فروغ جاویدان

روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصاد

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد


روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار مهدی شیرانی‌نژاد از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس است. به بهانه همزمانی با سالگرد عملیات مرصاد بخشی از روایت او درباره این عملیات را با هم مرور می‌کنیم. عملیات مرصاد اگر چه گسترده نبود اما پیچیدگی‌های خاص خودش را داشت.

«به محض اینکه درگیری و پیشروی دشمن در منطقه جنوب شروع شد، همزمان در غرب هم درگیری‌ها آغاز شد. به دلیل شکل جغرافیایی غرب، بیشتر فرماندهان نگران جنوب بودند تا نگران غرب. دفاع در غرب برای ما راحت‌تر از دفاع در جنوب بود و توان دشمن هم در غرب ضعیف بود. به هر حال وقتی خطوط باز شد و دشمن حمله کرد، منطقه وسیعی را اشغال کرد. به تدریج یگان‌ها وارد شدند تا اینکه خبر رسید دشمن به نزدیکی اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه رسیده است.

ربیعی به من گفت سریع به کرمانشاه برو. من هم به کرمانشاه رفتم و مستقیم به قرارگاه در منطقه الهیه آمدم. آنجا به ما گفتند بروید بیمارستان امام حسین (ع) در بیستون، قرارگاه را آماده کنید که من، بیگی و گروه شاهد و همه برادر‌ها را بسیج کردم. قرارگاه را آماده کردند و خط تلفن، بی‌سیم و امکانات مختلف را آوردند. سریع جلسه گرفتیم. یگان‌های غرب و مسئولان یا بعضا جانشین‌هایشان را فراخوان کردیم، چون بعضی مسئولان توی خطوط با دشمن درگیر بودند.‌

می‌دانستیم رو به‌ روی‌ ما منافقین هستند. آن موقع شمخانی، معاون اطلاعات عملیات ستاد کل نیروهای مسلح بود و سردار رشید هم جانشینش بود. محمد باقری هم آن زمان مسئول اطلاعات ستاد کل نیرو‌های مسلح بود؛ این‌ها آمدند. محسن رضایی هم جنوب بود. شمخانی به من توضیحات را داد و ما هم بر همان اساس با برادر‌ها جلساتی داشتیم. هم تلفنی، هم نامه‌ای سعی کردیم مجموعه مخابرات را در جریان بگذاریم.

به خاطر شکل پیوندی که ما مخابراتی‌ها با هم داشتیم، مجبور بودیم خودمان مخابراتی‌ها را توجیه کنیم چون معمولا بعضی وقت‌ها غفلت می‌شد. یگان‌هایی که در غرب بودند نسبت به یگان‌های جنوب ضعیف‌تر بودند؛ لذا مجبور بودیم بیشتر توجیه‌شان کنیم. با برادر بیگی و چند نفر دیگر تقسیم کار کردیم.

در همین اثنا دشمن در حال پیشروی بود. از اسلام‌آباد گذشته و به گردنه چهارزبر آمده بود. درگیری در آنجا به اوج خودش رسید. کم کم یگان‌ها می‌آمدند و حجم نیروی انسانی زیاد می‌شد. البته چون یگان‌ها ضعیف بودند و نیرو‌ها را سراسیمه می‌فرستادند، اغلب نیرو‌ها بدون ابزار و تجهیزات بودند. این نیرو‌ها به صورت خودجوش، بر اساس اعتقاد و تکلیفی که احساس می‌کردند و پیامی که حضرت امام (ره) داده بودند وارد شدند؛ لذا هیچ سازماندهی‌ای نداشتند و جای مشخصی هم قرار نبود بروند. فقط کار خوبی که کردند این بود که این‌ها را کنترل کردند تا به همین شکل وارد منطقه درگیری نشوند، چون واقعا فاجعه اتفاق می‌افتاد.

همین اشکال برای مجموعه مخابرات هم بود. از طرفی آمادگی برای تأمین تجهیزات ارتباطی این حجم نیرو را نداشتیم. با برادر بیگی، فرمانده مرکز شاهد هماهنگ کردیم که هرچی بی‌سیم و امکانات هست، سریع به یگان‌ها واگذار شود تا مشکلی برای ارتباط نداشته باشند. منطقه چهارزبر دائم دست به دست می‌شد. کرمانشاه به شدت بمباران می‌شد و تقریبا خالی شده بود؛ خیلی خلوت بود. وقتی منافقین به اسلام‌آباد رسیدند، ما وارد کرمانشاه شدیم.

در واقع طی دو سه روز درگیری فقط دشمن تک کرده بود و تا سه‌راه اسلام‌آباد آمده و کِرِند را رد کرده بود. وقتی از سه‌راه اسلام‌آباد رد می‌شدم، می‌دیدم یگان‌ها عقب‌نشینی می‌کنند؛ مردم به سمت عقب می‌آمدند و ترافیک زیادی بود. در حقیقت، حمله و پیشروی ما هنوز شروع نشده بود. من زمینی سمت ملاوی آمدم، از ملاوی به پلدختر و سمت سه‌راهی اسلام‌آباد _ کرمانشاه رفتم، ترافیک شدید بود و بنزین نبود. مردم برای برگشتن به عقب مشکلات زیادی داشتند.

زمانی که دشمن خط را در اختیار منافقین گذاشت. منافقین آنقدر سریع جلو آمدند که تقریباً اسلام‌آباد سقوط کرده بود؛ ضمن اینکه برداشتم این است که با اینکه یگان‌هایی از قبل در منطقه بودند یعنی یگان‌های ارتش و یگان‌های سپاه که پشت سرشان بود، هیچ دفاعی از جانب آن‌ها در خطوط صورت نگرفت. دشمن از شمال قصرشیرین آمد و یگان‌ها را دور زد.

وقتی یگان‌های منافقین آمدند به سمت اسلام‌آباد، این یگان‌ها از سمت کرمانشاه آمدند پشت گردنه چهارزبر و وارد درگیری شدند. همین یگان‌هایی هم که آمدند، منسجم نبودند؛ برای نمونه تیم آقای عروج، سازماندهی بسیار قوی‌ای برای عملیات داشتند. تکاور بودند و ظرفیت عملیات خاص نیروی مخصوص را داشتند، ولی اینطور نبود که با شناسایی و برنامه‌ریزی وارد منطقه شوند؛ همین، مشکلاتی ایجاد می‌کرد.

قرارگاه نجف هم بود اما سازماندهی به هم ریخته بود. قرارگاه نجف دو محل را فرماندهی می‌کرد؛ هم منطقه ایلام را که یگان‌های دشمن از سمت مهران وارد شده بودند و هم منطقه چهارزبر را. متأسفانه ارتباطات خوبی نداشتیم. مجبور شدیم چندین دستگاه ماکس را به سمت چهارزبر نصب کنیم بعد ماکس‌ها را به صورت سیار روی خودرو و نزدیک یگان‌ها بردیم. امکان ارتباطی نبود و فرماندهان ما هم در یک نقطه خاص نبودند. عرض جبهه ۲.۵ کیلومتر بود ولی طول داشت. دشمن توپخانه داشت. خمپاره‌انداز‌هایی داشتند که پشت سر آن‌ها بود. فکر نمی‌کردیم درگیری پنج روزه تمام شود.

دشمن پشت دروازه‌های کرمانشاه بود در جنوب هم نزدیک اهواز بود. برداشت‌مان این بود که برای برگرداندن این‌ها زمان زیادی را باید طی کنیم. تصورمان این بود که ارتش دشمن که از سمت ایلام وارد شده است و می‌خواهد استان ایلام را کامل ببندد و بعد از منافقین تحویل بگیرد و در حقیقت بخشی از کرمانشاه و استان ایلام و خوزستان را تصرف کند تا در مذاکرات با دست پر باشد. به دلیل همین تصور، ما به صورت غیر سازمانی بی‌سیم توزیع کردیم. دیگر نگران کد و رمز نبودیم چون اصلا امکان به کارگیری‌اش نبود. هماهنگی‌ها در حد تلگرافی بود. باید می‌رفتیم مسئولان مخابرات یگان‌ها را پیدا می‌کردیم و فرکانس را می‌دادیم تا موقت اتصال برقرار می‌شد. در کل فضای بسیار درهم ریخته‌ای بود.

۴۸ ساعت اول که اوضاع به هم ریخته بود. انسجام نه در سلسله مراتب فرماندهی بود نه در خود سیستم عملیات. کم‌کم وقتی چهارزبر تثبیت و دشمن در آنجا متوقف شد، سازماندهی‌ها به مرور شکل گرفت که البته دو روز طول کشید. فرماندهان همه در منطقه بودند، آیت‌الله هاشمی در الهیه بود و شمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) اما این طور نبود که دائماً آنجا باشند. جلساتی داشتند و نفراتی را می‌فرستادند توی یگان‌ها تا کم‌کم این انسجام شکل گرفت.

چهار ـ پنج روز بعد از عملیات تقریباً اوضاع روشن و بهتر شد. ماکس‌ها جواب داد. البته باید بگویم با وجود همه این مشکلات، مجموعه مخابرات انسجام خوبی داشت چون ما درگیر رزم نبودیم. خیلی سریع همدیگر را پیدا کردیم. برای بعد برنامه‌ریزی می‌کردیم و سؤالات‌مان را هم از شمخانی می‌پرسیدیم که برای بعد چه کنیم.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد


مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کردبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی (ره) در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ با هدف سرعت بخشیدن به سازندگی مناطق محروم و روستا‌ها و محرومیت زدایی تشکیل شد و در نخستین روز‌های ابتدایی جنگ با هدف کمک به رزمندگان اسلام و هموار کردن مسیر‌های عملیات و عبور برای رزمندگان به صورت خودکفا وارد جبهه‌های جنگ شدند و حضورشان به گونه‌ای بود که فعالیت آن‌ها در تسریع پیروزی‌های رزمندگان تأثیر زیادی داشت.

نشریه پل به برخی اتفاقات در جنگ تحمیلی اشاره کرده است که در ادامه می‌خوانید.

اوایل فروردین ۱۳۶۷ که عمیات والفجر ۱۰ تازه به پایان رسیده بود، اکثر نیرو‌های ایرانی در منطقه «حلبچه» بودند که رژیم بعثی برای بار دوم به منطقه فاو (منطقه عملیاتی والفجر ۸) حمله کرد. دومین عملیات فاو که در فروردین ۱۳۶۷ با حمله رژیم بعثی به منطقه فاو (منطقه عملیات والفجر ۸) برای بازپس گیری و تصرف دوباره این منطقه اتفاق افتاد، با موفقیت نیرو‌های ایران به پایان نرسید و علت آن همکاری اطلاعاتی امریکا با عراق و تغییر شرایط به نفع عراق بود.
نیرو‌های جهاد خراسان در اولین شب درگیری در فاو، در سه راه «کارخانه نمک» اقدام به احداث یک خاکریز در محل استقرار لشکر ۲۵ کربلا کردند تا این منطقه دور از دید دشمن باشد. اما میزان تلفات و پاتک‌های دشمن آنقدر زیاد بود که نتوانستند به کارشان ادامه دهند و مجبور به عقب نشینی شدند.

سمت جانشین فرمانده کل قوا، بسیج قوا علیه جبهه بعث

در سال پایانی جنگ، حملات نظامی عراق به مواضع ایران افزایش یافت و شرایط در جبهه‌های جنگ به نفع عراق تغییر کرد، در روز ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) در حکمی آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی را با تمام اختیارات به سِمَت جانشین فرمانده کل قوا منصوب کردند تا وی بتواند تمام امکانات دولتی و نظامی (نیرو‌های مسلح) را علیه جبهه بعث به کار بگیرد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در بازدید از مناطق غرب و جنوب، برای ادامه کار، دو راه پیشنهاد داد که یکی از آن‌ها اتمام جنگ و دیگری؛ ادامه جنگ با آماده کردن نیرو‌ها و امکانات بود که البته امام (ره) راهکار دوم را انتخاب کردند.

احداث خاکریز نیرو‌های جهادی برای مقابله با نیرنگ منافقین

در روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۷، نیرو‌های منافقین با کمک ارتش عراق و به عنوان بخشی از نیروی رزمی عراق به منطقه مهران حمله کردند و جبهه ایلام- مهران ناامن شد؛ البته برای متوقف کردن حملات و ممانعت از ورود منافقان به منطقه مهران، گردان‌های مهندسی زیر نظر قرارگاه نجف و جهاد که شامل خراسان، ایلام، لرستان و آذربایجان بود، مأمور به احداث چند خاکریز در اطراف مهران شدند که این خاکریز‌ها می‌توانستند مانع ورود منافقان به شهر مهران شوند.

روز چهارم تیر ماه ۱۳۶۷، ارتش عراق به منطقه بدر و خیبر که جاده هواز- خرمشهر بود، حمله دیگری را آغاز کرد، اما گردان‌های مهندسیِ قرارگاه کربلا در جهاد، به مقابله با آن پرداختند.

موافقت با تصویب قطعنامه ۵۹۸ راه حلی حقوقی برای دفع تجاوز عراق

در این شرایط که ایران توانایی نظامی و اقتصادی مناسب برای ادامه جنگ نداشت و قادر به اتمام فیزیکی و نظامی جنگ نبود، مسئولین با نظر امام (ره) با تصویب قطعنامه ۵۹۸ موافقت کردند. این قطعنامه، یک پایه حقوقی بین المللی برای دستیابی به صلح و دفع تجاوز ارتش عراق بود.

پس از پذیرش قطعنامه، نیرو‌های بعثی حملات دیگری را آغاز کردند و تصمیم آنها، تصرف قسمت‌های بیشتری از بخش‌های جنوبی کشور بود، اما این حرکت، مردم را به صورت نیرو‌های داوطلب به سمت جبهه‌ها حرکت داد.

عملیات مرصاد برای مقابله با حربه فروغ جاویدان

در تاریخ پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷، منافقین برای عبور از تنگه چهارزبر و کرمانشاه، عملیات فروغ جاویدان را برنامه ریزی کردند و نیرو‌های سپاه و ارتش، برای مقابله با منافقین، نام «مرصاد» را بر روی آن گذاشتند و با رمز «یا علی (ع)» عملیات خود را آغاز کردند. رزمندگان اسلام در مسیر عبور منافقین در «پادگان ابوذر» برای دفع حمله آنها، تهاجم نظامی را به عمل آوردند که آن، از سرعت حرکت شان می‌کاست.

گردان‌های مهندسی جهاد، در دو منطقه سازمان یافتند که جهاد باختران و لرستان در محور‌های کِرِند- اسلام آباد و جهاد آذربایجان، ایلام و خراسان، در محور‌های مهران، سومار و گیلان‌غرب مستقر شدند که این گردان، در ابتدای منطقه گیلان‌غرب، یک پایگاه پدافندی ایجاد کرد.

رزمندگان اسلام باخبر شدند که منافقین از مناطق «سرپل ذهاب»، «کِرِند» و «قصر شیرین» قصد عبور دارند، اما از آنجا که خبری از ایشان نبود، فرمانده قرارگاه نجف جهاد، گروهی را برای جمع آوری اطلاعات به «کرند» فرستاد.
جهاد باختران با هماهنگی لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع)، در همین منطقه چند خاکریز را احداث کردند.

نیرو‌های جهاد اسلام آباد، یا مانع هر نظامی را که قصد عقب نشینی داشت، می‌شدند یا اگر هم قصد درگیری نداشتند، سلاحشان را می‌گرفت و به نیرو‌های داوطلب می‌داد. در همین حوالی از قرارگاه مرکزی جهاد، دستور احداث خاکریز در اطراف «ماهی دشت» صادر شد.

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد

پس از عملیات مرصاد که با پیروزی قطعی رزمندگان اسلام به پایان رسید و ناکامی عراق در حمله دوباره به ایران، یک ماه پس از پذیرش قطعنامه یعنی در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۶۷، عراق مجبور به پذیرش آتش بس شد و مذاکرات سه جانبه‌ای میان ایران، عراق و سازمان ملل شکل گرفت و پس از آن، طرفین به مرز‌های خود بازگشتند و تحت نظارت ناظران سازمان ملل، در روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ میان ایران و عراق آتش بس برقرار شد و در این روز، جنگ میان ایران و عراق به طور قطع پایان یافت و اسرای دو کشور پس از دو سال به کشور‌های خود بازگشتند. روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اسرای ایرانی از مرز خسروی وارد ایران شدند.

۱۸ آذر ۱۳۷۰، سرنوشت آغازگر جنگ مشخص شد

در روز ۲۳ مرداد ۱۳۷۰ دبیرکل وقت سازمان ملل (خاویر پرز کوییار) به دو کشور ایران و عراق نامه نوشت و از آنها خواست تا ادله و مدارک و خود را مبتنی بر طرف آغاز کننده جنگ به سازمان ملل بفرستند. عراق این نامه را جدی نگرفت و در فرستادن مدارک دقت به خرج نداد؛ اما ایران در روز ۲۴ شهریور ۱۳۷۰، مدارک مستند و مستدل خود را به سازمان ملل تقدیم کرد که سازمان ملل آن را در اختیار یک گروه بی‌طرف قرار داد. این گروه بررسی‌های خود را آغاز کردند و در روز ۱۸ آذر ۱۳۷۰ نظر خود را مبنی بر اینکه کشور عراق آغازگر جنگ بود، اعلام کرد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد بیشتر بخوانید »

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد


مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کردبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی (ره) در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ با هدف سرعت بخشیدن به سازندگی مناطق محروم و روستا‌ها و محرومیت زدایی تشکیل شد و در نخستین روز‌های ابتدایی جنگ با هدف کمک به رزمندگان اسلام و هموار کردن مسیر‌های عملیات و عبور برای رزمندگان به صورت خودکفا وارد جبهه‌های جنگ شدند و حضورشان به گونه‌ای بود که فعالیت آن‌ها در تسریع پیروزی‌های رزمندگان تأثیر زیادی داشت.

نشریه پل به برخی اتفاقات در جنگ تحمیلی اشاره کرده است که در ادامه می‌خوانید.

اوایل فروردین ۱۳۶۷ که عمیات والفجر ۱۰ تازه به پایان رسیده بود، اکثر نیرو‌های ایرانی در منطقه «حلبچه» بودند که رژیم بعثی برای بار دوم به منطقه فاو (منطقه عملیاتی والفجر ۸) حمله کرد. دومین عملیات فاو که در فروردین ۱۳۶۷ با حمله رژیم بعثی به منطقه فاو (منطقه عملیات والفجر ۸) برای بازپس گیری و تصرف دوباره این منطقه اتفاق افتاد، با موفقیت نیرو‌های ایران به پایان نرسید و علت آن همکاری اطلاعاتی امریکا با عراق و تغییر شرایط به نفع عراق بود.
نیرو‌های جهاد خراسان در اولین شب درگیری در فاو، در سه راه «کارخانه نمک» اقدام به احداث یک خاکریز در محل استقرار لشکر ۲۵ کربلا کردند تا این منطقه دور از دید دشمن باشد. اما میزان تلفات و پاتک‌های دشمن آنقدر زیاد بود که نتوانستند به کارشان ادامه دهند و مجبور به عقب نشینی شدند.

سمت جانشین فرمانده کل قوا، بسیج قوا علیه جبهه بعث

در سال پایانی جنگ، حملات نظامی عراق به مواضع ایران افزایش یافت و شرایط در جبهه‌های جنگ به نفع عراق تغییر کرد، در روز ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) در حکمی آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی را با تمام اختیارات به سِمَت جانشین فرمانده کل قوا منصوب کردند تا وی بتواند تمام امکانات دولتی و نظامی (نیرو‌های مسلح) را علیه جبهه بعث به کار بگیرد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در بازدید از مناطق غرب و جنوب، برای ادامه کار، دو راه پیشنهاد داد که یکی از آن‌ها اتمام جنگ و دیگری؛ ادامه جنگ با آماده کردن نیرو‌ها و امکانات بود که البته امام (ره) راهکار دوم را انتخاب کردند.

احداث خاکریز نیرو‌های جهادی برای مقابله با نیرنگ منافقین

در روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۷، نیرو‌های منافقین با کمک ارتش عراق و به عنوان بخشی از نیروی رزمی عراق به منطقه مهران حمله کردند و جبهه ایلام- مهران ناامن شد؛ البته برای متوقف کردن حملات و ممانعت از ورود منافقان به منطقه مهران، گردان‌های مهندسی زیر نظر قرارگاه نجف و جهاد که شامل خراسان، ایلام، لرستان و آذربایجان بود، مأمور به احداث چند خاکریز در اطراف مهران شدند که این خاکریز‌ها می‌توانستند مانع ورود منافقان به شهر مهران شوند.

روز چهارم تیر ماه ۱۳۶۷، ارتش عراق به منطقه بدر و خیبر که جاده هواز- خرمشهر بود، حمله دیگری را آغاز کرد، اما گردان‌های مهندسیِ قرارگاه کربلا در جهاد، به مقابله با آن پرداختند.

موافقت با تصویب قطعنامه ۵۹۸ راه حلی حقوقی برای دفع تجاوز عراق

در این شرایط که ایران توانایی نظامی و اقتصادی مناسب برای ادامه جنگ نداشت و قادر به اتمام فیزیکی و نظامی جنگ نبود، مسئولین با نظر امام (ره) با تصویب قطعنامه ۵۹۸ موافقت کردند. این قطعنامه، یک پایه حقوقی بین المللی برای دستیابی به صلح و دفع تجاوز ارتش عراق بود.

پس از پذیرش قطعنامه، نیرو‌های بعثی حملات دیگری را آغاز کردند و تصمیم آنها، تصرف قسمت‌های بیشتری از بخش‌های جنوبی کشور بود، اما این حرکت، مردم را به صورت نیرو‌های داوطلب به سمت جبهه‌ها حرکت داد.

عملیات مرصاد برای مقابله با حربه فروغ جاویدان

در تاریخ پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷، منافقین برای عبور از تنگه چهارزبر و کرمانشاه، عملیات فروغ جاویدان را برنامه ریزی کردند و نیرو‌های سپاه و ارتش، برای مقابله با منافقین، نام «مرصاد» را بر روی آن گذاشتند و با رمز «یا علی (ع)» عملیات خود را آغاز کردند. رزمندگان اسلام در مسیر عبور منافقین در «پادگان ابوذر» برای دفع حمله آنها، تهاجم نظامی را به عمل آوردند که آن، از سرعت حرکت شان می‌کاست.

گردان‌های مهندسی جهاد، در دو منطقه سازمان یافتند که جهاد باختران و لرستان در محور‌های کِرِند- اسلام آباد و جهاد آذربایجان، ایلام و خراسان، در محور‌های مهران، سومار و گیلان‌غرب مستقر شدند که این گردان، در ابتدای منطقه گیلان‌غرب، یک پایگاه پدافندی ایجاد کرد.

رزمندگان اسلام باخبر شدند که منافقین از مناطق «سرپل ذهاب»، «کِرِند» و «قصر شیرین» قصد عبور دارند، اما از آنجا که خبری از ایشان نبود، فرمانده قرارگاه نجف جهاد، گروهی را برای جمع آوری اطلاعات به «کرند» فرستاد.
جهاد باختران با هماهنگی لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع)، در همین منطقه چند خاکریز را احداث کردند.

نیرو‌های جهاد اسلام آباد، یا مانع هر نظامی را که قصد عقب نشینی داشت، می‌شدند یا اگر هم قصد درگیری نداشتند، سلاحشان را می‌گرفت و به نیرو‌های داوطلب می‌داد. در همین حوالی از قرارگاه مرکزی جهاد، دستور احداث خاکریز در اطراف «ماهی دشت» صادر شد.

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد

پس از عملیات مرصاد که با پیروزی قطعی رزمندگان اسلام به پایان رسید و ناکامی عراق در حمله دوباره به ایران، یک ماه پس از پذیرش قطعنامه یعنی در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۶۷، عراق مجبور به پذیرش آتش بس شد و مذاکرات سه جانبه‌ای میان ایران، عراق و سازمان ملل شکل گرفت و پس از آن، طرفین به مرز‌های خود بازگشتند و تحت نظارت ناظران سازمان ملل، در روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ میان ایران و عراق آتش بس برقرار شد و در این روز، جنگ میان ایران و عراق به طور قطع پایان یافت و اسرای دو کشور پس از دو سال به کشور‌های خود بازگشتند. روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اسرای ایرانی از مرز خسروی وارد ایران شدند.

۱۸ آذر ۱۳۷۰، سرنوشت آغازگر جنگ مشخص شد

در روز ۲۳ مرداد ۱۳۷۰ دبیرکل وقت سازمان ملل (خاویر پرز کوییار) به دو کشور ایران و عراق نامه نوشت و از آنها خواست تا ادله و مدارک و خود را مبتنی بر طرف آغاز کننده جنگ به سازمان ملل بفرستند. عراق این نامه را جدی نگرفت و در فرستادن مدارک دقت به خرج نداد؛ اما ایران در روز ۲۴ شهریور ۱۳۷۰، مدارک مستند و مستدل خود را به سازمان ملل تقدیم کرد که سازمان ملل آن را در اختیار یک گروه بی‌طرف قرار داد. این گروه بررسی‌های خود را آغاز کردند و در روز ۱۸ آذر ۱۳۷۰ نظر خود را مبنی بر اینکه کشور عراق آغازگر جنگ بود، اعلام کرد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد بیشتر بخوانید »

«رجوی» و تعیین سرنوشت ۳۰میلیون ایرانی

«رجوی» و تعیین سرنوشت ۳۰میلیون ایرانی



مسعود رجوی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، گروهک منافقین خلق که در طول حیات خبیثانه خود اقدامات وحشیانه‌ای علیه هم‌وطنان خود انجام دادند، از عبرت‌های بزرگی است که باید برای همیشه آن را به‌خاطر سپرد. «مسعود رجوی» لیدر معاند این گروهک با هم‌پیمانان داخلی و خارجی خود دستور ترور هزاران شهروند غیرنظامی بی‌گناه و صدها تن از فرزندان خدوم این مرزوبوم را صادر کرد و در اقدامی حیرت‌آور در عملیاتی تحت عنوان «فروغ جاویدان» به مرزهای ایران اسلامی حمله کرد.

عمل ریزلانه رجوی چنان عجیب و قابل تأمل است که در تاریخ ایران نمونه‌ای از آن دیده نمی‌شود. رجوی چنان در خیال خام خود فرو رفته بود که در میانه جنگ تحمیلی به شکست انقلاب اسلامی ایران و تشکیل حکومتی مبتنی بر اعتقادات التقاطی خود می‌اندیشید.

رجوی امید واهی داشت که مردم حکومتی که رهبر آن امام خمینی (ره) باشد را نمی‌خواهند و عنقریب ایران اسلامی دچار انقلابی دیگر خواهد شد. وی در این خیال جاهلانه چنان غرق شده بود که حتی نقشه محاکمه حضرت امام (ره) را نیز می‌کشید.

رجوی در مصاحبه با خبرگزاری آمریکایی «آسوشیتدپرس» مواضع خود نسبت به ایران اسلامی را به‌صراحت بیان کرده بود که مطالعه آن می‌تواند نگاه تازه‌ای به ماهیت این گروهک معاند بدهد.

متن زیر پیش‌ازاین در کتاب «آزادسازی سرزمین‌های ایران گام دوم: بستان» با عنوان فرعی «اوج‌گیری ترورهای کور؛ تشکیل دولت پس از بحران» نوشته «علیرضا لطف‌الله زادگان» منتشر شده است.

مطالعه روزهای جنگ تحمیلی به‌خصوص برای پژوهشگران و هنرمندانی که قصد ورود به این حوزه را دارند بسیار ضروری است و می‌تواند در خلق آثاری عاری از تحریف به آنها کمک کند.

 بخش پانزدهم این کتاب را در ادامه می‌خوانید:

خیال خام مسعود

خبرگزاری آمریکایی «آسوشیتدپرس» در نگاهی اجمالی به سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، امروز (۶ آبان ۱۳۶۵) گزارشی از فعالیت‌های سیاسی «مسعود رجوی» و دیدگاه‌های وی در مورد امام خمینی و پیش‌بینی سقوط نظام جمهوری اسلامی در آینده نزدیک تهیه کرده است. در این گزارش که بیشتر به یک آگهی تجاری شباهت دارد، به‌طور عمد از اقداماتی که این سازمان در حال حاضر در داخل ایران انجام می‌دهد، چشم‌پوشی شده است. در این گزارش آمده است:

رهبر چریک‌های انقلاب ایران درباره سقوط دولت آیت‌الله خمینی گفت: «یک هفته و یک ماه، مهم نیست چه مدتی طول خواهد کشید، کار [آیت‌الله] خمینی تمام است و ما تنها کسانی هستیم که راه چاره دیگری داریم.»

رجوی که در زمان شاه مخلوع زندانی و شکنجه داده شد و به مرگ محکوم گشت، در زمان [آیت‌الله] خمینی به فعالیت‌های زیرزمینی پرداخت و مجبور شد ایران را ترک کند. رجوی هم‌اکنون در محوطه‌ای که تحت حفاظت شدید قرار دارد، با قربانی دیگر انقلاب اسلامی، «ابوالحسن بنی‌صدر»، زندگی می‌کند.

این دو نفر یک اتحاد رسمی تشکیل داده و دولت موقتی را که قصد دارند به وجود بیاورند، مختصراً تشریح کرده‌اند. این دو نفر که زمانی [امام] خمینی را امید انقلاب می‌دانستند، هم‌اکنون در یک تنفر عمیق و ناامیدی در مورد وی، با یکدیگر شریک هستند. آنها همچنین از یک ایدئولوژی وسیع ناسیونالیسم، دمکراسی و عدالت اجتماعی حمایت می‌کنند.

شخصیت آنها به‌شدت از یکدیگر متفاوت است. بنی‌صدر بیشتر وقت خود را صرف نوشتن کتابی می‌کند که در آن سعی کرده است توضیح دهد چه اشتباهی در انقلاب ایران انجام شد و چه معنایی در تاریخ دارد. رجوی که فعال و با انرژی است، گفت: «بیشتر وقت خود را صرف طرح نقشه برای سرنگونی جمهوری اسلامی می‌کند.»

رجوی سه‌شنبه شب به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «من سابقاً مصاحبه‌های زیادی مانند این مصاحبه ترتیب می‌دادم، اما هم‌اکنون من کارهای دیگری برای انجام دادن دارم. ما با پیروزی فاصله زیادی نداریم.»

رجوی گفت: «مردم فکر می‌کنند [امام] خمینی دارای جذبه عظیم مذهبی است، این امر صحت ندارد. وی از طریق ترس به‌وسیله چماق و گلوله و شکنجه حکومت می‌کند. اگر وی از حمایت مردم برخوردار بود به این اعدام‌ها احتیاج نداشت. انزوای سیاسی، اجتماعی این رژیم حتی بیشتر از روزهای زمان شاه است. کار [امام] خمینی تمام است، ۷۰ درصد از اطرافیان وی کشته شده‌اند. وی آخرین کارت است و به‌زودی سقوط خواهد کرد.»

 هرگاه رژیم خمینی سقوط کند، رجوی امیدوار است نقش عمده‌ای در تعیین سرنوشت ۳۰ میلیون نفر جمعیت ایران و توزیع ثروت نفت این کشور بازی کند.

رجوی گفت: «گروه چریکی مجاهدین که برای کشتن آمریکایی‌ها و مقامات رسمی طرف‌دار شاه در اوایل انقلاب مورد سرزنش قرار گرفت، هرگز از [امام] خمینی کاملاً طرف‌داری نکرد. وی مراحل مختلف مبارزه مجاهدین علیه [آیت‌الله] خمینی را مبارزه پنهان، مبارزه آشکار و مقاومت آشکارا نام برد.

رجوی از بیان این مطلب که آیا جوخه‌های کماندویی مجاهدین درصدد کشتن [آیت‌الله] خمینی هستند، خودداری کرد و گفت: «ما ترجیح می‌دهیم یک محاکمه داشته باشیم.» احتیاط وی براثر تأکید دولت فرانسه است مبنی بر اینکه کسانی که به آنها پناهندگی سیاسی داده می‌شود، باید از فعالیت سیاسی خودداری کنند.

رجوی ادعا کرد که اطلاعات تازه‌ای در مورد سلامت آیت‌الله خمینی دارد که تصور می‌شود از بیماری قلب رنج می‌برد. رجوی گفت: «آیت‌الله خمینی از ناحیه چشم بیمار است؛ قرنیه چشم وی پاره شده و به من گفته‌اند این بیماری مشکلات دیگری را نیز به همراه دارد. یکی از پاهای وی نیز دچار آماس است.

رجوی گفت: «ولی ما روی مرگ وی حساب نمی‌کنیم، آنها پیش‌بینی کرده‌اند وی دو سال دیگر خواهد مرد. ما در مورد چیزهای مهم‌تر دیگری از قبیل عدم توانایی وی برای اداره کشور و مقاومتی که هرروز افزایش می‌یابد حساب می‌کنیم.»



منبع خبر

«رجوی» و تعیین سرنوشت ۳۰میلیون ایرانی بیشتر بخوانید »