فیلم « بدون‌قرارقبلی »

فیلم/ جایزه ویژه سردار سلیمانی به فیلم بدون قرار قبلی اهدا شد

فیلم/ جایزه ویژه سردار سلیمانی به فیلم بدون قرار قبلی اهدا شد



بهروز شعیبی در اختتامیه جشنواره فیلم فجر گفت: خوشحالم بدون کمترین حمایت این جایزه را برای فیلم بدون قرار قبلی گرفتیم و این جایزه را به پیشگاه امام رضا تقدیم خواهیم کرد.


دریافت
5 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ جایزه ویژه سردار سلیمانی به فیلم بدون قرار قبلی اهدا شد بیشتر بخوانید »

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟



کشش و جاذبه‌ی مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک» یک افسانه نیست که با روایت‌های مدرنیستی از جهان-وطنی، قابل زدودن از اعماق وجود آدم‌ها باشد و «بدون قرار قبلی» حکایت همین کشش عمیق است بدون آن که شعار بدهد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سال ۱۳۷۳، بعد از سال‌ها، نخستین ترانه پاپ سینمای ایران پس از انقلاب، در تیتراژ پایانی فیلم «تجارت» مسعود کیمیایی شنیده شد. سیروس سلیمی روی ترانه‌ای از مسعود کیمیایی چنین خواند:

” میون وسعت تنهایی من، گل داده ریشه‌ی من، گل مدفون زیر خاک، که چکیده خون من…

فصل بوی خاک، فصل بوی خنجر، فصل بوی خونه، فصل بوی مادر…تو عرقریزی روحم، تن بی‌عشق جوونم، فریادم زد.

میون خونه و من فاصله تا فاصله…میون فاصله‌ها، خنجرستون شده بود. “

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟

و ترانه با این بند پایان می گیرد:

“ریشه‌ی دوباره‌ام، میون خاکم نشست

میون خاک خودم، افراشته نشست. “

خب البته «بدون قرار قبلی» بهروز شعیبی این اندازه رمانتیک و شاعرانه به ماجرای مهاجرت و بازگشت به وطن نگاه نمی کند، چون ذات موضوع بسیار پیچیده‌تر از آن است که بخواهیم انتظارات رمانتیک داشته باشیم و توقع تصمیم طوفانی «یاسمین» برای بازگشت را بکشیم. به هر حال کسی که در حوالی ۴۰ سالگی، در کشوری دیگر،   ریشه زده و جاگیر شده و برای خود هویت و شان اجتماعی پیدا کرده، نمی تواند زیر همه چیز بزند و برگردد. از این منظر، بهروز شعیبی، هوشمندانه، نقطه ثقل داستان خود را نه «بازگشت به وطن»، که» مواجهه با ریشه‌ها» قرار داده است. کشش و جاذبه‌ی مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک» یک افسانه نیست که با روایت‌های مدرنیستی از جهان-وطنی، قابل زدودن از اعماق وجود آدم‌ها باشد و «بدون قرار قبلی» حکایت همین کشش عمیق است بدون آن که شعار بدهد و رمانتیک‌بازی در بیاورد. به ویژه وقتی پای یک سرزمین بسیار کهن به نام ایران وسط باشد که گهواره‌ی ادیان، مکاتب فکری، تمدن، سیستم‌های حکمرانی متمرکز و امثال این‌ها است. ابدا قصد حماسه‌سرایی و آرمان‌پردازی درباره وطن را ندارم، اما حقیقت و اصالت این سرزمین حماسی‌تر از آن است که نیاز به داستان‌سرایی داشته باشد.

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟

شاید در نگاه اول، پیش از دیدن فیلم، این گمان به ذهن می آمد که پگاه آهنگرانی شاید انتخاب مناسبی برای یک نقش درون‌گرا و چکیده‌گو نباشد. لیکن همان ۱۵ دقیقه نخست فیلم، باعث می شود که به هوش شعیبی در کستینگ  آفرین بگوییم. آهنگرانی به خوبی کاراکتر یک مادر مطلقه مهاجر را که دست تنها باید کودکی دچار درخودماندگی را بزرگ کند، تجسم می بخشد و اصطلاحا لباس نقش را به تن خود اندازه می کند. شعیبی مهارت و هوش خوبی در سپردن نقش به بازیگرانی دارد که در نگاه اول، دورترین فاصله را از آن نقش به خصوص دارند، اما در نهایت خوش می درخشند. رضا عطاران در «دهلیز»، محسن کیایی و فرهاد آییش در «پرده‌نشین» و سیدمهدی هاشمی و هانیه توسلی در «سیانور» گواه این مهارت او بودند.

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟

کافی است فقط آلمانی حرف زدن پگاه آهنگرانی را فرضا با لهجه‌های اوت و من‌درآوردی نیکی کریمی و دیگر بازیگران  خانم فیلم «دسته دختران» مقایسه کنید تا نقش حیاتی کارگردان در گزینش بازیگران اصلی و هدایت درست آنان آشکار گردد. از نقش‌آفرینی متفاوت الهام کردا هم البته نباید غافل شد که ای کاش کمی از دوز سانتی‌مانتالیسم و قربان‌صدقه‌هایش کم می کرد تا نقش دلچسب‌تر و ماندگارتر می شد. بدون شک، پدیده‌ی فیلم، حامی ترابی بازیگر نقش پسر نوجوان مبتلا به اوتیسم است. او نتیجه و نماد مهندسی دقیق شعیبی در بازی گرفتن است و اغراق نیست اگر این نوجوان را شایسته نامزدی بهترین بازیگر مرد نقش مکمل بدانیم.

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟

اما نقطه‌ی قوت اصلی «بهروز شعیبی»، استفاده به اندازه و زیرپوستی از «امر معنوی» در فیلم است. معنویت فیلم  او، به عکس بالای ۹۰ درصد از آثاری با موضوع بازگشت به ریشه‌ها، ابدا گل‌درشت نیست و توی ذوق نمی زند. ارادت عمیق و ریشه‌دار خاندان پدری یاسمن به حضرت ثامن الحجج(ع)، همچون یک آستر نرم و لطیف در زیر بافت اصلی فیلم دوخته شده و  از این رو، وقتی در صحنه‌ی واپسین، پسرک نوجوان یاسمن میخکوب ابهت آن گنبد آشنا و طنین نقاره‌ها می شود، تردیدی نداریم که این صحنه می بایست جایی در دی ان ای تباری او ذخیره شده باشد که چنین برایش مانوس و آشنا جلوه می کند.

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟

«قصه غربت غربی» و «بازگشت به مشرق وجود»، یک کهن‌الگوی بنیادین در میراث عرفانی ایران است که البته اشتراکات قطعی با حکایات عرفانی هند و یونان باستان دارد. این اسطوره، که حکایت سرگشتگی و آوارگی روح انسان از «دیار پدری» یا همان عالم عِلوی است، به انحاء مختلف در آثار شاعران بزرگ و اندیشمندان دوران‌ساز  پارسی تجلی یافته است. آن جا که حافظ  می سراید «الا ای آهوی وحشی، کجایی» یا مولانا نهیب عاشقانه به معشوق می زند که «جانا به غریبستان، چندین به چه می مانی…»، یا وقتی شیخ اشراق از «مشرق انوار» می نویسد و شیخ عبدالرحمن جامی حکایت پرسوز و گداز «سلامان و ابسال» را به نظم می کشد، همگی به همین گمگشتگی روح در «مغرب وجود» و عطش و اشتیاق بازگشت به مشرق(عالم علوی) ارجاع دارند. حال، این که فرهاد توحیدی و مهدی تراب‌بیگی، به عنوان نویسندگان فیلمنامه و خود شعیبی، چه اندازه آگاهانه به همان اسطوره‌ی آشنا در ناخودآگاه جمعی نظر داشتند، چندان اهمیتی ندارد، مهم ریشه‌دار بودن این حس «جستجوی ریشه» و طلب ناخودآگاه بازگشت به «سرزمین پدری» در فیلم «بدون قرار قبلی» است. دلنشین بودن فیلم و حس خوب و لطیفی که چشم‌انداز سحرآمیز کویر و گله اشتران و نوای محزون نی به سوی تمااشگر روانه می کند، بلاتردید محصول پیوند خودآگاه یا ناخودآگاه آن با همان اساطیر عرفانی است که در ناخودآگاه جمعی ما لانه دارد.

جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی

بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی

صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم

یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

گر نامه نمی‌خوانی، خود نامه تو را خواند

ور راه نمی‌دانی، در پنجه ره دانی

بازآ که در آن محبس، قدر تو نداند کس

با سنگ دلان منشین، چون گوهر این کانی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«بدون قرار قبلی»؛ جاذبه‌ مقاومت‌ناپذیر «خون» و «خاک»/ جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی؟ بیشتر بخوانید »

حامد بامروت‌نژاد: بدون قرار قبلی روی دیگر سکه تمام فیلم های سیاست زده و سیاه باز است

حامد بامروت‌نژاد: بدون قرار قبلی روی دیگر سکه تمام فیلم های سیاست زده و سیاه باز است



بامروت نژاد: بدون قرار قبلی فیلمی است با یک عالمه بازی خوب، مخصوصا الهام کردا ، پگاه آهنگرانی اندازه و مصطفی زمانی.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حامد بامروت تهیه کننده سینما درباره فیلم «بدون‌قرارقبلی» ساخته بهروز شعیبی نوشت:

 سینما عکس رادیولوژی نیست که شکستگی ها و شکاف ها را ثبت کند. سینما دکتر ارتوپدی است که با دیدن عکس رادیولوژی می داند کدام استخوان شکسته را به کدام استخوان سالم بند کند و تکیه دهد تا صحت و سلامت به بیمار برگردد.

 سینما، پزشکی است که می داند درد هرچقدر هم مزمن، مریضی هر چقدر هم مهیب ،بحران هرچقدر هم فوری ، مهم ترین و اولی ترین درمان، امید است. بیمار باید زنده بماند تا بشود زنده گی اش را سامان داد.

 سینما صرفا درمان نیست که منتظر درد بنشیند. سینما بهداشت هم هست که نگذارد دردی به جانت بنشیند. بادرست دیدن و درست حس کردن و درست فهمیدن.

 “بدون قرار قبلی” داشته هایت را یادت می آورد. برایت هویت می سازد و یادت می آورد تو قوی تر از اینهایی که کم بیاوری. تو بسیار استخوان مستحکم داری تا دلت را بند آنها بکنی، دستی همیشه هست که با گرمایش پشتت را گرم کند.

 اگر بخواهم برای “بدون قرار قبلی” تیتر بزنم، می گویم: بلمی به سوی ساحل فیلمی ارام ولی پیوسته و مدام به سوی کناره ی آشوب و اضطراب . و اگر بخواهم به کسی تشبیه کنم، خود شعیبی است آرام، شریف، نجیب، باحیا و قدرشناس.

حامد بامروت‌نژاد: بدون قرار قبلی روی دیگر سکه تمام فیلم های سیاست زده و سیاه باز است

 شما که فیلم را ندیده اید، چگونه آن را به شما بشناسانم؟ شاید با ضدش.
بدون قرار قبلی” روی دیگر سکه تمام فیلم های سیاست زده و سیاه باز است. بدیلی است برای تمام بسیار سینمایی که از سیاهی آغاز می شود و در سیاهی می ماند. فیلم  جدید شعیبی اما چیز دیگری است: نورش شمس الشموس است.

 با فیلمنامه ای ریزبافت و با کاشت ها و برداشت هایی دقیق که هم خاص پسند است و هم عام فهم . فیلمنامه ای برگرفته از یکی از داستان های مصطفی مستور  که عطر نثر مستور را هنوز در خود دارد .

 قصه ی دختری که پس از طلاق والدین اش، سی سال است با مادرش در المان زندگی می کند. و حالا از پدری که سی سال هیج خبری از او نبوده وصیتی می رسد که تا دخترم نیاید جسدم را در خاک نگذارید. و اکنون بلم وجود دختر است که آرام و پیوسته به سوی ساحل پدر در حرکت است.

 با یک عالمه بازی خوب. مخصوصا الهام کردا ، پگاه آهنگرانی اندازه و مصطفی زمانی کنترل شده .

 بدون قرار قبلی حاصل ساعت ها وقت کارگردان و نویسنده برای تراش شخصیت ها و ساختن فضا و اتمسفر است. جایی خوانده بودم، یکی از نعمت های خدا به بنده های خوب اش این است که چون اینها به خوبی شهره شدند در پیش مردم، نمی توانند گناه کنند. خود این شهرت به خوبی، مانع گناه می شود. شعیبی بد بودن رو برای مخاطب اش سخت می کنه.

 موسیقی مسعود سخاوت دوست از سطح فضاسازی و حس سازی فراتر میره و کارکرد دراماتیک پیدا میکنه و قصه پیش می بره.پیشنهاد میکنم هر چه زودتر بلیط فیلم را خانوادگی بخرید و ببینید. گول سروصداها را نخورید. مشک را از بوی خودش تشخیص دهید نه از قیل و قال عطار. خوش به حال بهروز شعیبی که چیزی برای کفن اش دست و پا کرد. سرش سلامت و ذوق اش سرشار.

منبع: هفت راه

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حامد بامروت‌نژاد: بدون قرار قبلی روی دیگر سکه تمام فیلم های سیاست زده و سیاه باز است بیشتر بخوانید »