده است:
به فضل الهی و با استمداد از ارواح طیبه شهدای تاریخ‌ساز دفاع مقدس ۴۲ ساله اخیر، ملت ایران به رغم توطئه‌ها و دشمنی‌های رنگارنگ و توقف ناپذیر قدرت‌های استکباری و حامیان منطقه‌ای آنان، آرمان‌های بلند و تمدن‌ساز انقلاب اسلامی را با نقش آفرینی‌های نسل جوان شایسته، فهیم و با اراده کشور جستجو و با بهره گیری از بیانیه گام دوم انقلاب به عنوان نقشه راه و سند راهبردی و فرازمانی، پیش روندگی و پیشرفت خود برای نقش آفرینی‌های تاریخی در قله‌های رفیع جهانی را تضمین و حتمی خواهد ساخت.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

«دفاع مقدس» گنجینه‌ای ارزشمند برای صیانت از استقلال، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور است بیشتر بخوانید »

روایت‌های مردمی در ادبیات دفاع مقدس رنگ باخته است / سهم کم ادبیات روشنفکری از روایت جنگ

روایت‌های مردمی در ادبیات دفاع مقدس رنگ باخته است / سهم کم ادبیات روشنفکری از روایت جنگ



روایت‌های مردمی در ادبیات دفاع مقدس رنگ باخته است / سهم کم ادبیات روشنفکری از روایت جنگ

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کردستان آشوب‌زده در روزهای آخر تیر ماه ۱۳۵۸ وقتی که خبر بریده شدن سر چند سردار بومی در مریوان به گوش تمام کشور می‌رسد؛ می‌تواند مقصد خوبی برای ماجراجویی و کشف حقیقت توسط یک خبرنگار باشد! هرچند او، مریم کاظم‌زاده، دختری جوان و خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی باشد! اما سفر او فقط به همین یک بار ختم نمی‌شود، وقتی برای دومین بار قدم به خاک کردستان می‌گذارد به دنبال مصاحبه با فرمانده دستمال سرخ‌ها، اصغر وصالی، است! فردی که در این دیدار به خانم خبرنگار می‌گوید: «چرا شما خبرنگارها وقتی درگیری هست توی شهر هستید و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد سر و کله‌تان پیدا می‌شود؟» و مریم را با این حرف برای ماندن و شرکت در عملیات پاک‌سازی مناطق مرزی کردستان مصر می‌کند تا بعد از آن مقاله‌ای درباره دستمال سرخ‌ها به چاپ برساند..! مریم کاظم‌زاده تمام خاطراتش را در کتاب خبرنگار جنگی روایت کرده‌است؛ و باز هم هستند این روایت‌ها که از دل قهرمانان مردمی جوشیده باشد.

چه زنان، کودکان و افراد میانسالی که از پشت جبهه تا خط مقدم هر یک با داشته‌هایشان، همدلانه به میدان آمده بودند تا برای گذر از روزهای جنگی کاری کنند. یک تازه عروس با اهداء حلقه ازدواجش برای پشتیبانی جنگ، یک روستایی با تقدیم دام‌هایش برای تهیه غذای رزمندگان و زنانی که از دوخت و رفوی لباس رزمندگان تا تهیه مربای خانگی برای آنان، در پیشبرد مدیریت مردمی جنگ موثر بودند. هشت سال دفاع مقدس همین حضور و صبر و مقاومت مردم است درکنار تمام سختی‌ها و تلخی‌هایی که از جنگ بر وجودشان زخم زده‌است. اما امروز این روایت‌های مردمی از جنگ را کم‌تر در ادبیات دفاع مقدس مشاهده می‌کنیم. برای یافتن دلیل کم‌رنگی بازتاب این روایت‌ها در ادبیات، با حامد صلاحی، مدرس دانشگاه سوره و دبیر خبرگزاری کتاب ایران گفتگویی کردیم.

یکی از ویژگی‌های مثبت جنگ ما مردمی‌بودن آن است. مصادیق آن را چه می‌دانید و اینکه چرا بازتاب این مسئله در ادبیات کم‌رنگ است؟


صلاحی: به نظرم فضای دفاع مقدس مثل هر پدیده اجتماعی دیگری یک امر انضمامی است؛ یعنی بازتاب آن را در ادبیات، هنر و نظایر آن باید جست. اگر اجمالاً بپذیریم که جنگ ما تنها میان دو دولت رخ داده است، یک نوع مواجهه با آن داریم و اگر آن را دفاع یک حاکمیت نوخاسته و البته ملتی هم‌پای دولت در برابر دول هم‌پیمان بشماریم، مواجهه دیگری خواهیم داشت.

چیزی که نمی‌شود در آن تردید کرد اینکه انقلاب ما انقلاب توده مردم بوده است. به همان نسبت جنگی که یک سال و نیم پس از این خیزش پرخروش مردمی رخ داد، جنگی‌ست که مردم طرف تهاجم هستند و همدل در دفاع؛ و از همین رو، دفاع ما از این منظر، مردمی است. طبیعتاً اگر دفاع مقدس هشت‌ساله، مردمی بوده، باید آثار انتشاریافته نیز چنین رنگ‌وبویی داشته باشند. از قضا آنچه در سال‌های آغازین جنگ آفریده شده است، این ویژگی را روشن‌تر دارد. در آثار دهه ۶۰ و حتی دهه ۷۰ -چه در گستره ادبیات روشنفکری و چه در میان چهره‌های ادبی نسل اول انقلاب- نقش مردم پررنگ‌تر است؛ زیرا آن ادبیات، در دل دفاع مقدس اتفاق افتاده است.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس

شاید حتی از منظر امروز، ادبیات خام‌دستانه‌ای باشد و بعضاً در سطحی نازل‌تر؛ اما آثار صمیمانه‌تری است. چون از قلب حادثه برآمده‌اند. این دست آثار یا در مقطع آن واقعه عظیم خلق شده و یا کمی بعد و هنگامی‌که هنوز نگاه دولتی بر بازنمایی‌های ادبی و هنری سایه نیفکنده بود.

بعد از اینکه ادبیات داستانی ما در آن عرصه حضور پیدا می‌کند و در دهه ۶۰ و ۷۰ پیش می‌رود، با فضایی مواجه می‌شویم که برای پررنگ‌کردن این نقش تاریخی، خود حاکمیت نیز به میدان می‌آید. در این میان نهادی مثل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، جشنواره‌ها و جوایز ادبی خاص این ادبیات را پایه‌گذاری می‌کند. گاهی اوقات رویکردهایی که در این فضا هست، به شکل‌گیری ادبیاتی منجر می‌شود که -ولو ناخواسته- سفارشی است و روایت رسمی از واقعه به شمار می‌رود.

الان اثری که نقش مردم ملموس باشد، به نسبت گذشته بسیار اندک است. چون قابی ساخته شده که همه چیز در این قاب روایت می‌شود. نمی‌گویم ناراست است؛ اما نارساست و همه واقعیت را در بر ندارد. روایت حضور مردم در جنگ را کم‌رنگ می‌بینیم و این وجه مغفول مانده است.

نکته مهم دیگر اینکه وقتی نویسنده می‌خواهد روایتی از جنگ داشته باشند، لاجرم مصائب و مصاعب آن را هم منعکس می‌کند. در کتاب
جنگ چهره زنانه ندارد (سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ) که برنده نوبل ادبی ۲۰۱۵ نیز شد، با صحنه دلخراشی روبه‌رو می‌شویم؛ جایی که مادری فرزند دلبند خود را خفه می‌کند؛ چون ممکن است گریه نوزاد، او و همراهانش را لو دهد.

همسان همین صحنه را در مجموعه داستان
من قاتل پسرتان هستم (احمد دهقان) هم داریم. داستانی از این مجموعه، اساس اقتباس مازیار میری برای فیلم پاداش سکوت شد؛ ولی در زمان انتشار، هم این داستان و هم دیگر داستان‌ها ازجمله داستان تمبر جنجال‌برانگیز شد؛ چراکه روایتی نامتعارف و به تعبیر برخی از منتقدان، سیاه را منتقل می‌کند. اما این یک روایت مردمی از جنگ ماست و روایت کادربندی‌شده نیست.  


بخشی از این مسئله بعدها -خواسته یا ناخواسته- محدود شد؛ چون روایت‌های رسمی در این قضیه پررنگ شدند. اگر انقلاب و
جنگ ما یک جنگ مردمی است، طبیعتاً باید جایگاه مردم و جایگاه ادبیات مردمی پررنگ‌تر می‌بود. این اتفاق به مرور کم‌رنگ شد و در ادامه روایت رسمی بر روایت غیررسمی غلبه پیدا کرد. به عبارت دیگر، روایت‌های مردمی در ادبیات دفاع مقدس و همچنین زاویه نگاه جریان
روشنفکری به جنگ، رنگ باخت. این دو روایت متفاوت، یا از سوی صاحبان واقعه روایت می‌شد و یا از ذهن و زبان کسانی که به نظر حاکمیت نسبتی با جنگ نداشتند. ناگزیر روایت غیررسمی، جایگاه متمایز خود را اندک‌اندک از دست داد.
جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس

چیزی که این قضیه را تا حدودی جبران کرد، تاریخ شفاهی بود. به این دلیل که در مستندنگاری ناچار به بیان جزئیات حوادث ملتزم هستیم و این مقوله از دل واقعه روایت می‌شود؛ مثلاً در حس‌وحال حضور پرستاران و امدادگران زن، نمونه‌های خوبی داریم به‌سان کفش‌های سرگردان (سهیلا فرجام‌فر)، دختران اُ. پی. دی (لیلا محمدی)، خاطرات ایران (شیوا سجادی) و ….

کتاب‌هایی همانند
دا (سیده‌اعظم حسینی)،
شماره پنج (مرتضی قاضی)،
من زنده‌ام (معصومه آباد)،
فرنگیس (مهناز فتاحی) و … هم جلوه‌های دیگری از حضور زنان را بازتاب داده است؛ یا مثلاً
خبرنگار جنگی به قلم رضا رئیسی که روایت دلکشی است درباره مریم کاظم زاده، همسر سردار شهید اصغر وصالی؛ همان شهیدی که بابک حمیدیان در «چ» (ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا) نقش او را ایفا کرده است. در مورد زنان آثار بسیاری داریم که نقش اجتماعی زن در جنگ را نشان می‌دهد و گاه نقش‌هایی فراموش‌شده همانند آماده‌کردن لباس رزمنده یا پخت نان یا گردآوری کمک‌های مردمی را در دیدرس ما می‌گذارد.

این امر چنان روشن است که پرفسور محمد فرزانه استاد تاریخ دانشگاه نرث ایسترن ایلینوی شیکاگو را به نگارش «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» برانگیخت. این اثر -که به زبان انگلیسی و به همت دانشگاه سیراکیوز (ایالات متحده آمریکا) در اختیار ماست- در دوازده فصل، نقش زنان ایرانی در دفاع مقدس را تاریخ‌نگاری کرده و به مسأله جنسیت در جنگ می‌پردازد. بخش اعظم این کتاب مربوط به تجزیه و تحلیل تاریخی شرکت زنان و تغییر در ماهیت جنسیتی قشری از زنان ایرانی است که تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷، جامعه مدنی به اقشار آن‌ها وارد نشده بود و جنگ آن را محقق کرد. نویسنده با بهره‌گیری از کتب تاریخ شفاهی، مثال‌های واقعی از اتفاقات و شخصیت‌های واقعی در شرایط خاص می‌آورد تا خواننده بتواند تمام داستان را در ذهن خود تصور کند.

در میان آثار دفاع مقدس آثاری هستند که به پشتیبانی‌های مردمی و مشارکت همه اقشار جامعه از کودکان تا میانسالان پرداخته باشد؟


صلاحی: بله؛ از باب نمونه
«پشت جبهه هم سنگر است» که نشر هجرت در سال ۱۳۶۲ منتشر کرد. زهرا رهنورد در این داستان کودکانه، از بچه‌ای می‌گوید که می‌خواهد به جبهه برود و سنش اقتضا نمی‌کند. وقتی نمی‌تواند عازم جبهه شود، قلکش را می‌شکند و پولش را به امام جمعه وقت تهران (آیت الله خامنه‌ای) می‌دهد و مردم در آن فضا تکبیر می‌گویند. این‌گونه اتفاق‌ها میان مردم چنان رواج داشته که به قلم نویسنده و در قالب داستان آمده است. کتاب‌هایی که نشر یادشده یا پیام آزادی، شفق، امید و … در آن مقطع منتشر می‌کردند، هم‌سو با موج مردمی و فضای همدلانه توده‌هاست. این رویکرد در آن سال‌ها پررونق و در آثار ادبی نمایان است.

اگر امروزه آن اثار را بخوانیم، احتمال قریب به یقین با آن‌ها همراه نخواهیم شد که البته به خاطر تغییر ذائقه ماست و نیز تفاوت زاویه دید. آن‌قدر نگاه‌های دیگر اولویت پیدا کرده‌اند که نگره اصلی فراموش شده است.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس


چرا در این‌باره به سمتی رفتیم که فقط روایت رسمی از جنگ باقی بماند و از روایت مردمی غافل شده‌ایم؟


صلاحی: احساس می‌کنم که باید پاسخی ریشه‌ای به این پرسش داد. به این معنا که فارغ از ادبیات دفاع مقدس و یک پله پیش‌تر، خود دفاع مقدس چگونه روایت شده است؟ دفاع مقدسی که سپاه معرفی می‌کند با دفاع مقدسی که ارتش راوی آن است، تفاوت ندارد؟ ما روایتی داریم که در یک محور اتفاق افتاده؛ ولی روایت یکسانی در دست نداریم. وقتی که در روایت اصل واقعه تفاوت هست، به همان نسبت در بازنمایی ادبی و هنری آن هم تغایر و تعارض پدیدار خواهد شد.

نکته دیگر اینکه روایت نبرد ما – از منظر اعتقادی- روایت فتح است. قائل هستیم به «احدی الحسنیین»؛ یعنی یا در آوردگاه، پیروزیم و یا با فوز شهادت، رستگاریم. کربلا از چشم‌انداز نظامی، شکست مطلق است، اما همیشه از آن به عنوان حماسه یاد می‌کنیم. به هر حال ما فتح را روایت می‌کنیم؛ اما آیا جنگ ما و اساساً هر جنگی یکسره فتوحات است؟ طبعاً خیر.

آنجا که نویسنده تلخی‌های جنگ را بازگو می‌کند، مخاطبانش مردم هستند. شاید این نگاه پیش بیاید که این واگویه، روایت شکست است و چندان هم‌سو به نظر نرسد و از همین رو تنگناهایی برای خلق و نشر آن پیش می‌آید. حتی ممکن است پدیدآوران ادبیات جنگ و دفاع مقدس -ولو ناخواسته- خود را با روایت پذیرفته‌شده از جنگ هم نوا کنند؛ یا از بیم آن که نوشته‌شان انتشار نیابد، روایت ادبی را با تساهل و تسامح همراه کنند.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس

مطلب مهم دیگر اینکه وقتی کسی از کانون خون و جنون به اقلیم قلم پای نهد، روایت پرتپشی دارد. کسانی، چون مجید قیصری، احمد دهقان و محمدرضا بایرامی چنینند. ما از سال‌های جنگ فاصله گرفته‌ایم و این قبیل نویسندگان در نسل‌های بعد نیستند. طبیعی است که نسل‌های تازه یا باید از تخیلشان مدد بگیرند که طبیعتاً تا حدی منبعث از نگاه رایج است؛ و یا باید خاطراتی را به جامه داستان درآورند که بعضاً برآمده از نگاه رسمی است. برای همین هرچه از آن نسل رزمنده- نویسنده دورتر می‌شویم، از حس‌وحال کارها کاسته می‌شود.


برای بهره‌مندی از ظرفیت روایت مردمی دفاع مقدس به منظور جذب مخاطب چه باید کرد؟


صلاحی: یک دلیل کم‌اقبالی عمومی به ادبیات دفاع مقدس آن است که از روایت غیررسمی -که مردم مشتاق آنند- فاصله دارد. باید مستندنگاری را جدی گرفت و به ثبت روایت‌های اصیل پرداخت؛ و در گام بعد، این روایت‌ها -و حتی برخی روایت‌هایی که سینه به سینه نقل شده و هنوز کتابت نیافته است- را دست‌مایه آفرینش داستان قرار داد. البته کسی که سوژه را انتخاب می‌کند، باید بر تکنیک و فرم، وقوف تام داشته باشد و با هنرمندی آن را پرورش دهد و خواندنی‌تر عرضه کند.

یک قدم بنیادین این است که واقعاً نویسندگان به این سمت بروند و روایت‌های مردمی را شکل دهند. مثلاً می‌شود از پیرمردی گفت که خانه و خانمان و خاندانش را رها کرده و جنگ رفته؛ یا فی‌المثل از زنی روایت کرد که از حیثیت خانواده و حریم خاکش دفاع می‌کند. روایت‌هایی از این دست بسیار انگشت‌شمارند. اگر نویسنده، جویا و پویا باشد، اتفاقاً باید به دنبال این مسائل باشد و آن‌ها را آبشخور آفرینش خویش قرار دهد. بسیاری از روایت‌ها -که بازنمایی عمومی از فضای جنگ دارند- می‌توانند و می‌باید پشتوانه یک اتفاق ادبی یا هنری باشند.

راه دیگر هم این است که بر مبنای قطعات گم‌شده در تاریخ جنگ یا بر اساس روایت‌های مردمی، به تولید اثر بپردازیم. از باب مثال، فیلم تنگه ابوقریب که بهرام توکلی به گلوگاهی گم‌شده در تاریخ جنگ ما نور تابانده است؛ یا مثلاً اشارت رهبر ادب‌شناس انقلاب در دیدار صمیمانه با سینماگران که کتاب خاک‌های نرم کوشک را برای اقتباس معرفی کردند. یعنی اولاً اثر متفاوت سعید عاکف درباره شهید عبدالحسین برونسی مقبول ایشان است و در ثانی می‌تواند جلوه سینمایی یابد.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس
همچنین ادبیات روشنفکری ما سهمش را از فرهنگ و ادب جنگ و دفاع مقدس برنداشته است. بخشی از جامعه، نسبت به اثری که از سوی جریان روشنفکری به بازار نشر بیاید، پذیرش بهتری دارند. نگاه شمار بسیاری از کتابخوانان به ادبیات دفاع مقدس، مثبت نیست و حس می‌کنند پروپاگاندای حکومتی پشت آن است؛ اما اگر این نگاه بشکند و نگاهی ملی به یک دفاع میهنی حاکم شود، استقبال از این حوزه، افزایش فراوان خواهد یافت. برخی از مخاطبان، مخاطب ادبیات روشنفکری هستند و آثاری که جامعه روشنفکری در این زمینه خلق کرده، بنا به عللی روزبه‌روز کمتر شده است.

دفاع ما یک دفاع ملی است و به همین نسبت مواجهه روشنفکران ما هم برخاسته از حمیت وطنی است. طبعاً روشنفکر اصیل باید روایت خود را از این مسئله بگوید. نادر ابراهیمی در فصلی از با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ که روایت سفر ده‌روزه او به جبهه جنوب است، از روشنفکران گلایه دارد که چرا واکنش درخوری نسبت به این مقوله ملی ندارند. البته روشنفکران ما همانند
احمد محمود، اسماعیل فصیح، قاضی ربیحاوی، شهریار مندنی‌پور، جواد مجابی، محمد محمدعلی، منصور کوشان، ناصر ایرانی و دیگران از جنگ نوشته‌اند؛ و اغلب اوقات، خاکستری؛ روایت‌هایی که شاید چندان رنگ‌وروی حماسی و سلحشورانه نداشته باشند؛ اما روایت «درد مردم زمانه» هستند.

احمد محمود در حکایت حال که گفتگوی لیلی گلستان با اوست، می‌گوید که شهادت برادرش، انگیزه اصلی او برای نگارش زمین سوخته بوده است. او دغدغه درونی نسبت به مقوله خاک و نیز هم‌خون خود داشته است. این، یک روایت برخاسته از ضمیر نویسنده است و از همین باب، ممتاز و منحصربه‌فرد. یک روایت بی نقاب از جنگ است و هنوز خواندنی. نویسنده هم لحظات تلخ جنگ را نوشته و هم لحظات حماسی آن را و یقیناً به متن واقعه نزدیک‌تر است. می‌توان گفت ما اگر از این روایت‌های اصیل احتراز کنیم، متضرر خواهیم شد؛ فارغ از اینکه با نگاه نویسنده موافق باشیم یا مخالف. از منظر دیگر، وقتی روایت گوشه‌ای از جامعه ادبی را حذف می‌کنیم، مخاطبان آن بخش از سبد مخاطبان دفاع مقدس کم می‌شوند.

پس نخست باید روایت هردو طیف را بدون عنایت به زوایای حاکمیتی داشته باشیم و از دگرسو همگان را به حضور بر این خوان الوان فراخوانیم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کردستان آشوب‌زده در روزهای آخر تیر ماه ۱۳۵۸ وقتی که خبر بریده شدن سر چند سردار بومی در مریوان به گوش تمام کشور می‌رسد؛ می‌تواند مقصد خوبی برای ماجراجویی و کشف حقیقت توسط یک خبرنگار باشد! هرچند او، مریم کاظم‌زاده، دختری جوان و خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی باشد! اما سفر او فقط به همین یک بار ختم نمی‌شود، وقتی برای دومین بار قدم به خاک کردستان می‌گذارد به دنبال مصاحبه با فرمانده دستمال سرخ‌ها، اصغر وصالی، است! فردی که در این دیدار به خانم خبرنگار می‌گوید: «چرا شما خبرنگارها وقتی درگیری هست توی شهر هستید و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد سر و کله‌تان پیدا می‌شود؟» و مریم را با این حرف برای ماندن و شرکت در عملیات پاک‌سازی مناطق مرزی کردستان مصر می‌کند تا بعد از آن مقاله‌ای درباره دستمال سرخ‌ها به چاپ برساند..! مریم کاظم‌زاده تمام خاطراتش را در کتاب خبرنگار جنگی روایت کرده‌است؛ و باز هم هستند این روایت‌ها که از دل قهرمانان مردمی جوشیده باشد.

چه زنان، کودکان و افراد میانسالی که از پشت جبهه تا خط مقدم هر یک با داشته‌هایشان، همدلانه به میدان آمده بودند تا برای گذر از روزهای جنگی کاری کنند. یک تازه عروس با اهداء حلقه ازدواجش برای پشتیبانی جنگ، یک روستایی با تقدیم دام‌هایش برای تهیه غذای رزمندگان و زنانی که از دوخت و رفوی لباس رزمندگان تا تهیه مربای خانگی برای آنان، در پیشبرد مدیریت مردمی جنگ موثر بودند. هشت سال دفاع مقدس همین حضور و صبر و مقاومت مردم است درکنار تمام سختی‌ها و تلخی‌هایی که از جنگ بر وجودشان زخم زده‌است. اما امروز این روایت‌های مردمی از جنگ را کم‌تر در ادبیات دفاع مقدس مشاهده می‌کنیم. برای یافتن دلیل کم‌رنگی بازتاب این روایت‌ها در ادبیات، با حامد صلاحی، مدرس دانشگاه سوره و دبیر خبرگزاری کتاب ایران گفتگویی کردیم.

یکی از ویژگی‌های مثبت جنگ ما مردمی‌بودن آن است. مصادیق آن را چه می‌دانید و اینکه چرا بازتاب این مسئله در ادبیات کم‌رنگ است؟


صلاحی: به نظرم فضای دفاع مقدس مثل هر پدیده اجتماعی دیگری یک امر انضمامی است؛ یعنی بازتاب آن را در ادبیات، هنر و نظایر آن باید جست. اگر اجمالاً بپذیریم که جنگ ما تنها میان دو دولت رخ داده است، یک نوع مواجهه با آن داریم و اگر آن را دفاع یک حاکمیت نوخاسته و البته ملتی هم‌پای دولت در برابر دول هم‌پیمان بشماریم، مواجهه دیگری خواهیم داشت.

چیزی که نمی‌شود در آن تردید کرد اینکه انقلاب ما انقلاب توده مردم بوده است. به همان نسبت جنگی که یک سال و نیم پس از این خیزش پرخروش مردمی رخ داد، جنگی‌ست که مردم طرف تهاجم هستند و همدل در دفاع؛ و از همین رو، دفاع ما از این منظر، مردمی است. طبیعتاً اگر دفاع مقدس هشت‌ساله، مردمی بوده، باید آثار انتشاریافته نیز چنین رنگ‌وبویی داشته باشند. از قضا آنچه در سال‌های آغازین جنگ آفریده شده است، این ویژگی را روشن‌تر دارد. در آثار دهه ۶۰ و حتی دهه ۷۰ -چه در گستره ادبیات روشنفکری و چه در میان چهره‌های ادبی نسل اول انقلاب- نقش مردم پررنگ‌تر است؛ زیرا آن ادبیات، در دل دفاع مقدس اتفاق افتاده است.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس

شاید حتی از منظر امروز، ادبیات خام‌دستانه‌ای باشد و بعضاً در سطحی نازل‌تر؛ اما آثار صمیمانه‌تری است. چون از قلب حادثه برآمده‌اند. این دست آثار یا در مقطع آن واقعه عظیم خلق شده و یا کمی بعد و هنگامی‌که هنوز نگاه دولتی بر بازنمایی‌های ادبی و هنری سایه نیفکنده بود.

بعد از اینکه ادبیات داستانی ما در آن عرصه حضور پیدا می‌کند و در دهه ۶۰ و ۷۰ پیش می‌رود، با فضایی مواجه می‌شویم که برای پررنگ‌کردن این نقش تاریخی، خود حاکمیت نیز به میدان می‌آید. در این میان نهادی مثل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، جشنواره‌ها و جوایز ادبی خاص این ادبیات را پایه‌گذاری می‌کند. گاهی اوقات رویکردهایی که در این فضا هست، به شکل‌گیری ادبیاتی منجر می‌شود که -ولو ناخواسته- سفارشی است و روایت رسمی از واقعه به شمار می‌رود.

الان اثری که نقش مردم ملموس باشد، به نسبت گذشته بسیار اندک است. چون قابی ساخته شده که همه چیز در این قاب روایت می‌شود. نمی‌گویم ناراست است؛ اما نارساست و همه واقعیت را در بر ندارد. روایت حضور مردم در جنگ را کم‌رنگ می‌بینیم و این وجه مغفول مانده است.

نکته مهم دیگر اینکه وقتی نویسنده می‌خواهد روایتی از جنگ داشته باشند، لاجرم مصائب و مصاعب آن را هم منعکس می‌کند. در کتاب
جنگ چهره زنانه ندارد (سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ) که برنده نوبل ادبی ۲۰۱۵ نیز شد، با صحنه دلخراشی روبه‌رو می‌شویم؛ جایی که مادری فرزند دلبند خود را خفه می‌کند؛ چون ممکن است گریه نوزاد، او و همراهانش را لو دهد.

همسان همین صحنه را در مجموعه داستان
من قاتل پسرتان هستم (احمد دهقان) هم داریم. داستانی از این مجموعه، اساس اقتباس مازیار میری برای فیلم پاداش سکوت شد؛ ولی در زمان انتشار، هم این داستان و هم دیگر داستان‌ها ازجمله داستان تمبر جنجال‌برانگیز شد؛ چراکه روایتی نامتعارف و به تعبیر برخی از منتقدان، سیاه را منتقل می‌کند. اما این یک روایت مردمی از جنگ ماست و روایت کادربندی‌شده نیست.  


بخشی از این مسئله بعدها -خواسته یا ناخواسته- محدود شد؛ چون روایت‌های رسمی در این قضیه پررنگ شدند. اگر انقلاب و
جنگ ما یک جنگ مردمی است، طبیعتاً باید جایگاه مردم و جایگاه ادبیات مردمی پررنگ‌تر می‌بود. این اتفاق به مرور کم‌رنگ شد و در ادامه روایت رسمی بر روایت غیررسمی غلبه پیدا کرد. به عبارت دیگر، روایت‌های مردمی در ادبیات دفاع مقدس و همچنین زاویه نگاه جریان
روشنفکری به جنگ، رنگ باخت. این دو روایت متفاوت، یا از سوی صاحبان واقعه روایت می‌شد و یا از ذهن و زبان کسانی که به نظر حاکمیت نسبتی با جنگ نداشتند. ناگزیر روایت غیررسمی، جایگاه متمایز خود را اندک‌اندک از دست داد.
جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس

چیزی که این قضیه را تا حدودی جبران کرد، تاریخ شفاهی بود. به این دلیل که در مستندنگاری ناچار به بیان جزئیات حوادث ملتزم هستیم و این مقوله از دل واقعه روایت می‌شود؛ مثلاً در حس‌وحال حضور پرستاران و امدادگران زن، نمونه‌های خوبی داریم به‌سان کفش‌های سرگردان (سهیلا فرجام‌فر)، دختران اُ. پی. دی (لیلا محمدی)، خاطرات ایران (شیوا سجادی) و ….

کتاب‌هایی همانند
دا (سیده‌اعظم حسینی)،
شماره پنج (مرتضی قاضی)،
من زنده‌ام (معصومه آباد)،
فرنگیس (مهناز فتاحی) و … هم جلوه‌های دیگری از حضور زنان را بازتاب داده است؛ یا مثلاً
خبرنگار جنگی به قلم رضا رئیسی که روایت دلکشی است درباره مریم کاظم زاده، همسر سردار شهید اصغر وصالی؛ همان شهیدی که بابک حمیدیان در «چ» (ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا) نقش او را ایفا کرده است. در مورد زنان آثار بسیاری داریم که نقش اجتماعی زن در جنگ را نشان می‌دهد و گاه نقش‌هایی فراموش‌شده همانند آماده‌کردن لباس رزمنده یا پخت نان یا گردآوری کمک‌های مردمی را در دیدرس ما می‌گذارد.

این امر چنان روشن است که پرفسور محمد فرزانه استاد تاریخ دانشگاه نرث ایسترن ایلینوی شیکاگو را به نگارش «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» برانگیخت. این اثر -که به زبان انگلیسی و به همت دانشگاه سیراکیوز (ایالات متحده آمریکا) در اختیار ماست- در دوازده فصل، نقش زنان ایرانی در دفاع مقدس را تاریخ‌نگاری کرده و به مسأله جنسیت در جنگ می‌پردازد. بخش اعظم این کتاب مربوط به تجزیه و تحلیل تاریخی شرکت زنان و تغییر در ماهیت جنسیتی قشری از زنان ایرانی است که تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷، جامعه مدنی به اقشار آن‌ها وارد نشده بود و جنگ آن را محقق کرد. نویسنده با بهره‌گیری از کتب تاریخ شفاهی، مثال‌های واقعی از اتفاقات و شخصیت‌های واقعی در شرایط خاص می‌آورد تا خواننده بتواند تمام داستان را در ذهن خود تصور کند.

در میان آثار دفاع مقدس آثاری هستند که به پشتیبانی‌های مردمی و مشارکت همه اقشار جامعه از کودکان تا میانسالان پرداخته باشد؟


صلاحی: بله؛ از باب نمونه
«پشت جبهه هم سنگر است» که نشر هجرت در سال ۱۳۶۲ منتشر کرد. زهرا رهنورد در این داستان کودکانه، از بچه‌ای می‌گوید که می‌خواهد به جبهه برود و سنش اقتضا نمی‌کند. وقتی نمی‌تواند عازم جبهه شود، قلکش را می‌شکند و پولش را به امام جمعه وقت تهران (آیت الله خامنه‌ای) می‌دهد و مردم در آن فضا تکبیر می‌گویند. این‌گونه اتفاق‌ها میان مردم چنان رواج داشته که به قلم نویسنده و در قالب داستان آمده است. کتاب‌هایی که نشر یادشده یا پیام آزادی، شفق، امید و … در آن مقطع منتشر می‌کردند، هم‌سو با موج مردمی و فضای همدلانه توده‌هاست. این رویکرد در آن سال‌ها پررونق و در آثار ادبی نمایان است.

اگر امروزه آن اثار را بخوانیم، احتمال قریب به یقین با آن‌ها همراه نخواهیم شد که البته به خاطر تغییر ذائقه ماست و نیز تفاوت زاویه دید. آن‌قدر نگاه‌های دیگر اولویت پیدا کرده‌اند که نگره اصلی فراموش شده است.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس


چرا در این‌باره به سمتی رفتیم که فقط روایت رسمی از جنگ باقی بماند و از روایت مردمی غافل شده‌ایم؟


صلاحی: احساس می‌کنم که باید پاسخی ریشه‌ای به این پرسش داد. به این معنا که فارغ از ادبیات دفاع مقدس و یک پله پیش‌تر، خود دفاع مقدس چگونه روایت شده است؟ دفاع مقدسی که سپاه معرفی می‌کند با دفاع مقدسی که ارتش راوی آن است، تفاوت ندارد؟ ما روایتی داریم که در یک محور اتفاق افتاده؛ ولی روایت یکسانی در دست نداریم. وقتی که در روایت اصل واقعه تفاوت هست، به همان نسبت در بازنمایی ادبی و هنری آن هم تغایر و تعارض پدیدار خواهد شد.

نکته دیگر اینکه روایت نبرد ما – از منظر اعتقادی- روایت فتح است. قائل هستیم به «احدی الحسنیین»؛ یعنی یا در آوردگاه، پیروزیم و یا با فوز شهادت، رستگاریم. کربلا از چشم‌انداز نظامی، شکست مطلق است، اما همیشه از آن به عنوان حماسه یاد می‌کنیم. به هر حال ما فتح را روایت می‌کنیم؛ اما آیا جنگ ما و اساساً هر جنگی یکسره فتوحات است؟ طبعاً خیر.

آنجا که نویسنده تلخی‌های جنگ را بازگو می‌کند، مخاطبانش مردم هستند. شاید این نگاه پیش بیاید که این واگویه، روایت شکست است و چندان هم‌سو به نظر نرسد و از همین رو تنگناهایی برای خلق و نشر آن پیش می‌آید. حتی ممکن است پدیدآوران ادبیات جنگ و دفاع مقدس -ولو ناخواسته- خود را با روایت پذیرفته‌شده از جنگ هم نوا کنند؛ یا از بیم آن که نوشته‌شان انتشار نیابد، روایت ادبی را با تساهل و تسامح همراه کنند.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس

مطلب مهم دیگر اینکه وقتی کسی از کانون خون و جنون به اقلیم قلم پای نهد، روایت پرتپشی دارد. کسانی، چون مجید قیصری، احمد دهقان و محمدرضا بایرامی چنینند. ما از سال‌های جنگ فاصله گرفته‌ایم و این قبیل نویسندگان در نسل‌های بعد نیستند. طبیعی است که نسل‌های تازه یا باید از تخیلشان مدد بگیرند که طبیعتاً تا حدی منبعث از نگاه رایج است؛ و یا باید خاطراتی را به جامه داستان درآورند که بعضاً برآمده از نگاه رسمی است. برای همین هرچه از آن نسل رزمنده- نویسنده دورتر می‌شویم، از حس‌وحال کارها کاسته می‌شود.


برای بهره‌مندی از ظرفیت روایت مردمی دفاع مقدس به منظور جذب مخاطب چه باید کرد؟


صلاحی: یک دلیل کم‌اقبالی عمومی به ادبیات دفاع مقدس آن است که از روایت غیررسمی -که مردم مشتاق آنند- فاصله دارد. باید مستندنگاری را جدی گرفت و به ثبت روایت‌های اصیل پرداخت؛ و در گام بعد، این روایت‌ها -و حتی برخی روایت‌هایی که سینه به سینه نقل شده و هنوز کتابت نیافته است- را دست‌مایه آفرینش داستان قرار داد. البته کسی که سوژه را انتخاب می‌کند، باید بر تکنیک و فرم، وقوف تام داشته باشد و با هنرمندی آن را پرورش دهد و خواندنی‌تر عرضه کند.

یک قدم بنیادین این است که واقعاً نویسندگان به این سمت بروند و روایت‌های مردمی را شکل دهند. مثلاً می‌شود از پیرمردی گفت که خانه و خانمان و خاندانش را رها کرده و جنگ رفته؛ یا فی‌المثل از زنی روایت کرد که از حیثیت خانواده و حریم خاکش دفاع می‌کند. روایت‌هایی از این دست بسیار انگشت‌شمارند. اگر نویسنده، جویا و پویا باشد، اتفاقاً باید به دنبال این مسائل باشد و آن‌ها را آبشخور آفرینش خویش قرار دهد. بسیاری از روایت‌ها -که بازنمایی عمومی از فضای جنگ دارند- می‌توانند و می‌باید پشتوانه یک اتفاق ادبی یا هنری باشند.

راه دیگر هم این است که بر مبنای قطعات گم‌شده در تاریخ جنگ یا بر اساس روایت‌های مردمی، به تولید اثر بپردازیم. از باب مثال، فیلم تنگه ابوقریب که بهرام توکلی به گلوگاهی گم‌شده در تاریخ جنگ ما نور تابانده است؛ یا مثلاً اشارت رهبر ادب‌شناس انقلاب در دیدار صمیمانه با سینماگران که کتاب خاک‌های نرم کوشک را برای اقتباس معرفی کردند. یعنی اولاً اثر متفاوت سعید عاکف درباره شهید عبدالحسین برونسی مقبول ایشان است و در ثانی می‌تواند جلوه سینمایی یابد.

جایگاه مردم باید در ادبیات جنگ ما پر رنگ‌تر باشد / سهم کم ادبیات روشنفکری از ادبیات دفاع مقدس
همچنین ادبیات روشنفکری ما سهمش را از فرهنگ و ادب جنگ و دفاع مقدس برنداشته است. بخشی از جامعه، نسبت به اثری که از سوی جریان روشنفکری به بازار نشر بیاید، پذیرش بهتری دارند. نگاه شمار بسیاری از کتابخوانان به ادبیات دفاع مقدس، مثبت نیست و حس می‌کنند پروپاگاندای حکومتی پشت آن است؛ اما اگر این نگاه بشکند و نگاهی ملی به یک دفاع میهنی حاکم شود، استقبال از این حوزه، افزایش فراوان خواهد یافت. برخی از مخاطبان، مخاطب ادبیات روشنفکری هستند و آثاری که جامعه روشنفکری در این زمینه خلق کرده، بنا به عللی روزبه‌روز کمتر شده است.

دفاع ما یک دفاع ملی است و به همین نسبت مواجهه روشنفکران ما هم برخاسته از حمیت وطنی است. طبعاً روشنفکر اصیل باید روایت خود را از این مسئله بگوید. نادر ابراهیمی در فصلی از با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ که روایت سفر ده‌روزه او به جبهه جنوب است، از روشنفکران گلایه دارد که چرا واکنش درخوری نسبت به این مقوله ملی ندارند. البته روشنفکران ما همانند
احمد محمود، اسماعیل فصیح، قاضی ربیحاوی، شهریار مندنی‌پور، جواد مجابی، محمد محمدعلی، منصور کوشان، ناصر ایرانی و دیگران از جنگ نوشته‌اند؛ و اغلب اوقات، خاکستری؛ روایت‌هایی که شاید چندان رنگ‌وروی حماسی و سلحشورانه نداشته باشند؛ اما روایت «درد مردم زمانه» هستند.

احمد محمود در حکایت حال که گفتگوی لیلی گلستان با اوست، می‌گوید که شهادت برادرش، انگیزه اصلی او برای نگارش زمین سوخته بوده است. او دغدغه درونی نسبت به مقوله خاک و نیز هم‌خون خود داشته است. این، یک روایت برخاسته از ضمیر نویسنده است و از همین باب، ممتاز و منحصربه‌فرد. یک روایت بی نقاب از جنگ است و هنوز خواندنی. نویسنده هم لحظات تلخ جنگ را نوشته و هم لحظات حماسی آن را و یقیناً به متن واقعه نزدیک‌تر است. می‌توان گفت ما اگر از این روایت‌های اصیل احتراز کنیم، متضرر خواهیم شد؛ فارغ از اینکه با نگاه نویسنده موافق باشیم یا مخالف. از منظر دیگر، وقتی روایت گوشه‌ای از جامعه ادبی را حذف می‌کنیم، مخاطبان آن بخش از سبد مخاطبان دفاع مقدس کم می‌شوند.

پس نخست باید روایت هردو طیف را بدون عنایت به زوایای حاکمیتی داشته باشیم و از دگرسو همگان را به حضور بر این خوان الوان فراخوانیم.



منبع خبر

روایت‌های مردمی در ادبیات دفاع مقدس رنگ باخته است / سهم کم ادبیات روشنفکری از روایت جنگ بیشتر بخوانید »